ياري گرفتن از غير مسلمين(۷۹)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
اگر مسلمین در مسائل «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» با غیر مسلمین دارای منافع مشترکی می گردند، به کارگیری آنها توسط رهبر و فرمانده ی مسلمین امر عادی خواهد بود که در زیر به پاره ای از این موارد اشاره می شود :
- ياري گرفتن از منافقين:
الشوكاني می گوید : ياري گرفتن از منافقين هم جايز است چون رسول الله صلی الله عليه و سلم در احد و حنين و ديگر غزوهها از آنها ياري طلبيده است.[۱]
ماوردي هم ميگويد: رسول الله صلی الله عليه و سلم بر ظاهر آنها حكم را اجرا ميكرد و از درونشان چشم پوشي مينمود و مؤاخذهي قلبها را به خداوند آگاه بر غيب واگذار ميكرد تا بدين شكل بر شوكت مسلمين افزوده و تعدادشان افزايش يافته و قدرت مسلمين تكميل گردد .[۲]
- ياري طلبيدن از فاسقين:
ياري از فاسقين هم به اجماع جائز است[۳]چون آنها با انجام گناه از دايرهي اسلام خارج نميشوند و فريضهي جهاد هم از روي شانهي آنها هم برداشته نميشود.
ابوهريره از رسول الله صلی الله عليه و سلم روايت ميكند كه: … إنه لايدخل الجنة إلا نفس مسلمة و أن الله ليؤيد هذا الدين بالرجل الفاجر»[۴]
چنان چه دو نفر يكي قوي و شجاع اما فاسق و ديگري صالح اما ضعيف جهت فرماندهي وجود داشته باشند شخص فاسق قوي و شجاع برگزيده ميشود. در اين مورد از امام احمد بن حنبل سؤال شد، ايشان گفتند: شخص فاجر قوي قدرتش به مسلمين بر ميگردد و فجورش به خودش اما شخص صالح ضعيف، صالحي اش براي خودش و ضعفش به مسلمين ميرسد پس، با شخص فاجر قوي بجنگيد …[۵]
قضيه ابومحجن ثقفي در جنگ قادسيه به فرماندهي سعد ابن ابي وقاص دچار گناه مشروب خوري شده بود مسئلهي جديد و تكرار نشدني نيست. تا در توبه باز است پشيماني و برگشت هم هست. تا اينكه ابومحجن گفت: «فوالله لا اشربها أبداً»[۶]
- ياري گرفتن از اهل بدعت و خرافات:
گروهی در مورد ياري طلبيدن از اهل بدعت و هواء می گویند : چنانچه اصلی از اصول دين را انكار نكنند ياري طلبيدن از آنها را در امر جهاد جايز و چنانچه ضرر بزرگتر از منفعتي كه از ياري جستن از آنها حاصل شود نصيب مسلمين گردد، در اين حال استعانت از آنها جايز نيست. ابن تيميه در جنگ با مغول به همراه اهل بدعت وارد جنگ و دفع بلاي بزرگتر گرديد.
- ياري جستن از اهل بغي (كساني كه بر امام مسلمين ميشورند يا به زيرفرمانش نميآيند):
اينهاهمچون ديگر مسلمين مسلمانند و تمام احكام بر آنها همچون ديگران جاري است (حجرات/۹)و جمهور فقها از حنفيه، مالكيه، شافعيه و حنابله ياري طلبيدن از آنها را در جنگ و غير جايز دانستهاند.[۷]
رسول الله صلی الله عليه و سلم جهاد را به مبارزه با دست، زبان و قلب تعريف كردهاند «فمن جاهدهم بيده فهو مؤمن و من جاهدهم بلسانه فهو مؤمن و من جاهدهم بقلبه فهو مؤمن و ليس وراء ذلك من الايمان حبة خردل» ( مسلم ) [۸] در اين صورت جهاد شامل دعوت كافرين به اسلام و جنگ با دشمنان سركش ميگردد و دايرهي ياري طلبيدن هم گسترده ميگردد. چون ياري طلبيدن از مشركين در حمايت از دعوت و دعوتگران، ياري طلبيدن از آنها در نشر اسلام و جاسوسي كردن عليه دشمنان و بهره گيري از آنها جهت راه بلدي و راهنمايي منطقه، خريد و قرض گرفتن اسلحه از آنها، منتشر كردن شايعه و بزرگ جلوه دادن هيبت مسلمين در بين دشمنان اسلام، شريك كردن آنها در جنگ و دفاع از دارالاسلام در اوايل پيدايش آن و غيره… .
الف) ياري جستن از مشركين در حمايت از دعوت دعوتگر
زماني كه مسلمين در ضعفاند و حكومت و جماعتي قدرتمند نيست كه از آنها در برابر مشكلات حمايت كند:
۱- پذيرش رسول الله صلی الله عليه و سلم حمايت قبیله مشرک بنی هاشم وبنی عبدالمطلب.
در داستان رسول الله صلی الله عليه و سلم و موضع گيريش در برابر درخواست مشركين نسبت به دریافت مقام،ثروت،زنان زیباو…درعوض سازش وکوتاه آمدن نسبت به اصول وشروط لا اله الا الله وکفر به طاغوت ؛ راهنماييهايي است مبني بر اينكه ياري طلبيدن از مشركين باعث تنازل و كوتاه آمدن از مبدأ و عقيده و ثوابت در اسلام نگردد. همچنين باعث نگردد كه اين ياري جستن منجر به سكوت در برابر اهل باطل و خود باطل گردد.
۲- ياري جستن رسول الله صلی الله عليه و سلم از نجاشي نصرانی با فرستادن یارانش به دارالسلام حبشه مشرک اهل کتاب.
۳- ياري طلبيدن رسول الله صلی الله عليه و سلم از مطعم بن عدی مشرك غیر اهل کتاب در بازگشت از طائف.
۴- اقرار رسول الله صلی الله عليه و سلم به اينكه صحابه ميتوانند از نزديكان و قبيلهي مشرك غیر اهل کتابشان ياري بطلبند: اصحابی كه داراي عشیره بودند مشركين نميتوانستند به آنها ضرري برسانند چون ابوبكر. اما آنهايي كه صاحب چنين عشيره ي حامي نبودند مورد انواع آزار و اذيتها قرار ميگرفتند به همين دليل به اينها اسم مستضعفين داده شد چون بلال بن رباح، ياسر، سميه و فرزندانش و… بعضي از مسلمين به حبشه هجرت كردند اما هنگامي كه شنيدند كه قريش به اسلام گرايش يافته برگشتند. در راه برگشت متوجه شدند كه خبر دروغ بوده و هيچ يك وارد مكه نشدند تا اينكه هريك براي خود جوار و پناه دهندهاي يافته و در پناه و حمايت يكي وارد مكه شدند كه مشرك غیر اهل کتاب بودند.
عثمان ابن عفان در جوار و حمايت ابي أحيحه سعيد بن العاص، أبي حذيفة بن عتبة درجوار و حمايت پدرش، عثمان ابن مظعون در جوار و حمايت وليد بن مغيرة وارد مكه شدند.[۹]رسول الله صلی الله عليه و سلم بر كار اينها ايراد نگرفت و آن را بد ندانست. اين موقف رسول الله صلی الله عليه و سلم جوازي است بر ياري طلبيدن از مشركين در حمايت دعوت و پيرامون دعوت، در هنگام ضرورت و نياز ،آن هم بشرط عدم موالات مشركين و هر آنچه از شرك و جاهليت بر آنند و عدم تنازل از مبدأي از مبادي اسلام و اينكه اين تحت الحمايتی باعث سكوت در برابر باطل و پيروان باطل نگردد، باعث خوش گويي از كفر و پيروان كفر نگردد.
ب: ياري جستن از مشركين در حمايت از دولت اسلامي
در ابتداي پيدايش دولت اسلامي تسلط بر اوضاع و مردم، كار مشكلي است .چون انسانهاي آن مجتمع هنوز نتوانستهاند با وضع موجود جديد خو گرفته و عادت كنند ،به همين دليل تا زماني كه نتيجهي احكام و قوانين مكتوب به صورت فرهنگ عملي در آيد و نمونهي عيني گردد ،بايد به پيمانهايي بر مبناي منافع مشترك و قوميت قوي كه حافظ وضع ابتدايي موجود باشد متكي شد. به همين دليل رسول الله صلی الله عليه و سلم فرمودند: «الأئمة من قريش» ( رواه احمد )[۱۰]چون قريش در ميان عرب از برتري برخوردار بوده و اعراب ديگر هم به همين سروري قريش معترف بودند و چنانچه امارت به غير از قريش ميرسيداختلافات و تفرقههايي در جماعت متحد ابتدايي مسلمين بعد از فوت نبي صلی الله عليه و سلم به وجود ميآمد .ابن خلدون به تجزيه و تحليل اين مسئله پرداخته است[۱۱]
ج) ياري جستن از غير مسلمين درشناسائی و اهداف نظامي
الله جل جلاله مسلمين را به حذر و شناخت شامل و كافي از دشمن امر نموده است و اموري چون شناخت زمين، راهها، تنگهها و … جزو اين شناخت ميباشد و مسلمان حق ندارد در صورت عدم آگاهي وارد آنها گردد. چون جهل به اينگونه موارد مهلكه است. اينكه گفتهاند كه «زمين نادانان به خودش را كشت» مثال بارزيست. اگر چنانچه مسلمان واردي يافت نشد آيا ميتوان به يك مشرك خبره و با تجربهاي كه از شرش در امان باشيم ياري بطلبيم؟
فقها در مشروعيت به كار گيري غير مسلمين در چنين مواردي كه نياز ارتش اسلامي است اتفاق نظر دارند.[۱۲] مالكيه ميگويند: «ياري جستن از كفار جز در مواري كه خدمتگزار ما باشد در ويران كردن يا كندن يا تير اندازي با منجنيق يا مواري اين چنيني بر ما حرام ميباشد».[۱۳]
بخاري و ديگر كتب نيز بر مسئلهي اجاره گرفتن يك راهنما در هجرت رسول الله صلی الله عليه و سلم به مدينه اشاره دارند در حالي كه شخص نام برده بردين كفار قريش بود.[۱۴]
د) بهره گيري و ياري جستن از مشركين در جاسوسي كردن عليه دشمنان
قال تعالی: «اي كساني كه ايمان آوردهايد، احتياط نماييد و آمادگي خود را (براي مقابله با دشمنان) حفظ كنيد و (برابر تاكتيك زمان و مكان) دسته دسته يا همگي با هم (به سوي جنگ) بيرون رويد.
حذر و احتياطي كه الله جل جلاله ما را به آن امر ميفرمايند هوشياري و پرهيز از دشمن و آگاهي پيدا كردن جهت دوري از شرش ميباشد. و آن هم علاوه بر رعايت تدابير ضد جاسوسي نيروهاي خودي از طريق شناخت و آگاهي يافتن از ويژگيهاي دروني و ظاهري دشمن چون ميزان و نوع تجهيزات، تعداد نفرات، نقاطي كه باعث وحدت دشمن و نقاطي كه باعث اختلاف ميان آنها ميگردد
و … ميباشد.
قرطبي ميگويد: «خداوند مجاهدين را امر كرده است كه از روي جهل بر دشمن يورش نبرند تا اينكه اطلاعاتشان در مورد دشمن به صورت حسي و عيني در آمده و برايشان ثابت گردد تازماني كه ميخواهند حمله را تدارك ببينند بر مبناي علم و آگاهي باشد».[۱۵]
رسول الله صلی الله عليه و سلم نيز از خبرگيرها وجاسوسان در حملات خودش عليه دشمنان بهره ميجست چون عبدالله بن أنيس در خبرگيري از خالد بن سفيان رهبر بني لحيان و حذيفة بن اليمان در غزوهي خندق و يا فرستادن عبدالله بن أبي حدود الأسلمي در روز حنين و دستور به اينكه در ميان دشمنان اقامت كنند تا اينكه از چند و چون كارهايشان سر در آورده و اخبارشان را گزارش دهند.خالد بن وليد هم در جنگ روم – وديگر جنگها نيز- داراي جاسوسهايي از تمام مناطق بود كه شخصاً آنها را برگزيده بود به آنها نيكي ميكرد و هر جا ميرفت با وي بودند و اخبار را برايش ميآوردند.[۱۶]
همچنين مثني بن حارثه شيباني نيز اهتمام ويژهاي به اين وسيلهي حياتي ميداد و گروهاني از جاسوسان را جهت خبر گيري از مجوسيان ايراني تدارك ديد و قبل از اينكه وراد كوچكترين جنگ با مجوسيان ايران گردد اطلاعات وسيعي در مورد راههاي عراق، ميزان قدرت دشمن، نقاط ضعف و قوت آن، ويژگيهاي اجتماعي و فرهنگي افراد جامعه، هر آنچه كه ميان پادشاهان حيره در كشمكش جهت كسب قدرت و پادشاهي در جريان بود، و ديگر معلومات ضروري را كسب نمود.
فقها در بكارگيري و ياري جستن از كفار در نقل اخبار دشمنان حربي هنگامي كه از آنها در امنيت باشيم اتفاق دارند، چون شخص کافربهتر و راحتر از شخص مسلم وارد سرزمين دشمن گشته و با آنها مخلوط شده و بر اسرارشان دسترسي پيدامی كند.[۱۷]
ابن قيم ميگويد: «ياري جستن از مشركي كه از آن در امانيم در جهاد هنگام نياز جايز است. چون الخزاعي كه در آن هنگام كافر بود به كار گرفته شد و در آن مصلحتي است چون وي در آميختن با دشمن و كسب خبر از آن بهتر است.[۱۸]
الخطابي هم ميگويد: «رسول الله صلی الله عليه و سلم در حالي الخزاعي را براي خبر گيري فرستاد كه وي در آن هنگام كافر بود[۱۹]قبيلهي خزاعي مؤمن و كافرش مورد اعتماد رسول الله صلی الله عليه و سلم بودندو تنها بسر ابن سفيان مورد اعتماد نبود
هـ) ياري جستن از غير مسلمين در واردات و قاچاق سلاح
ابوبكر در جنگ يمامه به خالد بن وليد گفت: با هر آنچه با تو ميجنگند با آنها بجنگ، شمشير با شمشير، نيزه با نيزه و…»
كلمهاي پر معني و ارزشمنديست كه دلالت بر اينكه مهيا شدن براي جنگ با شرايط و قدرت دشمن متغير و در حال پيشرفت است .يعني چنانچه دشمن از يك سلاح پيشرفتهاي بهره ميگيرد سپاه مجاهدين نيز بايد به آن دست يافته و در نهايت دنبال علوم و دانستنيهايي بروند كه منتهی به كشف سلاحهاي استراتژيك گردد، علومي چون اسلحه سازي، شيمي، فيزيك و… .
اما اگر در چنين اوضاعي ساخت اسلحههاي استراتژيك در توان مسلمين نباشد، خريد، اجاره، قرض گرفتن آنها از مشركين جايز است؟ جمهور فقهای اهل سنت از ابو حنيفه، مالكيه، شافعيه و حنابله بریاري گرفتن از مشركين در چنين مواردي هم رأي ميباشند. در صورتي كه به كرامت مسلمين خدشهاي وارد نشود و موجب نگردد كه مسلمين تحت سلطه كفار قرار گيرند تا اينكه بعضي از واجبات و فرايض اسلاميشان را ترك گويند.
و) ياري جستن از مشركين در «جنگ رواني» عليه دشمن نزديك
رسول الله صلی الله عليه و سلم در غزوة احزاب از نعيم بن مسعود الأشجعي الغطفاني ،که دیگران از ایمان وی خبر نداشتند،در جنگ رواني اش عليه مشركين بهره جست و به وي گفت: «إنما أنت ففينا رجل واحد فخدَّل عنا أن استطعت فإن الحرب خدعة» در همين غزوه رسول الله صلی الله عليه وسلم يك سوم از محصول خرما مدينه را به عيينة بن حصن و الحرث بن عوف روساي غطفان در صورت عقب نشيني قومشان در جنگ با رسول الله صلی الله عليه و سلم و شرمسار كردن احزاب وعده داد.»[۲۰]
اين غدر نيست بلكه فريب و مكر جنگي است كه رسول الله صلی الله عليه و سلم آن را پيروزي جنگي قلمداد كرد و فرمود صلی الله عليه و سلم:«نصرت بالرعب مسيرة شهر» (متفق علیه ) [۲۱] اتحاد و بستن پيمان با مشركين عليه مشركين نيز خود يك جنگ رواني محسوب ميگردد كه اين هم پيمانان با خدماتي كه انجام ميدادند آن را تكميل ميكردند.
۵- المؤلفة القلوبهم: مؤلفة قلبوبهم،هم شامل مسلمين مي گردد و هم كفار. و ياري جستن از آنها جهت حمايت ازدولت اسلامي امريست كه به آن اشاره شده است . ( توبه / ۶۰)
حكم اعطاء مؤلفة قلوبهم بعد از وفات رسول الله صلی الله عليه و سلم:علماء اهل سنت بر دو رأي هستند! حنفيها بر اين باورند كه بعد از وفات رسول الله صلی الله عليه و سلم حكم قطع و نسخ ميشود. چون هدفي كه برايش چنين حكمي صادر شده از بين رفته و خداوند به اسلام و اهلش عزت و شوكت بخشيده و ريشهي كافرين را بركنده است. و به قول عمر رضی الله عنه استناد ميشود كه نوشت: «إن رسول الله صلی الله عليه و سلم كان يعطيكم ليؤلفكم علی الاسلام، فأما اليوم فقد أعز الله دينه فإن ثبتم علی الاسلام و إلا فليس بيننا و بينكم إلا سيف»[۲۲] ابوبكر خليفه بود و چون خبر به وي رسيد كار عمر را رد نكرد و اين امر به ديگر صحابه هم رسيد و آنها نيز منكر امر نشدند و بدين شكل اجماعي عمومي به وجود آمد.
مالكي، شافعي و حنبليها معتقد به باقي ماندن حكم به دليل عدم ثبوت نصي كه اين حكم را نسخ نمايد ميباشند. و بر اين باورند كه ممكن است پيشواي مسلمين در مراحلي از مبارزات عليه كفار به آن نيازمند باشند. ابن عربي ميگويد: «اگر اسلام قوت و قدرت يافت چيزي داده نميشود و چنانچه روزي به آن نيازمند شد سهمشان به آنها پرداخت خواهد شد همچنان كه رسول الله صلی الله عليه و سلم آن را پرداخت كرده است چون در حديث صحيح است كه: «بدأ الإسلام غريباً و سيعود كما بدأ»[۲۳]و قاضي عبدالوهاب مالكي ميگويد:اگر چنانچه در بعضي از مراحل به آنها نياز پيدا شد صدقهي به آنها داده ميشود[۲۴]و بدين شيوه رأي عمر و اجماع صحابه روشنتر ميشود.
[۱]محمد بن علی الشوكاني. نيل الاوطار،عربستان ، دار ابن جوزی ۱۴۲۷ق (۷/۲۰۴)، الصنعاني: سبل السلام (۴/۵۰) صديق حسن خان: الروضة الندية (۲/۳۲۶)، الشوكاني: سيل الجرار (۴/۵۲۱)
[۲]الماوردي: الأحكام السلطانية– مطبعة مصطفی الحلبي بالقاهره ط۱۲۹۳۲هـ ص ۳۷
[۳]الشوكاني: نيل الاوطار (۷/۲۵۴)، محمد صديق خان: الروضة الندية (۲/۲۳۳)، السيل الجرار (۴/۵۲۱)
[۴]صحيح البخاري (۴/۲۴) المكتبة الاسلامية باستانبول، صحيح مسلم بشرح النووي (۲/۱۲۱-۱۲۲)
[۵]ابن تيميه: مجموعه الفتاوی (۲۸/۲۵۵)
[۶] ابويوسف ، الخراج ، مترجم میر علی اصغر شعاع ، بيروت ، دار المعرفة ، ۱۳۹۹ق
[۷]ابن قدامة: المغني ، ج ۸ ص ۱۱۱ / الكاساني: البدائع (۹/۴۳۹۷)، الصاوي: بلغة السالك (۲/۴۱۵)، الشربيني الخطيت: مغني المحتاج (۴/۱۲۸)،
[۸]صحيح مسلم (۱/۷۰)
[۹]ابن الأثير: الكامل في التاريخ (۲/۵۳)
[۱۰]رواه احمد في مسنده (۳/۱۲۹)
[۱۱]ابن خلدون: مقدمة ، ص ۱۶۹
[۱۲]الشربيني: مغني المحتاج-مطبعة مصطفی البابي الحلبي بالقاهره ۱۹۵۸ (۴/۲۴۰)، الزيلعي: تبيين الحقائق-دارالمعرفة ببيروت (۲/۲۵۶)، حاشيه ابن عابدين- دارالفكر ببيروت ۱۲۹۹هـ-۱۹۷۹ (۴/۱۴۸)، ابن مفلح: المبدع (۳/۳۴۰) و الخرش: حاشيه علی مختصر خليل (۳/۱۱۴)
[۱۳] محمد بن عبدالله بن علی الخرشی ، حاشیة الخرشی محمد بن عبدالله بن علی الخرشی المالکی علی مختصر سیدی خلیل ، بیروت ، دارالکتب العلمیه ۱۴۱۷ ق. ج ۳ ص ۱۱۴
[۱۴]ابن الأثير: الكامل في التاريخ (۲/۷۳) / صحيح بخاري مع شرح الععيني-دارالفكر ببيروت (۳/۱۷۸)
[۱۵]القرطبي: الجامع لأحكام القرآن (۵/۲۷۳)
[۱۶] ابوعبدالله محمد بن عمر واقدی، فتوح الشام ، اربد, عمان ، موسسة حمادة للدراسات الجامعیة : دارالیازوری ۱۳۹۰ ق . ج ۲ ص ۷۲
[۱۷] الخطيب الشربيني، مغني المجتاج (۴/۳۴۰)، / ابن مودود: الأختيار لتعليل المختار- دارالمعرفه ببيروت (۴/۱۳۰)، داماد : مجمع الأنهر- دار إحياء التراث العربي ببيروت (۱/۶۴۷)، ابن قدامة: المغني (۸/۳۸۳)، حاشيه الخرشي (۳/۱۱۴)، ابن الأرزق: بدأئع السلك في طبائع الملك (۲/۱۶۳)
[۱۸]محمد بن ابی بکر ابن قیم جوزیه ، زاد المعاد ، قاهره ، دارالافاق العربیه ۱۴۲۸ق .ج ۲ص ۱۴۱
[۱۹]أبو سليمان الخطابي ، معالم السنن ، المحقق محمد راغب الطباخ، حلب ،المطبعة العلمية – ۱۳۵۱ ق .ج ۲ ص ۳۲۶
[۲۰]ابن القيم ،پیشین ، (۲/۱۳۱)
[۲۱]صحيح مسلم مع شرح النووي (۵/۳)، صحيح البخاري (۴/۱۲)
[۲۲]جمال الدین ابو الفرج بن الجوزی، تاريخ عمر بن خطاب،بیروت ، دار الرائد العربی ۱۴۰۵م . = ۱۹۸۵م . ص ۶۱
[۲۳]ابن العربي: أحكام القرآن– قاهره، مطبعة علي حلبي بالقاهره (۲/۹۶۶)
[۲۴]القرطبي: الجامع اأحكام القرآن (۸/۱۸۱)