پیامی ابدی به سکولاریستها توسط رسول الله (۱۱۳)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
چنانچه بارها گفته ایم الله جل جلاله، کفار و مشرکین را به دو دسته ی مجزا تقسیم نموده است؛ کفار اهل کتاب و کفار غیر اهل کتاب که امروزه کفار غیر اهل کتاب خود را سکولاریست نامیده اند : إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُوْلَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ ( بینه/۶) مسلّماً كافرانِ اهل كتاب ، و مشركان ، جاودانه در ميان آتش دوزخ خواهند ماند ! آنان بدون شك بدترين انسانها هستند .
قرآن برای مشرکین غیر اهل کتاب یا سکولاریستها تنها از واژره ی « مشرکین و مشتقاتش»استفاده می نماید، و در روش بر خورد با هر دسته از این مشرکین اهل کتاب و غیر اهل کتاب نیز قوانین و تنظیمات ویژه ای را به مسلمین ارائه داده است .
دستور به جهاد مسلحانه در برابر ظلم و وحشیگریهای مشرکین اهل کتاب و غیر اهل کتاب که به خاطر برتری نظامی و قدرت حکومتی آنها اعمال می شد، مرحله به مرحله و با توجه به میزان قدرت نظامی مسلمین در قرآن و احادیث صحیح نبوی، شدیدتر، کوبنده تر و منظم تر شده است.
با آنکه پس از طی مراحلی مشخص به دوری کردن از مشرکین غیر اهل کتاب یا همان سکولاریستهای قریش امر شده است : فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ( حجر/۹۴) پس آشكارا بيان كن آنچه را كه بدان فرمان داده ميشوي (كه دعوت حق است) و به مشركان اعتناء مكن (كه چه ميگويند و چه ميكنند) .
اما در برابر، دستور داده می شود که با آندسته از مشرکین اهل کتاب (یهودیان و نصارا) که دچار ظلم نشده اند به بهترین شیوه ی ممکن مجادله و بحث شود : وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (عنکبوت/۴۶) با اهل كتاب (يهوديان و نصارا) جز به روشي كه نيكوتر (و نرمتر و آرامتر و به قبول نزديكتر) باشد، بحث و گفتگو مكن، مگر با كساني از ايشان كه ستم كنند (و متوسّل به زور يا گستاخي شوند و از حدّ اعتدال در جدال، خارج گردند . در اين صورت شدّت و حدّت در مقابلهي با آنان بلامانع است). بگوئيد : به تمام آنچه از سوي خدا بر ما و بر شما نازل شده است ايمان داريم. معبود ما و معبود شما يكي است، و ما تنها تسليم و فرمانبردار او هستيم .
در اینجا، به طور آشکار، در زمانی که هنوز امر به مبارزات مسلحانه داده نشده است، تنظیماتی در رفتار مسلمین با دو دسته ی متمایز از مشرکین (سکولاریستها و مشرکین اهل کتاب) تجویز می گردد. در مراحلی از دعوت، نرمی و مدارا مختص گروهی خاص می گردد وسعی می شود سکولاریستها عملا با نوعی مبارزه ی منفی نادیده گرفته شده و با بیان میزان پستی عقاید و برخورداتشان در جامعه ایزوله شوند .
زمانی که مسلمین بر اثر فشار سکولاریستهای قریش از سرزمین و خانه ی خود رانده شده و آواره می گردند ، به مسلمین اجازه ی جنگ مسلحانه و ضربه زدن به منافع اقتصادی و جان سکولاریستها ( بخصوص سکولاریستهای قریش ) داده می شود . أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ ( حج/۳۹) اجازه ( جنگ مسلحانه ) به كساني داده ميشود كه به آنان ظلم ميگردد،و خداوند توانا است بر اين كه ايشان را پيروز كند به دنبال قدرت یابی تدریجی نظامی مسلمین زمینه برای برخورد جدی با تمام سکولاریستهای موجود فراهم می گردد و در این مرحله دستور صریح بر کشتن هر سکولاریستی را داده است ؛ و غیر از کسانی که با مسلمین هم پیمان هستند ، استثنائی هم وجود ندارد .
بدین شیوه امر می شود: فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ( توبه/۵) هنگامي كه ماههاي حرام (كه مدّت چهار ماههي امان است) پايان گرفت، مشركان (عهدشكن) را هركجا بيابيد بكشيد و بگيريد و محاصره كنيد و در همهي كمينگاهها براي (به دام انداختن) آنان بنشينيد . اگر توبه كردند و (از كفر برگشتند و به اسلام گرويدند و براي نشان دادن آن) نماز خواندند و زكات دادند، (ديگر از زمرهي شمايند و ايشان را رها سازيد و) راه را بر آنان باز گذاريد . بيگمان خداوند داراي مغفرت فراوان (براي توبهكنندگان از گناهان،) و رحمت گسترده (براي همهي بندگان) است.
تا این مرحله مسلمین به نوعی «هم پیمانی مدت دار» با مشرکین اهل کتاب و سکولاریستها نیاز داشتند، اما زمانی که قدرت حکومتی مسلمین تثبیت می گردد و مدت پیمان با سکولاریستها نیز به پایان می رسد، مسلمین امر می شوند که جهت تحکیم قانون شریعت الله بر زمین، با تمام مشرکین وارد کارزار و قتال شوند و در این مرحله ی پایانی نیز میان مشرکین اهل کتاب و سکولاریستها تفاوت فاحشی قائل می شود .
بدین منظور که مشرکین اهل کتاب می توانند با حفظ کیان عقیدتی و سرزمین و اموال خود و با دادن مقدار ناچیزی جزیه در دارالاسلام به حیات خود ادامه دهند، اما مشرکین غیر اهل کتاب یا سکولاریستها از این حق نیز محروم می گردند و همچون مرتدین یا باید مسلمان شوند یا باید بجنگند و بمیرند . در اینجا مرتدین و سکولاریستهای کافر مشمول یک قانون مشابه می گردند . قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ” (توبه/۲۹) با كساني از اهل كتاب كه نه به خدا، و نه به روز جزا (معرفی شده توسط پیامبر خاتم) ايمان دارند، و نه چيزي را كه خدا (در قرآن) و فرستادهاش (در سنّت خود) تحريم كردهاند حرام ميدانند، و نه آئين حق را ميپذيرند، پيكار و كارزار كنيد تا زماني كه (اسلام را گردن مينهند ، و يا اين كه) خاضعانه به اندازهي توانائي، جزيه را ميپردازند. بدین ترتیب به مسلمین امر می شود که در راه قانون شریعت الله قتال کنند : وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ( بقره/۲۴۴) و در راه خدا بجنگيد و بدانيد كه خداوند شنوا و دانا است.
بدین ترتیب رسول الله صلی الله علیه و سلم ، در همان ابتدای امر، در زمانی که فاقد هر گونه قدرت حکومتی و نظامی بود علاوه بر اظهار توحید ، کفر به طاغوت و ولاء و براء زمانی که روزی، سه بار پیاپی، مورد اذیت سکولارها ی قریش قرار گرفت، آشکارا بیان می کرد که برای سکولاریستها چه چیزی را به ارمغان آورده است و الله رزقش را در کجا قرار داده است : ا تسمعون يا معشر قريش، أما والذي نفس محمد بيده، لقد جئتكم بالذبح (رواه الإمام أحمد. [۱]می شنوید ای جماعت قریش؟ قسم به کسي که جان محمد در دست اوست، براستي که با پيام ذبح و سربریدن به سوي شما آمده ام »[۲] سوگند به کسی که جان محمد در دستش است، یقینا من پیش شما به(وسیلهی) سربریدن آمدم، برای درو آمدم نه جهت کشاورزی.[۳] یا زمانی که سکولاریستی چون ابی بن خلف رسول الله صلی الله علیه و سلم را تهدید به قتل می کرد ؛ رسول الله صلی الله علیه و سلم نیز در جواب به او می گفتند : «انا اقتلک ان شاء الله» ان شاء الله من تو را به قتل می رسانم .
در راستای همین سیاست روشن بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:بعثت بالسيف بين يدي الساعة ، حتى يعبد الله وحده لا شريك له ، وجعل رزقي تحت ظل رمحي ،وجعل الذل والصغار على من خالف أمري ،ومن تشبه بقوم فهو منهم .[۴] با شمشیر درنزدیکی قیامت برانگیخه شده ام تا الله یکتا به یگانگی پرستیده شود و رزق من زیرسایه نیزه ام قرارداده شده است،و ذلت و خواری بر کسی قرارداده شده که با من مخالفت کند، و هر کس به قومی تشبه کند از آنان محسوب می شود. «هر کس که از کتاب منحرف گشت با آهن به راه آورده می شود،و بدین خاطر است که قوام دین به مصحف و شمشیر، بسته است».[۵]
بنابراین داعیان صادق درهر زمان باید این حق را محور دعوتهایشان و مصدر گفتمان و افکارشان و تکیه گاه موازین و معیارهایشان قرار دهند و درمیادین آن به جهاد و جولان پرداخته و حول آن سخن بگویند و به خاطر آن دچار اذیت و آزار شوند و زندانی گردند و زیرپرچم آن بجنگند و کشته شوند.
و بر آنهاست که همیشه برای برپاداشتن آن درپرتو کتاب و سنت با حجت و دلیل تلاش کنند،و هرکس که در مقابل آن ایستاد و آن را رد کرد، هر که باشد، با آهن به راه راست آورده می شود.
و اگر در برهه ای از زمان،استفاده و کاربرد آهن برایشان مشکل و ناممکن بود، و دستشان به آن نرسید،برایشان جایزنیست که آن را از برنامه های خود حذف کنند و یا به کناربگذارند،بلکه باید همراه کتاب باشند هرجا که باشد و با جدیت برای “اعداد”تلاش کنند تا بتوانند کتاب را با “آهن” برپا دارند.
هر کس که این دین را بشناشد حتی دشمنانش می دانند که این دین عبارت است از توحید و جهاد، دعوت و قتال، کتاب و آهن، و به خوبی می دانند مادامی که قرارگرفتن درمسیر قانون شریعت و برپاداشتن دادگرانه آن را رد کنند که این دین، دیر یا زود، آنها را رد می کند و باطلشان را از ریشه برمی،آنها میدانند که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ذبح آنها و ذبح امثالشان مبعوث گشته، واین امر را جلوی روی نزدیکترین خویشاوندان و قوم و عشیره ی سکولارش وقتی که برپاداشتن دادگرانه این حق را رد کردند، اعلام کرد؛ و هنگامی که الله تعالی اسلام و مسلمانان را عزتمند نمود، با «آهن» به بهترین وجه بدان امر پرداخت.
وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ: و چه بسيار پيغمبراني كه مردان خداي فراواني به همراه آنان كارزار ميكردهاند و به سبب چيزي كه در راه خدا بدانان ميرسيده است (از قبيل: كشتهشدن برخي از ياران و مجروح شدن خود و دوستان) سست و ضعيف نميشدهاند و زبوني نشان نميدادهاند (و بلكه شكيبائي ميكردهاند) و خداوند شكيبايان را دوست ميدارد .
ابن تیمیه می گوید:” اینکه «همراه» رسول الله صلی الله علیه وسلم مردان خدای فراوانی جنگیده اندو یا همراه او کشته شده اند،مستلزم آن نیست که رسول الله صلی الله علیه وسلم «همراه»آنها در جنگ بوده باشد،بلکه هرکس که پیرو رسول الله صلی الله علیه وسلم بوده و به خاطردینش بجنگد،در واقع «همراه» او جنگیده است و این چیزی است که صحابه فهمیده بودند،چرا که بزرگترین جنگهای آنان بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم بود تا اینکه کشورهای متعددی چون شام و مصرو عراق و یمن و عجم و روم و مغرب ومشرق را فتح کردند و در آن هنگام بود که فراوانی کشته شدگان همراه او نمایان گشت.
یعنی کسانی که جنگیدند و زخمی وکشته شدند درحالی که بردین انبیاء بودند فراوانند،و دراین آیه عبرتی است برای تمامی مؤمنین تا روزقیامت،همگی آنها همراه رسول الله صلی الله علیه وسلم و بردینش می جنگند هرچند که خود رسول الله صلی الله علیه وسلم وفات کرده است. و همه آنها مشمول آیه ” مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ ” : محمد فرستاده خدا است، و كساني كه با او هستندو آیه” وَالَّذِينَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَكُمْ ” : و كساني كه پس از (نزول اين آيات) ايمان آوردهاند و مهاجرت كردهاند و با شما (اي مهاجران و انصار) جهاد نمودهاند ، می باشند. شرط با مطاع(پیشوا) بودن این نیست که شخص شاهد و ناظر مطاع باشد و دین اسلام:اینست که شمشرتابع کتاب باشد، هنگامی که علم به کتاب و سنت ظاهر گشت و شمشیرتابع آن باشد، آن هنگام است که امر اسلام برپا خواهد بود”.[۶] و نیز می گوید:«بنابراین قوام و پایداری دین بستگی دارد به کتابی که هدایت کند و شمشیری که یاری دهد” وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِياً وَنَصِيراً”: و همين بس كه خداي تو راهنما و ياور باشد ».
به همین دلایل ، خداوند بر حسب توان و امكان، امر به آماده سازی وسايل جنگ برای مبارزه فرموده است. قال صلى الله عليه وسلم وهو على المنبر لما تلى هذه الآية: وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ : ألا إن القوة الرمي ألا إن القوة الرمي [۷]
رسول الله صلی الله علیه و سلم اين آيه ی شريفه را بر منبر تلاوت نمودند :وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ «و هر قدرتی که در توان دارید برای مقابله با دشمنان آماده كنيد»وفرمودند:”آگاه باشيد كه منظوراز قوت در اين آيه تير اندازی است آگاه باشيد كه منظور از قوت در اين آيه تير اندازی است “.
با این وجود میان کفاری که با ما می جنگند و آنهایی که نمی جنگند تفاوتهایی در برخورد وجود دارد : ” لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ”.(ممتحنه/۸،۹) خداوند شما را باز نميدارد از اين كه نيكي و بخشش بكنيد به كساني كه به سبب دين با شما نجنگيدهاند و از شهر و ديارتان شما را بيرون نراندهاند . خداوند نيكوكاران را دوست ميدارد بلكه خداوند شما را بازميدارد از دوستي ورزيدن با كساني كه به خاطر دين با شما جنگيدهاند، و شما را از شهر و ديارتان بيرون راندهاند، و براي اخراج شما پشتيباني كردهاند و ياري دادهاند . كساني كه ايشان را به دوستي گيرند، ظالم و ستمگرند .
از اين مهمتر رفتار مهربانانه و انعطاف پذیر رسول الله صلی الله علیه وسلم با مردم در هنگام اقتدار سياسي است، كه نمونهاي از آن در روز فتح مكه متجلي گشت . در آن روز سرنوشت ساز كه پس از سالياني جهاد و مشقت، مكه را فتح كرد و آنان را به زانو درآورد، ميتوانست انتقام آزارها و اهانتها و قتل و غارتها را بگيرد؛ اما رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمان عفو عمومي صادر نمود و از تقصير همگان گذشت نمود [۸].
اين مدارا و نرمش براي مردم مكه، كه سالها با رسول الله صلی الله علیه وسلم خصومت ورزيده و با او جنگها نموده بودند، عجيب مينمود و نسيم ملايم عطوفت، آنان را به عفو رهبر بزرگ، اميدوار ساخت و دلها را به پذيرش اسلام، متمايل ساخت. اما در عین حال، در همین زمان، بدون دادن کوچکترین آزادی به سکولاریست های قریش و دیگر سکولاریست ها، آنها را میان قبول اسلام یا مرگ یا ترک سرزمینهای اسلامی آزاد گذاشتند :
با وجود آنکه امنیت بر سراسر مناطق تحت حاکمیت دولت اسلامی حاکم بود، به حکم نیازو حرکت در جهت صحیح قانون شریعت، رسول الله صلی الله علیه و سلم قاطعانه و بدون وقفه چندین سریه را نیز جهت نابودی سکولاریستهای عرب و انهدام مراکز عبادی آنها اعزام فرمودند. فهرست بعضی از این سرایا به قرار ذیل است:
- سریه عیینه بن حصن فزاری: بر علیه قبیله ی سکولار بنیتمیم
- سریه قُطبَه بن عامر: بسوی طایفهای از خَثعَم در ناحیه تَبالَه در نزدیکی تربه
- سریه ضحّاک بن سُفیان کلابی: این سریه بسوی بنیکلاب اعزام شدند تا آنان را به اسلام دعوت کنند. بنیکلاب از مسلمانان شدن امتناع کردند و دست به کارزار زدند. مسلمانان نیز آنان را شکست دادند .
- سریه علقمه بن مُجَرِّز مُدلِجی: رسول الله صلی الله علیه و سلم آنان را بسوی عدهای از اَحباش فرستادند که در نزدیکی سواحل جُدّه گِرد آمده بودند
- سریه علیبن ابی طالب: بسوی بُتکده فُلْس، برای درهم شکستن آن
رسول الله صلی الله علیه و سلم، پس از فتح مکه نیز، سکولاریست های عرب را رها نکرده و آنها و تمام عبادتگاههایشان را نابود کرد که در زیر به پاره ای از این اقدامات اشاره می شود :
- همین که رسول الله صلی الله علیه و سلم از فتح مکه آسودهخاطر شدند، خالدبن ولید را برای سرنگون ساختن عبادتگاه بت عزی اعزام فرمودند.
- آنگاه، عمرو بن عاص را در همان ماه مبارک رمضان به سوی عبادتگاه بت سُواع اعزام فرمودند تا آن را درهم بشکند.
وقتی عمرو بن عاص به بُتکده سُواع رسید، پردهدار آن بتکده به وی گفت: چه میخواهی؟ گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم به من دستور دادهاند که عبادتگاه بت سواع را درهم بشکنم! گفت: قادر به چنین کاری نخواهی بود!؟ عمرو بن عاص گفت: چرا؟! گفت: از او حمایت میشود؟! آنگاه نزدیک رفت و بت سواع را خرد کرد، و به یارانش دستور داد اتاق مخصوص نذورات و هدایای سواع را ویران سازند. آنگاه، به پردهدار بتکده گفت: چگونه دیدی؟! گفت: در برابر خدای یکتا تسلیم شدم و اسلام آوردم!
- نیز، در همان ماه مبارک رمضان، رسول الله صلی الله علیه و سلم سعدبن زید اشهلی را به اتفاق بیست تن از سواران رزمنده بسوی عبادتگاه منات اعزام فرمودند. در خزانه عبادتگاه منات هدایا و نذوراتی نیافتند و همه از قبل خالی شده بود .
- وقتی خالدبن ولید از مأموریت ویران ساختن بتکده عُزّی بازگشت، در ماه شوال همان سال، یعنی سال هشتم هجرت، رسول الله صلی الله علیه و سلم او را بسوی بنی جَذیمه فرستادند تا آن را بسوی اسلام دعوت کند، نه اینکه با آنان بجنگد.
خالدبن ولید به اتفاق سیصد و پنجاه تن از مهاجر و انصار و بنی سلیم عازم مناطق مسکونی بنیجَذیمه شدند. با همراهانش آهنگ آنان کرد و رفت تا به نزد آنان رسید و آنان را به اسلام دعوت کرد. بنی جَذیمه نمیدانستند که برای اظهار اسلام باید بگویند: «اَسلَمنا» اسلام آوردیم. بجای آنکه بگویند «اسلمنا» پیوسته میگفتند: صَبَأنا! یعنی: ما دینمان را تغییر دادهایم! ما از دین سابقمان برگشتهایم! خالدبن ولید نیز، عدهای از آنان را به قتل رسانید و عدهای دیگر از آنان را به اسارت گرفت، و به هر یک از همراهانش یک اسیر تحویل داد. آنگاه، یکروز، دستور داد که هر یک از همراهانش اسیر خودش را بکشد. ابنعمر و همراهانش از این فرمان خالد سرپیچی کردند. وقتی به نزد رسول اللهصلی الله علیه و سلم بازگشتند، و ماجرا را برای رسول الله صلی الله علیه و سلم بازگفتند، رسول الله صلی الله علیه و سلم بدون پوشانیدن حقیقت و بدون کوچکترین چشم پوشی قاطعانه از عمل زشت خالد اظهار برائت جست و دستانشان را به دعا برداشته و دو مرتبه گفتند:اللهم إنی أبرأ إلیک مما صنع خالد . بارخدایا، من به درگاه تو از این کاری که خالد کرده است برائت میجویم!؟
رسول الله صلی الله علیه و سلم علی بن ابی طالب را فرستادند تا خونبهای کشتگان بنیجذیمه را به بازماندگانشان بپردازد، و اموالی را که از آنان غارت شده بود، به آنان بازگرداند.
– هنگامي كه رسول الله صلی الله علیه و سلم براي جنگ با روميان به تبوك ميرفتند، سه نفر از مسلمانان از شركت در جنگ و از روي تنبلي و سُستي و دنياطلبي سر باز زدند اما به هنگام بازگشت رسول الله صلی الله علیه و سلم از جنگ تبوك، جهت عذرخواهي خدمت ایشان رسيدند اما برخلاف انتظار، مورد غضب و بيمهري رسول الله صلی الله علیه و سلم قرار گرفتند و رسول الله صلی الله علیه و سلم حتي يك كلمه با آنان سخن نگفت و به مسلمانان دستور فرمود كه هيچ كس با آنان سخن نگويد بگونهاي كه حتي زنان و فرزندان آنان به محضر رسول الله صلی الله علیه و سلم آمدند و اجازه جدايي از آنها را خواستار شدند.
متخلّفان در محاصره شديد اجتماعي، قرار گرفته بودند و فضاي شهر مدينه با آن وسعت براي آنان تنگ شده بود بگونهاي كه مجبور شدند براي نجات از اين خواري و رسوايي، مدينه را ترك گويند و به كوههاي اطراف پناه برند و مدتي طولاني در كوهها به سر بردند و به دعا و نيايش و توبه به درگاه خدا روي آوردند تا اينكه سرانجام آيه شريفه: « وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ »(توبه/۱۱۸) خداوند توبهي آن سه نفري را هم ميپذيرد كه (بيهيچ حكمي به آينده) واگذار شدند (و پيغمبر و مؤمنان و خانوادهي خودشان با ايشان سخن نگفتند و از آنان دوري جستند) تا بدانجا كه (ناراحتي ايشان به حدّي رسيد كه) زمين با همهي فراخي، بر آنان تنگ شد، و دلشان به هم آمد و (جانشان به لب رسيد . هم مردم از آنان بيزار و هم خودشان از خود بيزار شدند . بالأخره) دانستند كه هيچ پناهگاهي از (دست خشم) خدا جز برگشت به خدا (با استغفار از او و پناهبردن بدو) وجود ندارد (چرا كه پناه بيپناهان او است و بس) . آن گاه خدا (به نظر مرحمت در ايشان نگريست و) بديشان پيغام توبه داد تا توبه كنند (و آنان هم توبه كردند و خدا هم توبهي ايشان را پذيرفت) . بيگمان خدا بسيار توبهپذير و مهربان است . نازل شد و توبه آنان را پذيرفت. رسول الله صلی الله علیه و سلم در مقابل متخلفان، هيچ نرمشي نشان نداد و با كمال قاطعيت با آنان برخورد نمود. يعني چنان بر آن سه تن تنگ گرفتند كه تمام زمين با همه وسعتش، جائي براي آنان نداشت و جانشان به لب رسيد.
از جمله مواردي كه مُداهنه و سهلانگاري در آن جايز نيست، حقالنّاس است، چه حقوق شخصي افراد و چه حقوق عمومي و بيتالمال كه هيچكس حق سازش در اين امور را ندارد. حتي رئيس حكومت و يا امام مسلمين نيز حق تصرف و يا تضييع حقوق مسلمين و بيتالمال آنان را بجز صرف در امورات جامعه و خود مردم ندارد.
در سيره رسول الله صلی الله علیه و سلم نيز به خوبي مشهود است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم در مورد اموال عمومي و حقالناس سختگير و قاطع و با صلابت بودهاند و هيچگاه در آن باره مداهنه و سستي به خرج ندادهاند.
روز حركت از سرزمين خيبر، به رزمندهاي كه مأمور بستن كجاوهها بود، تيري اصابت كرد و جان سپرد. تحقيقات مأموران اطلاعاتي درباره علت قتل به جايي نرسيد. همگي گفتند: بهشت بر او گوارا باد. اما رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: با شما همعقيده نيستم، زيرا عبايي كه او بر تن دارد از غنايم و بيتالمال است و او آن عبا را به خيانت برده است و روز رستاخيز به صورت آتش او را احاطه خواهد كرد. از اين روي رسول الله صلی الله علیه و سلم بر جنازه او نماز نخواند.
رسول الله صلی الله علیه و سلم در طول بيست و سه سال نبوت و رسالت، هيچگاه بر سراصول و مباني دين و بر سر اجراي قانون شریعت و احكام با هيچكس سازش و مداهنه نكرد. پس از غزوه تبوك در سال نهم، نمايندگان قبيله ی سکولاریست ثقیف براي پذيرش اسلام، اظهار تمايل نمودند و اما همچون تمام سکولاریست های دنیا قصد داشتند بخشی از قانون و دستورات شریعت را از دین اسلام حذف نمایند به همین دلیل چند شرط را نيز ذكر كردند كه از جمله آن معافيت از حكم «نماز» بوده است. اما رسول الله صلی الله علیه و سلم با قاطعيت و بدون هيچ تساهل و سازشكاري به آنان فرمود: «لاخير فيدينٍ لاصلاة معه.»ديني كه درآن نماز نباشد ارزش و سودي ندارد.
همچنين رسول الله صلی الله علیه و سلم در اجرای قانون و حدود الهي ذرهاي تسامح و معامله نميكردند زيرا جرمهائي كه به کفر، ارتداد، هتك حرمت خانواده و اجتماع و آبروي انسانها، هتك عفت عمومي، اختلال در نظام اجتماعي، سُست شدن مباني اعتقادي مردم، امنیت و رفاه انسانها ميانجامد از موضوعاتي است كه نميتوان به سادگي از كنار آنها عبور كرد، رسول الله صلی الله علیه و سلم ضمن تشريع و قانونگذاري وحياني اين احكام، خود نيز از مجريان سرسخت اين فرامين و قوانین شریعت الله بوده و هيچگاه بر سر اين احكام و قوانین سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… نرمش به خرج ندادهاند و در حدود و قوانين الهي فاطمه خزومي با فاطمه محمدي رضی الله عنها براي اجراي احكام و قانون شریعت در دادگاه عدل نبوي يكسانند.
زني از اشراف قريش به نام فاطمه مخزومي، مرتكب سرقت شد. رسول الله صلی الله علیه و سلم دستور داد حدّ الهي را درباره او جاري كنند. قبيله بني مخزوم ناراحت شده و كوشيدند به هر وسيلهاي، مانع اجراي حّد شوند.
اُسامة بن زيد رضی الله عنهما كه مورد توجه رسول الله صلی الله علیه و سلم بود از ايشان تقاضاي عفو كرد. اما رسول الله صلی الله علیه و سلم سخت ناراحت شده و فرمود: آيا درباره حدي از حدود خدا شفاعت ميكني؟ سپس از جا حركت كرد و ضمن خطبهاي فرمود:
«اي مردم! علت اينكه ملتهاي قبل از شما هلاك شدند اين بود كه اگر فرد بلند پايهاي از آنان جرم ميكرد او را به مجازات نميرساندند اما اگر از مردم ضعيف و ناتوان و گمنام، كسي خلاف ميكرد، حكم خدا را درباره وي اجرا ميكردند. سوگند به خدا، اگر دخترم فاطمه نيز دست به چنين كاري بزند حكم خدا را درباره او اجرا ميكنم و در برابر قانون خدا، فاطمه مخزومي با فاطمه محمدي يكسان است.»
[۱]رواه الإمام أحمد
[۲]ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج ۲ ص ۷۹ – صحیح ابن حبان ، ج ۱۴ ص ۵۲۶ – التاریخ الطبری ، ج ۲ ص ۷۱ – مجمع الزوائد ، هیثمی ، ج ۶ ص ۱۵ – مسند احمد ابن حنبل ، ج ۲ ص ۲۱۸ – البدایه و النهایه ، ابن کثیر، ج ۳ ص ۶۱ – کشف الغمه اربلی، ج۱ ص۹- سیره ابن اسحاق ، ج۴ ص ۲۱۲ و تاریخ الاسلام ذهبی ، ج ۱ ص۱۶۵
[۳] ابو عبدالله محمد بن احمد بن ابوبکر انصاری خزرجی اندلسی قرطبی ، تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، چاپ اول : بیروت ، دارالکتب العلمیه ، ۱۴۰۵ ق ./ ج۱۰ ص ۵۴
[۴]روایت امام احمد.
[۵]ابن تیمیه ، فتاوای ، ۲۶۴/۲۸
[۶]ابن تیمیه ، مجموع الفتاوی ،ج ۲۰ ص ۳۹۳
[۷]رواه مسلم
[۸]جز چند نفر كه در جنگ فرهنگی و روانی بر علیه رسول الله صلی الله علیه و سلم و قانون شریعت شرکت جسته و یا مرتد شده بودند .