انتظار عمومی سکولارها از مسلمین ساکن در اروپا و آمریکا (۲۱۵)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
مسلمانان اروپا با داشتن اعتقادات مشترک، جامعه واحدی را تشکیل نمیدهند؛ زیرا کشورهای مبدأ آنها متفاوتند و از نسلهای مختلفی با گرایشهای مذهبی و سیاسی مختلف تشکیل شدهاند. آنها در بافتی زندگی میکنند که به سرعت در حال تغییر و تحول است. اما وضع مسلمانان اروپا با آمریکا بسیار متفاوت است؛ مسلمانان ساکن در آمریکا نسبت به مسلمانان ساکن اروپا احساس تعلق بیشتری به جامعه سکولار مقصد دارند. آمریکاییها نسبت به مردم اروپا کمتر احساس تمدن ریشه دار میکنند چون خود بر ویرانه های تمدن سرخ پوستها منازل خود را بنا کرده اند ، به علاوه اروپا از دیرباز با کشورهای عربی و مسلمان همسایه بوده است و به صورت طبیعی دو منطقه نزدیک به هم با فرهنگها و ارزشهای متفاوت باعث برجسته تر شدن نقاط اختلاف و ایجاد اصطکاک می گردد، همین امر باعث شده که وضعیت مسلمانان در اروپا بدتراز آمریکا باشد.
بهطور کلی میتوان مسلمانان در غرب را از جنبههای مختلف قومی و ملی، طبقه (درجه تحصیلات و شغل و سابقه قومی) و نسل دستهبندی نمود. رشد جمعیت مسلمانان در اروپا، که جمعیتی نزدیک به ۳۵ میلیون را تشکیل میدهند، کشورهای اروپایی را با نگرانی روبرو ساخته است.
” آمار نشان میدهد که دست کم ۷ میلیون مسلمان در ایالات متحده آمریکا زندگی میکنند و طی دهههای اخیر، تعداد زیادی از موسسهها و مراکز فرهنگی اسلامی در این کشور پا گرفتهاند که در پهنه آمریکا نقش مهمی را ایفا میکنند. در کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز حدود ۳۵ میلیون مسلمان زندگی میکنند که پیش بینی میشود تا سال ۲۰۲۰ تقریباً ۱۰ درصد از کل جمعیت قاره اروپا را به خود اختصاص دهند. در کشورهای عضو اتحادیه اروپا ۷۰۰۶ مسجد، اتحادیه و انجمن اسلامی وجود دارد که بیش از ۱۶ میلیون مسلمان از خدمات این مراکز بهرهمند میشوند.
تعداد مسلمانان ایتالیا کمتر از یک میلیون نفر است که ۸۰ هزار تازهمسلمان هم به آنها اضافه میشوند. مسلمانان این کشور ۴۵۰ مسجد بنا کردهاند، اما دولت ایتالیا هنوز اسلام را از ادیان رسمی این کشور به حساب نمیآورد. در آلمان بیش از ۳ میلیون مسلمان زندگی میکنند که اکثر آنها اهل ترکیه هستند، اما آلمانیها هم مسلمانان را بیگانه و خطرناک میدانند.
در بریتانیا مسلمانان با جمعیتی بیش از ۲ میلیون نفر، پنج درصد از کل جمعیت را تشکیل میدهند، یک سوم مسلمانان بریتانیا هندی تبار هستند و سایر مسلمانان این کشور، به حدود ۱۰۰ زبان صحبت میکنند و ریشه در ۵۶ کشور مختلف جهان دارند. مسلمانان انگلستان ۶۰۰مسجد دارند که آنها را به عنوان موسسههای خیریه به ثبت رساندهاند. همچنین در بریتانیا ۱۴۰۰ تشکل اسلامی فعالیت میکند.
اما در فرانسه، که بیشترین تعداد مسلمانان را در خود جای داده است، سیاست مشخصی در برخورد با مسلمانان و سایر مهاجران وجود ندارد. جمعیت مسلمانان این کشور حدود ۶ میلیون نفر است که ۱۳۰۰ مسجد، ۶۰۰ تشکل اسلامی و چند ایستگاه رادیویی محلی دارند. ” .[۱]
یعنى سه نسل مهاجر با اینکه سال ها در اروپا سکونت دارند (به خصوص نسل هاى اول و دوم مهاجران) هم چنان با یک عنوان مشابه خوانده مى شوند: «خارجى ها». این عنوان در واقعیتى ریشه دارد که دشوارى هاى زندگى مسلمانان اورپا در آن نهفته است. با آنکه بنابر آمارهاى رسمى، بیش از چهار درصد جمعیت امروز اروپا مسلمان اند و جمع زیادى از آنان حتى در اروپا به دنیا آمده اند یا بیشتر عمر خود را در اروپا زیسته و تحصیل و تجارت کرده اند؛ اما همچنان «غریبه» شمرده مى شوند و شهروند اروپایى دانسته نمى شوند.
این روند، به خصوص با افزایش تعداد جمعیت مسلمانان در اروپا تشدید مى شود و در نگاه ساکنان اروپا، نه بر تعداد هم وطنان مسلمان که بر تعداد خارجى ها افزوده مى شود! آنها این موضوع را خطرى براى هویت اروپا مى دانند؛ خطرى که هر روز بر محدودیت هاى اجتماعى مسلمانان در اروپا مى افزاید. مجله تایم در شماره ویژه اى که با عنوان بحران هویت اروپا، در فوریه ۲۰۰۵ منتشر کرد، از واقعیتى مهم رونمایى کرد: افزایش احزاب ضد مهاجرت و ضد اسلام و جمعیت هاى مرتبط با آن ها در کشورهاى اصلى اروپا، مانند فرانسه، بلژیک، هلند، آلمان و انگلیس. این واقعیت که در سال ۲۰۰۵، غرب به استناد آمار رسمى، بدان معترف شد، اکنون سایه سنگینى بر زندگى مسلمانان اروپا انداخته است. اروپایی ها بنا بر قول مشهور، نگران رشد فزاینده تعداد ساکنان مسلمان اروپا و ترس از استحاله فرهنگشان هستند؛ چیزى که جریان مستمر مهاجرت به این کشورها، آن را تقویت مى کند.
واقعیت آن است که جریان مداومى از مخالفت ها، محدودیت ها و آزارها، زندگى عادى را از شهروندان مسلمان اروپا سلب کرده است و آنها را در تنگناهاى جدیدى قرار داده است. نمونه هاى رسمى این محدودیت، وضع قوانین مخالف با جریان عادى زندگى مسلمانان است؛ براى مثال در هلند، بنابر آمار رسمى، تعداد کل زنانى که از «برقع» استفاده مى کنند، کمتر از ۵۰ نفر بوده است؛ اما قانون منع استفاده از برقع (۲۰۰۶)، به استناد حضور همین تعداد اندک شمار، جامعه مسلمانان هلند را که جمعیتى نزدیک به یک میلیون نفر دارد، دچار خشم و چالش جدى کرد.
مشابه همین قانون، جریمه ۱۵۰ یورویى استفاده از روبند در بلژیک است. این گونه اعلام جرم ها علیه مسلمانان و اساسا این گونه اعمال را«جرم قانونى» نام نهادن و تمهید جریمه و تعزیر براى آن، بیشتر نوعى سلب آسایش روانى از مسلمانان است، تا تأمین آزادى در جوامع اروپایى. «دفتر نظارت بر نژاد پرستى و خارجى ستیزى اروپا» که یکى از مراکز متعدد و معتبر بررسى وضعیت مهاجران ساکن اروپا است، در گزارش سال ۲۰۰۶ خود تصریح مى کند: مسلمانان اروپا به اشکال مختلف، بى عدالتى را تحمل مى کنند و شرایطى وجود دارد که آنها را براى دستیابى به کار و شرایط آموزشى برابر با دیگران، دچار محدودیت هاى جدى مى کند».
اصرار بر قوانین رایج و عدم قایل شدن استثنا براى مسلمانان، حتى در موارد خاص، موجب بروز رفتارهاى خاصى از مسلمانان مى شود که مجددا، این رفتارهاى جدید، مستمسک قوانین و محدودیت هاى تازه قرار مى گیرد؛ براى مثال در کشور آلمان (که نزدیک به یک میلیون دانش آموز مسلمان دارد)، یکى از آموزش هاى اجبارى دوره دبستان آموزش «شنا» است. بسیارى خانواده هاى متدین و مذهبى حاضر نیستند، دختران خود را در این کلاس هاى رسمى مختلط شرکت دهند، اما نظام آموزش و پروش سکولار لیبرال آلمان، حاضر نیست هیچ استثنایى براى دانش آموزان مسلمان قائل شود. اینجاست که خانواده هاى مسلمان، به راه هاى دیگرى نظیر تهیه گواهى پزشکى براى مرخصى و غیبت از این کلاس ها روى مى آورند تا محدودیت هاى بعدى متوجه شان نشود.
کلاس هاى آموزش آزاد روابط جنسى در آلمان، بلژیک، سوئد، هلند، انگلستان و… نیز از همین سنخ است و ضرورت حضور دانش آموزان در آن ها، خانواده هاى مسلمان را در تنگنا هاى جدى قرار مى دهد. نمونه هاى دیگرى مثل نخوردن گوشت خوک که در سرویس اصلى تغذیه دانش آموزان قرار دارد و موارد مشابه، نمونه هاى عادى و رایج سختى هاى زندگى مسلمان در اروپا است.
بر همه اینها باید، برخوردهاى ناعادلانه آموزشى، صنفى، اقتصادى و اجتماعى با مسلمانان را افزود که توان روحى مسلمانان اروپا را به شدت مى کاهد. این محدودیت ها و اعمال آنها، حتى گاه تا اصلى ترین طبقات جامعه مسلمانان نیز پیش مى رود؛ براى مثال قانونى که امامان جماعت مسلمان ساکن فرانسه را مجبور مى کند، زبان فرانسوى، تاریخ فرانسه و تعلیمات اجتماعى سکولاریستی بیاموزند، در حقیقت این پیام را دارد که وعظ و خطابه یک مسلمان باید، اولا به زبان فرانسه ادا شود و ثانیا مغایرتى با حقوق تاریخ و اجتماعیات سکولاریستی فرانسه نداشته باشد و هر جا دین اسلام با این ارزشهای سکولاریستی فرانسه مخالفت داشت باید حذف شده ودور انداخته شود .
قانون منع استفاده از حجاب اسلامى در فرانسه نیز، بر اساس چنین بنیادهاى نظرى ضعیفى که نشان عدم شناخت مسلمانان است، جنجال برانگیخت. «آنگلا مرکل» صدر اعظم فعلى آلمان نیز در مصاحبه با مجله «تایم» گفته بود: باید این واقعیت را بپذیریم که خارجى ها خارجى هستند. آینده جامعه چند فرهنگى، نمى تواند به موفقیت برسد و از ابتدا محتوم به شکست بوده است. ما نباید فراموش کنیم که چند فرهنگ گرایى با همگرایى تفاوت اساسى دارد .[۲]
«رنان ویتکه» فعال حقوق زنان و مردم شناس سکولار لیبرال آلمانى نیز تأکید دارد: «دشوار است پس از سال ها مبارزه براى برابرى حقوق زنان در اروپا، اجازه دهیم زنانى در این جامعه، داوطلبانه خود را دچار محدودیت کنند».
این همه در حالى است که بنابر آمارهاى رسمى، هر روز بر تعداد مسلمانان اروپا افزوده مى شود. در مراسمى که در دسامبر ۲۰۰۵ به مناسبت «یکصدمین سال جدایى کلیسا و دولت در فرانسه» برگزار شد، یکى از نگرانى هاى ابراز شده، افزایش تعداد مسلمانان و کاسته شدن از تعداد گروندگان به آیین مسیحى بود. بنابر آمار ارایه شده در این مراسم، طى ۴ سال اخیر، شمار مبلغان مسیحى به نصف رسیده و با آنکه دولت بر اساس قانون جدایى دین از کلیسا، پذیرفته است که هر سال کمک مالى فراوانى در عوض عدم دخالت کلیسا در امور به آن بکند؛ اما همچنان رشد نصرنیت در برابر اسلام گرایى منفى است.
در آلمان نیز، بنابر گزارش شماره فوریه ۲۰۰۷ مجله «اشپیگل»، از ژوئیه ۲۰۰۴ تا ژوئن ۲۰۰۵ بالغ بر چهار هزار نفر مسلمان شده اند. این گزارش که نمایه اى است از تحقیقى که توسط «مرکز آرشیو اسلامى آلمان» انجام شده است، رشد تعداد آلمانى هایى که به اسلام گرویده اند، در این دوره، ۴ برابر سال هاى قبل نشان مى دهد.
با این همه، یک مسلمان ساکن فرانسه، به «هانرى آستیر» گزارشگر «بى بى سى» گفته بود: «آنچه مسلمانان امروز در غرب بدان نیاز دارند، سخنرانى و نظریه و تئورى نیست. آنچه ما نیاز داریم، اعمالى است که دیدگاه منفى راجع به مسلمانان را از بین ببرد. واقعیت هاى زندگى ما نظریه نیستند. ما هر روز با واقعیت هایى در زندگى روزمره رو به روییم که جزء لاینفک زندگى ماست؛ آموزش، خرید، کار، تجارت و مانند آن. محدودیت هاى ما در همین هاست. اروپایى ها در زندگى روزمره ما محدودیت ایجاد مى کنند. ما در این بخش مشکل داریم. براى ما مفهوم «خارجى» یک تئوریک نیست، یک واقعیت است که در همه جا با آن رو به روییم: در مدرسه، محل کار، فروشگاه، اداره، مترو و حتى گاه در خانه هاى خودمان…!
سردرگمی و واماندگی غرب سکولار در برخورد با مساله منع یا تحریم حجاب به حدی است که گاهی به نظر میرسد برخورد با این مساله بازتابی ناخودآگاه از میل و رغبت غربیها برای کمرنگ کردن هرآن چیزی است که نشانه یا سمبلی از فرهنگ اسلامی در آن مشاهده شود. انقلاب غرب علیه حجاب را باید جدیدترین بازتاب اسلام فوبیا برشمرد که نشانههای آن روز به روز افزایش مییابد و خود را به اشکال مختلف مانند حجاب فوبیا، مساجد فوبیا و مناره فوبیا نمایان میسازد. نخبگان سکولار غرب از حقوق همجنس بازان و ازدواج آنها با یکدیگر و از توهین کنندگان به اسلام و مسلمانان به بهانه آزادی بیان دفاع میکنند، اما در برابر ممنوعیت امر شخصی چون حجاب سکوت اختیار میکنند.
با وجودی که مسلمانان قرنهاست در اروپا و آمریکا، زندگی میکنند، ولی زندگی بسیاری از آنها همواره دستخوش تغییر است. حضور مسلمان در اروپا و آمریکا علیرغم احترام زیادی که مسلمانان برای قوانین این کشورها قائلند، با رضایت کشورهای سکولار میزبان همراه نیست . زیرا غربیهای سکولارخواهان تغیر مسلمانان و مبدل شدن آنها به موجوداتی شبیه خود در امور اخلاقی و شخصی هستند.
[۱]مونا مکرّم عبید، اقلیتهای مسلمان دراروپاوآمریکا . سایت مجمع تقریب مذاهب اسلامی
[۲] تایم،ویژه نامه بحران اروپا