اخوان المفلسین و جریانات مشابه، سكولارزده هاي لیبرال با جمله پردازيهاي شبه اسلامي/ قسمت دوم (۳۳۷)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
جريانات مسخ شده ي رفرميست، از اسلام، آن چيزهايي را كه براي دین سكولاريسم و حكومتهاي فاسد محلي قابل قبول است را انتخاب مي كنند، و در برابر تمام آنچه را از دين اسلام ، كه براي دین سكولاريسم غير قابل قبول است يواشكي و يا با توليد شبهات فاسدي مسكوت گذاشته و به دور مي اندازند . به همين دليل جريانات مسخ شده ي رفرميستي چون اخوان المفلسين و سلفيون حكومتي ، ناچارا و به حكم وضع عيني خود ، اعم از اينكه داراي هر نوع اعتقاد ذهني گرائي هم كه باشند ، چاكر سيستم ديكتاتوري سكولاريسم جهاني و نوچه هاي محلي اش از آب در مي آيند و يا اينكه خود مستقيما وظيفه ي نوكري را بر عهده مي گيرند .
در حال حاضر جريانات مسخ شده ي رفرميست در شرايط فكري و موقعيت اجتماعي متزلزل و آشفته اي قرار گرفته اند . تا به امروز از طرف تمام جريانات و تفاسير مختلف منتسب به اسلام ، تشكيل حكومت اسلامي و تحكيم شريعت اسلام به عنوان پايه هاي استوار دين اسلام پذيرفته شده بودند ؛ و تمام كساني ، كه قوانين ساخت بشر همچون ياساي چنگيزي و…. را با اختيار خود ، به جاي شريعت اسلام مي پذيرفتند، تكفير مي شدند ؛ اما اكنون سروصداهاي عوام فريبانه اي از جهت همين جريانات مسخ شده ي رفرميست بلند شده مبني بر اينكه ، حكم شريعت به درد الان نمي خورد و يا كساني كه احكامي بر خلاف شريعت اسلام را توليد نموده و از طريق نهادهاي مختلف بر مردم مسلمان تحميل مي كنند مسلمان شمرده شده و مرتد نمي باشند و هركسي كه بر خلاف اين ولي امرها !! اقدامي انجام دهد جزو خوارج و تندروها به حساب آمده و قتلش واجب مي باشد و ثواب كشتن آنها از كشتن يك كافر اصلي بيشتر است و…. . !!
از نقطه نظر اينگونه جريانات مسخ شده ي رفرميستي كه تابع وزش باد هستند ، واقعيت ديكتاتوري سكولاريسم و گسترش روز افزون فقر و فاقه و ناامني براي عموم مسلمين، و علي الخصوص تشديد مظاعف اين ظلم بر آزاديخواهان و شريعت گرايان موحد انكار شده است، حتي خود واقعيت تشكيل حكومت مجري احكام شريعت نيز، «عملاّ »، بي پايه و اساس قلمداد شده و واقعيت حكومت شورا به شيوه ي اسلامي آن، بدون چون وچرا، به نفع دین سكولاريسم و عاملين جيره خوار محلي آن رد شده و علاوه بر آن، تضاد اصولي و بنيادين ميان احكام شريعت و دموكراسي انكار شده است .
جالب اينجاست كه مچ «اين گونه جريانات مسخ شده ي رفرميستي كه تابع وزش باد هستند» را از طريق قواعد و اصول شرعي بر فهم علماي معاصر يا فهم شخصي نمي توان گرفت ، چون به آساني هر قاعده اي را با تاويلات خاص خود تائيد مي كنند و به همان راحتي كه آنرا تائيد كرده اند ، از آن عقب نشيني مي نمايند ؛ زيرا اينگونه جريانات مسخ شده ي رفرميستي عبارتند از فقدان قواعد و اصول شرعي معين و ثابت .
پس، هنگامي كه از مبارزه با جريانات مسخ شده ي رفرميستي صحبت مي شود، هرگز نبايد خصوصيات مشخصه ي تمام جريانات مسخ شده ي معاصر، يعني عدم صراحت، ابهام و جنبه ي غير قابل درك آن را در توحيد حاكميت، ولاء و براء و كفر به طاغوت و تامين امنيت و رفاه عمومي مردم را فراموش كرد .
جريانات مسخ شده بنا بر ماهيت خود ، هميشه از طرح صريح و قطعي اينگونه مسائل در جاهايي كه عده اي آگاه به قواعد و اصول شرعي بر فهم سلف صالح وجود دارند احتراز مي جويند و مثل مار بين نظريات و تاويلات عقلاني كه ناسخ ديگريست مي پيچند و مي كوشند تا زمان رسيدن به قدرت ، هم با اين و هم با آن ديگري موافق باشد و اختلاف نظرهاي عميق خود را ، باتوليد سناريوهاي از پيش تعيين شده ، به اصلاحات جزئي و ابراز شك و ترديد ، تمايلات خيرخواهانه و بي زيان و …. منجر سازد .
درمورد توحيد حاكميت، ولاء و براء و كفر به طاغوت استعارات و فرضيات بي اساس زيادي را مطرح مي كنند؛ اما تا زماني كه قدرت مطلق و ديكتاتوري سكولاريستي خود را با پشتيباني ابرقدرتهاي سكولار جهاني تثبيت نكنند، يك جواب صريح و مستقيمي در اين موردهاي بنيادين ارائه نمي دهند.
تمام تلاش اينگونه جريانات مسخ شده ي منتسب به اسلام تا رسيدن به قدرت، انحراف افكار مسلمين از يك خواست منظم و اصولي است و به شيوه اي سيستماتيك به همراه كفار سكولار جهاني ، سعي در گل الود كردن وضع موجود و ايجاد بي نظمي در عقيده و خواستهاي شريعتگرائي مسلمين دارند .در سخن بي اندازه طفره مي روند ، مي كوشند از پاسخ به اصل مسئله ي مورد نظر شريعت شانه خالي كنند و كناره گيري شان از اصل تحكيم شريعت الله به عنوان قانون اساسي را از مردم پنهان نمايند، با ايجاد شبهات مختلف از تحليل مستقيم نياز به تحكيم شريعت در جامعه مجدانه امتناع مي ورزند، اين از ويژگي هاي عمده ي اين جريانات مسخ شده است، و شهرت زشتشان را از اين طريق كسب كرده اند كه به اساس تحكيم شريعت الله در زمين و ولاء و براء و كفر به طاغوت پشت نموده اند و با جوي كه به وجود آورده اند، حتي اگر عده اي از آنها بخواهند ، ترس دارند يا قادر نيستند صريح ، مصمم و روشن با جاهليت موجود تصفيه حساب كنند .
زماني كه با يك منهج آشكار، جواب مستقيم و صريحي به وضع موجود داده مي شود ، عواقب اجتناب ناپذير آن ؛ منفك شدن و تجزيه طلبي آنان و از دور فوش دادن و تهمت زني به مسلمين و در نهايت امر ، همكاري صريح و آشكار با سكولاريستهاي اشغاگر جهاني و حكام ظالم و فاسد محلي و يا ايجاد ائتلاف با احزاب سكولار و مرتد محلي مي باشد ..
سكولاريستهاي اشغاگر جهاني و حكام ظالم و فاسد محلي نيز سازماندهي شده، از اين جريانات مسخ شده به عنوان ستون پنجم خود ، در عرصه ي تبليغات و بسيج مردمي عليه مجاهدين بهره مي گيرند و اين جريانات را «جايگزين اسلام» مي نمايند . در زمان ما اين از عادي ترين و شايع ترين پديده هاي ويرانگريست كه در مورد اسلام مشاهده مي شود .
البته يك چنين جايگزين نمودني تازگي ندارد و حتي در تلاش يهوديان در تحريف مسيحيت (پولس ) و اسلام و…. هم ديده شده است و نمي توان اين خدعه را چيز جديدي به حساب آورد . زماني كه بتوانند اين جريانات مسخ شده را به عنوان اسلام جابزنند، بهترين راه را براي فريب مردم به دست آورده اند ؛ زيرا بدين طريق از جانب مردم رضايت خاطر كاذبي نسبت به وضع موجود فراهم مي شود و علاوه بر آن ، زمينه اي مناسب جهت جدا نمودن مردم از جريانات شريعت گرا پديد مي آيد .
با آنكه اين جريانات مسخ شده عملا در راستاي فعاليت در چهارچوب و كانال دموكراسي و دین سكولاريسم و خدمت به حكام ظالم محلي طراحي شده اند ، اما هرگز علنا خود را مزدور نمي دانند و سعي مي كنند كه جهت همراه كردن مردم با خود و چشم پوشي آنان از اهداف اصلي و بنيادين ، مسلمين را به هر گونه امتياز كوچك و ناچيز موقتي كه از دین سكولاريسم و نوچه هاي محلي اش گرفته مي شود و براي مردم در بند، جنبه ي تازگي داشته باشد مشغول نمايند ، و لو اين تغييرات و امتيازات ناچيز فقط سرموئي و براي مدت كاملا كوتاهي مشي اصلي ديكتاتوري سكولاريسم و نوچه هايش را در قبال مردم تغيير داده باشد.
به عنوان مثال زماني كه مردم به خاطر تطبيق شريعت و خلاص شدن از شر نا امني و فقر به پا خواسته اند، همين مزدوران بخشش چند كرسي به مخالفين و آزادي كنترل شده به احزاب سياسي و مطبوعات و جابه جايي ناچيزي در سران قدرت دین سكولاريسم را به عنوان هدفي كاذب به مردم تحميل نموده و با غوغاسالاري و تردستي هاي خاص خود ،هدف والاتر و تكامل يافته تري كه مردم آرزويش را داشتند به باد فراموشي و يا جهت انهدام تدريجي آن، به آينده اي نا معلوم موكولش مي كنند .
و همين تغيرات بسيار ناچيز و امتياز دادنهاي اجباري مقطعي از جانب جاهليت ، ناگزير و هميشه باعث پيدايش انواع مختلف جريانات مسخ شده ي تخديري در ميان مردم خواهد گرديد ، جرياناتي كه مردم را به اينگونه مسائل بسيار جزئي و ناچيز مشغول نموده و حاضر به پذيرفتن اشكال تكامل يافته ي انقلاب نيستند . به عبارت ديگر اينگونه جريانات مسخ شده در مبارزه ي اسلامي ، تنها آن چيزهايي را به مردم تلقين مي كنند كه از نظر دین سكولاريسم جهاني و نوچه هاي محلي اش قابل تحمل بوده و پيش رفتن بيش از آن را، و پذيرفتن مبارزه به خاطر چيزي بالاتري كه براي دین سكولاريسم غير قابل قبول باشد را، رد مي نمايند .
هر كسي كه خود را مسلمان دانسته و شريعت اسلام را براي هر زمان و مكاني مناسب و كامل مي داند ، بايد دقيقا موضع آشكار و واضح خود را در اين باره ، كه فقط يك تفسير يا يك فرقه از مسلمين را آزار نمي دهد ، مشخص و علني سازد .
عده اي بر اين باورند كه با جوي كه به وجود آمده است ، پيش كشيدن شعاري كه بتواند همه را متحد كند ضروري است؛ اما صادقانه بايد گفت: كه پس از كسب تجربيات مختلف از چنين وحدتهايي در تونس، مصر، كردستان عراق، افغانستان، هورامان غربی و….، ترس از يك چنين جمع شدني ميان اضداد بدون روشن شدن منهج ، بيش از هر مصيبت ديگري به منافع مسلمين ضرر رسان تر و خطرناكتر است . چرا ؟ چون اين گروههاي مسخ شده در هنگام وقوع انقلابات ، عملا چنين به مسلمين مي فهمانند كه قيام و كنار نهادن وضع فعلي همه چيز است و هدف نهائي هيچ چيز ! .
در واقع اين «هيچ چيز» ي كه ديگران را به خاطر آن دعوت به همكاري مي كنند ، تسليم شدن به شرايط مبهم آينده براي مردم اما برنامه ريزي شده و آشكاربراي خودشان، تلقين به مردم در عدم توانائي آنان در ايستادن در برابر شيوه هاي متداول ، كوتاه بيني و بزدلي و تسليم پذيري و در واقع ، نوعي جاهليت ديگري است كه جايگزين جاهليت قبلي مي گردد و انحراف آشكار و فريب خائنانه اي است كه در حق مردم مسلمان صورت مي گيرد . تمام بازيهاي احزاب وابسته به جريانات مسخ شده ي رفرميستي ، جهت قرباني كردن منافع زير بنائي ، دراز مدت و حياتي مردم و تداوم حظور ديكتاتوري سكولاريستي جهاني و نوچه هاي محلي اش در سرزمينهاي مسلمان نشين و جلوگيري از تحكيم شريعت الله در زمين مي باشد .
سوخت موتور تمام اين جريانات توليد شده را بيشتر ، طبقات اقتصادي پاييني و متوسط جامعه ، كه اكثريت مطلق جامعه را تشكيل مي دهند ، تامين مي كردند . به همين جهت ، پس ازتكرار آزمايشات و خيانتها و جنايتهاي فاحشي كه مسلمين از جانب سكولاريستهاي مرتد مشاهده مي نمودند، بحرانهاي ناشي از آن، اثرات ناگواري را بر اين طبقات از خود برجاي گذاشت كه عملا باعث تقويت پايگاه اسلام گرايان مسخ شده و تقلبي شده بود، و از پيش توسط كفار خارجي براي همچنين روزي ، توليد و بسته بندي شده بودند .
در اين دوران ركود ، با آنكه اسلام گرايان مسخ شده و تقلبي داراي يك وظيفه ي مشترك بودند اما سه جريان قابل تشخيص و دسته بندي را مي توان مشاهده نمود:
- اول : جريان صوفيسم
- دوم : جريان اخوان المفلسين
- سوم : جريان سلفيت قادياني يا جاميگري و مدخليسم یا سلفیت آمریکائی – سعودی
و اين جريانهاي كاملا متمايز ، در تركيب جمعيتي آنها دو گرايش عمده وجود داشت :
- گرايش محافظه كارانه ي رهبران سنتي در هرم تشكيلاتي كه متناسب با وضع موجود و خواست اربابانشان واكنش نشان مي دادند .
- گرايش افراطي توده هاي تحت رهبريت اينگونه رهبران ، كه هم نسبت به خارجيها واكنش لفظي نشان مي دادند و هم در برابر شريعت گرايان مخالف حكومت مركزي و اشغالگران خارجي واكنش لفظي و عملي نشان مي دادند .
اكثريت توده ي فرمانبر و طرفدار اين جريانهاي مسخ شده ، نابرابري ، كفريات ، جنايات خارجيها و سكولاريستهاي محلي را محكوم و جهاد و مبارزه ي روشن و آشكارشريعت گرايان با كفار خارجي و مرتدين محلي را نيز ناپسند و مذموم مي دانستند . با آنكه كارگردانان اين سناريوي متضاد ، حكام مرتد محلي را ولي امر مسلمين معرفي مي كردند، در هر حال نوعي سازگاري و توافق و هم مخالفت با نظام سكولاريستي و سيستم اسلامي ملاحظه مي شود ؛ يعني حالتي دوگانه در ساختار فرهنگي و دروني مريدانشان فراهم مي كنند كه اين دوگانگي ساختاري ، زمينه ي پيدايش ، رشد و گسترش اين جريانات مسخ شده را در خود پرورش دهد.
چنانچه ديديم واقعيت امر اين است كه ديكتاتوري سكولاريسم جهاني ، جهت حفظ نظامهاي سكولاريستي و خائن محلي در سرزمينهاي مسلمان نشين و رهائي آنها از بحران ، به روشهاي ماكياوليستي و توليد جريانات انحرافي و تخديري از اسلام دست زده اند . هدف از ايجاد اينگونه جريانات نگهداري از نظام جاهليت محلي بود كه بر اثر به بن بست رسيدن مرتدين محلي دچار بحران شده بود . خلع سلاح عقيدتي و ايدئولوژيك سكولاريستهاي مرتد و رسوا شدن دين فروشان سنتي وابسته به تصوف انحرافي و سلفيت قادياني مدخليسم ، سرگرداني نظام حاكميت سنتي را فراهم نمود ؛ كه در نهايت به پيروزي مدهاي جديدي از اسلام تقلبي و بدلي پرزرق و برق فريبنده اي كه تازه از كارخانه ي غرب توليد شده بودند منتهي شد .
قبلا هم اشاره شد كه اين جريان تقلبي مد شده، در ابتدا با شعار مبارزه با دستگاه حاكميت وتلاش جهت تشكيل جامعه اي اسلامي شريعت گرا وارد ميدان مبارزه و فعاليت شد؛ اما در پايان، به حمايت از اربابان سكولاريست جهاني چون آمريكا و ناتو و روسيه و مخالفت با شريعت گرايان برخاست .
اين جريانات تقلبي در ابتدا از حمايت سوداگرانه ي سكولاريستهاي خارجي و پشتيباني تبليغاتي رسانه هاي جهاني چون ماهواره ها و در نهايت بسيج عمومي مردم در زير سايه ي شمشيرهاي استكبارگران خارجي و يا سكولاريستهاي ليبرال و مرتد محلي برخوردار شدند . و بدين شكل بود كه زمينه ي زوال ساختار و سيستم سنتي و تاريخ گذشته ي خادمين محلي سابق و روي كارآمدن خادميني جديد، با لباسي جديد ، براي سكولاريستهاي جهاني فراهم گرديد .
جرياناتي انحرافي چون اخوان المفلسين حاصل هجوم ايدئولوژيك و نظامي ديكتاتوري سكولاريست جهاني به درون سرزمينهاي مسلمانشين و نيز نتيجه ي فشارهاي وحشيانه ي سكولاريستهاي مرتد محلي مي باشند . از اين رو در مصر، تونس، عراق اشغال شده، افغانستان اشغال شده و تركيه رشد جريان انحرافي اخوان الشیاطین بيش از هر جاي ديگر پيش رفت و نمونه ي عيني آن به شكل كامل پديدار گرديد .
ديكتاتوري سكولاريستي جهاني پس از روي كار آوردن اين جريانات تقلبي، جنگهاي بزرگ و كوچك زيادي را با مجاهدين شريعت گراي فرقه ي ناجيه در آينده پيش بيني مي كنند؛ همچنين جهت جبران هزينه هائي كه در اشغال سرزمينهاي مسلمان نشين و يا مصارفي كه براي سركار آوردن اين جريانات متقبل نموده اند و نيز سرمايه گذاريهاي مقدماتي و تقويت خزانه ي خود، در جهت رفع بيكاري و جلب آراء عمومي هم وطنانشان ، ذخاير و ثروتهاي كلاني را از سرزمينهاي تحت حاكميت ظاهري اين جريانات منحرف برداشت مي كنند . به همين دليل اين گونه جريانات منحرف حاكم بر مسلمين هرگز نخواهند توانست به خواسته هاي كساني كه به آنها راي داده اند جامه عمل پوشانده و وفادار بمانند .
بر این اساس خود اين جريانات منحرف ، تبديل به جوجه ديكتاتوران محلي مي گردند و در اولين اقدام عملي به تصفيه ي فيزيكي مجاهدين شريعت گرايي مي پردازند، كه در حال تبديل شدن به سكاندار «نه» مردم، به سيستم فاسد موجود مي باشند، تا از اين طريق بتوانند با پنهان نمودن دامنه ي خيانت خود، اتحاد و شكل گيري مخالفين خود را منحل ساخته و با تقويت قدرت سركوبگر ارتش، زمينه را براي ادامه و تكميل برنامه هاي خود و اربابانشان فراهم سازند .
البته وضعيت جريانات انحرافي چون اخوان المفلسين بين شريعت گرايان و ليبراليستهاي سكولار در هر سرزميني بستگي به آن دارد كه تا چه حد جريان مجاهدين شريعت گرا به پيشروي و پيروزي دست مي يابد . به هر ميزاني كه مجاهدين به پيش رفته و عرصه را بر سكولاريستهاي مرتد تنگ نمايند ؛ در برابر ، سكولاريستهاي جهاني و مرتدين محلي نيز امتيازات بيشتري به جريانات انحرافي مي دهند و به هر ميزاني كه مجاهدين شريعت گرا عقب نشيني نموده و در مضيقه قرار بگيرند به همان اندازه هم ، از امتيازات اينگونه جريانات كاسته شده و به حاشيه رانده مي شوند .
اما چه چيزي جريانات رفرميست منتسب به اسلام را از مجاهدين و مبارزين فرقه ي ناجيه جدا مي كند ؟ همچون مجاهدين فرقه ي ناجيه ، جريانات به اصطلاح اسلامگراي اصلاح طلب نيز يك جريان از ميان همين مردم مسلمان هستند . در ظاهر رهايي مسلمين هدف مشترك آنهاست . زماني هر دو ي آنها اصول و پايه هاي عقيدتي وحركتي مشتركي داشتند اما بعدها شكافي در ميان آنها دهان گشود ، شكاف عميقي كه هراندازه ما هم تمنا داشته باشيم و لزوم گذر از آن را مورد توجه قرار دهيم قابل گذر نيست . اين شكاف عميق به خاطر سوء تفاهم يا اختلاف نظر صرف به وجود نيامده است .
شعار تشكيل حكومت اسلامي و از بين بردن فقر و ناامني كه توسط بعضي از جريانات اسلامگرا مطرح مي شود، مقدم بر زمان تاسيس يا توليد حزب يا جماعتهاي كنوني معاصر است . اين شعار ، آرزوي تمامي ستمديدگان، مستضعفين، انسانهاي آزاديخواه و انساندوست را از زماني كه مردم سيستم عادلانه ي حكومت اسلامي را از دست داده و پس از آن ستم و استثمار وجود داشته است بيان مي كند ، ولي اين شعار تنها صورت مساله را مطرح مي كند و راه حل آن را نشان نمي دهد .
علاوه بر كفر به طاغوت و ولاء و براء، توحيد حاكميت وتصورات و مبدا هايي كه درباره چگونگي اين راه حل به وجود آمده است، گروهها و جماعتهاي مختلف منتسب به اسلام را از جريان فرقه ي ناجيه متمايز و جدا نموده است . دسته اي تنها روش را از كانال دین سكولاريسم و دموكراسي ، كه مد روز گشته است، مي پندارند و گروهي نيز در حمايت و پشتيباني كردن از حكام مزدبگير و ظالم موجود . و در نهايت جريان مجاهدين فرقه ي ناجيه نيز تنها راه حل را، شريعت گرائي و اظهار آشكار ولاء و براء و كفر به طاغوت از طريق مبارزه ي بنيادين با ديكتاتوري سكولاريسم داخلي و خارجي و حكام ظالم محلي مي داند .
بدون شك هر كدام از اين راه حلها تنها در يك گفتمان صلح آميز به پيش نخواهند رفت ، بلكه به صورت يك سيستم حكومتي و اجرايي شكل ظاهري به خود مي گيرند ، كه جهت حفظ بقاي خود ، عملا با مخالفين خود به مبارزه ي تئوريك و حتي نظامي و فيزيكي نيز خواهند پرداخت .
نمونه ي اين برخورد فيزيكي را در حكومت سكولاريستي حماس در غزه و فاجعه ي مسجد ابن تيميه و يا موضع گيري برهان الدین ربانی ، حسون ، قره داغی، رمضان بوطي سوفي مسلك را در برابر مجاهدين در عراق ، سومالي ، افغانستان ، چچن و…. مشاهده نموده ايم .
اين جريانات ابتدا چنين به مسلمين مي قبولانند كه مسلمين به تنهايي نمي توانند با تلاشهاي خودشان، خود را آزاد نمايند ؛ بلكه بايد توسط ولي نعمتهاي محلي و يا جهاني آنان صورت پذيرد . به زودي براي همگان روشن شد كه اين آزادي و رسيدن به خواسته ها را بايد از خود ظالمين و حكومتهاي فاسد و اشغالگران سكولاريست خارجي انتظار داشت .!!
بدين شكل ، هر يك از جريانات منتسب به اسلام روش متمايز خود را در پاسخ به مشكلات عقيدتي ، اجتماعي ، اقتصادي و… مردم ، رائه داده اند و با ديگر جرياناتي كه راه حل هاي ديگري را دنبال مي كردند مخالفت مي نمودند . پس آنچه در عمل رخ داده است ، اين است كه وجود اين احزاب و جريانات ، تنها به تفرقه ي بيشتر مسلمين منجر شده است در حالي وظيفه ي هر مسلمان راستيني اين است كه مسلمين را با هم متحد كند ، نه اينكه يك فرقه ي ديگر به فرقه هاي حاظر در ميدان بيفزايد .
بنابراين؛ راه حل مجاهدين فرقه ي ناجيه در مبارزه اي سيستماتيك با دین سكولاريسم مهاجم جهاني و مرتدين محلي و متحدين آنها ، تنها از طريق تمنا و آرزوهاي پرشور براي آنچه كه تحكيم شريعت الله و از ميان برداشتن فقر و نا امني عمومي ناميده شده است ، دست يافتني نخواهد بود .
اين جريان نبايد به خود اجازه دهد كه عدم درك وضع موجود آنها را گمراه كند ، اين جريان همچنانكه نبايد مسلمين را دست كم بگيرد ، بايد تعداد و قدرت آنان را نيز در درك واقعيت دست بالا نگيرند ؛ مسلمين را در وضع موجود بايد بدانگونه كه هستند بايد درك كرد نه بدان گونه كه بايد باشند . تنها در جريان و از طريق توسعه ي جهاد، و فرهنگي و نهادينه شدن آن ، ودرك درست از جامعه ي جاهلي و سرشت دین سكولاريسم است ، كه مسلمين رشد نموده وبا رشد قدرت عقيدتي و عقلاني آنان ، به قدرت لازم جهت رهانيدن خود دست مي يابند وآني مي شوند كه بايد باشند .
قدرت مردمي قبل از آنكه به وسيله اي براي كسب حكومت و به چنگ آوردن قدرتي جهت تحكيم شريعت توسط همان مردم بدل شود ، بايد با تعليم در ضمن مبارزه و جهاد ؛ نه تنها چگونگي به دست آوردن قدرت ، بلكه چگونگي نگهداري و به كاربردن موفق آن براي ساختن يك نظم اجتماعي بالاتر نيز نهادينه شود .
پس ، براي درك آشتي ناپذيري جريانات منحرفي چون اخوان الشیاطین، تصوف انحرافي و سلفيون درباري با جريان مسلمين فرقه ي ناجيه ، ابتدا بايد نگاهي به نگرش آنان نسبت به دین سكولاريسم و حكومتهاي مرتد سكولاريست و ظالم حاكم بر مسلمين و سنگ اندازيهاي عوام فريبانه ي آنان در مسير تحكيم شريعت الله و قانوني شدن احكام خدا در ميان مردم مسلمان انداخت .
اجازه بدهيد كه وضعيت اين جريان را خارج از ايران برسي كنيم …. جاهايي كه اين جريان تبديل به يك قدرت واقعي شده است ….
پس از آنكه امام شهيد – باذن الله – حسن البناء به قتل رسيد و رهبريت جماعت اخوان المسلمين طي يك كودتاي از قبل آماده شده، در اختيار الهضيبي كارمند بازنشسته ي دادگستري حکومت سکولار وقت قرار گرفت ؛ اين جماعت از درون خالي گرديد و با حذف جناح سري و نظامي آن ، عملا در چهارچوب قوانين سكولاريستي حاكمه خود را وفق داد و موجود دورگه اي از اين تغيير و تحول به دنيا آمد كه از هر آنچه اخوان المسلمين به خاطر آن به وجود آمده بود تهي گشت ؛ به همين دليل در محافل سياسي مسلمين مبارز ، اين شاخه ي منحرف به اخوان المفلسين مشهور گشت . چرا؟ چون اخوان المسلمين مي گفت :
- الله غايتنا ( الله هدف ماست )
- الرسول قدوتنا ( پيامبر پيشوای ماست )
- القرآن دستورنا ( قرآن قانون ماست )
- الجهاد سبيلنا ( جهاد راه ماست )
- الموت في سبيل الله اسمي امانينا ( مرگ در راه الله بالاترين آرزوي ماست )
اما عملا از تمام اين شعارات خالي و تهي گشتند[۱] .اخوان المفلسين در سراسر سرزمينهاي مسلمان نشين با آنكه به نام اسلام و دين مردم را از پيروي كردن از مجاهدين و فرقه ي ناجيه باز مي دارد و آنها را به پاي صندوقهاي راي گيري و بازيهاي سياسي سکولاریستی مي كشاند ، عملا تطبيق شريعت الله ، و با آن ، امنيت و رفاه عموم مسلمين را قرباني پيروزي دمكراسي سكولاريستها مي كند . اين به صراحت از اساسنامه ها [۲]و عمل آنها منتج مي شود . آنها در مجموع مي گويند :
مسلمانان ، ما مي دانيم كه حكومتهاي پيشين ( بدون آنكه بگويند كه آنها سكولاريست بوده اند و بر عقيده ي سكولاريستي آنها يورشي ببرند ) به شما ظلم و ستم فراواني نموده اند ، شما را از خيلي از عبادات و آزاديهاي ديني شخصي محروم نموده و مانع آن شده اند كه از آزادي كامل برخوردارشويد و..( بدون آنكه حرفي از تطبيق شريعت بزنند چون مخالف اصول دین سكولاريسم است ) آيا مي خواهيد خودتانرا از اين وضعيت خفت بار نجات دهيد ؟ البته كه مي خواهيد و مطلقا هم شايستگيش را داريد . اما براي رسيدن به خواسته هاي برحقتان راه چاره اين نيست كه با آنها مسلحانه وارد جنگ شويد ، اين تندروي و راديكاليسم است ، بلكه راه چاره اين است كه طبق قوانين سكولاريستي حاكم و در چارچوب قانون اساسي سكولاريستي حاكم و دموكراسي ، با ديگر گروههاي سكولار مخالف دولت حاكم ،متحد شده و به صورت مسالمت آميز اپوزيسيوني تشكيل دهيم و هنگامي كه ما در انتخابات شركت كرديم شما بايد اول به ما راي دهيد ، سپس زماني كه ما به اكثريت رسيديم و يا ما به حكومت رسيديم ، به صورت تدريجي و آرام آرام از طريق عوض نمودن قوانين جامعه به شما كمك مي كنيم كه به حقوقتان برسيد . بگذاريد اول با توان شما ، دولت دموكراسي برپا گردد ، يك دولت دموكراتيك خوب مثل آمريكا و فرانسه و انگليس وسوئيس و…. ؛ و بعد ما قول مي دهيم كه همان امتيازاتي را به شما بدهيم كه مسلمين آنجا از آن بهره مند هستند …. ”
اين مطالب كليشه اي صرفا كپي همان شعارهاي توخالي و تبليغاتهاي روزانه ي سكولاريستهاي مرتدي است، كه طعم و چاشني مذهبي آن ، جهت جلب بيشتر مردم زيادتر شده است . براي قانع نمودن خود به اينكه اين فريب باور نكردني دقيقا انعكاس دهنده ي گرايشات و روح ديكتاتوري سكولاريسم است ناچاريد عمل آنها را در هنگامي كه صاحب قدرت گشته اند مورد برسي قرار دهيد. به عنوان مثال :
- حكومت چند ساله ي حماس در غزه آيا تا به حال فقط يك حكم الله را به مرحله ي اجرا در آورده است؟ آيا مي دانيد كه قانون اساسي آن همان قانون اساسي سكولاريستي است كه محمود عباس با آن حكم مي كند ؟
- آيا مي دانيد رجب طيب اردوغان در عرض اين چند ساله، با آنكه ارتش را از مخالفين تصفيه نموده و حتي كودتا گران بر عليه اردوغان در گذشته را نيز محاكمه نموده و با قدرتي كه از طريق سازمان اطلاعاتي و تسلط بر آن به وجود آورده است به عنوان قدرت بلامنازع به شمار مي رود ، اما حتي يك قانون شريعت را نيز در قانون اساسي تركيه تصويب نكرده است ؟ مي دانيد چرا ؟ چون او در اساسنامه ي حزبيش علنا و «كتباّ» اعلام كرده است كه يك سكولاريست است و حزبش هم يك حزب سكولاريست است و هيچ اعتقادي به تطبيق شريعت الله به عنوان قانون اساسي در جامعه ندارد .علاوه بر آن «قولاّ» به مصر و تونس و ليبي و ديگر دول عربي در حال انقلاب، اعلام كرد كه سكولاريسم بهتر از تطبيق شريعت است و به تبليغ آن پرداخت؛ و مزيد بر آن، سالهاست كه « عملاّ » به همراه ناتو (ارتش كفار متحد سکولار اروپا ) در حال قتل و عام مردم بي دفاع و مسلمان افغانستان مي باشد .
- راشد الغنوشي و حزب النهضه ي آنرا نيز ديديم كه با وجود داشتن قدرت و حكومت اما قانون سكولاريستي را براي جامعه ي تونس تصويب كرد و از طرف بزرگترين سازمان فراماسونري و شيطان پرستي دنيا جايزه ي سال ۲۰۱۲ را به پاس اين كارش در مخالفت با تطبيق شريعت الله در يافت نمود و پشتيباني صريح خود را از تهاجمات جهاني سكولاريستها بر عليه حكومت اسلامي ازواد در شمال كشور مالي اعلام نمود .
- و….
در تمام اين موارد آنها براي تطبيق شريعت الله هرگز گامي اساسي بر نداشته اند و بدون شك هرگز هم موفق به تامين امنيت و رفاه براي جامعه نخواهند شد و جامعه ي مسلمين روز به روز در فقر و ناامني بيشتري فرو خواهد رفت ، اگر مجاهدين فرقه ي ناجيه با كمك مردمان ستمديده ي آگاه به داد آن نرسند .
آيا اين توطئه ها و بازيهاي بچه گانه ي اخوان المفلسين ثابت نمي كند كه آنها صرفا مشتاق اصلاحات و رفرم سياسي نهادها و قوانين سكولاريستي جامعه هستند و تطبيق شريعت الله براي آنها چيزي جز يك توهم پوچ نيست كه تنها مي توان با آن مردمان ساده را فريب داد ؟
آيا ما محق نيستيم كه مي گوئيم احزاب رنگارنگ اخوان المفلسين در سراسر سرزمينهاي مسلمان نشين ، تنها به منظور جدانمودن توده هاي مردم از صف مجاهدين و استفاده از مردم ، همچون ابزاري ناآگاه براي ترويج جاه طلبي هاي ديكتاتوري سكولاريستي جهاني به رهبريت آمريكا ، ناتو ، روسيه ، چين و نوچه هاي سكولار محلي اين ابرقدرتها توليد شده اند ؟
[۱] از همین زمانی که از این اصول خالی و میان تهی و مفلس گردیدند خود را مستحق واژه ی اخوان المفلسین گردانیدند و با گذر زمان هنگامی که با سکولاریستهای مرتد محلی و سکولاریستهای جهانی به رهبری آمریکا و ناتو بر علیه مسلمین شریعت گرا وارد همکاری و اتحاد گردیدند در دایره ی اخوان الشیاطین و برادران شیاطین قرار گرفتند .
[۲] به عنوان مثال مرامنامه و اساسنامه ي حزب عدالت و توسعه ي رجب طيب اردوغان و حزب النهضه ي راشد الغنوشي در تونس و …