مجاهدین جنگ با هم وطنهای خود را مقدم بر جنگ با مسیحی های اشغالگر می دانند و فقط مسلمین را می کشند(۳۴۹) جنگ روانی سکولاریستهای محلی
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
این شبهه نمی تواند صحیح باشد، چون مسیحیتی وجود ندارد تا سرزمین ما را اشغال کند بلکه نصرانیتی باقی مانده است که ابزاری در دست دین سکولاریسم گشته است ، در ست مانند مسلمانان و یهودیانی که ابزار دست دین سکولاریسم گشته اند و، آنچه به همه ظلم می کند و سرزمین های مسلمان نشین ما را اشغال نموده است دین سکولاریسم و نوکران سکولار محلی آنها هستند نه مذاهب و شریعتهای اهل کتاب یا شبهه اهل کتاب ، و بر این اساس ما جنگ با اشغالگران سکولار خارجی و سكولاريستهاي مرتد محلی را بر جنگ با كفار اهل كتاب مقدم می دانیم .
بله، بدون شك ما دشمن شماره يك خود را سكولاريسم و يهود مي دانيم و از هر گونه جنگ با نصارا و مذاهب اسلامي پرهيز داريم . اما سوالي كه قبلا مطرح شده بود به اين شكل بود كه : آيا كافر اصلي همچون يهود و نصارا مقدمند كه به سرزمينهايشان حمله كنيم يا دفع كافر مرتدي كه قبل از ارتدادش مسلمان بوده و سپس دست از يكي از قوانين الله كشيده و يا بكلي تمام قوانين الله را كنار نهاده و قانوني جديدي به نام دین سكولاريسم را براي امور شخصي يا اداره ي جامعه برگزيده و با پشتيباني سكولاريستهاي جهاني چنين قوانيني را بر مسلمين تحميل كرده است ؟
سكولاريستها دشمن مشترك تمام شریعتهای آسماني هستند و در صورت وجود چنين دشمن مشتركي هر گونه جنگ ديني به ضرر همه است ؛ با در نظر گرفتن اين واقعیت باید گفت :
۱- خداوند متعال مي فرمايند : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (التوبة /١٢٣) اي مؤمنان ! با كافراني بجنگيد كه به شما نزديكترند ، و بايد كه ( در جنگ ) از شما شدّت وحدّت ( و جرأت و شهامت ) ببينند . و بدانيد كه خداوند ( ياري و لطفش ) با پرهيزگاران است .
همين آيه مدركي است مبني بر اينكه كفار و مرتديني كه در اطراف خودمان آزادانه و به حمايت كفار خارجي در حال چپاول فرهنگ ، عقايد و اموال مسلمين بوده و با زور اسلحه و زندان و شكنجه و اعدام قدرت كفري و سكولاريستي خود را بر مردم تحميل نموده و زمينه را براي حضور كفار خارجي فراهم نموده اند در خط مقدم جنگ مسلحانه بر عليه مسلمين و قانون شريعت قرار گرفته اند، جنگ مسلحانه اي كه سكولاريستها آغازگر آن بوده اند . آنها با زور اسلحه ديكتاتوري سكولاريسم را بر ما تحميل نموده اند و با زور اسلحه جلو تطبيق قانون الله را مي گيرند و هر كسي كه بخواهد قانون الله را جايگزين قانون سكولاريسم نمايد با شديدترين شيوه ممكن سركوب و نابود مي گردد . ابتدا بايد اين جنگ تحميلي متوقف شود و زماني كه جنگ داخلي به اتمام رسيد ان وقت نوبت دشمنان خارجي مي رسد . اين مسئله ي روشني است
۲- رسول الله صلي الله عليه وسلم ابتدا از قوم و خويش و اطرافيان خود تبرا جسته و مخالفت نمود و اولين سريه ها و غزوه نيز بر عليه قوم و طايفه ي خودش بود وتا زمان فتح كامل جزيره العرب و نابودي كامل سكولاريستهاي منطقه غزوات و سريه ها بر عليه اعراب اطراف خودش بود نه بر عليه دولتهاي روم و ايران كه در ان زمان جزو ابرقدرتهاي خارجي به شمار مي رفتند .
۳- در هنگام بيماري مرگ رسول الله صلي الله عليه وسلم و ابتداي خلافت ابويكر صديق عده اي از مردم تابع پيامبران دروغي گشته و به كلي قانون الله را كنار نهاده و قانون ديگري را پذيرفتند و عده اي نيز با وجود آنكه شهادتين آورده، نماز و روزه و حج و ساير احكام شريعت را انجام مي دادند اما يكي از قوانين شريعت را ، كه دادن زكات به حكومت اسلامي بود، انجام ندادند و اينها نيز جزو همان گروه اول مرتد خوانده شده و تنها مكه و مدينه و طائف به صورت كامل از قانون الله حمايت نمودند . يعني كسي كه يكي از قوانين الله را انجام ندهد مرتد است مثل همان كسي كه كل قانون الله را كنار مي گذارد و قانون ديگري را مي پذيرد .
مهم در اين جاست كه با وجود تهديدات خارجي هم رسول الله صلي الله عليه و سلم و هم ابوبكر صديق دشمن نزديك ، مخرب و مرتد داخلي را به خاطروجود دشمن خارجي رها نكردند ، چون هم حكم و هم خطر مرتدين غليظ تر از كافر خارجي است . از مرتد تنها بازگشت به قانون الله يا مرگ پذيرفته مي شود ، اما كافر اهل كتاب مي تواند هيچ يك نباشد و با حفظ دينش مقداري جزيه بدهد و ديگر اينكه مرتد باعث تخريب اراده ، عقيده و ارزشهاي مطلوب فرهنگي مسلمين و ايجاد جنگ داخلي و فراهم نمودن زمينه ي نفوذ خارجي و نابودي استقلال مسلمين و كنار نهاده شدن قانون الله مي گردند. آشكراست هر چه بلا و مصيبت بر سر مسلمين آمده نتيجه ي ظهور مرتدين ، فساد حاكميت و طبقه ي دين فروش جامعه بوده است . اما تمام اشغالگريهاي خارجي ، بدون استثناء ، با تعاون و همكاري مرتدين محلي صورت گرفته است . با توجه به ضررهايي كه از ناحيه ي مرتدين متوجه مسلين مي گردد جنگ با آنها مقدم بر جنگ با كفار خارجي در سرزمينهايشان است .
۴- رسول الله صلي الله عليه وسلم درجواز قتال و جنگ مسلحانه با مرتدين محلي فرموده است: فعن عبادة بن الصامت رضي الله عنه، قال: دعانا رسول الله صلى الله عليه وسلم فبايعناه، فكان فيما أخذ علينا أن بايعنا على السمع والطاعة في منشطنا ومكرهنا وعسرنا ويسرنا وأثرة علينا، وأن لا ننازع الأمر أهله ، قال: إلاّ أن تروا كفراً بواحاً عندكم من الله فيه برهان .( متفق علیه )
۵- علمايان نيز فرموده اند :
أ _ قال النووي: قال القاضي عياض: أجمع العلماء على أنّ الإمامة لا تنعقد لكافر وعلى أنّه لو طرأ عليه كفر ينعزل، قال: وكذا لو ترك إقامة الصلوات والدعاء إليها… قال القاضي: فلو طرأ عليه كفر وتغيير للشرع أو بدعة؛ خرج عن حكم الولاية وسقطت طاعته ووجب على المسلمين القيام عليه وخلعه ونصب إمام عادل إن أمكنهم ذلك، فإن لم يقع ذلك إلاّ لطائفة؛ وجب عليهم القيام بخلع الكافر، ولا يجب في المبتدع إلاّ إذا ظنّوا القدرة عليه، فإنّ تحقّقوا العجز لم يجب القيام فيها، وليهاجر المسلم عن أرضه إلى غيرها ويفرّ بدينه.
امام نووي از قاضي عياض برايمان نقل مي كند كه مي فرمايد : قاضي عياض فرموده است علما اجماع دارند بر اينكه حاكميت در اختيار كافر قرار داده نمي شود (منعقد نمي شود ) ، و چنانچه از حاكم كفري آشكار صورت گرفت بايد كنار نهاده شود ، به همان شيوه نيز اگر دست از نماز خواندن كشيد و دعاء مردم به جاي الله به به سويش گرديد بايد كنار نهاده شود …. و قاضي عياض فرموده است كه : اگر از حاكم كفري آشكار گرديد يا اينكه حكم الله را با حكم ديگري عوض نمود يا مرتكب انجام بدعتي گرديد ، از حاكميت شرعي خارج گشته و اطاعتي برايش نمي ماند و بر مسلمين واجب است كه بر عليه وي ايستاده و بركنارش نموده و حاكم دادپروري را به جايش بگمارند اگر توانستند ، اگر امكان اين كار توسط جماعتي از مسلمين بود بر اين جماعت واجب است كه بر عليه وي قيام نموده و بركنارش نمايند ،اما قيام و خروج بر عليه مبتدع واجب نيست مگر زماني كه توانائيش را جهت بركناري وي داشته باشند و چنانچه توانائي بركناريش را نداشته باشند بر انها واجب نيست بلكه در اين صورت بر مسلمين واجب است كه كوچ نموده و جهت محافظت از دينش از اين سرزمين به سرزمين ديگري مهاجرت نمايد ….”
ب _ وقال ابن حجر: وملخّصه؛ أنّه ينعزل بالكفر إجماعاً، فجيب على كلّ مسلم القيام في ذلك . و ابن حجر فرموده است : چكيده و خلصه ي بحث اينكه ؛ حاكم به واسطه ي انجام كفر بركنار مي شود به اجماع ، و بر هر مسلماني واجب است به انجام دادن چنين كاري ( يعني بركناري حاكم ) به پا خيزد .
ج _ قال ابن تيمية رحمه الله تعالى: وكفر الردّة أغلظ بالإجماع من الكفر الأصلي . ابن تيميه مي گويد : كفر مرتد بسيار شديدتر از كفر كافر اصلي است به اجماع .
وقال كذلك: وقد استقرّت السنّة بأنّ عقوبة المرتدّ أعظم من عقوبة الكافر الأصلي من وجوه متعدّدة، منها أنّ المرتدّ يُقتل بكلّ حال ولا يُضرب عليه جزية، ولا تُعقَد له ذمّة، بخلاف الكافر الأصلي الذي ليس هو من أهل القتال، فإنّه لا يُقتل عند أكثر العلماء كأبي حنيفة ومالك وأحمد، ولهذا كان مذهب الجمهور أنّّ المرتدّ يُقتل كما هو مذهب مالك والشافعي وأحمد، ومنها أنّ المرتدّ لا يرث ولا يناكح ولا تؤكل ذبيحته، بخلاف الكافر الأصلي إلى غير ذلك من الأحكام .
و نيز فرموده است: ” و در سنت جا افتاده كه جزاي مرتد بسيار سنگينتر از كافر اصلي است از چندين جهت، از جمله اينكه مرتد در هر صورتي بايد كشته شود و از وي جزيه قبول نگشته و امان داده نمي شود، بر عكس، كافر اصلي اگر جنگ طلب نباشد ، نزد اكثر علماء چون ابوحنيفه و مالك و احمد كشته نمي گردد ؛ به اين دليل است كه مذهب جمهور بر اين است كه مرتد بايد كشته شود و اين هم مذهب شافعي، مالك و احمد بن حنبل است ؛ علاوه بر آن به مرتد ميراث نمي رسد ، زن به نكاحش در نمي آيد، حيوان سربريده ي دستش نيز خورده نمي شود برعكس كافر اصلي . ”
د _ وقال ابن تيمية: والصدّيق رضي الله عنه وسائر الصحابة بدؤوا بجهاد المرتدّين قبل جهاد الكفّار من أهل الكتاب، فإنّ جهاد هؤلاء حفظ لما فُتح من بلاد المسلمين وأن يدخل فيه من أراد الخروج عنه، وجهاد من لم يقاتلنا من المشركين وأهل الكتاب؛ من زيادة إظهار الدين، وحفظ رأس المال مقدّم على الربح .
همچنانكه قبلا هم در موردش صحبت كرديم شيخ الاسلام مي فرمايند : ابوبكر صديق رضي الله عنه به همراه تمام اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم جهاد با مرتدين را قبل از جهاد با كفاراصلي اهل كتاب شروع كردند، چون جهاد با مرتدين محافظت از سرزمينهايي است كه مسلمين فتح نموده اند و در واقع محافظت از خود اسلام است كه مردم آزادانه وارد اين سرزمينها شده و از آن خارج گردند، اما جهاد و جنگ با مشركين و كفار اهل كتاب جهت گسترش بيشتر اسلام است ، به همين دليل محافظت از سرمايه مقدم بر كسب منفعت و سود است .
و_ خداوند متعال مي فرمايند : وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ * أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين (التوبة / ۱۳-۱۲)
و الله در آيه ي ديگري مي فرمايند : يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (البقرة / ۲۱۷ )
ابن رجب الحنبلي مي گويد : ” والجمهور فرقوا بينهما (أي الكافر الأصلى والطارئ) وجعلوا الطارئ أغلظ لما سبقه من الاسلام ولهذا يقتل بالردة عنه من لا يقتل من أهل الحرب كالشيخ الفاني والزم والأعمى ولايقاتلون في الحرب ”
وقال إبن القيم : ” فإن ناقض العهد أسوأ حالا من المحارب الأصلي , كما أن ناقض الإيمان بالردة أسوأ حالا من الكافر الأصلي ابن قيم مي گويد : حال كسي كه پيمان نامه و عهدش را مي شكند بدتر از جنگنجويي از كفار اصلي است ، همان گونه كه حال شخص مرتد از كافر اصلي (يهود و نصارا ) بدتر است .
ز _ قال الإمام ابن قدامة المقدسي رحمه الله : ” وهؤلاء ( اي المرتدين ) أحقهم بالقتال لأن تركهم أغرى أمثالهم بالتشبه بهم والإرتداد معهم فيكثر الضرر بهم وإذا قاتلهم قتل من قدر عليه ويتبع مدبرهم ويجاز على جريحهم وتغنم أموالهم وبهذا قال الشافعى ”
امام ابن قدامه مقدسي هم فرموده است : مرتدين جهت كشتار و جنگ متسحق تر و مقدم تر هستند ، چون رها كردنشان ممكن است مشابهينشان را به تقليد از آنها كشانده و مثل آنها مرتد گردند و به همين سبب زيان و فتنه ي بزرگي به وجود مي آيد ، اگر با انها جنگي صورت گرفت و به دستمان افتادند كشته مي شوند و زخميهايشان رها مي گردند تا بميرند و اموالشان مصادره گشته و شافعي چنين فتوا داده است .
با آنچه كه ذكر شد برايمان روشن مي گردد كه جنگ با مرتديني كه بلاي سرزمينهاي مسلمان نشين گشته و كانالي براي تسلط كفار خارجي بر مسلمين گشته اند بسيار مقدم تر از جنگ با كفار اصلي درسرزمينهايشان مي باشد .