استعمار فرانو( به روز شده ) (۲۲۷)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
در اکثر کشورهای استعمار زده هم اکنون استعمار فرانو ( به روز شده ) بخشی از سیستم استعمارگری را شامل می گردد و استعمار نو از کانال دستگاههای حکومتهای وابسته همچنان به قوت خود باقی است . و چنانچه مردم فریب دستگاههای جنگ روانی را نخورند و بر علیه حاکم دست نشانده قیامی صورت داده یا تشکیل حکومتی مستقل دهند از طرق مختلف از جانب استعمارگران سکولار جهانی سرکوب می گردند و باز دستگاه حاکمه ی وابسته سرکار می آید .
استعمار فرانو( به روز شده ) یاسلطه گری نوین، مبتنی بر ایجاد تغییر در جهان بینی، فرهنگ، باورها،
بینش ها، رفتار و نگرش های سیاسی فرهنگی بوده و با هدف تغییر نامرئی و نامحسوس عقیده ، فرهنگ و هویت ملت ها پایه ریزی شده است. سست کردن پایه های وحدت بخش عقیدتی ، تشدید اختلافات داخلی، بی تفاوت ساختن مردم نسبت به عقیده ، فرهنگ و هویت دینی، خیرخواه جلوه دادن استعمارگران در افکار عمومی، نجت بخش بودن دین سکولاریسم و بخصوص مذهب سوسیالیسم در برهه ای از تاریخ و لیبرالیسم در دهه های اخیراز مهمترین محورهای القایی استعمار فرانو می باشد. در این نوع استعمار، سلطهى عقیدتی – فرهنگى بر سلطهى نظامى مقدم است و رسالت اصلى بر عهدهى رسانههاست و نه ادوات نظامى. البته ممکن است ادوات نظامى هم به کار گرفته شوند که تنها براى تقویت همان سلطهى رسانهاى هستند.
در این نوع استعمار، به دنبال استحالهى عقیدتی – فرهنگى هستند. استعمار فرانو عبارت است از: تسخیر هویت ملتها از طریق دخالت توجیه شده در شئون آنها با استفاده از اهرم تبلیغات رسانهاى و اطلاعات و دادههاى به ظاهر صادق. در این نوع استعمار، دولتهاى استعمارگر با موجه جلوه دادن دخالت خود در امور ملتهاى دیگر، ابزارهاى عقیدتی ، سیاسى و فرهنگى جوامع گوناگون را به نفع خود مصادره مىکنند.
استعمار فرانو( به روز شده ) نشان دهندهى نوعى نفوذ اجتماعى از طریق فنآورىهاى نوین ارتباطى است که به مدد آن کشورى، تصورات، باورها، ارزشها، معلومات و هنجارهاى رفتارى و نیز روشهاى زندگى خود را بر کشورهاى دیگر تحمیل مىکند. در این مسیر، شرایطى پدید مىآید که اشکال فریبندهتر و پنهانتر هجوم عقیده و فرهنگ سلطهجو در لواى جهانى شدن برترى مىیابد و ملى کردن سبکها و الگوها، که محور اصلى تولیدات فرهنگى امپریالیستى را شکل مىدهد، مورد توجه استعمارگران عصر ارتباطات قرار مىگیرد. امروزه مخالفان امپریالیسم، جهانى شدن را در جهت استعمار فرانو تلقى مىکنند که هدف آن را استیلاى همه جانبهى بازیگران قدرتمند جهانى بر دیگران مىدانند.
ویژگیهای استعمار فرانو( به روز شده )
- اولویت سیطره عقیدتی – فرهنگی بر سیطره نظامی
- توجه به کانون های سرمایه داری جدید در جهان سوم برای تحقق استعمار
- کمرنگ کردن نقش دولتهای مخالف
- از بین بردن نظم داخلی کشورها از طریق ایجاد شورشهای جمعی
- ازمیان برداشتن امنیت عقیدتی و عملی فردی و اجتماعی
- یکنواخت کردن دنیا با معیارهای دین سکولاریسم
- ترویج عناصر فرهنگ دین سکولاریسم از طریق جاذبه های تولید رسانه ای (ماهواره ،اینترنت، سینما و…)
- وابستگی اقتصادی وگسترش بازار مصرف
- گسترش فرایندهای فرد گرایانه (به انزوا کشاندن افراد و کمرنگ کردن مشارکت اجتماعی)
- برجسته کردن هویت نژادى و تضعیف هویت اسلامی
- استفاده از حربه های تبلیغاتی وتکنیک های خاص نفوذ نظیر:
جنگ روانی، تحریف، ناامنی، ایجاد تعارض، اعتبار بخشی کاذب، تهدید و تطمیع، گسترش فحشاء، ارائه نظر به جای حقیقت، جوسازی، شایعه، سانسور واقعیتها، ادامه حربه ها، توجیه کردن، شستشوی مغزی، القای یاس، دروغ، تشنج والتهاب، مظلوم نمایی، جعل خبر، تضعیف روحیه، جاسوسی، ایجاد ترس، تجاهل عمدی، استفاده از فساد.
گسترش تجدد به سوى جوامع غیر غربى در طول چندین دهه، تداوم داشت، ولى در سدهى بیستم و به ویژه دهههاى اخیر، شتاب بیشترى گرفته است. از این رو، فرایند جهانى شدن را مىتوان فرایند «جهانى شدن تجدد» یا به عبارت دیگر، «جهانى شدن فرهنگ و تمدن غربى» دانست. بر اساس چنین دیدگاهى، برخى نظریهپردازان عقیده دارند: فرایند جهانى شدن صرفا به ادغام اقتصادى جهان نمىانجامد، بلکه نوعى همگونى فرهنگى را نیز به همراه دارد، ولى این همگونى فرهنگىدر مسلط و جهانگیر شدن تجدد یا فرنگ و تمدن غربى نمود مىیابد[۱]
«فرهنگ جهانگیر» فرهنگى است جهانشمول، فارغ از زمان و حتى فرهنگهاى جهان شمولى همچون فرهنگهاى یونانى و روسى جهان باستان، و فرهنگهاى اسلامى و نصرانی قرون وسطا که از مکانهاى خاصى منتشر مىشدند وبار تاریخى سنگینى داشتند. اما فرهنگ جهانگیر امروز بىریشه است و در فضایى وسیعقرار گرفته است. بر اساس استدلال اسمیت، این فرهنگ به دلیل این ویژگىها رقیق وناموثق است و هویتهاى کلى نمىتوانند در چنین خاک ضعیفى ریشه بگیرند. این فرایندهابیش از آن که انسجام هویت ایجاد کنند موجد تردید و نوسان مىشوند یا هویتهاىچندگانه محلى، ملى یا اروپایى، سیاه پوست یا سرخ پوست را به وجود مىآورند و بدینسان، به تضعیف تار و پود سازمانهاى قدیمى کمک مىکنند[۲]
جریانهاى فرهنگى موجب دگرگونى سیاست هویت ملى و به طور کلى، هر نوع سیاست مربوط به هویت مىشوند. بعضى از نظریه پردازان جهانى این تحولات به عنوان ایجاد یک احساس تعلق جهانى وآسیبپذیرى جدید تلقى مىکنند که موجب کاهش وفادارى به دولت ملى- درست یا غلط- مىشوند. در اینجاست که استعمار فرانو نقش ویژهى خودرا ایفا مىکند؛ چنان که در این میان، امریکا به عنوان مدعى برپایى دهکدهى جهانى،به سرپرستى این کشور از راههاى گوناگون سعى در اعمال این سلطه دارد و با روشهاىمتفاوت از جمله جهانى سازى، ارزشهاى امریکایى و قدرت اقتصادى و سیاسى مسلط خود،بیش از سایر کشورهاى هم سطح، در جهت دستیابى به این هدف است[۳]
[۱] احمد گل محمدی،جهانی شدن،فرهنگ،هویت. تهران: نشرنی. ۱۳۸۱،ص ۱۰۱
[۲]. اکسفورد،باری،نظام جهانی: اقتصاد،سیاست وفرهنگ. مترجم : حمیرامشیرزاده، تهران،مرکزچاپ وانتشارات وزارت امورخارجه. ۱۳۷۸،ص ۲۱۳
[۳]،آنتونی مک گرو دیوید وهلد،جهانى شدن ومخالفان آن.مترجم : مسعود کرباسیان ،تهران انتشارات علمی وفرهنگی. ۱۳۸۲،ص ۴۱