- شورای اوالی الامر و جایگاه حیاتی آن در وحدت بین مسلمین و دوری از شرک فرقه گرائی(قسمت سوم)(۳۵۵)واکنش عموم مسلمین در برابر جنگ روانی دین سکولاریسم
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
شورای اولی الامر در هر زمانی متناسب با وضع موجود خود از منابع اصلی ، حکم دین را با یک رای واحد ارائه می دهد . حتي بعضي از آيات احكام قرآن (كه با ذكر غلط مصطلح فقيهان تحت عنوان منسوخ از آن ياد مي كنند) در صورت عدم شرايط پيش از نسخ، يعني اگر شرايطي مشابه شرايط مردم مكه و يا مدينه پيش آمد، تحريم و يا واجب بودن امر يا چيزي، همان مراحل را طي خواهد كرد. و همچنين بعضي از احاديث – كه بيشتر جنبه حكومتي دارند- حجت ثابت نيستند. همچون مراحل تطور و تكوين مدیریت اقتصاد اسلامي و … در حديث كه تماماً براي شرايط بخصوص وضع شده اند و هيچكدام براي زمامدار بعدي، حجت نيست ، چنانچه صحابه كرام با درك اين مهم، بعد ازپیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم ، در راستای آموزشهایش وضع موجود را درک کرده و اسلامي عمل نمودند.
پيامبرخاتم صلي الله عليه و اله و سلم زمينهاي خيبر را ميان فاتحين تقسيم نمود اما با درك زمان و مكان و موقعيت و حكمت، عمر بن خطاب زمينهاي فتح شده عراق را تقسيم نكرد. كسي هم تابحال وي را مخالف قرآن و بخصوص سنت رسول الله ندانسته و نخواهد دانست. و يا پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود شتر آواره را رها نمايند، عثمان بن عفان گفت : فروخته شود و پولش به صاحبش برسد. علي بن ابی طالب مصلحت ديد كه شتر و گاوهاي آواره نگهداري شده و تا پيدا شدن صاحبش از طريق بيت المال تغذيه گردد و هزينه اش را بيت المال بدهد .[۱]
پيامبر خدا در قتل خطا و غير عمد فرمودند كه عاقله (خويشاوندان مرد) ديه را بپردازند (چون عصبه و خويشاوندان مرد عنوان ياري دهنده و مساعدت كننده مرد بودند) اما در عهد عمر بن خطاب ، عاقله اهل ديوان شدند و تغيير يافت.
پيامبر خاتم دستور دادند زكات فطر بعد از نماز صبح و قبل از نماز عيد- در روز عيد- ادا شود. اما
الف: در عصر صحابه اداي زكات را از دو يا سه روز قبل از عيد جايز دانستند.
ب : مذهب حنبلي آنرا از نيمۀ ماه رمضان
ج : مذهب شافعي از اول ماه رمضان جايز شمردند……[۲]و تنها خوراك تعيين و تصريح شده در سنت را معيار قرار ندادند و قوت و غذاي غالب سرزمين را معتبر دانستند و حتي برخي از امامان چون امام ابوحنيفه و اصحابش، پرداخت قيمت خوراك را … به ويژه وقتي كه براي فقير مفيدتر باشد جايز دانستند . زيرا هدف اصلي در روز مبارك عيد غني ساختن مساكين است.
قرآن مي فرمايد : و اعدوا لهم….. من رباط الخيل ترهبون …… كه اسب زمان ما همين ماشينهاي متحرك و تانكها و ساير تسليحات مدرن امروزيست و ساير احاديث در پرورش و نگهداري اسب را با هر وسيله جنگي جديدي تطبيق دهيم كه امروزه جايگزين اسب شده، احاديث در باب فضيلت تيراندازي ، تير و كمان نيز بايد با زيباترين شيوه با مدرنترين تكنولوژي نظامی موجود تطبيق داده شود.
ما در مناطق مختلف جغرافيايي منازل خود و مساجدمان را (كه بايد سقف با برگ درختان خرما پوشيده شوند و مطابق سنت گردند !!) در كمال سادگي و بدور از اتراف و استكبار و همچنين لباسهاي مناسب عربستان و كفشها و لباسهاي مناسبتر آن زمان را، متناسب با وضع موجودمان تغيير مي دهيم. وسيله متغير است و هدف ثابت. بعضي از احاديث بر اساس عرف زمان رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم بيان شده و چون عرف به مرور زمان تاكنون تغيير يافته اشكالي ندارد مطابق با نص قرآن و مصلحت عموم مردم جامعه نظر و ديدگاه ما نيز اسلامي گردد.
سلمة بن قيس اشجعي بعد از فتح اهواز كه زيور آلات را با رضايت سربازان به نزد عمر فرستاده بود عمر با تأديب آوردنده چنين گفت : به خدا قسم اگر قبل از تقسيم اين زيور سربازان پراكنده شوند، كمر شما دو نفر، تو و سلمه را خورد مي كنم.
والسابقون الاولون من المهاجرين و الانصار و الذين تبعوهم بالاحسان رضي الله عنه و رضوا عنه …… و سر تبعيت به احسان ما از سابقون الاولون در اين چنين مواردي روشن و هويدا مي گردد. ما پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم را از گفتار قرآن و شيوه برخورد يارانش با سنت وي درك مي نمائيم : كه پيامبر نيز بشر است و احتمال اشتباه در اجتهاد دارد :
- عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ(توبه/۴۳)
- مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(انفال/۶۷)
- يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ(تحريم/ ۱)
به همان ترتیب احتمال فراموشی نیز وجود دارد : و اذكر وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ(كهف/ ۱۸) زماني كه قريش از پيامبر در مورد اصحاب كهف پرسيدند، پيامبر بدون گفتن ان شاء الله گفت فردا از طريق وحي جوابتان را مي دهم كه امر آمد: وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا(کهف/۲۳). و در اجتهاد فردي پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم مي توان به برخورد ياران در جنگ بدر و …… اشاره نمود . اما تمامي اشتباهات پيامبرمان بدون كوچكترين شك و شبهه اي از جانب پروردگارمان اصلاح گرديده و ديگر جاي هيچ بحث و گماني نمي ماند اما آنچه هدف و مقصد كلام است شيوۀ تبعيت سابقون الاولون با سنت و تبعيت شايسته ما از آنان مي باشد. انسان مجموعه ايست از ناداني و آگاهي . از بچه تا پيامبران در مواردي هم مقلدند هم مجتهد. [۳] وحي مي شد پيامبران تبين مي فرمودند و اجتهاد مي كردند. بزرگترين آگاهان اين جوري در تبين دين اشتباه مي كنند كه متخصص تر از همه در زمينۀ علم و عمل به كلام الهي بودند. انسان هـر چه آگاه تر مي گردد تقليدش هم كمتر و محدودتر مي گردد تا مستقيماً به پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم مي رسد و بايد از وي تقليد نمايد آنهم در تبين آيات نه در روش تاكتيكي وضع موجود زمانی و مکانی .
اما بايد در زمان كنوني به تاكيد بيان كنيم كه « زيان تقليد مذهبي از اجتهادات كودكانه» برای کثیری از مسلمین كمتر است. كه به قول اقبال (أفي الطالمون المدي فحق الجهادوحق الغدا) وبه زباني رساتراظهارداشت كه:
ز اجتهاد عالمان كم نظر اقتدا بر رفتگان محفوظ تر
وبدين سان كوته نظران به خودآيند. برادران وخواهران آگاه باشيد، كه مؤمنين جهان وبخصوص مسلمانان، در حال بيداري و آمادۀ پذيرش دوبارۀ نهضت پاك و انقلابي اسلام هستند و دارند براي دوره جديدي آمادگي پيدامي كنندوبصورت تدريجي، درعين پراكندگي تلاشهايشان، خواهان پيوستن انرژيهايشان به همديگر مي باشند. تا با درس گرفتن از گذشته، حوادث آنان را غافلگير نكند و مشكلاتي كه مي توانند در عين اتحاد بر آنان غلبه كنند برايشان حكم سد و مانع را نداشته باشند.
و اما وحدت در برابر تفرق صورتهاي گوناگوني دارد : وحدت جغرافيائي، وحدت ملي، وحدت گروهي، وحدت حزبي و امثال اينها و در بين اين انواع وحدت آنچه از همه بالاتر و والاتر است، وحدت است در بالاترين ارزشهاي الهي و انساني ، وحدت در فكر و جهانبيني و در نظام زندگي و وحدت اسلامي تعبيري است در ، برگرفتن عالي ترين نمونه هاي وحدت ميان انسانها و آرزومنديم كه همگي به جاي اين همه تعصب مذهبي، فرقه اي، منطقه اي، حزبي ، نژادي ، گروهي و حتي فردي … و تبعيت از هواهاي نفس و قلب يك صدا و عملاً بطور يكپارچه از شرك (جاثيه/ ۲۳)پيراسته گرديم . چون ما به وحدت دعوت شده ايم (شوري/ ۱۲)و بايد زير پوشش شورا با قبول اجتهادات فقهي جزئي و فردي مختلف هيچ وقت باعث و عامل گريز از شورا و وحدت نگرديم.
به ياد بياوريم كه جهت قبله براي ما پر معني تر از شرق و غرب و تمام جهان است و خود خانه كعبه نيز[۴]نه ارزش اقتصادي دارد و نه معماري و هنري، بلكه به نام و نماد يك شيوه زندگي يعني توحيد و انسانهاي توحيدي چون ابراهيم و ديگر نمايندگان توحيد است كه پيامبر خاتم صلي الله عليه و اله و سلم نيز خود را دنباله رو همان توحيد مي داند .
حالا به يادآوريم كه با اين نگرش توحيدي در مورد برادران و خواهران مؤمن و مؤمن مسلمانمان كه هر روز دعاي خیرشان را در نماز چندین بار تکرار می کنیم و هدايت و سلامتي و امنيت و آسايش و شهادت به وحدت با آنان را پنج نوبت آنهم چندين بار برايشان بر زبان مي رانيم، عملاً به چه ميزان ادامه دهنده زنجيره توحيدي هستيم كه بدست ما سپرده شده است؟
این هم می دانیم که در اسلام امكان ندارد شخصي با شرايط اسلامي تعيين شده اسلام بياورد و به دور از نماز مسلمان قلمداد شود آن هم بدليل اساسي بودن و كاركرد عملي آن كه: إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ (عنکبوت/۴۵) چون اسلام فقط تئوري و تفكر بدون عمل و جداي از عمل نيست، بر اين مبنا و با درك اين موضوع بود كه منافقين هم نماز خوان و جماعت رو بودند اما « إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا » (نساء/۴۲) چون فهميده و ديده بودند كه امكان ندارد ادعاي مسلماني كنند و عمل اسلامي چون نماز … را برپاي ندارند.[۵]
در تكميل همان مثال بالا، ما در روز بطور واجب ۱۷ بار مي گوئيم «اهدنا الصراط المستقيم» و ۹ بار «السلام علينا» و «السلام علي عبادالله الصالحين» را بر زبان آورده و با تكرار حداقل ۱۷ بار اقرار به توحيد در ۵ نوبت مشخص و معين آنهم با اجبار به تكرار و عمل به آن در صورت وجود پارلمان (مسجد) سالم به همراه «جمع» و دوري از تفرق و پراكندگي و تكروي در پارلمان ساخته شده و اراده شده بدست مؤمنين كه بر مبناي تقوي ساخته شده ، خود نمايانگر و بيانگر زيباترين و عيني ترين و گويا ترين شكل دعوت به اتحاد ميان مسلمين و مؤمنين جهان و تاكيد بر توحيد و پيروي مطلق از «قانون الهي» و ديگر مشخصات توحيد مي باشد. مشخصاتي چون :
- صرفاً بنده خدا بودن و وي را فرياد رس دانستن و بس.
- تاكيد بر حاضر و ناظر و عليم و خبير بودن الله و خوف از انجام هرگونه عهد شكني در برابر توحيد پذيرفته شده و عهد با وي
- تاكيد عملي بر درك و آگاهي از قوانين الهي.
- تاكيد بر گرايش به جمع و پيوستن به نيروي اجتماعي و دوري از تكروي و عدم حجيت افراد متفرق و استكبار نسبت به خود و ديگر برادران و خواهران مؤمن و مسلمان.
با اين ديد به گوشه اي از اعمالي كه منشعب از توحيداند به ضرورت وجود قانون عملي اسلامي كه از منافع ذي صلاح آن صادر گردند بيشتر پي مي بريم .[۶]
مي دانيم كه مذاهب مختلف و گاه متضاد دین سکولاریسم و سردمداران جاهليت و صاحبان مقام، ممكن است در امور تجاري و رقابت مادي با همديگر سر ناسازگاري داشته باشند، اما هرگز در برابر مؤمنين و محرومين يكديگر را تنها نگذاشته و محكوم نخواهند كرد. و در كوبيدن مؤمنين بصورت علني و غير علني با هم متحد و هم پيمان هستند و هرگز به نفع مؤمنين و مستضعفين و بضرر خودشان رأي نخواهند داد.
در نتيجه اين اصلي ترين وظيفة مؤمنين و مستضعفين است كه متحداً و يك صدا و يك پارچه با ايمان و افشاي اعمال و رفتار وحشيانه و بدور از انسانيت چپاولگران، آنها را رسوا و نابود سازند و بدانند كه مؤمنين براي احقاق حقوق تعيين شده از جانب پروردگارشان به مبارزه برخاسته اند و جاهليت نيز براي استثمار و چپاول بيشتر آنان به انواع توطئه ها متوسل گرديده.
ما هدف بسيار متعالي و وسيله بسيار مطمئن را در دست داريم و هدفدار بودن بزرگترين محرك متحد شدن و شورا كارآمدترين «وسيله» آن به شمار مي رود (حجرات/ ۱۱ و ۱۲)و با اين سلاحهاي برنده و كارساز ضرورت تلاش و كوشش اسلامي با عواقب درخشان آن بيشتر هويدا مي گردد [۷]و اقدام به عمل اسلامي دامنه دارتر و سنگين تر از آن است كه افراد وراي جماعت از عهدۀ آن برآيند. كه نهي از جدا شدن از جماعت و گرايش به تفرق را پيامبران اين چنين به تصوير كشيده اند :
- اوصيكم بتقوي الله عزوجل والسمع والطاعه و ان تامر عليكم عبدا……[۸] يعني: اگر چه شورا اميري را از ميان غلامان برگزيد: توصيه مي كنم شما را به پرهيزگاري و تقواي خداوند عزوجل و شنيدن و اطاعت كردن ،اگرچه شما را غلامي امير شود.
- من خرج من الطاعه و فارق الجماعه فمات مات ميتة جاهليه[۹]كسي كه بيرون شود از فرمانبردن و جدا شود از جماعت باز بميرد، مرده است به مرگ جاهليت.
- اذا بويع خليفتان فاقتلوا الا خر منهما :[۱۰] زماني كه با دو خليفه بيعت شد خليفه دوم از ايشان را بكشيد
- ما نهيتكم عنه فاجتنبوه و ما امرتكم فافعلو منه ما آستطعتم.[۱۱] شما را از هر چيزي كه نهي نمودم از آن پرهيز كنيد و اگر شما را به چيزي امر نمودم هر مقدار كه توانستيد از آن انجام دهيد . آسان گيري در دستورات است نه در نواهي و محرمات دقت شود.
و بايد بدانيم كه تا زمان تشكيل شوراي اولي الامر جهاني اسلام بدلايل:
- قوت و ضعف طبيعي در ميزان درك و اجتهاد افراد به ميزان عقل و وسعتي كه به وي بخشيده شده
- لزوم پيشرفت انسان و برداشتهاي نوين از اسلام متناسب با زمان
- نبود ابزار و وسيله اي جهت هماهنگ نمودن نظريات و برداشتهاي متفرق و گوناگون.
اختلاف در مسائل فرعي و جزئي امريست حتمي و اجتناب ناپذير و هرگز نمي توان يك راي شخصي و حزبي و مذهبي را بر آراي ديگر اشخاص و گروهها برتري بخشيد
همچنانكه امام مالك رحمه الله عليه از اينكه نظرياتش توسط ابوجعفرمنصور عباسی مذهب رسمي گرديده و بر ديگر آراء برتري داده شود به مخالفت برخواست و آن را مايه فتنه و تفرق بيشتر قلمداد مي نمود. امام شافعي رحمه الله به صراحت با درك درستي كه از اسلام و شورا داشت اعلام نموده است كه «راي من درست است اما احتمال اشتباه نيز دارد و راي غير من به نظرم خطاست اما احتمال صحت را نيز دارد.» يعني آقا و خانم محترم ما حجت مطلق نيستيم من بشري هستم با خصوصيات بشري كه يكي از ويژگيهاي اين بشر نسبي بودن انديشه و برداشتها و تفاسيرش مي باشد.
ما بايد به درك صحيح از اسلام و همكاري با ديگر برادران و خواهران خدمتگذار به اسلام و قوي نمودن جبهه اسلام ،روز به روز گرايش بيشتري از خود نشان دهيم [۱۲]و اسلام و قوي نمودن آن را بر« هر چيزي» برتري بخشيم چنانچه خالدبن وليدعليه السلام شمشير كشيده الهي، هنگامي كه از رهبري عزل شد براي ابو عبيده عليه السلام فرمانده خود، بهترين مشاور و نصيحت گر بود. به خود بيائيم و لحظه اي در ايمان خود شك كنيم كه اين است علامت صدق مؤمن و اتحاد و همبستگي اسلامي.
چنانكه گفته شد اختلاف در مسائل فرعي و جزئي تا زمان تشكيل شوراي اولي الامر جهاني امريست حتمي. پس :
الف:دراين گونه موارد با نمايش رحمت ووسعت ديدگاه وقانون اسلامي نسبت به يكديگراغماض وگذشت داشته باشيم و در اينگونه مسائل فرعي اجتهادي (گفته شد كه انسان دايره اجتهادش به چه ميزان در قرآن محدود گرديده) سخت گيري و قاطعيت را صرفاً در دايرۀ وجودي خود محدود نموده و با آگاهي يافتن به ريشۀ اصلي اين گونه اختلافات و تلاش پي گير در تكيه بر محكمات به جاي متشابهات و درك مشكلات و معضلات اصلي و ريشه اي خود و ديگر برادران و خواهران مؤمن و مسلمانش با ترك غلو در دين رحمت الهي، استوار و محكم و با اراده اي پولادين بعنوان يكي از پيشتازان سابقون الا ولون به سوي وحدت اسلامي و تشكيل شوراي اولي الامر جهاني اسلام و وجود عيني پيدا كردن امة اسلامي گردد. ان شاء الله.
ب: خود آرايي به صفاتي پسنديده و ضروري در راستاي انهدام روشهاي پوسيدة قديم در برخورد با آراي مخالفين فقهي و ارائه شيوه زيباي اخلاقي اسلامي در برخورد با ديگر برادران و خواهران مؤمن و مسلمانمان و بازگشت به روش پيامبرخاتم صلي الله عليه و اله و سلم و سابقون الاولون صادقش.
ج : باور به اينكه تمامي برداشتهاي موجود از دين اسلام تا زمان تشكيل شوراي اولي الامر جهاني حجت نسبي مي باشند نه مطلق.
ر: اخلاص و پرهيز از پيروي از قانون هواي قلب يا هواي نفس.
هـ : آزاد شدن از ديوار بي اساس عنكبوتي تعصب مذهبي، حزبي، نژادي ؤ قبيله اي و يا پرستش اشخاص و افراد با مطلق قرار دادن گفته و نظراتشان
و:پرهيزازسوءظن وبدون علم ودليل تهمت زدن به ديگران وروي آوردن به حسن ظن نسبت به آنان
ز : با آگاهي بر نقاط جزئي و برداشتي و فقهي و فرعي برادر و خواهران مخالفمان از جريحه دار نمودن عواطف و احساس آنان بشدت پرهيز گردد.
ح : انهدام لذت غلبه بر حريف و پوچ نشان دادن راهش به جاي لذت بردن در خبر رساندن و محبت به وي (هدف، خير رسانيدن شود نه نماياندن پوچي نظر حريف و يا حتي مكتب طرف) و هدايت بحث در مسير اسلامي آن و….
با وجود عدم گرايش حق طلبانه و نبود كوچترين اثرات محبت و ترحم غير خودخواهانه در ميان چماقدارن و سر دسته اصلي آنان (امپرياليستهاي خونخوار سکولاریست) و عينيت شرايط موجود، تنها راهي كه براي ما باقي مانده اتحاد فراگير ما براي مبارزۀ دسته جمعي و مبارزه اي متحد براي احقاق حق و اجراي خواسته هاي ديني مـان مي باشد.
ما در اولين پله و مرحله اين مبارزه بايد خواستهايمان را يكي كنيم. سپس در شورا به رأي بگذاريم و بعد كه تصويب گرديد همگي متحد شويم كه تا آخرين حد ممكن و با توسل به تمام شيوه ها و وسايل ممكن و مشروع از آن دفاع كنيم.
با وجود چنين شرايطي بايد كليه اقدامات و برنامه هاي ما به نظر اكثريت شورا انجام شود و هر گونه خودپرستي و متعاقباً تكروي و پيش خود كاركردن و بنام جمع و شورا حرف زدن، ممنوع و نامشروع گردد. چون ما ديگر قرنهاست كه دريافته ايم و اكنون مي خواهيم به يافته هاي ذهني و قلبمـان ايمـان پيدا كـرده و عملـي سازيـم كـه مي توانيم با اتحاد و همبستگي و مبارزۀ دسته جمعي و از طريق شوراي متخصصين امر، بر تمامي مشكلات فايق آئيم و به اهدافمان برسيم. ما دريافته ايم كه در اتحادمان چه قدرت بزرگي نهفته است و وعده الهي نسبت به آينده اين بيداري اسلامي را نيز بخوبي درك نموده ايم [۱۳]
بدين منوال روشن شد كه شوراي اولي الامر و راي آنها اجتهاديست از منابع دين و دستورات الهي اما اجتهادي واحد براي امتي واحد. و زماني كه خداوند بر اجراي قوانينش تأكيد مي ورزد، [۱۴]بخوبي برما روشن مي گردد كه ضامن اجراي قانون الهي فقط و فقط شوراست و ديگر هيچ. در اسلام فقط شوراست كه به رسميت شناخته شده، شورا است كه نمايندگان اجرايي يا رهبر / امیر / خليفه را مشخص مي كند و در كل تنها شورا است كه امرش واجب الإطاعه و هم سطح قانون خدا و سنت رسول صلي الله عليه و اله و سلم است.
تا زماني كه افراد يك جامعه همبستگي و وحدت كامل موجود و كلمه امة واحد را داشته باشند، رخنه دشمن در صفوف آنان و تحكيم و زورگوئي بر آنان محال است. و سیستم شوري بزرگترين مانع تشكيل يافته از مجموعه امة است كه مجال به حكومت فردي نمي دهد و نيز با اعلام راي واحد در هر يك از مسائل جامعه از گرفتار شدن امه به تفرق جلوگيري مي كند و در واقع عامل وحدت جامعه است.
اولي الامر جمع است و به معني يك فرد در يك زمان نيست، بلكه دانشمندان و آگاهان به مسائل و مشكلات و نيازهاي جامعه را در بر مي گيرد كه متخصص در امري هستند كه به آن گماشته شده اند. و چنانكه گفته شد اينان هستند كه نمايندگان اجرائي و ديگر قوا را مشخص و انتخاب مي كنند. شوري است كه تصميم مي گيرد كه چه كسي امير وظيفه گردد نه هيچ شخص و يا مقامي هرچند كه انتخاب كننده يا انتخاب شونده صالحترين افراد موجود در جامعه زمان خود باشند.
انه بايعني القوم الذين بايعوا ابابكر و عمر و عثمان و علي ما بايعوهم عليه: فليس للشاهدان يختار لا للغائب ان يرد و انما الشوري للمهاجرين و الانصار فان اجتمعوا علي رجل و سموه اما ماكان لله رضي .[۱۵]همانا با من بيعت كردند آن مردمي كه بيعت كردند با ابوبكر و عمر و عثمان بر سرآن شرائطي كه با ايشان بيعت كرده بودند. پس كسي حق ندارد راي ايشان بزرگان شوري را نپذيرد و جز اين نيست كه شوراي تعيين كننده امام ،وظيفه حق مهاجرين و انصار است ، پس اگر بر مردي اتفاق نظر كرده و او را امام ناميدند موجب رضاي خدا گرديده است.
و بدينسان شورا در همان صدر اسلام وظيفه خود را در كمال سلامتي و صحت انجام مي داد اما بلايي ويرانگر و بدعتي غير اسلامي و ضداسلامي دامنگير مسلمين گرديد و آن پيدا شدن حکومت موروثی وخانوادگی به جای خلافت تابع شوراي مسلمين و عواقب شوم اين تفرق بودكه تاريخ به خوبي گوياي فجايع به بار آمده است. بعد از اينكه سيستم شورا تبديل به سلطنت گرديد و مطلق گرايي و ديكتاتوري جاي آنرا گرفت . و اين هدفي را پروراند كه با ايجاد تصوري بقبولاند ، كه قرآن نسبت به جلادان و ديكتاتوران و ستمگران استثمارگر ظالم ثناخواني مي كند و محمد و يارانش هم يكي از ثنا خوانهاي درباري و مطيع حكام و اميال و هواهاي آنان بوده اند.
سلطنتي كه بدين شيوه موجب نابودي شورا شد، طبيعي است كه باني تفرق نيز گردد . زيرا شورا مركزي است براي اجتماع صاحب نظران و متخصصين جهت بررسي مسائل جامعه و در نتيجه رسيدن به يك راه حل درست و واحد براي پيشنهاد به جامعه. وقتي اين وسيله منتفي شود، صاحب نظران خود را به جامعه عرضه مي كنند و در جامعه طبيعي است كه هر گروهي از يكي از اين نظرات تبعيت مي كند. و اين اختلاف در نظرها كه ذاتاً مثبت است، وقتي تضميني براي
تبادل و رسيدن به بهترين نظر وجود نداشته ، به تفرق خواهد انجاميد. و در چهارده قرن گذشته ، نبود شورا موجب شده كه اين همه تفرق بوجود آيد.
[۱]المؤطا هم بيان كرده است
[۲]اجتماع كوچك آن روزگار آشنايي عموم مردم با يكديگر و مشخص بودن نيازمندان و نزديكي منازل به هم
[۳]يك متخصص قلب در پيدا كردن آدرسي از يـك بچه كـه واردتـر است تقليد مي كند، ما از راننده، ساعت ساز، مكانيك، نعل ساز و … در تخصص مادي شان تقليد مي كنيم و مجبور به آنيم چون آگاهيمان در حد آنها نيست و بدي نسان انسان نود و نه درصد مقلد است كه اين بحثي است جدا و متمايز.
[۴]كعبه زمان رسول نه كعبه پر از زوق و برق و چند ده كيلو طلاي جا سازي شده در آن و پرده هاي ابريشمي گرانبهاي آويزان به آن
[۵] – بين قام و قرأ فرق هست
[۶]– نساء/ ۶۵- شوري/ ۱۰ مائده/ ۴۶ – ۴۵- ۴۴
[۷]مدثر/ ۳۹، مريم/۹۵ – اسراء/ ۷- انعام/ ۱۶۴ – عنكبوت/ ۶
[۸] ترمذي ۲۶۷۸ ؛ ابوداود ۴۶۰۷
[۹] مسلم ۱۸۴۸
[۱۰] مسلم ۱۸۵۳
[۱۱] مسلم ۱۳۳۷
[۱۲]فاطر/ ۲۸- المائده/ ۲
[۱۳]رعد/ ۱۷- مجادله / ۲۱ – انبياء /۱۰۵ – صافات/ ۱۷۳- ۱۷۱
[۱۴]نساء/ ۶۱-۵۸ مائده /۵۰- ۴۹ – مائده/ ۴۷- ۴۵- ۴۴
[۱۵] نهج البلاغه فيض الاسلام جلد ۵ صفحه ۸۳۱ مكتوب ششم