نقش یهودیان در جنگ های صلیبی و حمله مغول ها به سرزمینهای اسلامی (۲۲۲)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
تعمّق در مقالات دائرةالمعارف یهود درباره زندگی اعضای خاندان لوی (ابولانی در «کاستیل» و لاوی در «آراگون») روشن میکند که اسناد این دودمان از سده سیزدهم میلادی تا به امروز محفوظ است. مشارکت مالی و اطلاعاتی خاندان لوی در عملیات الیگارشی صلیبی سدههای سیزدهم و چهاردهم میلادی مقارن با دوران چنگیزخان و ایل خانان در ایران است.
یهودا لاوی (م ۱۲۷۶م)، متصدی گردآوردی مالیات «آراگون» و خزانه دار جیمز اول بود. یهودا لاوی مبالغ هنگفتی پول به جیمز اول وام داد تا با آن ناوگانی تشکیل دهد و به جنگ با مسلمانان بپردازد و پس از آن پسران و کارگزاران یهودی شان در کارهایی مشابه، راه را برای سلطه بر مسلمانان باز کردند. دربار ایزابل و فردیناند مأوای برجستهترین و ثروتمندترین زرسالاران یهودی سده پانزدهم بود.
همینها بودند که طرح اشغال «غرناطه» را ریختند، به سرمایهگذاری هنگفت در آن دست زدند و سپس کریستف کلمب را به سوی قاره آمریکا گسیل داشتند و موجی نوین از غارت ماورای بحار را بنیان نهادند. ویل دورانت مینویسد: ون آبراهام سنئور خاخام کل یهودیان «کاستیل» و دن اسحاق آبرا بانل به عنوان پیمان کار دربار، گردآوری مالیات کشور را متقبل شدند و بدین سان، هزینه نبرد غرناطه را فراهم آوردند.
وقتی ارغون خان بت پرست در سال ۱۲۸۴ م بر مسند ایلخانیگری ایران و ممالک تابعه جا میگرفت، سیاستی خصمانه و جنگافروزانه علیه دنیای اسلام در پیش گرفت و یک تهاجم وسیع از دو جبهه شرق و غرب را به کمک اروپاییان طراحی کرد. تکاپوی جنگافروزانه ارغون خان تصادفی نبود. وی از مشاوره و هدایت یک گروه متنفّذ از زرسالاران یهودی بهره میبرد که اینک به شکلی آشکار در کنار او جای داشتند و به تدریج، یهودیان به قدرت مطلق و بی رقیب دربار ایلخان بدل گردیدند.
حکومت خودکامه یهودیانی آزمند و غارتگر بر مردم مسلمان و رفتار سرکوبگرانه و خشن ایشان تا بدان جاست که منابع تاریخی از توطئه قتل بزرگان ایرانی به دست الیگارشی یهودی دربار ارغون خان و بالاتر از آن، طرح تهاجم به مکّه و اشغال کعبه سخن میگویند. در عثمانی نیز یهودیان به منابع حیاتی دست یافتند. اصولا عثمانیها در اوج اقتدارشان، بسیار اهل تسامح بودند و یهودیان در مدیریت مالی و گردآوری مالیات و عوارض دولتی، در مواضع کلیدی جای داشتند. تقریباً تمامی مأموران و حکمرانان ترک، که به مصر اعزام میشدند، مسئولیت مدیریت مالی را به کارگزاران یهودی موسوم به «صرّاف باشی» (خزانه دار کل) واگذار میکردند.[۱]
جنگهای صلیبی با وسوسه و هزینه یهودیان
جنگهای صلیبی از سال ۱۰۹۵ـ ۱۲۹۱م (قریب ۴۹۲ـ ۶۸۸ هـ.ق) به طول انجامید. گوستاو لوبون مینویسد:” در جریان جنگهای صلیبی، که لشکری از مسیحیان به شهرهای اسلامی هجوم آوردند، یکی از تفریحاتشان این بود که کودکانی را که بر سر راه میدیدند، میگرفتند و قطعه قطعه میکردند و سپس در آتش میسوزانند و نیز دست به کشتار و قتل و غارت میزدند و جنایاتی مرتکب شدند و اعمال وحشیانهای انجام دادند که قلم از بیان آن شرم دارد! هر صفحهای از کتاب مورّخان نصارای آن زمان را ورق بزنیم، دلیلهای روشنی بر وحشیگری قشون صلیب به چشم میخورد و تنها داستانی که در شهر «مارات» اتفاق افتاد و آن را روبرت راهب که خود شاهد و ناظر بوده است، نقل میکند برای اثبات مطلب کافی است.
مورّخ مزبور میگوید: لشکر ما در میان کوچهها و میدانها و پشت بامها گردش میکردند تا عطش خود را از خون مردم فرو نشانند. عیناً مانند شیر مادهای بودند که بچهاش را ربوده باشند. اصلا هیچ انسانی را زنده نمیگذاردند و برای اینکه زودتر مردم را بکشند، هرچند تن را با یک ریسمان به دار میآویختند. قشون ما هر چه را مییافتند، میبردند، شکم مردهها را پاره میکردند که طلا از میان آنها پیدا کنند. خون در کوچههای بیتالمقدّس، که از لاشهکشتگان انباشته شده بود، همچون نهرها جاری بود. آه از این کوران سنگین دل! در حقیقت، میان این همه جمعیت، یک نفر هم نبود که به دین مسیح معتقد باشد. سپس بوهموند دستور داد: تمام مردمی که در برج قصر جمع کرده بودند، حاضر کنند. آنگاه دستور داد: پیران و بانوان و بیماران را گردن بزنند و جوانان و نیرومندان را به انطاکیه روانه کنند که آنها را در آنجا بفروشند”.[۲]
کشیش شهر «لوپوی» مینویسد: «هنگامی که لشکر ما برج و باروی شهر بیتالمقدّس را گرفت، حالت بهت و منظره هولناکی مردم عرب را فرا گرفت. سرها بود که از تن جدا میشد و تازه این کوچکترین کاری بود که به سرشان میآمد، برخی را شکم میدریدند و به ناچار، خود را از بالای دیوار به خارج پرتاب میکردند; برخی را در آتش میسوزاندند و این پس از آن بود که مدت زمانی او را زجر و شکنجه داده بودند. در میان کوچهها و میدانهای بیتالمقدّس، جز تلهایی از سرها و دست و پاهای بریده اعراب چیزی دیده نمیشد، و راه عبور تنها از روی کشتههای ایشان بود. تازه اینها مختصری از مصیبتی بود که به سر اعراب رسید…»[۳]
وی داستان کشتار ده هزار مسلمان را در مسجد «عمر» نقل کرده است و دنبال آن میگوید: «به راستی، قشون ما در هیکل سلیمان (معبدی در بیتالمقدّس)، در خونریزی افراط کردند. از یک سو، لاشههای کشتگان در خون خود دست و پا میزدند، در طرف دیگر، دست و بازوهای قلم شده گویا با انگشتان تسبیح میگفتند و هر کدام میخواستند به بدنی متصل گردند. میان دستها و بدنها به هیچ نحو تمیز داده نمیشد. لشکری که خود مباشر چنین کشتار بیرحمانهای بودند از بخار خونها به زحمت افتاده بودند.»[۴]
جنگ جویان صلیب به این کشتار اکتفا نکردند، بلکه انجمنی فراهم کرده و در آنجا قرار گذراندند تمام ساکنان بیتالمقدّس، اعم از مسلمان و یهود و مسیحی، که عددشان به شصت هزار نفر می رسید، نابود کنند و در مدت هشت روز، این عمل را انجام دادند و حتی به زنان و کودکان و پیران هم رحم نکردند. همه را بدون استثنا، از دم شمشیر گذراندند. سپس برای اینکه از خستگی این قتل عام بیرون آیند به یک سلسله اعمال زشت و ننگینی دست زدند و انواع بدمستی و عربدهکشی را انجام دادند، به گونه ای که مورّخان مسیحی که عموماً جنایات صلیبیان را نادیده انگاشتهاند، از این سلوک زشتشان به خشم آمدهاند، تا جایی که برنارد خازن آنها را به دیوانگان تشبیه کرده است.
هنگامی که بودوان در سال ۱۱۱۹م از دنیا رفت، مدت بیست سال بود که از تصرف بیتالمقدّس به دست صلیبیان میگذشت. در این مدت، از اینان در فلسطین جز خرابی و ویرانی و فقر و فلاکت اثری دیده نشد. یکی از نتایج حکومت آنها این بود که شهرهای فلسطین را مانند اروپا تقسیم کرده بودند و در طرابلس، عسقلان، یافا، و جاهای دیگر در هر جا یک دولت خودمختاری تشکیل یافته بود که مدام با یکدیگر به زد و خورد مشغول بودند و چندان طولی نکشید شهرهایی که به دست اعراب آباد و معمور شده بود، به دست این ستمگران یاغی که اندیشهای جز جمعآوری و اندوختن مال و ثروت نداشتند، خراب و ویران گشت.
در اینجا بجاست به سخنان ژاک روویتری، کشیش نصارا در عکا، که خود از مورّخان است، درباره بازماندگان فاتحان اول صلیبی بیتالمقدّس توجه کنیم: او در تاریخ خود، که درباره بیتالمقدّس نگاشته است، چنین مینویسد: «چنانچه تفاله از شراب و درد از زیتون و تلخه از گندم و زنگ از مس خالص جدا میگردد، از صلیبیان پرهیزگار و متدیّن نخست، یک دسته مردمان شرور و رذل و تبه کار و فاسدی به جای ماند که دائماً برای کوچکترین چیزی به جنگ و نزاع میپرداختند و غالباً دیده میشد که برای مغلوب ساختن طرف، از دشمنان مسیح استمداد میکردند و در سرزمین مقدّس جز یک مشت مردمان بی دین، دزد، زناکار، آدم کش، خائن، بی بندوبار، و راهبهای فاسد و دختران تارک دنیای بدکاره، کسی به چشم نمیخورد.»[۵]
به دنبال جنگهای صلیبی اروپاییان، که اکنون به علل سودجویانه به سوی هدف مقدّس تحریک شده بودند و برای شرکت در جنگهای صلیبی، به بنادر هجوم میآوردند تا خود را به آن طرف دریای مدیترانه به کشورهای اسلامی برسانند، شهر «پیزا» (ایتالیا) نیز از این موقعیت استفاده کرد و مصمّم وارد کار حمل و نقل دریایی شد و بزرگترین استفاده را در طول تاریخ خود به دست آورد. جنگ جویان صلیبی ترتیب کارهای تجاری بین شرق و غرب را میدادند و به استعمار محلهای تجاری بندری آن حوالی میپرداختند و کاروان سراهای خود را که ساختن آن را از مسلمانان اقتباس کرده بودند، در سراسر سواحل مدیترانه (بحرالابیض) از قسطنطنیه تا صور و اسکندریه و نیز تا «بجایه» و «سیته» بنا کردند.[۶]
به تدریج، ثروت به غرب سرازیر شد. پس از سال ۱۱۵۰م، همین که ثروت و فراغ بال افزایش یافت و به تدریج، جریان ترجمه کتابها از جهان اسلامی آغاز شد، ذهن اروپای باختری از آن خواب دیرینه بیدار شد[۷]و در مقابل، مسلمانان به تدریج بر اثر عواملی ـ که مهمترین آنها ذکر شد ـ در آستانه خواب تاریخی قرار گرفتند. کتابخانهها توسط دشمنان خارجی متجاوز سوخته شدند، دانشمندان هلاک گردیدند، مدارس ویران گشتند، ثروتها به غارت رفت و آنچه باقی ماند ویرانی بود و فقر و جنگهای داخلی و بی کفایتی حاکمان. از سوی دیگر، به تعبیر حنا الفاخوری، علمای غرب دانش را از اسلاف خود که شاگردان مکتب مسلمانان بودند، فرا گرفتند ولی شاگردان را بلند نام ساختند و استادان را از یاد بردند.[۸]
حملات مغول با تحریک و همکاری یهودیان به سرزمینهای اسلامی
مغولان به گونهای کشتار کردند که در این کشتار عمومی، هزاران دانشور، عالم و شاعر تلف شدند، کتابخانهها و گنجینههایی که طی قرنها فراهم آمده بود در یک هفته ویران یا غارت شد، صدها هزار جلد کتاب سوخت.[۹]وقتی سربازان مغول بغداد و ری را تصرف كردند، تقریباً منطقه شرق تمدن اسلامی از علماء پاكسازی شد و تعدادی كه زنده می ماندند، اغلب به سمت مصر رفتند و البته اگرچه مصر از وجود علما خالی نشد، ولی به دلیل تقلید كوركورانه چندان پیشرفتی در زمینه های علمی و تغییر وضع موجود مسلمین حاصل نگردید.
ياقوت حموي سياح و جغرافينويس قرن هفتم هجري قمري در مورد كتابخانههاي مرو كه به دست مغولان نابود گرديد چنين نوشته است:
«متأسفم از اينكه از شهر مرو جدا شدم. در مرو ده كتابخانه وجود داشت كه مانند آنها را از لحاظ داشتن تعداد كتاب و نفاست و ارزش در جهان نديدهام. امانت گرفتن كتاب از اين كتابخانههاي دهگانه مرو بسيار سهلالحصول و آسان و بدون تشريفات بود. كتابهاي آن پيوسته در دسترش عموم قرار ميگرفت و… من همه وقت در خانهام حدود دويست جلد از كتابهاي اين كتابخانهها را در امانت داشتم و بيشتر كتابهايي كه براي مطالعه ميخواستم، بدون سپردن وجهالضمان و يا دادن گروي در اختيارم ميگذاشتند. از كتابهاي اين كتابخانه بسيار استفاده بردم و بايد بگويم بيشتر اطلاعاتي كه در كتاب معجم البلدان و ديگر تأليفاتم آوردهام از پرتو مطالعه اين كتب بوده است. يقين اگر مغول (تاتار) به مرو نزديك نميشد هرگز از مرو بيرون نميشدم.»[۱۰]
در سال ۱۲۵۴م پس از تسخیر بغداد، به گفته ابن بطوطه، قوم خونخوار مغول ۲۴ هزار تن ازعلما و محصلین را از دم تیغ گذرانیدند و از کتابخانهها، تودههای عظیم کتابهای خطی را بیرون کشیدند و به دجله افکندند و آن قدر این کار را تکرار کردند که از کثرت کتاب، در رودخانه سدّی ایجاد شد. سرانجام، مغولان از بیم طغیان آب، بقیه کتابها را آتش زدند.[۱۱]
یکی از مؤلّفان ایرانی می نویسد: جنگ میان اسلام و غرب به صورت جنگ های صلیبی در حدود دویست سال، از سال ۴۹۰ ق (۱۰۹۶م) به بعد پی گرفته شد. اروپا در خلال این جنگ ها، به خواست خود، که دست یابی بر بیت المقدّس بود، دست نیافت، ولی با آنکه اروپا، به گفته توین بی ، از تمدّن و هنر پیشرفته بهره برد، دشمنی تاریخی و دیرپای غرب مسیحی با شرق اسلامی هرگز کم نشد و هنگام یورش های مغول به سرزمین های اسلامی، غرب تا سر حدّ امکان با یورشگران همکاری کرد. نمونه ای از این همکاری پیوند نزدیک پاپ بی گناه چهارم و سن لوئی پادشاه فرانسه با بلندپایگان مغولی در هنگامی بود که مسلمانان در جنگ هفتم صلیبی درگیر (۶۴۶ـ ۶۵۲ ق) و مغولان در اندیشه بستن پیمان بر ضد ایّوبی ها و یورش به بغداد بودند.[۱۲]
[۱] عبداللّه شهبازی ، زرسالاران یهودی وپارسی، استعماربریتانیا وایران ،تهران،موسسه مطالعات وپژوهشهای سیاسی، ۱۳۷۷ـ۱۳۸۳ ،ص۳۵۴
[۲]. گوستاو لوبون ، تمدّن اسلام وعرب، ص ۳۹۷ـ۴۰۳، باتلخیص.
[۳]همان
[۴]همان
[۵]همان
[۶] زیگرید هونکه ،فرهنگ اسلام دراروپا، ص ۱۲۳
[۷] ویل دورانت ،تاریخ تمدّن،ج ۴ ،بخش دوم، ص ۱۳۳۲٫
[۸] محمّدرضا حکیمی ، دانش مسلمین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ۱۳۵۶،ص ۱۲۰
[۹] ویل دورانت ،پیشین،ج ۴،بخش اول،ص ۴۲۳ـ۴۳۱٫
[۱۰] عبدالرفيع حقيقت،تاريخعلوم وفلسفه ايراني ازجاماسب حكيم تاحكيم سبزواري،تهران،انتشاراتكومش، چاپاول، ۱۳۷۲،ص ۲۴۵-۲۴۶٫
[۱۱] علی مظاهری، زندگی مسلمانان در قرون وسطی، ترجمه مرتضی رواندی، تهران، صدای معاصر، ۱۳۷۸، ص ۲۳۸
[۱۲] عبدالهادی حائری ،نخستین رویارویی های اندیشه گران ایران بادورویه تمدّن بورژوازی غرب،ص ۱۱۸
بسیار عالی