سکولاریسم جدائی عمومی ادیان ازحکومت و زندگی، یا تنها کنارنهادن اجباری دین خدا ؟(۵۱)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
اگر کسی حزب سیاسی بسازد، و آن حزب در عین حال کمونیست، لیبرال، ناسیونالیست و… باشد، چه فرقی می کند اگر به عوض، حزبی سیاسی در عین حال متعلق به یکی از شریعت های آسمانی باشد ؟ همه اینها دین هستند.
پس چرا باید تشکیلاتی بخاطر پذیرش سیستمی جهانشمول از شرکت در سیاست اجرائی جامعه و ایفای نقش درزندگی اجتماعی محروم شود، حال چه آن سیستم، مجری قوانین یکی از شریعت های آسمانی باشد یا مجری قوانین شریعتی ساخته شده توسط انسان؟ اگر چنین باشد که از فعالیت سیاسی- تشکیلاتی بخاطر تعلق داشتن به یکی از شریعت های آسمانی جلوگیری شود، همین اصل را بایستی درباره تشکلات دینی بشری دیگر نیز به کار برد، و نه فقط آن شریعتهایی که متعلق به دین خدا باشند و متداولاً بنام ادیان آسمانی خوانده می شوند. اگر قرار است دین و ایدئولوژی در حکومت نباشد چرا دین سکولاریسم با صدها و بلکه هزاران مذهب آن می تواند اما دین خدا نه ؟
در این جا آشکارا پیداست که منظور از جدا نمودن دین از قوانین اجرائی حکومتی و زندگی اجتماعی انسانها ، کنار نهادن تمام ادیان نیست ؛ بلکه این دیکتاتوری تنها شامل دین خدا و شریعتهای آن می گردد و این شعار اسباب و راهکاری است جهت تحکیم و مستحکم نمودن پایه های دین سکولاریسم در جامعه .
دین سکولاریسم به تناسب زمینه ای که برایش فراهم می گردد از سازگار نمودن دین خدا و شریعتهای آن با خود (لیبرالیسم) تا حذف و نابودی کامل دین خدا و شریعتدهای آن (کمونیسم) پیش می رود . در هر دو صورت بدون کوچکترین تردیدی و با تکیه بر زور اسلحه هرگز اجازه نخواهد داد که دین خدا و شریعتهای آن به جای دین سکولاریسم در جامعه حکم فرما گردد .