مسئله پارلمان مشرکین و حضور در آن(۱۱۱)

مسئله  پارلمان مشرکین و حضور در آن(۱۱۱)

 بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

در مسئله سید نا یوسف علیه السلام و وزارت یافتن حاکم غیر مسلمان باید روشن نماییم که فرعون زمان یوسف علیه السلام همچون فرعون زمان موسی صلی الله علیه و اله وسلم و دارالندوه و پارلمان قریش نبود . و موسی  و پیامبر خاتم جایز نبودند وارد پارلمان شوند . همچنان كه هم اکنون هم در بعضی از سرزمینها جایز نیست . فرعون زمان یوسف معتقد به خدا بود وخود را خادم و مجري قانون خدا مي دانست و طبعا در برابر پیام سیدنا یوسف هم نايستاد و سید نا یوسف هم تمام پیام را بدون مخفی نمودن حقایقی و اهدافش اعلام و عمل نمود حکومت هم در برابر وی سد و مانع نگردید و سیدنا یوسف جایز بود که در حکومت وی شرکت کند .«تمام هدف و حقایق» را «بیان و عملی» کردن  و مخفی ننمودن هدف خیلی خیلی مهم است .و مهمتر از آن مسئله استراتژيك  « کفر به طاغوت» و «ولاء و براء» و تطبيق آن در زندگي شخصي و اجتماعي مي باشد.

پیامبر خاتم چون نمی توانست تمام هدف و حقایق را بیان نموده و نمی توانست به تمام پیام خداوند عمل کند وارد چنین پارلمانی نشد، هرچند در صورت کنار نهادن بخشی از قوانین شریعت وعده ی اعطای حکومت کل قریش و ثروت فراوان  وزنهای زیبا به عنوان عالی ترین امتیازات دنیوی را داده بودند اما رسول الله صلی الله علیه وسلم عملا اعلام نمود: یا اسلام کامل یا هیچ .

چون دست کشیدن از بخشی از قوانین شریعت و کتمان آن باعث گرایش قلبی و تمایل به ستمکاران گشته و اسباب گرفتاری عذاب خداوند می گردد ( هود / ۱۱۳) این درحالی است که علاوه بر پایبندی به اصول کفر به طاغوت و ولاء و براء،  ناسزا گفتن و به دیگر عبارت فحش دادن به ظالم و لزوم دشنام دادن به مستکبران ظالم هیچ که اشکالی ندارد  در صورت لزوم واجب هم می گردد (النساء/ ۱۴۸)  با این قائده کلی و فهم اینکه چگونه در شرایط سیدنا موسی صلی الله علیه واله وسلم با حاکم و فرمانروا بحث و گفتگو نماییم (طه/ ۴۴ ، ۴۳) راهای افراط و  تفریح در روابط مسلمین مسدود می گردد.

 

پیامبر خاتم و عمل یارانش در دفاع فیزیکی از خود و پذیرش عواقب آن(۱۱۰)

پیامبر خاتم و عمل یارانش در دفاع فیزیکی از خود و پذیرش عواقب آن(۱۱۰)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

چنانچه دشمن هدف اذیت و آزار مسلمان را داشته باشد و مسلمان بتواند با او برخورد کند به ویژه اگر اذیت و آزار جسمی باشد دفاع از خود در این مرحله نیز از جانب یاران پیامبر خاتم در همان دوران ذلیلی مکه دیده شده است و پیامبر خاتم نیز آن را انکار ننموده است .

در سرگذشت نماز خواندن در درّه ها از سعد بن ابی وقاص روایت شده است :

«… زمانی که سعد بن ابی وقاص همراه برخی از یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم  برای نماز خواندن به درّه ای از درّه های مکه پناه برده بودند در حال نماز خواندن دسته ای از مشرکان (سکولار) بر آنان وارد شدند و نسبت به نماز آنها اظهار ناخرسندی و ریشخند نمودند. مسلمانان با آنان درگیر شدند تا حدی که سعد ابن وقاص استخوان شتر را بر سر یکی از آنها کوبید و سر او را شکست و این اولین خونی بود که در اسلام ریخته شد »[۱]

داستان عثمان بن مظعون هم بر تأیید این برخورد دلالت می کند. او زمانی که از حبشه بازگشت به ناچار در جوار ولید بن مغیره پناهنده شد، اما دیری نگذشت که پناهندگی او را باطل کرده و به خدا پناه برد و اشعار لبید را رد کرد. در نتیجه مردم بر سر او ریختند او نیز با مردم جنگید و به زد و خورد پرداخت تا حدی که صورتش کبوده شده بود .[۲]

بنابر آنچه که در ضمن داستان اسلام آوردن عمر بن خطاب نقل شده است می توان بر این مسأله بیشتر تأکید کنم، او زمانی که به اسلام گروید، در مقابل ریشخند کافران توان تحمل نداشت و با آنان به زد و خورد پرداخت و تا غروب آفتاب با آنان درگیر بود .[۳]

اما این مسأله مطلق نیست و کسی می تواند در این مرحله چنین برخوردی کند که یا توانایی فیزیکی مبارزه را داشته و یا اینکه  ، با آنکه می داند که تنهاست و ممکن است صدمات جدی جسمی هم به او وارد شود ، جهت شکستن ابهت و شوکت دشمنان با آنان درگیر شده و عواقب این درگیری را نیز بپذیرد . قرآن این گونه افراد را با این طرز برخورد می ستاید :«وَالَّذینَ اِذا أَضابَهُم اَلبَغیُ هُم یَنتَصِرُونَ »( شوری / ۳۹  ) و كسانيند كه اگر ستمي بديشان شد، خويشتن را ياري مي‌دهند ( و زير بار ظلم نمي‌روند ) و به انتقام برمی خیزند.

ردِ تجاوز در بالا بردن معنویات و جنبه ی روحی در عموم مسلمانان تأثیر مثبتی دارد و باعث می شود آنان که به قدرت اهمیت می دهند و آن را بزرگ می پندارند با دیدن این مواضع به گرویدن به سوی دعوت تشویق شوند.

پاسخ عثمان بن مظعون به ولید بن مغیره، بر مقدار اطمینان روحی ژرف او و پذیرش عواقب عملش دلالت می کند :«ای ابا شمس! من در پناه کسی هستم که از تو عزیزتر و نیرومندتر است و چشم سالم من نیازمند همان چیزی است که چشم مجروحم دچار گشته است»   [۴]

[۱] عبد السلام هارون ، تهذيب سيرة ابن هشام ، قاهره ، مکتبه السنه ، ۱۴۰۸ ص ۵۷

[۲]ابن هشام، سیره النبویه، ج ۲، ص ۹-۱۰

[۳]مبارکفوری، خورشید نبوت، ص ۱۲۰، از ابن جوزی

[۴]ابن هشام،سیره  النبویه، ج ۲، ص ۱۰

 

آزادی عبادات شخصی در سایه ی حمایت سکولاریستها یا آزادی در دعوت و پذیرش عواقب آن (۱۰۹)

آزادی عبادات شخصی در سایه ی حمایت سکولاریستها یا آزادی در دعوت و پذیرش عواقب آن (۱۰۹)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

جامعه ی جاهلی عرب ارزش زیادی برای قانون «حمایت قوی از ضعیف» قائل بود. هر ضعیفی که به حمایت قوی ای پناه می برد، از حمایت کامل او بهره مند می گشت و هر تجاوزی را از حریم او دور می کرد و آزادی فکر و حرکت را به او می بخشید و هیچ کس نمی توانست به حریم این پناهندگی تجواز کند. چنانچه کسی حریم حمایت را تهدید می کرد به منزله ی برانگیخته شدن جنگ بین دو دسته بود. بنابراین هر که اعلام پذیرش می کرد، می بایست در میان قوم خود محترم و دارای مصونیت و قوت بازدارنده در اجرای حمایت باشد و هر رویداد ممکنی را در محاسبه ی خود قرار می داد. اکنون به ذکر چند نمونه در این مورد می پردازیم:

در جامعه ی مکی اولین پناهندگی و امان گرفتن، حمایت ابوطالب از رسول الله  صلی الله علیه وسلم  بود. ابن اسحاق می گوید :

«ابوطالب به رسول الله  صلی الله علیه وسلم  رأفت و مهربانی کرد، او را مصون ساخت و از او حمایت کرد. رسول الله  صلی الله علیه وسلم  مسئولیت الهی را بر دوش نهاد و پیام خود را آشکار ساخت و هیچ چیزی او را از مسئولیت خود باز نداشت. زمانی که قریش دیدند رسول الله  صلی الله علیه وسلم  از آنها جداست و معبودهایشان را ملامت می کند و باز ابوطالب از حمایت او دست برنمی دارد و او را به آنها تسلیم نمی کند، عده ای نزد او رفتند، به او گفتند : برادر زاده ات معبودهایمان را ناسزا گفته و دینمان را ناروا، رؤیاها و آرزوهایمان را ناکام و پدرانمان را گمراه می داند. باید او را کنترل یا رها کنی. ادامه خواندن آزادی عبادات شخصی در سایه ی حمایت سکولاریستها یا آزادی در دعوت و پذیرش عواقب آن (۱۰۹)

اصول پناهندگی به مشرکین و استقلال عقیدتی و عمل مسلمین(۱۰۸)

اصول پناهندگی به مشرکین و استقلال عقیدتی و عمل مسلمین(۱۰۸)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

قریش جهت فشار آوردن بر رسول الله صلی الله  علیه و سلم و دیگر مسلمین ، در میان خودعهد نامه ای نوشتند که:

  • زن از بنی هاشم نگیرند و به ایشان زن به همسری ندهند.
  • به ایشان چیزی نفروشند و از ایشان چیزی نخرند.

چون قریشیان چنین کردند بنی هاشم و بنی عبدالمطلب رو به سوی ابوطالب آوردند و به وی پیوستند و همراه وی به درون دره ابوطالب رفتند[۱]. ابولهب از بنی عبدالمطلب جدا شد و به نزد قریش رفت.در این جا پیامبر صلی الله علیه و سلم در پناه قوم مشرکش و با حمایتها و شمشیرهای آنها، در ضمن ابراز توحید کامل و ولاء و براء و کفر به طاغوتش توانست بدون تأثیر پذیرفتن از قوانین و احکام آنها ،استقلال عقیدتی خود را حفظ کرده و پیامش را به طور کامل برساند.

بیشتر آزار و اذیتهائی که بر رسول الله صلی الله علیه و سلم چون ریختن شکمبه گوسفند بر سرش در حین نماز یا پاشیدن خاک بر صورتش یا اذیت و آزارش توسط ثقیف و … ودیگرناملایماتی که درحقش صورت می گرفت ۳ سال قبل از هجرت و پس از مرگ ابوطالب بود. که پس از وی ابولهب رهبریت بنی هاشم را بر عهده گرفت. ابولهب ابتدا می خواست همان نقش ابوطالب را برای رسول الله صلی الله علیه و سلم بازی کند ،اما وقتی شنید که وی نسبت به جایگاه ابوطالبی که اینهمه به وی خدمت کرده چه گفته است، از وی دست کشید.

پیامبر صلی الله علیه و سلم در چنین وضعیتی دنبال یک پناهگاه می گشت. به همین دلیل روانه طائف گردید. اما دیدیم که چه برخوردی با وی شد. با این وجود هنگامی که از نزد ثقفیان برگشت، شخصی را به نزد مطعم بن عدی مشرک فرستاد تا او را پناه دهد تا بتواند پیام خدایی خود را به مردمان برساند و در مکه در امان باشد.

مطعم به رسول الله صلی الله علیه و سلم پناه داد. صبح روز بعد مطعم و پسرانش و پسران برادرش جنگ افزار پوشیدند و به درون مکه رفتند. ابو جهل گقت: پناهش داده ای یا به آیین وی در آمده ای؟ مطعم گفت: پناهش داده ام. ابوجهل گفت: آن که را تو پناه دهی، پناه دهیم. پیامبر صلی الله علیه و سلم وارد مکه شد و در آن تا زمان هجرت ماندگار شد.

در هجرت اول هنگام برگشت به مکه زمانی فهمیدند که خبر اشتباه شنیدند:

  • عثمان بن عفان در پناه ابو اُحَیحَه بن سعید بن عاص
  • ابو حذیفه بن عتبه در پناه پدرش
  • عثمان بن مظعون در پناه ولید بن مغیره در آمدند.
  • عثمان بن مظعون پس از آن گفت: آیا در پناه یک بت پرست باشم؟ پناه بر خدا استوار تر است. او سایه پناه ولید بن مغیره را پس افکند. یکی از فرزندان مغیره وقتی با خبر شد برخاست و مشتی بر چشم عثمان زد. سعد ابن ابی وقاص هم در قصاص بینی وی را شکست.

در این جا گروهی به میزان وسعت، قدرت و توان دنیوی خود همچون رسول الله صلی الله علیه و سلم مجبور شدند که در پناه مشرکین به فعالیت خود ادامه دهند و افرادی هم بودند که از این کار سر باز زدند و نپذیرفتند که زیر سایه مشرکین باشند. همین واکنش در مورد اسلام آوردن بعضی از اصحاب چون عمر بن خطاب و یا مسئله ابوبصیر در هنگام صلح حدیبیه رخ داد.

رسول الله صلی الله علیه و سلم هرگز عمل این گروه دوم را رد نکرد .و خداوند هم آیه ای فرو نفرستاد. حالا اگر ما به خاطر هدف بزرگمان که همان تشکیل حکومت مجری احکام الهی است در پناه یک کشور، حزب، گروه یا افرادی مشرک به صورت موقتی و گذرا در آمدیم چه؟ اگر جماعتی از ما نپذیرفتند و عواقبش را به گردن گرفتند چه؟

مسلمانان در تمامی این موارد در همه ی امورشان و عمل به تمامی عقایدشان مستقل بودند و شخص پناه دهنده در هیچ یک از افعال و رفتار های عملی و قوانین داخلی  آنها دخالت نمی کرد. حالا اگر شخصی به همین بهانه پناهندگی وارد یک کشور یا جامعه و حزبی گردد و سپس درقوانین و برنامه هایش مجبور به اطاعت از احکام آن ها گردد ؛و حتی نتواند احکام و قوانین الهی را در حیطه ی زندگی مبارزاتی اش همچون زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم بدون کم و کاست انجام دهد، این دیگر پناهندگی نیست .بلکه عضویت شدن در قانون و برنامه ی آن ها است و این شخص عضوی از آن ها و فردی از افراد آن ها محسوب می گردد، نه یک شخص مسلمانی که به یک مشرک پناهنده شده که ازیک سو ایمان و عقیده ی اسلامی اش با حفظ توحید و کفر به طاغوتش و از دیگر سو استقلال عملش نیز حفظ گردد..

[۱] اکثر این افراد مشرک بودند .

احترام گذاشتن به جاهلین جهت محفوظ ماندن از شر آ نها(۱۰۷)

احترام گذاشتن به جاهلین جهت محفوظ ماندن از شر آ نها(۱۰۷)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

رسول الله صلی الله علیه و سلم براى پیشگیرى از شرارت افراد شرور و اختلاف‏انگیز، از راههاى غیرمستقیم و مسالمت‏آمیز اقدام مى‏کرد و تا جایى که ممکن بود، با احترام و تکریم این افراد، مانع از ایجاد درگیرى و نفاق مى‏شد تا حس بزرگى‏خواهى و احترام‏طلبى آنان باعث ایجاد شکاف در جامعه اسلامى نشود. چنین رفتارى با افراد شرور، ممکن است به ظاهر نوعى باج‏دهى تلقى شود، اما در واقع، آن حضرت با کمترین هزینه، سلامت جامعه اسلامى را تضمین مى‏نمود.

روزى رسول الله صلی الله علیه و سلم در منزلش نشسته بود که مخرمه بن نوفل اذن ورود خواست. حضرت فرمود: او بدترین مرد قبیله خود است، به او اجازه دهید وارد شود. وقتى مخرمه وارد شد، حضرت با خوش‏رویى با او برخورد کرد و او را در جاى خود نشاند. وقتى از منزل بیرون رفت، عایشه پرسید: شما در مورد او چیزى گفتى، اما رفتارت با او به گونه‏اى دیگر بود؟ حضرت فرمود: بدترین مردم روز قیامت کسى است که مردم او را به خاطر در امان ماندن از شرارتش احترام کنند[۱]

«سیره‏شناسی» پیامبرخاتم  صلی‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم تنها انسان را با یك سلسله رفتارها و افعال فردی، خانوادگی و اجتماعی پیامبر اسلام آشنا نمی‏نماید، بلكه با نوع و سبك رفتار پیامبر، اصول و شیوه‏های حاكم بر رفتارهای نبوی در شرایط و مقتضیات گوناگون نیز آشنا می‏نماید. اساسا سیره‏شناسی نبوی نوعی «اسلام‏شناسی» است؛ زیرا حضرت رسول الله (صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم) اسلامِ تجسم یافته و قرآن متعین بود. در نقل حدیثی از یكی از همسران پیامبر آمده است كه وقتی درباره اخلاق رسول خدا پرسش شد، در پاسخ گفت: «ان النبی كان خلقه قرآن».[۲]  پس شناخت سیره نبوی در اصلاح، احیا، توسعه و تعمیق بینش اسلامی و گرایش اسلامی یك مسلمان، نقش‏آفرین و یكی از منابع معرفتی ـ معنویتی در «اسلام‏شناسی» است.

به تعبیر مطهری: سیره پیغمبر برای ما یك منبع الهام است….[۳]یكی از منابع شناخت كه یك مسلمان باید دید و بینش خود را از آن راه اصلاح و تكمیل بكند سیره وجود مقدس پیغمبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است[۴]

[۱] شمس‏الدین محمد بن احمد ذهبى، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت، دارالکتاب العربى، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق. ج۴، ص۳۰۱ ؛/ ابن­اثیر، ، أسد الغابة فی معرفة الصحابة ، ج۴، ص۳۵۰

[۲] محمد بن حمزة الفناري ، مصباح الأنس بين المعقول والمشهود ، مصر ،  مكتبة رفاعة الطهطاوى، ۱۷۲۱ ،ص۵۰۶ نیز: عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، تهران ، اسراء، ۱۳۸۶، ج۲، ص۱۶‏

[۳] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۳۷

[۴]همان، ص۴۳

سيره رسول الله صلی الله علیه وسلم و مدارا(۱۰۶)

سيره رسول الله   صلی الله علیه وسلم  و مدارا(۱۰۶)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

مدارا یکى از اصول اخلاقى اسلام است که در بهبود روابط اجتماعى نقشى مهم و اساسى دارد. اگر در جامعه‏اى از این اصل ارزشمند به درستى و به جا استفاده شود، از بسیارى از کجرویها، از جمله قطع روابط و کینه‏ورزى و دشمنى، جلوگیرى خواهد شد و اعضا و افراد آن جامعه با آرامش روانى بیشترى زندگى خواهند کرد. اما ظرفیت جریان مدارا و نرمش به عنوان اصلی قرآنی تا چه حدودی می تواند کاربرد داشته باشد و از مجوز قرآنی برخوردار باشد؟ آیا این یک اصل مطلق است؟ و همه جا حتی در اصول و قوانین دینی نیز جاری است؟

برای روشنگری و تبیین این اصل ابتدا باید به واژه­شناسی مدارا پرداخت: مدارا در لغت، به معنی نرمش و ملاطفت و رفق با مردم و چشمپوشی از خطای آنان است و در روایات اسلامی نیز به همین معنا به کار رفته است. از آیات قرآن به خوبی روشن می‏شود که پیامبر گرامی اسلام مأمور به نرمش و مدارا با مردم بوده‏اند. همچنین گفتهاند: از ریشه «دری ـ درایه» در لغت، به معنای مجامله و ملاطفت، برخورد مؤدبانه آمده است[۱]

منظور از «مدارا» در این نوشتار، نوعی برخورد همراه با سعه صدر، گذشت و تحمل است . ابن­منظور می گوید: «مدارا» بر رفتارى اطلاق مى‏شود که شخص به خاطر پیامدهایش به آن تن در مى‏دهد و با طرف با اغماض و گذشت برخورد مى‏کند. به همین دلیل، برخى از لغت‏شناسان گفته‏اند: کسى که مدارا مى‏کند در حقیقت، کینه و غیض خود را پنهان کرده و اظهار دوستى مى‏کند .[۲]

معادل دیگر مدارا در عربى «رفق» است. رفق به معناى نرم‏خویى و ظرافت داشتن در کار است و به کسى که نرم‏خویى پیشه مى‏کند، «رفیق» مى‏گویند[۳]. اما آنچه در فارسى کاربرد دارد، بیشتر معادل کلمه «رفق» در عربى یعنى مهربانى، عطوفت و گذشت است. بدین‏روى، در فرهنگهاى فارسى این واژه را این‏گونه تعریف مى‏کنند: مدارا در لغت به معناى ملایمت، نرمى، بردبارى، سازگارى، لطف، خضوع، فروتنى و شفقت آمده است[۴] ادامه خواندن سيره رسول الله صلی الله علیه وسلم و مدارا(۱۰۶)

اصل توحید (۱۰۵)

اصل توحید (۱۰۵)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

اولین اصلی که رسالت پیامبرخاتم صلی الله علیه وسلم  و اصل دعوت بر آن استوار می باشد اصل توحید می باشد. تنها با تکیه برهمین اصل است که می توان مرز های جغرافیایی، لسانی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را درهم شکست. شعار لااله – الاالله بزرگ ترین شعار اسلام است. سیاست خارجی پیامبر برهمین مبنا به وجود آمده است. تمام اصول سیاست خارجی پیامبر در محور همین اصل می چرخند. این اصل تنها اساس معیار روابط خارجی محسوب می گردد .

اسلام دینی است که همیشه براستقلال مسلمانان تأکید ورزیده و از مسلمانان خواسته است تا تحت ولای غیر مسلمان قرارنگیرند چرا که پذیرفتن ولای غیر در حقیقت مشروعیت بخشیدن به آن است و از طرفی باعث ضعف نیروهای انسانی اسلام می گردد. از این رو اسلام به کفر به طاغوت امر نموده و دوست داشتن کفار را منع قرار داده است زیرا روابطی که منجر به ایجاد دوستی گردد منجر به فاش شدن اسرار مسلمانان می گردد. البته باید در دوست داشتن و ولاء برای کفار با احترام گذاشتن تفاوت قائل شویم .

عطوفت  و رفتار مهربانانه با دشمنان در راستای دعوت توحید 

پیامبر اسلام به عنوان پیام‏آور وحی الهی و رهبر و مقتدای خلق عالم، افزون بر بیان، در عمل نیز مظهر رحمانیت و رحیمیت و اهل مدارا بوده‏اند. البته این سیاست تسامح و مدارا مربوط به همان موارد مجاز در امور شخصی و برخی مسائل اجتماعی است. وقتی پیامبرخاتم صلی الله علیه وسلم  در مکه برای دعوت مردم به خداپرستی ظهور کرد، با عکس‏العمل شدید مواجه گشت و قریش از هیچ‏گونه آزار و شکنجه و افترائات و اهانت دریغ نورزیدند و او را فردی کذاب، ساحر، مجنون و … معرفی می‏کردند و وقتی این اعمال سخیف را به اوج می‏رساندند، عکس‏العمل پیامبراین بود: «بارالها قوم مرا مورد رحمت و مغفرت خویش قرارده؛ زیرا اینان حقیقت را نمی‏دانند»[۱]

از این مهم تر رفتار مهربانانه و انعطاف پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم  با مردم در هنگام اقتدار حکومتی است که نمونه‏ای از آن در روز فتح مکه متجلی گشت. در آن روز سرنوشت که پس از سالیانی جهاد و مشقت، مکه را فتح کرد و آنان را به زانو درآورد، می‏توانست انتقام آزارها و اهانتها و قتل و غارتها بگیرد، اما پیامبر صلی الله علیه وسلم   فرمان عفو عمومی صادر نمود و از تقصیر همگان، جز چند نفر که بیش از حد، معاند و پلید بوده و از ائمه کفر به حساب می‏آمدند، نگذشت. در روز فتح مکه، هنگام ورود سپاه اسلام با تجهیزات کامل و آرایش خاص به شهر مکه، سعد بن معاذ از بزرگان صحابه و افسران سپاه پیامبر رجزهایی با این مضمون خواند که امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده می‏شود. قلب عطوف و مهربان پیامبر صلی الله علیه وسلم   از شنیدن این اشعار، سخت غمگین گشت و جهت تنبیه آن افسر، او را از مقام فرماندهی عزل نمود و پرچم را به پسر وی، قلیل بن سعد سپرد.[۲] ادامه خواندن اصل توحید (۱۰۵)

اخلاق عمومی و اخلاق عقیدتی و ایدئولوژیک (۱۰۴)

اخلاق عمومی  و اخلاق عقیدتی و ایدئولوژیک (۱۰۴)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

زندگی در جاهلیت بسیار روشن وصریح بود؛ می توان گفت:علاوه برسنتهای زشت و رفتارهای ناپسند، کارهای شایسته و ارزشهای پسندیده ای نیز در بین تمام اقوام جاهلی یافت می شوند که بازمانده ی تعالیم رسولان و انبیاء در میان آن قوم می باشد، چون بلا استثناء برای هر قومی رسولی فرستاده شده است و اقوام نیز با همدیگر مراودات فرهنگی و اخلاقی داشته اندو انتقال صفات اقوام به همدیگر امری تدریجی، نرم و پیوسته بوده است؛ بر همین اساس در اسلام  به فضایل عصر جاهلیت هر قومی، در قالب عرف، تا آنجایی که تضادی با قوانین شریعت نداشته باشند، عمل می شود.

قوم عرب نیز (به حکم ضرورتی که زندگی جهت ادامه، نیاز به بخشهایی از این ارزشها دارد)  هنوز پس مانده هایی از این تعالیم در میانشان وجود داشت؛که پاره ای از این ارزشها و عادات عبارتند از : جوار(پناه دادن)، حلف(هم‌پیمانی)،  بیعت، اکرام به مهمان، بخشندگی،  پرهیز از دروغگویی، مروت، وفای به عهد،  شجاعت، شهامت، جسارت و سرعت عمل، اعتماد به نفس، آزادگی، قدرت اراده، عزت نفس، حمایت از مظلومان و همپیمانی در آن (چون پیمان حلف الفضول و… )، قصاص، حرام شمردن بعضی ماهها برای جلوگیری از جنگ و خونریزی، اهتمام به برخی دانشها(چون نسب شناسی، پزشکی، محاسبه ایام  و ادبیات)  وغیره  اشاره کرد.

به عنوان مثال در مسئله ی مهمان نوازی اگر مهمانی می آمد و همچنین اگر کسی به کس دیگری پناه می آورد و از او امان می گرفت، آن شخص تا پای جان از او محافظت می کرد و خیانت کردن به مهمان را گناهی بزرگ می دانست. برای نمونه می توان به جریان پناهندگی  رسول الله صلی الله علیه و سلم توسط مطعم بن عدی در بازگشت از طائف اشاره کرد که رسول الله صلی الله علیه و سلم تحت حمایت مطعم و همراهان مشرکش به سلامت وارد مکه شد و هیچ یک از سکولاریستهای قریش  متعرض او نشدند. و یا ابوسفیان در دربار  مسیحیان حاظر نشد بر علیه رسول الله صلی الله علیه و سلم دروغ بگوید ،هراکلتیوس وقتی از ابوسفیان پرسید: آیا پیش از اینکه این مرد چیزهایی را که گفته است بگوید، او را به دروغگویی متهم می‌کردید؟ ابوسفیان گفت: نه!  [۱] ادامه خواندن اخلاق عمومی و اخلاق عقیدتی و ایدئولوژیک (۱۰۴)

جایگاه مدارا و قاطعیت و تطبیق ” أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ ” در زندگی پیامبر خاتم(۱۰۳)

جایگاه مدارا و قاطعیت و تطبیق  ” أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ ” در زندگی پیامبر خاتم(۱۰۳)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

بخشی از آيات قرآن به خوبي روشن می سازند  كه  رسول الله   صلی الله علیه وسلم  مأمور به نرمش و مُدارا با مردم بوده‏اند. قرآن كريم در توصيه به مدارا در مواردي كه به تضييع حقوق انسانها و حدود و قوانین شرعي نينجامد، از جمله فرموده است:

۱-         ‏فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ‏.(آل عمران/ ۱۵۹) ‏ از پرتو رحمت الهي است كه تو با آنان (كه سر از خطّ فرمان كشيده بودند) نرمش نمودي . و اگر درشتخوي و سنگ‌دل بودي از پيرامون تو پراكنده مي‌شدند . پس از آنان درگذر و برايشان طلب آمرزش نما و در كارها با آنان مشورت و رايزني كن . و هنگامي كه (پس از شور و تبادل آراء) تصميم به انجام كاري گرفتي ( قاطعانه دست به كار شو و ) بر خدا توكّل كن‌ ؛ چرا كه خدا توكّل‌كنندگان را دوست مي‌دارد .

۲-         ‏لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ‏(توبه / ۱۲۸) ‏ بيگمان پيغمبري (محمّد نام)، از خود شما (انسانها) به سويتان آمده است . هرگونه درد و رنج و بلا و مصيبتي كه به شما برسد، بر او سخت و گران مي‌آيد . به شما عشق مي‌ورزد و اصرار به هدايت شما دارد، و نسبت به مؤمنان داراي محبّت و لطف فراوان و بسيار مهربان است

۳-         ‏فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا‏.( کهف/۶) نزديك است خويشتن را در پي ( دوري گزيدن و روي گردانيدن ) ايشان (از ايمان آوردن، دق مرگ كني و) از غم و خشم اين كه آنان بدين كلام (آسماني قرآن نمي‌گروند و بدان) ايمان نمي‌آورند (خود را) هلاك سازي

۴-         أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَصْنَعُونَ.(فاطر/۸) ‏ آيا كسي كه عملهاي بدش (توسّط شيطان و شيطان صفتان) در نظرش زينت و آراسته شده است و آن را زيبا و آراسته مي‌بيند (همانند كسي است كه واقع را آن چنان كه هست مي‌بيند و از قوانين آسماني پيروي مي‌كند ؟) خداوند هر كس را بخواهد گمراه مي‌سازد، و هر كس را بخواهد راهياب مي‌نمايد . پس خود را با غم و غصّه‌ي آنان هلاك مكن . خدا بس آگاه از كارهائي است كه مي‌كنند .  ‏

۵-         ‏وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ‏( انبياء / ۱۰۷) (اي پيغمبر !) ما تو را جز به عنوان رحمت جهانيان نفرستاده‌ايم ادامه خواندن جایگاه مدارا و قاطعیت و تطبیق ” أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ ” در زندگی پیامبر خاتم(۱۰۳)

مذاکره به عنوان بخشی از استراتژی دعوت وپرهیز از جنگ (۱۰۲)

مذاکره  به عنوان بخشی از استراتژی دعوت وپرهیز از جنگ (۱۰۲)

 بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

دعوت و تبلیغ توحيد از مهم ترين مباني سياست خارجي دولت اسلامي است. اين اصل،محوراصلي ديپلماسي در اسلام است. پيامبر خاتم صلی الله علیه وسلم  نيز دعوت خويش را از توحيد شروع کرد و توحيد هدف اصلي سياست خارجي ایشان بود. مباني اوليه ي دعوت پيامبر خاتم صلی الله علیه وسلم  نيز توحيد بود . دعوت اوليه ي آن بزرگوار دردوران دعوت سري بر توحيد و يگانگي خداوند متعال استوار بود. همچنين در نامه هايي که پيامبر خاتم صلی الله علیه وسلم  به سران وپادشاهان آن روزگار نوشته اند، قبل از هرچيز، آنها را به توحيد دعوت کرده است.

تبلیغ و دعوت توحید، به‌عنوان اساسی‌ترین راهبرد رسول گرامی اسلام در روابط خارجی، عنصر ثابت و روح کلیه فعالیت‌های دیپلماتیک حکومت ایشان به‌شمار می‌رود. در دیپلماسی  پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم  تبلیغ و دعوت نسبت به سایر امور در اولویت قرار داشته و ایشان در همه جنگ‌ها نیزابتدا به تبلیغ و دعوت می‌پرداختند.یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً وَدَاعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً» (احزاب/ ۴۶-۴۵) اي پيغمبر ! ما تو را به عنوان گواه و مژده‌رسان و بيم‌دهنده فرستاديم ‏ و به عنوان دعوت كننده به سوي خدا طبق فرمان الله ، و به عنوان چراغ تابان . ‏

بنابراین، رفتار سیاسی پیامبرخاتم صلی الله علیه وسلم، در حوزه سیاست خارجی بر تبلیغ و دعوت توحید ، مبتنی بود و ایشان از ابتدای بعثت، حتی هنگام فتح مکه و مدینه این اسلوب را به‌عنوان برنامه‌ای هدفمند و خاص برگزیده بودند و علاوه بر اینکه رسالت خویش را بر این اصل قرار داده بودند، این شیوه را به سفیران خویش هم توصیه نموده و آنها نیز موظف بودند تا از دستورات ایشان، تبعیت نمایند و دعوت و دیپلماسی صلح‌آمیز را بر شیوه‌های دیگر مقدم بدارند. شیوه تبلیغ و دعوت ایشان توأم با نرمش، مدارا  و قاطعیت و صلابت بوده و بی‌تردید، یکی از رموز گسترش سریع اسلام و نفوذ عمیق و وسیع پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم  در قلوب دیگران همین تعادل رفتاری بوده است .

در این میان، رسول خاتم صلی الله علیه وسلم  برای ایجاد انگیزه مشرکین اهل کتاب جهت مذاکره و توافق‌های اصولی و راضی‌نمودن آنان جهت مذاکرات از نقاط مشترکی استفاده می نمود که قرآن آنها را مشخص نموده است . استفاده از نقاط مشترک در دیپلماسی پیامبر  با اهل کتاب در نامه‌ها و پیامهای به سران دولت‌ها ی اهل کتاب به‌خوبی مشهود است.

برای مثال، خاتم صلی الله علیه وسلم  در نامه به اسقف قسطنطنیه به پاکی مریم و القای عیسی، اشاره نموده و بر رسالت ایشان و پیامبران پیش از وی گواهی داده و در نامه به پادشاه حبشه نیز همین موارد به چشم می‌خورد.هر چند در صورت اضطرار و جهت کم نمودن تعداد دشمنان و ایزوله کردن آنها در مواردی هم با مشرکین غیر اهل کتاب بر منافع مشترک اتحادیه هایی صورت می گرفت که بارزترین آن در مذاکره با نماینده  سکولاریستهای قریش (سهیل‌بن‌عمرو ) درصلح حدیبیه، اتحاد با قبایل سکولار مخالف با قریش و فتح مکه مشاهده گردید .

بنابراین، در دیپلماسی پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم  مذاکره، خود بخشی از استراتژی دعوت  وپرهیز از جنگ می‌باشد. در این میان، مشکل اصلی در انتشار دعوت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم  و گسترش پیام الهی، همان حکّام و زمامداران سرزمین‌های اطراف و سران قبایل و صاحبان نفوذ بودند که بین مردم و پیام اسلام، فاصله می‌انداختند.لذا پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم  ترجیح می‌دادند این موانع را از راههای دیپلماتیک و با استفاده از شیوه‌های اسلامی اعزام سفرا و نمایندگان حل کنند تا مردم اختیارسرنوشت خویش را به‌دست گرفته و از اسارتهای عوامل بیرونی آزاد شده و از قید و بندهای عوامل درونی رها گردند.