- جنگ روانی و شبهات سلفیون آمریکائی – سعودی (۲۹۵)جهاد با شیطان و نفس جهاد اکبر و کوچک و ناچیز بودن فرض عین جهاد دفع
جنگ روانی و شبهات سلفیون آمریکائی – سعودی و وعاظ السلاطین درباری
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
شبهات یعنی : وحی شیطان به یارانش جهت مبارزه و مانع تراشی در برابر یکی از برنامه ها و قوانین شریعت الله. الله متعال می فرمایند : إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ. (انعام/۱۲۱) بيگمان اهريمنان و شياطين صفتان، مطالب وسوسهانگيزي به طور مخفيانه به دوستان خود القاء ميكنند تا اين كه با شما منازعه و مجادله كنند.
یکی از شبهات مهمی که مخالفین جهاد مسلحانه بر علیه کفار اعم از حکم فرمایان مزدور ویا به اصطلاح خود شان دانشوران رسمی و دولتی ویا درباری آنرا مطرح ساخته ومی خواهند اذهان مردم مسلمان ما را تغیر دهند این است که جهاد مسلحانه جهاد اصغر ویا کوچک بوده وجهاد با نفس جهاد اکبر یا بزرگتر است، و این توهم خود را به این قول منسوب به پیغمبر صلی الله علیه وسلم مشروعیت می بخشند که گویا وی بعد از اینکه از یکی از غزوات بر گشت فرمود: «رجعنا من الجهاد الأصغر إلى الجهاد الأكبر»، ترجمه: «از جهاد اصغر بسوی جهاد اکبر باز گشتیم»، ومنظور از جهاد اکبر جهاد با نفس است.
قبل ازینکه به شرح وتفصیل این قول منسوب به رسول الله صلی الله علیه وسلم بپردازیم باید یاد آور شویم که منظور آنعده کسانیکه چنین افواهات وشبهات را راه اندازی میکنند اینست که مردم مسلمان را از جهاد مسلحانه با کفار اشغالگر خارجی و دست نشاندگان آنها رو گردان ساخته وعملا، ورای سفسطه های تئوریک ، در دنیای واقع جهاد مسلحانه را به زمان نامعلومی تعطیل نموده ودر بسیاری موارد ، آن را موکول به خواست و سیاستهای اربابانشان می نمایند .
بر همین مبنا کلمه ی جهاد را در موارد دیگری به کار می گیرند که آن را از مفهوم اصلی آن خارج گردانند؛ مانند :
- جهاد بر علیه فقر و گرسنگی، جهاد بر علیه تضاد طبقاتی و برابری زن و مرد زمانی که حکام چپ و سوسیالیست در راس کار بوده و یا اربابان چنین خواستی داشته باشند
- جهاد بر علیه مسلمین آزادیبخش به بهانه دفاع از خاک و وطن، حتی اگر سپاه پیامبر و صحابه باشد [۱]. این هم زمانی است که ناسیونالیستهای دموکرات در راس کار بوده و درخواست چنین فتوایی را داده باشند .
- جهاد بر علیه مواد مخدر
- جهاد بر علیه بیسوادی
- جهاد بر علیه قاچاق کالا
- جهاد بر علیه …… وغیره
تولید این اصطلاحات و استعمال آن جهت از بین بردن منهج جهادی وتحریف مفهوم اصلی کلمه جهاد است، از همین رو است که آنها قرنهاست به تقلید از متصوفه ی به انحراف کشیده شده می کوشند تا افکار عامه را متوجه جهاد به اصطلاح آنان «اکبر» ویا جهاد با نفس ساخته وجهاد مسلحانه را کاملاً ناچیز و در نهایت غیر کاربردی، بیهوده وبی مفهوم جلوه دهند. تا زمینه و مردم را جهت تسلط امثال مغول فراهم نمایند .
حدیث مذکور به شهادت ائمه دین وعلمای محقق صحت ندارد، بلکه توسط بعضی ها جعل سازی شده وبه رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت داده شده است. دلیل این که این قول حدیث نبوده و به رسول الله صلی الله علیه وسلم نا درست نسبت داده شده این است که :
- در سند آن دروغگویان مشهور همچو خلف بن محمد بن اسمعیل ویحیی بن العلاء البجلی وجود دارند.
- متن وموضوع این قول با آیات قرآن مثل :« وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا (نساء/۹۵) و خداوند مجاهدان را بر وانشستگان با دادن اجر فراوان و بزرگ، برتري بخشيده است » ودیگر آیات و احادیثی که فضیلت جهاد مسلحانه را بر سائر اعمال بیان می کند متعارض است.
- در هیچ یک از کتابهای معتبر چون صحاح سته وکتب سنن دیگر این قول وجود ندارد.
پس اگر به نظر دقیق به الفاظ ومعنای این قول نگریسته شود در می یابیم که به هیچ وجه همچو کلماتی از زبان حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم صادر نمی گردد، زیرا این قول چنین وانمود می کند که در جریان جهاد مسلحانه گویا تزکیه واصلاح نفس ترک گردیده است چون رجوع صرف به آن چیز ممکن است که آن قبلاً ترک شده باشد. اکنون هر عاقل وخاصتا کسانی که از نعمت جهاد بهره ای دارند می دانند که بزرگترین میدان تزکیه واصلاح نفس میدان جهاد مسلحانه است، جائی که انسان آماده ی قربانی نفس خود در راه الله می شود وبه سوی شهادتگاه خود قدم بر می دارد.
به همین سبب در قرآن در مواضع ترغیب در راه جهاد « وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ »( توبه/۴۱) و با مال و جان در راه خدا جهاد و پيكار كنيد، به کرات ذکر می شود. پس چگونه می توان تصور کرد که رسول الله صلی الله علیه وسلم بزرگترین میدان وموقع جهاد با نفس را خالی از آن وانمود کرده باشند.
در اینجا بهتر می دانم آنچه را که محققين كتاب (مشارع الأشواق إلی مصارع العشاق) تأليف شيخ ابن النحاس یکی از علمای فاضل قرن نهم هجری در رد این شبهه نوشته اند را با تصرف نقل کنم که می نویسند:
خطرناک ترین عقب گرایی را که جهاد در تاریخ خود متحمل شد تقسیم آن به جهاد اصغر وجهاد اکبر از جانب متصوفه و دامن زدن به آن از طرف منافقین داخلی و دشمنان قانون شریعت الله و حکومت اسلامی بود، دشمنان اسلام از قدیم خطر جهاد را درک نموده بودند ومی دانستند که در صورت ادامه ی جهاد بقای ایشان وحکومتهای باطل شان نا ممکن است، واین را نیز پی بردند که اگر مسلمانان به یک صدا در راه الله برآیند، هیچ قوتی در مقابل شان نمی تواند مقاومت نماید. دشمنان خارجی و منافقین داخلی این همه حقایق را از تاریخ وعملکرد پیشین این امت که نصف کره زمین را در کمتر از نیم قرن و در یک نسل فتح کردند دانستند.
البته حکومتهای ظالم و خائن حاکم بر مسلمین نیز جهت رام نمودن زیر دستان به این توهم و سم خطرناک، با فراهم نمودن زمینه های فعالیت این فرق و سرکوب نمودن مخالفین آنها ، دامن زدند .
دشمنان قانون شریعت جهت پیاده نمودن این پروسه بهترین راه را در این دانستند که مسلمین را به شیوه ای آرام، صلح گونه و مسالمت آمیز به این کانال بکشانند . تاریخ نشان داده است که با افتادن مسلمین در چنین کانالی مشکل دشمنان قانون شریعت الله و حکام ظالم حل گردید و مسلمین رام و دست آموز دشمنانشان گشتند . بر این اساس حکام ظالم و دشمنان اشغالگر خارجی از قرنها پیش تا کنون بر گرده ی مسلمین سوار شده و در امن وامان می خورند ومی نوشند واحساس راحتی کرده و انسانها را به بردگی خود می گیرند.
روشي كه مسلمانان را از جهاد دلسرد نموده وبه باز نشستگی برای مدت طویلی تا امروز وا داشته است تقسیم جهاد به اکبر واصغر بود. زیرا آنان گفتند که جهاد اصغر جنگ با کفار بوده وجهاد اکبر جنگ با نفس وشیطان است. این دشمنان خیلی باهوش بودند زیرا آنان می دانستند که انسان تا زمانی که زنده است هیچ گاه از نفس وشیطان در امان نیست، و به وی وظیفه ای را سپردند که تا آخر عمر بدان مشغول باشد ودرین راستا قول دروغینی را وضع نموده وبه رسول الله صلی الله علیه وسلم منسوب کردند زیرا آنان عظمت رسول الله صلی الله علیه وسلم را در قلب های مسلمانان می دانند. واین حدیث وضع شده چنین وارد شده است که: «رجعنا من الجهاد الأصغر إلی الجهاد الأکبر» «از جهاد کوچکتر بسوی جهاد بزرگتر برگشتیم». واین روایت ساختگی را در بعضی کتابهای غیر معتبر مسلمانان گنجانیدند.
وقتی که برادر مسلمان وبی بهره از علم دین ما این قول دروغین را دریافت گفت: اگر جنگ با شیطان ونفس جهاد اکبر وبزرگتر باشد پس با جهاد کوچک تر به چه در دم می خورد و باید آنچه که مهمتر و بزرگتر است را بگیرم ؟ در قدیم تسبیح طویلی را برمی داشت و به خانقاه و شیخی پناه می برد و خداوند را با مجاهدت با نفس وشیطان به عبادت گرفت، وشاید بعضی از آنان که درآنان امید خیر می شود نیت این را هم داشته باشند که هرگاه از جهاد اکبر فارغ شدند بسوی جهاد اصغر رو آورند، اما آن وقت برایشان میسر نخواهد شد؟ چون این کار تا آخر عمر آنها را به خود مشغول می کند . شیطان و وسوسه های او قبل از این اشخاص وجود داشته و بعد از آنها نیز وجود خواهد داشت؛ پس تمام عمر این اشخاص را به خود اختصاص می دهد .
این قول دروغین در هیچ یک از کتابهای حدیث موجود نیست . خطیب بغدادی این قول را به لفظ دیگری از جابر رضی الله عنه روایت کرده است که فرمود: رسول الله صلی الله علیه وسلم به سوی جنگجویان نزدیک شده وبه ایشان فرمود: «بسوی خیر قدم گذاشتید، واز جهاد اصغر بسوی جهاد اکبر باز گشتید» صحابه پرسیدند: جهاد اکبر چیست ای رسول الله صلی الله علیه وسلم ؟ فرمودند: «مجاهدت بنده با نفسش».
بعد از عرض این قول منسوب به رسول الله صلی الله علیه وسلم محققین می نویسند که در سند این قول خلف بن محمد بن اسماعیل [۲] ویحیی بن العلاء البجلی الرازی [۳] هستند که به قول اکثر علماء ضعیف، دروغگو، واز جمله روایت کنندگان احادیث موضوع ودروغین هستند.
سپس می نویسند : اما حدیثی را که بعضی از ایشان روایت می کنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم در غزوهء تبوک فرمودند که از جهاد اصغر بسوی جهاد اکبر باز گشتیم، اصل ندارد، وهیچ کسی از اهل معرفت آنرا از اقوال وافعال رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت نکرده است، وجهاد علیه کفار از بزرگترین اعمال انسان است، بلکه آن بهترین عملی است که انسان به آن به خداوند تقرب ونزدیکی حاصل می کند. محققین اضافه می کنند که: ما بعد از عرض اینهمه دلائل شک نداریم که این حدیث موضوع ودروغین است. واین قول از ابراهیم بن أبی عبله رحمه الله که تابعی کوچک وثقه است روایت شده است که وی برای کسانی که از جنگ بر می گشتند می گفت: از جهاد اصغر آمدید پس در جهاد اکبر که جهاد قلب است چه کردید؟
امام الدار قطنی درین مورد می فرماید: ابراهیم بن أبی عبله شخصاً ثقه است…. وبه همین دلیل می گویم: نسبت این قول به این امام بدون بیان ضعف آن اگرچه صحت آن را فرض کنیم جواز ندارد، زیرا وی بشر بوده واحتمال سر زدن خطاء از وی می رود، ووی معصوم نیست …… وشاید منظور وی از جهاد اکبر مبارزه ومقابله با نفس در میدان جنگ بوده باشد، زیرا در آنجا مقابله هم با کفار بوده وهم با نفس؛ واین حالت خیلی مشکل وحساس است، زیرا درین حالت نفس انسان را به عقب نشینی ونجات از مرگ امر می کند وشیطان نیز آنرا برایش مزین می سازد.
اگر عقب نشینی از جنگ کفار ومجاهدت با نفس جهاد اکبر باشد پس راهبها و کشیش ها که تمامی زندگی خودرا با خوردن برگهای درختان وگوشه نشینی می گذرانند وبودائیانی که تمام زندگانی خودرا در روزه وعبادت می گذرانند بهترین وخوشبخت ترین مردمان هستند، وهیچ عاقلی این سخن را نمی گوید. این همه اثرات بد احادیث ضعیف وموضوعی است و درین شکی نیست که وضع کنندگان این احادیث دشمنان اسلام ومسلمانان اند وعده ای این احادیث موضوع را با سینه فراخ پذیرفتند .
امام ترمذی روایت می کند که مردی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم بر وادی یی که درآن چشمه ی کوچکی از آب گوارا بود گذشت وگفت: چه می شد اگر از مردمان گوشه نشینی کرده ودرین وادی اقامت گزیده مشغول عبادت خداوند شوم؟ وهرگز این کار را نمی کنم تا آنکه از رسول الله صلی الله علیه وسلم اجازت گیرم، پس این را به رسول الله صلی الله علیه وسلم ذکر کرد، وی صلی الله علیه وسلم فرمودند: «این کار را نکن، زیرا مقام یکی شما در راه خداوند بهتر از هفتاد سال نماز در خانه اش است، آیا دوست ندارید خداوند شما را مغفرت کرده وداخل جنت کند؟ در راه خداوند بجنگید، اگر کسی در راه خداوند به فاصله دو دوشیدن شتر بجنگد جنت بر وی واجب شد».[۴]
دراین حدیث اخیر نص صریح بر بطلان آنچه را بنام جهاد اکبر گمان می کنند وارد شده است، زیرا که آن صحابی از رسول الله صلی الله علیه وسلم می طلبد که برای وی اجازه ی گوشه نشینی دهد تا با نفس خود مقابله کند، لیکن رسول الله صلی الله علیه وسلم وی را منع کرده وبه آنچه از آن چندین مرتبه بهتر است رهنمایی می کند. سپس درین حدیث نکته مهم دیگری به چشم می خورد، وآن این است که، مجاهد در راه خداوند از جمله ی بشارت شدگان بر جنت است، برابر است که در جهاد شهید شود ویا خیر، زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم بطور عام می فرماید: «کسی که در راه خداوند به اندازه فاصله بین دو دوشیدن شتر بجنگد جنت بر وی واجب شد».
زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم آشکارا اعلام می کنند که «با جهاد مسلحانه هیچ چیزی نمی تواند برابر شود» و کفار خارجی سرزمینهای مسلمین را به اشغال خود در آورده و دفع آنها فرض عین می گردد، باید بدون کوچکترین شکی به چنین توهمی که دشمنان قانون شریعت الله آن را پرورش داده اند لگد جانانه ای زد .
الان باید درک کرد که شبهه «باید قبـل از خروج برای جهـاد دفع و انجام دادن چنین فرض عینی به تزکیهی نفس و تطهیر قلب پرداخت» به چه دلیل بوده و چرا معتقدین به آن در برابر دشمن اشغالگر و سکولارخارجیای که خاک مسلمانان را مورد هجوم قرار داده مقاومت و ایستادگی نمیکنند.؟ البته اینها هنوز روشن نکرده اند که این تزکیه چگونه و مدت آن چند سال است که پس از آن باید فرض عین ادا شود . فرضی مانند نماز و روزه و حج و امثالهم ؟ یعنی برای اینها نیز ابتدا باید چندین سال تزکیه نمود ؟ در این زمینه سوالات زیادی در مورد این توهم و حیله ی آشکارمطرح می گردد با این وجود باید گفت :
- بهترین مکـان برای تزکـیهی درون و تربیت نفس ـ به گـواهی تجربهی تاریخی و واقع عملی ـ همـان میادین جهـاد فی سبیل الله بوده است. در آنجاست کـه انسان مسلمانان بر خصلتهایی همچون صبر، تواضع، ایثار، شجاعت، زهد، ورع، محبت صادقانه و بندگی و… پرورش مییابد.
- مورد دیگر این کـه معیار سنجش زمانی و کیفی، و حد و اندازهای که اگر شخص به آن برسد پس از آن به او میگوییم که تو دیگر تربیت و تزکیه یافتهای و حالا آمادهی رفتن به جهاد هستی چیست؟!! پس کجایند آنانی که چهل یا پنجاه سال است که به اصطلاح مشغول سرگرمی امر دعوت و تزکیه و تربیتند؟ آیا بعد از این همه سال، هنوز کار تزکیه و تربیت آنها به اتمام نرسیده است؟ حضور آنها در میادین و ساحات جهاد چگونه است؟ چرا که ما در مورد هیچ یک از آنها نشنیدهایم که به میادین جهاد آماده باشند .
- و آیـا از لحاظ شرعی و عقلی عاقلانه و قابل قبول است کـه دشمن کافر اشغالگر خارجی و نوکران محلی آن را در حالی کـه دیـار و سرزمین مسلمانان را مورد حمله قرار داده و ناموس مسلمانان را هتک حرمت میکنند و پی در پی خون میریزند و به مقدسات بی حرمتی میکنند را، رها کنیم و خود را مشغول بازی و سرگرمی تربیت نفس و پاک نمودن قلب کنیم؟ آیا انسان عاقلی که ذرهای غیرت نسبت به حرمتها و مقدسات اسلام و مسلمانان داشته باشد چنین حرفی را میزند؟؟
این از تلبیسها و حیلههای شیطان است که بعضی از دعوتگران میگویند: ما هنوز از مجاهدت با دشمن داخلی فارغ نشدهایم تا به مجاهدت در برابر دشمن خارجی بپردازیم! چنین شخصی سالهای طولانی میگذرد و او همچنان ـ به زعم خودش ـ در جهاد با نفسش است و جهاد با دشمنان را رها می کند. غافل از اینکه شیطان بر او تسلط یافته؛ از همان روزی که مانع حرکت و خروجش شد و او را بر نشستن قانع و توجیه کرد .. «أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا» [۵]
پس به کفار سکولار و اشغالگر جهانی و نوکران دست نشانده ی آنها تبریک میگوییم به خاطر وجود چنین داعیانی که واژهی جهاد مسلحانه را از قاموسشان حذف کردهاند و سالهای طولانی است که در خانهها و مساجدشان نشسته و مشغول بازی و سرگرمی تربیت نفس هستند و دشمن اشغالگر سکولارخارجی و دست نشاندگان محلی آن را رها کردهاند تا همچنان به جنایت، تباهی و فساد در زمین ادمه دهد و بر گردن مسلمان حکم کنند.
در این جا بر پیروان فریب خورده ی این داعیان به سوی ذلیلی و حقارت لازم است که به خود آیند و با مراجعه به قانون شریعت الله و تدبر و تعقل در مصیبت و دامی که گرفتار شده اند خود را رها و آزاد گردانند. و بدانند همانطور که نماز و روزه و حج واجب است به همان صورت جهاد و دفع دشمن اشغالگر کافر خارجی نیز واجب است. آیـا میشود کـه انسان عاقلی بگوید من نماز نمیخوانـم چون دچـار بعضی تقصیرها و کـوتاهیها شدهام؟ یا اینکه بگوید نماز نمیخوانم چون فلانی هم نماز نمیخواند؟
جهاد هم به همین صورت عبادت بزرگی نزد خداوند متعال به شمار میآید. چگونه میشود کـه جهاد را ترک کنیم به این دلیل کـه فلانی و فلانی جهاد نمیکنند، یـا با این حجت کـه دچار بعضی از گناهان و اعمال خلاف شرع شدهای. و چه زیباست آنچه که امام ابن حزم رحمه الله میگوید: «و هیچ گناهی بعد از کفر بزگتر از گناه آن کسی نیست که امت را به خاطر فسق و گناه شخص مسلمانی که گناه و فسقش به خودش مربوط است (وکسی جز خودش دربارهی آن مورد محاسبه قرار نمیگیرد) از جهاد با کافران نهی میکند و امر به تسلیم سرزمین اسلام به آنان میکند.»[۶]
[۱] یکی از جاشمرگهای کردستان عراق در خانقین (محمود سنگاوی) در زیر پرچم آمریکا و در جبهه ی کفارسکولار جهانی، آشکارا اعلام نمود : که اگر محمد پیامبر هم در برابر ما قرار بگیرد با آن خواهیم جنگید .
[۲] ابن حجر ، لسان المیزان، ۱/۳۷۲٫
[۳] ابن حجر ، تهذيب التهذيب، ۱۱/۲۲۹٫
[۴] ترمذی
[۵] این یک تعبیر قرآنیست برگرفته از آیهی ۴۹ سورهی توبه و اشاره به بهانهی منافقان زمان پیامبر برای فرار از حضور در جنگ تبوک دارد: «بعضی از منافقان میگویند به ما اجازه بده (تا در جهاد با رومیان شرکت نکنیم) و ما را دچار فتنه و فساد (جمال ماهرویان رومی) مساز. هان! هم اینک آنان (با مخالفت فرمان خدا) به خودِ فتنه و فساد افتادهاند (و دچار معصیت شدهاند).» و وجه شباهت بین آنچه در زمان پیامبر روی داده با آنچه که امروز روی میدهد اینست که امروز هم عدهای به بهانهی دعوت وتزکیهی نفس و دور ماندن از فتنهها و فساد و شبهات از حاضر شدن در میادین جهاد سرباز میزنند حال آنکه حقیقت حالشان این است که به سبب سرپیچی از فرمان خدا ـ مبنی بر جهاد و یاری مجاهدین و پشتیبانی از آنها ـ دچار فتنه شده اند، همان فتنه و فسادی که به قول خودشان برای در امان ماندن از آن از حضور در میادین جهاد خودداری کردهاند، و بلکه در فتنهای بزگتر از آن گرفتار شدهاند.
[۶] ابن حزم ، المحلی ، ۳۰۰/۷ ، مسئله ۹۳۰