تبعیت ساده لوحانه از گذشتگان صالح و تقلید کورکورانه (۲۱۸)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
قائلان به اين تفكر، به شرح كارهاي گذشته و تفسير آنها، تلخيص اين شرحها، تعديل مختصرها و حاشيهنويسي بر اينها پرداختند، بدون اينكه مطلب تازهاي آورده شود که متناسب با وضع موجود و نیازهای روز مسلمین باشد . اینها از این امر مهم غافل بودند که هر وضع مکانی و زمانی خاصی به وجود آورنده ی شرایط و نیازهای خاصی است که باید متناسب با آن از دستورات قانون شریعت الله برایش پاسخ مناسبی استخراج نموده و به سوال روزش پاسخ مناسبی یافت .
به علاوه تكيه بر ترجمه كتب و رسالههاي يوناني، ایران باستان ، هندي و… و پرورش روحيه تقليد و پيروي كوركورانه به همراه مقهور شهرت بيگانگان (خصوصاً هندیان و مجوس) شدن موجب گرديد روحيه سرزندگی، كنكاش و خلاقيت از جامعه اسلامي رخت بربندد. در این دوران علاوه بر تقلید نابجا از آرای گذشتگان صالح ، هندی زدگی ، یونانی زدگی ، فره ایزدی زدگی ایران باستان و غیره جامعه ی مسلمین دچار فلج فکری و رکود درونی کرده بود . تفرق ، تكفيركردن متقابل يكديگر، از بين رفتن محيط باز براي بحث و تبادلنظر و پذيرش ايدههاي جديد مورد نیاز جامعه از منابع شرعی ، در جا زدن و عقب ماندگی همچون خوره به جان مسلمین افتاده بود .
در اینگونه موارد هر گونه نو آوری شرعی نیز در قالب «بدعت» جای گرفته و مرتکب آن مستوجب آتش جهنم در قیامت و گاه تکفیر در همین دنیا نیز می گردد . ابوريحان بيروني به خاطر استفاده از تقويم شمسي بيزانسي براي ابزاري كه به منظور تعيين اوقات نماز اختراع كرده بود از سوي بعضي از علماي ديني هم عصر خود به بدعت و فساد عقيده متهم شد. او در رد كسي كه از به كار بردن اين وسيله ابا داشت در رساله افراد المقال فيامرالظلال مينويسد:
«پس جهل او وي را بر آن داشت كه چيزي را كه مبتني بر ماههاي رومي است نپذيرد و اجازه دخول آن به مسجد را ندهد زيرا آنان مسلمان نيستند. پس به وي گفتم: مردم روم نيز غذا ميخورند و در بازارها راه ميروند. پس در اين دو امر نيز از آنها تبعيت مكن.»[۱]
هموت ريتر ميپرسد: «وظيفه يك دانشمند مسلمان چيست؟» و پاسخ آن: «عبارت است از نقل آنچه استادش به او آموخته به نسل آينده به كاملترين صورت از درستي و امانتداري»[۲]
هر چند مسلمانان به ستاوردهاي گذشتهي خود ميباليدند. امّا در عين حال از نیازهای روز خویش و بخصوص در قرون معاصر از وسايل نوين پژوهش كه مغرب زمين با پيشرفت علم و تكنولوژي كشف كرده بود بيخبر بودند. حاصل اين ناآگاهي فاجعهاي هولناك بود. در حالي كه ملل ديگر لبريز از روح تازهي تحقيق راه پيشرفت ميپيمودند، مسلمانان نيروهاي خود را در مباحثات و مناظرات بيحاصل كه جوهر كلامي و ماوراي شرعی و تجربي داشت هدر ميدادند.
به جاي قبول وضع موجود و درک نیازهای روز و جذب نتايج علم جديد و به كار بستن تحقيقات ، تنها كار آنها تحقيق و استفسار درباب سازگاري وضع موجود مسلمین با آراء و اجتهادات مذهبي گذشتگانشان بود که برای وضع موجود آن گذشتگان صالح مناسب و موجه بود اما نمی توانست جوابگوی نیازهای روز و وضع موجود و امروزین مسلمین باشد و كاملاً كهنه و منسوخ شده بودند .
باسوادهای مسلمین و به دنبال آنها جوامع و ملّتها نيز مانند افراد زير فشار گذشته گرائی غیر شرعی عقب گرد نموده و سیر قهقرائی پیمودند و در توجیه این وضع ناخوشایند با تفسیر و تاویل نادرست اموری چون قضا وقدر، دوری از بدعت و تبعیت از سنت گذشتگان صالح ، منتظر منجی شدن ، دوری از فتنه و بخصوص پناه بردن به افتخارات گذشتگان و دستاوردهای آنان به خود تسلی و آرامش کاذب می بخشیدند .
به طور كلّي مسلمانان اين دوره از آن اصل بزرگ تحرّك در ساخت اجتماعي اسلام كه اصطلاحاً اجتهاد خوانده ميشود معرفتي ابراز ننمودند. فقها و مفتيان تعابير مختلفي از اين اصل كردهاند، امّا به رغم اختلافاتشان، ظاهراً همگي اتفاق نظر دارند كه اسلام تعبير و تفسير دوبارهي احكام قرآن را به واسطهي نيازهاي شرعي و عرفي جامعه منع نكرده است. از سوي ديگر، احاديثي از پيامبر نقل شده است كه تحقيق و باز جست مستقلّ و آزاد در حوزهي فقه و وضع قوانين براي رفاه جامعه را سخت ميستايد.[۳]
بيترديد در ميان فقها اختلافاتي در خصوص جوهر و دامنهي اجتهاد وجود دارد، امّا وجود اين اصل و كاربندي آن در مراحل اوّليّهي جامعهي مسلمانان دليل روشني است بر اين حقيقت كه اسلام هرگز نگرش ايستا نسبت به جامعهي بشري را قبول نداشته است. اكنون هرگز المثنّاي گذشته نيست و آينده متغیر نیز قرينهي اكنون نخواهد بود. اگر يكنواختي و يكساني دقيق با گذشت وقايع تاريخي بيزار كننده و كسالتآور ميشود، پس چگونه ميتوان اجتهاد از شریعت در یک زمان و مکان مشخص در گذشته را براي مقتضيات زمانی و مکانی ديگر تماماً به كار بست؟
نبود شورای اولی الامر و گاه به بهانه پرهیز از تفرق و تولید مذاهب بیشتر و تمایل عموم مردم به حفظ گذشته و سنت های پدران خود، قدم گذاشتن در مسیر آزادی مرزبندی و مرتب شده ی شریعت در تطبیق با وضع موجود و پذیرش مسئولیت های جدید و دور انداختن برداشت های غلط را دشوار نموده بود .
مسلمین در این دوران بر خلاف پایه گذاران فقه مذهبی خود بر این باور بودند که در فقه آنها سخن آخر دربارهي هر موضوعي گفته شده و اصلاح يا ترك آن توهين به مقدّسات است و تقلید کورکورانه در اصولی که رهبران مذهبی نیز منع کرده بودند نیز تجویز می گردید . در تأييد و حمايت احكام خاص خود نه تنها از علمای گذشته ی همان مذهب نقل قول ميكردند، بلكه به روایات پيامبر كه شمار زيادي از آنها فاقد سنديّت و اعتبار است نيز استناد مينمودند. بدبختانه علماي ديني اين دوره آن توانايي ذهني را نداشتند كه احاديث برساخته و تحريف شده را از احاديث اصيل تميز دهند. بدين طريق آنچه معتبر شناخته ميشد قرآن يا حديث يا فتاوي امامان مذاهب نبود، بلكه نمايش آنها به دست افراد جاهل و متعصّب بود.
آنچه باقي مانده بود داستان پريان واجنّه بود، اين داستانها هر چند جُهّال را دلخوش ميكرد، امّا براي ملّت بسيار زيانآور بود. ذهن مسلمانان مدّت يك قرن و نيم از قصّه و افسانه تغذيه ميشد. نتيجه را ميتوان به خوبي مجسّم كرد. نه تنها گرایش به توحید خالی از گمراهی در اين دوره بسيار نادر بود، بلكه هيچ فعّاليّت شریعت گرایانه ی اصيلي نيز در اين مدّت صورت نگرفت و از شرق تا غرب عالم اسلام نميتوان به انديشهي تازه و بديعي برخورد. انسان به خاك و آب و هوايي احتياج دارد كه رشد كند و دامن گسترد و در جايي كه اوضاع و احوال جامعه چنان است كه نه خاك مناسب وجود دارد و نه آب و هواي در خور هيچ فعّاليّتي كه بتوان فعّاليّت توحیدی و شریعت گرایانه ی مناسب با نیازهای روز توصيفش كرد مشاهده نميشود.
دسته ی دیگری که در عصر حاضراز تحجر و جمود مقدسنماها بر علیه جریان اسلام راستین سوء استفاده نمودند روحانینماهای وابسته به دربار و حکومتهای دست نشانده و وابسته بوده اند .آیت الله خمینی از مقدسنماها به عنوان یکی از موانع شناخت و بیداری اسلامی نام میبرد و برای گسترش اسلام شناخت این مشعلداران تحجر و حماقت و مبارزه با آنان را ضروری میدانند. «… آمریکا و استکبار، در تمامی زمینهها افرادی را در آستین دارند. در حوزهها و در دانشگاهها، مقدسنماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کردهام، اینان با تزویرشان،از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود میکنند. اینها با قیافه حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بیدین معرفی میکنند. باید از شر اینها به خدا پناه ببریم… امروز جهان تشنه اسلام است….»[۴]
این عده با تظاهر به تعبد و زهد که از ویژگیهای این گروه است، بزرگترین ضربه را درطول تاریخ بر پیکره دین وارد آوردهاند. نمونه بزرگ این گروه را خوارج ، در زمان حکومت علی تشکیل میدادند. چهرههایی آراسته و متظاهر به دیانت و زهد که ضربهای بزرگ بر پیکر عدلگستر حکومت علی وارد آوردند. خطر این گروه را نباید کوچک شمرد. اینان به راحتی ابزار دست دشمنان اسلام واقع میشوند. بزرگترین ضربهها را اسلام درطول تاریخ حیات خود، از این مقدسنماها خورده است. اینان زود فریب میخورند و زود تحریک میشوند و شایعه را به زودی قبول میکنند و پس از آن احساس تکلیف میکنند!
«… امروز جامعه مسلمین طوری شده که مقدسین ساختگی جلو نفوذ اسلام و مسلمین را میگیرند و به اسم اسلام به اسلام ضربه میزنند… روحیه و افکار خود را به نام اسلام در جامعه سرایت میدهند….»[۵]
آیت الله خمینی ضمن ابراز تنفر از روحانیت غیرمهذّب وغیر متعهد، آنان را از ساواکیهای سکولار هم بدتر میدانند. اینها بهترین ابزاری هستند که خواسته یا ناخواسته مجری اهداف دشمنان اسلام و مسلمین قرار میگیرند: «طرح اختلاف بین مذاهب اسلامی از جنایاتی است که به دست قدرتمندان که از اختلاف بین مسلمانان سود میبرند و عمّال از خدا بیخبر آنان از آن جمله وعاظ السلاطین که از سلاطین جور سیاهرویترند، ریخته شده و هر روز بر آن دامن میزنند و گریبان چاک میکنند و در هر مقطع به امید آنکه اساس وحدت بین مسلمین را از پایه ویران نمایند طرحی برای ایجاد اختلاف عرضه میدارند.» «… ما گرفتار بعضی اشخاص که دعوی اسلامی میکنند، بعضیها که در راس روحانیت بعضی ممالک واقع هستند… متاسفانه در لباس مفتی هستند…. این کارها بر ضد اسلام و بر وفاق میل ابرقدرتهاست… اگر چنانچه وعاظ السلاطین بگذارند و اتحاد ما را به هم نزنند، انشاءالله پیروز خواهیم شد.» [۶]
[۱] مهدي گلشني،،ازعلم سكولار تا علمديني، پژوهشگاه علومانساني ومطالعات فرهنگي، تهران ۱۳۷۷، ص ۱۰۰
[۲] فواد سزگين ، گفتارهاييپيرامونتاريخعلومعربيواسلامي ، ترجمه محمدحسین عطایی .مشهد ،نشر قدس رضوی ۱۳۷۱ ،ص۱۵۷
[۳]Gf. Heorge Meturnan Kahim, Nationalism and Revolution in Indonesia , New York, 1959, p.8
[۴]خمینی،صحیفه نور ،ج ۲۱،ص ۷۸
[۵]خمینی،حکومت اسلامی،ص ۷۳
[۶]پیام آیتالله خمینی به زائران بیت الله الحرام، ۲۱/۶/۵۹