اختلافات و درگیریهای مذهبی و نژادی زمینه ساز انحطاط و ضعف داخلی مسلمین (۲۲۱)

اختلافات و درگیریهای مذهبی و نژادی  زمینه ساز انحطاط و ضعف داخلی مسلمین (۲۲۱)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

اگر ما علل زوال و فروپاشی دو امپراتوری بزرگ مسلمانان در قرون گذشته را بررسی کنیم به این نتیجه می رسیم که افول امپراتوری های اسلامی تنها به خاطر فشارهای خارجی نبود، بلکه به خاطر پوسیدگی و ناهنجاری های داخلی بوده است.

تاریخ اسلام نشان می دهد به همان نسبت که جوامع مسلمانان برای دستیابی به علم و توسعه برای تقویت دنیای اسلام تلاش کردند، غلاه مذهبی ستیزه جویی نمودند و بخش عظیمی از انرژی امت اسلام صرف مهار آنان گردید. حتی در زمانهایی که امت اسلام از سوی دشمنان خارجی مورد تهدید واقع شده بود، باز هم ستیزه جویی و اختلاف میان مسلمانان اصالت داشت. منازعات در تمام زمانها ادامه داشت و طرفین منازعه با تمسک به آیات قرآن، احادیث، تفاسیر و دستخط های بزرگان اسلام، سعی در ثابت کردن حقانیت خود در این منازعات داشتند.

در واقع مسلمانان با تشدید اختلافات خود بارها خود را هدف طعنه ها و انتقادات دشمنان غیرمسلمان قرار داده اند. …و امروز ما مشغول مجادله های بی پایان و کشورهای ما در حال پسرفت هستند. ما در مواجهه با تحولات جهانی ناتوان بوده، سلطه بیگانگان را پذیرفته ایم. ما به جای آنکه خود را سرزنش کنیم، وجود مستشرقین غربی را عامل انحراف مسلمانان از اسلام می دانیم. البته نقش مستشرقین را نمی توان نادیده گرفت، اما علت عقب ماندگی مسلمانان وجود اختلاف بی نتیجه بوده است.  [۱]

در این میان جنگهای داخلی مذاهب مختلف اهل سنت با همدیگر در بغداد و خراسان و ری و قزوین و اصفهان و…و جنگهای شیعیان اسماعیلی  با اهل سنت و بخصوص جنگهای صفویها و قاجاریه با اهل سنت در شرق، شمال و غرب ایران و تکه تکه شدن ایران زمین نمونه ی بارز این جنگهای تحمیلی و ویرانگر بوده است . ادامه خواندن اختلافات و درگیریهای مذهبی و نژادی زمینه ساز انحطاط و ضعف داخلی مسلمین (۲۲۱)

تصوف و عرفان خارج از قوانین شریعت (۲۲۰)

  • تصوف و عرفان خارج از قوانین شریعت (۲۲۰)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

در دین اسلام و شریعتهای مختلف آن زهد و پاک نگه داشتن روح و عقیده از فساد و آلودگیهای شرک وجود داشته است و این کار تنها در چارچوب قوانین شریعت الله صورت می گرفته است  و حد و حدود آن را نیز قانون شریعت الله تعیین می کرده است . جریان مخرب دیگری که از دل هندی زدگی و فره ایزدی ایرانی در میان مسلمین سربرآورد طریقت عرفان و تصوفی مخرب در برابر شریعت بود که سعی داشت از طریق شهود و انكار نفس‌ و نیازهای دنیویی و قوانین شریعت دنیای خیالی برای مریدان خود جهت فرار از عمل به قوانین شریعت و واقعيّتهاي‌ تلخ‌ زندگي‌ به وجود آورد.

این جریان نیز همچون مرجئه وارداتی بود و زندگی مریدانش را به‌ جاي‌ درگير شدن‌ با مسائلي‌ كه‌ در پيش‌ روي‌ آنها و جوابگوی شرعی نیاز وضع موجود آنهاست به‌ بحث‌ در مسائل‌ مبهم‌ و نامعلوم‌ و دل بستن به توهمات تباه‌ مي‌سازد.

«تصوف» وقتی آمد که تفکر مخدر دیگری به نام «مرجئه» قبل از او ظهور کرده بود، تفکری که پیروانش چنین گمان می کردند که بدون عمل و جهاد و تنها با اوراد و اذکار و توسل به بارگاه صالحین و بهره مند شدن از برکات شیوخ و نیز به وسیله ی کراماتی که بر اولیاء و صالحان الهام می شود، به اهدافشان که همانا رضایت خداست می رسند[۱]

اقبال‌ مي‌گويد :«تأكيد بر اينكه‌ عرفان‌ بر پايه‌ي‌ تمايز ميان‌ ظاهر و باطن‌ قرار دارد نگرش‌ بي‌قيدانه‌اي‌ نسبت‌ به‌ كليّه‌ي‌ چيزهايي‌ ايجاد كرد كه‌ شامل‌ ظاهر مي‌شود و نه‌ باطن‌.» اقبال‌ سپس‌ مي‌افزايد كه‌ روح‌ اعراض‌ كامل‌ از دنيا «بينش‌ انسانها را نسبت‌ به‌ جنبه‌ي‌ بسيار مهّمي‌ از اسلام‌، به‌ عنوان‌ يك‌ نظام‌ اجتماعي‌، تيره‌ مي‌ساخت‌».  [۲]اين‌ جریان مخرب به‌ نحوه‌ي‌ تسلّط‌ بر نيروهاي‌ فوق‌ طبيعي‌ از طريق‌ ذكر پاره‌اي‌ اوراد يا بستن‌ تعويذها و ساختن‌ طلسم هايي‌ خاصّ تنزّل‌ يافته‌ بود.

چون‌ ميزان‌ سواد به‌ طور وحشتناكي‌ در عالم‌ اسلام‌ بسيار پايين‌ آمد، توده‌هاي‌ ساده‌ لوحي‌ كه‌ دچار محروميّت‌ و ناداري‌ بودند، به‌ تصوّر اينكه‌ ذكر برخي‌ كلمات‌ مي‌تواند بي‌درنگ‌ آنها را از كليّه‌ي‌ بيماريها نجات‌ بخشد، به‌ آساني‌ فريب‌ مي‌خوردند. اين‌ راههاي‌ ميان‌ بُر و سهل‌ الوصول‌ را صوفيان‌ به‌ مريدان‌ كه‌ ايمان‌ استوار به‌ پيران‌ خود داشتند پيشنهاد مي‌كردند. ادامه خواندن تصوف و عرفان خارج از قوانین شریعت (۲۲۰)

مرجئه و تخریب پایه های مفهوم لااله = کفر به طاغوت و الا الله = ایمان به الله (۲۱۹)

  • مرجئه و تخریب پایه های مفهوم لااله = کفر به طاغوت  و الا الله = ایمان به الله  (۲۱۹)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

تهاجم فرهنگی غربیان و شرقیان زمانی بر مسلمین وارد گردید که مسلمین از داشتن یک حکومت شورائی و داشتن یک امت واحده و شوراهای اولی الامر متخصصین هر فن و حرفه ای محروم شده بودند . با بروز این ام الفساد در جهان اسلام ، مسلمین در تمام امور زندگی اجتماعی،  و گاه فردی، دچار چند دستگی  و فساد گشته و مذاهب و فرق مختلف و متضادی اعلام موجودیت کردند .

علاوه بر این ام الفساد ، علت بعدی این تهاجمات فرهنگی دامنه دار،  ” به اشتباهی برمی گردد که گروهی از روشنفکران مسلمان بدان گرفتار شده بودند که  چنین تصور کردند فلسفه و منطق یونانی ابزار و وسایلی هستند که می توان آنها را به خدمت اسلام درآورد.

این گمان، مسئله ای بسیار عجیب و شگفت آور بود، اما به هرحال اتفاق افتاد. میگویم عجیب است، زیرا امت دریک وضعیت و بیداری و آگاهی قرار داشت که می توانست تشخیص دهد که کدامیک از سنتهای یونانی به نفع اوست و کدام به نفع او نیست و میتوانست آنچه را که می خواهد تصفیه کند. دلیل این امر هم به این مسئله برمی گردد که علیرغم مطالبی که از یونانی ترجمه می کردند، افسانه های مشهورشان را ترجمه نمی کردند، زیرا این افسانه ها که حاوی افکار بت پرستی بود با عقیده ی توحیدی که به آن ایمان داشتند متناسب و سازگار نبود. پس به آن افسانه ها هرگز توجه نکردند و تنها به نقل علوم یونانی اکتفا کردند.

گروهی از روشنفکران فریفته و شیفته ی منطق و فلسفه ی یونانی شدند، با این گمان که اینها وسایل و ابزاری نیرومند هستند که تنها در خدمت بت پرستی نیستند و می توانند در خدمت اسلام نیز بکار گرفته شوند. خلفای عباسی یاری دهندگان چنین فکری شدند و با این کار بدعت پستی را پایه گذاری کردند که عبارت بود از: فراخواندن متکلمین یهودی و نصرانی برای مناظره با روشنفکران اسلامی. نتیجه ی این امر این شد که متکلمان مسیحی و یهودی هرآنچه برعلیه اسلام می خواستند بگویند، در این مناظره ها گفتند. سپس خلفای عباسی از مسلمانان خواستند که به آنها پاسخ دهند. وقتی علمایان یهودی و نصرانی  از منطق و فلسفه ی یونانی در شرح عقایدشان استفاده می کردند، روشنفکران مسلمان هم دیدند که به ناچار باید آنها نیز منطق و فلسفه را بیاموزند تا در مناظره ها از آن استفاده کنند و موفق شوند. ادامه خواندن مرجئه و تخریب پایه های مفهوم لااله = کفر به طاغوت و الا الله = ایمان به الله (۲۱۹)

تبعیت ساده لوحانه از گذشتگان صالح و تقلید کورکورانه (۲۱۸)

تبعیت ساده لوحانه از گذشتگان صالح و تقلید کورکورانه (۲۱۸)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

قائلان‌ به‌ اين‌ تفكر، به‌ شرح‌ كارهاي‌ گذشته‌ و تفسير آنها، تلخيص‌ اين‌ شرحها، تعديل‌ مختصرها و حاشيه‌نويسي‌ بر اينها پرداختند، بدون‌ اينكه‌ مطلب‌ تازه‌اي‌ آورده‌ شود که متناسب با وضع موجود و نیازهای روز مسلمین باشد . اینها از این امر مهم غافل بودند که هر وضع مکانی و زمانی خاصی به وجود آورنده ی شرایط و نیازهای خاصی است که  باید متناسب با آن از دستورات قانون شریعت الله برایش پاسخ مناسبی استخراج نموده و به سوال روزش پاسخ مناسبی یافت .

به‌ علاوه‌ تكيه‌ بر ترجمه‌ كتب‌ و رساله‌هاي‌ يوناني‌، ایران باستان ، هندي‌ و… و پرورش‌ روحيه‌ تقليد و پيروي‌ كوركورانه‌ به‌ همراه‌ مقهور شهرت‌ بيگانگان‌ (خصوصاً هندیان و مجوس) شدن‌ موجب‌ گرديد روحيه‌ سرزندگی‌، كنكاش‌ و خلاقيت‌ از جامعه‌ اسلامي‌ رخت‌ بربندد. در این دوران  علاوه بر تقلید نابجا از آرای گذشتگان صالح ، هندی زدگی ، یونانی زدگی ، فره ایزدی زدگی ایران باستان و غیره جامعه ی مسلمین دچار فلج فکری و رکود درونی کرده بود .  تفرق ، تكفيركردن‌ متقابل‌ يكديگر، از بين‌ رفتن‌ محيط‌ باز براي‌ بحث‌ و تبادل‌نظر و پذيرش‌ ايده‌هاي‌ جديد مورد نیاز جامعه از منابع شرعی ، در جا زدن و عقب ماندگی همچون  خوره به جان مسلمین افتاده بود .

در اینگونه موارد هر گونه نو آوری شرعی نیز در قالب «بدعت» جای گرفته و مرتکب آن مستوجب آتش جهنم در قیامت و گاه تکفیر در همین دنیا نیز می گردد . ابوريحان‌ بيروني‌ به‌ خاطر استفاده‌ از تقويم‌ شمسي‌ بيزانسي‌ براي‌ ابزاري‌ كه‌ به‌ منظور تعيين‌ اوقات‌ نماز اختراع‌ كرده‌ بود از سوي‌ بعضي‌ از علماي‌ ديني‌ هم‌ عصر خود به‌ بدعت‌ و فساد عقيده‌ متهم‌ شد. او در رد كسي‌ كه‌ از به‌ كار بردن‌ اين‌ وسيله‌ ابا داشت‌ در رساله‌ افراد المقال‌ في‌امرالظلال‌ مي‌نويسد: ادامه خواندن تبعیت ساده لوحانه از گذشتگان صالح و تقلید کورکورانه (۲۱۸)

فساد فکری و عقیدتی مسلمین زمینه ساز فساد حکومتی و نفوذ خارجی (۲۱۷)

فساد فکری و عقیدتی مسلمین زمینه ساز فساد حکومتی و نفوذ خارجی (۲۱۷)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

با تابش آفتاب اسلامی در سرزمین عربستان و آغاز تمدن اسلامی، اندک اندک مملکتی به وجود آمد که شکوه و جلال آن هنوز هم در میان ملل مختلف مثال زدنی است. چون  پیامبرصَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ  می‌فرماید: «تَرَکْتُکُمْ عَلَی الْبَیْضَاءِ لَیْلُهَا کَنَهَارِهَا»: شما را بر روشنی‌ای گذاشته‌ام که شب آن همانند روز آن است[۱] و مسلمین نیز امر تاریک و نا روشنی را در پیش نداشتند و تنها بر اساس دستورات قانون شریعت متناسب با وضع موجود خود در حرکت بودند و به جایگاهی رسیدند که از جانب الله برایشان تعیین شده بود .

در آغاز و سده‏های نخستین تاریخ اسلام، سرزمینهای اسلامی جزو پیشروترین سرزمین‌های آن روزگاران به حساب می‏آمدند و در هنگامه‏ای که در قرون وسطی جهان غرب در تباهی و سیاهی غوطه‏ور بود تمدن درخشان اسلامی جهان را از تابش خویش خیره ساخته بود. اما متأسفانه رفته رفته، عوامل متعددی باعث شد تا آن شکوه و جلال از دست برود و سرزمینهای اسلامی تبدیل به سرزمین‌های فقیر و وابسته گردد. این عوامل را می‏توان از زوایای مختلفی بررسی کرد و نیز شایسته است برای رهایی از وضعیت موجود این عوامل به دقت بررسی و معضلات ناشی از آنها برطرف شود.

سقوط‌ ظاهری حکومتهای مسلمین مشروط‌ به‌ عوامل‌ خارجي‌ و داخلي‌ بود. همان‌قدر كه‌ عوامل‌ خارجي‌، تقريباً در كلّيه‌ي‌ موارد، به‌ نحوی به مداخله‌ي‌ اروپاييان‌ مربوط‌ مي‌گشت‌، به‌ همان‌ اندازه‌ عوامل‌ داخلي‌ تقريباً در همه‌ي‌ موارد به‌ ورشكستگي‌ معنوي‌، اخلاقي‌ و روحي‌ خود مسلمانان‌ ربط‌ مي‌يافت‌. بنابراين‌ مسلمانان‌ در درجه‌ي‌ اوّل‌ خود مسئول‌ انحطاطشان‌ بودند.فساد حکومتی و بي‌كفايتي‌ امراي‌ مسلمان‌ و جهل‌ عظيم‌ توده‌ها به‌ دسايس‌ ملل‌ امپرياليست‌ كمك‌ مي‌كرد يا چنان‌ كه‌ خواهيم‌ ديد به‌ اين‌ دسايس‌ دامن‌ مي‌زد. علت اساسی که  زمینه ساز انحطاط مسلمین و مشوق نفوذ کفار اشغالگر در سرزمینهای اسلامی گردید دوری و رویگردانی از آموزه های قانون شریعت الله  و فساد حکومتی بود که به درجات مختلف در میان تمام جوامع مسلمین وجود داشت  .

خداوند می فرمایند : إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ. (رعد/ ۱۱) خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی‌دهد (‌و ایشان را از بدبختی به خوشبختی‌، از نادانی به دانائی‌، از ذلت به عزت‌، از نوکری به سروری‌، و .‌.. و بالعکس نمی‌کشاند) مگر این که آنان احوال خود را تغییر دهند.

خدا فرشتگان نگاهبان و مراقب را به فرمان خود در پی مردمان روان می‌دارد تا هر تغییری را بپایند و دیده‌بانی نمایند که مردمان در دل و درونشان و در احوال و اوضاعشان پدید می‌آورند. آنگا‌ه خدا تصرف و عملکرد خود را طبق آن تغییر درباره ایشان روا می‌دارد. چه خدا نعمتی و ثروتی یا ناداری و نقمتی را تغییر نمی‌دهد، و عزت یا ذلتی را دگرگون نمی‌نماید، و مکانت و منزلتی یا توهین و تحقیری را دگرگون نمی‌سازد … مگر زمانی‌که مردمان احساسات و درک و فهم و اعمال و افعال و واقعیت زندگانی شان را تغییر دهند. آن وقت یزدان سبحان طبق تغییراتی‌ که درونهای شان وکارهای شان پیدا کرده است‌، چیزی را تغییر می‌دهد که نصیب شان یاگریبان گیرشان بوده است‌، هرچندکه خدا می‌داند چه خواهند بود و چه خواهند کرد، پیش از این‌که چنین بشوند و حنین بکنند. ولیکن آنچه نصیبشان یاگریبانگیرشان می‌شود بر چیزی مترتب می‌گرددکه از ایشان سر می‌زند، و با توجه به مردمان از حیث زمان‌، دنباله‌رو و پیامد عملکردشان می‌شود. ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(انفال/ ۵۳)اين بدان خاطر است كه خداوند هيچ نعمتي را كه به گروهي داده است تغيير نمي‌دهد مگر اين كه آنان حال خود را تغيير دهند (و ديگر شايستگي نعمت خدا را نداشته باشند و بلكه سزاوار نقمت گردند) و بيگمان خداوند شنواي (اقوال و) آگاه (از افعال مردمان) است

این حقیقتی است‌که مسئولیت سنگینی را بر دوش انسانها می‌گذارد. این چیزی است‌که خواست خدا مقتضی آن بوده است و سنت خدا بر آن جاری و روان گردیده است‌. این‌که مشیت خدا درباره انساها مترتب شود برتصرف و عملکرد انسانها و سنت خدا درباره ایشان روان وکارگر شود بدان اندازه‌که آنان با رفتار و کردارشان در معرض سنت خدا قرار می‌گیرند، نص قرآنی در این باره صریح و آشکار است و جای تاویل و تفسیر ندارد. درکنار مسئولیت‌، دلیل بزرگداشت این آفریده‌ای را به همراه داردکه مشیت یزدان خواسته است که او با کار و عملکردی که دارد ابزار اجرای مشیت خدا درباره خودش‌گردد.[۲]

این یک واقعیت و سنت تغییر ناپذیر دنیای موجود انسان هاست . فهَلْ‌ يَنْظُرُونَ‌ إِلاَّ سُنَّةَ الْأَوَّلِينَ‌ فَلَنْ‌ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ‌ تَبْدِيلاً وَ لَنْ‌ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ‌ تَحْوِيلاً (فاطر/ ۴۳). آيا آنان انتظار دارند سرنوشتي جز سرنوشت پيشينيان را داشته باشند ؟ ! هرگز دگرگوني و تبديلي در شيوه‌ي رفتار خدا ( در معامله‌ي با ملّتها ) نخواهي يافت ، و هرگز نخواهي ديد كه روش خدا تغيير مسير و جهت دهد.

در این صورت باید گفت، در واقع،  مهمترین عامل انحطاط تمدن و عزت اسلامی ، خود مسلمین بودند که با میراندن روح قوانین شریعت الله در میان خود و فساد حکومتی و تفرق اسباب ذلت و شکست را فراهم نمودند. اگرقانون شریعت الله در دست هر ملتی باشد و به مفاد آن عمل کند بدون شک رفاه و امنیت و عزت به آنها روی خواهد . اتفاقی كه در دوره انحطاط در سرزمینهای اسلامی افتاد این است كه مسلمانان از عمل به تمام این آیات و قانون شریعت دست كشیدند و تنها بخشهایی از آن را به صورت سمبلیک در میان خود نگه داشتند .

البته عواملی بوده كه باعث شده مسلمانان از عمل به آیات دست بكشند که می توان به موارد زیر اشاره نمود  :

  • تبدیل حکومت شورائی اسلامی به حکومت استبدادی سلطنتی و موروثی به عنوان خطرناکترین  سمی که به بدن جامعه تزریق شد و بسیاری از ارگانهای آن را نابود و فاسد نمود .
  • وجود عالمان دینی سوء دنیاطلب و فاسد
  • پیدایش مرجئه
  • به حاشیه رانده شدن تدریجی تحکیم قوانین شریعت در سیاستهای داخلی و خارجی
  • سست شدن اصول کفر به طاغوت و ولاء و براء
  • رواج و تثبیت ظلم و ستم .فَکَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَکْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلي‏ عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشيدٍ(حج / ۴۵)چه بسيار شهرها و آباديهائي كه آنجاها را نابود كرده‌ايم ، و به سبب ستمگري ( ساكنانشان ) فرو تپيده و برهم ريخته است ، و چاههائي كه بي‌استفاده رها گشته است ، و كاخهاي برافراشته و استواري كه بي‌صاحب و متروك مانده است.
  • فاصله ی تدریجی از برقراری سیستم اقتصاد اسلامی و گسترش فقر و گرسنگی در میان مسلمین .از آنجايي كه تمدن مي‌كوشد زندگي مردم را از هر لحاظ و به‌خصوص از لحاظ اقتصادي تامين نمايد لذا اگر در بين ملتي و كشوري فقر و گرسنگي پديدار شد اين خود نشانه‌ي انحطاط تمدن آن ملت و كشور مي‌باشد.
  • تجمل‌خواهي و دنیادوستی ملاء و پیروان آنها و از یاد بردن مرگ و کراهیت موت
  • سست شدن امنیت عمومی و پیدایش ترس و نگرانی
  • یونانی زدگی، هندی زدگی، میترا و زوروان زدگی مجوسی در قالب تهاجم فرهنگی و پیدایش متدین نفهم و شبهه روشنفکران بی تربیت .
  • پیدایش مذاهب مختلف و متضاد و ایجاد تفرق و جنگهای مذهبی
  • تبعیت ساده لوحانه از گذشتگان صالح ، تقلید کورکورانه و گسترش تحجر و تفکر قالبی وجمود ذهنی
  • تصوف و عرفان خارج از قوانین شریعت
  • انحراف در فهم تقیه
  • انحراف در فهم فتنه
  • انحراف در فهم شفاعت
  • انحراف در فهم مهدی و مهدیون
  • انحراف در فهم صبر، توکّل، تسلیم و رضا

اینها از عوامل انحطاط داخلی مسلمین به شمار می روند  که به صورت مختصر به چند مورد از این آفتها اشاره می شود :

[۱] آلبانی ،صحیح ابن ماجه، شماره ۴۱

[۲] سیدقطب،تفسیرفی ضلال قران / ذیل آیه ۱۱ سوره رعد

دوران طلائی تمدن اسلامی در مقایسه با تمدن غربیان اشغالگر (۲۱۶)

دوران طلائی تمدن اسلامی در مقایسه با تمدن غربیان اشغالگر (۲۱۶)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

زمینه های  داخلی و خارجی تولید حکومتهای دست نشانده ی فعلی

ظهور و انحطاط تمدّن اسلامی از حوادث بزرگ تاریخ است.در این زمینه، هم توطئه سکوت در برابر شکوه و عظمت تمدّن اسلام و هم نارواگویی درباره آن، هر دو به شیوه ای روشن خودنمایی می کند.

اسلام طی پنج قرن از سال ۸۱ ـ ۵۹۷ هـ. ق (۷۰۰ـ ۱۲۰۰ م) از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، اخلاق و رفتار، سطح زندگانی، وضع قوانین منصفانه انسانی، ادبیات، دانشوری، علم، طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود. هنر اسلامی همه نیروی خود را در تزیین به کار برد که تاکنون هنری از آن سبقت نگرفته است. در دیار اسلام، هنر و فرهنگ میان مردمِ بیشتر مناطق مسیحی قرون وسطا رواج و تعمیم داشت. پادشاهان خطّاط بودند و چه بسا تاجران که مانند پزشکان حکیم بودند. چنان به نظر می‌رسد که مسلمانان شریف‌تر از مسیحیان بوده‌اند، پیمان‌ها را بهتر رعایت می‌کردند، نسبت به مغلوبان رحیم‌تر بودند و در تاریخ خود، به ندرت دست به آن نوع وحشیگری زدند که مسیحیان در هنگام تسلّط بر بیت المقدس (۴۹۳ ق / ۱۰۹۹ م) مرتکب شدند. در آن هنگام که شریعت اسلام روش قضائی مترقّی داشت که به وسیله قاضیان روشنفکر اجرا می‌شد، قوانین مسیحی به استفاده از روش «اوردالی» به وسیله جنگ تن به تن، آب یا آتش ادامه می‌داد.[۱]

بی تردید مسلمین دوران عظمت و افتخار اعجاب آوری را پشت سرگذاشته اند، نه از آن جهت که در برهه ای از زمان حکمران جهان بوده اند و به قول  ادیب الممالک فراهانی «از پادشهان باج و از دریا امواج گرفته اند»؛ زیرا جهانْ حکمرانان و فاتحان بسیاری به خود دیده است که چند صباحی، به زور، خود را بر دیگران تحمیل کرده و مانند کف روی آب محو و نابود شده اند؛بلکه از آن جهت که نهضت و تحولی در پهنه ی گیتی به وجود آوردند و تمدنی عظیم و باشکوه بنا کردند که چندین قرن مشعلدار بشر بود و اکنون نیز یکی از حلقه های درخشان تمدن بشر به شمار می رود و تاریخ تمدن به داشتن آن به خود می بالد.[۲] ادامه خواندن دوران طلائی تمدن اسلامی در مقایسه با تمدن غربیان اشغالگر (۲۱۶)

انتظار عمومی سکولارها از مسلمین ساکن در اروپا و آمریکا (۲۱۵)

انتظار عمومی سکولارها از مسلمین ساکن در اروپا و آمریکا (۲۱۵)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

مسلمانان اروپا با داشتن اعتقادات مشترک، جامعه واحدی را تشکیل نمی‌دهند؛ زیرا کشورهای مبدأ آنها متفاوتند و از نسل‌های مختلفی با گرایش‌های مذهبی و سیاسی مختلف تشکیل شده‌اند. آنها در بافتی زندگی می‌کنند که به سرعت در حال تغییر و تحول است. اما وضع مسلمانان اروپا با آمریکا بسیار متفاوت است؛ مسلمانان ساکن در آمریکا نسبت به مسلمانان ساکن اروپا احساس تعلق بیشتری به جامعه سکولار مقصد دارند. آمریکایی‌ها نسبت به مردم اروپا کمتر احساس تمدن ریشه دار می‌کنند چون خود بر ویرانه های تمدن سرخ پوستها منازل خود را بنا کرده اند ، به علاوه اروپا از دیرباز با کشورهای عربی و مسلمان همسایه بوده است و به صورت طبیعی دو منطقه نزدیک به هم با فرهنگها و ارزشهای متفاوت  باعث برجسته تر شدن نقاط اختلاف و ایجاد اصطکاک می گردد، همین امر باعث شده که وضعیت مسلمانان در اروپا بدتراز آمریکا باشد.

به‌طور کلی می‌توان مسلمانان در غرب را از جنبه‌های مختلف قومی و ملی، طبقه (درجه تحصیلات و شغل و سابقه قومی) و نسل دسته‌بندی نمود. رشد جمعیت مسلمانان در اروپا، که جمعیتی نزدیک به ۳۵ میلیون را تشکیل می‌دهند، کشورهای اروپایی را با نگرانی روبرو ساخته است.

” آمار نشان می‌دهد که دست کم ۷ میلیون مسلمان در ایالات متحده آمریکا زندگی می‌کنند و طی دهه‌های اخیر، تعداد زیادی از موسسه‌ها و مراکز فرهنگی اسلامی در این کشور پا گرفته‌اند که در پهنه آمریکا نقش مهمی را ایفا می‌کنند. در کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز حدود ۳۵ میلیون مسلمان زندگی می‌کنند که پیش بینی می‌شود تا سال ۲۰۲۰ تقریباً ۱۰ درصد از کل جمعیت قاره اروپا را به خود اختصاص دهند. در کشورهای عضو اتحادیه اروپا ۷۰۰۶ مسجد، اتحادیه و انجمن اسلامی وجود دارد که بیش از ۱۶ میلیون مسلمان از خدمات این مراکز بهره‌مند می‌شوند.

تعداد مسلمانان ایتالیا کمتر از یک میلیون نفر است که ۸۰ هزار تازه‌مسلمان هم به آنها اضافه می‌شوند. مسلمانان این کشور ۴۵۰ مسجد بنا کرده‌اند، اما دولت ایتالیا هنوز اسلام را از ادیان رسمی این کشور به حساب نمی‌آورد. در آلمان بیش از ۳ میلیون مسلمان زندگی می‌کنند که اکثر آنها اهل ترکیه هستند، اما آلمانی‌ها هم مسلمانان را بیگانه و خطرناک می‌دانند. ادامه خواندن انتظار عمومی سکولارها از مسلمین ساکن در اروپا و آمریکا (۲۱۵)

وضعیت مسلمین مهاجر در حکومتهای سکولارخارجی (۲۱۴)

وضعیت مسلمین مهاجر در حکومتهای سکولارخارجی (۲۱۴)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

محدودیتهای مسلمین مهاجر در سرزمینهای کفار سکولار خارجی

در صدر اسلام، مسلمین مهاجر در حبشه، به عنوان یک اقلیت مهاجر، در امور مربوط به زندگی شخصی و عمل به شریعت اسلام از جانب حکومت نصرانی حاکم محدودیت قانونی برای آنها ایجاد نمی شد و مسلمین در امور فرهنگی، آموزشی، اقتصادی و روابط سیاسی و دیپلماتیک خود نیز از شریعت اسلام و دستورات موجود در آن تبعیت می کردند

اما در وضع موجود و ازجانب حکومتهای سکولاری که ادعای آزادی بیان و مذاهب را دارند آشکارا دیده می شود که این آزادی تنها مختص به دین سکولاریسم و مذاهب، فرهنگ، ارزشها و رفتارهای خاص سکولاریستی می باشد .  سایر شریعتهای آسمانی به آسانی از این آزادی و حقوق محروم بوده و دیکتاتوری قوانین دین سکولاریسم بر آنها تحمیل می گردد . به همین ترتیب مسلمین ناچارند به آسانی اکثریت دین اسلام، که مربوط به قوانین و باید و نبایدهای زندگی اجتماعی و دنیوی انسانها می شود، را به نفع دین سکولاریسم کنار بگذارند .

در این صورت علاوه بر آنکه مسلمین در امور داخلی خود توان عمل به قوانین شریعت الله را ندارند ،

بلکه محدودیتهای دست پاگیر دیگری نیز از جانب دین سکولاریسم بر آنها تحمیل شده است که می توان به موراد زیر اشاره کرد :

  • مبارزه با اسلام تحت عنوان مبارزه با تروریسم و گسترش اسلام هراسي
  • رفتار خشونت آميز و حمله به مسلمانان و مراكز تجاري آنان
  • مشكلات فراوان براي دريافت مجوز ساخت مسجد
  • به آتش كشيده شدن مساجد
  • ارائه نشدن دروس اسلامي در مدارس برغم حضور دانش آموزان مسلمان
  • تبعيض و بي عدالتي اجتماعي نسبت به مسلمین بخصوص زنان مسلمان . بزرگترين مشكل در اين زمينه درمورد زنان محجبه است كه برغم برخوداري از توانمندي و تخصص، شانس كمتري براي شغل يابي دارند
  • ظاهر ديني پيروان اسلام و ابراز آشكار باورهاي مذهبي موجب شده آنان از دستيابي به شغل مناسب محروم شوند انتظار عمومی سکولارها از مسلمین ساکن در اروپا و آمریکا

وضعیت مسلمین تحت اشغال مستقیم حکومتهای سکولار خارجی/ ترکستان شرقی (۲۱۳)

وضعیت مسلمین تحت اشغال مستقیم حکومتهای سکولار خارجی/ ترکستان شرقی (۲۱۳)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

وضعیت مسلمین چین و ترکستان شرقی تحت اشغال سکولار- سوسیالیستها

تاریخ حضور مسلمانان در چین به اندکی بعد از وفات پیامبر گرامی اسلام (ص) باز می گردد . آنچه از اظهارنظرهایی که بر اساس اسناد و مدارک کهن چینی مطرح شده‌اند، به‌دست می‌آید، بر این نکته صحّه می‌گذارد که می‌توان دومین سال امپراتوری یونگ‌وی را ـ که مقارن با اعزامسعد بن أبی‌وقّاص در رأس هیئتی از سوی عثمان، سومین خلیفهٔ مسلمین، به چین است ـ سرآغاز انتشار دین مبین اسلام در چین دانست. (یوان بی تا)[۱]بازرگانان عرب  نیز با خود اسلام را به چین بردند و عرب ها و فارس ها مناطقی را در شهرهای چین همچون گوانگژو، یانگچو، چوانچو و … را ایجاد و با حفظ دین خود و پایبندی به قوانین چین با چینی های وصلت کردند.

‌ترکستان شرقی  در طول تاریخ حکومت‌های مستقل زیادی را به خود دیده و به‌نوعی رشتهاتصال چین با دنیای اسلام بوده است. عنوان قدیمی‌تر این استان ـ که هنوز هم اویغورهای ساکن در آن ترجیح می‌دهند محل سکونت خود را با آن عنوان بخوانند ـ «ترکستان شرقی» است. این عنوان در سال ۱۸۸۴ میلادی، در دوره امپراتوری «منچو»، به‌دنبال تسخیر این منطقه توسط چینی‌ها، به سین‌کیانگ که در زبان چینی به معنای «سرزمین نو» است، تغییر یافت.

شناسنامه

نام اصلی : ترکستان شرقی

نام اشغالگری: زین ژئانگ

نام جهانی سکولار: سینکینگ

مساحت: تقریبا معادل ایران

مرکز: اورومچی

زبان محلی: اويغوري ( لهجه ای از زبان های ترکی )

شهرهای مهم: اورومچی، تنگری داغ (چینی ، تیانشان!)، کاشغر(قاشقار)، ختن، آلتون، قرمای، خامو، تورفان، یارکند، قولجه، کؤمؤل، آغسو، قوشه

«اویغور»ها ،«ئویغور»ها یا «اویقور»ها مردم ساکن ترکستان شرقی تحت اشغال هستند که منطقه سکونتشان، ایالت خود مختار سین‏کیانگ در شمال غرب چین نام گرفته  است. اویغورها یكی از اقوام قديمي ومهم تركان هستند كه داراي فرهنگ و تمدني غني و داراي خط اويغوري هستند. هر چند در طول تاريخ در منطقه وسيعي از چين و آسياي ميانه زندگي مي كرده اند، ولي اكنون بيشتر در مناطق شمال غرب چین امروزی زندگی می كنند. نام رسمی و چینی این سرزمین منطقه خودمختار زین ژئانگ (یا سین كیانگ) می باشد، اما اویغورها از نظر تاریخی این منطقه ،یعنی كشور خود را، اویغورستان یا تركستان شرقی یا به هر دو نام می نامند. ادامه خواندن وضعیت مسلمین تحت اشغال مستقیم حکومتهای سکولار خارجی/ ترکستان شرقی (۲۱۳)

وضعیت مسلمین تحت اشغال مستقیم حکومتهای سکولار خارجی/ اندلس (۲۱۲)

وضعیت مسلمین تحت اشغال مستقیم حکومتهای سکولار خارجی/ اندلس (۲۱۲)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

اندلس و روند تدریجی محو تمدن اسلامی آن :

با آنکه اندلس در اثر فراهم کردن امکانات لازم برای تجار،  تشکیل ناوگان تجاری در دریا و برقراری امنیت در راههای زمینی به احیای تجارت و شکوفایی و رونق اقتصادی آن دیار سرعت حیرت انگیزی بخشیده بود، حیات شهری و شهر نشینی باعث تحسین و اقتباس فر هنگ اسلامی اندلس بعنوان تمدن برتر جهان آن زمان گشته بود. و در زمانی که سراسر اروپا در جهل و بی خبری کامل بود اندلس به تنهایی پرچمدار دانش وتمدن در غرب بود. مسلمانان حدود ۸۰۰ سال دراسپانیا، قدرت را در دست داشتند و اسپانیا در این مدت، مهد علم و تمدن شده بود.[۱]

دوران حکومت ۸۰۰ سالۀ مسلمانان بر جنوب اروپا (اسپانیا و پرتقال ) دوران درخشان و روشنی است که البته عاقبتی بسیار تلخ و دردناک دارد . پس از حضور مسلمین در اندلس، آزادی دینی، علم اندوزی و تحصیل دانش، سطح رفاه و زندگی، رشد تمدن و … در بالاترین سطح خود بود.

آن زمان که “ماریا” راهبۀ مسیحی در نامه ای به اسقف طلیطله این گونه می نویسد: تا ۶۰ سالگی جز انگشتانم که مکرر به آب مقدس رسیده، بدنم با آب آشنایی نداشته و شست وشو نشده است. در همان زمان در شهر قرطبه به تنهایی ۹۰۰ حمام عمومی وجود داشت که اغلب با سنگ مرمر ساخته شده بود و این نشان دهندۀ میزان پیشرفت و رفاه مسلمانان بود.[۲]

«لاين پل‏» مستشرق انگليسى مى‏نويسد:«اسپانيا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور تمدن آن، اروپا را نورانى ساخته بود . . . علوم و ادب و صنعت فقط در همين سرزمين اروپايى رونق داشت و از همين رهگذر بود كه علوم رياضى، فلكى، گياه‏شناسى، تاريخ، فلسفه و قانونگذارى فقط در اسپانياى اسلامى تكميل شده و نتيجه داده بود .»[۳]

جالب است كه بدانيم اين تحول و پيشرفت در اندلس زمانى بود كه اروپا گرفتار دوره ركود علمى قرون وسطى بود . دكتر «مارتينز مونتابث‏» مستشرق اسپانيايى مى‏گويد:اگر حاكميت هشت قرنه اسلام بر اسپانيا نبود، هرگز اين كشور وارد گردونه تاريخ تمدن نمى‏شد . اين دوره در حالى كه اروپاى همسايه، اسير تيرگى جهل و عقب ماندگى بود، روشنايى خرد و فرهنگ را به آنجا منتقل كرد .[۴]

با ايجاد مدارس رايگان، همگانى كردن آموزش و ترويج فرهنگ علم دوستى و دانش پژوهى در اندلس، بزرگانى در ميدان علم و اختراع قدم نهادند و تازه‏هايى را به بشريت و جهان علم عرضه كردند . در پزشكى با ظهور افرادى چون على بن عباس، زهراوى، باهلى، ابن زهر، و . . . بدان پايه از تخصص علمى رسيدند كه جراحى‏هاى دقيق چشم را انجام مى‏دادند .[۵] ادامه خواندن وضعیت مسلمین تحت اشغال مستقیم حکومتهای سکولار خارجی/ اندلس (۲۱۲)