ارتداد و مرتد در ادبیات مذهبی شیعه ۱۲ امامی (۱۹۲)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
واژۀ ارتداد ریشه ی قرآنی دارد [۱]و «ارتداد» از واژه «ردد» و در لغت به معنای «بازگشت» است. در فرهنگ دینی به بازگشت از اسلام به کفر «ارتداد و ردّه» گفته میشود.[۲]«ارتداد» واژهای است فقهی ـ حقوقی از ریشه ردّ و به معنای «رد شدن»، «برگشت از دین»، «از مسلمانی برگشتن»[۳]، «رو گردانیدن از مذهب اسلام بعد از اسلام»[۴] «برگرداندن»، «بازگرداندن، چه حسی چه معنوی»[۵] «عقبنشینی» و «کناره گیری»[۶]آمده است.
از معانی مذکور سنخیتی آشکار بین معنای لغوی و اصطلاح فقهی به دست میآید؛ گرچه برخی از فقها این سنخیت را به گونهای دیگر یعنی به معنای «خروج از شیء (کفر) و سپس بازگشت به همان شیء» مطرح نمودهاند.[۷]البته چنین معنایی تنها در مورد کافری که از اسلام به کفر خود باز میگردد صادق است؛ اما معانی نخست شامل مسلمانی که از دین خود روگردانده نیز میشود.
«ارتداد» در اصطلاح یعنى «حالت جدید اعتقادى و تحول عقیدتى است که با انکار یکى از اصول سه گانه دین اسلام توحید، نبوت، معاد) و یا نفى اصلى از اصول ضرورى دین که انکار آن به انکار اصول سه گانه منتهى شود به شخص مسلمان رخ مىدهد.[۸]در کل شخص مرتد به کسی گفته میشود که از اسلام خارج شده و کافر شده باشد.
- انواع ارتداد: در مجموع سه نوع ارتداد در این بحث قابل فرض است: ارتداد با نیت و عزم صِرف، ارتداد قولی و ارتداد فعلی. تردید نمودن در کفر و بطلان آن نیز به صورت نخست ملحق شده است.[۹]از فرقههای اهل سنت، شافعیه نیت کفر را نیز مشمول ارتداد دانستهاند.[۱۰]
- معیار ارتداد: انکار نمودن یکی از ضروریات دین به عنوان معیار ارتداد شناخته شده است. امّا انکار مسئله ضروری مذهب تشیّع، ارتداد تلقّی نمیگردد.[۱۱]شهید ثانی مخالفت با اجماع را مصداق انکار ضروریات نمیداند. مگر این که مسئلهای که بر آن اجماع اقامه گردیده، از ضروریات دین به شمار آید. و نیز اجماع مورد نظر میبایست توسط اهل حلّ و عقد از مسلمانان تحققّ یافته باشد.
- اثبات ارتداد: از آن جا که فقهای شیعه و اهل سنت مسئله ارتداد را ضمن مباحث حدود مطرح میسازند، لذا اثبات این جرم را نیز منوط به اقرار مجرم و یا شهادت شاهد میدانند.[۱۲]لذا ارتداد با اقرار، بیّنه و صدور رفتار یا گفتار بیانگر ارتداد، ثابت میشود.[۱۳]
- شرایط مرتد: منظور از برشمردن این شرایط در کتب فقهی، بیان مصداق مرتد شرعی برای تعیین مجازات وی از طرف شارع میباشد؛ به طوری که با فقدان هر یک از این شروط اصطلاح «مرتد» شرعا منتفی خواهد بود و در نتیجه مجازات به اجرا درنخواهد آمد.
در کتب فقهی شیعه بلوغ، عقل، اختیار و قصد آگاهی از شرایط عمده مرتد به شمار آمده است.[۱۴] در هر حال با توجه به شرایط ذکر شده، صدور کفر از مجنون، مکره، مضطر و امثال آن موجب ارتداد نمیشود.
آیت الله خمینی درخصوص بحث ارتداد، علاوه بر ذکر شرایط عمومی تکلیف، قصد آگاهی مرتد را نیز عنوان ساخته و اظهار میدارند که: «یعتبر فی الحکم بالارتداد البلوغ والعقل والاختیار والقصد فلاعبرة بردّةالصبی و ان کان مراهقا، ولاالمجنون…، ولاالمکره، ولا بما یقع بلاقصد…، ولو صدر منه حال غضب غالب لا یملک معه نفسه لم یحکم بالارتداد.»[۱۵]و ناگفته پیدا است که راه یافتن به اعتقادات افراد و به خصوص قصد آنان که به عنوان پشتوانه گفتار و رفتار آنها تلقّی میگردد، امری است که بایستی به اهل فن و متخصّصین آن واگذار نمود.
- انواع مرتد :از نظر فقیهان شیعه ۱۲ امامی مرتد دو نوع است؛ ۱. فطری ۲. ملی.
مرتد فطری کسی است که یکی از پدر یا مادرش درحال انعقاد نطفه او مسلمان باشد و این شخص بعد از بلوغش اظهار اسلام نماید و سپس از اسلام خارج شود. مرتد ملی کسی است که پدر و مادرش درحال انعقاد نطفه او کافر باشند و این شخص بعد از بلوغش اظهار کفر نماید و بعد اسلام بیاورد و سپس از اسلام برگردد و اظهار کفر نماید، مثل فرد مسیحی که اسلام بیاورد و سپس به دین مسیحی برگردد.[۱۶]البته برخى از فقها نيز اسلام يا كفر پدر يا مادر هنگام ولادت طفل را شرط دانستهاند نه هنگام انعقاد نطفه.[۱۷]
فرزندان نابالغ، از جهت اسلام و كفر، تابع آيين پدر و مادرند.[۱۸] هر گاه يكى از والدين مسلمان باشد، فرزند، مسلمان شمرده مىشود؛(اسلامِ حكمى) چون اسلام بر كفر برترى دارد و تابعيت برتر براى فرزند منظور مىشود.[۱۹]اگر پدر و مادر هر دو كافر باشند، فرزند نيز در حكم كافر است.[۲۰] البته بايد توجه داشت، براى حكم به ارتداد و اجراى مجازات آن، اسلامِ حكمى كفايت نمىكند. بايد فرد، پس از بلوغ، خود اسلام را انتخاب كند و سپس كفر بورزد.[۲۱]
- اسباب ارتداد: چند سبب موجب ارتداد یک مسلمان میگردد:
امورى كه سبب كفر مىشود، هر گاه از سوى يك مسلمان صورت پذيرد، عوامل تحقق ارتداد نيز به شمار مىآيد. اين امور عبارت است از:
- انکار یکی از اصول دین
انکار یکی از اصول و پایه های اساسی دین که یک مسلمان باید به آنها اعتقاد داشته باشد مثل توحید ، نبوت و معاد. «کسانی که به خدا و رسولش کافر شوند و بخواهند بین خدا و پیامبرانش تفرقه بیندازند و بگویند به بعضی از آنها ایمان داریم ولی نسبت به بعضی از آنها کافر هستیم، چنین کسانی کافران حقیقی هستند.» ( نساء /۱۵۰-۱۵۱)[۲۲]با انكار يكى از اين امور فرد كافر مىشود؛ مثلاً اگر به خدا ايمان داشته باشد، ولى به شريعت حضرت محمد(ص) ايمان نياورد، كافر شمرده مىشود . با توجه به این که در بسیارى از آیات قرآن متعلق ایمان توحید و نبوت و معاد بیان شده چگونگى تعریف اصطلاحى ارتداد توسط این آیات روشن مىشود مثل آیه :
- «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ » (البقره /۲۸۵) فرستاده ( ي خدا ، محمّد ) معتقد است بدانچه از سوي پروردگارش بر او نازل شده است ( و شكّي در رسالت آسماني خود ندارد ) و مؤمنان ( نيز ) بدان باوردارند . همگي به خدا و فرشتگان او و كتابهاي وي و پيغمبرانش ايمان داشته ( و ميگويند : ) ميان هيچ يك از پيغمبران او فرق نميگذاريم ( و سرچشمهي رسالت ايشان را يكي ميدانيم ) . و ميگويند : ( اوامر و نواهي ربّاني را توسّط محمّد ) شنيديم و اطاعت كرديم . پروردگارا ! آمرزش تو را خواهانيم ، و بازگشت به سوي تو است .
- و نیز آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا » (نساء / ۱۳۶) اي كساني كه ايمان آوردهايد ! به خدا و پيغمبرش ( محمّد ) و كتابي كه بر پيغمبر نازل كرده است ( و قرآن نام دارد ) و به كتابهائي كه پيشتر ( از قرآن ) نازل نموده است ( و هنوز تحريف و نسيان در آنها صورت نگرفته است ) ايمان بياوريد . هركس كه به خدا و فرشتگان و كتابهاي خداوندي وپيغمبرانش و روز رستاخيز كافر شود ( و يكي از اينها را نپذيرد ) واقعاً در گمراهي دور و درازي افتاده است
از این دو آیه و آیات مشابه آنها استفاده مىشود که متعلق ایمان همان توحید و نبوت و معاد است. کتب و رسل در اصل نبوت مىگنجند و ملائکه نیز به لحاظ آن که واسطه در وحى و نزول کتاب بر پیامبران مىباشند متعلق ایمان هستند. این مدعا توسط بسیارى احادیث نیز تایید مىگردد، مثل سخن پیامبر صلى الله علیه وآله که فرمودهاند: «الایمان ان تؤمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر» یعنى ایمان آن است که به خدا و ملائکه وى و کتابها و رسولانش و روز قیامت ایمان بیاورى.[۲۳]
- انكار يكى از احكام ضرورى و بديهى دين اسلام
انکار ضروری دین، یعنی چیزی که جزء دین بوده و به اقامه دلیل و برهان نیاز ندارد. مثل وجوب نماز و روزه در دین اسلام یا حرمت خوردن شراب از نظر اسلام. هر مسلمانى مىداند در دين اسلام نماز و روزه واجب استو زنا و مسکرات و قتل حرام است . ممكن است كسى منكر اصل دين اسلام و شريعت محمدى(ص) نشود؛ ولى به دليل انكار يكى از احكام ضرورى اسلام كافر گشته، حكم ارتداد بر وى جارى گردد؛ «الكافر هو من… و انتحله(يعنى الاسلام) و جحد ما يعلم من الدين ضرورة».[۲۴]و کسانی که به آنچه که خدا نازل کرده حکم نکنند کافرین هستند. ( مائده/ ۴۴)
برای ضروری دین به وجوب نماز، روزه، حج و مانند آنها مثل زده شده است، لیکن برخی قلمرو آن را گسترش داده و گفتهاند: مراد از ضروری دین، چیزی است که انکار کننده، به ثبوت آن در دین یقین داشته باشد؛ هر چند نزد همه به ثبوت نرسیده باشد.[۲۵]
اگر نسبت به منکر ضروری، شبهۀ عدم آگاهی وی بر ضروری بودن حکمی وجود داشته باشد مانند آن که محل زندگیاش دور از بلاد اسلامی باشد؛ به گونهای که احتمال پنهان بودن ضرورت حکم ضروری برای او معقول و منطقی باشد به صرف انکار، حکم به کفر وی نمیشود.[۲۶] مرد مرتدّ بر فرزندانش که مسلمان یا در حکم مسلمان هستند، ولایت ندارد.[۲۷] در مفهوم اصطلاحى ارتداد گفته شده است که ، چنانچه انکار ضروریات مذهب از اصول و ارکان مذهب شیعه باشد فقط موجب خروج از مذهب شیعه است نه دین اسلام.
- انكار يكى از احكام قطعى ولى غير ضرورى اسلام
هر گاه كسى به طور مشخص بداند مثلاً روزه در عيد فطر حرام است و يا پوشش اسلامى بانوان واجب است، ولى با وجود اين منكر آن گردد، مرتد مىشود؛ چون اين امر به انكار رسول خدا(ص) يا تكذيب آن حضرت مىانجامد.[۲۸]
- تمسخر و دشنام به مقدسات
دشنام دادن و تمسخر کردن خدا، کتابهای آسمانی، ملائکه، یا هر یک از ضروریات دین، اگر چه مستلزم انکار هم نباشد.[۲۹] البته لازم نيست انكار دين يا ا حكام شريعت مقدس حتماً با گفتار صريح و آشكار باشد. هر گفتار يا كردارى كه سبب تكذيب، انكار، عيب گذارى و ناقص شمردن، تمسخر و استهزاى دين اسلام يا اهانت به مقدسات و كوچك شمردن [۳۰] و دست برداشتن از آن گردد، موجب تحقق كفر و ارتداد مىشود؛ مانند افكندن قرآن در كثافات يا پاره يا تيرباران كردن آن. از اين روى، هر رفتار و گفتارى كه نتيجه آن عدم حقانيت دين اسلام و در نتيجه بىفايده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب كفر و ارتداد مىگردد..[۳۱] يكى از نمونههاى روشن آن حكم آیت الله خمينى درباره سلمان رشدى و مرتد خواندن او است. سلمان رشدى با صراحت به نفى و انكار اسلام نپرداخت؛ ولى به نحوى مزورانه و شرم آور به ساحت مقدس قرآن كريم، پيامبر اكرم(ص) و همسران و برخى از ياران آن حضرت توهين كرد – اين خود جرمى جداگانه به نام«سب النبى» است و مجازات مستقل دارد – و مسأله وحى و نزول قرآن را به سُخره گرفت.
- شرایط ارتداد :شرایط عمومی تکلیف یعنی عقل، بلوغ، قصد و اختیار در تحقّق ارتداد نیز معتبر است. بنابراین، بر ارتداد دیوانه، غیر بالغ، غافل، کسی که در خواب است، سهو کننده، بیهوش و مکره مانند گفتن کلمات کفرآمیز از روی تقیّه، اثری مترتّب نیست.[۳۲]
- حکم مرتد : در كتاب المغني كه يكي از منابع مهم فقهي اهل سنت به شمار مي رود آمده است: أجمع أهل العلم علي وجوب قتل المرتد، همه دانشمندان بر وجوب قتل مرتد اجماع دارند .[۳۳]
همه فرق مختلف اسلامي درباره كيفر مرتد اتفاق نظر دارند هر چند كه در شرايط و مورد آن اختلافاتي بين آنها وجود دارد ولي در اصل حكم و حتي مجازات قتل، ترديد ندارد. « اجمع العلماء و الفقهاء من العامه و الخاصه، قديماً و حديثاً، ان من خرج عن الاسلام فهو مرتد واجب القتل؛ علماء و فقهاء سنی و شیعه گذشته و معاصر اجماع دارند. كسي كه از اسلام خارج شود مرتد است و واجب القتل»[۳۴]اگر اندك اختلاف در اقوال فقها مشاهده مي شود در مفهوم و مصاديق آن است نه دراصل حكم.
شخص مرتد اگر مرد باشد، در صورتی که مرتد فطری باشد، اعدام میشود و عقد او یا زنش باطل است و اموال او نیز بعد از پرداخت بدهیهایش مانند اموال شخص مرده بین ورثهاش تقسیم میشود. اما اگر مرتد ملی باشد سه روز به او فرصت توبه داده میشود و اگر توبه نکرد اعدام میشود. این شخص در صورتی که توبه نکند و اعدام شود اموالش تقسیم میشود و عقدش باطل است. اگر شخص مرتد زن باشد- چه از نوع فطری و چه از نوع ملی – اعدام نمیشود، بلکه زندانی میشود تا زمانی که توبه کند و اموال او تا زمانی که زنده است تقسیم نمیشود و در صورتی که به خانه شوهر رفته باشد باید عده طلاق نگه دارد ولی اگر به خانه شوهر نرفته باشد بدون عده از شوهر جدا میشود.[۳۵]
در کل از نظر مجازات، فقهای امامیه عقوبتهای زیر را برای فردی که مرتد فطری است در نظر گرفتهاند:قتل، جدایی همسر، تقسیم شدن اموال بین ورثه.
این مجازاتها جزئیات دیگری نیز دارند که عبارتند از: عدم قبول توبه مرتد، عده وفات گرفتن همسر.[۳۶]دلایل عمده این مطلب علاوه بر اجماع، روایات رسیده در این باب میشود.[۳۷]
امّا چنانچه مردی مرتد ملّی باشد، این احکام بر وی جاری است: مهلت مقرّر برای توبه نمودن، قتل در صورت عدم توبه، قتل در صورت تکرار ارتداد و توبه برای بار سوم، محجور شدن از تصرف در اموال، انفساخ عقد نکاح. البته اگر از کفر خویش توبه نمود، دو مجازات اخیر نیز از وی برداشته خواهد شد؛ گرچه تجدید عقد با زوجهاش نیاز به انقضای عده طلاق دارد.[۳۸]
تمام احکام فوق مربوط به مرد مرتد است. امّا در مورد مجازات زنی که مرتد میشود از نظر فقهای امامیه تفاوتی بین مرتد فطری و ملّی وجود ندارد. احکام جاری بر زن مرتد به این شرح است: اعطای مهلت مقرر برای توبه نمودن و حبس . اسلام براى زنان مرتد، بدان سبب كه از نظر سازمان دفاعى و فكرى نوعاً از مردها ضعيف ترند و زودتر تحت تأثير قرار مىگيرند، كيفرى آسانترى در نظر گرفته است.[۳۹]
[۱]بقره / ۲۱۷
[۲]راغب اصفهانى ، المفردات فی غریب القران، ، ص۱۹۲-۱۹۳.
[۳] علیاکبر دهخدا ، لغتنامه، تهران، مجلس شورای ملّی، ۱۳۲۸ش، ج۶، ص۱۶۲۴٫
[۴] سیدجعفر سجادی ، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، شرکت مؤلّفان و مترجمان ایران، ج۱، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴
[۵] سید علیاکبر قرشی ، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۱ش، چاپ سوم، ج۳، ص ۷۹ ـ ۸۰٫ نيز محمد قریب، فرهنگ لغات قرآن، تهران، انتشارات بنیاد، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۴۶۹ ـ ۴۷۰٫
[۶]الیاس آنطوانالیاس، القاموس العصری (فرهنگ نوین)، ترجمه سیدمصطفی طباطبایی، تهران، چاپخانه اسلامیه، ۱۳۵۸ش، چاپ دوم، ص۲۴۶٫
[۷]نعمانبن محمدبنحیّون تمیمی، دعائم الاسلام، قاهره، دارالمعارف، ۱۳۵۸ق، چاپ دوم، ج۲، ص۴۷۹
[۸] عمید زنجانى ، فقه سیاسى اسلام،ج۳ ص ۳۱۹
[۹] محمدحسن نجفی ، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام،ج۴۱، ص۶۰۰، و نیز زینالدین عاملی (شهیدثانی)، الروضة البهیّة فی شرح اللمعة الدمشقیه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، چاپ دوم، ج۹، ص۳۳۳ ـ ۳۳۴٫ محمد الزهری الغمراوی، السراج الوهاج، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۳۸ق، ص۵۱۹٫)
[۱۰]المجلسالاعلی للشؤون الاسلامیة، موسوعة جمال عبدالناصر، قاهره، المجلس الاعلی، ۱۳۸۹ق، ج ۴، ص ۲۵۲
[۱۱]خوانساری محمدباقر خوانساری (میرکبیر)، مناهج المعارف یا فرهنگ عقائد شیعه، ترجمه میرسیداحمد روضاتی،تهران، چاپاحمد روضاتی، ۱۳۵۱ش. ص۸۲۰
[۱۲] سیدروحالله خمینی ، تحریر الوسیله ج۲، ص۴۹۶٫ زینالدین عاملی، پیشین. علامه حلی، یوسفبنعلی، تبصرة المتعلمین، ترجمه ابوالحسن شعرانی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ج۲، ص۷۴۷٫ و نیز عبدالرحمن الجزیری، الفقه علیالمذاهب الاربعة، بیروت، دارالفکر، ۱۳۶۰ق، ج۵، ص۴۲۳٫ و محمدحسن نجفی، پیشین.
[۱۳]محمّد حسن النّجفي ،جواهر الكلام ، ج۱۴، ص۶۰۰.
[۱۴] سید روحالله خمینی ، پیشین، ج ۲، ص ۴۹۵٫ زینالدین عاملی، پیشین، ج ۹، ص ۳۴۱٫ و نیز محقق حلّی، شرایع الاسلام، نجف، مطبعة الآداب، ۱۳۸۹ق، چاپ اول، ج۴، ص۱۸۳
[۱۵]خمینی سید روحالله ، پيشين ، ص۴۹۵٫
[۱۶] سید روحالله خمینی ،تحریر الوسیله، ج۲، ص۳۶۶.
[۱۷] ابوالقاسم الموسوی الخوئی ؛ مبانى تكملة المنهاج ؛ بغداد: بابل، ۱۳۹۸ق، ج ۱، ص۳۲۵
[۱۸] محمد حسن نجفى ، جواهر الكلام، ج۴۱، ص۶۰۲؛ تحريرالوسيله، امام خمينى، ج۲، ص۴۹۸٫
[۱۹] سید روحالله خمینی ، پيشين ، ج۶، ص ۴۹٫
[۲۰]همان، ص۴۵- ۴۴
[۲۱] محمد حسن نجفى ، جواهر الكلام، ، ج۴۱، ص۶۱۷و۶۰۵و۶۰۳
[۲۲] نساء /۱۵۰-۱۵۱
[۲۳]محمدتقى مصباح يزدى، اخلاق در قرآن ؛ تحقيق و نگارش: محمدحسين اسکندري. قم: انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى ، ۱۳۹۱٫،ص۱۷۷٫
[۲۴]محمد بن علی موسویعاملی ؛ مدارک الأحکام في شرح شرائع الإسلام ؛ قم ،
مؤسسة آل البیت (ع) لاحیاء التراث۱۳۶۹، ج ۲، ص۲۹۴٫
[۲۵]احمدبن محمد مقدس اردبیلی ، مجمع الفائده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان،جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی ۱۳۸۴، ج۳، ص۱۹۹.
[۲۶]نجفي ، جواهر الکلام، ج۶، ص۴۹.
[۲۷]همان، ج۴۱، ص۶۲۹.
[۲۸]همان ، ج۶، ص ۴۹٫
[۲۹]همان ، ج۴۱، ص۶۰۰. و نيز دایرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص۴۶۱-۴۶۲.
[۳۰]مانند حكم به ارتداد خانمى از سوى آیت الله خمينى كه در مصاحبه راديويى به مناسبت تولد فاطمه زهرا(س) در پاسخ به اين پرسش كه الگوى شما كيست، گفته بود: خانم اوشين الگوى من است؛ چون فاطمه(س) به چهارده قرن قبل تعلق داشتهاند.
[۳۱] محمد حسن نجفى ، جواهرالكلام، ، ج۶، ص۴۸وج۴۱، ص ۶۰۰
[۳۲]پيشين ، ج۴۱، ص۶۰۹.
[۳۳] محمد بن محمد الخطيب الشربينى ،مغنی المحتاج الی معرفه معانی الفاظ المنهاج ، قم ، دار الذخایر ۱۳۶۹, ج۴, ص ۱۳۵
[۳۴]عبدالکریم الموسوی الاردبیلی ، فقه الحدود و التعزيرات ، قم ، جامعة المفيد، ۱۳۸۵ش, ص ۸۳۶
[۳۵]خميني ، تحریرالوسیله، ج۲، ص۴۹۴-۴۹۵.
[۳۶] محمدحسن نجفی ، پیشین، ص ۶۰۴ ـ ۶۰۵٫ و نیز، محمدجواد مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسة، بیروت، دارالجواد، دارالتیّار الجدید، ۱۴۰۴ق، چاپ هشتم، ص۵۰۰
[۳۷]محمدبنحسن حرّعاملی، وسائل الشیعة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ص۱۸ و ۵۴۴ ـ ۵۴۵٫ و نیز، میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسة آلالبیتلاحیاء التراث، قم، ۱۴۰۷ق، چاپ اول، ج۱۸، ص۱۶۳ ـ ۱۶۴٫ و نیز، ابوجعفر محمدبن حسن طوسی، تهذیبالاحکام فی شرح المقنعة، بیروت، دارصعب، دارالتعارف، ۱۴۰۱ق، ج۹، ص۳۷۳ـ۳۷۴٫ و نیز، محمدبنیعقوب کلینی، الفروع من الکافی، بیروت، دارصعب، دارالتعارف، ۱۴۰۱ق، چاپ سوم، ج۷، ص ۲۵۶
[۳۸]المجلس اعلي ، موسوعة جمال عبدالناصر، ج۴، ص۲۵۹ ـ ۲۶۰٫ . نيز ، زینالدین عاملی، پیشین، ج ۹، ص ۳۴۲ ـ ۳۴۳٫
[۳۹]زين العابدين قربانى،اسلام و حقوق بشر، تهران ، سایه ۱۳۸۳ ، ص۴۸۲-۴۸۰