جایگاه مردم در حکومت اسلامی(۷۵)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
با بررسی دو رکن اساسی حکومت، یعنی قدرت و مشروعیت، نقش مردم در حکومت، تامین کننده قدرت در حکومت اسلامی است ؛ اما مقوم رکن دوم حکومت یعنی مشروعیت در نظام اسلامی، اراده خداوند است؛ زیرا منبع مشروعیت باید خود مشروع و شایسته بالذات باشد و تنها اراده خداوند است که عادل بالذات و مشروع بالذات است و اراده انسان یا جامعه انسانی نمی تواند ملاک عدالت و مشروعیت حکومت قلمداد شود، و همین ویژگی است که حکومت اسلامی را از حکومتهای عرفی و سکولاردیکتاتوری یا مبتنی بر دموکراسی متمایز ساخته است زیرا در حکومتهای دیکتاتوری دین سکولاریسم ، علاوه بر آنکه قانون شریعت جایگاهی در قانون اساسی جامعه ندارد مردم نیزمقوم قدرت حکومت نیستند و در حکومتهای دموکراسی، خداوند مقوم مشروعیت حکومت نیست و مردم نیز به صورت نمادین در صحنه هستند و گرنه حکومت و قانونگذاری و گرداندن سیاستهای جامعه با طبقه ی سرمایه دار وشرکتهای سرمایه دار جامعه است .
به عنوان نمونه به چند آیه از قرآن اشاره می شود:
«وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ »(قصص/۷۰- ۶۸) پروردگار تو هر چه را بخواهد ميآفريند ، و هر كس را بخواهد برميگزيند ، و مردمان ( پس از صدور فرمان خدا دربارهي چيزي و كسي ) حق انتخاب و اختيار ندارند . خداوند بسي منزّهتر و بالاتر از آن است كه چيزي را انباز او كنند ( اي پيغمبر ! ) پروردگار تو آگاه است از آنچه سينههايشان ( از كينهها در خود ) پنهان ميدارد ، و از آنچه آنان آشكار ميسازند ( و به صورت اعتراضها و طعنهها بروز ميدهند ) . پروردگار تو الله است و خدائي جز او نيست ، و هر گونه سپاس و ستايشي بدو تعلّق دارد چه در اين جهان و چه در آن جهان ، و فرماندهي و داوري از آن او است ، و بازگشت همهي شما به سوي او خواهد بود . ( او خالق ، و او حاكم ، و او قاضي است ) .
در این آیات، به صراحت اعلام شده است که گزینش، منحصرا در اختیار خدای متعال می باشد و روشن است که مقصود از گزینش در اولین آیه، شایستگی و عدل و مشروعیت است و روح حاکم بر آیه چنین است که شایسته تر و بهتر بودن، مخصوص خداست. با اراده اوست که چیزی بر چیزی برتری می یابد و برگزیده می شود.
« قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ » ( یونس/۳۵٫) بگو : آيا از اين انبازان شما كسي هست كه به سوي حق راه نمايد (و راه راستين را بنمايد ؟) بگو : خدا راه حق را مينمايد . آيا آن كس كه راه راست را نشان ميدهد سزاوارتر است كه پيروي شود (و انسان به فرمان او رود) يا كسي كه راهي نمينمايد و بلكه بايد خودش راهنمائي گردد (و راه برده شود) ؟ شما را چه ميشود (كه چراغعقل از كفتان به در ميرود ؟ به دنبال چه چيز ميرويد ؟) اين چه حكمي است كه ميكنيد ؟
« وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ..» (مائده/۵۰- ۴۹) و این که میان آنان حکم کن به آن چه خدا بر تو فرو فرستاده است، و از هوای نفس آنان پیروی مکن…آیا حکومت جاهلیت را می طلبند؟ در حالی که چه حکمی شایسته تر از حکم خداست برای آنان که یقین دارند؟
از این آیات، به خوبی استفاده می شود که تنها حکومت مشروع، حکومت خداوند است و فقط حکم و فرمان اوست که میزان و ملاک برتری و شایستگی و حقانیت است. آیات فراوانی در قرآن می توان یافت که نشانگر این ادعا باشند و همه آیاتی که به نوعی بر اختصاص حق حکومت به خداوند دلالت دارند؛ مانند «له الخلق و الامر» ، «له الحکم»، «هو الولی» و «له الملک» همگی بر این حقیقت تاکید دارند که حکومت شایسته و عدل، مخصوص خداوند است.
آیت الله خمینی در معرفی قانون و جایگاه قانون شریعت اسلام می گوید :
حکومت اسلام، حکومت قانون است؛ در این طرز حکومت، حاکمیت، منحصر به قانون است، حاکمیت منحصر به خداست و قانون، فرمان و حکم خداست؛ قانون اسلام یا فرمان خدا، بر همه افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد؛ همه افراد، از رسول اکرم صلی الله علیه و آله گرفته تا خلفای آن حضرت، و سایر افراد، تا ابد تابع قانون هستند؛ همان قانونی که از طرف خدای تبارک و تعالی، نازل شده و در لسان قرآن و نبی اکرم صلی الله علیه و آله بیان شده است. اگر رسول اکرم خلافت را عهده دار شد، به امر خدا بود؛ خدای تبارک و تعالی آن حضرت را خلیفه قرار داده است [۱]
باز آیت الله خمینی در باره ی هیکل کلی حکومت اسلامی می گوید :
حکومت اسلامی، نه استبدادی و نه مطلقه، بلکه مشروطه است؛ البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن که تصویب قانون، تابع آراء اشخاص اکثریت باشد، مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان، در اجرا و اداره، مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم معین گشته است؛ مجموعه شرط، همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت شود؛ از این جهت، حکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است. فرق اساسی حکومت اسلامی با حکومتهای مشروطه سلطنتی و جمهوری در همین است؛ در این که نمایندگان مردم یا شاه در این گونه رژیمها به قانونگذاری می پردازند، در صورتی که قدرت مقننه و اختیار تشریع در اسلام، به خداوند متعال اختصاص یافته است؛ شارع مقدس اسلام، یگانه قدرت مقننه است. هیچ کس حق قانونگذاری ندارد و هیچ قانونی جز حکم شارع را نمی توان به مورد اجرا گذاشت.[۲]
همچنین آیت الله خمینی در مورد جایگاه مردم در مساله تشریع و قانون گذاری خطاب به شورای نگهبان که نقش تطبیق مقررات و قوانین را با احکام الهی و منابع دینی بر عهده داشت می گوید :
اصولا آن چه باید در نظر گرفته شود، خداست نه مردم. اگر صد میلیون آدم، اگر تمام مردم دنیا یک طرف بودند و شما دیدید که همه آنان حرفی می زنند که بر خلاف اصول قرآن است، بایستید و حرف خدا را بزنید؛ ولو این که تمام بر شما بشورند. انبیاء همین طور عمل می کردند، مثلا موسی در مقابل فرعون مگر غیر از این کرد؟ مگر موافقی داشت؟[۳]
امتیاز نظام حکومتی اسلام بر نظام دموکراسی سکولاریستی در این است که علاوه بر دارا بودن نقطه قوت تئوریک نظام دموکراسی، یعنی محوریت اراده مردم، از نقطه ضعف آن، یعنی فقدان منبع مشروعیت نیز به دور است و با تکیه بر قوانین الهی و انضباط به ضوابط و دستورهای خداوندی، از هدایت اراده خداوندی برخوردار می باشد و از این طریق، عدالت و مشروعیت، با ماهیت نظام حکومتی اسلام درآمیخته است.
بر همین اساس عده ای توجه به جایگاه مردم و مجریان قانون شریعت اسلام را به عنوان یکی ازاصول كلى حاكم بر ساختار نظام سياسى اسلام برشمرده و اصول یاد شده را چنین ذکر کرده اند :
- ضرورت مشروعيت الهى مجريان
- ضرورت اسلاميت قوانين
- توجه به جايگاه مهم مردم به عنوان مبدأ شكلگيرى و كارآمدى همه نهادها
- خطاپذيرى مجريان و ضرورت نظارت بر آنان[۴]
در نظام حکومت اسلامی، اراده مردم، که در شورا خود را نشان می دهد، منبع قدرت و اراده خداوند، منبع مشروعیت است. از این رو حکومت اسلامی، از هر دو رکن حکومت، یعنی قدرت مردمی و مشروعیت الهی برخوردار می باشد.
[۱]خمینی، حکومت اسلامی، ص ۵۴٫
[۲]همان، ص ۵۲
[۳]خمینی ، صحیفه نور، (بیانات در جمع اعضای شورای نگهبان)، ج ۱۲، ص ۲۵۸٫
[۴] احمد ديلمى، مقدمهاى بر مبانى حقوقى – كلامى نظام سياسى در اسلام،تهران ، دفتر نشر معارف ۱۳۸۱ ص ۱۴۹٫