صلابت، قاطعيت و نفي سازشكاري در روش عمل پیامبر خاتم(۱۱۲)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
باید توجه داشت که اصل مدارا و صلح و محبت پیامبرصلی الله علیه وسلم هرگز باعث نمی گردید که پیامبر خاتم در برابر دشمنان کینه توز و توطئه گر خود نیز با همین آیین نامه و همواره و در هر شرایطی طبق همین اصل رفتار نماید؛ بلکه در صورت تجاوز دشمن، کشف توطئه آنها، پیمان شکنی و کارهایی از این قبیل از طرف مخالفان، پیامبرصلی الله علیه وسلم نیز به شدت با آنان برخورد می نمود. پیامبرصلی الله علیه وسلم و اصحاب گرامی وی براساس فرموده قرآن کریم: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ …» ( فتح/۲۹)؛ . «محمد فرستاده خداست و افرادى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید هستند …». در سوره انفال نیز خداوند متعال به پیامبرش دستور میدهد: «… فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ …» ؛«کسانی را که با تو در جنگ هستند، تار و مار کن». عمل می نمودند .
تعالیم الهی در سیره پیامبرخاتم اصل بر دعوت ، رأفت و نرمش است، اما گاه جهت حمایت از دعوت نیاز به قاطعیت و شمشیر بدون هیچ تسامح و گذشت، ضروری است. اگر قاطعیت و سختگیری و به اصطلاح خشونت نسبت به دشمنان و منافقان و متخلفان نباشد، طمع دشمنان نسبت به چنین ملتی تحریک میگردد و بزهکاری در جامعه زیاد میشود؛ زیرا بزهکاران، احساس امنیت کامل نموده و در خلاء خشونت قانونی، امنیت جامعه را بر هم زده و باعث سلب آسایش مردم میشوند، عدالت تأمین نشده و فساد و بیعدالتی فراگیر میشود. پس از باب رحمت به مردم، سختگیری و خشونت لازم میشود.
ایشان دعوت به صلابت و قاطعیت و عدم مداهنه فرمودند و برخی احکام شاق و قاطع، وضع کردند، پس این قوانین نیز از باب رحمت به کل امت تشریع گشته، همانند جراحی عضوی فاسد که برای صحت بدن، ضروری است. تمام این موارد به تصمیمات قاطعانه ای بر می گردد که پیامبر خاتم در تطبیق قوانین شریعت اتخاذ نموده بودند .
در این صورت امر تصمیم گیری را می توان (در صورت داشتن ظرفیت لازم در برخورد با مسائل گوناگون) در سه مرحله ی کلی تقسیم بندی نمود :
«شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» یا «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ» ؛ که دو مرحله ی متمایز در امر رهبریت و مدیریت رفتار فردی و اجتماعی به شمار می روند .[۱]
- اتخاذ تصمیم
- قاطعیت درعملی نمودن تصمیم و توکل بر الله
پیروزی و خلق اراده ی فردی و اجتماعی هر عقیده و پیروانش ، بستگی به طرح ریزی تصمیم گیری درست برنامه ی زندگی فردی و جهادی و قاطعیت در اجرای این تصمیمات منشعب از قوانین همان عقیده ی مشخص می باشد .
اگر انسان مطلیع قانون شریعت الله بخواهد در هر کاری موفق شود، ابتدا باید تصمیمی درست بگیرد و سپس آن را با قاطعیت انجام دهد. تصمیم گیری ، برنامه و قانونی که با قاطعیت همراه نباشد و به مرحله ی اجرا در نیاید، بیشتر از تصمیمات و قوانین غلط دشمنان غیر مفید و مضر است . چون قوانین مفیدی که به مرحله ی اجرا در نیایند حکم مخدر و ویرانگر را بازی نموده و انسانها را از عمل باز داشته و وارد توهم و اتوپیای ویرانگری می کند . این دقیقا یکی ازهمان کانالهایست که دشمنان قانون شریعت سعی داشته و دارند که مسلمین را وارد آن نمایند .
قاطعیت در اجرای قانون شریعت الله به معنی ناخدای زندگی شخصی و اجتماعی بودنی است که اجازه ی غرق شدن در سیلابهای موجود در زندگی دنیوی را نمی دهد، و اجازه نمی دهد که هواهای نفسانی و دشمنان خارجی یک مسلمان و یا جامعه ای مسلمان نشین را، همچون خس و خاشاکی بی ارداده و بی جان، به هر سمتی که سیلابشان می خواهد با خود ببرد .
قاطعیت به عنوان یک وسیله ی درونی و فاکتور بسیار مهم همچون اسلحه ، ماشین و غیره به عنوان یک ابزار ظاهری ، یکی از وسایل و سنت های الهی جهت کسب پیروزی و نیل به موفقیت است و هر انسان مسلمان یا غیر مسلمانی که آنرا به کار گیرد، در برابر رقیبش که از آن سودی نبرده است، موفقتر و کامیابتر می باشد . این را ما در تاریخ اسلام در قرآن و سیره ی رسول الله صلی الله علیه و سلم و پیروان صادقش و همچنین در زندگی کسانی چون اسکندر مقدونی، چنگیزخان، کفار سکولار جهانی کنونی و مرتدین محلی مشاهده نموده ایم .
تصمیم گیری صحیح و قاطعیت، همچون مسئله ی وحدت و شورا، ابزار و سنتی است که نه به خاطر رسول الله صلی الله علیه و سلم تغییر می کند، چون اشرف مخلوقات است [۲]؛ و نه به خاطر آمریکای سکولار و مرتدین سکولارمحلی و دین فروشان، که کثیفترین جنبندگان روی زمینند . هر که از آن استفاده کند نتایج مثبت دنیویش را نیز بدست خواهد آورد .
از عوامل تأثیرگذار در قاطعیت، شناخت، ایمان و اطمینان به هدف است. اگر انسان ، همچون سیدنا ابراهیم، بعد از شناخت و ایمان، در مرحله ی سوم به هدف اطمینان نیز پیدا کند، آنوقت « إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ » در زندگیش شکل ظاهری و عینی به خود می گیرد؛ بنابراین با قاطعیت تمام برای رسیدن به این هدف تلاش می کند. در واقع شناخت، ایمان و اطمینان به هدف، عشق و امید و دل گرمی به انسان می دهد و مقصد و جهت را برای او روشن و عمل به ایمانش را آسان می گرداند.
بدین ترتیب شناخت به عنوان مقدمه ی ایمان و اعتماد به الله و اینها نیز مقدمه ی قاطعیت معرفی می گردند . خداوند برای مسئله ی بسیار مهم و اساسی چون توحید شناخت را مقدم شمرده است و می فرمایند «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و می دانیم که تمام قوانین شریعت نیز برپایه و اساس توحید بنا گردیده است .
زمانی که انسان نسبت به هدف و برنامه ای که در پیش دارد آگاهی و شناخت کافی را به دست آورد و از راههای رسیدن به این هدف نیز آگاهیهای لازم را کسب نمود، میزان قاطعیت او در تصمیم گیری و عمل، بهتر و بیشتر می گردد . چون تسلط بر وضع موجود و اینکه از چه راهی و با چه وسایلی باید به هدف رسید، در واقع به منزله ی پیمودن نیمی از راه و منجر به اعتماد به نفس بیشتر و تکمیل نمودن مقدمات یک تصمیم صحیح و قاطع است .
یک انسان سالم با پیمودن این مراحل لگام اراده ی خود را در اختیار هوا و هوس و دشمنانش قرار نمی دهد و با چنین فهمی قادر است سود وز یان خود را تشخیص داده و با قاطعیت هر چه تمامتر با به کار گیری راه و اسباب مناسب تایید شده توسط شریعت، جهت و هدف مطلوبش را دنبال کند . بر این اساس است که الله تعالی به رسول الله صلی الله علیه و سلم امر می کند :« فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ »( آل عمران / ۱۵۹). و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامي که تصميم گرفتي، (قاطع باشد! و) بر خدا توکل کن.
با مثالی دیگر از صدر اسلام سعی می کنیم به صورت تدریجی به جلو برویم :
رسول الله صلی الله علیه و سلم با تبعیت از احکام و قوانین شریعت می دانست پس از هجرت حکومتی که توسط مسلمین تشکیل گردیده است، جهت استحکام و دوام آن، نیازمند پشتیبانی فکری و فیزیکی تمام نیروهای مخلص و مومن می باشد . این یک واقعیت عینی و مسلم و یکی از سنتهای لایتغییر الله در مورد حکومتداری می باشد به همین دلیل الله جل جلاله هجرت را بر همه ی مسلمانانی که عذر شرعی ندارند واجب نموده و فرمود :
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَـئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلاَیَتِهِم مِّن شَیْءٍ حَتَّی یُهَاجِرُواْ وَإِنِ اسْتَنصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُم مِّیثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» (انفال/ ۷۵) و كساني كه پس از (نزول اين آيات) ايمان آوردهاند و مهاجرت كردهاند و با شما (اي مهاجران و انصار) جهاد نمودهاند، آنان از زمرهي شما هستند و (از حقوق و مدد و ياري شما برخوردار ميگردند . اين ولايت ايماني بود ، و امّا ولايت خويشاوندي علاوه بر اين ميان افرادي موجود است و) كساني كه با يكديگر خويشاوندند برخي براي برخي ديگر سزاوارترند (و حقوق آنان) در كتاب خدا (بيان شده است و حكم خدا بر آن رفته است و) بيگمان خداوند آگاه از هر چيزي است.
بدین شکل رسول الله صلی الله علیه و سلم آشکارا اعلام نمود که تا زمانی که به سوی حکومت اسلامی مهاجرت نکنند در برابر این گونه اشخاص هیچ مسئولیت تامی ندارد، هیچ سهمی از غنایم رانخواهند داشت و حجشان نیز مقبول نخواهد شد .
البته اکثریت قاطع مسلمین با قاطعیت تصمیم به هجرت گرفته و از خود سستی به خرج ندادند ، اما عده ای با آنکه آگاهی کامل و حتی ایمان به توحید داشتند ، به دلایل نفسانی و دنیوی ، نتوانستند از صلابت و قاطعیت کافی برخوردار گشته و هجرت نمایند . به گونه ای که عده ای مجبور شدند همچون عباس عموی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگهای کفار، مثل بدر، بر علیه مسلمین نیز شرکت کرده که عده ای از این افراد مسلمان یا کشته شدند و یا اسیر گشتند .الله از اینگونه افراد که خود را جزو مستضعفین می شمردند هیچ عذری را نمی پذیرد و رسول الله صلی الله علیه و سلم نیز در هنگام اسارتشان همچون کفار با آنها برخورد کرد و ایمان آنها را نپذیرفت چون در سپاه کفر بودند .الله در مورد این دسته می فرمایند :
«إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَـئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِيرًا » ( النساء / ۹۷) بي گمان كساني كه فرشتگان (براي قبض روح در واپسين لحظات زندگي) به سراغشان ميروند و (ميبينند كه به سبب ماندن با كفّار در كفرستان، و هجرت نكردن به سرزمين ايمان) بر خود ستم كردهاند ، بديشان ميگويند : كجا بودهايد (كه اينك چنين بي توشه مردهايد و بدبخت شدهايد ؟ عذرخواهان) گويند : ما بيچارگاني در سرزمين (كفر) بوديم (و چنان كه بايد به انجام دستورات دين نرسيديم ! فرشتگان بديشان) گويند : مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن (بتوانيد بار سفر بنديد و به جاي ديگري) كوچ كنيد ؟ جايگاه آنان دوزخ است، و چه بد جايگاهي و چه بد سرانجامي.
البته در میان اصحاب موجود در دولت اسلامی نیز کسانی یافت می شدند که با وجود شناخت کافی و ایمان تائید شده توسط الله، باز گاهگاهی از قاطعیت لازم برخوردار نبوده و دچار مصیبت می گشتند که نمونه ی جاماندگان از غزوه ی تبوک مثال عینی اینگونه اشخاص می باشد . الله در مورد این اشخاص می فرمایند :
«وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّىإِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ » (التوبة/ ۱۱۸) خداوند توبهي آن سه نفري را هم ميپذيرد كه (بيهيچ حكمي به آينده) واگذار شدند (و پيغمبر و مؤمنان و خانوادهي خودشان با ايشان سخن نگفتند و از آنان دوري جستند) تا بدانجا كه (ناراحتي ايشان به حدّي رسيد كه) زمين با همهي فراخي، بر آنان تنگ شد، و دلشان به هم آمد و (جانشان به لب رسيد . هم مردم از آنان بيزار و هم خودشان از خود بيزار شدند . بالأخره) دانستند كه هيچ پناهگاهي از (دست خشم) خدا جز برگشت به خدا (با استغفار از او و پناهبردن بدو) وجود ندارد (چرا كه پناه بيپناهان او است و بس) آن گاه خدا (به نظر مرحمت در ايشان نگريست و) بديشان پيغام توبه داد تا توبه كنند (و آنان هم توبه كردند و خدا هم توبهي ايشان را پذيرفت) بيگمان خدا بسيار توبهپذير و مهربان است .
با این حال قاطعیت و یا عدم قاطعیت در تحکیم شریعت الله مسئله ایست که یک مسلمان در تمام دوران زندگیش با آن مورد آزمایش و سنجش قرار می گیرد؛ و چه بخواهد و چه نخواهد، بر زندگی دنیوی و قیامتش تاثیر مستقیمی می گذارد. ما باید با حکم و قانون شریعت به گونه ای زندگي کنيم تا بخشي از وجودمان و جزئي از نرم افزار قلبی و ذهنيمان شود.در اين صورت ميتوانيم استعدادهاي دروني خود را تقويت کرده و راه رسيدن به قاطعیت و صلابت را هموارتر و کوتاهتر سازيم.
در این میان می توان به عوامل متعددی چون ترس به عنوان بزرگترین انگیزه منفی و سد کننده، روبرو نشدن با حقایق زندگی و مشکلاتی که پس از قبول توحید و قانون شریعت برای یک مومن به عنوان آزمایش پیش می آیند ، تردید و دودلی ،سهل انگاری، بدبینی، سستی، ضعف اراده و در نتیجه خود را با وضع موجود سازگار کردن نیز به عنوان فاکتورهای تاثیر گذار در تزلزل در تصمیم گیری شرعی و قاطعانه عمل نمودن اشاره نمود، که رسول الله صلی الله علیه و سلم تمام این موارد و دیگر موارد را به صورت خلاصه چنین تعریف نموده است : الوَهن = حُبّ الدُّنيَا وَ كرَاهِيَةُ المَوت [۳]يعني دنياطلبي، حبّ دنيا و دلبستگي به ماديّات و کراهیت از مرگ که موجب ميشود از مرگ بترسند و زير بار شهادت و دیگر پیشامدهای ناگوار مسیر توحید نروند.
تمام این موارد به ما می آموزند که ما حق نداریم منتظر بمانیم تا وضع خفت بار موجود به خودی خود و به صورت معجزه آسا تغییر کند، بلکه قاطعانه و طبق قانون شریعت، باید در فکر رفع این بیماری مهلک باشیم. چون الله تعالی فرموده است: اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم(رعد / ۱۱) خداوند حال و وضع هيچ قوم و ملّتي را تغيير نميدهد (و ايشان را از بدبختي به خوشبختي، از ناداني به دانائي، از ذلّت به عزّت، از نوكري به سروري، و . . . و بالعكس نميكشاند) مگر اين كه آنان احوال خود را تغيير دهند .
صلابت، قاطعيت و نفي سازشكاري در آیات ، سیره و احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم و گذشتگان صالح این امت
با آنچه که آمد مشخص می شود که بخشی از زندگی فردی و اجتماعی انسانها بر اساس مدارا،رأفت و نرمش استواراست و بخش دیگر زندگی را صلابت و قاطعيت، بدون هيچ تسامح و گذشتی، تکمیل می کند. فقدان هر یک به معنی نقصان است. اگر قاطعيت و سختگيري، و به اصطلاح خشونت، نسبت به گرایش به انحرافات عقیدتی و تحکیم قانون شریعت برمسلمین متخلف و منافقان نباشد، طمع متخلفین گناهکار مسلمان در انجام جرم بیشتر گشته و جرم و جنایت در جامعه زياد ميشود، زيرا این دسته از مسلمین، احساس امنيت كامل نموده و در خلاء خشونت قانوني شریعت، امنيت فردی و ملي جامعه را بر هم زده و باعث سلب آسايش مردم ميشوند، عدالت تأمين نشده و فساد و بي عدالتي فراگير ميشود. پس از باب رحمت به مردم، قاطعیت در تحکیم شریعت، سختگيري و خشونت لازم ميشود؛ از دیگر سو، فقدان این بخش باعث تحریک طمع دشمنان نسبت به مسلمین ميگردد .
بدین دلیل است كه شريعت اسلامي، در مواردی مشخص، دعوت به صلابت، قاطعيت و عدم مداهنه نموده اند و برای برخی از اعمال، احكام شاقّ و قاطع وضع شده است . با این وجود اين بخش از قوانين شریعت نيز از باب رحمت به كل امّت وضع گشته اند، همانند اتخاذ ممنوعیت های خوراکی، بهداشتی جهت حفظ جسم و یا جرّاحي عضوي فاسد كه براي صحّت بدن، ضروري است.
صلابت، قاطعيت و نفي سازشكاري در آیات
۱- فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ. (توبه/۵) هنگامي كه ماههاي حرام (كه مدّت چهار ماههي امان است) پايان گرفت، مشركان (عهدشكن) را هركجا بيابيد بكشيد و بگيريد و محاصره كنيد و در همهي كمينگاهها براي (به دام انداختن) آنان بنشينيد . اگر توبه كردند و (از كفر برگشتند و به اسلام گرويدند و براي نشان دادن آن) نماز خواندند و زكات دادند، (ديگر از زمرهي شمايند و ايشان را رها سازيد و) راه را بر آنان باز گذاريد . بيگمان خداوند داراي مغفرت فراوان (براي توبهكنندگان از گناهان) و رحمت گسترده (براي همهي بندگان) است .
۲- فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا.(فرقان /۵۲) پس از كافران اطاعت مكن (و به دنبال هوسها و خرافات ايشان مرو) و با آنان جهاد بزرگ را بياغاز .
۳- يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا.(احزاب /۱) اي پيغمبر ! بترس از (عذاب و خشم) خدا، و از كافران و منافقان اطاعت مكن. بيگمان خداوند آگاه (از هر چيزي ، و) داراي حكمت (در افعال و اقوال خود) است.
۴- فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ.(قلم/۸) حال كه چنين است، از تكذيب كنندگان اطاعت و پيروي مكن .
۵- وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ.(قلم/۹) ايشان دوست ميدارند كه نرمش و سازش نشان دهي، تا آنان هم نرمش و سازش كنند (بدين اميد كه برخي از فرمانهاي خدا را به خاطر آنان ترك كني، و در بعضي از مسائل با ايشان همگام و همآهنگ شوي) .
۶-وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ.(قلم/۱۰) از فرومايهاي كه بسيار سوگند ميخورد، پيروي مكن .
خداي حكيم، هم در اين آيات و همچنين در آيات ۷۳/۷۵ سوره اسراء و آيات ديگري به شدت تمام، رسول الله صلی الله علیه و سلم را از سازش و مُداهنه با كفّار و مشركان نهي نموده است.
۷- وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا*. إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا. (اسراء/۷۳،۷۴،۷۵) نزديك بود كافران ( با نيرنگهاي گوناگون و نيروهاي زر و زور ) تو را از (حكم) آنچه به تو وحي كردهايم (و قرآنش ناميدهايم، دور و) منصرف گردانند (و فقراء را از پيش تو برانند) تا (در عمل، حكم) جز قرآن را به ما نسبت دهي، و آن گاه تو را به دوستي گيرند (و همدمي تو را بپذيرند) . و اگر ما تو را استوار و پابرجاي (بر حق) نميداشتيم، دور نبود كه اندكي بدانان بگرائي .(و اگر چنين ميكردي) در اين صورت عذاب دنيا و عذاب آخرت (تو) را چندين برابر (ميساختيم و) به تو ميچشانديم (چرا كه گناه بزرگان بزرگ است) . سپس در برابر ما يار و ياوري نمييافتي (تا عذاب ما را از تو به دور دارد)
و همانا نزديك بود كه تو را از آنچه به تو وحي كرديم بلغزانند و بگردانند تا بر ماجز آن را كه وحي كرديم، ببندي و آنگاه تو را به دوستي خود گيرند. و اگر نه آن بود كه تو را استوار داشتيم، نزديك بود كه اندكي به آنان گرايش كني. آنگاه، در صورت گرايش، تعداد دو چندان عذاب در اين زندگي، و دو چندان پس از مرگ را بر تو ميچشانديم و آنگاه براي خويش در برابر ما ياوري نمييافتي .
اين آيات با تأكيد فراوان هشدار ميدهد كه مبادا وسوسههاي گروههاي مشركان اهل کتاب (یهود و نصارا) و مشرکین غیر اهل کتاب قریش (سکولاریستهای قریش) که به کل توحید وکل قانون شریعت معتقد نيستند، در مسلمانان و مؤمنان، ضعف و سستي به مسائل ديني ايجاد كند و روحيه آنان را در مسائل و مباني ديني تضعيف نمايد و هشدار ميدهد كه بايد با قاطعيت تمام با آنان مبارزه كرد و مجازات كمترين انعطاف در مقابل مشركان سکولار، عذاب مضاعف در دنيا و سراي ديگر است. آنهم برای چه کسی؟ برای رسول الله صلی الله علیه و سلم . حالا ای مسلمانی که تبلیغات کفار سکولارجهانی و سکولاریستهای مرتد محلی و دین فروشان خائن محاصره ات کرده اند، جایگاه و وظیفه ی خودت را دریاب . بدان که سستی و سهل انگاری و مدارا کردن در این اصول و قوانین شریعت برابر است با عذاب جهنم و باختن زندگی و خوشبختی .
۸- فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا.(انسان/۲۴) حال كه چنين است در طريق تبليغ و اجراي احكام پروردگارت شكيبا باش ، و از هيچ كدام از گناهكاران و بيدينانشان فرمانبرداري مكن .
۹- فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا.(نجم/۲۹) از كسي روي بگردان كه به قرآن ما پشت ميكند و جز زندگي دنيوي نميخواهد .
۱۰- اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ (انعام/۱۰۶) (اي پيغمبر !) پيروي كن از آنچه از سوي پروردگارت به تو وحي شده است . هيچ خدائي جز او وجود ندارد . به مشركان اعتناء مكن (و دشمنانگيِ آنان و سخنان ايشان را ناچيز انگار)
۱۱- وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ .(هود/۱۱۳) و به كافران و مشركان تكيه مكنيد (كه اگر چنين كنيد) آتش دوزخ شما را فرو ميگيرد ، و (بدانيد كه) جز خدا دوستان و سرپرستاني نداريد (تا بتوانند شما را در پناه خود دارند و شرّ و بلا و زيان و ضرر را از شما به دور نمايند) و پس از (تكيه به كافران و مشركان، ديگر از سوي خدا) ياري نميگرديد و (بر دشمنان) پيروز گردانده نميشويد .
به كساني كه ستم كردند مگراييد كه موجب شود آتشي شما را فراگيرد و در برابر خدا براي شما دوستاني نخواهد بود و سرانجام ياري نخواهيد شد.
اين آيات به عنوان يك وظيفه قطعي امر به ولاء و براء، کفر به طاغوت، انواع توحید الوهیت، ربوبیت، حاکمیت و اسماء و صفات فرموده است كه هر گونه سازش، مدارا و سهل انگاری و گرایش و ركون به ستمگران و عدم قاطعیت نسبت به این موارد باعث سقوط به آتش عذاب است.
قاطعيت و عدم مُداهنه و سازش در سیره و احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم
- قاطعیت رسول الله صلی الله علیه و سلم بر قتال در راه دعوت به سوى الله (جل جلاله)
در مورد اتفاقات مربوط به صلح حدیبیه از مِسْوَر و مروان روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند : «اى واى بر قریش! جنگ آنها را خورده است، آنها را چه مىشود اگر مرا با سایر عربها واگذارند. اگر آنها بر من غالب شدند، این همان هدفى است كه خواهان آن هستند، و اگر خداوند مرا برایشان غالب نمود، در آن صورت همه وارد اسلام گردند، و اگر این را قبول ننمودند، بجنگند در حالى كه قوّت شان باقى است. قریش چه گمان مىكند؟! به خدا سوگند، تا آن وقت در راه آنچه كه خداوند مرا به آن مبعوث نموده است با ایشان خواهم جنگید كه خداوند مرا كامیاب و غالب گرداند و یا این گردن جدا گردد».[۴] و این را ابن اسحاق نیز از طریق زُهْرِى روایت نموده و در حدیث وى آمده: «قریش چه گمان مىكند؟! به خدا سوگند من با ایشان بر این چیزى كه خداوند مرا به آن مبعوث نموده است تا آن وقت جهاد و مبارزه خواهم نمود، كه خداوند (جل جلاله) آن را نصرت و غلبه دهد، و یا این گردن جدا گردد».[۵]
[۱]. در بحث شورای اولی الامر به تفضیل در این مورد صحبت شده است
[۲]نمونه ی تصمیم غلط اصحاب در رها کردن تنگه در جنگ احد
[۳]سجستانی ، سنن ابي داوود، ج ۲، ص ۳۱۳٫
[۴] طبرانی ، الکبیر . ۲۰/۱۶
[۵]ابن هشام ، سیره النبویه ، ج ۴ ، ص ۱۶۵