دین سکولاریسم و قبیله گرائی ، ملیت و ناسیونالیسم(۴۰)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
زمانی که در جامعهاى، دین الهی ملاك وحدت و هويت اجتماعى نباشد، ناگزير بايد به جاى آن چيز ديگرى گذاشت، دین سكولاريسم مفهوم «امت» را (كه به معنى تشخيص جامعه بر حسب عقيده دينى آسمانی است) كنار مىگذارد و به ناچار به مفهوم «ملت» مستمسك مىشود. ملت، در اينجا يك مفهوم و تشخّص اعتبارى برحسب ملاكهايى از قبيل نژاد، زبان، تاريخ مشترك و سرزمين است.
در شریعتهای آسمانی با وجود احترام به استقلال درون گروهی تمام قبایل و ملتها اعلام می گردد که مليت مسلمان ، عقيده اوست و تمام سرزمينهاي مسلمان نشين، ميهن مسلمانان است و همه برادرند و از حقوق يكسان در اين دنيا برخورداند.[۱] و اگر اسلام شخص را جدا كرده باشد ديگر نژاد، منطقه جغرافيايي، فرهنگ ، رنگ، زبان و… نمي تواند آنرا وصل نمايد و اگر وصل نموده باشد ديگر رنگ و زبان و نژاد و… نمي تواند آنرا بگسلد .
شریعت اسلام قوانين خود را جايگزين قيد و بندها و تكاليف طاقت فرسايي مي نمايد كه مردم بدان دچارند و عرفا پذيرفته شده و بعنوان فرهنگ عامه عموميت يافته اند : الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَکْتُوباًعِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَالْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَيُحِلُّلَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْل الَالَّتي کانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُوَنَصَرُوهُوَاتَّبَعُواالنُّورَالَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (اعراف/ ۱۵۷ )( به ويژه رحمت خود را اختصاص ميدهم به ) كساني كه پيروي ميكنند از فرستادهي (خدا محمّد مصطفي) پيغمبر امّي كه (خواندن و نوشتن نميداند و وصف او را) در تورات و انجيل نگاشته مييابند . او آنان را به كار نيك دستور ميدهد و از كار زشت بازميدارد، و پاكيزهها را برايشان حلال مينمايد و ناپاكها را بر آنان حرام ميسازد و فرو مياندازد و بند و زنجير (احكام طاقتفرساي همچون قطع مكان نجاست به منظور طهارت، و خودكشي به عنوان توبه) را از (دست و پا و گردن) ايشان به در ميآورد (و از غُل استعمار و استثمارشان ميرهاند). پس كساني كه به او ايمان بياورند و از او حمايت كنند و وي را ياري دهند، و از نوري پيروي كنند كه (قرآن نام است و همسان نور مايهي هدايت مردمان است و) به همراه او نازل شده است، بيگمان آنان رستگارند . قوانین دست و پاگیر و طاقت فرسا معمولا از دو کانال بر مردم تحمیل می شوند:
۱- عرف و رسم آباء و اجدادي بعنوان فرمانروا : وَإِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ماوَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَوَلَوْکانَ الشَّيْطانُ يَدْعُوهُمْ إِليعَذابِ السَّعيرِ(لقمان / ۲۱) و هنگامي كه به آنان گفته شود : از آنچه خدا فرو فرستاده است پيروي كنيد (و راه رحمان را پيش گيريد، نه راه شيطان را) ، ميگويند : بلكه ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتهايم پيروي ميكنيم ( نه از چيز ديگري ) . آيا اگر پدرانشان چيزي (از عقائد و عبادات دين) را نفهميده باشند و (به هدايت و ايمان) راه نبرده باشند (باز هم كوركورانه از ايشان تقليد و پيروي ميكنند ؟)
۲- فرمانروايان و اكثريت قريش و قبايل بزرگ به عنوان نمايندگان فرهنگ عمومي و خدايان قانونگذار حلال و حرام كن : إِنَّمَا النَّسيءُ زِيادَةٌ فِي الْکُفْرِ يُضَلُّبِهِ الَّذينَ کَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَيُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ماحَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّواماحَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَاللَّهُ لايَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرينَ(توبه / ۳۷) به تأخير انداختن (و بهمزدن ترتيب ماههاي حرام) افزايش در كفر است . كافران بدان گمراهِ (گمراه و سرگشتهتر از پيش) ميشوند . آنان يك سال (ماه حرام را) حلال ميكنند و يك سال (ماه حلال را) حرام ميسازند (و برابر آرزوي خود ماهها را جابجا مينمايند و ميگويند : ماهي در برابر ماهي ) تا با تعداد ماههائي كه خدا حرام كرده است موافقت برقرار سازند (و عدد چهار را تكميل گردانند ) و بدين وسيله چيزي را (براي خود) حلال نمايند كه خداوند حرام كرده است (و چيزي را حرام نمايند كه خداوند حلال فرموده است) . كردار زشتشان در نظرشان آراسته شده است ، و خداوند گروه كافران (مُصرّ بر كفر را به راه سعادت) هدايت نمينمايد.
در این صورت در شریعت اسلام انسان در جایگاه انسان باقي می ماند نه حيوان و نه خدا و نه حيوان – خدا. در شریعتهای آسمانی انسان بايد در حكم تابع «بما انزل الله» باشد نه هواي نفس يا قلب و تسليم طاغوت گرديدن .حكم نيز فقط قضاوت قاضي و حكم حاكم نيست بلكه تمام حكمهايي را كه انسان درمدت زندگي شخصي ، خانوادگي و اجتماعي در امور زندگي با آن روبرو و مواجه مي گردد را شامل مي گردد. مثلاً اين كار را به اين شيوه انجام بدهيم يا به شيوه اي ديگر. در حـل اين معضل يا حـادثه به اين برنامه متوسل شوم و يا بدان برنامه و سيستم و…و در اداره حكومت و جامعه اين قانون را به كار گيرم يا قانون ديگري را ؟ و…..
بدين شيوه درجات حكم همچنان كه از امور شخصي و جزئي شروع شده به بالا ترين رده اجتماعي و ارتباط با جهان هستي و حتي خالق آن ختم مي گردد. اين يعني از زير يوغ و بندگي هوي، سنتهاي نياكان و آداب و رسوم غلط خانوادگي مغاير با دين صادر ه از انسان همراه گرديدن تا زماني كه مغايرتي با قانون خدا نداشته باشد . حالا اگر جریانی بخواهد این روند را نادیده بگیرد و به جای خدا برای مردم قانون تعیین کند ، میل و خواهشهای نفسانی خود را تبدیل به اله نموده است . خداوند می فرماید : أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَفَأَنْتَ تَکُونُ عَلَيْهِ وَکيلاً * أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْهُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلا(فرقان/ ۴۴-۴۳)به من بگو ببينم ، آيا كسي كه هوا و هوس خود را معبود خويش ميكند ( و آرزوپرستي را جايگزين خداپرستي ميسازد ، تا آنجا كه سنگهاي بيجاني را برميگزيند و به دلخواه ميپرستد) آيا تو وكيل او خواهي بود ؟ (و ميتواني او را از هواپرستي به خداپرستي برگرداني، و از ضلالت به هدايت بكشاني ؟ ! ) . آيا گمان ميبري كه بيشتر آنان (چنان كه بايد) ميشنوند يا ميفهمند؟! (نه ! آنان تفكّر و تعقّل ندارند) . ايشان همچون چهارپايان هستند، و بلكه گمراهتر .
قوم پرستي به جاي خدا پرستي را كساني ترويج داده اند تا اينكه مستضعفين را فريفته و تابع خود گردانند، و در واقع مردمان را با طرحهاي خود الينه مي نمودند تا در جهت اميال و اهداف شوم استكبار و اتراف نعره برآورده و قرباني شوند : بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَليأُمَّةٍ وَإِنَّاعَلي آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ * وَکَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فيقَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَليأُمَّةٍ وَإِنَّا عَلي آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ * قالَ أَوَلَوْجِئْتُکُمْ بِأَهْديمِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آباءَکُمْ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ( زخرف / ۲۴-۲۳-۲۲) بلكه ايشان ميگويند : ما پدران و نياكان خود را بر آئيني يافتهايم و ما نيز بر پي آنان ميرويم (و راه بتپرستي را در پيش ميگيريم) . همين گونه در هيچ شهر و دياري پيش از تو (پيغمبر) بيمدهندهاي مبعوث نكردهايم مگر اين كه متنعّمان (خوشگذران و مغرور از ثروت و قدرت) آنجا گفتهاند : ما پدران و نياكان خود را بر آئيني يافتهايم (كه بتپرستي را بر همگان واجب كرده است) و ما هم قطعاً (بر شيوهي ايشان ماندگار ميشويم و) به دنبال آنان ميرويم . ( پيغمبرشان بديشان ) ميگفت : آيا اگر من آئيني را هم براي شما آورده باشم كه از آئيني هدايتبخشتر باشد كه پدران و نياكان خود را بر آن يافتهايد (باز هم از گذشتگان خود پيروي ميكنيد و بر بتپرستيخويش ميرويد و دست به دامان تقليد ميشويد ؟) ميگفتند: (آري ! چنين است و) اصلاً ما به چيزي كه (با خود آوردهايد و) بدان مأمور و مبعوث شدهايد ، باور نداريم .
هيچ وقت از ياد نمي بريم كه سياستمداران براي اين كه بر سر قدرت باقي بمانند مسئله دشمن در سياست را مطرح مي كرده اند كه در نظريات سياسي به عنوان «نظريه بلا گردان» نام برده مي شود. بدين معني شما مي توانيد يك دشمن خارجي را بزرگ كنيد تا به اهداف خودتان برسيد. مليت پرستان التقاطي ما نيز در برابر اسلام با دسايس جديد و نيرنگهاي پيشرفته اما شناخته شده ای به نبرد برخاسته اند و مليت را علمي كرده اند جهت تحميق و بسيج مردم .
البته بايد بدانيم معمولا چيزهاي كه براي عوامفريبي و دروغگويي است زياد مبالغه مي شود. همچون تمام آن چيزهايي كه هم اكنون در باب زبان و نژاد محلي گفته مي شود. اما هم چنانكه گفته شد همه اينها جهت اهدافي است و پشت سر خود برنامه اي مدون و دقيق و طرحي هدفمند را در بر دارند. حزب دمکرات در کُردستان به نام کرد قیام کرد اما درواقعیت امر به خاطرعقیده سوسیال دموکراسی می جنگید. کومله هم به نام کُرد وکُردستان اما در حقیقت امر به خاطر عقاید مارکسیستی ومائو ئیستی اش هزاران انسان کُرد را قتل وعام کرد؛ پ.ک.ک هم که حامل همین عقاید سوسیالیستی وچپ است تاریخ ننگینی را باخود حمل می کند که در پشت تبلیغات مزورانه اش قایمش کرده اما تا کی؟
ما سرانجام آناني را كه قانوني غير از خدا را مي پذيرفتند مي دانيم :
أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْکِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذينَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدي مِنَ الَّذينَ آمَنُواسَبيلاً (نساء/۵۱) آيا در شگفت نيستي از كساني كه بهرهاي از (دانش) كتاب (آسماني) بديشان رسيده است (چگونه خويشتن را از هدايت كتابهاي يزدان و راهنمائي خرد و فطرت و نداي وجدان به دور داشتهاندو) به بتان و شيطان ايمان ميآورند (و به دنبال اوهام و خرافات راه ميافتند و به پرستش معبودهاي باطل ميپردازند) و دربارهي كافران (قريش) ميگويند كه اينان از مسلماناني برحقّتر و راهيافتهترند (كه اسلام را قبول و محمّد را به پيشوائي پذيرفتهاند !) .
فَلا وَرَبِّکَ لايُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَکِّمُوکَ فيما شَجَرَبَيْنَهُمْ ثُمَّ لايَجِدُوا فيأَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْليماً (نساء/ ۶۵) امّا، نه ! به پروردگارت سوگند كه آنان مؤمن بشمار نميآيند تا تو را در اختلافات و درگيريهاي خود به داوري نطلبند و سپس ملالي در دل خود از داوري تو نداشته و كاملاً تسليم (قضاوت تو) باشند .
و پذيرفته ايم كه در برابر يك سيستم، نظام، ايد ئولوژي و جهان بيني يا ۱-ايمان واطاعت است ۲- يا عدم پذيرش وعدم تبعيت. و راه سومي وجود ندارد. يا اسلام يا جاهليت ، يا توحيد و معبود خداست يا شرك و طاغوت و معبود هوی و خواهشهاي نفس و قلب است كه همه چيز بر مبناي آن تفسير مي شود .
از ويژگيهاي ماده گرايان وسکولاریستهای به بن بست رسیده نيز يكي اين است كه برمبناي خواهش هاي هواي خود خواسته هايشان را براي خود توجيه عقلاني مي نمايد ، و پشتوانه ايدئولوژيك مليت مي شوند، چون مليت و ناسيوناليسم بدون پشتوانه ايدئولوژيكي نمي تواند جايگاهي خاص داشته باشد. أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَليعِلْمٍ وَخَتَمَ عَلي سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلي بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِاللَّهِ أَفَلا تَذَکَّرُونَ * وَقالُوا ماهِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَنَحْيا وَمايُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَمالَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْهُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ (جاثيه/۲۴-۲۳) هيچ ديدهاي كسي را كه هوا و هوس خود را به خدائي خود گرفته است، و با وجود آگاهي (از حق و باطل، آرزوپرستي كرده است و ) خدا او را گمراه ساخته است، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پردهاي انداخته است ؟ ! پس چه كسي جز خدا (و خدا هم از وي رويگردان است) ميتواند او را راهنمائي كند ؟ آيا پند نميگيريد و بيدار نميشويد؟ منكران رستاخيز ميگويند: حياتي جز همين زندگي دنيائي كه در آن بسر ميبريم در كار نيست . گروهي از ما ميميرند و گروهي جاي ايشان را ميگيرند ، و جز طبيعت و روزگار، ما را هلاك نميسازد ! آنان چنين سخني را از روي يقين و آگاهي نميگويند ، و بلكه تنها گمان ميبرند و تخمين ميزنند .
مذاهب سكولاريستي اعم از ماركسيستي و سرمايه داري ليبراليستي و غیره همواره وجود خواهند داشت. چون شیطان هم وجود دارد. اما ازاين به بعد با بيداري « صرفاً اسلامي » ملتها، ديگر شیطان و مجریان سکولارش تعيين كننده نخواهندبود، بلكه زندگي انگل گونه ای همچون ديگر هم قطارا نشان خواهند داشت و نهايت تخاصم آنان لفظي خواهد بود.
بعد از بيداري اسلامي ملتها و تشكيل امتهايي به رهبري شوراي اولي الامر،احزاب و دولتهاي سكولار ملي در ميان مسلمين موحد بطور يقيني به دايناسورهاي تاريخي خواهند پيوست. و اقوام و زبان هاي مختلف نيز به عزت از دست رفته اشان دوباره دست خواهند يافت و سرزمین ما نيز در مسير ترقي طبيعي اش همچون ديگر اقوام شخصيت مستقلش را باز خواهد يافت .
[۱] شعراء/ ۱۰۵ – شعراء/ ۱۶۱-۱۶۰- شعراء/ ۱۲۴- شعراء / ۱۴۲