دیدگاه دین اسلام به دین سکولاریسم(۲۸۱)

دیدگاه دین اسلام  به دین سکولاریسم(۲۸۱)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

با توجه به آنچه پیرامون تفکر نصرانیت مطرح است، به جرأت می‌توان گفت: دین سکولاریسم در قالب نوین و امروزین آن فرزند مشروع تمدّن غرب است؛ زیرا آیینى که از مسیر زلال الهى خود منحرف و با اهواء و آراى زمینى ممتزج شده بود، نمی‌توانست داعیه پاسخ‌گویى به همه نیازهاى انسان را در هر زمانى داشته باشد. افزون بر این، شریعت سیدناعیسی(ع) ‏ شریعت خاتم نبود و هرگز عیسی(ع) ‏خود را آخرین پیام‌آور الهى معرفى نکرده بود، بلکه با تأکید بر ظهور احمد  (ستوده شده ) بشارت بعثت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم را داده بود.

بسیاری از زمینه‌های فکری و اجتماعی که سبب پیدایش سکولاریسم در قالب نوین و امروزین آن شد اختصاص به نصرانیت و رفتار غلط سران کلیسا دارد و در اسلام چنین زمینه‌هایی وجود ندارد. اسلام دین جامع و تحریف ناشده‌ای است که در تمام زمینه‌های اجتماعی ارائه طریق نموده است و همواره از به کارگیری علم و عقل استقبال می کند. بیشتر احکام اسلام به حوزه های اجتماعی مربوط است که برای پیاده ساختن آنها قطعا نیاز به حکومت دینی است .[۱]

اسلام دین خاتم و از آفت تحریف در امان است، از این‌رو، مجالى براى طرح جدایى دین از سیاست به طور طبیعى در بستر فرهنگ اسلامى وجود نداشت و هنگامى این اندیشه در این دیار سربرآورد که برخى مسلمانان با افکار غربیان آشنا و شیفته آن شدند و گمان کردند که تکرار آن مطالب موجبات تکامل و ترقى جوامع اسلامى را فراهم می‌کند..

همچنان كه در مفهوم دین سكولاريسم گفته شد اصل جدايى شریعتهای آسمانی از زندگی انسانها، محصول شرايط ويژه غرب و نشأت گرفته از جهان بينى خاص نصرانیت و طرز تفكر يونانى بوده است. چنان كه در اين تفكر دين آسمانی و دولت، دنيا و آخرت، جان و تن، روح و ماده و آسمان و زمين دو قطب متضاد و جدا از هم، پنداشته مى شوند. اين طرز تفكر، ويژه شرايط مغرب زمين است و در تاريخ و فرهنگ شرق بويژه، جهان اسلام ريشه اى ندارد.

در مكتب و فرهنگ اسلام، دين و دولت و دنيا و آخرت، دو روى يك سكه تلقى شده و تفكيك ناپذير مى باشند. در اسلام، سياست بر پايه قانون شریعت الله  استوار است و تنها كسانى كه معتقد و متعهد به مكتب بوده و از آگاهى هاى ويژه دين اسلام  بهره مند باشند، حق دارند در رأس قدرت قرار گيرند. در صدر اسلام، بين دين اسلام و سياست، هيچ گونه مرزبندى وجود نداشته است و رهبر دينى، نقش رهبرى سياسى را نيز به طور همزمان، عهده دار مى شده است.

وظايف اساسى دولت اسلامى، افزون بر تأمين نظم و آرامش در جامعه، تأمين منافع مردم و تنظيم روابط اجتماعى، فراهم آوردن مقدمات تعالى روحى و سعادت معنوى و گسترش مكتب بوده و تمامى قوانين حكومتى بر پايه فرمان هاى شریعت الله  قرار داشته است.

بدينسان شریعت پیامبر خاتم، بر خلاف نصرانیت كه با بينشى متشتّت، دين اسلام و دنيا را از هم جدا و در دو قطب مقابل هم مى ديده است، داراى بينش توحيدى بوده و هستى را به قطب هاى جدا از هم تقسيم نمى كند. در اسلام، دين و سياست از هم تفكيك ناپذيراند و از همين رو پيامبر(صلى الله عليه وآله) هم رييس امور دينى و هم رهبر سياسى مردم بوده و كسانى نيز كه از طرف ایشان براى حكومت بر ولايات تعيين مى شدند، هم مسؤول امور دينى و هم مسؤول امور دنيوى به شمار مى آمدند.

نكته مهم ديگر آن كه، بر خلاف نصرانیت و اديان ديگر كه فاقد ابعاد سياسى ـ اجتماعى مى باشند، اسلام يك نظام جامع و كامل است كه داراى نظامات ويژه سياسى، اجتماعى، اقتصادى و حقوقى مى باشد. از اين رو، نظريه تفكيك دين و سياست، در جهان اسلام، يك فكر بيگانه محسوب شده و از واقعيت هاى عينى تاريخ، فرهنگ و مكتب اسلامى نشأت نگرفته است.

دینى که آمده تا راه سعادت را براى بشر تا انتهاى تاریخ بیان کند، نمی‌تواند نسبت به امرى که همه جوامع به آن نیاز دارند؛ یعنى حکومت، ساکت و بی‌تفاوت باشد. از سوى دیگر، ساخت و بافت احکام اسلامى به گونه‌اى است که وجود حکومت را اقتضا می‌کند و اسلام بدون حکومت نمی‌تواند به حیات خود ادامه دهد و  احکام اسلامى به گونه‌اى است که بسیارى از آنها بدون تشکیل حکومت قابل اجرا نیست؛ مانند احکام جزایى، یا قضایى، یا مالى اسلام.

بر این منوال دین سکولاریسم در جامعه اسلامی زمینه‌ای ندارد، نخست بخاطر خاستگاه متفاوت دین اسلام به عنوان دینی که در ساختار سیاسی خاصی شکل نگرفت، برخلاف نصرانیت که در یک ساختار پیشرفته سیاسی قرار گرفت. همچنین سرنوشت تاریخی اسلام ونصرانیت نیز با یکدیگر متفاوت است نصرانیت با علم، دنیا، آداب و اندیشه‌های دانشمندان  مخالفت کرد در حالی که اسلام با عقل، علم، منافع مردم و واقعیت‌های زندگی سازگار است و انسان را مرتبا به تفکر دعوت می‌کند، بنابراین چون خاستگاه و سرنوشت تاریخی نصرانیت با اسلام متفاوت بود، دین سکولاریسم در جهان اسلام هیچ شانس موفقیتی ندارد و تنها یک امر وارداتی است و به عبارتی کالایی که بذرش وارداتی است و در سرزمین‌های اسلامی نمی‌روید.

بسیاری از زمینه های فکری و اجتماعی که سبب پیدایش سکولاریسم شد اختصاص به مسیحیت و رفتار غلط سران کلیسا دارد و در اسلام چنین زمینه هایی وجود ندارد. اسلام دین جامع و تحریف ناشده ای است که در تمام زمینه های اجتماعی ارائه طریق نموده است و همواره از به کارگیری علم و عقل استقبال می کند. بیشتر احکام اسلام به حوزه های اجتماعی مربوط است که برای پیاده ساختن آنها قطعا نیاز به حکومت دینی است.[۲]

اگر چه توجه به علم و بهادادن به عقل نیکو و پسندیده است اما باید توجه داشت عقلانیت ملازم با تفکیک دین اسلام  و دنیا نیست؛ یعنی چنین نیست که طی کردن راه علم و عقل به معنای کنار گذاردن دین اسلام از صحنه جامعه باشد. همچنانکه میان سیاست و دین اسلام ، یا علم و دین اسلام ، مدیریت دینی و مدیریت علمی نیز ناسازگاری وجود ندارد؛ مثلا مقصود از مدیریت اسلامی به کارگیری ارزش های اسلامی در مدیریت است که با بسیاری از دستاوردها و اصول و شیوه های علمی مدیریت نیز سازگار است. نه تنها حضور دین اسلام در متن سیاست باعث آلوده شدن حریم دین نمی شود بلکه عدم حضور دین اسلام  در جامعه سبب ناکام ماندن اهداف شریعت و آلوده شدن همه چیز می گردد.

تاریخ و سیره پیامبر(ص) حاکی از اهتمام ایشان به مسائل اجتماعی است. مکاتبات و پیمانهای پیامبر با قبایل داخلی و کشورهای همسایه، از این قبیل است.[۳] از این رو می بینیم در متون دینی اسلامی دستورات فراوانی ناظر به شئون مختلف زندگی دنیوی انسان وارد شده است؛ مثلا در زمینه اقتصاد آیات و روایات متعددی وجود دارد که درباره استقلال اقتصادی (نساء/۱۴۱)، عدالت اقتصادی (حدید/ ۲۵)، توسعه اقتصادی و غیره وجود دارد. در زمینه سیاست آیاتی درباره حقیقت حکومت و الهی بودن آن (نور/ ۵۵)، عدم گرایش به باطل (هود/ ۱۱۳ )، تحقق و گسترش عدالت (نساء/ ۵۸)، نفی استکبار (فرقان /۲۱) و مشورت در مدیریت (آل عمران /۱۵۹) و … یافت می شود.[۴]

نیازهای انسان در طول تاریخ گاهی ثابت است که دین اسلام به صراحت درباره آنها اظهار نظر کرده است و گاهی نیز متغیر است که در آنها نیز اصول و قواعد کلی بیان شده و از آنجا که نیازهای متغیر ریشه در نیازهای ثابت دارند، عالمان دینی با کمک آن اصول، فروع و جزییات را نیز استنباط می کنند، که این شیوه اجتهاد نام دارد.  [۵]

بر این اساس، اسلام، انديشه سكولاريسم را بر نمی تابد، در انديشه سكولاريسم، حق قانونگذاری و حاكميت، به غير خدا يعنی انسان واگذار گرديده است، در حالی كه در بينش توحيدی ، مالكيت و حاكميت حقيقی و اصلی از آن خداست و بدون اذن او هيچ انسانی حق ندارد بر ديگری حكم برداند. در دین سکولاریسم و در نرمترین حالت آن، دين امری فردی قلمداد شده و به رابطه فردی انسان و خدا ارتباط دارد ولی آن گاه كه ضرورت دين اسلام  به عنوان مجموعه ای مشتمل بر قوانين اجتماعی برای سعادت مادی و معنوی انسان ثابت گردد، طبعاً گرايش دین سكولاريسم طرد می شود. اسلام برای همه شؤون انسانی اعم از فردی و اجتماعی ، قوانين و مقرراتی دارد.

به اين ترتيب، ملاحظه مى شود كه در مورد ريشه هاى بروز دین سکولاریسم در شکل نوین آن ، جهان بينى مسلمانان و شرايط جهان اسلام، به طور كامل با غرب متفاوت بوده است. افزون بر اين، نظام خاص كليسا كه مانعى در راه دگرگونى وضع موجود بوده، روشنفكران آن ديار را وامى داشته است تا گمانه جدايى دين آسمانی از سياست را با شدت هر چه بيشتر مطرح سازند، در حالى كه در سرزمینهای مسلمان نشین چنين نبوده است.

افراد که از دین مقدس اسلام درک و معلومات دقیق وهمه جانبه دارند ، به این امر اعتقاد وباور دارند که دین اسلام با سیاست روابط ناکستنی ومحکم دارد. حتی علمای غیر اسلامی نیز بدین حقیقت اعتراف می نمایند . بر اساس اعتقادات اسلامی حاکمیت مطلق از ان پروردگار است واعمال این حاکمیت در روی زمین به بندگان صالح آن داده شده است . واین بدین معنای است که حضور دین در همه عرصه ای های زندگی بشر وجود دارد .

ولی دین سکولاریسم ومبلغین وحامیان این دین، همه سعی وتلاش خویش در این عرصه به مصرف می رساند تا دین اسلام را از صحنه های اجتماعی و سیاسی حذف کند وآن را به زندگی فردی وعبادی وبه اصطلاح دین را در گنج مسجد وقبرستان منتقل سازد . ودر نهایت امر حق قانگذاری وحاکمیت را از دین اسلام حذف و به غیر خدا واگذار کند.

در حالیکه بر اساس حکم اسلامی ،«کتاب الله وسنت نبوی»، حاکمیت مطلق از آن پروردگار است . وخداوند منشاء مشروعیت حاکمیت دینی است وسیاست اسلام مبتنی بر قوانین آسمانی وسنت پیامبر صلی الله علیه وسلم استوار، می باشد . بنابراین در همه عرصه های زندگی بشر اعم از امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و …. دخالت تام ومستقیم دارد وعقل وعلم در سایه هدایات قانون شریعت مناسبات اقتصادی وسیاسی جامعه را، متناسب با وضع موجود و به روز شده ، سامان می بخشد.

در دین سکولاریسم، هدف دولت سکولار تلاش برای حفظ حاکمیت وایجاد موازانه میان آزادی وعدالت  سکولاریستی است. یعنی این که چه باید کرد که آزادی های فردی و نفسانی افراد محدود نشود وقدرت حاکمان چگونه کنترل شود که مخل به آزادی افراد (آزادی که خود شان تفسیر می کنند) نباشند ؟

اما در قانون شریعت الله، هدف از سیاست وحاکمیت، احیای دین وسنت های الهی، اقامه عدل، قسط انصاف است. اجرا وتطبیق قوانین الهی برای ایجاد امنیت وفراهم ساختن زمینه ای جهت رشد مادی ومعنوی، ونجات انسان از تاریکی بسوی نور، اصلاح جامعه، مبارزه با بدعت های ناروا، تعلیم وتربیت صحیح وسالم، احقاق حقوق انسان بخصوص ضعفا، ودر نهایت دستیابی به فضیلت، کمال ومعرفت است. خداوند متعال می فرماید : قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ، يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ. (مائده / ۱۵-۱۶)از سوي خدا نور و كتاب روشنگري به پيش شما آمده است خداوند با آن (كتاب) كساني را به راههاي امن و امان (از ترس و هراس دنيا و آخرت) هدايت مي‌كند كه جوياي خوشنودي او باشند، و با مشيّت و فرمان خود، آنان را از تاريكيهاي (كفر و جهل) بيرون مي‌آورد و به سوي نور (ايمان و علم) مي‌برد، و ايشان را به راه راست رهنمود مي‌شود .

در قرآن عظیم الشان آیات متعدد ی براین امر تاکید می دارد که وضع قانون وحاکمیت مطلق از آن پروردگار بوده وما انسانها مجریان این قانون در روی زمین می باشیم .[۶] همچنان قرآن عظیم الشان راهنمائیهای  خاصی را برای پیروان خویش هدایت فرموده است  ومی فرماید : آن عده از نظامهایی که مخالف شرع  هستند نباید از آنها پیروی گردد، وحتی امر بر سر نگونی همچو نظامهایی نموده است :بطور مثال خداوند پاک می فرماید : يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ. (نساء / ۶۰) مي‌خواهند داوري را به پيش طاغوت ببرند (و حكم او را به جاي حكم خدا بپذيرند ؟ !) . و حال آن كه بديشان فرمان داده شده است كه (به خدا ايمان داشته و) به طاغوت ايمان نداشته باشند .

وحتی قرآن در برخی از آیات پیروان خویش را به مقابله رو در رو در مقابل حکومت طاغوتی مخالف اسلام دعوت نموده است . از آن جمله می توان به سیدنا موسی علیه السلام اشاره نمود که وظیفه داد تا به مبارزه رو در رو با فرعون بپردازد .  اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (نازعات / ۱۷)برو به سوي فرعون كه سركشي و طغيان كرده است .

همچنان قرآن عظیم الشان حکمران خویش را به پیروی از دین اسلام واحکام قرآنی دعوت نموده وحکام اسلامی که از احکام قرآنی سر پیچی می نمایند آنان را : فاسق، کافر وظالم خطاب نموده اند :

وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ » ،«الظَّالِمُونَ»، «الْفَاسِقُونَ» (مائده/۴۴، ۴۵،۴۷)  قرآن عظیم الشان در خطاب به پیامبر اسلام می فرماید : إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ. (نساء/ ۱۰۵)ما كتاب (قرآن را كه مشتمل بر حق و بيانگر هر آن چيزي كه حق است) به حق بر تو نازل كرده‌ايم تا ( مشعل راه هدايت باشد و بدان) ميان مردمان طبق آنچه خدا به تو نشان داده است داوري كني، و مدافع خائنان مباش.

علاوه بر آن در قرآن عظیم الشان از حکومت ورهبری واعطای ملک وپادشاهی به برخی از پیامبران مانند : داود علیه السلام، سلیمان علیه السلام، ابراهیم علیه السلام، لوط و… سخن به میان آمده است . که ذکر همچو داستان ها در قرآن خود مبین وحدت وعینیت عملی دین اسلام وسیاست است .

  • يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى… . (ص/ ۲۶) اي داود ! ما تو را در زمين نماينده (ي خود) ساخته‌ايم (و بر جاي پيغمبران پيشين نشانده‌ايم) پس در ميان مردم به حق داوري كن و از هواي نفس پيروي مكن كه تو را از راه خدا منحرف مي‌سازد . بي‌گمان كساني كه از راه خدا منحرف مي‌گردند عذاب سختي به خاطر فراموش كردن روز حساب و كتاب (قيامت) دارند
  • فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا. (نسا ء/۵۴) ما كه به آل ابراهيم (كه ابراهيم نياي شما و ايشان است) كتاب (آسماني) و پيغمبري و پادشاهي عظيمي داديم
  • همچنان قرآن عظیم الشان اطاعت از رسول و صاحبان امر از مسلمین را بر مسلمانان واجب نموده ، می فرماید : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ. (نساء/۵۹)‏ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد!از خدا (با پيروي از قرآن) و از پيغمبر (خدا محمّد مصطفي با تمسّك به سنّت او) اطاعت كنيد، و از كارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداري نمائيد.

با توجه به آیات قرآنی فوق آشکارا ثابت می گردد که دردین مقدس اسلام ، دین وحکومت جدا ناپذیر بوده وحاکمیت مطلق از آن خدا می باشد .بر این اساس دادن  شعاری های جدائی دین اسلام از سیاست در سرزمینهای مسلمان نشین وبخصوص در دولت و حکومت اسلامی ما که سالها پیش تشکیل گردیده و کارنامه ی مطلوبی از خود بر جای گذاشته است، صرف شعار بوده، تطبیق وعملی ساختن آن غیر ممکن غیر عملی وغیر عقلی می باشد .

بنابر این کسی که اجرای احکام شرعی را لغو کند و قوانین بشری را جایگزین قوانین شرعی کند او تابع دین سکولاریسم است نه  دین اسلام . کسی که امور حرام در اسلام را مانند زنا ، هم جنس بازی، ازدواج با محارم، مسکرات، معاملات ربوی و امثالهم را آزاد  بداند و معتقد باشد حرمت اینها نوعی تحجر و ضرر بر روح و روان انسانی و ممنوعیت و محدود کردن آزادی است و ممنوعیت آن بر خلاف  آزادی های فردی و مصلحت انسان هاست؛ او تابع دین سکولاریسم است نه  دین اسلام .

کسی که مانع و یا منکر اجرای حدود شرعی مانند قصاص از قاتل و رجم زنا کار و اجرای حد شرعی بر زنا کار و قطع دست دزد و محارب باشد و یا مدعی باشد که اجرای حدود الهی بر خلاف شأن و شخصیت و کرامت و شرافت انسانی است او نیز تابع دین سکولاریسم است نه  دین اسلام .

بنا بر این از نظر شریعت اسلامی کسی که از امور شرع مواردی را که می پسندد و آن را به نفع خود می داند، مانند: احوال شخصیه و آنها را قبول می کند و مواردی را که نمی پسندد و باب طبعش نیست رد می کند. مانند یهود مصداق این آیه قرار می گیرد. «أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَی أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (بقره/ ۸۵)آيا به بخشي از (دستورات) كتاب (آسماني) ايمان مي‌آوريد و به بخش ديگر (دستورات آن) كفر مي‌ورزيد ؟ براي كسي كه از شما چنين كند، جز خواري و رسوائي در اين جهان نيست، و در روز رستاخيز (چنين كساني) به سخت‌ترين شكنجه‌ها برگشت داده مي‌شوند، و خداوند از آنچه مي‌كنيد بي‌خبر نيست .

هدف سکولاریستها دنیا طلبی، شکم پرستی و شهوترانی است هر چند که مرتکب حرام شوند و سبب فوت واجبات شرعی و دینی اسلام گردند .این ها مصداق عملی این آیات هستند که الله فرموده:

  • مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ * أُولَئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِیهَا وَبَاطِلٌ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ . (هود/ ۱۵، ۱۶) كساني كه (تنها) خواستار زندگي دنيا و زينت آن باشند (و جز خوردن و نوشيدن و اموال و اولاد را طالب نبوده و چشم‌داشتي به آخرت نداشته باشند، برابر سنّت موجود در پيكره‌ي هستي، پاداش دسترنج و) اعمالشان را در اين جهان بدون هيچ گونه كم و كاستي به تمام و كمال مي‌دهيم (چرا كه مدار اين جهان بر اعمال استوار است‌؛ نه بر نيّات و مقاصد، و بر اين خوان يغما چه دشمن چه دوست) وحقي از آنان در آن ضايع نمي‌گردد .  ‏آنان كسانيند كه در آخرت جز آتش دوزخ بهره و سهمي ندارند، و آنچه در دنيا انجام مي‌دهند، ضايع و هدر مي‌رود ( و بي‌اجر و پاداش مي‌شود ) و كارهايشان پوچ و بيسود مي‌گردد (هرچند كه اعمالشان به ظاهر انساني و مردمي و عبادي باشد) .
  • مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا (الإسراء/ ۱۸)هر كس كه دنياي زودگذر (اين جهان) را بخواهد (و تنها براي زندگي آن كار كند)، آن اندازه كه خود مي‌خواهيم و به هركس كه صلاح مي‌دانيم، هرچه زودتر در دنيا بدو عطاء خواهيم كرد . به دنبال آن، دوزخ را بهره‌ي او مي‌كنيم كه به آتش آن مي‌سوزد، در حالي كه (به سبب كارهائي كه در دنيا كرده است) مورد سرزنش است و (از رحمت خدا) رانده و مانده است .

[۱] عبدالحسین خسرو پناه ، کلام جدید، قم ،  مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه ى علميه ۱۳۷۹     ص۱۱۰.

[۲] همان، ص ۲۲۹٫

[۳] همان، ص ۲۲۸

[۴] همان، ص ۲۲۷ – ۲۳۹

[۵] علی ربانی گلپایگانی،  ‌ریشه ها و نشانه های سكولاریسم،‌ ص ۲۱۴ ،  قدردان قراملكی،محمد حسن، ‌ سكولاریسم در اسلام و مسیحیت، ص ۱۴۵

 

[۶] انعام/ ۵۷  ؛ قصص/ ۷۰ ؛ رعد/ ۱۱ ؛  یوسف/ ۴۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *