دموکراسی تنها آزادی انتخاب مجریان حکومتی از طریق صندوقهای رأی یا …؟(۳۲۳) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
زمانی که ايالات متحده آمريكا، تصميم گرفت به عراق حمله کند، نه به مشورت با اعضای داخلی شورای امنيت سازمان بين الملل اهمیتی داد و نه حتی به ماهیت دموکراتیک مجمع عمومی سازمان ملل متحد توجهی کرد، در حالی که هر دوی اينها – شورای امنيت و مجمع عمومی – در اصل ایدههایی آمريكايی بودند كه در سال ۱۹۵۴ نويد آن به جهان داده شد، با این وجود، بوش، رئيس جمهور آمريكا، به اين اعتبار كه مشكل بزرگ مسلمانان، عدم وجود دموكراسی در جوامع و حكومتهايشان است، می آيد تا برايمان، به زور، آن دموكراسی -دروغ- را بياورد.
آمریکا به این امید که مسلمانان از طریق او، در سايه ی گسترده ی دموكراسی زندگی كنند، دموکراسی خود را ، که سرانجام به کشورهای عربی نیز خواهد رسید، برگزيده و عنايت الهی بر مردم ميداند تا آنان را از تاريكی [ دين اسلام !! ] به سوی نور دین سکولاریسم و آزادی ببرد و بنابراين دموكراسی و آزادی ، برنامهای آسمانی برای بشريت است كه آمریکا آن را نوید می داد. آمریکا برای مسلمانان فتوا صادر می کند كه دموكراسی تناقضی با اسلام ندارد!
جالب این جاست که برخی ازروشنفكرنمايان مسلمان نيز می خواهند ما را به سمت این دموكراسی سوق دهند و تصور می کنند اين موضوع ، تنها در آزادی انتخاب حاکم از طریق صندوقهای رأی، خلاصه میشود اما حقيقت اين است كه انديشهی دموكراسی ناشی از تصورات كلی درباره ی زندگی و هستی است و برگرفته از تمدنی ست كه با اسلام اختلافی ريشهای و عميق دارد:
- تمدن غربی براساس جدايی دين آسمانی ازحكومت و زندگی اجتماعی و قوانین حاکم بر آن بنا شده است و وقتی دين آسمانی از قوانین زندگی اجتماعی انسانها جدا شد، چه كسی و بر چه اساسی جامعه و حكومت را با مقررات و احكام و قوانين ، سازماندهی میكند؟! طبق مبادی تمدن غرب، اين كار توسط مردم و بر اساس دین سکولاریسم انجام میشود.
- هنگامی که در اسلام حاكم و قانونگذار خداوند سبحان و تعالی است و مردم فقط زمامدار حکومت هستند که خداوند حق انتخاب حاكم را به آن ها داده است، بنابراین پيمان امارت ،رهبریت یا خلافت، پيمانی از سر رضايتمندی و اختيار است و خليفه نماينده ی مردم در اجرای اسلام است. پس نه امت ونه حاكم و نه شوراها هیچ قدرتی در قانونگذاری ندارند.
برای روشن شدن اين مطلب ناگزيريم چند نكته را بيان كنيم:
۱) پيش از ورود شرع، حكمی وجود نداشت:
شرع حنیف مقرر کرده كه حاكم خداوند سبحان و متعال است و درنتيجه مصدر احكام، وحیای ست كه بر رسول الله –صلی الله علیه و سلم- نازل می شد و هر حكمی غیر از حكم خداوند، طاغوت است . «أَلَمْ تَرَ إِلَىالَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَمِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواأَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاَبَعِيدًا» (نساء/۶۰)
راه شناخت حكم خداوند، وحی منزل بر پيامبر صلی الله علیه و سلم است و به همين سبب اهل فترت نجات می یابند. اهل فترت مردماني هستند كه بين دو دوره ی ازبين رفتن رسالتهای پيشين يا تحريف آن ها و آمدن شریعت جديد، زندگي میكنند. خداوند متعال میفرمايد: «وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىنَبْعَثَ رَسُولاً« «و ما (هیچ شخص و قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر این که پیغمبری (برای آنان مبعوث و) روان سازیم»( اسرا/۱۵)
كسی كه امروز می خواهد ما را به سمت دموکراسی ببرد مانند كسی است كه ادعا می كند حكم از آن خداوند نيست؛ چه به دليل رد اين حكم (كه حكم تنها از آن خداست) و با اين ادعا كه عقلهای ما بر قانونگذاری تواناتر از خداوند است، والعیاذ بالله، چه به اين دليل كه ما را از اهل فترت بپندارد، كه هر دو ادعا باطل است. عقل حكمی ندارد زيرا وسايل لازم برای صدور حكم را ندارد و ادعای اعطای حق قانونگذاری به عقل ادعای باطلی است زيراعقل بر اساس هوی و هوس، اميال و منفعت طلبی حكم صادر می كند.
ادعای دوم نيز باطل است، زيرا پیامبر صلی الله علیه و سلم خاتم پيامبران است و رسالتش ختم رسالتهای آسمانی است و رسالتی است كه خداوند تبارك و تعالی حفاظت آن را از تبديل و تحريف بر عهده گرفته است.
بنابراين دموكراسی حق قانونگذاری را به مردم می دهد و اسلام اين حق را به خداوند سبحان می دهد و اين دو با هم متفاوتند، اولی كفر است و دومی ايمان.
۲) مکانیزمهای انتخاب حاكم در اسلام:
كسانی كه دموکراسی را در انتخاب حاکم از طریق صندوق های رأی گیری خلاصه می کنند، دموكراسی را حقير كردهاند و خود در آن غوطه ور شده اند.
همانطور كه گفتيم دموكراسی حق قانون گذاری را به مردم میدهد و دين را در عبادتگاه يا مسجد به انزوا می کشاند و سخن گفتن از استفاده از مكانيزمهای انتخاب حاكم در دموكراسی بازی با الفاظ است، چیزی كه بر انديشمندان روشنفكر پوشيده نیست.
اسلام از این مكانيزمها خالی نيست…
- هنگامی که ابوبکر در سقیفه ی بنی ساعده، توسط شورای حل و عقد به عنوان خلیفه ی مسلمانان انتخاب شد،امت بلافاصله در روز دوم، مطیعانه در مسجد با او بیعت کردند.
- اما عمر بن خطاب را ابوبكر برای اين منصب نامزد كرد و مردم نيز به اين امرراضی شدند و با او بيعت كردند.
- در موردبيعت با عثمان ، عبد الرحمن ابن عوف از مردم مدينه نظرخواهی كرد و تنها به پرسش از اهل حل و عقد اكتفا ننمود.
- و در زمان علی بن ابی طالب نيز به بيعت بيشتر مردم مدينه و مردم كوفه بسنده كردند و خلافت به او اختصاص يافت.
بنابراين آنچه كه برخی آن را « مكانيسم» می نامند تنها اجرای روندی است كه به وسيله ی آن، كار تعيين امیر و رهبر پيش از آنكه با او بيعت كنند، انجام می شود و می تواند اشكال مختلفی داشته باشد، همچنانكه در مورد خلفای راشدين رخ داد، زيرا آنان به يك شكل مشخص ملزم نبودند و صندوق رأی گيری همان اجرای عملی انتخاب امیر و رهبر از ميان چندين تن از كانديداهای اين منصب است و داشتن صندوقهای رأی گيری، دليلی بر بنا نهادن دموكراسی وبه توهم انداختن مردم و در دام سکولاریسم گرفتار کردن آنان نيست.
۳) تفاوت ميان فرهنگ و مدنيت:
بسياری از افرادی كه از ما می خواهند روش دموکراتیک را در پيش بگیریم، بین فرهنگ و مدنیت فرقی نمی گذارند يا به ديگر سخن، بين آنچه كه نبايد از غیر مسلمان دريافت كرد و آنچه كه آموختنش از غير مسلمانان جايز است، فرقی نمیبينند و از خشم لبانشان را كج می كنند وبه كسانی كه دموكراسی را نمی پذيرند می گويند: “شما که همه ی ابزرارهای غربيان ازجمله تلوزيون و كامپيوتر و اينترنت و سلاحها و حتی لباس هایشان را به کار می برید، چرا دموكراسی را رد می كنيد؟
اينان همان كسانی هستند كه اين سخن پيامبر صلی الله علیه و سلم درموردشان صادق است قول رسول الله صلي الله عليه وسلم : لتتبعن سنن من قبلكم شبراً بشبر، وذراعاً بذراع، حتى إذا دخلوا جحر ضب دخلتموهوراءهم، قيل: من يا رسول الله، اليهود والنصارى؟ قال: فمن؟.
“سنتهای پيشينيان شما را وجب به وجب و ذراع به ذراع پيروی می كنند و حتی اگر آنان وارد لانه ی سوسماری شدند اين ها نيز پشت سرشان داخل لانه می شوند”. پرسيده شد: “ای رسول خدا، چه كسانی را می گوييد، يهود و نصاری؟” فرمودند:”پس چه كسی؟”
دموكراسی مانند هواپيما و موشك و اينترنت، يكی از اشكال مدنيت نيست كه ربطی به شیوه ی زندگی نداشته باشد تا مسلمانان بتوانند آن را از هر کسی، بدون توجه به عقیده اش دریافت کنند، بلكه دموكراسی نتيجه ی دینی است كه بر اساس جدايی دين آسمانی از زندگی اجتماعی ، آموزش و پرورش ، اقتصاد ، خانواده ، حقوق مدني و جزائي و…. مردم بنا شده است.
پس سخنی که قائل به اتخاذ یا استفاده ی «جزئی» از دموكراسی، چنان که ذکر شد، می باشد ؛ اعتقادی ست كه بيش از ايده، مغلوب لفظ (لفظ دموکراسی) است و با منهج اسلام همخوانی ندارد. زیرا وقتی الفاظ صحیح و دقیق بسیاری برای ایده ی صحیحی وجود دارد، استفاده از الفاظ نارسا جایز نیست ؛ زیرا موجب خارج شدن لفظ از معنايی كه برای آن وضع شده است، می شود و جامع و مانع نخواهد بود یعنی همه ی مصداقهايی را كه مشمول اين تعريفند در خود جمع نمی کند و مانع ورود آنچه كه خارج از اين تعريف است نيز نمی شود.
بنابراین دموكراسی بيان امروزی آنچه كه در زبان فقه و فرهنگ اسلامی آن را شورا می ناميم نيست و گويا مبدأ (اصول) اسلامی از انتخاب اصطلاح مناسب ناتوان بوده است، گذشته از اين كه لفظ عاريتی دموكراسی، منافی معنای شورا است.
شورا، حكمی اسلامی است كه تفاصيلی مربوط به روند رأی گيری در حكومت اسلامی دارد، در حالی که دموكراسی، حكمی بشری که حق قانون گذاری را بر اساس مبانی دین سکولاریسم به مردم می دهد و در سايه ی آن ملحدان می توانند ديگران را به الحاد دعوت كند و شخص سكولار می تواند اعلام كند كه اسلام برای زمان ما مناسب نيست و…. وديگر ادعاهای كفر و الحاد را شامل می شود.
۵) دروغ و فريب در اصطلاح دموكراسی:
این سخن که دموکراسی، حکومت مردم است، از بزرگ ترین دروغ های جهان است.در این سخن گمراهی و حیله وجود دارد و حتی در اصیل ترین حکومت های دموکراتیک جهان، روسای حكومت و اعضای پارلمان و روسای دولت، در واقع نماينده ی سرمايه دارانی هستند كه هزينه ی زيادی برای به قدرت رساندن آن ها پرداختهاند تا منافع خود را تضمين كنند.
و آيا به گردش در آمدن قدرت در سايه ی نظام دموكراسی يعني انحصار آن، تنها بين دو حزب، همان طور که بین حزب جمهوری خواه و دموكرات، در آمریکا یا دو حزب محافظه كار و كارگر در انگلیس وجود دارد ، به معني حكومت مردم است ؟ در واقع دموکراسی شکلی جدید از حکومت در قبیله یا خانواده ای سلطنتی می باشد .
۶) رد دموکراسی به معنای مطالبه ی دیکتاتوری نیست:
- آيا اگر دموكرات نباشی ديكتاتور هستی!
- اگر طرفدار سرمايهداری (كاپيتاليسم) نباشی، سوسياليست خواهی بود!
- اگر آزادی خواه نباشی، حامی استبداد هستی!
بنابراین تو هميشه بين دو انتخاب محصورهستی و راهی برای انتخاب سوم نداری! . من دموكرات نيستم، ديكتاتور هم نيستم و نیز غیر ممكن است كه طرفدار سرمايهداری يا سوسياليسم باشم، همچنین من مخالف آزادی به معنای غربی آن هستم و با استبداد هم مخالفم.
من مسلمانم و اسلام اصل است، نه جایگزین ؛ و حاكم در اسلام ديكتاتور نيست بلكه مقيد به احكام شرع است و و از طریق شورای نخبگان و متخصصین اداری جامعه به اين مقام منتصب شده است تا شرع را اجرا كند و چارهای جز اين ندارد كه كارهايش را بر اساس احكام شرعی انجام دهد و پیروی از او واجب است، مگر اينكه به معصيتی آشکار امر كند ، كه پس از تشخیص همان شورائی که او را انتخاب کرده است ، در اين صورت نبايد از او اطاعت كرد.
قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: ” على المرء المسلم السمع والطاعةفيما أحب وكره إلا أن يُؤمر بمعصية، فإن أُمر بمعصية فلا سمع ولاطاعة. “انسان مسلمان بايد گوش دهد و اطاعت كند، چه مطابق میلش باشد، چه نباشد، مگر اينكه به معصيتی فرمان داده شود، اگر به معصيتی فرمان داده شد نبايد اطاعت كند”.
و بازخواست كردن از حاكم بر مردم واجب است، همچنان كه اگر آشكارا اظهار كفر كرد، بايد بر او شورش كنند.[۱]
[۱]شريف عبدالله،مجله ی الوعی(بيداری)،کذب الدیموقراطیه،مصر،محرم ۱۴۲۶ هجری،ص۴۵