ضرورت تشکیل حکومت اسلامی(۷۱)

ضرورت تشکیل حکومت اسلامی(۷۱)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

هر موجود اجتماعی نیازمند به حکومت است و حتی نمونه آن را در زندگی حیوانات اجتماعی از قبیل زنبور عسل و مورچه نیز مشاهده می‌کنیم، چرا که زندگی اجتماعی مستلزم نظم ، انضباط و تحدید خواسته‌ها و اراده‌های افراد آن جامعه بر اساس قوانین مشخص است و تحقق نظم و انضباط نیز مستلزم فرد یا افرادی است که مسئول اجرای نظم و مدیر و ناظر بر امور باشد. پس حکومت و دولت زائیده زندگی اجتماعی است.

با توجه به این فرض که تحدید آزادی و خواسته‌های افرادی که امروز بصورت قانون تجلی می‌یابد باید در راستای تامین منافع و مصالح مردم باشد این سوال مطرح است که: این قوانین مشخص را چه منبعی ارائه می دهد؟ آیا منبع خالق انسان است یا خود انسان ؟ قانون گذار کیست؟ و بدیگر سخن چه کسی را توان تشخیص مصالح و منافع عامه مردم است؟

برای روشن شدن پاسخ این سوال توجه به این نکته‌ها ضروری است:

  • انسان موجودی است دارای ابعادی متفاوت و گوناگون، بنابراین مصالح و منافع او در جهت خاصی خلاصه نمی‌شود.
  • انسان هر چند ازلی نیست ولی ابدی است و مرگ پایان وجود او نیست بلکه با مردن از عالمی به عالم دیگر انتقال می‌یابد به همین دلیل منافع و مضار او منحصر در منافع و مضار دنیوی نیست بلکه باید تامین خوشبختی و سعادت اخروی وی نیز مد نظر قرار گیرد.
  • مساله تاثیر و تاثر پذیری موجودات از یکدیگر، امری است انکار ناپذیر، و انسان نیز از این حکم مستثنی نیست.

بنابر این منافع و مصالح انسان از پیچیدگی خاصی برخوردار خواهد بود.

با توجه به این نکته‌ها می‌توان گفت قانونگذار باید دارای شرائط ذیل باشد تا قانون وی در برگیرنده منافع همه یا اکثریت جامعه باشد:

  • قانون گذار باید از انسان و ابعاد وجودی وی و نیز تاثیر و تاثرات افعال انسان بر سعادت و خوشبختی وی شناختی کامل داشته باشد
  • بی نیاز باشد تا به خاطر حب ذات صرفا منافع خود و طبقه خود را مد نظر قرار ندهد.

با چنین شرایطی غیر خداوند نمی‌تواند قانونگذار باشد. پس قانون حقیقی برای بشر احکامی است که بر پیامبران نازل شده است و به عقیده ما مسلمانان، کاملترین قانون در جهان، قانون اسلام است که به صورت احکام الهی در قرآن کریم و سنت پیامبر خاتم صلي الله عليه وسلم  بیان شده است بنابراین اگر حکومتی بخواهد در راستای تامین مصالح و دفع مضار جامعه حرکت کند باید در مسیر قانون اسلام حرکت نماید.

قدیس آوگوستینوس (متوفی ۴۳۰ میلادی) در کتاب شهر خدا از دو نوع حکومت و بالطبع از دو نوع قانون سخن به میان آورد:

۱) حکومت دنیوی یا شهر زمینی که هدف آن ایجاد امنیت و نظم است؛ ۲) حکومت آسمانی یا شهر خدا که برعهده قدّیسان و هدف آن، صلح و آرامش حقیقی است.[۱]

آشکارا در این تقسیم بندی متوجه جدایی میان دو نوع زندگی و حکومت دنیوی و آسمانی تخیلی هستیم. اما دیدگاه شریعت اسلام در مورد زندگی انسانها و حکومت نمی تواند با آنچه که در شریعتهای تحریف شده ی اسلامی آمده است موافق باشد . زمانی که الله متعال می فرمایند :

وَ مَا اَرْسَلنا مِنْ رَسُولٍ اِلا لِیُطاعَ بِاِذْنِ اللهِ . ( نساء/ ۶۴) و هيچ پيغمبري را نفرستاده‌ايم مگر بدين منظور كه به فرمان خدا از او اطاعت شود (پس اطاعت از او، اطاعت از خدا، و سركشي از دستور او ، سركشي از دستور خدا بوده است) .وقتی در قرآن کریم می خوانیم: اَلَّذینَ اِنْ مَکَّناهُمْ فِی الارْضِ اَقامُو الصَّلوهَ وَ اتُو الزَّکاهَ وَ اَمَرُو بِالْمَعرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ الْمُنکَرِ. ( حج/ ۴۱)‏ (آن مؤمناني كه خدا بديشان وعده‌ي ياري و پيروزي داده است) كساني هستند كه هرگاه در زمين ايشان را قدرت بخشيم، نماز را برپا مي‌دارند و زكات را مي‌پردازند، و امر به معروف، و نهي از منكر مي‌نمايند.

آیا این امر جز با تشکیل حکومت دینی و اسلامی میسر است؟ اگر فرض کنیم که تعبیر (مَکَّنّا) به معنی هرگونه قدرت بخشیدن بوده باشد، بازدلالت آیه بر مقصود ما روشن است؛زیرا حکومت بارزترین نمونه ی قدرت است. ادامه خواندن ضرورت تشکیل حکومت اسلامی(۷۱)

مرتبه نازل يا بدل اضطرارى حكومت دينى و دارالاسلام (۷۰)

مرتبه نازل يا بدل اضطرارى حكومت دينى و دارالاسلام (۷۰)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

حكومت دينى، مراتب و درجاتى دارد. مرتبه عالى و ايده آل آن، اين است كه همه امور و اركانش، مبتنى بر دين و هماهنگ با آن باشد ؛ اما زمانی که  تأسيس دولت تمام عيار دينى، ممكن نيست، بايد مرتبه نازل‏تر آن را اجرا كرد.

مرتبه نازل يا بدل اضطرارى حكومت دينى اسلامی، حكومتى است كه در آن احكام و قوانين دينى بر اساس یکی از مذاهب اسلامی رعايت شود؛ هر چند كل نظام از تعاليم دينى برنيامده، چنين حكومتى، تنها در صورت عدم امكان تأسيس «دولت كامل دینی» اسلامى، روا است.

الان مي رسيم به شناخت ساده و مختصر دارالكفر و ويژگيهاي آن :

نكته اي كه در همين ابتدا باز دوست دارم بر آن تاكيد كنم اين است كه تمام گفته هاي بنده حول محور مكان و خاك مي گردد نه كساني كه در چنين مكان و سرزميني زندگي مي كنند ، و اين حكم هيچ ارتباطي به ساكنان چنين خاك و زميني ندارد و به اين معني نيست كه اگر به سرزمين و خاكي گفتيم  كه دارالكفر است ساكنان آنرا نيز كافر بدانيم ؛ بر عكس آن نيز صادق است ، امكان آن هست كه سرزميني دارالكفر باشد و تمام ساكنان آن مسلمان باشند و امكان آن هم هست كه سرزميني  دارالاسلام باشد اما تمام ساكنان آن مشرك و كافر باشند . مثل مكه قبل از هجرت رسول الله صلي الله عليه وسلم ، با وجود آنكه مسلمين در آن مي زيستند اما دارالكفر بود  و در برابر خيبر نيز، پس از فتح، با آنكه تمام ساكنان آن كفار يهودي بودند اما جزو دارالاسلام به حساب مي آمد .

به همين دليل حكم دادن در مورد خاك و سرزميني ارتباطي با ساكنان آن ندارد . اين همان نكته اي بود كه لازم دانستم تاكيد بيشتري به آن داشته باشم تا موجب شك و گمان و يا سوء استفاده ي دين فروشان عوام فريب از اين مطلب نگردد .

دار الكفر : عبارت است از تمام سرزمينها و خاكي كه قانون الله درآن حاكم نيست و حاكميت در اختيار كفار بوده و قانون شريعت الله در امور حكومتي، قضايي، آموزش و پرورش، اقتصاد و ديگر جنبه هاي زندگي اجتماعي انسانها كنار نهاده شده است. تفاوت ندارد این خاک و سرزمین قبلا تحت حاکمیت قانون شریعت الله بوده باشد یا خیر، مهم وضع موجود آن است که فعلا تحت حاکمیت قوانین غیر اسلامی می باشد .

در اين باره قاضي ابويعلا مي گويد: كل دار كانت الغلبة فيها لأحكام الكفر دون أحكام الإسلام؛ فهي دار كفر . يعني : هر خاك و سرزميني كه غير از قوانين اسلامي ، قوانين كفر بر آن غلبه داشته باشد؛ در اين صورت چنين سرزميني دارالكفر مي باشد . در اين صورت، و با اين تعريف پذيرفته شده نزد علماء، هر مسلماني، با هر درجه اي از سواد، قادر خواهد بود نوع جوامع و سرزمينهاي امروزي را تشخيص دهد .

تعریف ساده ی دارالاسلام و دارالكفر (۶۹)

تعریف ساده ی  دارالاسلام و دارالكفر (۶۹)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

قبل از هر چيزي نكته ي اساسي را بايد روشن نمود تا مسائل با هم مخلوط نشوند ، آنهم اين است كه ما در مورد مكان و سرزمين حكم صادر مي كنيم نه در مورد ساكنين آن .

دارالاسلام : خاك و سرزميني است كه در آن قانون الله غالب است و به دنبال آن اطاعت از اين قوانين آشكار مي گردد و طبق همين قانون و با پشتوانه ي همين قانون  امر به  خوبي و نهي از بدي صورت مي گيرد و حاكم اين خاك و سرزمين نيز مسلمان است ، هر چند كه مكانهاي خودمختاري نيز براي اهل ذمه وجود داشته باشد كه به قوانين خودشان امور خود را اداره مي كنند باز جزو دارالاسلام به حساب مي آيند ، چون زير مجموعه ي حاكميت قانون اسلام هستند .

در اين زمينه الإمام مالك از مكة قبل ازفتح می گوید : “وكانت الدار يومئذ دار حرب، لأن أحكام الجاهلية كانت ظاهرة يومئذ”.[۱]

ابن مفلح حنبلي مي گويد : فكل دار غلب عليها أحكام المسلمين فدار إسلام، وإن غلب عليها أحكام الكفار فدار كفر ولا دار لغيرهما .[۲]يعني : اگر درهرجا وسرزميني احكام و قوانين مسلمين برآن غلبه داشت دارالاسلام است، و چنانچه احكام كافران بر آن غالب بود دارالكفر است و غير از اين دو ، سرزمين و مكان ديگري وجود ندارد .

القاضي أبو يعلى الحنبلي نیز با همین مضمون گفته است : ” كل دار كانـت الغلبة فيها لأحكام الكفر دون أحكام الإسلام فهى دار الكفر”[۳]  ابن القيم  نیز با همین مضمون آورده است: “قال الجمهور: دار الإسلام هي التي نزلها المسلمون وجرت عليها أحكام الإسلام، وما لم تجر عليه أحكام الإسلام لم يكن دار إسلام وإن لاصقها، فهذه الطائف قريبة إلى مكة جدا ولم تصر دار إسلام بفتح مكة وكذلك الساحل” .

و ابوقاسم رافعي شافعي گفته است : وليس من شرط دار الإسلام أن يكون فيها مسلمون بل يكتفى كونها في يد الإمام وإسلامه.[۴] يعني : از شروط دارالاسلام اين نيست كه در آن مسلماني وجود داشته باشد ، بلكه همين كافي است كه در اختيار قانون اسلام و رهبري مسلمان باشد . و شوكاني آورده است: أن الاعتبار بظهور الكلمة، فإن كانت الأوامر والنواهي في الدار لأهل الإسلام بحيث لا يستطيع من فيها من الكفار أن يتظاهر بكفره إلا لكونه مأذونا له بذلك من أهل الإسلام؛ فهذه دار إسلام، وإن كان الأمر بالعكس فالدار بالعكس[۵]

يعني : هدف آشكار شدن كلمه ، اگر قوانين  و دستورات امر و نهي در مكان و سرزميني در اختيار اهل اسلام بود به شيوه اي كه كفار نتوانند به آشكارا كفرياتشان را انجام دهند مگر از كانالي كه قانون شريعت برايش تعيين كرده است، در اين صورت چنين سرزميني دارالاسلام است ، و چنانچه برعكس باشد در آن صورت مكان و سرزمين نيز برعكس تبديل به دارالكفر مي گردد .

و ابن حزم گفته است : وإذا كان أهل الذمة في مدائنهم لا يمازجهم غيرهم فلا يسمى الساكن فيهم لإمارة عليهم أو لتجارة بينهم كافرًا ولا مسيئًا، بل هو مسلم محسن، ودارهم دار إسلام لا دار شرك، لأن الدار إنما تنسب للغالب عليها والحاكم والمالك لها….  .

يعني : اگر كفار اهل ذمه در سرزمين خودشان باشند و كس ديگري با آنها مخلوط نباشد ، در اين صورت اگر شخصي از مسلمين در ميان آنها رياستي داشته باشد يا در ميان آنها مشغول تجارت و كار اقتصادي باشد به چنين شخصي لقب كافر و بدكار داده نمي شود ، بلكه مسلمان نيكوكاري است ، و سرزمينشان نيز دارالاسلام است نه سرزمين شرك، چون سرزمين با قانوني كه بر آن جاري مي گردد و حاكم و صاحبش مشخص مي گردد .

سخنان اين علماء با عمل رسول الله صلي الله عليه وسلم در مورد اهل خيبر تقويت و تائيد مي گردد . خيبر قبل از فتح ، با وجود پيمان نامه ، سرزمين كفر بود ؛ اما پس از فتح با وجود آنكه همه ي ساكنان آن كافر و يهودي بودند جزو دارالاسلام و سرزمين اسلام گرديد . و امام بخاري نيز در صحيح خود بخشي تحت عنوان: «باب استعمال النبي صلى الله عليه وسلم على أهل خيبر» قرار داده است . حالا با همين معيار شرعي كه در مورد دارالاسلام  آورده شد  خودتان بفرمائيد كه امروزه كدام يك از سرزمينها ي مسلمان نشين جزو دارالاسلام است ؟

به همين دليل در هر خاك و سرزميني از كره ي خاكي كه در آن حكم الله، طبق شوراي ديني و يا هر يك از مذاهب و فقه اسلامي، حاكم  است و مسلماني حاكميت را در اختيار گرفته است دارالاسلام  به شمار مي رود .

عناصر متشکله  دارالاسلام :

  • نفوذ احکام
  • استقرار احکام
  • وجود رهبری
  • استقرار حکومت اسلامی
  • وجود قلمرو بر اساس دين اسلام یا یکی از مذاهب آن

[۱]مالک بن أنس، المدوَّنة الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه ، ۱۹۹۴م. ج۲ ص ۲۲

[۲]عبد الله محمد بن مفلح المقدسي ، الآداب الشرعية، المحقق: شعيب الأرناؤوط – عمر القيام ، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۹ – ۱۹۹۹ ج۱/ص۲۳۱

[۳]قاضي أبي يعلى الحنبلي، المعتمد في أصول الدين، تحقيق وديع زيدان حداد، بيروت، دار المشرق الطبعة الاولى ۱۹۸۶  ص ۲۱۵

[۴]العزيز عبد الكريم بن محمد الرافعي ، شرح الوجيز ، المحقق: علي معوض – عادل عبد الموجود، بیروت ، دار الكتب العلمية ، ۱۴۱۷ هـ – ۱۹۹۷ م ج ۸ ص ۱۴٫

[۵]محمد بن علیشوکانی ، السيل الجرار  ، قاهره  ، جنه احیاء التراث الاسلامی۱۴۳۱ق. ج ۴/۵۷۵

 

قرآن و مسؤولیت مسلمانان در برابر پیامبرخاتم (۶۸)

قرآن و مسؤولیت مسلمانان در برابر پیامبرخاتم  (۶۸)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

بررسى آیات متعدد قرآن حکایت از آن دارد که در بینش قرآنى، پیامبرخاتم صلی الله علیه وسلم صرفا در جایگاه مسئله‏گویى و بیان احکام قرار ندارد و حوزه‏ى نفوذ و دخالت او به ابلاغ وحى محدود نمى‏گردد و مسلمانان نیز نباید فقط براى فراگیرى احکام پیامبرخاتم را مرجع خود بدانند، بلکه موظفند در عرصه‏ى مسائل اجتماعى، از خط مشى و سیاستى که توسط پیامبرخاتم ترسیم مى‏شود پیروى کرده، و در جریانات سیاسى ـ اجتماعى، بر طبق نظر او عمل نمایند و در برابر امر و فرمان او گردن نهند. برخى از این آیات عبارتند از:

ـ « ‏يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا‏ »، (نساء / ۳۳) ‏ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! از خدا (با پيروي از قرآن) و از پيغمبر (خدا محمّد مصطفي با تمسّك به سنّت او) اطاعت كنيد، و از كارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداري نمائيد (مادام كه دادگر و حقّگرا بوده و مجري احكام شريعت اسلام باشند) و اگر در چيزي اختلاف داشتيد (و در امري از امور كشمكش پيدا كرديد) آن را به خدا (با عرضه‌ي به قرآن) و پيغمبر او (با رجوع به سنّت نبوي) برگردانيد (تا در پرتو قرآن و سنّت، حكم آن را بدانيد . چرا كه خدا قرآن را نازل، و پيغمبر آن را بيان و روشن داشته است . بايد چنين عمل كنيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد . اين كار (يعني رجوع به قرآن و سنّت) براي شما بهتر و خوش فرجام‌تر است.

. ـ « ‏وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا‏ »( نساء / ۸۳) ‏ و هنگامي كه ( خبر ) كاري كه موجب نترسيدن يا ترسيدن است (از قبيل : قوّت و ضعف، و پيروزي و شكست، و پيمان بستن با اين قبيله و گسستن از آن قبيله) به آنان (يعني منافقان يا مسلمانان ضعيف‌الايمان) مي‌رسد، آن را (ميان مردم) پخش و پراكنده مي‌كنند (و اخبار را به گوش دشمنان مي‌رسانند) . اگر اين گونه افراد، سخن گفتن در اين‌باره را به پيغمبر و فرماندهان خود واگذارند (و خبرهائي را كه مي‌شنوند فقط به مسؤولان امور گزارش دهند) تنها كساني از اين خبر ايشان اطّلاع پيدا مي‌كنند كه اهل حلّ و عقدند و آنچه بايست از آن درك و فهم مي‌نمايند . اگر فضل و رحمت خدا شما را در بر نمي‌گرفت (و شما را به اطاعت از خود و پيغمبرش، و برگشت امور به پيغمبر و مسؤولان كشوري و لشكري خويش هدايت نمي‌كرد) جز اندكي از شما همه از اهريمن پيروي مي‌كرديد . ‏

قرآن مسلمانان را موظف مى‏داند که اطلاعات و اخبار خود را ـ به ویژه در شرایط حساس جنگ، قبل از انتشار در بین مردم ـ به پیامبرخاتم  ارائه نمایند.

پس این آیه نیز صراحت دارد که پیامبرخاتم  صرفا ابلاغ کننده‏ى احکام الهى نیست، بلکه علاوه بر کارشناسى احکام، مسئولیت کارشناسى موضوعات، حوادث و رخدادهاى سیاسى ـ اجتماعى نیز بر عهده‏ى اوست و همان گونه که مسلمانان براى دریافت احکام به او مراجعه مى‏کنند، براى دریافت تحلیل صحیح مسائل جارى جامعه نیز باید به او مراجعه نمایند و از انجام هر عمل خودسرانه پرهیز نمایند. همچنین قرآن کریم از مسلمانان مى‏خواهد که با دخالت پیامبرخاتم  در امور اجتماعى و پس از اعلام نظر پیامبرخاتم، تردیدى به خود راه نداده، و همگى اطاعت نمایند:

«‏وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا‏» (احزاب / ۳۶) هيچ مرد و زن مؤمني، در كاري كه خدا و پيغمبرش داوري كرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند) اختياري از خود در آن ندارند (و اراده‌ي ايشان بايد تابع اراده‌ي خدا و رسول باشد) . هر كس هم از دستورخدا و پيغمبرش سرپيچي كند، گرفتار گمراهي كاملاً آشكاري مي‌گردد.

و همچنین: «‏يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‏» (حجرات/۱) ‏ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! بر خدا و پيغمبرش پيشي مگيريد و پيشدستي مكنيد، و از خدا بترسيد و پروا داشته باشيد، چرا كه خدا شنواي (گفتارتان،و) آگاه (از كردارتان) مي‌باشد . ‏

«مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ» (توبه/ ۱۲۰) درست نيست كه اهل مدينه و باديه‌نشينان دوروبر آنان، از پيغمبر خدا جا بمانند (و در ركاب او به جهاد نروند ، و در راه همان چيزي جان نبازند كه او در راه آن جان مي‌بازد) و جان خود را از جان پيغمبر دوست‌تر داشته باشند .

آیات متعدد دیگرى نیز وجود دارد که نمایانگر شعاع رهبرى پیامبرخاتم بر سراسر زندگى اجتماعى، سیاسى، اقتصادی، نظامی، امنیتی وعقیدتی مسلمانان است.

قرآن و مسئولیت‏هاى اجتماعى پیامبرخاتم (۶۷)

قرآن و مسئولیت‏هاى اجتماعى پیامبرخاتم  (۶۷)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

با توجه به مجموع آیات قرآن مى‏توان فهمید که پیامبرخاتم  ، در آن واحد، داراى سه شأن بوده است: اول این که امام و پیشوا و مرجع دینى بوده است [۱]. دوم، ولایت قضایى داشته [۲]. سوم، ولایت سیاسى و اجتماعى داشته است . [۳]بنابراین از دیدگاه قرآن حکومت پیامبرخاتم حکومتى الهى بوده و ایشان مکلف به تشکیل حکومت بوده‏اند ازاین‏رو به چنین امرى اقدام نموده‏اند. هر یک از شئون سه گانه پیامبرخاتم در پیشواى دینى ، ولایت قضایى و رهبرى اجتماعى، مسؤولیت‏هاى خاصى را بر عهده‏ى پیامبرخاتم مى‏گذاشت.

آیات زیر، نمونه‏هایى از مأموریت‏هایى است که در ارتباط با «رهبرى جامعه» و «اداره‏ى امت» مى‏باشد:

«فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ»، (انفال/ ۵۷) اگر آنان را در (ميدان) جنگ روياروي بيابي و بر ايشان پيروز شوي، آن چنان آنان را در هم بكوب كه كساني كه در پشت سر ايشان قرار دارند ( و دوستان و ياران ايشان بشمارند )این آیه از یک سو بیانگر سیاستى است که امت اسلامى در برابر دشمنان متجاوز و پیمان‏شکن باید اتخاذ کند و از سوى دیگر، بیانگر آن است که مسئولیت برنامه‏ریزى آماده سازى مقدمات، و بالاخره عینیت بخشیدن به این سیاست، بر عهده پیامبر است.

«وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ‏»،(توبه/۶) ‏ (اي پيغمبر !) اگر يكي از مشركان (و كافراني كه به شما دستور جنگ با آنان داده شده است) از تو پناهندگي طلبيد ، او را پناه بده تا كلام خدا (يعني آيات قرآن) را بشنود (و از دين آگاه شود و راجع بدان بينديشد . اگر آئين اسلام را پذيرفت، از زمره‌ي شما است، و اگر اسلام را نپذيرفت) پس از آن او را به محلّ امن (و مأوي و منزل قوم) خودش برسان (تا از خطرات راه برهد و بدون هيچ گونه اذيّت و آزاري به ميان اهل و عيال خويشتن رود) . اين ( پناه دادن) بدان خاطر است كه مشركان مردمان نادان (و ناآگاه از حقيقت اسلام) هستند (و چه بسا در پرتو آشنائي با اسلام، نور ايمان در دلهايشان روشن گردد). که پیامبر(ص)، موظف است براى حفظ آزادى و امنیت مشرکین که براى شنیدن کلام خدا مى‏آیند، امنیت و آزادى آنان را تأمین نماید،[۴]

فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا (نساء/۸۴) ‏ در راه خدا بجنگ (حتي اگر هم تنها باشي و باك نداشته باش)  . تو جز مسؤول (اعمال) خود نيستي . و مؤمنان را (هم به جنگ دعوت كن و بدان) ترغيب و تحريك نما . تا اين كه خداوند (در پرتو شجاعت تو و شجاعت مؤمنان) قدرت‌كافران را باز گيرد و (شما را برابر اين وعده پيروز و مؤيّد گرداند . از قدرت و شكنجه‌ي كافران نترسيد و بدانيد كه) قدرت خدا بيشتر و مجازات او سخت‌تر است .  ‏ ‏

« يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ » (انفال / ۶۵) اي پيغمبر ! مؤمنان را به جنگ (با دشمن براي اعلاء فرمان خدا) برانگيز . « ‏يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ‏ ».( توبه / ۷۳) ‏ اي پيغمبر ! با كافران و منافقان جهاد و پيكار كن (تا ايشان را از كفر و نفاق برگرداني) و بر آنان سخت بگير و  با ايشان خشن باش . اين مجازات كنوني ايشان است و در آخرت) جايگاهشان دوزخ است و چه بد سرنوشت و چه زشت جايگاهي است ! ‏در این آیات وظیفه‏ى فرماندهى و سازماندهى مسلمانان و… براى جهاد بر دوش رسول الله صلی الله علیه وسلم گذاشته شده است.

« ‏خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا »،( توبه / ۱۰۳) ‏ ( اي پيغمبر ! ) از اموال آنان (كه به گناه خود اعتراف دارند و در صدد كاهش بديها و افزايش نيكي هاي خويش مي‌باشند) زكات بگير تا بدين وسيله ايشان را (از رذائل اخلاقي ، و گناهان ، و تنگ چشمي) پاك داري. بر اساس این آیه پیامبر مأمور گرفتن زکات از مسلمانان ، تقسیم آن و کنترل اقتصاد جامعه مى‏باشد.

آیات سوره‏ى انفال آیه ۵۸ و ۶۰ و سوره‏ى نساء آیه ۱۰۵ و… گویاى مسئولیت‏هاى اجتماعى پیامبرخاتم  مى‏باشد.

بنابراین از دیدگاه قرآن پیامبرخاتم  صلی الله علیه وسلم  نه تنها مأمور تشکیل حکومت بوده‏اند بلکه مسئولیتهاى اجتماعى متعددى را نیز از سوى خداوند بر عهده داشته‏اند و بر این اساس اقدام به تشکیل حکومت نموده‏اند.

[۱]حشر / ۷

[۲]نساء/ ۶۵

[۳]مائده / ۵۵؛ احزاب / ۶ و..

[۴]طباطبایی ، المیزان، ج ۹، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۶

مساله گویی یا متخصص تطبیق شریعت ، شعاع رهبریت پیامبر (۶۶)

مساله گویی  یا متخصص تطبیق شریعت ، شعاع رهبریت پیامبر (۶۶)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

در نگاهی کلی می توان ابراز داشت که اسلام با توجه به ویژگی هایی که ذکر می گردد دارای پیام خاصی است که متناسب با آن مسئولیتهایی را به پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم محول نموده است:

۱-         تعیین قلمرو حکومتى دین اسلام :

در دین اسلام با توجه به حجم عظیمى از احکام اجتماعى و اهداف سیاسى دینى، مى‏توان هدف‏گیرى‏هاى اصلى این دین مقدس را شناخت. آیت ا… خمینی در این باره مى‏ گوید : «اسلام دین سیاست است با تمام شئونى که سیاست دارد ـ این نکته براى هر کسى که کمترین تدبرى در احکام حکومتى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى اسلام بکند آشکار مى‏گردد. پس هر که را گمان بر او برود که دین از سیاست جداست، نه دین را شناخته و نه سیاست را.»[۱]

با مرورى کوتاه بر قوانین اسلامى و آیات قرآن روشن مى‏گردد که اسلام دینى است جامع و همه سونگر که تمام ابعاد زندگى انسان (فردى، اجتماعى، دنیوى، اخروى، مادى و معنوى) را در نظر گرفته و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتا پرستى دعوت نموده و دستورات اخلاقى و مربوط به خودسازى فردى را دارد احکام و دستوراتى در مورد مسائل حکومتى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، قضایى و مربوط به اداره صحیح جامعه روابط بین‏المللى، حقوقى و… داراست و مقررات قضایى، حقوقى، روابط اجتماعى، مسائل اقتصادى، تربیتى و … دارد و بدیهى است که اجرا و پیاده کردن چنین احکام و دستوراتى بدون قدرت اجرایى امکان پذیر نیست و حکومت دینى به معناى صحیح آن حکومتى است که جامعه را بر اساس قوانین الهى اداره کند و با فسادهاى اخلاقى اجتماعى و … مبارزه کند.

جدایى دین از سیاست در مورد اسلام به هیچ وجه صادق نیست و بخش عظیمى از معارف و آموزه‏هاى اسلامى شامل مسائل سیاسى و اجتماعى است. به تعبیر  امام در میان حدود ۵۷، ۵۸ کتاب فقهى، تنها ۷-۸ تاى آنها مربوط به مسائل عبادى صرف است و بقیه آنها در حوزه مسایل سیاسى، اجتماعى، قضایى و مناسبات اساسى است. نکته مهم دیگر آن که حدود دو هزار آیه از آیات قرآن ناظر به ابعاد مختلف فردى، اجتماعى، مدنى و قضایى انسان است،[۲]

نیاز به توضیح نیست که اجراى احکام و اصول متعدد اقتصادى و اجتماعى، جزایى و قضایى، جهاد و سیاست خارجى و… متوقف بر وجود حکومت دینى است و چون خداوند اجراى این احکام را خواسته و تحقق آن منوط به تشکیل حکومت دینى است، ازاین‏رو مى‏توان نتیجه گرفت که ایجاد حکومت دینى در جهت خواست الهى است، چرا که در غیر این صورت، احکام الهى که براى عمل فرستاده شده‏اند تعطیل مى‏شوند و این نقض غرض آشکار است.

به یقین،اسلام  احکام فردى و اجتماعى را با خود آورده است و این احکام، در صورتى مفید و کارساز خواهد بود که به اجرا درآیند، و اجراى قانون واحکام الهى نیز، ضرورتا نیازمند حکومتى است که ضامن آن باشد. در غیر این صورت یا اساسا احکام دینى به اجرا درنمى‏آید و یا اگر اجراى آنها به دست همگان باشد هرج و مرج پیش مى‏آید. صرفِ وجود قانون، توان تأثیر در جامعه را ندارد مگر این که حکومتی توانا مسؤول تعلیم، حفظ و اجراى آن باشد. ادامه خواندن مساله گویی یا متخصص تطبیق شریعت ، شعاع رهبریت پیامبر (۶۶)

دولت و حکومت اسلامی (۶۵)

دولت و حکومت اسلامی (۶۵)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

در تعریف نظام سیاسی برخی آن را سیستم تولید، توزیع و مصرف قدرت دانسته‌اند؛ در گذشته نیز بخشهایی از نظام دولت ثابت و بسیاری از بخشهای حکومتی آن نیز ، با حفظ کلیات ، متناسب با زمان و مکان متغییر بوده است . مانند اموراقتصادی، نظامی، امنیتی، آموزشی و ….   .  هر نظامی ـ چه نظام اجتماعی و چه دیگر نظام‌ها ـ دو بخش دارد؛ یک بخش ساختاری و یک بخش کارکردی یا همان کارویژه‌های نظام. عناصر مختلف با روابط و نظم تعریف‌شده‌ای دور هم جمع می‌شوند و ویژگی مشترک همه‌ی آن‌ها، این است که می‌خواهند به تحقق هدف واحدی کمک کنند.

لذا عواملی که باید مورد توجه قرار ‌گیرد عبارتند از: نحوه‌ی کنار هم قرار ‌گرفتن و چینش این عناصر، اجزا و ارتباط آن‌ها با هم، و اینکه همه‌ی آن‌ها فعال باشند تا نظام بتواند کار‌ویژه‌اش را انجام دهد و هدفش را برآورده سازد‌.

هر کدام از بخش‌های ساختاری و کارکردی حوزه‌ی نظام سیاسی به‌طور خاص، چهار محور پیدا می‌کنند. محورهایی که ما در بخش ساختاری داریم از این قرار است:

  • محور اول مربوط می‌شود به دلایل تشکیل و تأسیس این ساختار. هر مکتبی که از نظام حکومتی صحبت می‌کند باید به‌عنوان مقدمه‌ی ورود به این بحث، به ما بگوید که چه انتظاری از نظام حکومتی دارد؟ چون اصل تشکیل مجموعه‌ای با نام دولت محل بحث نیست، لذا وقتی از نظام سیاسیِ اسلام صحبت به میان می‌آید، به این معناست که غیر از اینکه ما به نظام حکومتی و دولت احتیاج داریم، چه ضرورتی ایجاب می‌کند که این نظام حکومتی ، اسلامی باشد.

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید که انبیا را فرستادیم تا برمردم اقامه‌ی قسط کنند. و اقامه قسط یعنی جاری نمودن قوانین خدا به جای قوانین بشر. این دین‌شناسی متفاوت از دین‌شناسی سکولارهاست که وقتی می‌خواهند دین خدا را توضیح بدهند، آن‌را به شکل فردی توضیح می‌دهند. بعد بحث می‌کنند که حالا این دینی که برای هدایت فرد آمده است، آیا احکام اجتماعی هم دارد یا ندارد؟ در حالی که اساسا این نگاه در مورد اسلام اشتباه است. اصلا دین اسلام برای هدایت فرد منفرد و بریده از جامعه نیامده است؛ دین اسلام برای ساماندهی جامعه آمده است. هدایت فرد را هم مدنظر دارد، منتها در درون جامعه و از مسیر جامعه . ادامه خواندن دولت و حکومت اسلامی (۶۵)

نظام حکومت سکولاریستی مکه درصدر اسلام(۶۴)

نظام حکومت سکولاریستی  مکه درصدر اسلام(۶۴)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

سیستم و نظام حکومت پارلمانی مشرکین غیر اهل کتاب  قریش :

چنانچه ذکر شد مشرکین غیر اهل کتاب شبهه جزیره ی عربستان غیر از تعیین مرز به شکل امروزین آن ، تمام شرایط حکومت بودن را دارا بودند . در زیر به سیر تاریخی این سیستم جامع حکومتی در میان قریش به عنوان ساکنان مکه و قلب عربستان سعودی، که در هنگام بعثت نیز از قدرت چشمگیری برخوردار بودند، می پردازیم .

قصي‌ بن كلاب‌‌بن مرة‌‌ بن كعب ‌‌بن لؤي ‌‌بن غالب ‌‌بن فِهر، جد چهارم پیامبر خاتم بود كه توانست رياست مكه و امور كعبه را به دست آورد. قصي نزد قريش به مجّمِع  ( جمع کننده ) شناخته شده بود، زيرا وي تيره‌هاي پراكنده قريش  (بني‌عدنان) را جمع كرد و با پيوند زدن آنها با يكديگر اعتبار فرزندان اسماعيل(ع) را احيا كرد.

قصي بعد از به دست آوردن رياست مكه، اقداماتي انجام داد و نوعي تقسيم وظايف در ميان سران تيره‌هاي قريش پي‌ريزي يا احيا كرد، مانند:

  1. منصب سقايت ۲٫ منصب رفادت ۳٫ منصب حجابت ۴٫ منصب قيادت ۵٫ منصب لواء ۶٫ منصب سدانة ۷٫ منصب عمارت.

شايد اساسي‌ترين اقدام قصي تأسيس انجمن تصميم ‌گيري و تبادل نظر رؤساي تيره‌هاي قبيله بزرگ قريش در مكه بود. اين انجمن كه به دارالندوه شهرت داشت، مجلس و پارلماني براي مشاوره اشراف و بزرگان قبيله قريش در مسائل سياسي، اجتماعي، اقتصادي و ديني بود . دارالندوه منصب‌هاي يادشده را سازمان‌دهي مي‌كرد. تأسيس دارالندوه هم مي‌تواند بيانگر درايت اجتماعي ـ سياسي قصي در مكه و هم تقسيم قدرت بين رؤسا و شيوخ تيره‌هاي قريش مكه باشد.

شهر مكه و حومه ی آن  در امور جزئي تابع مقرّرات غيرمدون دروني قبيله‌اي بود، ولي در امور كلي و مهم، مانند جنگ و صلح و مناصب مربوط به كعبه، به صورت شورايي اداره مي‌شد و اين شورا در دارالندوه‌اي كه قصي پي‌ريزي كرده بود، تشكيل مي‌شد.

اين مجلس در واقع، نهادي اجتماعي بود كه بزرگان قريش براي تصميم‌ گيري‌هاي كلي آنجا جمع شده و تبادل نظر مي‌كردند. با اين كه قبايل قريش با يكديگر رقابت و تعصب داشتند، اما از نظر سياسي و نظامي اختلاف نداشته و تلاش براي اتحاد در بين آنها پر رنگ بود.

تأسيس اين مجلس مشاوره شيوخ در عين حال، نشان‌دهندة قدرت رؤساي قبايل و بطون قريش در مكه و محدوديت عملي قدرت قصي‌بن كلاب است، زيرا قصي همان‌طور كه قضاعه را از رياست مكه كنار زد و بر امور مكه چيرگي يافت، در عين حال، مناصب مربوط به كعبه را نيز در دست رؤساي تيره‌هاي قريش قرار داد و نوعي مجلس مشورتي را در مكه بنيان نهاد. منابع متعددي در مورد اختيارات مجلس دارالندوه سخن گفته‌اند[۱]اما مواردي كه در بين همه آنها مشترك است صاحب‌نظر بودن مجلس فوق در امور سياسي، نظامي، اجتماعي و شئون ديني در مكه مي‌باشد. ادامه خواندن نظام حکومت سکولاریستی مکه درصدر اسلام(۶۴)

حکومتهای سکولار و رأي آزاد مردم(۶۴)

حکومتهای سکولار و رأي آزاد مردم(۶۴)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

با آنكه حقوق دين سكولاريسم تأكيد بر آزادي انسان در رأي نموده و رأي آزاد مردم را بر هر قانونگذاري ترجيح مي‌دهد، بررسي جوامع سكولار و نظام‌هاي سياسي آنها فيلسوفان سياسي را به اين اعتراف كشانده است كه رأي آزاد و دمكراسي پنداري بيش نيست و در حقيقت اين شيوه، به ابزاري مناسب براي تأمين اهداف سرمايه‌داري غرب تبديل شده است، چرا كه آنان با ترفندهاي پيچيده تبليغات مردم را به همان سمت و سويي كه تأمين كنندة منافع سرمايه‌داران است سوق مي‌دهند .

اسوالد اشپنگلر يكي از فيلسوفان سياسي دربارة وضعيت حق رأي و دموكراسي در غرب مي‌نويسد: “اختلاف بسياري در بين دموكراسي پارلماني مغرب زمين و دموكرسي‌هاي قديمي مصر و چين واعراب مشاهده مي‌شود ولي در حقيقت در عصر كنوني هم ملت در دست نفوس مقتدر آلتي بيش نيست… موضع «حق حاكميت ملت» يعني كه جامعه بتواند برحسب اراده خود مقدارت خويش را بدست گيرد، فقط حرفي است مؤدبانه، ولي حقيقت اين است كه با تعميم حق رأي به عموم افراد (و بدانيد كه «عموم افراد» جسم بي‌روحي است) انتخابات معناي اوليه خود را از دست داده است … رهبران ارادة خود را به وسيله تمام دستگاه‌هاي تبليغاتي و تلقينات بر مردم تحميل كرده و براي تفوق بر يكديگر به طريقه‌هايي مبارزه مي‌كنند كه انبوه مردم به هيچ وجه قادر به ادراك و فهم آن نخواهند بود. اينان افكار عمومي را ابزار كار دانسته و در مبارزه با هم ديگر از آن استفاده مي‌كنند.[۱]

در دين سكولاريسم هر گاه مردم شخصي را به نمايندگي در وضع قانون بر مي‌گزينند و سپس روشن مي‌شود كه آرائي برخلاف خواست مردم دارد ، بر اساس اين حقوق نمي‌توانند او را از مقامش عزل كنند و از اين رو براساس اين حقوق هرگاه مردم كسي را نصب به نمايندگي كردند از حق عزل او محروم‌اند. علاوه بر آن، در دين سكولاريسم مقبوليت مردم تنها معيار صحت و اعتبار يك قانون دانسته شده است و از آن رو كه ميان مقبوليت مردمي و حقانيت تلازمي وجود ندارد ، از اين رو اين ديدگاه حقوقي براساس حقانيت و حقگرايي شكل نخواهد گرفت. ادامه خواندن حکومتهای سکولار و رأي آزاد مردم(۶۴)

منظور از حکومتهای عرفی و سکولار(۶۳)

منظور از حکومتهای عرفی  و سکولار(۶۳)

 بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

در این جا حکومتهای سکولار و عرفی منظور آن دسته از حکومتهایی هستند که در قوانین اساسی خود از قوانین ادیان آسمانی سود نجسته و قوانین ساخته شده توسط نخبگان و یا حکام را پذیرفته اند .

براي آشنايي با حقوق سكولار و حکومت عرفی متناسب با آن كافي است به معناي سكولاريسم توجه شود زيرا حقوق سكولار ريشه در دین سكولاريسم، مباني دین سكولاريسم و روند سكولاريزاسيون در جامعه دارد. از اين رو از ديدگاه دین سكولاريسم حقوق يعني حق‌هايي كه منشأ الزام آنها و جعل‌شان شریعتهای دين اسلام  نيست و از تمامي مكاتب حقوقي كه شریعتهای دين اسلام  را منشأ الزامات حقوقي به شمار نمي‌آورند به اسم حقوق سكولار مي‌توان نام برد

دولت سکولار برپایه ي همين حقوق سكولار و دفاع از آزادی بخشهايي كاملاً جزئي و دروني از ادیان وعدم دخالت آن بخش ازقوانين شریعتهای دين اسلام در قانون اساسي جامعه، روش زندگي اجتماعي، اقتصادي، آموزشي، سياسي و اجرائي انسانها، که هدف دین سکولاریسم است، بنا شده‌است. در دين سكولاريسم  قانون  سكولاريستي حاكم بر جامعه همگی شهروندان را به طور یکسان با كنار نهادن جبري قوانين شریعتهای دين اسلام، تحت پوشش قرار می‌دهد . شهروندان یک دولت سکولار ليبرال، بر خلاف كشورهاي سكولار كمونيستي، مجبور نیستند دهري، ماترياليست و آته ئيست باشند.

از نظر اين دين بشري ، قوانين حقوقي هيچ واقعيتي در وراء خود ندارند، واقعيت آنها همين واقعيت و اعتباري و وضعي است كه قانون گذار به آنها مي‌بخشد . از ديدگاه مكاتب تاريخي و پوزيستي اكثريت مردم تنها قانون گذار معتبرند و آنان هستند كه اگر قانوني را پذيرفتند مشروعيت مي‌يابد و اعتبار پيدا مي‌كند و اگر موافق با خواست اكثريت مردم نبود فاقد اعتبار و ارزش است،  به تعبير ديگر مقبوليت مردمي قانون عين مشروعيت و ارزشمندي آن است .

كوتاه سخن اين كه ملاك ارزشمندي قوانين حقوقي از ديدگاه حقوق سكولار، مقبوليت قوانين سكولاريستي از سوي مردم است . البته اين در سرزمينهاي مسلمان نشين  ارتباط به رأي و خواست مردم ندارد بلكه به صورت ديكتاتوري دين سكولاريسم و قوانين سكولاريستي بر آنها تحميل مي شده است . اين ديدگاه و نگرش امروزه بر محافل حقوقي جهان سكولارغلبه و سيطره ي چشمگير دارد كه شاهد بر اين مدعا، كثرت و تعدد كشورهاي دموكراتيك در سطح جهان و انقلابات مسلمين بر عليه دين سكولاريسم و ديكتاتوري قوانين تحميلي آن مي‌باشد.

در یک کشور سکولار، دولت و قوانین در باب قوانين شریعتهای دين اسلام  و حتي پاره اي از نمادهای  شخصي شریعت های دين اسلام  به صورت ديكتاتوري عمل می‌کنند، و با توسل به قدرت  حكومتي و نظامي اجازه نمي دهند هیچ قانونی مخالف دين سكولاريسم در جامعه پياده گردد و اين ديكتاتوري با شدت و ضعف خاصي تمام شریعت های دين اسلام  را شامل مي گردد. ادامه خواندن منظور از حکومتهای عرفی و سکولار(۶۳)