نظام حکومت سکولاریستی مکه درصدر اسلام(۶۴)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
سیستم و نظام حکومت پارلمانی مشرکین غیر اهل کتاب قریش :
چنانچه ذکر شد مشرکین غیر اهل کتاب شبهه جزیره ی عربستان غیر از تعیین مرز به شکل امروزین آن ، تمام شرایط حکومت بودن را دارا بودند . در زیر به سیر تاریخی این سیستم جامع حکومتی در میان قریش به عنوان ساکنان مکه و قلب عربستان سعودی، که در هنگام بعثت نیز از قدرت چشمگیری برخوردار بودند، می پردازیم .
قصي بن كلاببن مرة بن كعب بن لؤي بن غالب بن فِهر، جد چهارم پیامبر خاتم بود كه توانست رياست مكه و امور كعبه را به دست آورد. قصي نزد قريش به مجّمِع ( جمع کننده ) شناخته شده بود، زيرا وي تيرههاي پراكنده قريش (بنيعدنان) را جمع كرد و با پيوند زدن آنها با يكديگر اعتبار فرزندان اسماعيل(ع) را احيا كرد.
قصي بعد از به دست آوردن رياست مكه، اقداماتي انجام داد و نوعي تقسيم وظايف در ميان سران تيرههاي قريش پيريزي يا احيا كرد، مانند:
- منصب سقايت ۲٫ منصب رفادت ۳٫ منصب حجابت ۴٫ منصب قيادت ۵٫ منصب لواء ۶٫ منصب سدانة ۷٫ منصب عمارت.
شايد اساسيترين اقدام قصي تأسيس انجمن تصميم گيري و تبادل نظر رؤساي تيرههاي قبيله بزرگ قريش در مكه بود. اين انجمن كه به دارالندوه شهرت داشت، مجلس و پارلماني براي مشاوره اشراف و بزرگان قبيله قريش در مسائل سياسي، اجتماعي، اقتصادي و ديني بود . دارالندوه منصبهاي يادشده را سازماندهي ميكرد. تأسيس دارالندوه هم ميتواند بيانگر درايت اجتماعي ـ سياسي قصي در مكه و هم تقسيم قدرت بين رؤسا و شيوخ تيرههاي قريش مكه باشد.
شهر مكه و حومه ی آن در امور جزئي تابع مقرّرات غيرمدون دروني قبيلهاي بود، ولي در امور كلي و مهم، مانند جنگ و صلح و مناصب مربوط به كعبه، به صورت شورايي اداره ميشد و اين شورا در دارالندوهاي كه قصي پيريزي كرده بود، تشكيل ميشد.
اين مجلس در واقع، نهادي اجتماعي بود كه بزرگان قريش براي تصميم گيريهاي كلي آنجا جمع شده و تبادل نظر ميكردند. با اين كه قبايل قريش با يكديگر رقابت و تعصب داشتند، اما از نظر سياسي و نظامي اختلاف نداشته و تلاش براي اتحاد در بين آنها پر رنگ بود.
تأسيس اين مجلس مشاوره شيوخ در عين حال، نشاندهندة قدرت رؤساي قبايل و بطون قريش در مكه و محدوديت عملي قدرت قصيبن كلاب است، زيرا قصي همانطور كه قضاعه را از رياست مكه كنار زد و بر امور مكه چيرگي يافت، در عين حال، مناصب مربوط به كعبه را نيز در دست رؤساي تيرههاي قريش قرار داد و نوعي مجلس مشورتي را در مكه بنيان نهاد. منابع متعددي در مورد اختيارات مجلس دارالندوه سخن گفتهاند[۱]اما مواردي كه در بين همه آنها مشترك است صاحبنظر بودن مجلس فوق در امور سياسي، نظامي، اجتماعي و شئون ديني در مكه ميباشد.
دارالندوه از نيمه قرن چهارم ميلادي، يعني تقريباً يك قرن و نيم پيش از بعثت پیامبر خاتم صلي الله عليه وسلم توسط قصي بنيان نهاده شده و تا ظهور اسلام، نقشهاي مختلفي را در حفظ موقعيت ديني و تجاري مكه ايفا كرده بود. همچنين با بعثت پیامبر خاتم صلي الله عليه وسلم به علت ترس اشراف و بزرگان مكه از تضعيف قوانین سياسي ـ اقتصادي و دينيشان، در تضاد و تقابل با دين جديد موضع گيري كرد .
قصيبن كلاب نخستين كسي بود كه قريش را تحت فرمان خويش درآورد و مناصب مهم مكه، مانند منصب كليدداري خانه كعبه، سقايت حاجيان با آب زمزم، رفادت و رياست دارالندوه و لواء همه به دست او بود[۲]وي در اين هنگام، مكه را چهار قسمت كرد و هر گروهي از قريش را در قسمتي اسكان داد. قريش تا آن روز از كندن درختان حرم براي بناي مسكن به جاي آنها وحشت داشتند، ولي قصي با اعوانش اين كار را به دست خويش انجام داد و ترس ايشان را از اين كار برطرف ساخت . [۳] پيروزي قصي بر خزاعيان به تجديد قدرت بنيمضر در مكه ختم شد. از اين زمان به بعد اگرچه همانند گذشته قبايل و عشيرههاي اسماعيلي و قحطاني در مكه و حاشيه آن با يكديگر به زندگي ادامه دادند، اما سروري بنيكلاب بر مكه مسلم شد. در حقيقت، از اين زمان به بعد دوره سطوت، قدرت، ثروت و جلالت قريش در مكه تبلور يافت و اين شاخه عدناني، در حجاز و شمال عربستان از اعتبار و منزلت خاصي بهرهمند شد[۴]
تقريباً تمام منابع تاريخي، به قدرت قصي در مكه اذعان دارند و او را اولين فرد از فرزندان كعببن لؤي ميدانند كه پادشاهي يافت .[۵] اما قصي بهترآن ديد كه در ادارة امور كعبه همچنان همكاري تيرهها و بطون ديگر قريش را ارجمند شمارد.
با آنكه قصي با آن شرف و منزلت كه در قوم خويش داشت، در كار مكه مختار مطلق بود، ولي كار حج را چنانكه بود واگذاشت، زيرا آن را رسم متبع ميپنداشت كه دگرگون كردنش سزاوار نبود [۶]
قصي و تأسيس دارالندوه
دار به معناي خانه، و ندوه به معاني مختلفي آمده است: نَدوَة به معناي مجلس، شورا، انجمن و جلسه[۷]و فعل نَدا به معناي اجتمع، ملاقات كرد، گرد آمد و تجمع كرد، آمده است[۸]
ابنسعد از قول محمدبن عمر اسلمي نقل ميكند كه «آن خانه را دارالندوه ناميدند، چون قريش براي هر خير و شري در آن اجتماع ميكردند و «َندي» محل جمع شدن [انجمن خانه] است[۹]
ازرقي مينويسد؛ «دارالندوه (انجمنخانه و مشورت خانه) را از اين جهت به اين نام ميخواندند كه افراد را فرا ميخواندند و براي مشورت و رايزني و استوار كردن كار خود در آن مينشستند[۱۰] در قرآن كريم مجلس مشورتي دشمنان اسلام، «ندي» معرفي بيان شده است: «فَلْيَدْعُ نَادِيَهُ ، سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ »؛ (علق: ۱۷- ۱۸) و نيز درمورد قوم لوط آمده است: «وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ» (عنکبوت: ۲۹) .قصي خانة خود را كه دارالندوه باشد در مكه ساخت و آن نخستين خانه بود كه در مكه بنا شد؛[۱۱] قريشيان در دارالندوه دربارة امور خويش مشورت ميكردند.[۱۲]
تمركز تصميمگيري در دارالندوه، از نظر بعضي مورخان نمايانگر محدوديت عملي قصي در رياست مكه است. اين مورخان، تأسيس دارالندوه، يعني مركز مشاوره بزرگان قريش و قدرتمندان تيرههاي قريشي در اين شهر را بارزترين دليل و مبين محدود بودن رياست تامه و اختيارات كامل قصي ميدانند[۱۳]
جامعه عرب و به ويژه مكه كه مركز سخن اين نوشتار است، از قبايل مختلفي تشكيل شده بود كه گاه با خصومت و گاهي مسالمت جويانه در كنار هم روزگار ميگذراندند . به دست آورن ولايتداري كعبه با آن استعداد ذاتي قصي برايش آسان مينمود، اما فرمانروايي مكه كاري بود كه بدون حمايت تيرههاي مختلف قريش كه در ميان آنها اقران و خويشاونداني داشت، ميسر نبود[۱۴].
قصي دريافت كه اداره امور حجاج، مورد علاقه قبايل ساكن مكه است و با گرفتن همه آن امور از دست اين قبايل مدعي، منازعهاي دائمي در مكه در پي خواهد داشت كه موقعيت مكه را به عنوان شهر مورد توجه زائران كه هر ساله درآمدهاي هنگفتي را عايد اهالي مكه ميكردند، به خطر مياندازد. بنابراين، امور مختلف حج را به تيرههاي مختلف قريش تفويض كرد.
ترديدي نيست كه قصي در زمان خود رياست بلامنازع قريش را به عهده داشت، اما چرا دارالندوه را بنا نهاد و چرا شيوخ كم قدرتتر را وارد هرم قدرت دارالندوه كرد، در حالي كه آنها به فرمانروايي قصيبن كلاب گردن نهاده بودند؟ بايد پذيرفت كه دارالندوه مركز مشاوره رؤساي تيرههاي قبيله قدرتمند قريش بود كه قصي چارهاي جز به رسميت شناختن قدرت سياسي آنها نداشت[۱۵].با وجود اينكه همه قبايل مكه قدرت بلامنازع او راپذيرفته بودند و كارهاي او را چون حكم ديني واجبالاطاعه ميدانستند .[۱۶]
به وجود آوردن دارالندوه نميتوانست چيزي از حرمت و شأن او در بين قبايل كم كند و فرصت و بهانه مخالفت و منازعه را از آنها ميگرفت. بررسي اختيارات دارالندوه نشان ميدهد كه اين مجلس، انجمن مصلحتانديشي بود و حكم نهايي در آن بر اساس قوانيني كه قصي وضع كرده بود، تصويب ميشد.
رؤساي قبايل داخلي و اصلي مكه، اشراف و بزرگان مكه در اين مجلس حق عضويت داشتند و درباره مسائل مهمي كه براي مكيان پيش ميآمد، بحث و تبادل نظر ميكردند.[۱۷] وجود «ملاء» يا اجتماع بزرگان در دارالندوه، نقضكنندة استقلال رأي قبايل نبود و در عين حال ناقض علاقه به مصلحت مشترك نيز نميتوانست باشد.
سابقه وجود مجلس مشورتي
مجالس مشورتي بزرگان در تمدنهاي مختلف باستاني وجود داشته است كه نامهاي مختلف، اختيارات و كاركردهاي گوناگوني داشتند. معينيان در يمن براي ادارة امور دو مجلس داشتند: مجلس «عم يا عام» كه امور شهري را اداره ميكرد، و در كنار مجلس عم، مجمع مشورتي بزرگتري در هر شهر وجود داشت كه به نام «مزود»، «مزواد» يا «مسود» شهرت داشت[۱۸] و رؤساي قبايل و اشراف شهري هنگام ضرورت، در آن مجلس جمع شده و به حل اختلافات قبايل و تصميمات عمده ميپرداختند. اين مجلس مزواد شبيه مجلس دارالندوه مكيان بوده كه قصي آن را براي حل و فصل امور و مشورت در باب صلح و جنگ بنا كرده بود[۱۹]
شهرهاي قديم فينقيه نيز نوعي حكومت جمهوري تجاري، مذهبي و قبيلهاي داشتند و مكه را از اين جهت كه مجلس مشورتي «اشراف» داشت، ميتوان شبيه به آن دانست.[۲۰]همچنين منابع، دارالندوه را شبيه اكليزيای ( Aclezia ) آتن و سناي روم نيز دانستهاند .[۲۱]
اختيارات دارالندوه
حدود اختيارات و دايرة عمل دارالندوه در بسياري از منابع از حد مجلس مشورتي بسيار فراتر دانسته تا جايي كه آن را شبيه مجلس حكومتي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي كه در جمهوري آتن يا رم برپا بود، ارتقا دادهاند.
اموري كه به دارالندوه ارجاع ميشد را ميتوان در چهار گروه دستهبندي كرد:
الف ) امور سياسي
اين محل، نوعي مركز تصميمگيري و فرمانروايي بود كه بزرگان قوم آن را اداره ميكردند. قريش هيچ فرماني را به اجرا نميگذارد، مگر آنكه در دارالندوه به تصويب رسيده باشد. در آن مجلس، بحث و تبادل نظر در مورد كارهاي مهم، از جمله شركت در جنگها، انجام پيمانها و قراردادها و يا آماده ساختن كاروانها و تنظيم امور مربوط به مكه انجام ميگرفت. قريش فقط در دارالندوه درباره مسائل مختلف، مشورت ميكرد[۲۲]
سركردگان قريش، قدرت اجرايي نداشتند، زيرا زماني ميتوانستند قدرت اجرايي داشته باشند كه بتوانند آن فرمان را به نظر جمع برسانند. البته نظر اكثريت براي قطع رابطه با دشمنانشان يا استفاده از فشار اجتماعي بر آنان كافي، به نظر ميرسيد[۲۳]
در سالهاي بعد كه قبايل گستردهتر و مناسبات بين بطون پيچيدهتر شده بود، فردي كه از سوي اعضاي قبيلهاش تأييد ميشد، بايستي در دارالندوه حضور مييافت و در مورد صحه گذاشتن يا نگذاشتن اعضاي اين مجلس بر اين انتخاب روزها شور و تبادل نظر صورت گرفته و در پايان اعلام ميشد كه مجلس دارالندوه با اين انتخاب موافقت دارد يا ندارد ، و اگر رأي مجلس موافق با انتخاب وي نبود بايستي فرد ديگري براي رياست آن قبيله معرفي ميشد.[۲۴]
ب ) امور نظامي
قريشيان در دارالندوه درباره نبردها و امور خويش به مصلحتانديشي و شور مينشستند، «عقداللواء» (بستن پرچم و انتخاب پرچمدار درجنگ) ميكردند؛ بدين معنا كه اعطا يا حمل پرچم را به نام فرماندهي معين تعيين ميكردند. اين امر در عهد جاهليت يكي از امتيازات و مناصبي بود كه به يكي از رؤساي مكه تعلق داشت و صاحب اين منصب، پرچم سپاهيان را در لشكركشي بردوش ميگرفت و نشانه پرچم را نيز او معين ميكرد، كانوا ينتدون فيها فيتحدثون و يتشاورون في حروبهم و امورهم و يعقدون الالوية .[۲۵]
در اين محل، مشورت و رايزني درباره امور مربوط به جنگ و صلح انجام ميپذيرفت[۲۶]همچنين تصميمات مربوط به پذيرفتن قبايل براي همپيماني در جنگهاي مختلف در اين مجلس انجام ميگرفت و قريش براي هركار خير يا شري در دارالندوه اجتماع كرده و بحث و تبادل نظر ميكردند . هرگاه ميخواستند براي جنگي پرچم ببندند، در خانه قصي (دارالندوه) و به دست او و پس از او به دست يكي از پسران او بسته ميشد و هر رايتي كه بسته ميشد، در آنجا بود[۲۷]اين سنت بعد از مرگ قصي نيز ادامه داشت[۲۸]
ج) امور اجتماعي
طبق گزارش بيشتر منابع تاريخي، مجلس دارالندوه در امور اجتماعي نيز دخالت داشت. در واقع ميتوان دايرة اختيارات اين مجلس را در خصوصيترين مسائل زندگي مردم مكه گسترده دانست. برخي منابع تاريخي از برگزاري مراسم ازدواج سران مكه در محل دارالندوه سخن گفتهاند: «هيچ مردي از قريش زن نميگرفت مگر در دارالندوه .[۲۹] حتي دختران جامه عروسي در آنجا بر تن كرده يا آنجا جامه را ميبريدند و سپس آن را به خانه ميبردند[۳۰]
در شهر مكه هر دختري كه به سن بلوغ ميرسيد بايستي لباس مخصوص آن سن را برتن ميكرد. اينكه سن بلوغ دختران در چند سالگي باشد و در چند سالگي دختران مكي شرايط ازدواج و تشكيل خانواده را كسب ميكردند، در مجلس دارالندوه درباره آن مشورت و تصويب ميشد و به اطلاع مردم ميرسيد. اعلام بلوغ دختران قريش كه در اين مكان انجام ميگرفت بسيار شبيه به جامعه روم باستان است، زيرا روميان باستان نيز هرگاه به سن قانوني ميرسيدند، اين امر را اعلام ميكردند .[۳۱] ازرقي گزارش ميدهد كه عامربن هاشمبن عبدمنافبن عبدالدار به علت اينكه مسئول تشخيص بلوغ دختران بود، ملقب به محيض (از ريشة حيض) شد .[۳۲]
د) امور اقتصادي
كاروانهاي تجاري كه از مكه عازم شام يا يمن ميشدند، يكي از منابع درآمد مهم مردم مكه بودند. مردم مكه تجارت را دوست داشته و به سرمايهگذاري در اين كاروانها علاقمند بودند. در دارالندوه ميزان سرمايه هر شريك تجاري در كاروان، و نيز مسئول خاصي براي ثبت و تنظيم اسناد مشاركت، تعيين ميشد. در دفاتر اقتصادي ميزان سهام هر يك از شركا ثبت ميشد. اين اسناد در همين مكان نگهداري شده تا كاروان از سفر باز گردد. كاروانهاي تجاري از محل دارالندوه با بدرقه مكيان عازم سفر شده و هنگام بازگشت نيز استقبال از آنها در محل دارالندوه صورت ميگرفت [۳۳]
سپس در همين مكان سود حاصل از سفر، محاسبه و ميزان سود هركس به نسبت سهمي كه پرداخته بود، تعيين ميشد. در بيشتر مواقع، سود سرشاري نصيب سهامداران ميگرديد، از اينرو، اصل سرمايه را دست نخورده در دارالندوه ذخيره كرده تا زعيم كاروان، سرمايه كافي براي به راه انداختن كاروان بعدي در دست داشته باشد. همچنين بزرگان، اشراف و سرمايهداران درباره پيمانها و قراردادهاي تجاري در دارالندوه مشورت ميكردند ، متن اين قراردادها نيز در همان محل نگهداري شده و در مواقع ضروري براي تهييج به آگاهي آنان ميرسيد.[۳۴]
دارالندوه پس از روزگار قصي: سنتهايي كه قصي در مكه پايهگذاري كرد يا به آنها نظم تازهاي بخشيد به عنوان قوانيني خدشهناپذير تا ظهور اسلام در ميان مكيان قابل احترام بود. از جمله قوانینی كه قصي پايهگذاري كرده يا نظم بخشيد، عبارت بود از:
سقايت: آب دادن مجاني به حجاج، نوشانيدن شير، عسل، عصاره انگور آميخته به آب زمزم و شراب. براي اين منظور، «حوضهاي ساخته شده از چرم را به روزگار قصي در سايه كعبه و كنار آن مينهادند و از چاههايي كه آب شيرين داشت با شتران آبكش آب ميآوردند و حوضها را پر ميكردند و به حاجيان آب ميدادند.[۳۵]
- رفادت: اطعام حجاج
- قيادة: رهبري سياسي
- ندوه: امور مجلس
- سدانت: پردهداري
- لواء: پرچم داري
- مشورت: رايزني و مشورت در امور قريش
- سفارت: ابلاغ پيامهاي سياسي به عنوان سفير و فرستاده
- اشناق: تكفل پرداخت ديه و خون بهاي قبيلهها
- ايسار: امور قمار و بازيهاي جاهلي
- القُبّه و اعِنُّه: تصميم در امور نظامي و آموزش و خريد سلاح و تداركات نظامي.[۳۶]
مشركان غير اهل كتاب مکه بعد از آنكه همه راهها را براي شكست شريعت پيامبر خاتم صلي الله عليه وسلم انجام دادند و به موفقيتي دست نيافتند، اقدام دائمي شكنجه مسلمانان را همچنان در پيش گرفتند. اما پس از پيمان عقبه دوم، رسول خدا صلي الله عليه وسلم دستور سرنوشتساز هجرت به يثرب را اعلام كردند و اين اقدام ميتوانست حيات اشرافيت قريش را از نظر سياسي، اقتصادي، اجتماعي و ديني به خطر اندازد.
اين بار، سرزمين رقيب، در شبه جزيره و نزديك مكه بود و ميتوانست در تضعيف موقعيت شهر مكه نقش اساسي ايفا كند. مشركان قريش پس از بيعت دوم انصار با پيامبر در عقبه منا و مشاهده آمد و شد گروههايي از مردم يثرب به مكه و ملاقات با پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله وسلم و گرايش مردم يثرب به اسلام و فرمان پيامبر به هجرت مسلمانان به آنجا، احساس خطر جدي كردند. اين بود كه سران مشرك قريش در دارالندوه جمع شدند تا درباره رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم تصميم مشترك بگيرند.[۳۷] آيات قرآن نيز از مكر مشركان غي اهل كتاب قريش عليه پيامبر پيامبر خاتم صلي الله عليه وسلم سخن گفته است. (انفال/ ۳۰)
ابناسحاق گزارش اين اقدام قريش را در سيره آورده و ديگران از قول او نقل كردهاند. ابناسحاق ميگويد: چون قريش يقين پيدا كردند كه انصار با پيامبر بيعت نمودهاند و پيامبر به اصحاب خود در مكه فرمان داده است كه به برادران مسلمان خود در مدينه ملحق شوند، مسئله را بيشتر بررسي كرده و گفتند حالا بايد در موضوع محمد هماهنگ و متحد باشيم وگرنه به زودي او همراه مردان جنگي خود به شما حملهور خواهد شد. بنابراين، او را بازداشت كرده و يا بكشيد و يا از سرزمين بيرونش نماييد .[۳۸]
اين پارلمان بعد از بعثت پيامبر خاتم صلي الله عليه و سلم در تقابل با ايشان و آخرين شريعت دين اسلام قرار گرفت و تصميمات شيطاني در آن توسط مشركان قريش عليه اسلام به تصويب رسيد. همواره موضوع گسترش اسلام در اين انجمن مطرح ميشد و راههاي مختلف مبارزه با اسلام و پيامبر خاتم صلي الله عليه و سلم پيشنهاد شده و به اجرا ميرسيد.
موضعگيري در مقابل هجرت مسلمانان به حبشه، آزار و اذيت مسلمانشدگان، تصميم براي فرستادن مسلمانان به شعب ابيطالب، جلوگيري از تبليغ اسلام در بين زائران كعبه، خواستههاي غير معقول از ابوطالب عموي پيامبر خاتم صلي الله عليه و سلم در جهت محدود كردن برادرزاده در مقابل پيشنهادات مختلف و مقابله با تصميم سرنوشتساز پيامبر خاتم صلي الله عليه و سلم ، يعني هجرت به يثرب از اقداماتي است كه سران دارالندوه عليه پيامبر خاتم صلي الله عليه و سلم به انجام دادند.
سیستم حکومتی مشرکین قریش سکولار و دموکراسی بود که تکثرگرائی در آن وجود داشت
سیستم شورائی و پارلماني حکومت مشرکین قریش بر اساس رای نخبگان و اشراف مکه اداره می شد که در این سیستم به تمام آزادیهای شخصی افراد تا زمانی که با قوانین سکولاریستی آنها اصطکاک پیدا نمی کرد میدان داده می شد و تکثر گرائی به بهترین نحو ممکن وجود داشت ؛ به گونه ای که مشرکینی وجود داشتند که به تعداد روزهای سال تنوع در واسطه گری بتها داشتند و حنیفهایی نیز وجود داشتند که به هیچ یک از این بتها اعتقاد نداشته و آزادانه ایراداتی هم بر این گونه عبادتهای شخصی می گرفتند بدون آنکه مورد اذیت و آزار واقع شوند .
تمام این اشخاص با تمام اختلافاتی که در عقاید شخصی خود داشتند در پارلمان خاص خود جهت اداره ی امور زندگی خود جمع شده و حکمرانی می کردند .
پيامبر خاتم صلي الله عليه و سلم نیز در سه سال اول بعثت که تنها به امور شخصی و عبادتهای شخصی می پرداخت، با وجود ایراداتی که از بتها می گرفت، اما مورد تعرض قرار نگرفت و حتی به وی سفارش شرکت در پارلمان و حتی بالاتر از آن سفارش رهبري حکومت و جامعه را به وی دادند، در این سیستم دموکراسی هر آنچه که مخالف قانون شریعت الله و موافق با دین سکولاریسم تاریخی بود اعم از زناکاری، مشروب خوری و… و عبادتهای شخصی و ایمان شخصی که در امور زندگی اجتماعی دخالتی نداشته باشد آزاد بود، مشکلات از زمانی به وجود آمدند که پیامبر خاتم قوانین آنها را مورد هدف قرار داده و قوانین جدیدی را ارائه می داد . از این به بعد حکومت دموکراسی مشرکین قریش در برابر مسلمین و قوانین شریعت الله تبدیل به حکومتی دیکتاتور و سرکوبگر می گردد .
[۱] ابوالحسن بلاذري ، فتوح البلدان، ص۷۸٫ /ابن هشام ، سيره النبويه، ج۱،ص ۸۳
[۲] محمدبن جرير طبري، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير،چ پنجم، ۱۳۵۷٫ ج ۳، ص ۸۱۰ . نیز: قاضي ابرقوه، رفيعالدين اسحاقبن محمدهمداني، سيرت رسول الله(ص)، تحقيق اصغر مهدوي، تهران، خوارزمي، چ سوم، ۱۳۷۷٫ ج ۱، ص ۱۲۲٫
[۳] ابن هشام، سيره النبويه، ترجمه سيدهاشم رسولي، تهران، كتابچي، ۱۳۷۵٫ ص ۸۳٫
[۴] زرگري نژاد، غلامحسين، تاريخ صدر اسلام، چ دوم، تهران، سمت، ۱۳۸۳٫ ص ۸۷٫
[۵] ابنهشام، پيشين، ص ۸۲ ؛ ابنخلدون، پيشين، ص ۳۸۳؛ طبري، همان، ج ۳، ص ۸۱۱؛ يعقوبي، همان، ج ۱، ص ۳۰۸٫
[۶] طبري، پيشين، ج ۳، ص ۸۱۱٫
[۷] روحي البعلبكي ، المورد، ترجمه محمدمقدس،تهران، امير كبير، ۱۳۸۵ ، ص ۱۰۹۲٫
[۸] همان ، ص ۱۰۹۱٫
[۹] ابن سعد، محمدبن سعد كاتب واقدي، الطبقات الكبري، ترجمه محمود مهدوي دامغاني،تهران ، فرهنگ و انديشه، ۱۳۷۴ ، ج ۱، ص ۵۸٫
[۱۰] ابوالوليد محمدبن عبداللهبن احمد ازرقي، اخبار مكه و ما جاءفها من الآثار، تحقيق رشدي الصالح ملحس، ترجمه و تحشيه از محمود مهدوي دامغاني، تهران، بنياد، ۱۳۶۸ ، ص ۸۹٫
[۱۱] ابنواضح يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ترجمه محمدابراهيم آتي، تهران، علمي و فرهنگي،چ ششم، ۱۳۷۱ ، ج ۱، ص ۳۰۷
[۱۲] . طبري، پيشين، ج ۳، ص ۸۱۱٫
[۱۳] غلامحسين زرگري نژاد ، پيشين، ص ۱۰۲
[۱۴]– طبري، پيشين، ج ۳، ص ۸۱۰-۸۰۹٫
[۱۵] غلامحسين زرگري نژاد ، پيشين ، ص ۱۰۳-۱۰۲٫
[۱۶] يعقوبي، پيشين ، ج ۱، ص ۳۰۹٫
[۱۷] ضيف شوقي ، العصر الجاهلي، ترجمه عليرضا ذكاوتي قراگزلو،تهران، امير كبير، ۱۳۶۴ ، ص ۵۹٫
[۱۸] عبدالحميد سعد زغلول، في تاريخ العرب قبل الاسلام، بيروت، دارالنهضه العربيه، بيتا. ص ۱۸۳٫
[۱۹] جواد علي ، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، چ دوم، بيروت، درالقلم للملايين، ۱۹۸۰ م. ، ج ۲، ص ۱۰۹
[۲۰] يوسف فضايي ، جامعه شناسي ديني جاهليت قبل از اسلام، ترجمه و تحليلي از كتاب الاصنام ابنكلبي، تهران، نشر كتاب علمي، اجتماعي وديني، ۱۳۶۴٫ ، ص ۱۱۶
[۲۱] عبدالعزيز سالم، تاريخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدري نيا، تهران، علمي و فرهنگي، چ دوم، ۱۳۸۶٫ ، ص ۲۶۷٫
[۲۲] صالح احمد العلي، عرب كهن در آستانه بعثت، ترجمه هادي انصاري، تهران، چاپ و نشر بين الملل، ۱۳۸۴٫ ، ص ۱۷۷٫
[۲۳] همان، ص ۱۷۸-۱۷۷٫
[۲۴] حسين مونس، تاريخ قريش، بيروت، دارالارشادوالنشروالتوزيع، ۱۴۲۸ق/۲۰۰۷م ، ص ۹۹٫
[۲۵] احمدبن يحييبن جابر بلاذري، ، انساب الاشراف، تحقيق عبدالحي حبيبي، تهران، دنياي كتاب، ۱۳۶۳، ص۵۲
[۲۶] همان، ص ۷۸
[۲۷] مطهربن طاهر مقدسي، آفرينش و تاريخ، ترجمه محمدرضا شفيعي كدكني، تهران، اگه، ۱۳۷۴ ، ج ۲ ، ص ۶۳۷
[۲۸] ابن هشام ، السيره النبويه، ج۱،ص ۴۸۰
[۲۹] يعقوبي، تاريخ يعقوبي ، ص۳۰۹ / ؛ جوادعلي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ص۴۵٫/ بلاذري، فتوح البلدان، ج۲، ص۷۸
[۳۰] محمدبن سعد كاتب واقدي ابن سعد، الطبقات الكبري ، ص۵۸
[۳۱] صالح احمدالعلي، عرب كهن در آستانه بعثت، ص۱۷۷٫
[۳۲] ازرقي،پيشين، ص۸۹
[۳۳] جوادعلي، المفصل في التاريخ العرب قبل الاسلام، ج ۴، ص۴۵
[۳۴] همان، ص۱۷۷
[۳۵] ازرقي،پيشين ، ص ۸۹٫
[۳۶] صادق آيينه وند، جزيرة العرب پيش از اسلام، قم، نامة کتاب قم ، سال ۱۳۸۳ ، ص ۲۶-۲۵
[۳۷] محمدحسين واثقيراد، نگرش نو به اسلام، قم، آفاق غدير، ۱۳۸۴٫ ج ۳، ص ۱۴٫
[۳۸] ابوبكر احمدبن حسين بيهقي ، دلائل النبوة، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران، علمي و فرهنگي، ۱۳۶۱٫ ج ۲ ، ۴۶۷