آمادگی نظامی و جایگاه آن در شریعت اسلام(۱۳۹)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
ابن تیمیه می گوید : وقتى كه به خاطر عجز و ناتوانى جهاد رها شده است، واجب است نيروى مادى و معنوى و اسبهاى ورزيده آماده ساخت و فراهم آورد، به دليل اينكه هر آنچه امر واجب جز بواسطه ى آن به اتمام و كمال نرسد آن چيز نيز واجب مى گردد. بنابراين آمادگی براى جهاد دو نوع است:
آمادگی ايمانى : كه بواسطه ى شهادتین [۱] و تزكيه ی نفس محقق مى شود خداوند متعال می فرماید: «يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمْ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» ( الجمعه/ ۲)
آمادگی مادى : كه به وسيله ی تمرين و بالابردن قدرت بدنی ، انفاق ، تهیه ی تجهیزات نظامی روز، به کارگیری روشهای مدیریتی متناسب با نیازهای روز و وضع موجود، استفاده از ابزار تبلیغات به روز شده متحقق مى شود.
هر چند در مسیر فرقه ی ناجیه حرکت کردن به معنی ادامه ی راه گذشتگاه و سپردن آن به اینده گان تا روز قیامت است، اما تمام آمادگیهای ایمانی و مادی ما باید برای یک نسل و متناسب با وضع موجود و نیازهای روز همین نسل برنامه ریزی شود، باید همین نسل وظیفه ی خودش را در همین عمر کوتاه خود به پایان رسانده و کارنامه ی خود را با خود ببرد . ما نمی توانیم همچون سیدنا نوح بیشتر از نهصد سال به دعوت و تزکیه مشغول شویم چون طول عمر ما با طول عمر ایشان متفاوت است . ما ناچاریم مانند پیامبر خاتم و اصحاب ایشان وارد عمل شویم که در یک نسل علاوه بر تشکیل دولت اسلامی موفق به انهدام دو امپراطوری قدرتمند آن زمان گشتند .
اینکه نسل بعدی چکار می کند در حد کنترل و توان ما نیست، همچنانکه صحابه نیز نتوانستند چنین کنترلی بر نسل بعدی داشته باشند، آنها خودشان برای خودشان تصمیم می گیرند؛ ممکن است راه انحراف را بپیمایند و یا بهتر از ما عمل کنند . در هر صورت مهم این است که هر نسلی، و حتی هر شخصی، باید در تلاش باشد که کارنامه ی خودش را پربار گرداند و آرزوهای گمان آلود به آینده را رها نموده و قیامت و سرنوشت خود را به ظن و گمان آینده ای مجهول واگذار ننماید .
در این بخش با پرداختن به بخشی از آمادگیهای مادی سعی می کنیم سخن گفتن در مورد آمادگی ايمانى را به فصلهای بعدی به تاخير بیاندازيم . خداوند متعال مى فرمايد: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمْ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِی سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ» (انفال/ ۶۰) براي ( مبارزهي با ) آنان تا آنجا كه ميتوانيد نيروي (مادي و معنوي) و (از جمله) اسبهاي ورزيده آماده سازيد، تا بدان (آمادگي و ساز و برگ جنگي) دشمنِ خدا و دشمن خويش را بترسانيد، و كسان ديگري جز آنان را نيز به هراس اندازيد كه ايشان را نميشناسيد و خدا آنان را ميشناسد . هر آنچه را در راه خدا (از جمله تجهيزات جنگي و تقويت بنيه دفاعي و نظامي اسلامي) صرف كنيد، پاداش آن به تمام و كمال به شما داده ميشود و هيچ گونه ستمي نميبينيد .
در تفسير اين آيه عقبة بن عامر از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنيده است كه بر روى منبر بعد از قرائت اين آيه سه بار فرمود: «الا ان القوة الرمى، الا ان القوة الرمى، الا ان القوة الرمى » آگاه باشيد كه براستى منظور از (قوه)، تیراندازی است. اين تفسير از جانب رسول خاتم صلی الله علیه و سلم در حقيقت نصى است در برابر کسانی که خیال می کنند ما عمر نوح داریم و ابتدا باید دههاسال و بلکه قرنها به آمادگیهای علمی، اقتصادی، تربیت و تزکیه درونی بپردازیم و دشمنان از علم و دانش و تربیت و مال ما به ترس و وحشت بیافتند و به ما حمله نکنند و… البته وقایع اندلس و سایر سرزمینهای مسلمان نشین واقعیت این توهم تلخ را به نمایش گذاشته است .
تربيت و تزكيه به عنوان یک واجب و ضرورت در دايره ى لا اله- الا الله و آمادگی ايمانى جهاد فى سبيل الله است و به اندازه ای است که در خدمت عمل جهادی مسلمین قرار گیرد پاک شدن و تربیت مسلمین زمانی است که عملا وارد میادینی گردند که قرآن برای آنها نازل شده است . پس بر ضرورت به كارگيری آمادگی ايمانى همراه با آمادگی مادى اختلافى نيست، اما اينكه معناى آمادگی كه در قرآن به آن اشاره شده را تنها در آمادگی روحى و ايمانى طولانی مدت محصور کنيم و يا به كار بستن آمادگی ايمانى و روحى وسيله اى براى دست كشيدن از آمادگی مادى و تمرينات نظامی شود اين چيزی است كه نص قرآنى و احادیث نبوى از قبول آن خوددارى مى كنند و بدين خاطر نمى تواند مورد رضايت ما هم قرار گيرد.
از حديث به درستی روشن است كه قوتى كه خداوند متعال براى آماده ساختن آن امر مى كند نيرو و قدرت مادى است كه شامل سلاحهاى مختلف تيراندازى و چگونگی به كارگيری و تمرين نمودن بر روى آن است . خلاصه مطلب اين است كه اهميت تمرينات نظامى از آنجا پيداست كه يكى از صورتهاى آمادگى براى جهاد است و جهاد، راه رهايى مسلمانان از خشم و غضب پروردگار متعال و راه خلاص شدن از زندگى ذلت بار و پستى است که امروز بسیاری در آن به سر می برند.
تمرين نظامى بر هر مسلمان مكلفى كه داراى عذر شرعى نباشد واجب است؛ چرا كه اين تمرين، مقدمه اى از مقدمات جهاد به شمار مى رود. و در زمان ما جهاد بر همه ى مسلمانان فرض عين است به خصوص هرگاه كه كفار بر كشورى يورش ببرند. هم اكنون نیز كفارسکولار خارجی و حکومتهای دست نشانده ی آن بر بيشتر سرزمینهای مسلمان نشین حكمرانى مى كنند و تسلط دارند، و علاوه بر آن دو لشکر طاغوت و اهل ایمان در برابر هم صف آرائی نموده اند .
زمانی که جهاد فرض شود، ترك و رها نمودن آن از جمله ى گناهان كبيره می شود آن هم بدليل وعيد و تهديد شديدى است كه در اين مورد وجود دارد. بلكه از جمله ى هفت مهلكاتى است كه حديث نبوى به آن اشاره دارد. از اين جا پيداست كه تمرينات نظامى به دليل اينكه لازمه آمادگی براى جهاد فى سبيل الله است، واجب و ضرورى است. آن جهادى كه هر آن ممكن است بر مسلمان واجب و فرض گردد و آنچه واجب جز بوسيله ی آن واجب انجام نمى گردد نيز واجب است.
شيخ صنعانى در شرح حديث عقبة بن عامر می گويد: فايده اى كه در حديث وجود دارد اين است كه قوه در آيه به تيراندازى تفسير شده است چرا كه در عصر نبوى تيراندازى متعارف، و شامل سلاحهاى مختلف تيراندازى بود كه عليه مشركين و یاغيان به كار مى رفت. همچنين از اين حديث تمرين نمودن تيراندازى استنباط مى شود چرا كه آمادگی همراه است با عادت نمودن، زيرا اگر كسى تيراندازى بلد نباشد مهيا كننده ى قدرت و نيرو براى جهاد ناميده نمى شود. خداوند متعال می فرماید: «وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ»( التوبه/ ۴۶) اگر (اين منافقان نيّت پاك و درستي داشتند و) ميخواستند (براي جهاد) بيرون روند، توشه و ساز و برگ آن را آماده ميكردند (و مسلّح و مجهّز در خدمت رسول راه ميافتادند) امّا خدا (ميدانست كه اگر براي جهاد بيرون ميآمدند جز زيان و ضرر نداشتند . اين بود كه) بيرونشدن و حركتكردن آنان را (به سوي ميدان نبرد) نپسنديد و ايشان را از (اين كار) بازداشت . و بديشان گفته شد : با نشستگان (عاجز و ناتوان، از قبيل : بيماران و پيران و كودكان و زنان، در خانه) بنشينيد (چرا كه شايستگي آن را نداريد كه در كارهاي بزرگ و راه سترگ خدا گام برداريد)
خداوند متعال ترك آماده كردن ابزار و وسايل جهاد (و از جمله ى آن تمرينات) را از صفات منافقين قرار داده است. و اين چيزی است كه صيغه ى امر در آيه ی «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» امر وجوبى است و آن هم به خاطر مذمتى است كه بر تركش وجود دارد، را تاييد و بر آن صحه مى گذارد. و اين مسئله نيز از گفتار پیامبر صلی الله علیه و سلم كه فرمود: «مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَغْزُ وَلَمْ يُحَدِّثْ نَفْسَهُ بِالغَزْوِ مَاتَ عَلَى شُعْبَةٍ مِنَ النِفَاقٍ» «کسی كه بميرد در حالى كه جهاد نكرده است و نيت جهاد نيز ننموده بر شعبهاى از نفاق مرده است.» واضح و روشن مى شود. و گفتار ايشان كه فرموده است: «مَنْ عَلِمَ الرَّمْيَ ثُمَّ تَرَكَهُ فَلَيْسَ مِنَّا أَوْ قَدْ عَصَى» «از روش و سنت ما دور است و يا گناهكار است آنكه تيراندازى بياموزد سپس آنرا ترك كند.»
در شرح اين حديث امام نووى گفته است: «اين توبيخ شديد در مورد فراموشى تيراندازى بعد از يادگيری آن، در مورد كسى است كه اين كار را ياد مى گيرد سپس بدون عذر آن را ترك مى كند، كه اين حالت به شدت مورد كراهت قرار گرفته است.» اين وعيد در حــق كسى است كه تيراندازى را يـاد مى گيرد سپس بر تمرين نمودن آن مواظبت نمى كند تا اينكه آنرا فراموش مى كند پس حال كسى كه اصلا آن را نمى آموزد، باید چگونه باشد.پس تمامى مسلمانان در ارتش اسلام سرباز هستند و در راستاى جهانى ساختن و تحکیم قانون شریعت الله جهاد می نمايند.
در مورد تشويق به تيراندازى، احاديث زيادى روايت شده است، از آن جمله سخنى است كه رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: «مَنْ عَلِمَ الرَّمْيَ ثُمَّ تَرَكَهُ فَلَيْسَ مِنَّا» «كسى كه تيراندازى را بياموزد سپس آنرا را بدون عذر ترك كند از ما نيست.» به همين خاطر مشاهده شده بسيارى از ائمه و علماى بزرگ مانند احمد بن حنبل و غيره حتى بعد از اينكه به سن پيرى و كهولت رسيده بودند تمرين تيراندازى را ادامه می دادند، هنگامى كه در مورد اين تمرينات از آنان سؤال مى شد يا احساس می كردند مردم از كارشان تعجب مى كنند، جواب مردم را با حديث نبوى مذكور مى دادند. از جمله كسانى كه تا سن پيری بر تمرين تيراندازى مداومت داشته اند صحابى گرانقدر عقبة بن عامر بود و حديث مذكور را زمانى عرض نمود كه شخصى از استمرار ايشان بر تمرين تيراندازى در سن كهنسالى تعجب كرد وآن شخص کل اين حديث را کامل، از ايشان روايت نمود چنانکه كه ذكر آن در صحيح مسلم آمده است.
اگر جهاد در حالت معينى بر زن واجب گردد، آمادگی براى جهاد با تمرين نمودن در به كارگيرى اسلحه نيز بر او واجب مى گردد، و براى اين كار كافى است كه زير نظر شوهرش و يا يكى از محارمش و يا زنى تمرين ديده و با چگونگی استعمال اسلحه هايى كه در دفاع از خود به كار می بندد آشنا شده و دوره ببيند.
درست است كه در اين زمينه نصى به ما نرسيده اما اين امر از تأييد پیامبر صلی الله علیه و سلم مبنى بر دست گرفتن خنجر توسط ام سليم قابل استنباط است. ماداميكه استعمال اسلحه توسط زن ثابت گردد تمرين نمودن بر اسلحه نيز واجب مى گردد چرا كه هر آنچه واجب جز با آن كامل نگردد، پس آن چيز هم واجب مى گردد. اما سن واجب شدن تمرينات نظامى همان سن تكليف شرعى است كه سن بلوغ مى باشد به دليل گفته ی پیامبر صلی الله علیه و سلم که فرمود: «رُفِعَ الْقَلَمَ عَنْ ثَلَاثَةٍ: عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَبْلُغَ، وَعَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ وَعَنِ الْمَجْنُونِ حَتَّى يَفِيقَ» «سه كس تكليف از آنان برداشته شده است؛ كودك تا اينكه به سن بلوغ رسد، خوابيده تا اينكه بيدار شود، و ديوانه تا اينكه عاقل گردد.»
مشخص كردن بلوغ به سه چيز است: احتلام با ثابت شدن يا سن اما احتلام اين است كه بچه خودش خبر دهد كه او محتلم شده است كه مطمئن شدن از اين خبر براى ديگران سخت به نظر مى رسد. اما ثابت شدن بلوغ زمانى است كه موى خشن اطراف فرج برويد و دليل آن حديثى است كه عطية القرظى می گويد: «در روز غزوه ى بنى قريظه (كه به اسارت گرفته شده بوديم) بر پیامبر صلی الله علیه و سلم عرضه شديم ایشان دستور دادند كه بنگرند هر كه مويش (حول فرج) روييده شده كشته شود و هر آنكه روييده نشده آزاد گردد و من از جمله ى آنانى بودم كه مويش روييده نشده بود و آزاد شدم.»
اما تشخيص بلوغ از لحاظ سن اين است كه طفل به سن پانزده سالگى برسد به دليل حديثى كه نافع از ابن عمر روايت مى كند كه ايشان گفتند: در روز غزوه ى احد در حاليكه چهارده سال بيشتر نداشتم براى جنگيدن بر پیامبر صلی الله علیه و سلم عرضه شدم ایشان اجازه نداد اما در جنگ احد در حالى كه پانزده سال داشتم براى جنگيدن بر پیامبر صلی الله علیه و سلم عرضه شدم که ايشان به من اجازه جنگيدن داد. نافع گفته است: «نزد عمر بن عبدالعزيز: كه در آن زمان خليفه بود رفتم و اين حديث را برايش تعريف كردم ايشان گفتند: اين حديث حدى است بين بلوغ و عدم بلوغ سپس به واليان خود نامه فرستاد مبنى بر اينكه هر كه به سن پانزده سالگى رسيد، برايش حقوقی در ديوان ارتش مقدر كنند، و هر كه عمرش كمتر از اين بود او را جزء خانواده خود محسوب نماييد.
تمرينات نظامى بر هر مسلمان عاقلى كه از نظر بدنى و جسمى سالم و تندرست و داراى حداقل قدرت مادى باشد كه بتواند با آن تمرين نمايد، زمانى كه اين شخص به سن پانزده سالگى رسيد، تمرينات نظامى بر وی واجب مى شود. معناى اين گفتار اين است كه ما تمرينات نظامى را بر مسلمانان واجب كرده ايم پس معيار آزادى و مردانگى و اجازه ى والدين و اجازه ى طلبكار ساقط مى گردد.
پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «وَكَانَ النَّبِيُّ يُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ عَامَّةً» «هر پيامبرى تنها به سوى قوم خود مبعوث مى شد اما من به سوى تمامى مردم برانگيخته شده ام.» به همين خاطر پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده اند: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رسول الله» «مامورم با مردم بجنگم تا گواهی دهندكه هيچ معبودى به حق نيست مگر الله و محمد فرستاده خداست.» و آن هم اجابتى به گفتار الله متعال است كه فرمود: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (التوبه/ ۳۳) خدا است كه پيغمبر خود (محمّد) را همراه با هدايت و دين راستين (به ميان مردم) روانه كرده است تا اين آئين (كامل و شامل) را بر همهي آئينها پيروز گرداند (و به منصّهي ظهورش رساند) هرچند كه مشركان نپسندند.
اين نصوص شرعى، بزرگى و عظمت مسئوليتى كه در هر نسل بر عهده ی مسلمانان نهاده شده است، را روشن مى كند. پس اين موردى کاملاً جدى است و شوخى و مزاحى در آن نيست. تمرين كردن در زمان قديم براى همه ى مسلمانان ميسر و آسان بود و آن هم به دليل ساده بودن سلاح جنگی از لحاظ كميت و كيفيت بود، اما همراه با پيشرفت اسلحه آن هم با كشف باروت و ظهور سلاحهاى كشنده و سنگين، حاكمان ظالم از ترس اينكه مردم آنان را مورد محاسبه قرار دهند، حمل كردن سلاح و تمرين بر آن را به گروه معينى از مردم كـه با آنان ولا و دوستى داشتند و ارتش ناميده مى شدند، محصور نمودند. و پيوسته باقى مردم ازآن محروم بودند.
بلكه علاوه برآن در بيشتر اوقات مقهور اين اقليت مسلح بودند و براى اينكه مردم اين مقهور بودن حقيقى كه شامل حالشان شده است را احساس نكنند حاكمان ظالم آنها را غرق تمامى آنچيزی نمودند كه آنها را از اين امر غافل سازد؛ از كشمکش كردن بر لقمه ی عيش و تجارت گرفته تا مشغوليت بر لهو و لعب و موسيقى و سرگرمى، و از مسابقات و رفتن به باشگاههاى ورزشى تا نيرنگهاى رسانه هاى جمعى و احزاب و انتخابات و رفتن به مجلس و ديگر روشهاى شيطانى كه براى نيرنگ و گول زدن مردم مد نظرشان بود.
براى شكست دادن اين سياستهاى شيطانى بر هر مسلمان ضرورى است كه هر فرصتى كه تمرين کردن برایش مهیا می شود را غنيمت شمارد و لازم است كه براى آن سعى و كوشش نمايد. خداوند متعال مى فرمايد: «وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا» (اسراء/ ۱۹) و هر كس كه (دنياي جاودانهي) آخرت را بخواهد و براي (فراچنگ آوردن) آن، تلاش سزاوار آن را از خود نشان دهد، در حالي كه مؤمن باشد، اين چنين كساني، تلاششان بيسپاس (و بياجر) نميماند . پس ترك تلاش و سعى در اين مورد، به این معنا خواهد بود كه آماده کردن ابزار براى جهاد ترك شده است. و اين از صفات منافقين است همان طور كه خداوند متعال مى فرمايد: «وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ» (التوبه/ ۴۶) اگر (اين منافقان نيّت پاك و درستي داشتند و) ميخواستند (براي جهاد) بيرون روند، توشه و ساز و برگ آن را آماده ميكردند (و مسلّح و مجهّز در خدمت رسول راه ميافتادند) امّا خدا (ميدانست كه اگر براي جهاد بيرون ميآمدند جز زيان و ضرر نداشتند . اين بود كه) بيرونشدن و حركتكردن آنان را (به سوي ميدان نبرد) نپسنديد و ايشان را از (اين كار) بازداشت . و بديشان گفته شد : با نشستگان (عاجز و ناتوان، از قبيل : بيماران و پيران و كودكان و زنان، در خانه) بنشينيد (چرا كه شايستگي آن را نداريد كه در كارهاي بزرگ و راه سترگ خدا گام برداريد(
بر هر مسلمان واجب است تا به اندازه ی حداقل ممكن از تمرينات نظامى برخوردار باشد به دليل آيه ی «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» و به دليل حديث «وَما أَمَرْتُكُمْ بِهِ فأتوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ.» براى محقق ساختن اين واجب شرعى بر مسلمانان واجب است تا با همديگر تعاون و همكارى داشته باشند به دليل آيه ی «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى» و اين امر با بازكردن راه براى رسيدن مسلمانان به ميادين تمريـن و جهاد و يارى كـردنشان به وسيله ی امـوال لازم و سرپرستى خانواده هایشان، صورت مى گيرد.
پیامبر صلی الله علیه و سلم در همين زمينه فرمود: «مَنْ جَهَّزَ غَازِيًا فَقَدْ غَزَا وَمَنْ خَلَفَ غَازِيًا فِی أَهْلِهِ بِخَيْرٍ فَقَدْ غَزَا» «کسى كه مجاهدى را براى جهاد مجهز نمايد مانند اينست كه خود جهاد كرده باشد. و كسى كه خانواده مجاهدى را به خوبى سرپرستى كند، مثل اينست كه خود جهاد نموده باشد.» در غير اين صورت پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «مَنْ لَمْ يَغْزُ أَوْ يُجَهِّزْ غَازِيًا أَوْ يَخْلُفْ غَازِيًا فِی أَهْلِهِ بِخَيْرٍ أَصَابَهُ اللَّهُ بِقَارِعَةٍ قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ» «كسى كه جهاد نكند يا مجاهدى را براى پيكار در معركه جنگ آماده و مجهز ننمايد يا سرپرستى خانواده مجاهد را به خوبى بر عهده نگيرد خداوند متعال در همين دنيا قبل از آخرت او را به عذابى كه قارعه ناميده مى شود مبتلا مى گرداند.»
تاكيد بر اين معاونت و ياري گرى مخصوصاً زمانى است كه خودش براى جهاد خارج نشود. خداوند متعال می فرماید: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» ( البقره/ ۲۸۶) خداوند به هيچ كس جز به اندازهي توانائيش تكليف نميكند ؛ در صورت فقدان سلاح و نبود آن، حداقل تمرين، تمرينات سخت بدنى است كه إن شاءالله سود بخش است اگر با نيت صالح باشد كه البته ورزشهاى سخت بدنى اساس هر تمرين نظامى است كه اين براى تمامى مسلمانان ميسر است به طورى كه در يك اتاق تنگ و كوچك و با تعدادى ادوات و وسايل ورزشى ساده امكانپذير است لذا شايسته نيست در اين مورد غفلتى صورت پذيرد.
خداوند متعال مى فرمايد: «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنْ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» ( التوبه/ ۲۴) بگو : اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبيلهي شما، و اموالي كه فراچنگش آوردهايد، و بازرگاني و تجارتي كه از بيبازاري و بيرونقي آن ميترسيد، و منازلي كه مورد علاقهي شما است، اينها در نظرتان از خدا و پيغمبرش و جهاد در راه او محبوبتر باشد، در انتظار باشيد كه خداوند كار خود را ميكند (و عذاب خويش را فرو ميفرستد) . خداوند كسان نافرمانبردار را (به راه سعادت) هدايت نمينمايد . اين آيه، آيه ی ابطال عذرهاى هشتگانه است، زيرا خداوند متعال اين عذرها را براى دست كشيدن ازجهاد مقبول ندانسته و نپذيرفته است. و كسى را كه به اين عذرها دستاويز شود، فاسق ناميده و وعده به ضلالتش داده و او را تهديد نموده و می فرماید: «وَاللَّهُ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ»همان طور كه فرمود: «فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» ( الصف/ ۵) آنان چون از حق منحرف شدند ، خداوند دلهايشان را بيشتر از حق دور داشت و همچنين او را به عذاب و عقاب شديد وعده داده و میفرماید: «فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ» در همین زمینه پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «إِذَا تَبَايَعْتُمْ بِالْعِينَةِ وَأَخَذْتُمْ أَذْنَابَ الْبَقَرِ وَرَضِيتُمْ بِالزَّرْعِ وَتَرَكْتُمُ الْجِهَادَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ ذُلًّا لَا يَنْزِعُهُ حَتَّى تَرْجِعُوا إِلَى دِينِكُمْ» .
اين عقوباتى كه مقدر شده، برای تمامى آنانى است كه دست از جهاد مى كشند و یا فعالیت هایشان در مسیر قتال و فرقه ی ناجیه نیست . و هر كسى كه هر چيزی را بر طاعت و فرمانبردارى خداوند متعال برگزيند خداوند او را بوسيله ی اين عقوبات تعذيب خواهد داد، همان طور كه فرمود: «فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلا أَوْلادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» (التوبه/ ۵۵) فزوني اموال و اولاد (يعني نيروي اقتصادي و انساني) ايشان ، تو را به شگفتي نيندازد . چرا كه خداوند ميخواهد آنان را در زندگي دنيا بدين وسيله معذّب كند (و پيوسته به جمع مال و منال كوشند و همهي عمر در راه نگهداري و پاسداري آن تلاش ورزند ، و به خاطر دلبستگي فوقالعاده به اين امور، خدا و آخرت را فراموش كنند) و در حال كفر جان دهند و قالب تهي كنند.
پس حب بقاء در ميان خانواده و ترس بر اموال و تجارت و ترس از اينكه وظيفه و درس خواندن را از دست بدهيم همه ى اينها عذر شرعى محسوب نمى شوند، بلكه خداوند متعال همه ى اين عذرها را باطل نموده است. پس ضرورت دارد كه مسلمانان با همديگر همکاری و هميارى نمايند طورى كه اگر كسى از آنان در راه جهاد فى سبيل الله و تمرينات نظامى براى آمادگی آن فارغ شود ديگران كفالت و سرپرستى خانوادهى او را بر عهده بگيرند، و اين كار را بين همديگر نوبت بندى كنند چنانكه ابوسعيد خدرى می گويد پیامبر صلی الله علیه و سلم ما را به سوى قبيله ی بنى لحيان فرستاد و فرمود: «لِيَنْبَعِثْ مِنْ كُلِّ رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا وَالْأَجْرُ بَيْنَهُمَا» «از هر دو نفر يكى به سوى معركه جهاد حركت نمايد و مالى كه ديگرى كسب مى كند را بين خانواده خود و خانواده برادرش تقسيم نمايد.» و در روايت ديگر فرمود: «لِيَخْرُج مِنْ كُلِّ رَجُلَيْنِ» «از هر گروه دو نفرخارج شود.» سپس به كسى كه به جهاد عازم نشود فرمود: «أيكم خلف الخارج فى أهله و ماله بخير كان له مثل نصف أجر الخارج.» «هر كدام از شما كه به خوبى از خانواده و اموال كسى كه در راه الله خارج شده است سرپرستی و مراقبت نمايد، نصف اجر مجاهد را كسب مى كند.»
از جمله عذرتراشی های دیگر اینکه خداوند متعال مى فرمايد: «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ پیامبر وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لا تَنفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ» (التوبه/ ۸۱) (منافقاني كه از رفتن به جنگ تبوك سر باز زدهاند و در خانههاي خود گرفتهاند و نشستهاند، اين) خانهنشينان (منافق) از اين كه از رسول خدا واپس كشيدهاند شادمانند، و نخواستند با مال و جان در راه يزدان جهاد و پيكار كنند (و دين خدا را ياري دهند . تا ميتوانند ديگران را از جنگ ميترسانند و با نشستنِ با خود تشويق مينمايند) و ميگويند در گرما (ي سوزان تابستان به سوي ميدان نبرد) حركت نكنيد . (اي پيغمبر ! بدانان) بگو : اگر دانا بودند ميفهميدند كه آتش دوزخ بسيار گرمتر و سوزانتر (از گرماي تابستان و از همهي آتشهاي جهان) است پس نه گرماى شـديد و نه سرماى شديد، هيچ كدام عذرى براى ترك جهاد محسوب نمى شود.
از جمله اعذارى كه باطل محسوب مى شود این گفته است که، متصديان امور جهادى در سطح اخلاقى و تربيتى و شرعى مطلوب نيستند، به همين خاطر جايز نيست با آنها وارد كار و فعاليت این چنينى شد، جواب اين شبهه اين است كه اگر امير جهاد مردى فاجر باشد و همين طور بسيارى از پيروانش نيز چنين وصفی داشته باشند، ليكن همه ى آنها در جهت جنگيدن با كفار حركت مى كنند، شرعا واجب است كه با آنان كار شود و با آنها تعاون و همكارى شود، و اين امر نزد اهل سنت خود يك اصل ثابت شده ای است .
ابن تيميه در مورد اين مسئله می گويد: «به همين خاطر در اصول اهل سنت جنگيدن با دشمن پشت سر هر اميری، چه نيكوكار و چه بدكار مشروع شناخته شده است. چرا كه خداوند متعال چنانكه پيامبر صلی الله علیه و سلم بدان خبر داده است، اين ديـن را با مرد فاجر و اقوام ناشايست مؤيد و موفق مى گرداند، براى اينكه اگر جنگيدن و جهاد جز با اميران فاجر يا پادگانى كه فجور در آن بسيار است اتفاق نيفتد، پس در اين صورت ناگزير به يكى از اين دو كار خواهيم پرداخت؛ يا ترك جنگ همراه آنان،كه لازمه و نتيجه ى آن، پيروزى و سيطره ى دشمنان بر سرزمين اسلامى است كه اين خود بزرگترين ضرر در دين و دنيا است و يا جنگيدن با اين امير فاجر و بدكار كه نتيجه ی آن دفع نمودن آن كسى است كه فجور آن بيشتر و خطرناكتر است، و برپا نمودن بيشتر شرائع اسلام است اگر چه اقامه ی همه ى شرائع امکانپذیر نباشد پس در اين صورت و صورتهاى مشابه اين، جنگيدن در مقابل دشمن واجب است، بلكه بسيارى ازجنگهايى كه بعد از خلفاى راشدين صورت پذيرفت جز بدين صورت واقع نشده است.
منافقين همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم با کفار مى جنگيدند در حالی كه كسى از صحابه پيدا نشد كه بگويد: تا زمانيكه منافقين در اردوگاه مومنين هستند ما جنگ نمى كنيم، در حاليكه بعضى از اين منافقين در غزوه ى بنى مصطلق گفتند: «لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنْهَا الأَذَلَّ » (منافقون/ ۸) ميگويند : اگر (از غزوهي بنيمصطلق) به مدينه برگشتيم، بايد افراد باعزّت و قدرت، اشخاص خوار و ناتوان را از آنجا بيرون كنند . عزّت و قدرت از آن خدا و فرستادهي او و مؤمنان است، وليكن منافقان (اين را درك نميكنند و) نميدانند . و نيز با اين که خلفاى بنى اميه نمازهاى پنچگانه را به تاخير مى انداختند كسى نگفت: جنگيدن همراه با آنان روا نيست. مثال براى اين موضوع فراوان است.
يكى از بزرگترين چیزهايی كه معذورين می توانند با چنگ زدن به آن، برادران مجاهد خود را يارى دهند، دعاى نصرت براى آنان و دعاى شكست براى دشمنانشان است. پیـامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است: «هَلْ تُنْصَرُونَ وَتُرْزَقُونَ إِلَّا بِضُعَفَائِكُمْ» «آیا جز بواسطه ى مستمندان و ضعيفانتان يارى و روزى داده مى شويد؟» و امام نسائى با سند صحيح از مصعب بن ابى وقاص روايت مىكند كه پدرش نظرش بر اين بود كه او نسبت به ديگر اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم داراى فضيلت بيشترى است در اين هنگام پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «إِنَّمَا يَنْصُرُ اللَّهُ هَذِهِ الأُمَّةَ بِضَعِيفِهَا بِدَعْوَتِهِمْ وَصَلَاتِهِمْ وَإِخْلاصِهِمْ» «براستى خداوند متعال اين امت را توسط دعاء و نماز و اخلاص تهی دستان اين امت است كه نصرت و يارى مى نمايد.»
ابن قيم در قصيده ى نونيه ى خود كه موسوم به الكافية الشافية است در يارى رساندن به گروه ناجيه می گوید:
«هذا و نصر الدين فرض لازم لا للكفاية بل على الأعيان»
«نصرت و يارى دادن دين فرض و ضرورى است و اين وجوب نه وجوب كفايى است بلكه وجوب عينى است و بر هر فردى از مسلمانان فرض است.»
«بيد و إما باللسان فإن عجزت فبالتوجه و الدعاء بجنان»
«و اين نصرت دادن كه فرض عين است يا به قدرت دست است و يا با زبان. اما اگر دست و زبان از اين يارى رسانى معذور بودند با روى آوردن به خداوند متعال و خاشعانه دعا نمودن مجاهدين تقويت مى شوند.»
ما بعد هذا والله للأيمان حبة خردل يا ناصر الإيمان
«اى كسى كه يارى رسان ايمانى غير از اين یک مثقال ذره ای ايمان وجود ندارد.»
بحياة وجهك خير مسؤول به و بنور وجهك يا عظيم الشأن
قسم به ذات تو و بهترين كسى كه از او خواسته مى شود و قسم به نور ذات تو كه شأن و منزلتت والا و بزرگ است.
ابن حجر در مورد فريضه ى جهاد می گوید: «بنا بر تحقيق جنس، جهاد نمودن عليه كفار خواه با دست و قدرت بدنى و خواه با زبان و مال ويا با قلب، بر هر مسلمانى واجب است.»
تبليغات براى هر مسلمان امكان پذير است. مخصوصاً كسانى كه به سبب مريضی و يا فقر از رفتن به جهاد معذورند، اين مسئله در حقيقت همان جهاد با زبان است كه در حديث نبوى آمده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «جاهدوا المشركين بأموالكم وأنفسكم وألسنتكم» یعنی «با مال و جان و زبانتان عليه مشركين جهاد كنيد.»
حسان بن ثـابت رضی الله عنه از جمله ى شاعـران پيامبر است كه بـه امر و دستور پیامبر صلی الله علیه و سلم مشركين را هجو می كرد و عيب آنان را بازگو می كرد. پیامبر صلی الله علیه و سلم به حسان فرمود: «يا حسان أجب عن رسول الله، اللهم أيده بروح القدس» «اى حسان به جاى پیامبر جواب بده، خدايا حسان را به واسطه ى روح القدس مؤيد نما.» و در روايتى ديگر ایشان به حسان فرمود: «اهجهم وجبريل معك» «اى حسان مشركين را هجو كن كه جبريل در نصرت توست.»
کسى كه از رفتن به جهاد معذور است بر او لازم است كه ديگران را براى رفتن به جهاد تشويق و ترغيب دهد به دليل آيه ی «فَقَاتِلْ فِی سَبِيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ وَحَرِّضْ الْمُؤْمِنِينَ» ( النساء /۸۴) در راه خدا بجنگ (حتي اگر هم تنها باشي و باك نداشته باش . چرا كه وعدهي نصرت و پيروزي به تو داده شده است) . تو جز مسؤول (اعمال) خود نيستي . و مؤمنان را (هم به جنگ دعوت كن و بدان) ترغيب و تحريك نما و به دليل آيه ی «يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضْ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ» (أنفال/ ۶۵) «ای پيغمبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن برای اعلاء فرمان خدا) برانگيز.» اين امر بر قادر و عاجز و بر هر مسلمان كه برادرانش را براى جنگيدن با مشركين تحريك كند واجب است و ما در زمان خود نيازمنديم به اين آيات بيشتر عمل نماييم كه در اين كار اجر و ثواب بزرگى است. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: «مَنْ دَلَّ عَلَى خَيْرٍ فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ فَاعِلِهِ» «كسی كه به كار خيرى راهنمايى كند مانند انجام دهندهى خير مأجور است.»
خالص و ناصح بودن نسبت به مسلمانان و مجاهدين: اين مورد داراى صورتها و وجوه متعددى است كه قابل شمارش نيست، از جمله ى اين صورتها انتقال اخبار مشركين و برنامه هاى آنان به مسلمانان در جهت تحذير و احتياط است. همانگونه که خداوند می فرماید: «وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَكَ مِنْ النَّاصِحِينَ» (القصص/ ۲۰) (وقتي كه خبر كشته شدن قبطي پراكنده شد) مردي (كه از خانوادهي فرعون بود و ايمان آورده بود) از نقطهي دوردست شهر شتابان آمد و گفت : اي موسي ! درباريان و بزرگان قوم براي كشتن تو به رايزني نشستهاند ، پس (هر چه زودتر از شهر) بيرون برو . مسلّماً من از خيرخواهان و دلسوزان تو هستم . در اين آيه بر حذر داشتن مؤمنين از مكر و كيدى است كه كفار براى مؤمنين سازماندهى مى كنند .
شيخ الاسلام ابن تيميه در مورد جهاد عليه مرتدين می گوید: «بر هر مسلمان واجب است تا جايیكه مى تواند واجب خود را در اين مورد انجام دهد و براى هيچ احدى جايز نيست شناختى كه در مورد مرتدين دارد را كتمان نمايد، بلكه بايد آن را افشا نموده و آن را اظهار نمايد تا مسلمانان حقيقت حالشان را بدانند و براى هيچ كس حلال نيست كه با آنان در جهت بقاء و ماندنشان در لشكر و ارتش همكارى و تعاون نمايد، و براى كسى جايز نيست در مورد آنچه كه خدا به رسولش مبنى بر قيام بر ضد مرتدين دستور داده است سكوت اختيار كند، و براى هيچ كس حلال نيست در مورد آنچه خدا به رسولش مبنى بر قيام عليه مرتدين امر نموده است ممانعت كند، چراكه اين امر از بزرگترين اسباب امر به معروف و نهى از منكر و جـهاد در راه خداوند متعال محسوب مى شود. خدا در قرآن پيامبرش را چنين مخاطب قرار مى دهد: «يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدْ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ» (التوبه/۷۳) اي پيغمبر ! با كافران و منافقان جهاد و پيكار كن ( تا ايشان را از كفر و نفاق برگرداني) و بر آنان سخت بگير و (با ايشان خشن باش . اين مجازات كنوني ايشان است و در آخرت) جايگاهشان دوزخ است و چه بد سرنوشت و چه زشت جايگاهي است ! و روشن است كه مرتدين در زمره كفار و منافقين هستند.
بنابراين صورت مشاركت در جهاد براى معـذورين و ديگران بسيار زياد است كه در آن منفعت زيادى براى قضيه ى جهاد است مانند دعا و انفاق و تبليغات و تحريك مؤمنان برای جنگيدن عليه دشمن و خالص بودن براى مسلمانان.
همه اينهايى كه ذكر شد بنابر توانايى هر فرد، براى صاحبان عذر واجب است . برای درک اهمیت انفاق همین کافی است که انفاق، لازمه و نیاز اساسی جهاد است. برتری مال بر جان و الزام وجود آن برای شروع جهاد، به صورت واضح وصریح در آیات قرآن پیدا است :
. لاَّ يَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ» (نساء /۹۵) (جهاد با رعايت اين همه احتياطي كه گذشت، بس بزرگ و ارزشمند است) . مسلماناني كه ( به جهاد نميروند و در منازل خود) مينشينند، با مسلماناني برابر نيستند كه با مال و جان، در راه يزدان جهاد ميكنند . خداوند مرتبهي والائي را نصيب مجاهدان كرده است كه بالاتر از درجهي خانهنشينان است، مگر چنين خانهنشيناني داراي عذري باشند (كه ايشان را از بيرون شدن براي جهاد بازداشته باشد . در اين صورت درخور سرزنش نيستند، و پاداش بزرگ خود را از خدا دريافت ميدارند و مرتبهي بالائي دارند) . خداوند به هر يك (از دو گروه مجاهد و وانشستگان معذور) منزلت زيبا (و عاقبت والائي) وعده داده است . و خداوند مجاهدان را بر وانشستگان (بدون عذر) با دادن اجر فراوان و بزرگ، برتري بخشيده است .
. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ» (أنفال/ ٧٢) بيگمان كساني كه ايمان آوردهاند و (از خانه و كاشانهي خويش) مهاجرت كردهاند و با جان و مال خود در راه خدا (به تلاش ايستادهاند و) جهاد نمودهاند.
. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ…» ( توبه /٢٠) كساني كه ايمان آوردهاند و به مهاجرت پرداختهاند و در راه خدا با جان و مال (كوشيدهاند و) جهاد نمودهاند، داراي منزلت والاتر و بزرگتري در پيشگاه خدايند، و آنان رستگاران و به مقصودرسندگان (و سعادتمندان دنيا و آخرت) ميباشند
. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» (حجرات/ ۱۵) مؤمنان (واقعي) تنها كسانيند كه به خدا و پيغمبرش ايمان آوردهاند، سپس هرگز شكّ و ترديدي به خود راه ندادهاند، و با مال و جان خويش در راه خدا به تلاش ايستادهاند و به جهاد برخاستهاند . آنان (بلي آنان، در ايمان خود) درست و راستگويند .
. «لَا يَسْتَوِي مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا» (حدید/ ۱۰) برجاي ماندهي آسمانها و زمين به خدا ميرسد ؟ كساني از شما كه پيش از فتح (مكّه، به سپاه اسلام كمك كردهاند و از اموال خود) بخشيدهاند و (در راه خدا) جنگيدهاند، (با ديگران) برابر و يكسان نيستند . آنان درجه و مقامشان فراتر و برتر از درجه و مقام كساني است كه بعد از فتح (مكّه، در راه اسلام) بذل و بخشش نمودهاند و جنگيدهاند . امّا به هر حال، خداوند به همه، وعدهي پاداش نيكو ميدهد، و او آگاه از هر آن چيزي است كه ميكنيد.
. «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ» (صف/ ۱۱) (و آن اين است كه) به خدا و پيغمبرش ايمان ميآوريد، و در راه خدا با مال و جان تلاش و جهاد ميكنيد . اگر بدانيد اين براي شما (از هر چيز ديگري) بهتر است
. «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ» ( توبه/ ۱۱۱) بيگمان خداوند (كالاي) جان و مال مؤمنان را به (بهاي) بهشت خريداري ميكند .
این تقدم و پیش آمدن مال بر جان در بیشتر آیات بدلیل برتری مال بر جان نیست بلکه جهاد با جان برتر و بالاتر است. اما این مفهوم را می رساند که جهاد با جان بدون مال میسر نیست و به همراه آن است که کامل می گردد. پس انفاق در راه خدا برای تجهیز و مهیا کردن سپاه ضروری است و جهاد با جان میسر نمی گردد مگر بعد از جهاد با مال و اما در آیه «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى» ارزش این معامله را خداوند متعال روشن می کند که خداوند کالای ارزشمندی را عرضه می کند پس بر بنده اش هم لازم است که در مقابل آن ارزشمندترین چیزی که آدمی دارد یعنی جانش را ببخشد، به همین دلیل در این آیه جان بر مال مقدم گشته تا بخشش والای خداوند متعال را روشن سازد که با اینکه جان تمامی مخلوقات را مالک است با این وجود جان مؤمنین را در مقابل بهشت معامله می کند.
بدین دلیل می گوییم که مقدم آمدن مال بر جان در بیشتر آیات برتری ترتیب است، بدین معنی که جهاد با جان محقق نمی گردد مگر بعد از جهاد با مال، اما مقدم آمدن جان بر مال در آیه معامله برتری فضل است . بذل و بخشش در مال، بخششی گرامیست و بذل و بخشش جان، بالاترین و نهایت بخشش است «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم».
مال جریان دهنده جهاد و یاری رسان لشکر بوده و از جهادِ با سلاح مهمتر است ، چرا که با مال است که سلاح تهیه می گردد و با دارا بودن سرمایه مالی است که می توان مردانی با تجهیزات مدرن در اختیار داشت، آن گونه که دشمنان خداوند از آن بهره می برند. با مال است که می توان سپاه را تجهیز نمود و به همین خاطر است که، زمانی که فرمان و اذن برای جهاد داده شد خداوند متعال کسانی را که نمی توانستند از لحاظ مالی خود را تجهیز و آماده کنند با کسانی که بیمار و ضعیف بودند معذور نام برده و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را نیز که مال و قدرت تجهیز آنان را نداشت با آنان معذور می نامد، آن گونه که خداوند متعال در قرآن می فرماید:
«لَّيْسَ عَلَى الضُّعَفَاء وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى…» (توبه/ ۹۱) بر ناتوانان و بيماران و كساني كه چيزي ندارند كه آن را صرف جهاد كنند (و با آن خويشتن را براي جهاد آماده سازند) گناهي نيست (و عذرشان مقبول و جهدشان مشكور است) هرگاه اينان با خدا و پيغمبرش خالص باشند (و در دينشان شكّ و شبههاي نبوده و آنچه در توان دارند از خدا و پيغمبرش دريغ ندارند . آنان در اين صورت نيكوكارند و) بر نيكوكاران هيچ راهي (براي سرزنش و گناهكار قلمداد كردنشان) وجود ندارد . و خداوند داراي مغفرت بيشمار و رحمت بسيار است
«وَلاَ عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَ أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّواْ وَّأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ يَجِدُواْ مَا يُنفِقُونَ» (توبه/ ۹۲) همچنين ايراد و گناهي نيست بر كساني كه وقتي به پيش تو آمدند تا آنان را بر مركبي سوار كني (و به جهاد روانه سازي . ولي) تو گفتي : مركبي ندارم كه شما را بر آن سوار كنم . ايشان برگشتند، در حالي كه چشمانشان از غم ( فوت افتخار جهاد ) پر از اشك بود (و افسوس ميخوردند) چون چيزي نداشتند كه آن را صرف جهاد كنند .
از طرف دیگر، کسانی که توانایی جهاد با سلاح را ندارند مانند زنان و بیماران، با مال خود می توانند جهاد کنند همانگونه که رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید: «من جهز غازيا فقد غزا» یعنی «کسی که مجاهدی را تجهیز نماید مانند آن است که جهاد کرده باشد.»
یاری ندادن مجاهدان، خود از صفات منافقین است همان گونه که خداوند متعال می فرماید:
«هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ» ( منافقون/ ۷) آنان كسانيند كه ميگويند : به آناني كه (از مكّه به مدينه مهاجرت كردهاند و) نزد فرستادهي خدا هستند ، بذل و بخششي نكنيد و چيزي ندهيد تا پراكنده شوند و بروند . (غافل از اين كه) گنجينههاي آسمانها و زمين از آن خدا است (و به هر كس كه بخواهد از آنها بدو عطاء ميكند ) وليكن منافقان نميفهمند .
«هَاأَنتُمْ هَؤُلَاء تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاء وَإِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ» (محمد/ ۳۸) آگاه باشيد كه شما (از سوي آفريدگارتان) دعوت به انفاق در راه خدا ميشويد . بعضي از شما بخل ميورزند . هر كس هم بخل بورزد، در حق خود بخل ميورزد (و زيان آن متوجّه خودش ميگردد) . زيرا خدا بينياز است و شما نيازمنديد . اگر شما (از فرمان خدا سرپيچي كنيد و) روي برتابيد، مردمان ديگري را جايگزين شما ميگرداند (و اين مأموريّت را به گروه ديگري ميسپارد) كه هرگز همسان شما نخواهند بود (و از ايثار و فداكاري و بذل جان و مال خودداري نخواهند كرد و از فرمان يزدان رويگردان نخواهند شد) .
شیخ الاسلام ابن تیمیه فرموده است: «حتی اگر شخص مال حرامی را کسب کرده باشد و بدلیل مجهول بودن صاحب آن و یا به دلایل دیگری مانند آن، از باز پس دادن آن مال به صاحبش ناتوان بود و یا حتی اگر مالی نزد او به ودیعه یا رهن و یا قرض وجود داشته باشد، اگر صاحب آن را نشناخت،آن را در راه خدا انفاق کند چرا که این راه صرفش است. و کسی که بسیار گناه کرده است همانا که بهترین و بزرگترین دارو برای او، جهاد است. آنگونه که خداوند سبحانه و تعالی در قرآنش بیان می دارد که: «يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ» و هرکس که می خواهد از حرام راهایی یابد و توبه کند و این امکان برایش دست نیافت که آن را به صاحبانش برگرداند، همانا که اینگونه خرج کردن آن (صرف کردن آن در راه جهاد)، بهترین راه برای خلاص گشتن از آن است و با این کار از ثمرات جهاد نیز بی نصیب نخواهد ماند. خداوند عزوجل در این آیه روشن می سازد که جهاد با مال و جان یکی از اسباب مغفرت گناهان است و انجام دهنده آن در بهشت و جنت الهی وارد می شود.»
آیه ی کامل آن این گونه بیان می دارد که: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» (صف/ ۱۰ – ۱۱- ۱۲) اي مؤمنان ! آيا شما را به بازرگاني و معاملهاي رهنمود سازم كه شما را از عذاب بسيار دردناك دوزخ رها سازد ؟ (و آن اين است كه) به خدا و پيغمبرش ايمان ميآوريد، و در راه خدا با مال و جان تلاش و جهاد ميكنيد . اگر بدانيد اين براي شما (از هر چيز ديگري) بهتر است . (اگر اين تجارت را انجام دهيد، خدا) گناهانتان را ميبخشايد، و شما را به باغهاي بهشتي داخل ميگرداند كه از زير (كاخها و درختان) آن جويبارها روان است، و شما را در منازل و خانههاي خوبي جاي ميدهد كه در باغهاي بهشت جاويدان ماندگار ، واقع شدهاند . پيروزي و رستگاري بزرگ همين است .
همان گونه که مال می تواند خیر بزرگی برای جهاد باشد می تواند شری باشد که بر جهاد سیطره یابد، به این گونه که از مال برای جهت دادن به عقاید اسلامی و نیز خرید آن و خارج کردن افراد از مسیر و غایت جهاد و کوتاه آمدن از اهداف اصلی جهادیشان، استفاده می کنند. پیامبر صلی الله علیه وسلم به مدت ۳ سال در شعب ابی طالب مورد محاصره اقتصادی قرار گرفت و مشرکین مکه با جمع آوری اموال و ثروتشان پیامبر را زیر فشار قرار دادند تا ایشان را مجبور سازندکه از دعوتش شانه خالی کند.
از جمله دسیسه های شیطانی برای تسلط بر حرکت های جهادی و نیز پوچ و بی اساس نمودن آن از درون ، مکر و نیرنگِ فریب و بی نیاز سازی آنان از لحاظ مالی است. به اینگونه که هرگاه دولت و یا گروهی قصد تسلط بر حرکت جهادی را داشته باشد، اموال کلانی را بدون شرط و حساب و کتابی در اختیار آن حرکت جهادی قرار می دهد و به این ترتیب با این سرمایه ای که در دست حرکت جهادی است پس از مدت کوتاهی حرکت جهادی گسترش زیادی خواهد کرد و پیروانش زیاد می شود.
اینجاست که گروهی که نقش تامین کننده مالی را برعهده داشت چون می بیند حرکت جهادی دیگر توانایی بی نیازی از این اموال را ندارد، تداوم کمک مالی به حرکت را مشروط به اجرای اوامر و شرایط خود می کنند، و وقتی حرکت جهادی این شرایط را می پذیرد به این معنا است که به غلام حلقه به گوشی تبدیل می شود و مجاهدانش به غلامانی تبدیل می شوند که بدون اجازه آن تامین کننده مالی، کاری انجام نمی دهند مگر آنچه که با سیاست تامین کننده مالی همراه و موافق باشد. و عملیات جهادیِ این حرکت جهادی کمرنگ و فلج می شود. با این وجود همچنان به شعارهای اسلامی به منظور پنهان کردن عیب های خود ادامه می دهد. خداوند متعال میفرماید: «وَقَدْ مَكَرُواْ مَكْرَهُمْ وَعِندَ اللّهِ مَكْرُهُمْ وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ» (ابراهیم/۴۶) آنان نيرنگ خود را نمودند (و براي جلوگيري از دعوت آسماني توطئهها كردند و نقشهها چيدند) و خدا از نيرنگشان آگاه است ، و شريعت ثابت و استوار (همچون كوههاي سر به فلك كشيدهي اسلام) با نيرنگ آنان از جاي بركنده نميشود .
بهترین راه این است که مهمترین راه تأمین مجاهدان همان غنیمت گرفتن از دشمنان شان باشد. به این ترتیب هر طایفه ای نیازهای مادی خود را از دشمنش تأمین می نماید. رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید: «جُعِلَ رزقی تحت ظل رمحي» یعنی «رزق و روزی من زیر سایه ی نیزه است.» و نیز می فرماید: «وأحلت لی المغانم ولم تحل لأحد قبلی» یعنی «غنیمت برای من (و امت من) حلال گشته و حال آنکه پیش از من بر کسی حلال نبوده است.» و نیز می فرماید: «الخيل معقود فی نواصيها الخير إلى يوم القيامة: الأجر والمغنم» یعنی «بر پیشانی اسب ها تا روز قیامت پاداش و غنیمت قرار داده شده است.» از امهات المومنین عائشه رضی الله عنها روایت است که فرمود: «لما فُتِحت خيبر قلنا: الآن نشبع من التمر» یعنی «وقتی که خیبر فتح گشت، گفتیم: امروز از خوردن خرما سیر خواهیم شد.» و از ابن عمر رضی الله عنهما روایت شده است که فرمودند: «ما شبعنا حتى فُتِحت خيبر» یعنی «هیچگاه سیر نشدیم مگر زمانی که خیبر فتح شد». خداوند متعال می فرماید: « فَكُلُواْ مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلاَلاً طَيِّباً وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (انفال/ ۶۹) اكنون از آن چيزي كه (از فديهي اسيران) فراچنگ آوردهايد حلال و پاكيزه بخوريد و (دغدغهاي به خود راه ندهيد، و در همهي كارهايتان) از خدا بترسيد . بيگمان يزدان (سبحان نسبت به بندگاني كه به درگاه او برگردند) بسيار آمرزنده و مهربان است .
پیامبر صلی الله علیه وسلم همراه با اصحاب خود روز بدر خارج شدند، کاروانی از قریش را که در آن ابوسفیان هم بود و نیز هزار شتر و پنجاه هزار دینار همراه داشتند، به غنیمت گرفتند، ولی خواست خداوند متعال بر این بود که کاروان فرار کند و مسلمانان با گروهی از قریش که برای پس گرفتن اموالشان آمده بودند مواجه شوند، و جنگ در گرفت و آنگاه مسلمانان پیروز شدند و تمام اموال را به غنیمت بردند. بخاری از کعب ابن مالک رضی الله عنه روایت می کند که فرمود: «لم أتخلف عن رسول الله فی غزوة غزاها إلا فی تبوك، غير أنی تخلفت عن غزوة بدر ولم يعاتب أحد تخلف عنها، إنما خرج رسول الله يريد عير قريش، حتى جمع الله بينهم وبين عدوهم على غير ميعاد» «من از هيچ يك از غزوات رسول الله جز غزوه ی تبوك، باز نماندم. البته از غزوه ی بدر نيز باز ماندم اما بخاطر تخلف از آن، كسی مورد سرزنش قرار نگرفت. در اين غزوه (بدر) رسول خدا به قصد كاروان قريش، بيرون رفت تا اينكه خداوند، او و دشمنانش را بدون اينكه با يكديگر وعده ای كرده باشند، در برابر هم قرار داد.» بدین ترتیب تکیه و اعتماد مجاهدان بر توانایی ها و داشته های خود، می تواند آنها را از خطر در دام افتادن در نیرنگ دشمنان و نیز پیروی از کسانی که آنها را تحت فشارهای روحی و روانی قرار می دهند، حفظ کند و آزادی عمل و استقلالشان بدین گونه حفظ گردد.
[۱] کفر به طاغوت ، برائت از مشرکین و شرک = لا اله و به دنبال آن ایمان به الله = الا الله و قرار دادن ولاء و براء در مسیر شرعی آن و پایبند بودن به ضروریات (ایاک نعبدو وایاک نستعین)