سید قطب و واکنش به نطفه انحرافی جریان اخوان المسلمین(۲۶۰)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
سيد در كتاب معالم فى الطريق ضرورت جهاد ضد دشمن را اجتناب ناپذير مىداند و مىگويد: «برقرارى حكومت خداوند بر روى زمين و محو حكومت بشرى، گرفتن قدرت از دست بندگان غاصب و برگرداندن به خدا، اقتدار بر اساس قانون الهى و از بين بردن قوانين ساخته بشر فقط از طريق موعظه و حرف صورت نخواهد گرفت.»
سيد قطب در جايگاه مغز متفكر جمعيت اخوان المسلمين بين سالهاى ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۴ ميلادى مطرح بود و همواره مقابل كسانى كه از اين جنبش ضد استعمارى انتقاد مىكردند، مىايستاد. وى در باره «اخوان المسلمين» مىگويد: خداوند اخوان المسلمين را زنده بدارد كه مصر را زنده نمود و مفهوم جهاد را كه از نظر مردم فقط شعار دادن و كفزدن بود، تغيير داد و مفهوم اصلى آن را كه كار و فداكارى است، به آن بازگردانيد و چگونگى نبرد را كه منحصر به تبليغات بود، به قربانى شدن و شهادت در راه خدا تبديل كرد.[۱]
سيدقطب معتقد است : انگلستان و امريكا با همكارى روسيه در بيرون راندن ما مسلمانان از فلسطين شركت نمودند. فرانسه در شمال افريقا بر ضد ما جنگيد و در آزار و شكنجه ما شركت كرد و هنوز هم دسته جمعىبر ضد ما و دين ما كوشش مىكنند؛ به همين دليل، هر گونه معاهده و هر گونه همكارى با اين كشورها از نظر اسلام نامشروع است و البته مردم مسلمان حق ندارند كه در عمل نامشروعى با دولت همكارى كنند؛ بلكه بايد به هر وسيلهاى كه مقدور باشد دولت را از ارتكاب هر عمل حرامى بازدارند [۲]
سيد قطب جامعه را به دو نوع جاهلى و اسلامى تقسيم مىكند. او در اين زمينه مىگويد: امروز در جاهليتى به سر مىبريم كه هنگام ظهور اسلام وجود داشت و بلكه تاريكتر از آن. تمامى آنچه در اطراف ما است، جاهلى است. وظيفه ما اين است كه اولاً تحولى در درون خود به وجود آوريم تا بر اساس آن بتوانيم جامعه را دگرگون كنيم. اسلام بيش از دو جامعه نمىشناسد. جامعه جاهلى و جامعه اسلامى. جامعه اسلامى جامعهاى است كه در تمامى ابعاد عقيده و عبادت، شريعت و احكام، سلوك و اخلاق اسلامى در آن تحقق يافته است و جامعه جاهلى جامعهاى است كه به اسلام عمل نمىكند.
در واقع سيد قطب معتقد است: اسلامى كه دشمنان معرفى مىكنند با اسلامى كه رسول گرامى صلىاللهعليهوآله آورد، تفاوت عميق دارد. سيدقطب نخستين انديشهور جهان اسلام است كه كلمه «اسلام امريكايى» را مطرح كرده بود. به اعتقاد او، اين روزها امريكايىها نيازمند اسلام هستند تا در خاورميانه و كشورهاى اسلامى با كمونيسم بجنگد .[۳]وى معتقد است جامعهاى كه مردمش مسلمانند اما احكام آن را رعايت نمىكنند، هرچند نماز بخوانند، روزه بگيرند و به حج بروند، به هيچوجه جامعه اسلامى نبوده، در رديف جامعه جاهلى قرار دارد؛ چنان كه به اعتقاد او جامعهاى كه خدا را قبول دارد، ولى به مردم اجازه نمىدهد دين را به جامعه سرايت دهند، بلكه فقط اجازه مىدهد مردم خدا را در مساجد عبادت كنند، جامعه جاهلى است.[۴]
سيد قطب، اسلام را يگانه دين رهايىبخش از مشكلات جوامع بشرى مىداند و معتقد است كه هيچ نظامى غير از نظام اسلام نمىتواند سعادت بشر را فراهم سازد.[۵]
مهمترين دوران مبارزه سيدقطب به زمانى مربوط مىشود كه به جمعيت اخوان المسلمين پيوست. جمعيت اخوان المسلمين يكى از جمعيتهاى مبارز در سالهاى ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ميلادى بود كه در بيشتر كشورهاى عربى فعاليت مىكرد و مقر اصلى آن در مصر قرار داشت. اين جمعيت را حسن البناء (م۱۳۶۸ق) در شهر اسماعيليه مصر در ذىالقعده سال ۱۳۴۷ پايهگذاشت و فعاليت خود را در مدرسه «التهذيب» با تعليم قرآن، تجويد، حديث، تفسير و ديگر علوم اسلامى، آغاز كرد. حسن البناء در سال ۱۳۵۰قمرى، رسالهاى دربردارنده اهداف جمعيت اخوان المسلمين منتشر كرد و در جايگاه دبيركل جمعيت برگزيده شد.
هنگام جنگ اعراب و اسرائيل در سال ۱۹۴۸ ميلادى جمعيت اخوان المسلمين به يارى ملت فلسطين شتافت و بسيارى از اعضاى آن در اين جنگ شركت كردند. پس از اين وقايع، از طرفى محبوبيت اخوان المسلمين بين مسلمانان به شدت افزايش يافت و از طرف ديگر، دربار مصر و استعمار پير انگليس از آنان عصبانى و ناراحت شدند؛ از اينرو به فرمان ملك فاروق در سال ۱۳۶۸ قمرى فرمان انحلال جمعيت صادر شد و به تلافى اين فرمان، جمعيت اخوان المسلمين نخست وزير مصر(نقراشى پاشا) را كشتند و حكومت وقت نيز به تلافى اين اقدام، دبير كل اين جمعيت يعنى «حسن البناء» را در سال ۱۳۶۹ق ترور كرد [۶]
ترور حسن البناء زمانى بود كه سيدقطب در امريكا به سر مىبرد. او مىديد كه نشريات امريكايى به شدت از كشتهشدن حسن البناء ابراز خوشحالى مىكنند؛ بدين جهت همانجا تصميم گرفت پس از بازگشت از امريكا در سال ۱۹۵۱ ميلادى به طور رسمى به اخوان المسلمين بپيوندد. وى چنان به اين گروه علاقه داشت كه هميشه مىگفت: من در سال ۱۹۵۱ ميلادى متولد شدم [۷]
سيدقطب پس از عضويت در جمعيت اخوان المسلمين، ابتدا عضو مكتب ارشاد، سپس در جايگاه رئيس هيأت تحريريه نشريه اخوان المسلمين منصوب شد. مقالات تند و صريح او در اين نشريه و روزنامههاى ديگر، سبب شد تا وى در سال ۱۹۵۴ به پانزده سال زندان محكوم شود. پس از صدور حكم، وى را به زندان قديم «ليمان طره» كه قدمتى پانصدساله دارد، منتقل كردند. وى در زندان به نوشتن كتاب ادامه داد و تفسير نفيس فى ظلال القرآن را در زندان نگاشت. پس از پنج سال محكوميت، سيد در زندان بيمار شد و بيم مرگ وى مىرفت؛ از اينرو مسؤولان اخوان المسلمين مصر با دبير اين جمعيت در عراق به نام أمجد زهاوى تماس گرفتند و به او توصيه كردند عبدالسلام عارف، رئيس جمهور وقت عراق را واسطه قرار دهد كه جمال عبدالناصر را قانع كند تا سيد از زندان آزاد شود. عبدالسلام عارف پيغام را فرستاد و به واسطه اين پيغام، سيدقطب در سال ۱۹۶۴ ميلادى از زندان آزاد شد.
پس از آزادى از زندان بر سر ادامه كار جمعيت، اختلافنظر حاصل شد. عبدالفتاح اسماعيل، عضو ارشد اين جمعيت و همفكرانش بر اين عقيده بودند كه بر طبق آموزه های امام شهید حسن البناء بايد جهاد را ادامه داد؛ ولى بعضى از اعضا [۸]با اين نظر موافق نبودند . و آرام آرام نطفه ی جریان نامبارک اخوان الشیاطین از درون همین مخالفین سید قطب با حمایت عوامل خارجی رشد کرد، که ما هم اکنون ثمرات تلخش را در خادم شدنشان به اشغالگران و مرتدین محلی لمس می کنیم .
خاندان قطب بخصوص سید که از معماران ایدئولوژی اسلامی در دوران نوین واز سران بزرگ اخوان نخستین می باشد که درشرایط دشواری اخوان را رهبری کرده است،اما در قیادت حسن الهضیبی رهبری اخوان سر به انحراف گذاشت واسلامشان به قول سید قطب، اسلام درباری و آمریکایی شد وسیدی را که زینب غزالی ودیگران او را امام خطاب می کردند کم کم او وافکارش را به حاشیه راندند وهضیبی کتاب «نحن دعاة ولاقضاة » را محض برای تقبیح سید قطب ومودودی نوشته وسید را ازاخوان بیرون دانسته او را کسی می داند که نماینده خودش است واز جانب خودش صحبت می کند ومحمد عبداللطیف سبکی از روحانیون درباری، سید قطب را از گروه خوارج به حساب آورد . محمد قطب و دیگران نیز در آثارشان ازجمله در کتاب «واقعنا المعاصر» ازانحراف اخوان پرده برداشته اند وامینه قطب در سوگ برادرش سید، در ضمن رثائی بلند از انحراف اخوان در پیشگاه روح برادرش شکوه می کندومی گوید:
الیک اخی هذه الخاطرات تجول نفسیمع الذکریات
فاهمس والیل یحی الشجون ویوقظ کل هموم الحیاة
اخی انه لحدیث یطول وفیه الاسی وعمیق الشجون
رایت تبدل خط الحداة بما نالهم من عناء السنین
فمالواالی هدنةالمستکین ومدوا الجسور مع المجرمین
رواو ان ذالک عین الصواب وما دونه عقبات الطریق
بتلک المشورة مال السفین تارجح فی سیره کالغریق
وفی لجه الیم تیه یطول وظلمه لیل طویل عمیق [۹]
با تمام این فتنه ها و غوغا سالاری جریان انحرافی ،سيدقطب كه همچون صحابه روحيه انقلابى و جهادى داشت، به عبدالفتاح اسماعيل پيوست و مطالبى در باره لزوم تغيير حاكميت و برپايىنظام اسلامى نگاشت كه بعدها با عنوان كتاب معالم فى الطريق چاپ شد. با ادامه فعاليتهاى سيدقطب و تأثير افكار و آراى وى بر مردم به ويژه جوانان مصر و جهان عرب، در سال ۱۹۶۵ ميلادى دوباره دستگير و زندانى شد. گروههاى كمونيستى مصر كه به شدت با افكار سيد مخالف بودند، آنجا شعار مىدادند: جمال، ذبح كن. ذبح كن. در اين دوره از زندان كه حدود چهارماه طول كشيد، سيد را در زندان انفرادى حبس كردند و پيش چشم او خواهرزادهاش، رفعت را كشتند. محاكمه سيدقطب در جايگاه متهم رديف اول به فرمان جمال عبدالناصر در دادگاه نظامى در تاريخ ۱۹۶۶/۴/۱۲ ميلادى آغاز شد و به مدت ۳۶روز ادامه يافت و پس از اتمام محاكمه، آنها منتظر صدور حكم بودند[۱۰]
سيد قطب و محمد يوسف هواش و عبدالفتاح اسماعيل محكوم به اعدام و بقيه اعضاى اخوان المسلمين از ۱۰ سال تا حبس ابد زندانى مىشوند. سيد در پاسخ دوستانش كه پرسيدند حكم اعدام را چگونه يافتى؟ پاسخ داد: شكر خدا من پانزده سال است كه آرزوى شهادت دارم[۱۱]. بعضى از دوستانش از او خواستند كه از اعمالش عذر بخواهد تا شايد از اعدامش صرفنظر كنند؛ اما وى در پاسخ گفت: من از عملى كه براى خدا انجام دادم، عذر نمىخواهم.
[۱] سید قطب ، ما چه مىگوييم، ترجمه و تفصيل از هادى خسروشاهى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۰ش، ص۱۰۷
[۲] همان، ص۱۰۰
[۳]سید قطب، ما چه مىگوييم، ص۹۱ . و پس از آن نیازمند اسلامی شدند که با شریعت گرایان بجنگد .
[۴] سید قطب ، نشانههاى راه، ترجمه محمود محمودى، تهران، نشر احسان، ۱۳۷۸، ص ۱۸۲
[۵] سید قطب ، عدالت اجتماعى در اسلام: مباحثى در زمينههاى جامعه، اقتصاد، سياست و حكومت، ترجمه و توضيحات سيدهادى خسروشاهى و محمدعلى گرامى، تهران، كلبه شروق، ۱۳۷۹، ص۲۳، ۲۷ و۱۳۰
[۶] دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج۷، ص۲۷۱
[۷] پيامبر و فرعون، ص۳۹
[۸] همچون الهضیبی کارمند بازنشسته دادگستری و عامل اصلی انحراف جریان مبارک اخوان
[۹] مجله المجتمع شماره ۸۸۳ سال نهم ۲۰ سپتامبر۱۹۸۸
[۱۰] صلاح عبدالفتاح خالدى، سيدقطب از ولادت تا شهادت، ترجمه جليل بهرامىنيا، تهران، نشر احسان، ۱۳۸۰ش، ص ۲۱۸
[۱۱] سید قطب ، ما چه مىگوييم، ترجمه و تفصيل از هادى خسروشاهى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۰ش، ص۲۲ / نیز مجله المجتمع شماره ۸۸۳ سال نهم ۲۰ سپتامبر۱۹۸۸