دیپلماسی از لحاظ لغوی و اصطلاحی و اهداف کلی دیپلماسی (۸۲)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
دیپلماسی با ریشهای یونانی بهمعنای نوشته طومارمانندی است که به موجب آن امتیازات خاصی به کسی داده میشود. بعدها این واژه بر منشور یا سند رسمی سفیران و فرستادگان دولتها نزد دولتهای دیگر اطلاق گردید. علیرغم اجماع نظر نسبی در تلقی از مفهوم دیپلماسی، تعاریف متعددی از آن ارائه شده که برخی از تعاریف ناظر به ماهیت دیپلماسی و برخی دیگر ناظر به کارکرد ویژه آن است[۱]
واژه ي«ديپلماسي» از ريشه يوناني ديپلوما اخذ شده که معناي لغوي آن صفحه يا برگ تا شده است،ودر اصطلاح «ديپلوما» به سندي گفته مي شود که به موجب آن عنوان يا امتيازي به شخص مي دادند. از اين ريشه واژه ي«ديپلماسي»و «ديپلمات» ساخته شده است .[۲]
واژه ي ديپلماسي به گونه هاي مختلف تعريف شده است ؛ مانند:
- اداره ي امور بين الملل به وسيله ي سفير وديگر مأموران ديپلماتيک
- اداره ي امور بين دولت ها به وسايل مسالمت آميز
- هنر ديپلمات در اداره ي امور خارجي دولت به وسايل مسالمت آميز،خصوصاً با مذاکره و گفتگو
- هنر و روش انجام مذاكره با دولتهاي خارجي براي دستيابي به روابط سياسي رضايتبخش و متقابل است[۳]
- علم و هنر نمايندگي كشورها و فن مذاكره است؛ هنري كه براي انجام امور ديپلماتيك و حقوقي و حفظ منافع كشور متبوع، در خارج صورت ميگيرد[۴]
- اصول و مقرّراتي است كه به موجب آنها روابط دولتها با هم از راه مذاكره و فرستادن مأموران فوقالعاده و جلب موافقت يا بستن قراردادها تمشيت پيدا ميكند.[۵]
- روش حل و فصل مسائل روابط خارجي دولت با دولتهاي ديگر، به وسيله مذاكره يا هر شيوه مسالمتآميز ديگر است. بنابراين، معناي خاص ديپلماتيك، روابط خارجي دولت و ديپلماسي، نحوه اداره آن روابط است.[۶]
اما در يک جمع بندي از همه تعاريف ارايه شده مي توان چنين بيان داشت که :ديپلماسي روشي است براي حل و فصل مسايل مربوط به روابط خارجي دولت به وسيله ي گفتگو يا هر روش مسالمت آميز ديگر. آنچه از مجموع تعاریف دیپلماسی به دست میآید این است که دیپلماسی، دارای ماهیتی مسالمتجویانه بوده و مذاکره و گفتوگو از ویژگیهای بارز آن میباشد؛ بهطوری که برقراری و ایجاد صلح و زندگی مسالمتآمیز در دستور کار اصلی این فعالیت قرار داشته و تمام این فعالیتها در حوزه موسوم به سیاست خارجی، انجام میشود. بر این اساس، دیپلماسی را بهعنوان فن اداره سیاست خارجی و یا تنظیم روابط بینالمللی و همچنین حلّ و فصل اختلافات بینالمللی از طریق مسالمتآمیز، تعریف و توصیف کردهاند[۷]. به عبارت دیگر، میتوان گفت: «دیپلماسی وسیلهای است که سیاست خارجی با بهرهگیری از آن، بهجای جنگ، از راه مذاکره به هدفهای خود میرسد»[۸]
اهداف کلی دیپلماسی:
- حفظ کیان اسلام
- حفظ منافع دار السلام
- تغییر موازنه به سمت منافع مسلمین
منظور از ديپلماسي ورفتار سياسي در صدراسلام
منظور از ديپلماسي ورفتار سياسي در صدراسلام، فعاليت هايي است که پيامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم، به عنوان رييس حکومت و نيز نمايندگان و سفراي منتخب ايشان در راه نيل به مقاصد و اداي وظايف سياسي دولت اسلامي و تحقق بخشيدن به خط مشي هاي کلي اسلام در زمينه ي سياست خارجي و همچنين، پاسداري ازحقوق و منافع دولت اسلامي در ميان قبايل وگروه هاي ديني و دولت هاي غير مسلمان در خارج از قلمرو حکومت اسلامي انجام داده اند.[۹]
ديپلماسى عصر پيامبرخاتم صلی الله علیه وسلم به صورت تدریجی در سطح ارتباط با قبايل عرب و يهوديان به ارتباط با دولتهاى همجوار و ارتباط با قدرتهاى بزرگ ايران و روم ارتقاء یافت که به جنبه ی جهانی بودن دعوت توحید بر می گردد . در سطح قبايل و یهودیان با موفقيت كامل همراه بود و در سطح دولتهای ایران و روم با موفقيت نسبى همراه بوده است. ديپلماسى دوران خلفاى نخستين نيز از ديپلماسى پيامبرخاتم صلی الله علیه وسلم متأثر بود و بر اساس گسترش اسلام، گسترش حاكميت سياسى اسلام و جنگ و جهاد استوار بود و بيشتر هم ناظر به دو امپراتورى روم و ايران می شد .
[۱]علی آلادپوش، و علیرضا توتونچیان، دیپلمات و دیپلماسی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۷۲٫ ص ۶
[۲] عباسعلي عميد زنجاني، فقه سياسي: حقوق تعهدات بين المللي و ديپلماسي دراسلام، ۲۶۵ص . / جواد صدر،حقوق ديپلماتيک وکنسولي،ص ۱۴٫
[۳]بهمن آقایی؛ فرهنگ حقوقى بهمن، تهران ، کتابخانه گنج دانش چاپ دوم ۱۳۸۲، ص ۴۲۰٫
[۴]مهدى نوروزى خيابانى ، فرهنگ لغات و اصطلاحات سياسى، تهران، نشر نی ، ۱۳۸۴٫، ص ۸۰
[۵] محمّدجعفر جعفرى لنگرودى ، مبسوط در ترمينولوژى حقوق ، تهران، انتشارات گنج دانش، چاپ چهارم، ۱۳۶۸ ، ج ۳، ص ۱۹۶۸
[۶] جواد صدر ، حقوق ديپلماتيك و كنسولى، تهران ، دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ ، ۱۳۸۶ ، ص ۴
[۷] عبدالعلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، تهران: سمت، ۱۳۸۴٫ ص۲۰۷
[۸]آشوری، دانشنامه سیاسی: فرهنگ اصطلاحات و مکتبهای سیاسی ، ص۱۷۰
[۹]عمید زنجانی ، پیشین ،ص ۲۷۲٫٫