تفاوت‌های بین اهداف دولتهای مبتنی بر دین سکولاریسم با دولت اسلامی(۸۱)

تفاوت‌های بین اهداف دولتهای مبتنی بر دین سکولاریسم با دولت اسلامی(۸۱)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

این دو نوع دولت علي‌رغم اشتراكات ظاهری در اهداف، نه تنها هدف یا اهداف اختصاصی دارند، بلکه در زمينه تفسير، تعبير و تنقيح اهدافِ مشترک نیز دارای اختلافات مهمي می‌باشند که ریشه در ساختارهای عقیدتی و انگیزه‌ های حاکم بر آن‌ها دارد.  در این جا آنچه مورد نظر ماست، مقايسه اهداف دولتهای مبتنی بر دین سکولاریسم با دولت اسلامی است، نه صرفاً نحوه شكل‌گيري آن‌ها.

به زبان دیگر، تفاوت‌های عقیدتی ، فکری و فرهنگی دو جامعه سکولار و اسلامی، تفاوت‌ها در اهداف دولتها و حکومت های سکولار و اسلامی را نتیجه می‌دهد که این تفاوت‌ها می‌تواند در عناوین یا تفاسیر آن‌ها باشد. در این میان ، دولتها و حکومتهای  سکولار غربی و دولت و حکومت اسلامی ما به ترتیب به عنوان نمونه‌های نسبتاً خوبی از دولتها و حکومت‌های سکولار و اسلامی فرض شده است . مقایسه اهداف دولتهای مبتنی بر دین سکولاریسم با دولت اسلامی را می‌توان در سه سطح طبقه‌بندی کرد که :

  • اهداف بلند مدت یا غائی .

غایت حکومت‌های سکولار عبارت است از: “کامیابی و رضایت انسان‌ها و به سامان دهی امور جامعه در حیطه همین زندگی مادی و دنیوی” و غایت دولت وحکومت اسلامی عبارت است از: “بسترسازی و هدایتگری در صحنه جامعه برای تقرّب اختیاری افراد و جامعه به خداوند از طریق عبودیت و معرفتِ ألله”. این دو غایت را می‌توان اهداف بلند مدت نامید که در این سطح تفاوت‌های اساسی بین دو نوع حکومت وجود دارد و این تفاوت‌ها تأثیر خود را در سطح دوم، یعنی اهداف میان مدت و کوتاه مدت به جای می‌گذارند.

  • اهداف میان مدت و متوسط
  • اهداف کوتاه مدت و عملیاتی .

بحث در مورد اهداف میان مدت دولت و حکومت، ارتباط تنگاتنگی با درک از مفهوم دولت و حکومت، نحوه تأسیس و غایت آن دارد. اصولاً پیرامون مفهوم دولت و حکومت، دو نگرش عام در میان سکولارها وجود دارد. در نگرش اول، دولت پدیده‌ای ذاتی و جوهری است. ماهیت دولت و حکومت در جوهرگرایی، فرافردی و مستقل از اراده اعضای جامعه در نظر گرفته می‌شود. در نگرش دوم، دولت و حکومت، پدیده‌ای مصنوع و ساخته شده است؛ بدین معنی که سرنوشت حتمی و مقدّر نبوده است، اما به دلایلی توسط بشر به وجود آمده است. با این حساب، فرد برای حفظ منافع و یا ارتقاي سطح رفاه و امنیت خویش ناچار است تن به یک سازمان اجتماعی به نام دولت و حکومت دهد. بنابراين، غایت اصلی و بالذّات دولت و حکومت، خوشبختی تک تک افراد در همین زندگی دنیوی و مادی است و دولت و حکومت در نهایت، شرّی ضرور است که دارای کارکردهای حدّاقلی، مثل تأمین امنیت است.

بر این اساس در دیدگاه این گروه، نخستین عاملی که بتواند عدّه‌ای از انسان‌ها را برای تشکیل دولت و حکومت گرد هم آورد، تأمین امنیت و پرهیز از بی‌نظمی است.  ضرورت این کار چنان است که انسان‌ها حاضرند، مقداری از آزادی و دارایی و برابری خود را در پای دولت و حکومت قربانی کنند، چرا که بدون داشتن نظم و امنیت، این سه عنصر به کلی نابود می‌شوند.

در نتيجه، تأمین نظم و امنیت بر سه هدف دیگر- رفاه، عدالت و آزادی- تقدّم دارد؛ همچنان‌که مقدّمه‌ای برای ثبات و شکوفایی آن‌ها نیز هست. در وهله بعد، آنچه در رأس خواسته‌های انسان و جامعه قرار می‌گیرد، رشد مادی و توسعه رفاهی است. همین که تأمین امنیت، خیال دولتها و حکومتها را راحت کرد، آن‌ها به برخورداری و جمع‌آوری هر چه بیشتر نعمت‌های دنیوی و مایحتاج زندگی روی خواهند آورد. اما به دلیل کمبود منابع از سویی و میل سیری‌ناپذیر بشر از طرف دیگر و همچنین وجود موانعی همچون سودجویی، زیاده‌طلبی، ریاست‌خواهی و …که همیشه در اجتماعات بشری مشکل‌ساز بوده‌اند، منافع و خواسته‌ها با هم برخورد نموده و گاهی متضاد می‌شود.

در یک تحلیل می‌توان گفت از آنجا که زندگی دنیایی در اسلام به عنوان مقدّمه و بلکه زمینه زندگی اخروی از ارج و اهمیّت ویژه خود برخوردار است، لذا همانند دولتها وحکومت های غیر اسلامی، سه هدف «نظم و امنیت»، «اقتصاد و رفاه»، «عدالت اجتماعی» از جمله اهداف ضروری و مستقل حکومت اسلامی و جامه ی عمل پوشاندن به «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» طبق قانون شریعت الله می باشد که به منزله اهداف متوسط  دولت و حکومت اسلامی مطرح می گردند . ادامه خواندن تفاوت‌های بین اهداف دولتهای مبتنی بر دین سکولاریسم با دولت اسلامی(۸۱)

تفاوت کارکردهای دولت اسلامی و دولتهای مبتنی بر یکی از مذاهب دین سکولاریسم(۸۰)

تفاوت کارکردهای دولت اسلامی و دولتهای مبتنی بر یکی از مذاهب  دین سکولاریسم(۸۰)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

وظیفه دولت چیست؟ کارکرد پدیده دولت  چیست؟ در چه حوزه‌هایی وظیفه دارد؟ این از سئوالات مهم و از بحث‌های اساسی امروز ماست.وقتی از دولت سخن می‌گوییم منظور قوه مجریه نیست. در اندیشه سیاسی به مجموعه نظام سیاسی، ستیت دولت [۱]می‌گویند. قوه مجریه ،گورمنت  [۲]است. بنابراین وقتی از دولت نام می‌بریم منظورمان  ستیت یا همان اصطلاحی است که به عنوان مجموعه نظام از آن نام می‌بریم.

کارویژه های مشترک دولت ها در طول تاریخ :

یک ‌سری کارویژه‌ها را همه دولت‌ها وظیفه خود می‌دانند و انجام می‌دهند؛ گرچه ممکن است در چگونگی و حدود و ثغور آن بحث وجود داشته باشد. در طول تاریخ هم همه دولت‌ها به‌نوعی این کارویژه‌ها را برای خود قائل بودند. در بین ۱۹۰ واحد سیاسی در جهان هیچ یک نمی‌گویند من دولتی هستم که این کارویژه را برای خودم قائل نیستم. مثلاً دفاع از واحد سیاسی . هیچ دولتی تا به حال نگفته است که من به دفاع از مرزها قائل نیستم. ممکن است در چگونگی و حدود و ثغور آن بحث وجود داشته باشد. از دول باستان تا امروز این طور نبوده است که این کارویژه را برای خود قائل نشده باشند.اینها کارویژه‌های لازمی اند که «کافی» نمی باشند .

اما یک‌ سری کارویژه‌ها وجود دارند که برخی به آنها قائل هستند و برخی نیستند. برخی از وظایف به‌نوعی، خاص اسلام و قانون شریعت اسلام است. عده‌ای چون می‌بینند این کارویژه‌ها در دولت‌های  سکولار دنیا وجود ندارند، اصل آنها را نفی می‌کنند و می‌گویند وقتی کس دیگری این کار را نمی‌کند، ما چرا باید انجام بدهیم؟

قرآن صراحتاً اشاره می‌کند:أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَه الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّه وَ أَثَارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا. (روم/۹)‏ آيا در زمين به گشت و گذار نپرداخته‌اند تا بنگرند كه سرانجام كار مردمان پيش از ايشان به كجا كشيده است‌ ؟ آن كساني كه از ايشان نيروي بيشتري داشته‌اند، و زمين را بهتر كاويده و زير و رو كرده‌اند ( تا آب و مواد معدني را استخراج، و درختان و گياهان را در آن كشت و زرع كنند،) و زمين را بيش از ايشان آباد كرده‌اند و در عمران آن كوشيده‌اند .

یعنی: اگر کارویژه‌ دولت این بوده است که قدرت پیدا کند و به موقع از خود دفاع کند، اینها خیلی هم «أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّه» بوده‌ و خیلی هم خوب کار کرده‌اند. یا اگر دنبال این بوده‌اند که در عمران و آبادانی کشورشان تلاش کنند، این کار را کرده‌اند «وَ أَثَارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوهَا». حتی «أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا» خیلی بیشتر از آن چیزی که دیگران انجام داده‌اند، اما تمایز قانون شریعت الله با دیگران در اینجا روشن می‌شود که اسلام می‌گوید این کارویژه‌ها «لازم» ‌اند، اما «کافی» نیستند. ادامه خواندن تفاوت کارکردهای دولت اسلامی و دولتهای مبتنی بر یکی از مذاهب دین سکولاریسم(۸۰)

ياري گرفتن از غير مسلمين(۷۹)

ياري گرفتن از غير مسلمين(۷۹)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

اگر مسلمین در مسائل «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» با غیر مسلمین دارای منافع مشترکی می گردند، به کارگیری آنها توسط رهبر و فرمانده ی مسلمین امر عادی خواهد بود که در زیر به پاره ای از این موارد اشاره می شود :

  1. ياري گرفتن از منافقين:

الشوكاني می گوید : ياري گرفتن از منافقين هم جايز است چون رسول الله صلی الله عليه و سلم در احد و حنين و ديگر غزوه‌ها از آنها ياري طلبيده است.[۱]

ماوردي هم مي‌گويد: رسول الله صلی الله عليه و سلم بر ظاهر آن‌ها حكم را اجرا مي‌كرد و از درونشان چشم پوشي مي‌نمود و مؤاخذه‌ي قلب‌ها را به خداوند آگاه بر غيب واگذار مي‌كرد تا بدين شكل بر شوكت مسلمين افزوده و تعدادشان افزايش يافته و قدرت مسلمين تكميل گردد .[۲]

  1. ياري طلبيدن از فاسقين:

ياري از فاسقين هم به اجماع جائز است[۳]چون آن‌ها با انجام گناه از دايره‌ي اسلام خارج نمي‌شوند و فريضه‌ي جهاد هم از روي شانه‌ي آنها هم برداشته نمي‌شود.

ابوهريره از رسول الله صلی الله عليه و سلم روايت مي‌كند كه: … إنه لايدخل الجنة إلا نفس مسلمة و أن الله ليؤيد هذا الدين بالرجل الفاجر»[۴]

چنان چه دو نفر يكي قوي و شجاع اما فاسق و ديگري صالح اما ضعيف جهت فرماندهي وجود داشته باشند شخص فاسق قوي و شجاع برگزيده مي‌شود. در اين مورد از امام احمد بن حنبل سؤال شد، ايشان گفتند: شخص فاجر قوي قدرتش به مسلمين بر مي‌گردد و فجورش به خودش اما شخص صالح ضعيف، صالحي اش براي خودش و ضعفش به مسلمين مي‌رسد پس، با شخص فاجر قوي بجنگيد …[۵]

قضيه ابومحجن ثقفي در جنگ قادسيه به فرماندهي سعد ابن ابي وقاص دچار گناه مشروب خوري شده بود مسئله‌ي جديد و تكرار نشدني نيست. تا در توبه باز است پشيماني و برگشت هم هست. تا اينكه ابومحجن گفت: «فوالله لا اشربها أبداً»[۶]

  1. ياري گرفتن از اهل بدعت و خرافات:

گروهی در مورد ياري طلبيدن از اهل بدعت و هواء  می گویند : چنانچه اصلی از اصول دين را انكار نكنند ياري طلبيدن از آنها را در امر جهاد جايز و چنانچه ضرر بزرگتر از منفعتي كه از ياري جستن از آنها حاصل شود نصيب مسلمين گردد، در اين حال استعانت از آن‌ها جايز نيست. ابن تيميه در جنگ با مغول به همراه اهل بدعت وارد جنگ و دفع بلاي بزرگتر گرديد. ادامه خواندن ياري گرفتن از غير مسلمين(۷۹)

بهره گیری به موقع از خوب میان بدها و هشیاری در برابر مسلمان نمایان داخلی(۷۸)

بهره گیری به موقع از خوب میان بدها و هشیاری در برابر مسلمان نمایان  داخلی(۷۸)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

اصولاً هدایت یافتگان وپیروان رسولان، مجددین وبیدار گران افرادی خوب ازمیان انبوهی ازبدان مشرک، مرتد، گمراه، اهل بدعت و….. می باشند که بر اثراسباب وبازدارنده های متنوع وفریبنده، پس از مدتی با دریافت صحیح پیام اسلام به خود آمده یا مسلمان می گردند، یا اینکه با حفظ عقیده ی باطل خود، به چنان تشخیصی می رسند که یاری رساندن به اسلام و پیروزی آن حافظ منافع مادی و معنوی وی بوده و به همین دلیل به حمایت  از آن بر می خیزند  .

و یا این که بدون تغییر عقیده و پیروی سر سختانه از عقاید شرک آلود خود در مراحلی به خاطر پیروی از فطرت و رحم خدادادی و یا هر عامل دیگری، در هنگام سختی و نیاز مسلمین از حقوق انسانی آنها در برابر دیگر هم کیشان ظالمش دفاع کرده است، اما سرانجام در اتخاذ سیاستهای کلان و جنگ طلبانه تابع رای فرمانده هانش بوده  و ممکن است بعدها به همراه دیگر کفار حربی کشته شده یا اسیر جنگی هم شده باشد .یا این که شخصی مسلمان، فریب حزب یا جماعتی «بد» منتسب به اسلام را خورده باشد وناآگاهانه و بر اثر غفلت و جهل مغلوب دسیاس و خطواط شیطان گشته باشد .

درهر صورت با درخشش خورشید و صبح صادق اسلام  «خوبهایی» که در میان «بدان» منحرف، آلوده و گم شده اند، اما با علایمی که از خود بروز می دهند، بعضی در پاره ای موارد و گروهی کلا موضع و صف خود را از ظالمین به نفع مسلمین تغییر داده و یاری رسان و افزایش دهنده ی قدرت و شوکت مسلمین گشته، یا این که حداقل از میزان ستم وحشیانه ی دیگر همقطارانشان نسبت به مسلمین می کاهند.

زندگی اسلامی مومنینی که دورانی را در جاهلیت و در میان «بدها» به سر برده اند از یک سو، و مشرکین غیر مسلمانی که در هنگام نیاز و یا ذلیلی مسلمین به ندای فطرت خود پاسخ داده ودر مواردی یاری رسان مسلمین شده اند فرمول ساده و تکرار شدنی است که، سرپرستان و صاحبان امر باید با تشریح چنین حرکات وواکنشهای سودمند و امیدوار کننده ای، به کشف وشناسایی این گونه افراد پرداخته و با تقویت وهدایت این جرقه های امید، یاکلا آنها را از صف مشرکین و جاهلین بریده وبه صف مسلمین ملحق نمایند یا این که به موقع از استعداد مفید آنها در پیشبرد مبارزه بهره مند گردند…          ادامه خواندن بهره گیری به موقع از خوب میان بدها و هشیاری در برابر مسلمان نمایان داخلی(۷۸)

اهمیت و علل هم مسیری غیر مسلمین با جریان مسلمین شریعت گرا(۷۷)

اهمیت و علل هم مسیری غیر مسلمین با جریان مسلمین شریعت گرا(۷۷)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

چنانچه بر کسی پوشیده نیست هدف عام و دنیوی اسلام ومجاهدین فرقه ی ناجیه در «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ » و پس از برداشته شدن دو مانع فقر و ترس، درفراهم نمودن زمینه های مناسب عبادت و پرستش خداوند متعال خلاصه می گردد.

مسئله ی اول، از میان برداشتن فقر و ایجاد رفاه در جامعه است. مسئله ی اقتصاد جزو آن گونه مواردی است که همچون معدن آهن، در هر زمان و به نسبت پیشرفتهای علمی و تکنولوژی بشر، چیز تازه ای از آن تولید می گردد. اما معدن همان معدن چند میلیون سال پیش است و تغییر نمی کند. خداوند در اینگونه موارد معدن و چهار چوبه اصلی را معرفی می نماید و انسان متناسب با پیشرفتهای عصرش در راه تحقق آن می کوشد.

اگر یک نگاهی به مسیر تکاملی برداشتهای اقتصادی از زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم تا زمان عمر بن خطاب بیاندازیم، می بینیم  ابزاری چون دیوان که جهت بر آورده نمودن چنین نیازی استفاده گردید، چیزی بود که مسلمانان قبلا از وجود آن محروم بودند .اما به محض دست یافتن به آن،با برداشتن نقاط ضعفش، از بکارگیری چنین وسیله ای جهت رسیدن به چنان هدف مبارکی، به خود درنگ راه ندادند.

حتی در گرفتن جزیه و مالیات نیز از همان اسلوبهای نوین با اصلاح موارد منفی اش استفاده نمودند. عمر بن خطاب در گرفتن جزیه از نمادهایی پیروی کرد که در ایران باستان و زمان انوشیروان بن قباد اجرا شده بود… عمر بن خطاب این شیوه و وسیله را بکار برد و تنها کاری که انجام داد این بود که مالیات سرانه از افرادی که کمتر از ۲۰ سال سن داشتند و همچنین از افرادی که بالای ۵۰ سال داشتند را ملغی کرد.

امروزه مکاتب مختلف اقتصادی بوجود آمده که هدف بسیاری از آنها ؛استثمار و استضعاف وبه بردگی کشانیدن بشریت، تحت برچسب های دروغین سرمایه داری دولتی (سوسیالیسم وکمونیسم) و سرمایه داری و بازار آزاد تحت عنوان کاپیتالیسم را دارند، بعضی دیگراز آزادی خواهان ومجاهدین فرقه ی ناجیه  نیز با بهره گیری از تمامی نظریات مترقیانه موجود همچون ابزاری درخدمت اصول وچهارچوبه های اقتصادی اسلام، قصد برطرف کردن فقر و محرومیت در جامعه و ایجاد رفاه و بهره مندی از نعمتهای خدادادی برای تمامی انسانها را دارند. ادامه خواندن اهمیت و علل هم مسیری غیر مسلمین با جریان مسلمین شریعت گرا(۷۷)

هماهنگی و اشتراک در مصالح و اهداف میان مسلمین و غیر مسلمین(۷۶)

هماهنگی و اشتراک در مصالح و اهداف میان مسلمین و غیر مسلمین(۷۶)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

در بسیاری از برنامه های افتصادی و امنیتی مسلمین در جامعه، میان اهداف و خواسته های مسلمین و غیر مسلمین یک نوع هماهنگی و وحدت در منافع به وجود می آید. ساده تر اینکه می توان گفت که اهداف انقلابی دنیوی مبارزین مسلمان برای تمامی انسانهای دارای فطرتی سالم ،همچون ساخت یک جاده یا مرکز بهداشتی و یا نصب علائم راهنمایی و رانندگی می باشد. به همان میزان یک مسلمان از اینگونه امکانات بهره می برد به همان میزان یک غیر مسلمان نیز از آن بهره مند می گردد و در پاره ای موارد مسلمانان و غیر مسلمانان مجبور به استفاده از چنین امکاناتی می گردند، چون اگر به عنوان مثال یک مسلمان یا غیر مسلمان از زیر بار قوانین بهداشتی یا علائم راهنمایی و رانندگی شانه خالی کند، تنها خودش به تنهایی دچار ضرر نمی گردد، بلکه علاوه بر آن امنیت دیگران را نیز مورد تهدید و مخاطره قرار می دهد.

در یک جامعه ای که در آن فقر و محرومیت بیداد می کند، قطعا عواقب ناشی از چنین بیماری خطرناکی که ساخته ی دست بشر است تنها گریبانگیر شخص فقیر و نیازمند نمی گردد، بلکه امنیت و سلامت جامعه را نیزمورد تهدید قرار می دهد. عمر بن خطاب اولین حقوق بازنشستگی را به یک پیرمرد یهودی داد و بعد از وی بود که دیگران را بهره مند ساخت .زمانی که امنیت دینی و عقیدتی در جامعه برقرار می گردد شخص غیر مسلمان در مجتمع خودشان به همان اندازه ای از آن بهره می گیرد که شخص مسلمان بهره مند است.

چنین شخص غیر مسلمانی می تواند در مقابل مبلغی که جهت حفظ امنیتش از وی دریافت می گردد: اولا از خدمات سربازی اجباری و یا حضور در جنگها و به خطر انداختن جانش در امان باشد. ثانیا به نسبت زکات و انفاق و صدقات و… مسلمین پول کمتری را از دست می دهد و در تمامی امور فرهنگی و عقیدتی و… در مجتمع خودش نیزآزاد و مستقل باشد. می تواند آموزش و پرورش خاص خودش را داشته باشد، قضاوت خاص خودش، علمای دینی خاص خودش و … خلاصه از یک نوع خود مختاری کاملی در داخل سرزمینهای مسلمانان بهره مند می گردد.

زمانی که جامعه از چنین امنیتی برخودردار نباشد قطعا آشوب و شورش کل جامعه را فرا خواهد گرفت و مصیبت آن تنها دامنگیر شورشیان نخواهد شد، بلکه کل جامعه را در می گیرد. در نتیجه در سیستم انقلابیون مبارزین مسلمان نقاط بسیار قوی و مشترکی وجود دارند که هم مسلمانان و هم غیرمسلمانان بعنوان اهدافی مطلوب و مشترک بدان می نگرند .همگی دوست دارند که از لحاظ خوراک، پوشاک، مسکن، آموزش و بهداشت در سطح مطلوبی باشند و علاوه بر آن از لحاظ عقیدتی، مالی، ناموسی و … در امنیت کامل به سر برند.

در جنگها و دسته بندی های سیاسی نیز باز ممکن است میان مسلمین با غیر مسلمین مصالح مشترکی بوجود آید. جنگ رسول الله صلی الله علیه و سلم با هراکلیوس سزار دوم در موته، هم به نفع مسلمین بود هم منافع امپراطوری ساسانی ایران را نیز در برداشت. در ضمن نباید فراموش کرد که این روم همان روم اهل کتابی است که خداوند در سوره روم پیروزی آنرا بر ساسانیان مایه خوشحالی و مسرت مؤمنین می داند و به این پیروزی مسلمانان را مژده و بشارت می دهد. ادامه خواندن هماهنگی و اشتراک در مصالح و اهداف میان مسلمین و غیر مسلمین(۷۶)

جایگاه مردم در حکومت اسلامی(۷۵)

جایگاه مردم در حکومت اسلامی(۷۵)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

با بررسی دو رکن اساسی حکومت، یعنی قدرت و مشروعیت، نقش مردم در حکومت، تامین کننده قدرت در حکومت اسلامی است ؛ اما مقوم رکن دوم حکومت یعنی مشروعیت در نظام اسلامی، اراده خداوند است؛ زیرا منبع مشروعیت باید خود مشروع و شایسته بالذات باشد و تنها اراده خداوند است که عادل بالذات و مشروع بالذات است و اراده انسان یا جامعه انسانی نمی تواند ملاک عدالت و مشروعیت حکومت قلمداد شود، و همین ویژگی است که حکومت اسلامی را از حکومتهای عرفی و سکولاردیکتاتوری یا مبتنی بر دموکراسی متمایز ساخته است زیرا در حکومتهای دیکتاتوری دین سکولاریسم ، علاوه بر آنکه قانون شریعت جایگاهی در قانون اساسی جامعه ندارد مردم نیزمقوم قدرت حکومت نیستند و در حکومتهای دموکراسی، خداوند مقوم مشروعیت حکومت نیست و مردم نیز به صورت نمادین در صحنه هستند و گرنه حکومت و قانونگذاری و گرداندن  سیاستهای جامعه با طبقه ی سرمایه دار وشرکتهای سرمایه دار جامعه است .

به عنوان نمونه به چند آیه از قرآن اشاره می شود:

«وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ‏ وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ »(قصص/۷۰- ۶۸) پروردگار تو هر چه را بخواهد مي‌آفريند ، و هر كس را بخواهد برمي‌گزيند ، و مردمان ( پس از صدور فرمان خدا درباره‌ي چيزي و كسي ) حق انتخاب و اختيار ندارند . خداوند بسي منزّه‌تر و بالاتر از آن است كه چيزي را انباز او كنند ‏ ( اي پيغمبر ! ) پروردگار تو آگاه است از آنچه سينه‌هايشان ( از كينه‌ها در خود ) پنهان مي‌دارد ، و از آنچه آنان آشكار مي‌سازند ( و به صورت اعتراضها و طعنه‌ها بروز مي‌دهند ) . ‏پروردگار تو الله است و خدائي جز او نيست ، و هر گونه سپاس و ستايشي بدو تعلّق دارد چه در اين جهان و چه در آن جهان ، و فرماندهي و داوري از آن او است ، و بازگشت همه‌ي شما به سوي او خواهد بود .  ( او خالق ، و او حاكم ، و او قاضي است ) .

در این آیات، به صراحت اعلام شده است که گزینش، منحصرا در اختیار خدای متعال می باشد و روشن است که مقصود از گزینش در اولین آیه، شایستگی و عدل و مشروعیت است و روح حاکم بر آیه چنین است که شایسته تر و بهتر بودن، مخصوص خداست. با اراده اوست که چیزی بر چیزی برتری می یابد و برگزیده می شود.

« قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ » ( یونس/۳۵٫)‏ بگو : آيا از اين انبازان شما كسي هست كه به سوي حق راه نمايد (و راه راستين را بنمايد ؟) بگو : خدا راه حق را مي‌نمايد . آيا آن كس كه راه راست را نشان مي‌دهد سزاوارتر است كه پيروي شود (و انسان به فرمان او رود) يا كسي كه راهي نمي‌نمايد و بلكه بايد خودش راهنمائي گردد (و راه برده شود) ؟ شما را چه مي‌شود (كه چراغعقل از كفتان به در مي‌رود ؟ به دنبال چه چيز مي‌رويد ؟) اين چه حكمي است كه مي‌كنيد ؟

« وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ..» (مائده/۵۰- ۴۹) و این که میان آنان حکم کن به آن چه خدا بر تو فرو فرستاده است، و از هوای نفس آنان پیروی مکن…آیا حکومت جاهلیت را می طلبند؟ در حالی که چه حکمی شایسته تر از حکم خداست برای آنان که یقین دارند؟

از این آیات، به خوبی استفاده می شود که تنها حکومت مشروع، حکومت خداوند است و فقط حکم و فرمان اوست که میزان و ملاک برتری و شایستگی و حقانیت است. آیات فراوانی در قرآن می توان یافت که نشانگر این ادعا باشند و همه آیاتی که به نوعی بر اختصاص حق حکومت به خداوند دلالت دارند؛ مانند «له الخلق و الامر» ، «له الحکم»، «هو الولی» و «له الملک» همگی بر این حقیقت تاکید دارند که حکومت شایسته و عدل، مخصوص خداوند است.

آیت الله خمینی  در معرفی قانون و جایگاه قانون شریعت اسلام می گوید :

حکومت اسلام، حکومت قانون است؛ در این طرز حکومت، حاکمیت، منحصر به قانون است، حاکمیت منحصر به خداست و قانون، فرمان و حکم خداست؛ قانون اسلام یا فرمان خدا، بر همه افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد؛ همه افراد، از رسول اکرم صلی الله علیه و آله گرفته تا خلفای آن حضرت، و سایر افراد، تا ابد تابع قانون هستند؛ همان قانونی که از طرف خدای تبارک و تعالی، نازل شده و در لسان قرآن و نبی اکرم صلی الله علیه و آله بیان شده است. اگر رسول اکرم خلافت را عهده دار شد، به امر خدا بود؛ خدای تبارک و تعالی آن حضرت را خلیفه قرار داده است [۱]

باز آیت الله خمینی در باره ی هیکل کلی حکومت اسلامی می گوید :

حکومت اسلامی، نه استبدادی و نه مطلقه، بلکه مشروطه است؛  البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن که تصویب قانون، تابع آراء اشخاص اکثریت باشد، مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان، در اجرا و اداره، مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم معین گشته است؛ مجموعه شرط، همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت شود؛  از این جهت، حکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است. فرق اساسی حکومت اسلامی با حکومتهای مشروطه سلطنتی و جمهوری در همین است؛  در این که نمایندگان مردم یا شاه در این گونه رژیمها به قانونگذاری می پردازند، در صورتی که قدرت مقننه و اختیار تشریع در اسلام، به خداوند متعال اختصاص یافته است؛ شارع مقدس اسلام، یگانه قدرت مقننه است. هیچ کس حق قانونگذاری ندارد و هیچ قانونی جز حکم شارع را نمی توان به مورد اجرا گذاشت.[۲]

همچنین آیت الله خمینی در مورد جایگاه مردم در مساله تشریع و قانون گذاری  خطاب به شورای نگهبان که نقش تطبیق مقررات و قوانین را با احکام الهی و منابع دینی بر عهده داشت می گوید :

اصولا آن چه باید در نظر گرفته شود، خداست نه مردم. اگر صد میلیون آدم، اگر تمام مردم دنیا یک طرف بودند و شما دیدید که همه آنان حرفی می زنند که بر خلاف اصول قرآن است، بایستید و حرف خدا را بزنید؛ ولو این که تمام بر شما بشورند. انبیاء همین طور عمل می کردند، مثلا موسی در مقابل فرعون مگر غیر از این کرد؟ مگر موافقی داشت؟[۳]

امتیاز نظام حکومتی اسلام بر نظام دموکراسی سکولاریستی در این است که علاوه بر دارا بودن نقطه قوت تئوریک نظام دموکراسی، یعنی محوریت اراده مردم، از نقطه ضعف آن، یعنی فقدان منبع مشروعیت نیز به دور است و با تکیه بر قوانین الهی و انضباط به ضوابط و دستورهای خداوندی، از هدایت اراده خداوندی برخوردار می باشد و از این طریق، عدالت و مشروعیت، با ماهیت نظام حکومتی اسلام درآمیخته است.

بر همین اساس عده ای توجه به جایگاه مردم و مجریان قانون شریعت اسلام را به عنوان یکی ازاصول كلى حاكم بر ساختار نظام سياسى اسلام برشمرده و اصول یاد شده را چنین ذکر کرده اند :

  • ضرورت مشروعيت الهى مجريان
  • ضرورت اسلاميت قوانين
  • توجه به جايگاه مهم مردم به عنوان مبدأ شكل‏گيرى و كارآمدى همه نهادها
  • خطاپذيرى مجريان و ضرورت نظارت بر آنان[۴]

در نظام حکومت اسلامی، اراده مردم، که در شورا خود را نشان می دهد، منبع قدرت و اراده خداوند، منبع مشروعیت است. از این رو حکومت اسلامی، از هر دو رکن حکومت، یعنی قدرت مردمی و مشروعیت الهی برخوردار می باشد.

 

 

[۱]خمینی، حکومت اسلامی،  ص ۵۴٫

[۲]همان، ص ۵۲

[۳]خمینی ، صحیفه نور، (بیانات  در جمع اعضای شورای نگهبان)، ج ۱۲، ص ۲۵۸٫

[۴] احمد ديلمى، مقدمه‏اى بر مبانى حقوقى – كلامى نظام سياسى در اسلام،تهران ، دفتر نشر معارف ۱۳۸۱ ص ۱۴۹٫

امور ذاتی و ثابت و امور اکتسابی و متغیر انسان‌ها و قانون اسلام(۷۴)

امور ذاتی و ثابت و امور اکتسابی و متغیر انسان‌ها و قانون اسلام(۷۴)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

یکی از حوزه‌هایی که دین اسلام در آن با دین سکولاریسم تفاوت دارد، به حوزه‌ی مباحث انسان‌شناسی مربوط می‌شود. تلقی‌ای که اسلام از انسان دارد، یک تلقی فرازمانی است؛ یعنی اگر یک مکتب می‌آید از انسان یک تعریف ارائه می‌کند، این تعریف دیگر نمی‌تواند تعریف زمان‌مند باشد. زیرا انسان امروز با انسان دو هزار سال پیش تفاوتی نکرده است و او همان انسان است.

انسان‌ها یک سری امور ذاتی دارند و یک سری امور اکتسابی؛ که این امور اکتسابی در طول زمان تغییر می‌کند، اما امور ذاتی او ثابت هستند ‌و ما به واسطه‌ی این امور ذاتی است که می‌توانیم بگوییم انسان امروز با انسان دیروز یکی است.

مسئله‌ای که در این جا به وجود می‌آید، این است که اگر به سمت عدل رفتن و به سمت ظلم نرفتن در ساختار وجودی انسان باشد، کنترل آن را خود انسان نمی‌تواند به دست بگیرد و نیاز به یک عامل بیرونی دارد؛ یک انسان دیگر هم نمی‌تواند باشد؛ چون آن انسان دیگر هم همین مشکل را دارد. در اینجا به ضرورت وحی و ضرورت دین می‌رسیم.

یعنی این ایرادی که در وجود انسان بود، باعث شد که خداوند متعال در حق بشر یک لطف دیگری کند و انبیا را مبعوث بکند تا انبیا بیایند و انسان را هدایت کنند و از او در جهت عدالت استفاده کند. لذا انسان باید سعی کند که راه‌های آسان‌تر و کم‌هزینه‌تر را پیدا کند، اما باید مقید به عدالت باشد.

به قرآن که نگاه کنیم، می‌بینیم که خداوند متعال همین را می‌فرماید. مثلا در این آیه‌ می‌فرماید که: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ » (بقره /۲۱۳)‏ مردمان يك دسته بودند .  پس خداوند پيغمبران را برانگيخت تا (مردمان را به بهشت و دوزخ) بشارت دهند و بترسانند . و كتاب (آسماني) كه مشتمل بر حق بود و به سوي حقيقت (و عدالت) دعوت مي‌كرد، بر آنان نازل كرد تا در ميان مردمان راجع بدانچه اختلاف مي‌ورزيدند داوري كند می‌گوید.

خداوند پیامبران را با کتابی در دست فرستاد، برای اینکه در اختلافات بین مردم داوری کنند. در ادامه‌ باید گفت که یک سری از اختلافات به دلیل به وجود آمدن حقهای متفاوت و ضد هم می باشد و این هم امری طبیعی است، چون هر شخص و گروهی برداشت و آنچه نزد خودش است را برتر و برحق تر از دیگران می داند و این منشاء نزاع‌هایی است که از سر ظلم کسی می خواهد خودش را بر دیگران تحمیل کند . لذا انسان نیازهای خودش را نمی‌تواند به تنهایی تأمین کند و محتاج وحی و خدا است و این هم فرازمانی است و متعلق به دیروز و امروز نیست.  نبی برای این آمده است كه جلوی ظالمان را بگیرد و با حقی که از طرف الله آمده است بین افراد براساس عدل حکم کند.

وحی به ما می‌گوید که اگر کسی امنیت دیگری را خدشه‌دار کرد باید مجازات شود و حدود آن را مشحص می‌کند؛ عقل وتجربه به ما می‌گویند که چطور می‌شود قاتل را پیدا کرد و چطور می‌‌توان ثابت کرد که این طرف قاتل است. دیگر دین نمی‌آید به ما بگوید که قاتل کیست! دین اسلام  به ما می‌گوید که اگر قتلی به شکل عمدی اتفاق افتاد، قاتل را می‌شود قصاص کرد یا دیه گرفت . حالا برای اینكه بفهمید قاتل کیست، باید بروید دانشکده‌ی پلیس تأسیس کنید و با شیوه‌های جدید کشف جرم آشنا شوید.

بحث حکومت سازی هم همین‌طور است. عقل و تجربه به ما می‌گوید که حکومت ، همچون یک ابزار، امری ضروری است. وحی به ما حدود را می‌گوید و اینکه چه کسی برای این کار اصلح است. تجربه هم به ما می‌گوید که در این عصر و زمانه، یک وسیله ، نظام و سازمان اداری مطلوب چگونه باید باشد تا حقوق مردم حفظ شود. مساله انتخاب رهبر و مسولین اجرایی جامعه هم به مرور زمان شکل آن در حال تغییر بوده است؛ در صدر اسلام به آن بیعت می‌گفتند و امروز انتخابات. شکل و نام آن مهم نیست بلکه محتوا و هدفی که دنبال می کند مهم است .

لذا در اینگونه موارد باید خط قرمزهای شرع را رعایت کنید و در عین حال از تجارب بشری هم می‌توانید استفاده کنید. در این صورت، این شبهه که در زمان صدر اسلام جامعه، ساده بوده و الان پیچیده شده است، جایگاهی ندارد. زیرا اساسا دین نیامده که ابزارهای متغییر وسازوکار‌های حکومت و اجرایی کردن اهداف را مشخص کند. دین آمده تا با ایجاد بسترِ هدایت، بشر گرفتار ظلم نشود. ولی تعیین سازوکارها، اقتضایی و تجربی است و بر عهده‌ی متدینین است که تحت رهبری رهبر، بنشینند و مسائل را حل‌و‌فصل کنند.

 

نظام شورائی اسلام و تحکیم قانون شریعت اسلام(۷۳)

نظام شورائی اسلام و تحکیم قانون شریعت اسلام(۷۳)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

در نظام شورائی :

هر چه ما آرای مردم را در امور کلان حکومتی غیرمستقیم تر کنیم  و مشارکت مردمی را به اموری محدود کنیم که برآن اشراف و تسلط دارند نه تنها الزاماً منافاتی با رشد جامعه ندارد بلکه به نفع جامعه نیز می باشد.

درثانی درصد احتمال خطای یک جمع شورائی مثلاٌ ۳۰۰ نفری متخصص کمتر از درصد احتمال خطای یک شخص خانه دار یا شهروند غیر متخصص است ، بنابراین در نظام شورائی به این دلیل که تصمیمات در مرکز قدرتی با حضور ۳۰۰نفر صورت گرفته می شود درصد خطای کمتری نسبت به تصمیمات یک شخص غیر متخصص دارد.

زمانی که  رئیس هیئت حکومت از شورا  که پایگاهش مردم هستند منصوب می شود،مردم راحت تر می توانند منظورات خود دربارۀ روش ادارۀ کشور را از طریق شوراهای متعدد به منصه ظهور برسانند، علاوه بر این به دلیل اینکه  شورا پشتوانه قوی ای دارد راحت تر می تواند مشکلات و معضلات را حل کند و قدرت نظام در شورا متمرکز می شود.

حال با جمع بندی مطالب بالا و رصد شرایط فعلی سرزمینهای مسلمان نشین می توان گفت در حال حاضر مشکل مسلمین در نظام شورائی یا ریاستی و… بودن نیست؛ مشکل این است که ما باید در وهله اول تحکیم قانون شریعت الله را به عنوان قانون اساسی خود بپذیریم. نظام چه شورائی  باشد و چه غیره یکی از مهمترین لوازمش برای رسیدن به جامعه ی اسلامی  وجود قانون اساسی مبتنی بر شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم  است. ما نمی توانیم به حکومت اسلامی ملتزم باشیم اما به لوازمش ملتزم نباشیم!

مفهوم ساده دولت اسلامی و چگونگی شکل گیری آن در صدر اسلام(۷۲)

مفهوم ساده دولت اسلامی و چگونگی شکل گیری آن در صدر اسلام(۷۲)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

دولت اسلامی عبارت است از مجموعه ای از مردم دائم الاسکان در یک قلمرو مشخص، که با حکومت مستقل، احکام و مقررات اسلامی در آن جاری و ساری می باشد .

دوره ۲۳ ساله رسالت پیامبر به دو دوره تقسیم می شود : دوره ملت سازی که در آن دوره ۱۳ ساله پیامبر در مکه اقامت داشت  و دوره دولت سازی که شامل ۱۰ سال اقامت در مدینه است و مهمترین اقدامات پیامبرخاتم صلی الله علیه وسلم  عبارتند از تاسیس مسجد به عنوان مرکز عبادی، اجتماعی و حکومتی در مدینه ، انعقاد پیمان اخوت و تاسیس نخستین قانون اساسی مدینه و محافظت از مدینه و مقابله با دشمن خارجی که استراتژی دعوت و جهاد را در تشکیل حکومت در نظر داشت .