روند سكولاريزاسيون در حكومتهاي سكولار(۴۸)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
تصویر بازی «همه یا هیچ »ي كه دين سكولاريسم در طول تاريخ بشريت جهت تامين و محافظت از منافع مادي و معنوي خود بر قوانين ديني مخالف خود به نمايش گذاشته و تحميل نموده است در عصر و وضعيت كنوني ما نيز با شدت بيشتر و سازماندهي منظم تري به مسير خود ادامه داده است .
از دیدگاه حکومت مبتني بر قوانين ديكتاتوري سكولاريسم تنها جوامع دینی و خورده فرهنگهايي معقول و قابل تحمل هستند كه با قوانين سكولاريستي حاكم بر جامعه سازگار شده و مشكلاتي ايجاد نكنند .
حكومت سكولار، كه روند سكولاريزاسيون را به پيش مي برد، اشخاص جامعه را تحت الزامات آزادی فردی و فردگرایی قرار می دهد . در اين روند از افراد به طور فزاینده ای توقع می رود که روابط اجتماعی مستقل از قوانين دين آسمانی داشته باشند و خود را بر اساس طرح های خاص خود از زندگی به فعلیت و تحقق برسانند .
در اين موقعيت سنت های فرهنگ دين آسمانی توان شکل دهی به زندگی فرافردی را نداشته و جایگاه استثنایی خود را از دست می دهند . این سنت ها تابع پذیرش نقادانه افراد شده اند و به دانستنی هایی مبدل شده اند که در آنها خطا راه دارد و همیشه در معرض تجدید نظر هستند; دست کم به صورت تفسیرهای نوشونده از این دانستنی های خطاآمیز، قلمروهای علم و تکنیک، حقوق و اخلاق، هنر و نقادی هنر نشات می گیرد
در مورد نهادهای اجتماعی هم وضع چنین است که این نهادها ظاهر تغییرناپذیر و جوهر پایدار بودنشان را از دست می دهند و به عنوان برساخته های انسان شناخته می شوند . مشروعیت و موجه بودن نظام های اجتماعی تحت شرایط پلورالیسم فزاینده ی ارزش ها و جهان بینی ها، بیش از پیش، تابع روش استدلالی مدلل ساختن و پایه گذاری کردن ارزش ها و هنجارها می شود . این تغییر شکل صورت زندگی از جانب کسانی که از آن متاثر می شوند، سکولاریزاسیون نامیده می شود؛ زیرا در جریان طولانی عقلانی ساختن جهان زندگی، شریعت های آسمانی باید از ادعای خود در مورد شکل دهی ساختار زندگی، که نه فقط در برگیرنده ی افراد، بلکه دربرگیرنده ی حکومت و جامعه نیز باشد، دست بردارند ، بدین ترتیب پیوند حکومت و امور اجرائي و روزمره ي زندگي مردم با قوانين دین آسمانی از هم گسسته می شود.
چنانچه ذكر شد، همين تغییر شکل صورت های ديني زندگی به صورت های سكولار را، افرادی که متاثر از این پدیده هستند، به عنوان سکولاریزاسیون ترجمه می کنند؛ و در جریان عقلانی کردن زندگی باید هر شریعت آسمانی، که پای خود را از سازگار شدن با حکومت و قوانين سكولاريسم واپس می کشد، از هر گونه ادعایی نسبت به شکل دهی همه جانبه و فراگیر تمامی حکومت و جامعه دست بردارد. نکته اصلی این است شریعت هایی غير از دين سكولاريسم ، تنها در صورتی می توانند پابرجا بمانند که بتوانند تكيف و وضعيت خود را با دين سكولاريسم روشن کنند .
بدیهی است که به لحاظ درجه ی تحقق سکولاریزاسیون در میان ملت ها تفاوت هایی وجود دارد. به عنوان مثال، جامعه مدنی در ایالات متحده آمریکا بیش از اسکاندیناوی و یا اروپای غربی متاثر از محرک های نشات یافته از جوامع حداقل ديني است . ولی تمامی جوامع غربی پست سکولار هستند؛ یعنی خود را با استمرار وجود دین حداقلي در محیطی که هم چنان سکولار است، وفق داده اند . پیشوند «پست » یا «مابعد» در تعبیر پست سکولار دلالت بر این دارد که دین حداقلي هم چنان، در چارچوب متمایز دين سكولاريسم و مدرنیته ، برای بخش بزرگی از ملت نیرویی مؤثر در شکل دهی به شخصیت دروني و اخلاقي آنها به شمار می آید و از طریق اظهار نظرهای کلیساها و مجامع شریعتهای آسمانی هم چنان در عرصه ی افکار عمومی تاثیر به سزایی می گذارد .