سکولاریسم و سکولاریزاسیون زمینه ساز ازدیاد خرافات ومذاهب التقاطی بشری یا انهدام آن ؟(۵۵)

سکولاریسم و سکولاریزاسیون  زمینه ساز ازدیاد خرافات ومذاهب التقاطی بشری یا انهدام آن ؟(۵۵)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

نظریه پردازان قرون اخیر  سکولاریزاسیون، که در نظرشان مدرنیته جایگزین اشکال ماقبل مدرن شناخت با علم است،  پیش بینی نمی کنند که غیر علم کاملا از بین می رود؛ بلکه برآن اند که به طور مستمر اهمیت پیشین خود را از دست می دهد، یعنی به گونه ای روز افزون حاشیه ای می شود

ارنست گلنرمدعی نیست که شناخت غیر علمی در جامعه مدرن در حال از بین رفتن است.  وی بر این باور است که جوامع مدرن به طور نظام مند و ثابت سکولار نشده اند؛ ایمان های تجملی، آسايش طلبي، صمیمانه، و وجد آوراکنون به هزار شکل(جدید، قدیم یا احیاگر) وجود دارند. بسیارنسنجیده خواهد بود که بگوییم آنها رو به زوال اند.. . [۱]

”  می توان تصور کرد، فرض می کنم، که کل تز افسون زدایی عمیقا اشتباه باشد، و نیز میتوان تصور کرد که، برعکس، بی نظمی کلی و جوش و خروش آسایش طلبانه غیر انتقادی و تجملی دین – و- اعتراض کالیفرنیایی پیش درآمد آینده باشد. . . اما . . . این اصل همچنان پابرجاست که همه این ها بیشتر کف است تا اصل و اساس. . .

چرا این نهایتا سطحی است؟ جامعه بر اساس تکنولوژی تولیدی ، اداری و تقویت کننده نظم ، که علمی است و مرز های فرهنگی را ارتقاء می بخشد ، تداوم می یابد . . . شبه فرهنگ های جدید با تکیه بر این تکنولوژی و با توجه به استاندارد زندگی ای که اعضای جامعه بدان خو می گیرند و قطعا ترجیح نمی دهند که به طور جدا از آن صرف نظر کنند به حیات خود ادامه میدهند. . .

و همچنان که جامعه به حیاتش از طریق و با تکیه بر شناخت علمی؛ پرنفوذ و از نظر دستکاری مؤثر؛ ادامه می دهد، این شناخت را، در هر حوزه ای که در آن چنین شناختی به طور خالص ایجاد شود ، به نیاز واقعی اش مبدل می سازد . . .  تنها در عرصه باقیمانده – یعنی جایی که هیچ چیز خیلی جدی در آن مطرح نیست – است که این بینش علمی اختیار شده است . . .

. . . به همین دلیل است که تز افسون زدایی تا حدی اشتباه است. آن چه حقیقت دارد این است که شناخت مدرن طبیعت را دیوان سالارانه می کند، و بالضروره باید چنین کند؛ اما شناخت جدی نیازی به فراگیر شدن در همه جنبه های زندگی روزمره ندارد . . . ادامه خواندن سکولاریسم و سکولاریزاسیون زمینه ساز ازدیاد خرافات ومذاهب التقاطی بشری یا انهدام آن ؟(۵۵)

در طول تاریخ، زمینه ساز جنگ، دین سکولاریسم است یا دین اسلام ؟(۵۴)

در طول تاریخ، زمینه ساز جنگ، دین سکولاریسم است یا دین اسلام ؟(۵۴)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

تصور بیشتر مسلمان در خلال مطالعه ی سیره نبوی مبنی بر آنست که گویا رسول الله صلی الله علیه وسلم با هجوم و در کمین نشستن کاروان های سکولاریستهای قریش و به ویژه کاروان تجاری ابوسفیان زمینه ی جنگ با سیستم سکولاریستی قریش را فراهم کرده است و در همین راستا و بنابراین دیدگاه ، نویسندگان سیره به توجیه هجوم مسلمانان بر کاروانیان و سکولاریستهای  قریش می پردازند و می گویند : «اهل قریش اموال مسلمانان مهاجر را مصادره و آنان را از دیار خود آواره و در به در کرده بودند و مسلمانان هم در مقابل می خواستند حقوق و اموال خود را به این شیوه باز پس گیرند».

خداوند علت آغاز جنگ رسول الله صلی الله علیه وسلم  با سکولاریستهای قریش را ظلمی می داند که از جانب آنها بر مسلمین تحمیل شده بود . أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلي‏ نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ   (حج / ۳۹). در این صورت ظلم سکولاریستها اسباب خنثی کردن سیاست های ظالمانه را از جانب مظلومین فراهم نموده است . واقعیت آیه نشان می دهد که اگر ظلم تحمیلی از جانب سکولاریستها وجود نداشت جنگی هم از طرف مسلمین صورت نمی گرفت .

چنان چه به «سنن ابوداود» مراجعه کنیم، می بینیم مشرکان سکولار قریش می خواهند در تکمیل پروسه ی سیستماتیک خود بر علیه مسلمین،  درمدینه نیز مسلمانان را در انزوا  و فشار قرار دهند و قدرت ظالمانه و استبدادی خود را در آنجا نیز بر آنان و پناه دهندگان شان تحمیل کنند. بنابراین آن طور که ابوداود روایت می کند مشرکان سکولارقریش در نامه ای عبدالله بن ابی ابن سلول را که رهبر و سردمدار قدیمی مدینه بود تهدید می کنند و می گویند : «شما اهل مدینه شهروندان ما را علیه ما پناه داده اید! به خدا سوگند چاره ای جز این دو را در پیش ندارید؛ یا باید خود شما با محمد بجنگید و یا او را از دیار خود بیرون کنید وگرنه همه ی ما بر شما می تازیم، جنگ جویان شما را کشته و زنانتان را مورد تجاوز قرار می دهیم».

مشرکان سکولارقریش از این حد هم ستمکارتر و خشونت طلب تر بودند. مگر همان کسانی نبودند که در تاریک خانه های خود آشکارا و فریبکارانه فرمان ترور رسول الله صلی الله علیه وسلم  را تصویب کردند؟ مگر در فضای استبدادی آنان حامیان و حتی پناه دهندگان رسول الله صلی الله علیه وسلم  قدرت داشتند که به سخن آیند و درمقابل این موجه از خشونت اعتراض کنند؟ سکولاریستها از مهاجرت تعداد زیادی از یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم  ممانعت کردند و حتی کسانی را دنبال عیاش بن ربیعه و ولید بن ولید و غیره فرستادند و آنان را با زور و اجبار به مکه برگرداندند تا از قدرت مسلمانان کاسته و دست آنان را از دعوت و اصلاح و سازندگی ببندند.در مسأله ای که اینقدر واضح و روشن است چرا باید به توجیهات ساده وکم اهمیت بپردازیم ؟

گفتمان جاهلی سکولاریستها با گفتمان اسلامی ناسازگار است و سرمداران مستبد نظام جاهلی سکولاریسم مصمم هستند که نگذارند حکومت اسلامی استقرار یابد و مسلمانان به امنیت و آسایش رسیده و مأوا و پناهگاهی داشته باشند، زیرا می دانند نیروی اسلام باید روزی  جلو استبداد آنان را گرفته و جهت آزاد نمودن مردم آنان را سرکوب کند .

مسلمان این حقیقت را مدنظر داشته است که چنانچه از موطن خشونت و بحران گریخت نباید خیال کند که از دست نظام و سیستم جاهلی سکولاریستی رستگار شده و از جنگ و خشونت آن در امان است. بیداری اسلامی امروز نیزعملاً با این واقعیت مواجه است و همین که دسته ای از دعوتگران راه خدا در گوشه ای از یک کشور همسایه پناه می گیرند، حدود مرز را شکسته و به حریم آنها تجاوز می شود و هرکه را بخواهند ترور می کنند و حتی در بعضی شرایط نیروی فراوانی را به مرز دولت پناه دهنده گسیل می دهند تا با مسلمانان و پناه دهندگان آنان بجنگند.

جنگ مجریان قانون شریعت الله با سکولاریستها جنگ ناچاری است چرا که دشمنانمان چاره ای جز آن را نمی پسندند و این همان چیزی است که سکولاریستهای  قریش به عبدالله بن ابی هشدار دادند که یا باید مسلمانان را از مدینه بیرون کند یا خود را برای جنگ با آنها آماده سازد و مسلمانان را تهدید کردند و به آنها هشدار دادند که تنها راه، ریشه کن کردن شماست! در عصر امروز نیز از طرف حکومتهای سکولار جهانی و منطقه ای با همین خشونت ها و انحصار طلبی ها مواجه هستیم و می بینیم به هر بهانه ای بر علیه مسلمین اعلام جنگ می شود و یا کشوری سکولار و جاهل بر سر استرداد سران جنبش و نهضت اسلامی با کشور سکولار دیگر مذاکره می کند و حاضر است در این راه به کشور میزبان حتی اگر با انعقاد کنفرانسی در آن کشور هم بوده است امتیازی بدهد.

در این جاست که اسلام نیز هیچ گونه سازشی را با مشرکین غیر اهل کتاب نمی پذیرد و آنها را در انتخاب ادامه ی همان سیاست جنگ طلبانه ی خودشان یا قبول اسلام مختار گذاشته است .

تاکید می شود که مسلمین با سیستمی سکولاریستی و جاهلیتی روبرو هستند که در طول تاریخ و عصر حاضر آنها را اجباراً به میدان نبرد می کشد و حتی حاضر نبوده است که در یک راه میانه ای با مسلمین توافقی صادقانه به وجود آورند ، بلکه بنای آن بر ریشه کن کردن کامل یا بخشهایی از قانون شریعت خداست. شریعت ستیزی مسلحانه و تحمیل جنگ بر مسلمین خصلت ثابت دین سکولاریسم در طول تاریخ بوده است .

 

استراتژی متخاصم، جنگ طلبانه و همیشگی دین سکولاریسم نسبت به قوانین دین اسلام(۵۳)

استراتژی متخاصم، جنگ طلبانه و همیشگی دین سکولاریسم نسبت به قوانین دین اسلام(۵۳)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

براساس دین سکولاریسم ، در برخورد با قوانین اسلامی اصالت با جنگ است و خداوند با افشای این استراتژی سکولاریستها در این زمینه می فرمایند : وَلا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَهِ وَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (البقره/ ۲۱۷)‏ و «پیوسته و همیشه» (مشرکین غیر اهل کتاب  = سکولاریستها) با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از دینتان ( قانون شریعت و اخلاق و رفتار عقیدتی تان ) بازگردانند، و هر که از شما از دینش برگردد و در حال کفر بمیرد، چنین کسانى عمل‏هاى نیکشان در دنیا و آخرت تباه مى‏شود (در دنیا نیز ذکر خیر و دعا و ترحم مردم به واسطه آثار نیکشان تبدیل به عکس مى‏شود) و آنها اهل آتش‏اند و در آنجا جاودانند

امام طبری می فرمایند : قال أبو جعفر : یعنی تعالى ذکره : ولا یزال مشرکو قریش یقاتلونکم حتى یردوکم عن دینکم إن قدروا على ذلک، کما حدثنا ابن حمید قال : حدثنا سلمه قال : حدثنی ابن إسحاق قال : حدثنی الزهری ویزید بن رومان عن عروه بن الزبیر : ” وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىَ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ “،أی: هم مقیمون على أخبث ذلک وأعظمه، غیر تائبین ولا نازعین؛ یعنی : على أن یفتنوا المسلمین عن دینهم حتى یردوهم إلى الکفر، کما کانوا یفعلون بمن قدروا علیه منهم قبل الهجره .

حدثنی محمد بن عمرو قال: حدثنا أبو عاصم قال : حدثنا عیسى عن ابن أبی نجیح عن مجاهد فی قول الله عز وجل:” وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىَ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ “، قال : کفار قریش .

این کشمکش و درگیری پیوسته و همیشه بین سکولاریستها و قانون شریعت تا روز قیامت باقی می ماند [۱]و تا زمانی که این درگیری و کشمکش وجود دارد جهاد هم وجود دارد و به وقت معینی محدود نشده است ، تا زمانی که دیکتاتوری سکولاریستها در برابر آزادی مردم و اجرائی شدن قانون شریعت الله  وجود دشته باشد جهاد هم باقی است و فضیلت آن بر حسب همه زمانها و مکانها بر جای خود وجود دارد . چنانچه مشاهده نمودیم الله تعالی می فرماید : .. وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىَ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ .. . (سکولاریستها) « پیوسته و همیشه » با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از دین و آئینتان بربگردانند. ادامه خواندن استراتژی متخاصم، جنگ طلبانه و همیشگی دین سکولاریسم نسبت به قوانین دین اسلام(۵۳)

علت دیکتاتوری مشرکین غیر اهل کتاب و سکولاریستهای کنونی (۵۲)

علت دیکتاتوری مشرکین غیر اهل کتاب و سکولاریستهای کنونی  (۵۲)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

با آنکه در صدر اسلام یهودیها، نصرانیها، صائبین، مجوس، حنیف ها و صدهامذهب و فرقه از دین مشرکین غیر اهل کتاب در کنار هم می زیستند و دیده نشده بود به دلایل مذهبی جنگی میان آنها رخ داده باشد و هر کدام در در امور عبادی خود استقلال و آزادی کامل داشت، اما در مرحله ای خاص تمام این شریعتهای مسخ شده ی آسمانی موجود در مکه و مدینه و اطراف آن به همراه تمام مذاهب دین مشرکین غیر اهل کتاب بر علیه پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم وارد جنگی عقیدتی و مسلحانه گشتند ! علت این دیکتاتوری و خشونت بی سابقه  در چه چیزی نهفته است  ؟

چه عواملی باعث شده بود هر قبیله ای که می خواست از عهده ی بچه ها و زیردستان خود برآید، جهت منصرف کردن آنها از پیام پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم با چشاندن انواع و اقسام شکنجه ها آنها را رنج می دادند ؟ در این باره به ذکر چند نمونه می پردازیم :

” هر کسی که دارای شرف و منزلت در میان مردم بود و ایمان می آورد ابوجهل او را در میان مردم توبیخ و تحقیر و به رساندن ضرر جانی و مالی تهدید می کرد، چنانچه ضعیف بود او را می زد و با تطمیع به ترک دین تشویق می کرد.او عموی عثمان بن عفان را در حصیر خرما می پیچد و بر پشت او می نشست و او را دود می داد. مادر مصعب بن عمیر زمانی که متوجه اسلام آوردن پسر خود شد غذا را از او قطع نمود و او را از خانه بیرون کرد. در صورتی که مصعب خوش گذران ترین فرد جامعه بود، پوست بدن او همانند پوست مار چروکیده شد.

بلال که برده ی امیه بن خلف جمحی بود، امیه در گردن او طناب می نهاد او را به دست بچه ها می داد و بدین صورت او را در میان کوههای مکه دور می دادند، آثار طناب در گردن او ظاهر می شد. امیه او را محکم می بست سپس با عصا به سختی می زد. او را به نشستن جلو آفتاب سوزان مجبور می ساخت و با گرسنگی شکنجه می داد. سخت تر از همه در شدت گرمای روز و در سوزش آفتاب او را به صحرا می برد و روی سینه اش سنگ داغ و سوزان می نهاد و می گفت : به خدا قسم باید اینگونه بمیری یا محمد را تکفیر و لات و عزی را عبادت نمایی. اما زبان بلال در این حالت بحرانی چیزی جز احد نمی شناخت. تا اینکه ابوبکر صدیق روزی او را با این حالت دید، با پنج یا هفت سکه نقره او را خرید و آزاد کرد.

عمار بن یاسر که بنده ی بنی مخزوم بود. همراه پدر و مادرش ایمان آورد. مشرکان و در رأس همه ی آنان ابوجهل آنها را در شدت گرمای حجاز به ریگزارها برده و در حرارت آفتاب بر روی صخره و ریگ ها شکنجه می دادند. رسول الله صلی الله علیه وسلم  بر آنها گذر کرد در حالی که آنان عذاب می چشیدند و خطاب به آنها فرمود :صَبراً آلَ یاسِر فَإِنَّ مَوعِدَ کُم الجَنَّهُ  (شکیبا باشید ای خانواده یاسر که وعدگاه شما بهشت است)

یاسر در زیر شکنجه جان سپرد و ابوجهل با نیزه ی خود سینه ی سمیه را نیز شکافت و سمیه به عنوان پیشگام شهادت، اولین حلقه ی شهدا را با خون خود رقم زد و نام او را به عنوان اولین شهید اسلام ثبت شد.عذاب را بر عمار یک بار دیگر با گرمای سوزان و گذاشتن صخره ی داغ بر سینه ی او و دیگر بار با غرق کردن او میان ریگزارهای ملتهب شدت بخشیدند و گفتند از شکنجه ی تو دست برنمی دایم مگر اینکه محمد را ناسزا بگویی و لات و عزی را بستایی …

ابوفکیهه که نام اصلی او أفلح است بنده ی بنی عبدالدار بود، پاهای او را با طناب می بستند و بر روی زمین می کشیدند.

خباب ابن ارت بنده «ام انمار خزاعی» به دست مشرکان افتاد و انواع شکنجه و اذیت و آزار را بر روی جسم و روح او آزمودند. موی سرش را می گرفتند و به وسیله ی آن گردن او را به این سو و آن سو می پیچاندند. بارها او را بر روی زغال داغ و ملتهب بر پشت، خوابانده و بعد سنگ بزگی به روی سینه اش می نهادند که قدرت بلند شدن نداشته باشد.

زنیره و نهدیه و دخترش و ام عبیس، بیوه زنانی بودند که به دین اسلام گرویدند و مشرکان با روشهایی که ذکر کردیم آنها را نیز اذیت و آزار دادند.

عمر بن خطاب که هنوز مسلمان نشده بود، کنیزی از بنی مؤمل- قبیله ای از بنی عدی- را شکنجه داد و آنقدر او را زد که بی حال شد و گفت : تا بی حال نشوی دست از شکنجه ی تو برنمی دارم.

ابوبکر صدیق همانند بلال و عامر بن فهیره این کنیزان را نیز خرید و آزاد کرد. و مشرکان بعضی از یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم  را با پوست گاو و شتر می پوشاندند و آنها را در گرمای ریگزارها رها می کردند و بر تن برخی دیگر زره های جنگی پوشانده و آنها را مجبور می کردند که بر روی صخره های داغ مدت ها بنشینند[۱].

آری، پرونده ی آنهایی که در راه خدا شکنجه شده اند گسترده و طولانی، رنج آور و دلخراش است. چنانکه هیچ مؤمنی از شکنجه و آزار مشرکان سکولار در امان نمانده است.

آنچه دانشمندان بزرگوار ذکر کرده اند ما را ازتحلیل در این مورد بی نیاز نموده است. این همه شکنجه سکولارها نه به دلیل عقیده ی شخصی این اشخاص بلکه به دلیل قوانینی بود که مسلمین به آن ایمان آورده و در برابر قوانین سکولاریستی آنها اعلام موجودیت کرده بود . قبل از اینها حنیفها نیز دست از بت پرستی کشیده بودند و یهودیان نیز بت پرست نبودند و نصارا نیز عقاید جداگانه ای داشتند، اما چون در حد امور شخصی آن را نگه داشته بودند، سکولاریستهای قریش و غیره با آنها مخالفت چندانی نشان نمی دادند؛ اما مسلمین علاوه برکفر به طاغوت خود حامل قانونی هستند که باید جایگزین قانون سکولاریستی و جاهلی حاکم گردد و تنها یک امر شخصی نبوده و نیست .این همان چیزی است که سکولاریستهای کنونی نیز بر آن مانده اند و قاعده ی مبارزه وجنگ هم تغییری نکرده است.

 

 

 

 

 

[۱] صفی الرحمن مبارکفوری ، خورشید نبوت ، ص ۲۱۵

سکولاریسم جدائی عمومی ادیان ازحکومت و زندگی، یا تنها کنارنهادن اجباری دین خدا ؟(۵۱)

سکولاریسم جدائی عمومی ادیان ازحکومت و زندگی، یا تنها کنارنهادن اجباری دین خدا ؟(۵۱)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

اگر کسی حزب سیاسی بسازد،  و آن حزب در عین حال کمونیست، لیبرال، ناسیونالیست  و… باشد، چه فرقی می کند اگر به عوض، حزبی سیاسی در عین حال متعلق به یکی از شریعت های آسمانی  باشد  ؟ همه اینها  دین هستند.

پس چرا باید تشکیلاتی بخاطر پذیرش سیستمی جهانشمول از شرکت در سیاست اجرائی جامعه و ایفای نقش درزندگی اجتماعی محروم شود، حال چه آن سیستم، مجری قوانین یکی از شریعت های آسمانی  باشد یا مجری قوانین شریعتی ساخته شده توسط انسان؟ اگر چنین باشد که از فعالیت سیاسی- تشکیلاتی بخاطر تعلق داشتن به یکی از شریعت های آسمانی  جلوگیری شود، همین اصل را بایستی درباره تشکلات دینی بشری دیگر نیز به کار برد، و نه فقط آن شریعتهایی که متعلق به دین خدا باشند و متداولاً بنام ادیان آسمانی خوانده می شوند. اگر قرار است دین و ایدئولوژی در حکومت نباشد چرا  دین سکولاریسم با صدها و بلکه هزاران مذهب آن می تواند اما دین خدا نه ؟

در این جا آشکارا پیداست که منظور از جدا نمودن دین از قوانین اجرائی حکومتی و زندگی اجتماعی انسانها ، کنار نهادن تمام ادیان نیست ؛ بلکه این دیکتاتوری تنها شامل دین خدا و شریعتهای آن می گردد و این شعار اسباب و راهکاری است جهت تحکیم و مستحکم نمودن پایه های دین سکولاریسم در جامعه .

دین سکولاریسم به تناسب زمینه ای که برایش فراهم می گردد از سازگار نمودن دین خدا و شریعتهای آن با خود (لیبرالیسم) تا حذف و نابودی کامل دین خدا و شریعتدهای آن (کمونیسم) پیش می رود . در هر دو صورت بدون کوچکترین تردیدی و با تکیه بر زور اسلحه هرگز اجازه نخواهد داد که دین خدا و شریعتهای آن به جای دین سکولاریسم در جامعه حکم فرما گردد .

دیکتاتوری، مطلق گرائی و انحصارگرایی دین سکولاریسم (۵۰)

دیکتاتوری، مطلق گرائی و انحصارگرایی دین سکولاریسم (۵۰)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

در هر صورت، روشن شد که کلمه سکولاریسم در فرهنگ لغتها و دائرة‏المعارفها در معانى زیر به کار رفته است: مخالفت با شرعیات و مطالب شریعتهای آسمانی، روح دنیا داری، طرفداری از اصول دنیوی، جدایی شریعتهای آسمانی از سیاست، جدا انگاری شریعتهای آسمانی از دنیا، اعتقاد به اصالت امور دنیوی، دنیوی کردن، عدم گرایش به شریعتهای آسمانی، این جهانی، اعراض از شریعتهای آسمانی  . تعریف های مذکور و مذاهب متعدد  دین سکولاریسم نیز بر تقابل شریعت های آسمانی  ودین سکولاریسم وجدایی شریعت های آسمانی  از دنیا، خصوصاً قوانین حکومتی و امور اجرایی و عمومی جامعه ، تأکید می ورزد.

گرچه از سکولاریسم تعاریف متفاوتی صورت گرفته است و این لغت در تاریخ غرب به پدیده های مختلفی اطلاق گردیده است اما وجه مشترکی بین همه ی این تعریفها و مصداقهای نسبتا گوناگون وجود دارد . وجه مشترک این پدیده ها عبارت است از توسل هرچه کمتر به توضیح و تبیینهای ماوراء طبیعی ،توسل هرچه کمتر به منابعی که برای تامین اهداف ماورای طبیعی به کار می آید و حمایت هرچه کمتر از اعمال و فعالیتهایی که رابطه ی با قوای ماورای طبیعی و یا اتکای به نیروها را تشویق و تبلیغ می کنند،فرایندی که طی آن وجدان دینی،فعالیتهای دینی اهمیت و اعتباراجتماعی خود را از دست میدهند[۱].

و این بدان معناست که دین[آسمانی] در عملکرد نظام اجتماعی به حاشیه رانده می شود و کارکردهای اساسی در عملکرد جامعه با خارج شدن از زیر نفوذ و نظارت عواملی که اختصاصا به امر ماوای طبیعی عنایت دارند عقلانی میگردد.[۲]به عبارت ديگر، در تفكر غربى، چيزى را كه مربوط به اين دنيا و بى ارتباط با مسايل دين آسمانی و اخروى باشد، سكولار مى گويند.در این دیدگاه شریعت های آسمانی فقط با مسائل خصوصی افراد سر و کار دارد نه مسائل اجتماعی آنها. آموزش و پرورش، اقتصاد، سیاست و … باید بر عقل مبتنی باشد نه قانون خدا درشریعت های آسمانی . ادامه خواندن دیکتاتوری، مطلق گرائی و انحصارگرایی دین سکولاریسم (۵۰)

مکاتب فلسفی یا مذاهب مختلف و متعدد دین سکولاریسم (۴۹)

مکاتب فلسفی یا مذاهب مختلف و متعدد  دین سکولاریسم (۴۹)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

دین سکولاریسم، ایدئولوژی واحدی است که از مذاهب بی شماری برخوردار بوده است که در قالب مکاتب فلسفی، اقتصادی، روان شناختی،  اجتماعی و… اعلام موجودیت کرده اند. برت. اف گفته است، همان گونه که در جهان دین های مختلفی وجود دارند، انواع مختلف سکولاریسم نیز وجود دارند که هر یک هنجارها، ارزش ها و ساختار فلسفی متفاوتی را ارائه می دهند[۱]آنچه میان انواع  مذاهب  مختلف دین سکولاریسم مشترک است، تقابل میان شریعتهای آسمانی و دین سکولاریسم است. برای سکولاریست ها، جهانی که در آن زندگی می کنیم، خود سرچشمه ی نهایی ارجاع است، یعنی دنیا با استناد به خودش قابل فهم و کنترل است و هیچ دینی غیر از دین سکولاریسم  نمی تواند به تفسیر ، قانون گذاری و برنامه ریزی برای آن اقدام نماید .

دین سکولاریسم به عنوان یک مرام و ایدئولوژی هدف واحدی را در طول تاریخ در پیش داشته است، و آنهم، اصل کنار نهادن قانون اسلام و جایگزینی آن توسط یک قانون جایگزین  مورد دلخواه. اعتقاد به این اصل و مبناء، و خاستگاه وعلل پیدایش این دین؛ پدیده ای نیست که در قرون اخیر به وجود آمده باشد، اما به دلیل بشری بودن آن، متناسب با زمان و مکان، وضع موجود و گسترش زندگی اجتماعی انسانها و پیچیده شدن آن، از اسلوبهای متفاوت و مختلفی جهت رسیدن به این هدف و اصل ثابت و به روز کردن آن استفاده شده است .

به عنوان مثال اصول ومبانی مطرح شده در قرون اخیر و پیدایش مکاتب و مذاهبی چون دئیسم در قرن هیجدهم، لیبرالیسم در قرن نوزدهم  و اومانیسم  و … در تقویت و توجیه عقلانی و امروزی کردن دین سکولاریسم  بسیار موثر بود. این مکاتب و مذاهب هر چند هر کدام از یک زاویه به  انسان، مسائل زندگی معنوی و مادی توجه دارند، اما در سکولار کردن جامعه و به حاشیه یا حذف ادیان غیر سکولاریستی، اصول و ادعاهای مشترکی داشته و دارند .

دین سکولاریسم نوین، به عنوان جایگزین نوین نام مشرکین غیر اهل کتاب ، دارای مذاهب متعدد و تقریبا بی شماری است که در قالب مکاتب فکری و فلسفی بشری در طول تاریخ خود را نشان داده اند. بسیاری از این مذاهب به مرور تاریخ نابود شده و پاره ای از آنها به حیات خود ادامه می دهند و هنوز در حال تولید و تکثر می باشند .

دین سکولاریسم بر اساس هر مذهب و شاخه ای، رابطه ای خاص با دین خدا و قوانین شریعت پیدا می کند؛ اما وجه مشترک تمام مذاهب دین سکولاریسم حذف بخشهایی از قوانین خداو یا کل قوانین شریعت از حکومت و نهادهای وابسته به آن و در نهایت حذف قوانین دین خدا از زندگی دنیوی انسانها می باشد .

حوزه ی مذاهب مختلف دین سکولاریسم را می توان به حوزه ی شرق، حوزه ی خاورمیانه ای، حوزه ی آفریقائی و حوزه ی غربی تقسیم نمود که در میان هر کدام از این حوزه ها صدها مذهب مختلف سکولاریستی مختلف و متضاد را می توان یافت .

در این نوشته سعی بر آن است که به صورت کلی به چند مذهب از صدها مذهب مختلف دین سکولاریسم در حوزه ی غربی آن اشاره نمود كه اغلب بر مبنای ایده الهای غرب از فرهنگ مادی ارایه شده اند و در رویكرد غرب به مدرنیزاسیون دلخواه بسیار مؤثر بوده اند . ادامه خواندن مکاتب فلسفی یا مذاهب مختلف و متعدد دین سکولاریسم (۴۹)

روند سكولاريزاسيون در حكومتهاي سكولار(۴۸)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

تصویر بازی «همه یا هیچ »ي كه دين سكولاريسم در طول تاريخ بشريت جهت تامين و محافظت از منافع مادي و معنوي خود بر قوانين ديني مخالف خود به نمايش گذاشته و  تحميل نموده است در عصر و وضعيت كنوني ما نيز با شدت بيشتر و سازماندهي  منظم تري به مسير خود ادامه داده است .

از دیدگاه حکومت مبتني بر قوانين ديكتاتوري سكولاريسم تنها جوامع دینی و خورده فرهنگهايي معقول و قابل تحمل هستند كه با قوانين سكولاريستي حاكم بر جامعه سازگار شده و مشكلاتي ايجاد نكنند .

حكومت سكولار، كه روند سكولاريزاسيون را به پيش مي برد، اشخاص جامعه را تحت الزامات آزادی فردی و فردگرایی قرار می دهد . در اين روند از افراد به طور فزاینده ای توقع می رود که روابط اجتماعی مستقل از قوانين دين آسمانی داشته باشند و خود را بر اساس طرح های خاص خود از زندگی به فعلیت و تحقق برسانند .

در اين موقعيت سنت های فرهنگ دين آسمانی  توان شکل دهی به زندگی فرافردی را نداشته و جایگاه استثنایی خود را از دست می دهند . این سنت ها تابع پذیرش نقادانه افراد شده اند و به دانستنی هایی مبدل شده اند که در آنها خطا راه دارد و همیشه در معرض تجدید نظر هستند; دست کم به صورت تفسیرهای نوشونده از این دانستنی های خطاآمیز، قلمروهای علم و تکنیک، حقوق و اخلاق، هنر و نقادی هنر نشات می گیرد

در مورد نهادهای اجتماعی هم وضع چنین است که این نهادها ظاهر تغییرناپذیر و جوهر پایدار بودنشان را از دست می دهند و به عنوان برساخته های انسان شناخته می شوند . مشروعیت و موجه بودن نظام های اجتماعی تحت شرایط پلورالیسم فزاینده ی ارزش ها و جهان بینی ها، بیش از پیش، تابع روش استدلالی مدلل ساختن و پایه گذاری کردن ارزش ها و هنجارها می شود . این تغییر شکل صورت زندگی از جانب کسانی که از آن متاثر می شوند، سکولاریزاسیون نامیده می شود؛ زیرا در جریان طولانی عقلانی ساختن جهان زندگی، شریعت های آسمانی باید از ادعای خود در مورد شکل دهی ساختار زندگی، که نه فقط در برگیرنده ی افراد، بلکه دربرگیرنده ی حکومت و جامعه نیز باشد، دست بردارند ، بدین ترتیب پیوند حکومت و امور اجرائي و روزمره ي زندگي مردم با قوانين دین آسمانی از هم گسسته می شود.

چنانچه ذكر شد، همين تغییر شکل صورت های ديني زندگی به صورت های سكولار را،‌ افرادی که متاثر از این پدیده هستند، به عنوان سکولاریزاسیون ترجمه می کنند؛ و در جریان عقلانی کردن زندگی باید هر شریعت آسمانی، که پای خود را از سازگار شدن با حکومت و قوانين سكولاريسم  واپس می کشد، از هر گونه ادعایی نسبت به شکل دهی همه جانبه و فراگیر تمامی حکومت و جامعه دست بردارد. نکته اصلی این است شریعت هایی غير از دين سكولاريسم ، تنها در صورتی می توانند پابرجا بمانند که بتوانند تكيف و وضعيت خود را با دين سكولاريسم روشن کنند .

بدیهی است که به لحاظ درجه ی تحقق سکولاریزاسیون در میان ملت ها تفاوت هایی وجود دارد. به عنوان مثال، جامعه مدنی در ایالات متحده آمریکا بیش از اسکاندیناوی و یا اروپای غربی متاثر از محرک های نشات یافته از جوامع حداقل ديني  است . ولی تمامی جوامع غربی پست سکولار هستند؛ یعنی خود را با استمرار وجود دین حداقلي  در محیطی که هم چنان سکولار است، وفق داده اند . پیشوند «پست » یا «مابعد» در تعبیر پست سکولار دلالت بر این دارد که دین حداقلي هم چنان، در چارچوب متمایز دين سكولاريسم و مدرنیته ، برای بخش بزرگی از ملت نیرویی مؤثر در شکل دهی به شخصیت دروني و اخلاقي آنها به شمار می آید و از طریق اظهار نظرهای کلیساها و مجامع شریعتهای آسمانی هم چنان در عرصه ی افکار عمومی تاثیر به سزایی می گذارد .

 

سطوح مختلف سکولاریزاسیون (۴۷)

سطوح  مختلف سکولاریزاسیون (۴۷)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

به نظر برگر سکولاریزاسیون تنها نهادها و واقعیت‌های بیرونی را در برنمي‌گيرد، بلکه مشمول دنیای اذهان افراد نیز می‌شود. به عبارت دیگر، سکولاریزاسیون بُعدی ذهنی نيز دارد که به حوزة آگاهی مربوط می‌شود: «غربِ مدرن افراد را طوری بار می‌آورد که به جهان و زندگی خود بدون تمسک به تفسیر مذهبی می‌نگرند». بنابراین سکولاریزاسیون دو بعد دارد: بعد اجتماعی‌ــ‌ساختاری که به معنای جدایی نهادهای جامعه از قلمرو دین آسمانی است و دیگری سکولاریزاسیون ذهنی‌ـ‌ شناختاری که به معنای عدم تمسک افراد به تفسیرهای آسمانی در رفتار و پندار خویش است. در این صورت جنبه‌ها ، ابعاد  و سطوح مختلف ومتعددی سکولاریزاسیون را می توان  به صورت مختصر در دو سطح دسته بندی نمود  :

الف:در سطح نهادی واجتماعی (سطح کلان) :

دراین مرتبه دین خدا، به نفع دین سکولاریسم ، نفوذ اجتماعی خودرا بر سایر نهادها چون قوانین اجرائی حکومتی، اقتصاد، آموزش و پرورش، خانواده، تعلیم وتربیت وغیره ازدست می دهد. در این سطح در خلال فرآیند سکولاریزاسیون، نهادها (یعنی سازمان‌ها و مؤسسات اقتصادی، فرهنگی، حقوقی، اجتماعی و غیره ) از سیطره  قوانين و ارزشهاي دین خدا خارج می‌شوند. این فرآیند علاوه بر انكه مجريان دستگاه دين خدا را تحت كنترل خود قرار مي دهد  به افراد جامعه امکان می‌دهد که  با پشتوانه ي قدرت حكومتي  و بدون ترس و واهمه از قوانين دین خدا و فرهنگ منشعب از دین خدا در جامعه استقلال یابند و دیگر لازم نباشد تابع مرجعیت و اقتدار قانون دین خدا و ارزشها، هنجارها  و بايد و نبايد هاي ناشي از تراوشات فرهنگ شریعتی اطرافيان خود باشند. ادامه خواندن سطوح مختلف سکولاریزاسیون (۴۷)

تطورات‌ تاریخی‌ سکولاریزاسیون نوین (۴۶)

تطورات‌ تاریخی‌ سکولاریزاسیون نوین (۴۶)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

قبلا اشاره شد که آئین نصارا قرنها پیش خود را با قوانین و دین سکولاریسم در مساله حکومت سازگار نموده بود ، و جهش دین سکولاریسم به جلو و تبدیل تدریجی آن  به قدرتی بی مانند در تاریخ بشریت، تنها بر اثر اختلاف آن با آئین نصارا نبود ، بلکه به دلیل اختلاف شدید با زیاده خواهی مالی و افکار سکولاریستی متحجرانه ی اربابان کلیسا بود که جنبه ای کاملاٌ اقتصادی و تجربی داشت

به همین دلیل سکولاریزاسیون یا جریان و پروسه ی سکولار کردن جامعه در ابتدا به روندی اطلاق می شد که در تحقق آن، کلیسا بخشی از ثروت و سرزمین های تحت نفوذ و تملک خود را که به وسیله ی قطب مقابل، یعنی حکومت انجام می گرفت، از دست می داد .

سکولایزاسیون مدت مدیدی مفهوم قضایی بود که بر انتقال اموال کلیسا بر مردم عادی دلالت داشت . این چنین بود که مردم فی المثل  از صومعه ی سکولاریزه [ صومعه ای که از مالکیت کلیسا خارج شده است ] سخن می گفتند .[۱]در دوران ما، برخى از مؤلفان شروع به استفاده از واژه سکولاریزاسیون در معناى عام‏ترى کردند و آن را در وصف فرایندى به کار برده‏اند که به ظهور و بسط عالم جدید منجر شده است[۲]. تا این که دایره ی فعالیت سکولاریزاسیون با تثبیت این مرحله گسترش یافته و به قول دان کیوپیت واژه سکولاریزاسیون در سال ۱۸۶۳ برای معانی این جهانی کردن کامل آموزش و پرورش، اخلاق و زندگی عملی به کار رفته است[۳]. ادامه خواندن تطورات‌ تاریخی‌ سکولاریزاسیون نوین (۴۶)