سطوح مختلف سکولاریزاسیون (۴۷)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
به نظر برگر سکولاریزاسیون تنها نهادها و واقعیتهای بیرونی را در برنميگيرد، بلکه مشمول دنیای اذهان افراد نیز میشود. به عبارت دیگر، سکولاریزاسیون بُعدی ذهنی نيز دارد که به حوزة آگاهی مربوط میشود: «غربِ مدرن افراد را طوری بار میآورد که به جهان و زندگی خود بدون تمسک به تفسیر مذهبی مینگرند». بنابراین سکولاریزاسیون دو بعد دارد: بعد اجتماعیــساختاری که به معنای جدایی نهادهای جامعه از قلمرو دین آسمانی است و دیگری سکولاریزاسیون ذهنیـ شناختاری که به معنای عدم تمسک افراد به تفسیرهای آسمانی در رفتار و پندار خویش است. در این صورت جنبهها ، ابعاد و سطوح مختلف ومتعددی سکولاریزاسیون را می توان به صورت مختصر در دو سطح دسته بندی نمود :
الف:در سطح نهادی واجتماعی (سطح کلان) :
دراین مرتبه دین خدا، به نفع دین سکولاریسم ، نفوذ اجتماعی خودرا بر سایر نهادها چون قوانین اجرائی حکومتی، اقتصاد، آموزش و پرورش، خانواده، تعلیم وتربیت وغیره ازدست می دهد. در این سطح در خلال فرآیند سکولاریزاسیون، نهادها (یعنی سازمانها و مؤسسات اقتصادی، فرهنگی، حقوقی، اجتماعی و غیره ) از سیطره قوانين و ارزشهاي دین خدا خارج میشوند. این فرآیند علاوه بر انكه مجريان دستگاه دين خدا را تحت كنترل خود قرار مي دهد به افراد جامعه امکان میدهد که با پشتوانه ي قدرت حكومتي و بدون ترس و واهمه از قوانين دین خدا و فرهنگ منشعب از دین خدا در جامعه استقلال یابند و دیگر لازم نباشد تابع مرجعیت و اقتدار قانون دین خدا و ارزشها، هنجارها و بايد و نبايد هاي ناشي از تراوشات فرهنگ شریعتی اطرافيان خود باشند.
بر همين اساس ویژگی ها و شاخصه های اصلی سکولاریزاسیون در این سطح را چنين مي توان بر شمرد :
- پایان دادن به دخالت قانون خدا در زندگي مردم
- پايان دادن به درآمیختگی پرسنلی میان مجریان اداره ی جامعه و حوزه دین خدا. مجریان اداره زندگی دنیوی پرسنل خود را دارد، حوزه دين خدا هم پرسنل خود را. رهبری جامعه بایستی بر عهده هیچ مقام دین خدا نبوده و دولت کلاً بایستی در قبال دستورات دین خدا استقلال کامل داشته باشد.
- دولت نبايد هیچگونه سوبسیدی به حوزه دین خدا دهد. به هیچ کالایی که در خدمت دین خدا باشد نبایستی یارانه دولتی تعلق گیرد.
- حوزه دین خدا بنگاهی است مثل هر بنگاه دیگر؛ بایستی حساب دخل و خرجش مشخص و علنی باشد.
- مجريان دستگاه دين خدا كه با دين سكولاريسم خود را سازگار كرده اند و کل حوزه علاوه بر آنكه از تمام يارانه هاي دولتي محرم گشته و مجبور به ارائه ي فعاليتهاي خود به حكومت هستند بایستی مالیات هم بپردازند.
برگر در دورة اول زندگی علمیِ خود به این نظریه معتقد بود که فرایند مدرنیزاسیون به افول دین خدا میانجامد و به عبارتی، هر چه جامعه به سمت «حوزههای آگاهی مدرن» پیش میرود، نمادهای دین خدا رنگ میبازند و دین خدا کارکرد اصلی خود را از دست میدهد. کتاب سایبان مقدس با همین رویکرد نوشته شده است که میان مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون پیوندی ذاتی وجود دارد؛ به این بیان که اولی لزوماً به دومی منجر میشود. اما با خیزش جنبشهای نوین دینی در سه دهۀ آخر قرن بیستم و همچنين طرفداری کلیسا از انقلابیون ساندنیست نیکاراگوئه و دیگر نقاط آمریکای لاتین نظریۀ سکولاریزاسیون به چالش کشیده شد و نظریههایی تحت عنوان سکولارزدایی[۱]پدید آمد[۲] برگر نيز در انديشة خود تجديدنظر کرد و این نظریه را که براي دو دهه (۱۹۵۰ و ۱۹۶۰) حیات فکری او را تشکیل میداد، «اشتباه بزرگ» خود ناميد[۳]
به لحاظ تاریخی و با توجه به جامعه و نهادهای غربی میتوان گفت سکولاریزاسیون جدایی حوزههایی است که قبلاً در اختیار و سلطۀ کلیسای مسیحی بودند. برگر سکولاریزاسیون را فرایندی دامنگستر میداند به طوری که «برتمام حیات فرهنگی و اندیشه اثر میگذارد و میتوان آن را در افول مضامین دینی در هنر، فلسفه، ادبیات و مهمتر از همه، در ظهور علم بهعنوان دیدگاهی مستقل و کاملاً سکولار دربارۀ جهان دید» برگر از سال ۱۹۷۴ در نظریۀ اول خود مبنی بر اینکه مدرنیته دین را تضعیف میکند، دچار تردید میشود و اعتراف میکند: «چندی است به این نتیجه رسیدهام که بسیاری از صاحبنظران حوزة دین هم دربارة میزان سکولاریزاسیون و هم دربارة برگشت ناپذیری آن اغراق کردهایم»[۴]
با ادامه يافتن اين ترديد، برگر در اواخر دهۀ نود به رد نظریة سکولاریزاسیون میرسد: بزرگترین اشتباه من و دیگرانی که در دهۀ پنجاه و شصت در این زمینه کار میکردند این بود که تصور میکردیم مدرنیته لزوماً به افول دین میانجامد.[۵]
رد نظریة اول او به این نتیجه منتهی شد که بگوید: «دنیای امروز، بهجز در مواردی، به اندازۀ گذشته دینی است و در جاهایی هم مذهبیتر از گذشته است». تحولات عرصۀ جهانی حاکی از آن است که مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون پدیدههایی بههموابستهاند و نیز بیانگر این است که سکولارزدایی، دستکم به اندازۀ سکولاریزاسیون، پدیدهای مهم در دنیای جدید است.
البته برگر دو استثنا برای فرایند سکولارزدایی ذکر میکند؛ یکی اروپای غربی و دیگری خُرده فرهنگ بینالمللی که حاملان آن کسانی با تحصیلات عالی نوع غربی،خاصه در علوم انسانی و اجتماعیاند. این خرده فرهنگْ حامل اصلی ارزشها و اعتقادات عصر روشنگری است. او یکی از عوامل گسترش جنبشهای مذهبی در جهان را مخالفت تودههای مردم با همین خرده فرهنگ بینالمللی سکولار و حاملان آن میداند؛ «جنبشهای مذهبی خصلتی سخت تودهای دارند. این جنبشها ورای انگیزههای ناب مذهبیشان جنبشهای اعتراض و ضد نخبگان سکولار و ایستادگی در برابر آنهاست» به نظر برگر علم دیدگاهی کاملاً سکولار است و خرده فرهنگ بینالمللی بین قشر کوچکی از تحصیلکردگان در سراسر جهان رواج دارد که نتیجۀ منطقی آن این است که تحصیلات عالی نقش سکولارکنندهای در افراد دارد [۶].
ب:درسطح فردی یا فرهنگی(سطح خرد) :
در این نوع ، باور پذیری تعالیم دین خدا نزد افراد از بین می رود وایمان قلبی شان به سستی می گراید. سکولاریزاسیون فرهنگی وجه مشترک اکثر ایسمهایی است که بعد از رنسانس در غرب به وجود آمد مثل اومانیسم، لیبرالیسم، ناتورالیسم در هنر، ناسیونالیسم، راسیونالیسم و حتی دمکراسی و دیگر ایسمها و مکاتب درون دینی سکولاریسم .
اگر به شباهتهاي دنیای قدیم و عصر جدید دين سكولاريسم و پيروان آن نظری بیاندازیم، بهتر می توانیم روند سکولار شدن فرهنگ و ذهن آدمیان در طول تاريخ را حس کنیم . برخی از مهمترین این شباهتها عبارتند از شباهت در شیوه نگاه کردن به دنیا، شباهت در دغدغة تکلیف یا حق، شباهت در نسبت دنیا و آخرت، شباهت در هنر ، اندیشه، انگیزه، آرمان، اخلاق و روش برخورد با قوانين دين اسلام .
ـ اندیشه و شیوه تبیین سکولار: تبیین پدیده های طبیعی و اجتماعی و تجارب و حوادث زندگی بدون دخالت عوامل ماوراء طبیعی و تصور استقلال و اتکای به خود برای این عالم (روند راز زدایی شناختها و عقلانی شدن که محصول نهایی آن علم تجربی است).
ـ انگیزه سکولار: انجام عمل نه برای خدا و رضای او بلکه برای اینکه محاسبات عقلی آن عمل را توصیه می کند (عقلانیت عملی و رسمی در بیان وبر).
ـ آرمان سکولار: سعادت دنیوی از طریق اعمال و برنامه ریزی بشری و قطع نظر از سعادت اخروی.
یک عامل مهم و عمومی در پیدایش و رشد سکولاریسم فرهنگی، رشد روحیه علمی است. علم تجربی از آغاز پیدایش، هدف خود را، ترقی، تسلط بر طبیعت، بهبود زندگی و رفاه مادی و قدرت قرارداد و برای اینکه در این هدف خود با کفایت و موفق باشد ناچار است حوزه بررسی خود را محدود کند. برای بررسی یک متغیر وابسته نمیتواند تأثیر هر آنچه احتمال اثر دارد را به آزمون بگذارد، به ناچار تصمیم به صرفنظر کردن از برخی متغیرهای مستقل میگیرد.
علاوه بر این با روش علم که تجربه و حس است نمی توان اموری را که به چنگ تجربه نمی آیند آزمون کرد. بنابراین قطع نظر کردن علم از برخی عوامل و متغیرهای احتمالی تنها یک تصمیم عملی ناشی از محدودیتهای روش شناختی است نه یک نظریه علمی. اینکه علم برای پیشبرد آزمایشهای خود و رسیدن به اهداف علمی مورد نظر، از عوامل ماورائی صرفنظر می کند (راز زدایی شناختها و عقلانی شدن در بیان وبر) از همین مقوله است، هیچ نظریه علمی وجود ندارد که بگوید: ماورائی نیست و در امور این عالم دخالت ندارد.
این روحیه علمی با چنین تصمیمی در عمل به طور عادی در نوع افراد منشأ سکولار شدن ذهن فرد می شود گرچه لازمه قطع نظر عملی از ماوراء به جهت محدودیت و برای یک هدف خاص، قطع نظر از ماوراء در همه شؤون زندگی نیست. یکی از بزرگترین پیامدهای سکولاریزاسیون فرهنگی سست شدن پایه های اخلاق انسانی است.
به نظر برگر عامل مهمي که باعث سکولاریسم شناختی و ذهنی میشود، کثرتگرایی است که خود ناشی از سکولاریزاسیون است. در بخشهایی از حیات دینی تاریخ انسان، تشکیلات مذهبی به صورت مجموعهای از انحصارات و ساختارهای مطلقگرا عمل و به طور مستقل به تعریف نهادهای مذهبی جهان اقدام میکردند؛ به طوری که خارج شدن از جهانی که نصرانیت تعریف میکرد از سویی گام نهادن به تاریکی، بینظمی، بیهنجاری و احتمالاً جنون بود و از سوی دیگر مستوجب عقوبتی سخت تلقی میشد. سکولاریزاسیونِ نهادی با از بين بردن انحصار شریعتهای آسمانی ، منجر به کثرتگرایی میشود .
ویژگی کثرتگرایی این است که نهادهای شریعتهای آسمانی نمیتوانند وفاداری افراد را به شکل جمعی مسلم بگیرند؛ چون وفاداری به مقولهای فردی و داوطلبانه تبدیل میشود و در نتیجه قطعیت کمتری مییابد. آنچه با زور و نوعی مشروعیت اعمال میشد، به ذرههای کوچکتری تقسيم و به «بازار» عرضه میشود. وضعیت کثرتگرایی به وضعیت بازاری منجر ميشود که در نتیجة آن نهادهای دینی به مراکز بازاریابی تبدیل میشوند و سنتهای مذهبی مناسب با سلیقه و مذاق مصرفی مشتریان شکل مييابند. آنچه حاصل میشود این است که فعالیتهاي مذهبی تابع منطق اقتصاد بازار میشوند .[۷]
تحلیل برگر تا آنجا ادامه مییابد که میگوید پیروزی در وضعیتِ رقابتی متضمن عقلانیکردن ساختارهای مذهبیـاجتماعی است. گسترش ساختارهای بوروکراسی در نهادهای مذهبی موجب میشود که همة نهادهای مذهبی، قطع نظر از سنتهای اعتقادیشان، از لحاظ اجتماعی شبیه هم بشوند.
یکی از ابعاد فرایند سکولاریزاسیون به اعتقادات و ارزشهای دینی باز میگردد یعنی تا چه اندازهای مردم در حفظ و نگهداری ارزشهای دینی خود سست شدهاند و سكولاریزاسیون، توصیفگر این فرایند است.[۸]
[۱]desecularization
[۲] عبدالحمید کاظمیپور، باورها و رفتارهای مذهبی در ایران، تهران، انتشارات طرحهای ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۱۳۸۲ ، ص ۱۵۷
[۳]Berger, Peter L. (1998)Protestantism and the Quest of Certainty”, the Christian Century, 26 Augsy- 2 Septamber 2, pp 782- 96
[۴]Woodhead, Linda, Paul Heelas and David Martin (eds) (2001), Peter Berger and the study of religion, London and New York: Routledge. Berger, 1974: 16
[۵] همان ، ص ۸۷
[۶] هوشنگ نایبی و تقی آزاد ارمکی ، سکولاریسم و رابطۀ آن با تحصیلات عالی ، مجلۀ جامعهشناسی ایران، دوره هفتم، شماره ۳ ، ۱۳۸۶ ، ص ۷۶
[۷]Berger, Peter L ، پیشین ، .p 33
[۸] آنتونی گی دنز، جامعه شناسی، منوچهر صبوری، تهران ، نشر نی، چاپ دوم ۱۳۷۶، ص ۵۱۲، ۵۱۳