دوران طلائی تمدن اسلامی در مقایسه با تمدن غربیان اشغالگر (۲۱۶)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
زمینه های داخلی و خارجی تولید حکومتهای دست نشانده ی فعلی
ظهور و انحطاط تمدّن اسلامی از حوادث بزرگ تاریخ است.در این زمینه، هم توطئه سکوت در برابر شکوه و عظمت تمدّن اسلام و هم نارواگویی درباره آن، هر دو به شیوه ای روشن خودنمایی می کند.
اسلام طی پنج قرن از سال ۸۱ ـ ۵۹۷ هـ. ق (۷۰۰ـ ۱۲۰۰ م) از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، اخلاق و رفتار، سطح زندگانی، وضع قوانین منصفانه انسانی، ادبیات، دانشوری، علم، طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود. هنر اسلامی همه نیروی خود را در تزیین به کار برد که تاکنون هنری از آن سبقت نگرفته است. در دیار اسلام، هنر و فرهنگ میان مردمِ بیشتر مناطق مسیحی قرون وسطا رواج و تعمیم داشت. پادشاهان خطّاط بودند و چه بسا تاجران که مانند پزشکان حکیم بودند. چنان به نظر میرسد که مسلمانان شریفتر از مسیحیان بودهاند، پیمانها را بهتر رعایت میکردند، نسبت به مغلوبان رحیمتر بودند و در تاریخ خود، به ندرت دست به آن نوع وحشیگری زدند که مسیحیان در هنگام تسلّط بر بیت المقدس (۴۹۳ ق / ۱۰۹۹ م) مرتکب شدند. در آن هنگام که شریعت اسلام روش قضائی مترقّی داشت که به وسیله قاضیان روشنفکر اجرا میشد، قوانین مسیحی به استفاده از روش «اوردالی» به وسیله جنگ تن به تن، آب یا آتش ادامه میداد.[۱]
بی تردید مسلمین دوران عظمت و افتخار اعجاب آوری را پشت سرگذاشته اند، نه از آن جهت که در برهه ای از زمان حکمران جهان بوده اند و به قول ادیب الممالک فراهانی «از پادشهان باج و از دریا امواج گرفته اند»؛ زیرا جهانْ حکمرانان و فاتحان بسیاری به خود دیده است که چند صباحی، به زور، خود را بر دیگران تحمیل کرده و مانند کف روی آب محو و نابود شده اند؛بلکه از آن جهت که نهضت و تحولی در پهنه ی گیتی به وجود آوردند و تمدنی عظیم و باشکوه بنا کردند که چندین قرن مشعلدار بشر بود و اکنون نیز یکی از حلقه های درخشان تمدن بشر به شمار می رود و تاریخ تمدن به داشتن آن به خود می بالد.[۲]
مسلمین قرنها در علوم و صنایع و فلسفه و هنر و اخلاق و نظامهای عالی اجتماعی بر همهی جهانیان تفوق داشتند و دیگران از خرمن فیض آنها توشه میگرفتند، تمدن عظیم و حیرتانگیز جدید اروپایی که چشمها را خیره و عقلها را حیران کرده است و امروز بر سراسر جهان سیطره دارد، به اقرار و اعتراف محققان بیغرض غربی، بیش از هر چیز دیگر، از تمدن باشکوه اسلامی مایه گرفته است.[۳]
گوستاو لوبون می گوید: «بعضیها (از اروپاییان) عار دارند اقرار کنند که یک قوم کافر و ملحدی (یعنی مسلمانان) سبب شده اروپای مسیحی از حال توحش و جهالت خارج گردد و لذا آن را مکتوم نگاه میدارند، ولی این نظر به درجه ای بی اساس و تأسف آور است که به آسانی می توان آن را رد نمود. نفوذ اخلاقی همین (مسلمانان) آن اقوام وحشی اروپا را که سلطنت روم را زیر و زبر نمودند، داخل در طریق (بشریت) نمود و نیز نفوذ عقلانی آنان دروازهی علوم و فنون و فلسفه را که از آن به کلی بیخبر بودند به روی آنان باز کرد و تا ششصد سال استاد ما اروپائیان بودند».[۴]برای پیشرفت و انتقال یک فرهنگ و علم و انقلاب فرهنگی و علمی ۶۰۰ سال، فرصت خیلی خوبی است که یک بلوک و یک منطقه با تکیه به این ارتزاق فرهنگی، خود را بازیافته و به ترقی برسد تا جایی که امروز چنین تمدن و تکنولوژی و صنعتی را به رخ جهانیان بکشد. تمدن فعلی اروپا با زیرساختهای اسلامی تا بدین حدّ رشد و ترقی نموده است.
دنیای اسلام در جهان مسیحی نفوذهای گوناگون داشت. اروپا از دیار اسلام غذاها و شربتها و دارو و درمان، اسلحه ونشانه های خانوادگی، سلیقه و ذوق هنری، ابزار و رسوم صنعت و تجارت و قوانین و رسوم دریانوردی را فراگرفت. و غالباً لغات آن را نیز از مسلمانان اقتباس کرد… علمای مسلمان ریاضیات و طبیعیات و شیمی و هیئت را حفظ کردند و به کمال رسانیدند و به اروپا منتقل کردند…. این نفوذ اسلامی از راه بازرگانی و جنگهای صلیبی و ترجمهی هزاران کتاب از عربی به لاتین و مسافرت دانشورانی از قبیل گربرت و ارلاردبایی و مایکل اسکات و… به اندلس انجام می گرفت. این، اعتراف به عظمت دانش در جهان اسلام است که از اروپا برای تحصیل به جهان اسلام دانشجویان زیادی اعزام میشدند و علوم مختلف را فرامی گرفتند… تنها به دورانهای طلایی، یک جامعه میتوانسته در مدتی کوتاه این همه مردان معروف در زمینهی سیاست و تعلیم و ادبیات لغت و جغرافیا و تاریخ و ریاضیات و هیئت و شیمی و فلسفه و طب و مانند آنها، که در چهار قرن اسلام بودهاند، بوجود آورد».[۵]
پزشکان اسلامی پانصد سال تمام علمدار طب در جهان بودند. حکیمان اسلامی مؤلفات بسیار ارزشمندی را برای پیشرفت علم طب به کار گرفتهاند و تأسیس بیمارستانها و مراکز درمانی و بهداشتی در شهرهای مختلف و مراقبت از بیماران و دادن داروی رایگان به آنها و انجام اعمال جراحی دربارهی بیماریهای مختلف از جمله کارهایی بود که ترقی و پیشرفت جوامع اسلامی را به رخ جهانگردان میکشاند.[۶]
مسیحیان قرنها شاهد بودند که مسلمانان پیوسته ولایتهای مسیحی را یکی پس از دیگری میگرفتند و اقوام مسیحی را پیاپی به قلمرو نفوذ خود میبردند…، نتیجه ی این تصادم کاملاً به سود جهان غرب بود; چون مغرب زمین در جنگهای صلیبی شکست خورد ولی در جنگ (فرهنگی) پیروز شد و علوم مسلمانان را فرا گرفت و وارث علم و صنعت شد. در عوض، جهان اسلام پس از آن که آفرینندهی این همه علوم و مبتکر آن بود، با هجوم مغول و درگیریهای داخلی و انقراض تمدنها در تاریکی نادانی و نداری گرفتار شد، در صورتی که مغرب زمینِ شکستخورده که از کوششهای مداوم، تجربه آموخته و شکستها را از یاد برده بود، عطش علم و علاقه به ترقی را از دشمنان فراگرفت و میدانهای عقل را پیمود… و با سربلندی به دوران رنسانس قدم نهاد.[۷]
تمدن اسلام و جوامع اسلامی از سال ۸۱ ـ ۵۹۷ ق/۷۰۰ ـ ۱۲۰۰ م دارای اوج تعالی و پیشرفت و ترقی در انواع علوم و فنون بود. علوم تجربی اعم از پزشکی و شیمی و فیزیک و زمینشناسی، زیستشناسی و گیاهشناسی در اوج خود بود و بزرگترین دانشمندان و مبدعان این علم در گسترهی جهان اسلام به تدریس و تألیف و تحقیق در این علوم اشتغال داشتند و آثار سترگی را به عرصهی تمدن عرضه می داشتند و این دانشهای گستردهی مبنایی را به تمام همسایگان و جویندگان دانش که از هر سرزمینی به حضور آنها میرسیدند میآموختند..[۸]
خصوصاً از کشورهای اروپایی دانشجویان زیادی در اندلس اسلامی و بغداد و ری و… به تحصیل علوم و فنون مختلف اشتغال داشتند. جهان غرب در این دورهی درخشان، اسلامی گرفتار اندیشهی قرون وسطی و توحش و جزماندیشی کلیسا و کاملاً عاری از تعقل و تفنن بود؛ برعکس، در جهان اسلام دانشمندان کمنظیری چون ابنسینا، خوارزمی، فارابی، محمد بن زکریای رازی، ابوریحان بیرونی، حکیم عمر خیام، ابن خلدون، و کندی و… بدون هیچ محدودیتی به ترویج دانش در جهان اشتغال داشتند و ازسوی حاکمان اسلامی تشویق می شدند.[۹]
درعلومی نظیرعلوم انسانی درشاخه های جامعه شناسی، روانشناسی، ادبیات، فقه، تاریخ، جغرافیا و… بهترین دانشمندان ظهور کردند؛ ادریسی ویاقوت حموی وبیرونی ازجغرافی دانان بزرگ ودارای تألیفات زیادی درعلوم مختلف بوده اند،ادبیات در این دوره در شرق (جهان اسلام) در اوج فصاحت و بلاغت و زیبایی بود و شاعران و ادیبان این دوره در طول تاریخ کمنظیر بودند; شاعرانی چون فردوسی، رودکی، غزنوی، سنایی، خاقانی، جامی، مولوی، سعدی، حافظ، و شعرایی که در قلمرو اسلام اشعاری به زبان عربی میسرودند.[۱۰]
در این دوره مورخان کم نظیری چون ابن اسحق، ابن هشام، طبری، مسعودی، ابن ندیم، دینوری، یعقوبی و… به بهترین شیوه به نگارش پرداختند. آنها علاوه بر ثبت تاریخ، در علومی نظیر نجوم و ادبیات مهارت داشتند که در زیبانگاری آثارشان مؤثر بود[۱۱]
درعلوم عقلی،اعم از ریاضیات،هندسه،هنر،نقاشی و… جهان اسلام در اوج ترقی و برای جهان غرب الهام بخش بود. خیام و خوارزمی از جمله ریاضی دانان جهان اسلام بودند .[۱۲] در علم فیزیک و شیمی ابن هیثم بزرگترین فیزیکدان (نورشناس)، و جابر بن حیان، بزرگترین شیمی دان این دوران بودند..[۱۳]
شهرهای کشورهای اسلامی آباد و با معماریهای زیبا مزین و با ساختمانهای مجلل و شیک، نمایی دیدنی و باشکوه از امپراطوری اسلامی را به رخ غربیان می کشید و آنها همواره آرزو می کردند که در شهرهای اسلامی به سیاحت بپردازند و در همین راستا بود که افرادی مثل مارکوپولو و… در شهرهای امپراطوری بزرگ اسلامی به سیر و سیاحت می پرداختند و سفرنامه می نوشتند و از بین دانشمندان اسلامی نیز افرادی چون ناصر خسرو و ابن بطوطه و سعدی ومقدسی بدین کار پرداخته و گزارشهای زیبا از اوضاع شهرهای اسلامی داده اند که همگی نشاندهندهی رونق دانش معماری و مهندسی و عمران و آبادی شهرهای اسلامی است.[۱۴]مدارس علمی و دینی و مساجدی که در کنار آنها کتابخانه های عظیم با معماری زیبای اسلامی ساخته میشد، یکی از مظاهر پیشرفت جوامع اسلامی است که غربیان در ساختن مراکز علمی خود اقتباس نمودند و کالج هایی به شکل مدارس دینی جهان اسلام ساختند.[۱۵]
از لحاظ اقتصادی و کشاورزی و دامداری نیز جوامع اسلامی مولّد و صادرکننده ی محصولات فراوانی بودند و تکنولوژی کشاورزی و فنآوری را از طریق اسپانیا به اروپای شرقی و غرب و اروپای مرکزی انتقال میدادند. اسپانیای اسلامی، کشت برنج، گندم سیاه، نیشکر، انار، پنبه، اسفناج، مارچوبه، موز، گیلاس، پرتقال، لیمو، به، گریپ فروت، هلو، خرما، انجیر، توت فرنگی و زنجبیل را از آسیای کشورهای اسلامی فراگرفت و این همه را به اروپای مسیحی آموخت. باغداری، و ایجاد تاکستانها و گلکاری و پرورش دام و طیور در تمام جهان اسلام از رونق چشم گیری برخوردار بود که اقتصاد کشورهای اسلامی را در بالاترین درجه ی رشد نشان می داد.[۱۶]
استخراج معادن طلا و نقره، روی، مس، آهن و سرب، زاج، گوگرد و جیوه نیز در رونق اقتصادی بسیار مؤثر بود. بافت قالیها، پردههای زربفت، پارچه های ابریشمی، شال و انواع پارچه های نخی و پشمی و لباسهای رنگارنگ در کارخانه های جهان اسلام رواج داشت و اروپای مسیحی از این جهت کاملاً وابسته به جهان اسلام بود.[۱۷]
صنعت کاغذسازی را اولین بار جوامع اسلامی آغاز کردند. نخستین کارگاه کاغذ سازی، در قلمرو اسلام، به سال ۱۷۸ هـ،/۷۹۴ م در بغداد به دست فضل بن یحیی، وزیر هارون الرشید گشوده شد، آنگاه مسلمین آن را به سیسیل و اسپانیا بردند و از آنجا به ایتالیا و فرانسه رسید. این اختراع به هر جا رسید تألیف کتاب را آسان کرد و در ماندگاری و آموزش علوم تحولی بزرگ پدید آورد و استنساخ کتب نیز پس از رواج کاغذ رونق یافت. در بیشتر شهرها نیز کتابخانه های عمومی تأسیس شده بود که تعداد زیادی کتاب داشت و درهای آن به سوی طالبان علوم باز بود. در کتابخانه ها کاغذ نیز برای مطالعه کنندگان مهیا بود که یادداشت می کردند.[۱۸]
بیت الحکمه اولین کتابخانه ی عمومی در جهان اسلام بود. در قرطبه و قاهره نیز کتابخانه های بزرگ تأسیس شد.[۱۹]علاوه بر وجود کتابخانه های عمومی، کتابخانه های خصوصی نیز در جهان اسلام فراوان بود; در بخارا در عصر سامانیان کتابخانه های بزرگ قرار داشت و در عربستان، المؤید کتابخانه ی صد هزار جلدی داشت و در ری، هرات، سمرقند و تاشکند کتابخانه هایی بزرگ تأسیس شدهبود،[۲۰]و هزاران کتابخانه در منطقه ی بین النهرین و کشورهای اسلامی وجود داشت که حاکی از رونق علم در جوامع اسلامی است[۲۱]مدارس و دانشگاههای بزرگ جهان اسلام نیز از پیشرفت جوامع اسلامی حکایت میکند.[۲۲]جهان مسیحیت و کشورهای اروپایی از مدارس جهان اسلام تقلید و در شهرهای خود اقدام به تأسیس آن میکردند و در آنها علوم رایج در مدارس و دانشگاههای اسلامی را براساس ترجمه ی کتابها و توسط استادان تعلی مدیده در جهان اسلام تدریس می کردند.[۲۳]
براساس اعتراف دانشمندان منصف غرب، جهان اسلام دارای جوامع پیشرفته و در تمام علوم پیشتاز بود و رهبری جهان را به مدت هفت قرن بر دوش داشت که البته همهی این پیشرفتها را مرهون آیات قرآن و کلام پیامبر اکرممیدانند که مسلمین را به آموزش علم و به تفاهم و وحدت فرامی خواند.[۲۴]
تنها در دورانهای طلایی تاریخ بوده است که جامعهای میتوانسته همانند اسلام، در مدتی به همین کوتاهی چهار قرن فاصله از زمان ظهور، این همه مردان معروف در زمینه حکومت، تعلیم، ادبیات، لغتشناسی، جغرافیا، تاریخ، ریاضیات، نجوم، شیمی و پزشکی به وجود آورد که در قسمت اعظم آن، ابتکاراتی گران بها داشته باشند، آن هم در زمانی که در طرف دیگر عالم، یعنی جهان مسیحی، فقر و فحشا و ستم و جهالت بیداد میکرد! خرافات، چه در زندگی عادی و چه در عقاید ـ به اصطلاح ـ علمی در اوج بوده و کسی را نیز یارای مقابله و معارضه با آن نه. ویل دورانت از قول ادوارد فریمن، تاریخنویس انگلیسی، قرن یازدهم را «عصر فسق» میخواند . و تامس رایت یکی دیگر از تاریخنویسان خردمند انگلستان، مینویسد: جامعه قرون وسطایی جامعهای بود به غایت هرزه و شهوتپرست.[۲۵]نویسنده مزبور در فصل سیام کتاب پنجم (عصر ایمان) مطالبی از فسق و هرزگی نصرانیان در قرون منتهی به قرن یازدهم بیان میکند که به ذکر آن درفصول گذشته بسنده می شود
یکی از ثمرات جنگهای صلیبی برای اروپاییان رواج حمّامهای عمومی بخار بود، به تقلید از گرمابههای مسلمانان. کلیسا با گرمابههای عمومی نظر خوشی نداشت؛ زیرا این گونه مراکز را مقدّمه واداشتن مردم به اعمال منافی عفّت میدانست. این در حالی است که از مدتها پیش از آن، در تمام شهرهای اسلامی، حمّامهای عمومی در تمامی محلّهها وجود داشت و مردم مسلمان نظافت را از نشانههای ایمان میشمردند. علاوه بر این، حتی مسیحیان داشتن مستراح را در خانههایشان بد میدانستند. ویل دورانت مینویسد: در قرن سیزدهم، پاریسیها بولدانهای خود را آزادانه از فراز پنجره به معابر خالی میکردند و تنها تأمینی که عابر بیچاره داشت اخطار صاحبخانه بود که با صدای بلند میگفت: خیس نشوی! مردم در حیاطها، روی پلکانها و از بالای بالاخانهها، حتی در کاخ «لوور»، پیشاب میریختند. پس از بروز طاعون در سال ۱۵۳۱م به موجب فرمان مخصوص، به عموم مالکان و خانهداران پاریسی اخطار شد که برای هر خانهای مستراحی احداث کنند؛ اما بیشتر مردم زیر بار نرفتند.[۲۶]از نظر تغذیه، متعارفترین انواع گوشت عبارت بود از: گوشت خوک. خوکها زباله معابر را میخوردند و مردم خوکها را.[۲۷]
دائرة المعارف قرن بیستم مینویسد: در قرون وسطا به دستور محکمه «تفتیش عقاید»، تنها ۳۵۰۰۰۰ نفر از دانشمندان و متفکران را زنده زنده سوزانیدند.[۲۸]در جریان جنگهای صلیبی مورّخان از وحشیگری و سنگدلی نصرانیان وقایعی دردناک نقل کردهاند؛ از جمله اینکه چگونه زنان را به ضرب دشنه به قتل میرساندند، ساق پای کودکان شیرخوار را گرفته، به زور آنها را از پستانهای مادرانشان جدا میساختند و به بالای دیوارها پرتاپ میکردند، یا با کوفتن آنها به ستونها، گردنشان را میشکستند! و چطور هفتاد هزار مسلمانی را که در شهر مانده بودند، به هلاکت رساندند. کشیشی که خود شاهد چنین وقایعی بوده است، می نویسد: چیزهای بدیعی از هر سو به چشم میخورد؛ گروهی از مسلمانان را سر از تن جدا کردند، گروهی دیگر را با تبر کشتند یا مجبور کردند که از برجها به زیر افکنده شوند، پارهای را چندین روز شکنجه دادند، آنگاه در آتش سوزانیدند. در کوچهها، تودههایی از سر و دست و پای کشتگان دیده میشد.[۲۹]
در قرون وسطا، با وجود آنکه زنان مسیحی از تعلیمات مدرسه تقریباً بی بهره بودند،[۳۰]در جهان اسلام، زن در مقام تدریس بود.[۳۱]به موجب قوانین کلیسا، زن چنین موجودی بود: شرّی ضروری، وسوسهای طبیعی، مصیبتی مطلوب، خطری خانگی، جذبهای مهلک، و آسیبی رنگارنگ. زن همان حوّای مجسّم در همه جا بود که آدمی را از فردوس برین محروم ساخت. آلت مطلوبی بود در دست شیطان برای اغفال مردان و فرستادن آنها به دوزخ.[۳۲]
اساساً مسیحیان قرون وسطا به سختی میپذیرفتند که زن نیز انسان است و دارای حقوقی انسانی. زن تنها موجودی شریر بود که میبایست توسط مرد رام شود و مورد سوء استفاده همه جانبه قرار گیرد. به همین دلیل است که توماس آکویناس میگوید: کودکان باید پدران خود را بیش از مادرانشان دوست بدارند،[۳۳]اگرچه هنوز هم زن در نگاه غربیها جایگاه بهتری نسبت به گذشته ندارد. مؤلّف کتاب سیمای تمدّن غرب مینویسد: طبق قانونی که در حدود ۱۸۵۰م در انگلستان وضع گردید، زنان از اتباع کشور به حساب نمیآمدند و هیچ مالکیتی پیدا نمیکردند و حتی مالک لباسهایی که به تن داشتند، نبودند. هانری هشتم به موجب فرمانی که در انگلستان صادر کرد، زنان از مطالعه کتاب مقدّس ممنوع نمود.[۳۴]
مردم در اجرای برخی از جشنها، تشریفات کلیسایی را اقتباس کردند و به صورت تقلیدهای پر سر و صدایی درآوردند که از شوخیهای بی پیرایه آغاز میشد و به هجوگوییهای فضاحتبار میرسید. «بووه»، «سانس» و سایر شهرهای فرانسه طی سالیانی چند، چهاردهم ژانویه را به عنوان «عید الاغ» جشن میگرفتند. تشریفات این جشن بدین قرار بود که ابتدا دوشیزه زیبایی را که به ظاهر معرّف مریم عذرا (علیها السلام) در فرار به مصر بود، بر خری مینشاندند. خر را به داخل کلیسایی رهبری میکردند و وادارش میکردند در آنجا کنده زند. او را در کنار محراب قرار میدادند. سپس به «قداس» و سرودهایی در تجلیل او گوش فرامیدادند و در پایان، هم کشیش و هم مؤمنان حاضر در کلیسا سه بار در حرمت حیوانی که مادر آنچه خداوندشان میدانستند را از چنگ هرودس پادشاه نجات بخشیده و عیسی را بر پشت خود تا اورشلیم حمل کرده بود، عرعر میکردند!.[۳۵] این عوامل از زمینه سازان شکست معنوی نصرانیت در اروپا گردید و نصرانیت دیگر قد راست نکرد و جای خود را به دین سکولاریسم و خدایان جدیدی داد که بر اساس اومانیسم برای مردم قانون و برنامه ف ارزش و ضد ارزش ، باید و نباید ، ممنوع و آزاد تولید می کردند .
تنها در نیمه دوم سده هفدهم، ۱۴۷ سفرنامه، آن هم تنها به وسیله جهان گردان فرانسوی نوشته شد
که ۵۲ مورد از آنها درباره ایران بوده است. روشن فکران اروپا تلاش کردند تا با قلب واقعیت ها غرب را خوب و شرق را بد نشان دهند; انسان غربی را باهوش تر و انسان شرقی را کودن و وحشی قلمداد کنند. ادوارد سعید، پژوهشگر عرب، در این زمینه می آورد: اروپاییان درباره خاور زمین نوشتند که انسان شرقی خودستیز، فاسد، کودک منش و متفاوت است؛ اما انسان اروپایی خردگرا، پاک دامن، رشد یافته و طبیعی است.[۳۶]
مطهّری می نویسد: همزمان با این خواب، غرب مسیحی بیدار می شد. با استفاده های سرشار از سنّت های اجتماعی و فرهنگی و علمی اسلامی، غرب تمدّن خود را بنا نهاد ؛تمدّنی که صرف نظر از استفاده های علمی از سنّت های اسلامی، از مایه های دنیاپرستانه و ثروت و تجاوز و حکومت دنیا، نشأت می گرفت، نخست به هسته فرهنگی و اخلاقی و مذهبی آنها دستبرد زد و سپس منابع مادی و اقتصادی شان را به یغما برد. آن خواب دیرینه و این هجوم استعمار، ملت های اسلامی را روز به روز اسیرتر و خودباخته تر ساخت.[۳۷]
یکی از تاریخ نویسان معاصر غربی، گلاب، می نویسد: می دانیم که مسلمانان در دانش و صنعت و فن خیلی پیشرفته بوده و جهان غرب از آن رهگذر، بهره فراوان برده است. این مسلمانان بودند که جبر، مثلثات و لگاریتم را اختراع کردند و دانش نو ریاضی را همراه با به کار بردن صفر، به اروپاییان عرضه داشتند. نوشته های مسلمانان در زمینه شیمی، هیئت، پزشکی، جرّاحی و چشم پزشکی برای سده های دراز، در دانشگاه های اروپا به عنوان متون اصلی درسی به کار می رفت. آنان با آوردن شیوه تهیه و تولید کاغذ، به اروپا در گسترش دانش کمک فراوان کردند.
شش قرن پیش از آنکه اروپا اعتراف کند زمین گرد است، مسلمانان محیط دایره زمین را اندازه گرفتند. وی می افزاید: در فن شعر و شاعری، مسلمانان بودند که قافیه را اختراع کردند و روشن است که اروپاییان در زمینه نیروی پنداری، افسانه سرایی، داستان های عاشقانه و عملیات سلحشوری، بسیار مرهون مسلمانان هستند. همه این کام یابی های بزرگ درخشان، که راهگشای پیشرفت های بعدی اروپا بود، به بوته فراموشی سپرده شد و این گونه استدلال کردند که این تمدّن رومی بود که در عصر نوزایی (رنسانس) تولّدی دوباره یافت و حالت پیشرفته و رشد یافته آن همانا «دموکراسی غربی» است.[۳۸]
گوستاولوبون به صراحت اظهار می دارد که باید اعتراف کنیم که آنچه ما امروزه نام آن را «آزادی فکری» می گذاریم، ریشه اش از مسلمانان گرفته شده است و آنها بودند که دست به این کار زدند.[۳۹]در دوران ترجمه اروپاییان، گاه کتاب های مسلمانان را به نام خود ترجمه می کردند و گاه آنها را بدون نام مؤلّف انتشار می دادند و گاه به جای دیگری منسوب می کردند.
دکتر هونکه می گوید: اروپاییان آن زمان خیلی چیزها را، که از مسلمانان بود، راحت و آسوده «کلدانی» نامیدند.[۴۰]سلیم الحسنی استاد دانشگاه منچستر در سال ۲۰۰۶ در یک اثر پژوهشی با عنوان «۱۰۰۱ نوآوری میراث مسلمانان در جهان ما» به بررسی دستاوردهای علمی مسلمانان در سال های ۶۰۰ تا ۱۶۰۰ میلادی پرداخته است.این استاد عراقی نشان می دهد که چگونه دانشمندان مسلمان در علومی چون ستاره شناسی، جبر و مثلثات، نظریه اعداد، هندسه، فیزیک، جغرافیا، شیمی، پزشکی، داروسازی، مهندسی، هنر، ادبیات و حتی آموزش و پرورش در گستره ای از اسپانیا تا نزدیکی های چین سرآمد این رشتهها بوده اند. [۴۱]
اینها بخشی از واقعیتهای جهان اسلام قبل از انحراف ، و کارنامه ی کسانی است که این انحراف مسلمین را ابزاری جهت نابودی حکومتهای مسلمین به کار گماشتند .
[۱] ویل دورانت،تاریخ تمدّن،ترجمه ابوطالب صارمی،ابوالقاسم پاینده وابوالقاسم طاهی، چ ششم،تهران،علمی وفرهنگی، ۱۳۷۸،ج ۴،بخشاول،ص ۴۳۲٫
[۲]مطهری مرتضی،انسان وسرنوشت، تهران: صدرا،چ ششم، ۱۳۶۱ ،ص ۶ واحمد کسروی،درپیرامون تاریخ،انتشارات فردوس، ۱۳۷۷،ص ۱۳۴٫
[۳]همان،ص ۹٫
[۴]مطهری, انسان و سرنوشت ۱۳۶۱
[۵] ویل دورانت ،پیشین،ص ۴۳۳ و ۴۲۶ رنان وکالین ،تاریخ علم کمبریج، ترجمه ی حسن افشار، (تهران: نشرمرکزچ دوم، ۱۳۷۱) ص ۳۰۰ و ۳۲۶ـ۳۲۷٫ ومحمد ابراهیم آیتی، تاریخ حکومت مسلمین دراروپا ، تهران: انتشارات دانشگاه تهران،چ دوم، ۱۳۶۳)،صص ۹۴ و ۱۶۹، ۱۷۶ و ۲۲۲ و ۲۲۹٫
[۶]رنان کالین،تاریخ علم کمبریج، ترجمه ی حسن افشار،تهران: نشرمرکزچ دوم، ۱۳۷۱،ص ۳۰۰،وذبیح الّله صفا،تاریخ ادبیات درایران، (تهران: امیرکبیر،چ سیزدهم ۱۳۷۲) ص ۳۴۴، ۳۴۷ و ۳۰۳ ـ ۳۴۳ وابن جبیر،سفرنامه، (مشهد: آستان قدس،چ اول، ۱۳۷۰) ص ۳۲۱ ـ ۴۲۲٫
[۷]ویل دورانت ،پیشین،ص۴۳۵٫
[۸] همان،ص ۳۱۳، ۳۱۴ و ۳۱۹; رنان کالین ،پیشین،ص ۳۱۷ و ۳۲۳
[۹] همان،ص ۳۰۳ ـ ۳۲۹ و ۴۰۷; کالین رنان،همان،ص ۳۲۶ وذبیح الّله صفا،همان،ص ۲۸۹ ـ ۲۹۲، ۲۹۳ ـ ۲۹۹،ص ۳۳۷ ـ ۳۴۷ و; وابن ندیم،الفهرست،ترجمه ی رضا تجدد،تهران: انتشارات سنائی،چ اول، ۱۳۴۳ص ۴۷۴ و ۴۶۵ ـ ۴۷۲، ۴۹۳، ۵۳۱، ۵۳۵٫/ ویل دورانت،همان،ص ۴۱۸ وکالین رنان،همان،ص ۳۲۰٫
[۱۰] ذبیح الّله صفا ، تاریخ ادبیات درایران، تهران: امیرکبیر،چ سیزدهم ۱۳۷۲ ،ج ۲٫ ص ۱۶۴
[۱۱]ابن ندیم، الفهرست، ترجمه ی رضا تجدد، تهران: سنائی،چ اول، ۱۳۱۴)،همان،ص ۴۲۵٫
[۱۲]همان،ص ۳۰۴، ۳۰۹، ۳۴۵، ۳۵۰، ۳۵۵، ۳۶۰
[۱۳]رنان کالین، پیشین ،ص ۳۲۹ و ۳۳۲ وابن ندیم،الفهرست،ص ۶۳۴، ۶۳۷ و ۶۴۱
[۱۴] ناصرخسرو قبادیانی ، سفرنامه، تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی وامیرکبیر،چ نهم، ۱۳۷۲ ،ص ۴۴ ـ ۱۲۵ ؛وویل دورانت، همان،ص ۲۹۸ ـ ۲۹۱٫
[۱۵] نورالّله کسائی ، مدارس نظامیه، تهران: امیرکبیر،چ دوم، ۱۳۶۳ ،ص ۸۲ ـ ۲۳۰ ؛وعبدالرحیم غنیمه،دانشگاههای بزرگ، تهران: دانشگاه تهران ،چ دوم، ۱۳۷۲)، ص ۴۹ـ۱۶۸
[۱۶] ویل دورانت ،پیشین،ص ۳۸۰٫
[۱۷]همان،ص ۳۷۹ ـ ۳۸۳
[۱۸]همان،ص ۳۰۴ وکاظم مدیرشانه چی،کتاب وکتابخانه دراسلام، (مشهد: آستان قدس،چاول، ۱۳۷۴) ص ۷۱ وکالین رنان،همان،ص ۳۷۶
[۱۹]کاظم مدیرشانه چی،کتاب وکتابخانه دراسلام، مشهد: آستان قدس،چ اول، ۱۳۷۴ ،ص ۷۲ ـ ۸۰ و ۹۹ ـ ۱۰۰ ویوسف العش، کتابخانه های عمومی ونیمه عمومی عربی درقرون وسطی، ص ۵۱٫
[۲۰] شانه چی، پیشین، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۷ و یوسف العش، پیشین، ص ۱۹۷، ۲۰۴ و ۲۶۵٫
[۲۱] یوسف العش ،کتابخانه های عمومی ونیمه عمومی عربی درقرون وسطی،مشهد: آستان قدس، چ اول ۱۳۷۲،ص ۸۰ ـ ۲۷۹
[۲۲] نورالّله کسائی ، مدارس نظامیه، تهران: امیرکبیر،چ دوم، ۱۳۶۴ ص ۸۲ ـ ۲۱۹٫
[۲۳]عبدالرحیم غنیمه ، تاریخدانشگاه های بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسائی ، تهران ، یزدان، ۱۳۶۴.، ص ۵۰ ـ ۱۶۸٫
[۲۴] ویل دورانت ، پیشین،ج ۴، (بخش دوم)،ص ۸۱۵ ـ ۸۲۱٫
[۲۵]همان،ص ۱۱۰
[۲۶]همان،ج ۴،ص ۱۱۲۷
[۲۷]همان،ج ۴،ص ۱۱۲۷
[۲۸] زین العابدین قربانی ،تاریخ فرهنگ وتمدّن اسلامی، تهران، دفترنشرفرهنگ اسلامی۱۳۶۰،ص ۲۴٫
[۲۹] ویل دورانت ،پیشین ،ج ۴،بخش دوم،ص ۷۹۲٫
[۳۰]همان ،بخش اول،ص ۶۲۷٫
[۳۱]همان،ص ۴۰۷٫
[۳۲]همان،ج ۴،بخش دوم،ص ۱۱۱۱
[۳۳]همان
[۳۴] مجتبی موسوی لاری ، سیمای تمدّن غرب، قم،انتشارات اسلامی، ۱۳۶۰، ص ۲۹۱٫
[۳۵] ویل دورانت ، پیشین، ص ۱۱۳۴
[۳۶] عبدالهادی حائری ، نخستین رویارویی های اندیشه گران ایران با دورویه تمدّن بورژوازی غرب، تهران،امیرکبیر، ۱۳۶۷،ص ۱۱۱
[۳۷] مرتضی مطهّری ، خدمات متقابل اسلام وایران،ص ۲۷٫
[۳۸] عبدالهادی حائری ، پیشین،ص ۱۱۴ـ ۱۱۵
[۳۹] گوستاو لوبون ، تمدّن اسلام وعرب،ترجمه سیدهاشم حسینی،چ سوم، تهران،کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۵۸، ص ۵۵۱
[۴۰] زیگرید هونکه ، فرهنگ اسلام دراروپا، ترجمه مرتضی رهبانی، چ پنجم ، تهران، دفترنشرفرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶، مقدمه مترجم،ص ۱۱۳
[۴۱]www.1001inventions.com