غرب ایران زمین هم مسير و همگام انقلاب و بیداری اسلامی(۳۸۷)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
در طول تمام قرون اخیر که عصر انقلابات بزرگ و موفق ملل تحت ستم واستثمار کوچک و بزرگ به شمار می رود ملت ما که از یوغ استثمارگران و ظالمین بجان آمده است همواره برای کسب مجدد اعتبار و عزت به تاراج رفته قهرمانانه به پا خاسته و سالها پیش موفق به تشکیل دولت و حکومت اسلامی خود گردید و تا کنون نیز با وجود تمام دشمنیهای جهانی دین سکولاریسم به رهبری آمریکا و جنگ افروزیهای همسایگان دست نشانده ، از این نعمت و دستاورد عظیم خود پاسداری و دفاع می کند . اما در سایر سرزمینهای مسلمان نشین این رویداد نتوانسته است در این حجم گسترده و مداوم تشکیل یافته وبه حیات خود ادامه دهد .
در سرزمینهای مسلمان نشین از پس هر مبارزی که از پا می افتد مبارز دیگری قد علم کرده و سر برافراشته است ، با این وجود کلیۀ جنبشهای آزادی بخش ملی آنها با شکست مواجه گردیدند . از دلایل عمده این امر در این نهفته بود که پیشگامان انقلاب آنها هنوز نسبت به جها نبینی علمی مردم، این کارآمدترین و موفقترین ابزار تمام اعصار ، شناخت نداشتند ، غافل بودند از اینکه خصوصیت عمدۀ عصر ما، محتوای عمده، جهت عمده و مشخصات عمدۀ رشد تاریخی و آزادی بخش جامۀ اسلامی در تمام اعصار، توسط سیستم اسلام جهانی، توسط نیروهائی که بخاطر دگرگونی اسلامی جامعه با استثمار، ظلم ، فقر و بی عدالتی و در کل استکبار و اتراف، در حال پیکار هستند، مشخص می گردد .
جماعت ما در درجۀ اول به این مسأله توجه نمود که کردستان و هورامان سرزمینی است مسلمان نشین [۱]با تجربه های گرانبها و زیر سلطه بی عدالتی . می دانیم که ظالمین داخلی و خارجی با زور و زر و تزویر خود، گروهی از طبقۀ به اصطلاح روحانی كردها را با شناختی کاملاً آگاهانه و دقیق در تركيه، عراق، سوريه و انقلابيون بي وطن مرتد ايراني خائن به زیر سلطه خود کشانده اند و آنها را جهت تخدير، استحمار و توجیه اعمال بدور از مدنیت و انسانیت خود بکار گماشته اند که در این راستا جهل، نا آگاهی و خرافات مردم پل محکم استواری در اتصال و دوام این و ضع و طبقات گرديده است .
این به اصطلاح سرچشمه هاي آگاهی و ایدئولوژیک جامعه ، چون خادمین استثمار گران رفتار می کرده اند و برای حفظ امتیازات و مزایا یشان به همراه طبقه نوکر بوروکرات خود را تحت حمایت آنها قرار می داده اند . بنابراین خیزش مترقیانۀ ما در کردستان و هورامان دو وظیفۀ عمده داردک
- وظیفه ضد استثماری در هر شکل با هر زبان و مذهبی که باشد .
- وظیفه ضد اندیشه ، برنامه و خرافات جاهلیت موجود ، یعنی سرنگونی و انهدام دین سکولاریسم و طبقات توجیهگر و تخدیر کنندۀ مردم.
این دو وظیفه به نحوی جدائی ناپذیر به یکدیگر مربوطند : برای از بین بردن استثمار گران و ظالمین مرتد سکولار داخلی و سکولار – صهیونی هاي خارجی باید توهمات و پندارهای تخدیر کننده را سرنگون نمود . وبرای سرنگون کردن اندیشه های تاریخ مصرف گذشتۀ مسموم باید ظالمین را بدون درنظر گرفتن زبان مذهب و دين بیرون راند .
در جامعۀ کرد نشین و هوراماني زبان چه نیرویی وظیفۀ سرنگونی این دو لکه سرطانزای مزمن را بعهده دارد ؟ این نیرو عبارت است از نیرویی که از بیدار نمودن روح خفته و پر انرژی مردم و بخصوص طبقه بیدار و تخدریر نشده مسلمان ایجاد می گردد .
زیرامسلمین اکثریت مطلق ملت کرد و هورامي را تشکیل می دهند و طبقاتی هستند که بیش از همه تحت ستم و استثمار قرار دارند و بیشترین قابلیت و ظرفیت انقلابی را دارا هستند . تحول بنیادین اجتماعی به پیروزی نمی رسد مگر با شرکت جماعتهاي وسیع مردمی . پیوند فشردۀ میان وظیفۀ ضد استعماری کفار سکولارعالمی وسکولارهای مرتد و ضد خرافات باز دارندۀ ارتجاعی مسأله ایست مربوط به مقولۀ استراتژی انقلابی ، تفکیک این دو وظیفه از هم می تواند خیزش مردمی را به شکست بکشاند .
مع الوصف این دو وظیفه را نباید کور کورانه در یک سطح به موازات هم بدون توجه به موقعیت و توقعات خیزش به پیش راند . این یک تجربۀ مهم انقلاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله وسلم و تقریباٌ کلیه انقلابات موفق جهان است .
آماج اصلی تر ، دشمن اصلی تر، هوای نفس و قلب خود و همراه با آن دشمن و حکام جبار و مروجین اندیشه های آنان است ، و این بدان دلیل است که در دورۀ اولیۀ خیزش ایمانی مردم ،باید لبۀ تیز یورش را اساساً متوجه درون شخص مبارز وسپس استثمارگران متجاوز نمود و به هر قیمتی با رعایت کلیه جوانب امر ، تمام نیروها رابرای سرنگون ساختن مجتمع کرد.
در این میان باید به منفرد کردن خطرناکترین دشمنان تحول وخیزش ، قایل شدن تمایز میان صفوف مختلف طبقۀ اجیر شده و محروم ساختن حکام ظالم محلی و غیر محلی ، از پشتیبانی بخشی از عمالشان ، تضعیف نقاط اتکای آنان ، بخاطر آنکه بهتر بتوان سرنگونشان کرد ، توجه و جدیتی قاطع نشان داد . خیزش باید تحت رهبری قاطعانۀ جماعت اسلامی و آن هم زیر مجموعۀ جدائی ناپذیر «شورای اولی الامر» فعلی گردد .
خیزش به تبعیت از دستورات «شورا» باید تمام طبقات مردم، تمام ملیتهای برادر، تمام جماعتهاي مخلص، تمام سازمانهای سیاسی مذهبی و میهن دوست را در بر گیرد . این نکته یی آموزنده از انقلاب پیامبر خاتم صلی الله علیه و اله وسلم است .
با عینيت وضع موجود و نیز اشارات کوتاهی که در بالا ذکر شد ، روشن می گردد که ملت مسلمان کرد گرچه تاکنون بارها به قیامهای متعددی دست زده ، اما هیچ گاه تبدیل به امتی واحد درايران زمینی واحد نگردید و همۀ این قیامها به سبب فقدان وسیله ای محکم ومناسب با مردم وفقدان رهبری درست و آگاهانه یا با شکست مواجه گردیده و یا از طرف امپریالیستهاي سکولار – صهیونی و حکام ستمگر محلي مورد بهره برداری قرار گرفته اند .
وقایع این سالهای انقلابی رنجبار ولی «کارساز»، سرشار از نمونه هائی است از رهبرانی که از عهدۀ ساختن پل و عبور از آن برنیامدند . در نتیجه در انزوای خود ، کناره گیری از مبارزه و یا سازش با قدرت ظالم استثماری گم شدند . خیانتهای ترسناک ، قتلهای فراموش نشدنی، افتراقات بی ثمر بوقوع پیوست. رهبران مورد اطمینان در فرصت طلبی غوطه ور شدند. وگروههایی دسته جمعی با پناه جستن به این یا آن نوع حکومت فاسد ضد اسلامی ضد مردمی عکس العمل نشان دادند.
بسیاری از رهبران و انقلابیون بر این باورند که اگر به استقلال سیاسی دست یافتند به ساحل نجات خواهند رسید و آیندۀ درخشانی در انتظار کشورشان خواهد بود و خود نیز بدان دلخوش بودند . بدون آنکه اجتماع خود را شناخته و برنامه ریزی مناسب ارائه دهند . به عنوان تجربه ناصر با ناسیونالیسم عربی خود که تصور می کرد اسرائیلی ها را به دریا خواهد ریخت پس از سالها تلاش به کجا رسید؟ و جانشین چنین افرادی چه کسانی هستند ؟وبرای مردم چه ارمغانی آورده اند ؟، الجزایر بعد از سه میلیون ونیم کشته و ۱۳۲ سال جنگ اسطوره وار خویش به چه حد از آزادی و رفاه رسیده است ؟ فلسطین قربانی با تمام انقلابات سوسیالیستی و کمونیستی و …. به چه میزان از حقوق خود نائل آمده؟ کردستان عراق بعد از آن همه خون و خونریزی رهبرانش به چه میزان به رفاه ، عقیده اسلامی مردم، آزادی بیان و عمل آرمانهای انسان دوستانه مقیدند؟ ، رسانه هایشان چگونه از خون این همه مردم ستمدیده پاسداری می کنند؟ نتیجه آن همه کشت و کشتار چیست ؟ فلسطین و مردم آوارۀ آن به چه حد از آزادی دست یافته اند؟ اردن و سوریه بعد از استقلال به چه دلیل آن همه از مسلمانان فلسطینی و سوری را قتل و عام کردند ؟ ترکیه آتاتورک به چه حد از آزادی ، امنیت و رفاه منطبق با عقیدۀ اسلامی مردمش رسیده است ؟ …
ما در تمام این انقلابات و خصوصاً انقلاب اخیر کردستان واقعاً به تجربه دریافتیم که رهایی و آزادی یکی نیستند و تصور آزادی که بطور ضمنی در رهایی نهفته است ، می تواند تصوری صرفاً منفی باشد ، و بنابراین حتی تصورهایی مساوی با تمنای آزادی نیست . علت اینکه این مطالب بدیهی غالباً یاد می رود آن است که، رهائی همیشه بزرگ در نظر آمده در حالی که بنیانگذاری آزادی یا بکلی پوچ و بی فایده دانسته شده و یا دست کم لزوم آن مهم نبوده است .
آنچه تحصیل کردگان سکولار ما را به سوي عهد باستان تابع شک و گمان و احتمال کشانیده است، جستجوی رهایی سیاسی وهمي است نه طلب حقیقت . مطالعات موهوم و بدون پایه و اساس تاریخی شان ، آنان را به اندیشه ها و تفکرات مادیگرانه مغایر با روح اسلامی ملت مجهز کرده است و موجب شد که در فکر و آرزوی این گونه از رهایی بروند .
استدلالها و آدابی را که ناسیونالیستهای سکولار سوسیالیست و سرمایه دار به کردها و بخصوص هوراميها نسبت می دهند و بر مبنای این توهمات جامعه کنونی کردها را ترسیم می کنند، چیزهايی جز همان، استدلالات جا افتاده بورژواناسیونالیسم اروپایی نیست و اینان در واقع اروپای در حال انقلاب را توضیح می دهند، نه جامعۀ شرقی مسلمان کردها و هورامي ها را . و در آینده ای نه چندان دور پی خواهند برد که در حرفه ای بی فایده و متروک استاد شده اند .
بر همین مبنا و باداشتن اندیشه ها و تئوری های وهمي، حزبهايي مرتدعروسکی با انگیزه های نفسانی و تمایلات حیوانی افتراق جویانه گاهی به نام «کمونیسم» و گاهی بنام «نا سیونال سوسیالیسم» و «سوسیال دمکرات» و زمانی هم تحت عنوان «ناسیونالیسم افراطی آمیخته به یکی از مذاهب دین سکولاریسم» چون قارچ روئیدند که همگی ادعای «قویترین دمکراسی» را داشتند و نمایشهای انصرافی خود را بر صحنه آوردند . اینان چون موسولینی زمانی که بلند پروازی نجات «ملت پرولتر» را در سر می پرورانید ادعای اندیشه دموکراتیک داشت ، می اندیشند ، دموکراسیهای «سازمان یافته» به سبک ژنرال فرانکو در اسپانیا و دمکراسیهای«نظامی» به سبک ژنرال پينوشه را به مردم شناساندند و ….
هم اکنون می بینیم که بیشتر آنان و نهضتهای کنونی ، جنبشهای یک دستۀ جدای از مردمند که بسیاری از آنان جز نام چیز دیگری ندارند . هرچند توانسته اند گاه و بیگاه و لحظاتی هر چند مصیبت بار اما در نهایت بی ثمر و خونین دست به عملیاتهای چریکی و سیاسی بزنند ، ولی هرگز نتوانسته اند و نخواهند توانست وحدت وسیع آگاهی و مبارزه را تحقق بخشند و حتی به آن هم نزدیک نشده اند . آنها و دیگر همفکران و همراهانشان قطعاً در برابر طوفان خواسته های آگاهانۀ اسلامی مردم خیلی زود کنار رفته و یا خواهند رفت و یا به یک موجود ظاهری اکتفا خواهند کرد .
شور مبارزاتی این حزبهای مرتد شکست خورده و به مسالمت کشیده شده ، به خودی خود تنها کاری که توانسته است بکند ، خراب کردن وصدمه زدن بر دشمن فرضي خارجی و در هنگام کسب موفقیتهای نسبی ، بر مردم خود است ، ولی هرگز نتوانسته و نخواهد توانست « نو » مطلوب جامعه را بسازند . و هدف نهایی مارکسیستها و ناسیونالیستهاي التقاطی لیبرال و یا سوسیالیسم … و کلاً تمام افکار مادی گرایانه از علم نمودن «بت خلق کُرد» خدمت به مرد کرد و هورامي نیست بلکه در حقیقت امر « به خدمت گرفتن ملت کرد » در راستای اهداف حیوانی خودشان است .
ما در داخل انقلاب و افکار مادی گرایانه و کمونیستی به ظاهر دموکراسی خواهانه ، اعتقاد پیدا کردیم که در رژیم و احزاب کمونیستی آنچنان که هر انسان آزاده ای آرزو دارد ، برابری وحتي برابري موقعیتها و امکانات ، نمی تواند وجود داشته باشد ، هنگامی که بهره کشی و استثمار « گروهی » وجود دارد، برادری معنای خود را از دست می دهد و نمی تواند وجود داشته باشد ، و آزادی پایه ای و اساسی واقعی هم مسأله ای ذاتی وعینی است که باید در اجتماع پیاده شود ، نه تئوریک و ذهنی که برای یافتن نشان و آدرس آن به کتابهای فرسوده و کتابخانه های عتیقی مراجعه نمود .
ما زیر بنای اصول کمونیستها را بر اساس محتوای اصلی و حقیقی شان شناخته ، تفسیر و تحلیل نموده و با شیوه ای سیستماتیک موردمطالعه قرار دادیم ، با درک این وضع ، خوب در یافتیم که جامعه ما نمی تواند خود را موافق و سازگار با این اصول نامأنوس نماید :
و از این کار خود انگیزهای مختلفی داشتیم چون :
- رشد عملی مارکسیم در دو سدۀ اخیر و وجود پاره ای از توهمات و نا آگاهیهای محلی در ادامۀ این سیر ، چون سیر رشد آن چندی است که متوقف شده و رو به پست رفت نهاده بطوری که در دنیای مدرن جایگاه خود را بطور کامل از دست داده .
- موضع گیری غلط علما و روحانیون مذهب در مقابل مارکسیسم و متعلقاتش .
- بر خلاف مردم و روشنفکران آگاه ، گرایش پاره ای از جوانان ساده اندیش نا آگاه بطرف مارکسیسم در اثر رؤیت فساد دمکراسی خواهان جهانی و سرمایه داران آن و فساد مذهبیون رایج تابع حکام ستمگر حامي امپرياليسم سکولار – صهيوني مهاجم .
- مارکسیسم بعنوان یک تئوری و ایدئولوژی جهان شمول
- مارکسیسم و تأثیر آن در خیزشهای معاصر کردستان و سرزمینهای مسلمان نشین .
- تأثیر اندیشه های ماکسیستی در روابط اجتماعی ، فرهنگی و عقیدتی مردم .
- و ….
۱- رشد عملي مارکسیم در …، در دو سدۀ اخیر. انقلابات مارکسیستی در جریان مبارزات رهایي بخش خود در میان ملتهای غربی و شرقی و تا حدود زیادی در آفریقا به پیروزیهائی دست یافتند و توانستند بر پیکرۀ امپر یالیستها و دول استثمارگر ضرباتی مهلک وارد نمایند . اما آشنایی و شناخت جوامعی که این انقلابات در آن به پیروزی رسید و همچنین میزان آگاهی و زمینه مردمی آن و نیز مقایسه آن با زمان حال و اوضاع کنونی جهانی و منطقه ژئوپولیتیکی و زمینه های فكری و فرهنگی خودمان هم حتمی است . ما باید با دقتی خاص به تبین این شیوۀ اندیشیدن و زیستن مطابق با آن بپردازیم و پی می بریم که آیا این پیروزیهایی که در گذشته کسب نموده ناشی از اصالت ایدئولوژی، استراتژی صحیح و یا فقر شدید توده ها یاهر عمل دیگری بوده است ؟ ( عواملی چون فقر ایدئولوژیکی فرهنگی، فکری، ضعف جهانبینی، استثمار، واستعمار و …. ) و نیز روشن شود که چرا این گونه انقلابات نمی تواند در ممالک آزاد ، پیشرفته و مترقی که دارای فرهنگی غنی هستند رشد و نمو نماید و فقط به دنبال ممالکی می گردد که طبقه زحمتکش و حتی فرهنگی آن از ضعف شدید فکری و ایدئولوژیکی رنج می برند ؟
۲- موضع گیری غلط روحانیون و … علت و دلیل دومی که شاید ما را وادار به بررسی و مطالعه مارکسیسم و در کل کمونیسم می نماید موضع گیری و مقابله غلط مبلغین جاهل با داشتن اندیشه های پوسیدۀ سنتی مذهبی (مبرا از اندیشه های صاحب مذهب اصلی) در برابر این ایدئولوژی بوده است که نه تنها باعث منزوی کردن اندیشه های الحادی و مارکسیستی و یا خدشه وارد ساختن بر آنها نبوده بلکه شاید بتوان گفت که تا حدودی باعث رشد سریع و بیشتر مطرح شدن مارکسیسم در جامعه گردید . که اکنون نیز همان معضل قدیمی یعنی جهل مبلغین رسمی دین و کوتاهی آگاهان دین شناس و مردم شناس و همچنین سهل انگاری ، ساده اندیشی و تنبلی پاره ای از در سخوانده ها باعث مطرح شدن مارکسیسم در قالب اوجلانیسم در میان همین قشر محدود گردیده است .
روحانی نمایان سنتی بر هر چیزی که مارکسیسم بر آن استواربوده و یا به خدمت خود در آورده بود حتی اگر نظریه عملی بود (منطق، ریاضی، فیزیک، شیمی، زیست شناسی ، روانشناسی و ….) و به اندیشه و ایدئولوژی ماتریالیستی مارکسیسم هم ارتباطی نداشت ، مقابله و خصومت می ورزیدند و همۀ ما آگاهیم از آنجا که بسیاری از راههای منطقی علم را نمی توان سد نمود این امر سبب گردید که مقابله کنند گان به بی منطقی متهم شوند و مارک مذهب مخالف علم و پیشرفت وآزادی بر آنان بخورد .
و چون انتقادات، حملات منقطع و مقطعی وارده از جانب روحانیون سنتی و رسمی و جهت گیریهایشان نیز ریشه منطقی و درستی نداشت، در نتیجه چنین و ضعی، این استنباط را در اندیشه ها بوجود می آورد كه مارکسیسم ایدئولوژی بی نقص، کامل و تماماً عملی می باشد. درگذشته علمای بزرگی ظهور کردند که این چشم بندي و افسانه آمیخته با سفسطه های شبه روشنفکرانه را توانستند با شیوه ای کاملاً اگاهانه و مستند، در زمان حیاتشان، کنار گذاشته و هرگونه مانور ایدئولوژیکی را از آنان بگیرند . علمای بزرگی که متأسفانه اکنون در میان ما نیستند .
اکنون وظیفه ماست که این نیرو وقدرت را در خود بوجود آوریم که گذشته از آن كه نارسائیهای دین سکولاریسم و کلیه مذاهب ومکاتب آن چون لیبرالیسم و مارکسیسم را کشف نموده ، بتوانیم نقطه نظرهائی جامع و مترقی تر از آنها به جامعه ارائه دهیم . البته نباید آنقدر مغرور و خود خواه باشیم که مسئولیت را سخت پنداریم چون در این برف قبلاً افرادی عبور کرده اند و ما دنباله روان چنان سختی را متحمل نمی شویم و اینگونه اندیشه ها به اندازه ای بیمار و علیل شده اند که با کمتر تلاشي از جانب ما از پا در می آیند .
۳- گرایش پاره ای از در سخوانده های ساده اندیش و … راحت طلبی ، عدم توجه به مطالعه و تحقیق بنیادی ، تبعیت از هوای نفس و قلب ودیگر عوامل منتج از آن که همگی از آن آگاهیم ، در میان در سخوانده ها ، و همچنین جهل مبلغین رسمی در مقابله با دین سکولاریسم و خرافات و اندیشه های الحادی آن ، چون خود جزئی از همین جاهلیتند ، نیز شرایط خاص مناطق کردنشین و هورامي زبان همگی دست به دست هم داده اند تا قشری از تحصیلکردگان دنبال عقایدی متناسب با وضع موجودشان بگردند . ما سومین انگیزه خود را در راه مطالعه این اندیشه ها و علل رواج عقايد الحادي در ميان قشر ساده انديش و احساساتي جوان قرار مي دهيم. براي شناخت چنان عللي ناگزیریم که با آگاهی از جامعه و ایدئولوژی حاکم بر آن ، اندیشه ها و طرحهای الحادی را نیز مطالعه نمائیم تا با شناختی کامل در جهت چاره آن علل برآمده و راه این هجوم بیمار ، ضعیف ، فرسوده اما فریبنده را سد نمائیم .
۴- مارکسیسم به عنوان یک تئوری و … ما به خوبی بر این مطلب آگاهیم که در کنار دین اسلام تنها ایدئولوژی که قد علم نموده و ادعای رهبری و نجات و رهایی مردم را داشته است ، دین سکولاریسم با مذاهب مختلف آن منجمله لیبرالیسم و بخصوص اندیشه های کمونیستی و جدید آن مارکسیستی بوده است که این ایدئولوژی شاید بتوان گفت : که در همه زمینه های مسائل اجتماعی مطالعه نموده و نظریه ارائه داده است . نظریه هایی در مورد جهان هستی ، دین اسلام ، انسان ( زن و مرد ) ، خلقت ، مبارزه ، شیوه های تولیدی ، روابط تولیدی ، کلیه روابط انسانی و … و این درست بر خلاف سایر مذاهب دین سکولاریسم بود که تکیه شان بر یک موضوع بوده است . در چنین وضعی به خوبی روشن است ،برای اینکه نقطه نظرهای کاملتر و بهتر از هر اندیشۀ مادی ، ارائه شود ابتدا باید با اندیشه های مادی و جاهلی «آنچنان که هستند» آشنا شد . عمر بن خطاب چه زیبا گفته است که : «کسی که جاهلیت را درک نکرده باشد حقیقت اسلام را درک نخواهد کرد»
۵- و …
ما می دانیم و هم اکنون می بینیم که احزاب مرتد کمونیست و دمکراسی خواه کردستان عراق به چه میزان از آزادی و رفاه موجود در مکتبشان دست یافته اند و می بینیم چگونه نوکر و جیره خور دشمنی سر سخت تر از دشمن قبلی گشته اند که لازم به توضیح نیست .
احزاب کمونیست و ناسیونال سوسیالیست دموکراسی خواه و یا حتی لیبرالهای دموکراسی خواه کاپیتالیست زمانی که اعلام موجودیت کرده و مبارزات خود را شدت بخشید ند ناگهان ایستار شدند و هیچ کوششی برای تغییر وضع سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی مطلوب و متناسب با شرایط انسانی و عقیدتی مردم کردستان و هورامان ، صورت ندادند و هر آنچه را نیز که داشتند با استثمار گران قبلی و یاجدید تقسیم کردند ، اکنون نیز حزبهای مرتدسکولار ـ هنوز به قدرت نرسیده اند ولی در جهت رسیدن به قدرت ، ایستار و تلقی اشان در برابر ظالمین و استثمار گران تعدیل ، تخفیف وتغییر کرده است .
درنتیجه این احزاب و گروههای مرتدانقلابی چه مسلحش و چه غیر مسلحش به خیال راحت می توان گفت كه به تاریخ پیوسته اند و دیگر نتوانسته و نخواهند توانست بیانگر و مفسر امیدها و خواستهای مردم مسلمان کردستان و هورامان باشند و بقاء و موجودیت آنها به حمایت دشمنان خارجی و منطقه ای ملت مسلمان ما بستگی دارد و چنانکه این جنایتکاران کارشان با این مزدوران تمام شود و چند روزی افسار آنها را رها کنند بدون شک توسط مردم نابود خواهند گردید و به اميد خداوند قادر در آینده ای نه چندان دور ما این وضع اسف بار و احزاب مادی مسبب این وضع را فقط در کتابهای تاریخی یمان خواهیم دید .
اکنون، چگونه می توانیم با کمونیسم، لیبرال سرمایه دار مهاجم، و در کل، سازمانهای و احزاب وابسته به دین سکولاریسم در این مناطق مبارزه کرد ؟
تنها راه ، شناساندن دقیق و بدون غرض این ایدئولوژیها به مردم است تا اشخاصی كه معصومانه و از روی سادگی فریب خورده اند و به اینگونه عقیده ها کشیده شده اند بر پوچ بودن و ناکارآمد بودن آن در این جامعه اسلامی خواه پی برده و آنهایی که طالب حقند بر حقیقت رهنمود شوند . وقاطع ترین و صحیح ترین مکانی که باید اول آن را مورد حمله قرار داد خدایان کاذبی است که وجود و قوام این احزاب و نظامهای مشرک و استثمارگر ، وابسته به وجود آنهاست قدرت خارق العاده بتها و خدایان دروغین ، همیشه بر اساس یک سحر و شعبده ، واقعی جلوه داده می شود باید سحر و شعبده را فاش ساخت ، تا اساس این فریب و حقه بازی فرو ریخته و خدایان کاذب در هم شکنند .
ما کار آمد بودن روش را به خوبی تجربه کرده ایم . ما می دانیم از کمونیستها و یا صاحبان افکار جاهلی مادی و غیر اسلامی و طرفداران آنها برای جلو گیری از افشای حقۀ خود و در نتیجه در هم شکستن خدایان دروغین دست به نیرنگی تازه زده اند ، آنها شدیداً تبلیغ می کنند که بحثهای ایدئولوژیک باعث تفرقه می شود . و حمله به مکاتب یکدیگر را مخالف مشی حفظ وحدت !!در مرحله کنونی می دانند .
اما خوشبختانه باید گفت : که دیگر کور خوندید ما با دلایل و استدلالات توفنده و تجربیات علمای آگاه شهیدمان و اسلام بدون پیرایه و بدعت در راهیم و راه فرارها همه بسته شده اند و با صدای رسایی فریاد بر می آوریم که ای صاحبان تمام مرامهای انسانی و غیر الهی « قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ »(بقره/۱۱۱) . بگو : اگر راست ميگوئيد دليل خويش را بياوريد
حالا مناسب است که با یک نظر کلی بدانیم که چرا بسیاری از انقلابیون و احزاب کردستان و شاید هم بتوان گفت سراسر سرزمینهای مسلمان نشین قبلا خواهان یکنوع سکولاریسم یا جدایی دیناسلام از قوانین زندگی مسلمین بودند ؟
بعضی از این احزاب بدان خاطر کرنای جدایی دین اسلام از قوانین اجرائی جامعه را سر می داده اند که مذهب موجود و سیاست به صورت در خدمت قرار گرفتن مذهب ملایان و مولویان از طرف سیاست بوده است . یعنی در واقع استبداد سیاسی به خود قداست مذهبی بخشیده است دراینجا بدون درک صحیح دین اسلام و مذهب موجود ، در اذهان یکنوع وابستگی دین به عنوان تخریب گر و عاملی جهت توجیه استثمار به شمار می رود . که صورت مسئله نشان از عدم آشنایی عمیق به دین اسلام و اسلام و یکنوع سطحی نگری ابلهانه است .
مثل کسی است که وقتی روی دریا ماهیهای مردار و آشغالهای سطحی را می بینید در یک نگاه حکم بی فایده بودن تمام دریاها و کلیه منابع و ذخایر موجود در آنها را بدهد و این جهل ، خرافه پرستی ، عوامیگری و یا دقیقتر دیوانگی است . یا با دیدن یک دکتر ، معلم ، مکانیک ، خیاط ، بقال و… خائن ، حکم به انکار و طرد تمام این مشاغل و علمها بدهد .
عده ای مبلغین رسمی ما که خود را به صورت بازیچه ای در دست مستبدین در آورده اند خود را وابسته نموده اند . و وابسته هم قادر نیست علیه آن نیرو و قدرتی که بر آن اتکا دارد به پا خیزد و ملت زجر دیده را بر علیه ولی نعمت خود بشوراند .
برای اینکه یک مسلمان حقیقی باشیم باید درک درست و صحیحی از اسلامی که پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم آورده داشته باشیم . همچنین به عنوان یک پیشرو آزادیخواه برای رد آن نیز باید آگاهی و تسلط کافی بر آن داشته باشیم .
پس افرادی که اسلام را هم ردیف با نصرانیت ، یهودیت ، بودیسم … می دانند و همانند درک از رهبانان و مبلغین قرون و سطائی نصرانیت عقیدۀ خالص اسلامی را با قضاوتی سطحی و بدور از انصاف درعده اي قليل از آخوند ها ، ملایان و مولویان نفهم مفتخور و دین فروش می بینند و سراب بدبختی های سعادت نمایی را که مردم با واسطه این تعالیم بدان کشیده می شوند ، آینده واقعی و تعالیم اصیل اسلامی می دانند ، در واقع نا آگاهی و دگم اندیشی است و تعفنی است که مرداب گندیدۀ افکار اجتماعی فاسد شان را به نمایش می گزارند .
اینان با چرندیات زهرآگین (کاپیتالیستی، ماتریالیستی) خود ، چون سگان دیوانه ، مست و مدهوش ،عنان اختیارات و ارادۀ خود را در اختیار دشمنان حقیقی ملت خود قرار می دهند و آنگاه هر چه فرمان رسد اطاعت كرده عملي مي نمايند ،و به هر خيانت و پستي كه فرمان دهند بدون چون و چرا مرتکب می شوند ، اینان چون میکروبهای خطرناک در محیطهای کثیف مردابهای پر از عفریتی هستند که در فساد اخلاقی سراپا غرق بوده و دستهایشان تا به آرنج از خون مردم آلوده است .
اینان خیانتکاران واقعی و وطن فروشانی هستند که چرخ ظلم واستبداد قوانین افیونی را بر فرق توده های مسلمان مظلوم می چرخانیده اند.تجارب انقلابی مردم مسلمان کرد و هورامي وهویت سبعانۀ شناخته شدۀ اینها در گذشته و حال این حقیقت را به اثبات می رساند . و بجز مردمان جبون ، نا آگاه ، ساده دل و یا بی غیرتان که از ایمانی ضعیف برخوردار و یا حتی از آن نیز بی بهره اند ، هیچ مسلمان آگاهی فریب آنها را نخواهد خورد .
افکار مادی چون با روح ملت ما در تعارض اند اراده و نیروی پرتحرک نسل انقلابی جوان را ضعیف و ناچیز خواهد ساخت . هنر و هوشش سراپا در گرداب شهوات متمرکز گردیده و چون خس و مردار روی دریا به تبع و ارادۀ دیگران در مسیر عادات و سلوک پست خواهد لولید . زشتی چهره اصلی این ایدئالهای خرافی متحجر، و تعفن فساد اخلاقی و فکری عملی شان به اندازه ایست كه از وراء پرده و نقاب عبور نموده قابل درک می باشد .
بیو گرافی ننگین و سوابق پر از جنایت ایشان مشحون از قتل و کشتار وحشیانه ایست که بواسطه تحمیق مردم و فریفتن جوانان «کم تجربه و بی معلومات» صورت گرفته است . مردمان و جوانان پرشور صادقی که در عین ناآگاهی، اگر دعا نویس یارمال و فال بینی هم ادعای رهبری و مژدۀ رهایی آنان را با تعیین شرایط منحط خود می نمود، آنان با خون خویش آن را عملی می نمودند ، با این وصف یاوه های مرتدین کمونیست و دموکراسی خواههای غربزده که خیلی ماهرانه تر طرح می شده اند جای خود دارد .
در اینجا به یک اصل دیگر و تجربه ای دیگر می رسیم و آن اینکه در بررسی علل وقوع قیامهای قبلی و شکست آنان نباید فقط دراشتباهات و خطاها و یا خیانتهای رهبران جستجو نمود ، بلکه باید بر نا آگاهی و نفهمی یکایک ملل زیر سلطه آنان نیز تکیه نمود .
حالا در یک نگاه کلی و با تکیه بر عینیت جامعه این سؤال مطرح می شود که «در این وهله دشمنان واقعی کردستان و هورامان و دیگر سرزمین های اسلامی» چه کسانی هستند ؟ «مرتدین تحصیل کرده و تمام کسانی که بدون کمترین شناختی از «دین» خدشه ناپذیر اسلام در برابر آن موضع می گیرند و یا به تبلیغ آن می پردازند .»
مبارزان ما در کردستان هیچگاه باعث از میان رفتن ظلم ، ستم و محرومیت نشدند بلکه در جاهایی هم ، خود جایگزین ظالم قبلی شدند ، و تغییر زیادی در سدهایی که مانع تعالی ملت مسلمان کردند، نشدند ، بلکه این تجربیات گرانبها فقط مبارزه اسلامی را خالصتر ، گسترده تر ، واضح تر و برتر گردانید . و این همان چیزیست که مؤمنین بدان نیازمندند .
ما «ریشه» این همه ظلم ، استبداد ، فقر ، محرومیت و در کل استکبار و اتراف را یافته ایم و با آگاهی کامل از وسیلۀ روانی وعقیدتی حاکم بر مردم «تبر انقلاب» را به جانش خواهیم انداخت ،
ما پیشینه و تجربه های انقلابی خونبار ، وحشتناک و در عین حال عبرت آموزی را در پشت سر خود داریم و شاید بتوان گفت که هنوز هم همان انقلابات به بن بست کشیده شده هایمان دوباره وبدون شناخت وعبرت ازگذشته محکوم به تکرار آن شده اند ، اما ما با آگاهی از این تجربیات راهمان را برگزیدیم و مترقی ترین نیروهای انقلابی کردها و هورامي ها را پایه ریزیی نمودیم .
ما اگر از این آگاهیها درست استقاده نمی کردیم ، در حق خود مرتکب خیانت و در حق مردم مسلمان کردستان و هورامان و سایر ملل اسلامی که انقلاب ما هم به نحوی ارتباط تنگاتنگی با آنها دارد ، مرتکب جنایتی نابخشودنی می شدیم . اما این بینش پیشرو سنت ذخیرۀ قدرت ما ، و اساس و بنیادیست که به اتکای آن خواهیم توانست بر معاندین حق و حقیقت پیروز شویم و به تمام اهدافی که برای خود تعیین کرده ایم برسیم . پویایی این ایدئولوژی پوینده ، بگونه ای پیشرونده و بالنده ، شرایط لازم را برای حقیقتی در حد یک جماعت که بالاخره روزی باید پیروز شوند ، فراهم و ایجاد کرده است .
آگاهی اسلامی به ما چنان نیروی برجسته ای را ارزانی داشته که بعد از قرنها در مقابل تمامی مستکبرین و مترفین ظالم داخلی و خارجی به جاي چشم بر زمین دوختن و گردن کجی ، قامتمان را بر افرازیم و با دیده گانی باز ، پر امید و پرخاشگر به چشمان این افیونهاي به اصطلاح مترقی داخلی و خارجی و مخدر هاي فاسد به اصطلاح مذهبی ، این فرزندان نامیمون استکبار و اتراف که سرزمین اسلامیمان را با دود استثمار و استعمار و ظلم خود به سیاهی و تباهی کشیده اند ، نگاه کنیم ، بدون آنکه در روحمان اثری از تردید و جهل نسبت به هدف وجود داشته باشد .
تبلوراین روح اسلامی ،تبلور ارادۀ ملت مستضعفی است که عزم کرده اند تا آخرین قطرۀ خونشان را در راه تحقق وعده ها و آرمانهای الهی بدهند و تا جان دارند بر خواسته های بر حق پافشاری کنند . اینبار هدف ملت کرد و هورامي بسی عالیتر است ، در گذشته تنها وطن مطرح بود ولی این بار عنصر «دین» نیز زیر بنای انگیزه های ملت کرد و هورامي برای مبارزه گردیده است و این بار مردم با سلاح ایمان و شوق به شهادت به استقبال نیروهای متحجر می روند و می دانند که پیروزی نهایی از آن آنهاست .
قیامهای احزاب مدافع حقوق ملت مسلمان ما در گذشته چون به خاطر سلاحهای فرسوده و شیوه های زنگ زده اشان یارای مقاومت در برابر دشمن و ابزار سرکوب وی را نداشتند ، دیری نگذشت و ناگزیر در هم شکست . اما این شکستها برای جنبشهای سکولاریستی تنها یک عدم موفقیت گذرا نبود ، بلکه در عین حال و مهمتر از آن شکست قطعی شیوه ها ، شعارها ابزارها و سازمانهای کهنه و سرآغاز فصل تازه ای در مبارزات ملت ماست . و جنبش نوین اسلامی و انقلابی ما در بطن این شکستها تولد یافت .
با وجود اینکه آرزوی بدور افکندن یوغ استثمار و خلاصی از سلطۀ استثمار گران و مستبدین خارجی و داخلی همیشه یکی از عمیق ترین آرزوهای ملت مسلمان ما بوده است . آزادیخواهان و اندیشمندان و ملت آزاده توانستند همه دیوارهای اهریمنی را بشکنند و ندای انقلابی قرآن را بشنود که بر آنان نهیب می زند: «چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان ستم زده قیام نمی کنید ؟ آنانکه پیوسته فریاد بر می آورند پروردگار ما را از این سرزمین که در آن ستم روا می دارند بیرون آر و از جانب خود بر ما فرمانروائی بگمار » (نساء/ ۷۵)
دیگر هیچ چیز و یا هیچ کسی نمی تواند ما را و جنبش اسلامی و انقلابی ما را به جایی که قبل از دست یافتن به «آگاهی ازخود» درآن به سر می بردیم، باز گرداند . تجارب دیگر جنبشهای آزادیبخش سرزمینهای مسلمان نشین و بالا تر از آن تکامل جنبش در درون ايران زمین، ضرورت یک اتقلاب اسلامی واقعی را برای آنکه تغییری واقعی در سایر بخشهای کردستان هم صورت گیرد روشن ساخت. پس از تجربیات جهان اسلام اعم از آفریقا و آسیا و خاصه کردستان و هورامان ، هر کس از سیاست غیر اسلامی و جنبش غیر اسلامی سخن گوید جا دارد او را صاف و ساده در قفسی نشانند و کنار یک کانگروی استرالیائی به معرض نمایش گذارند .
استراتژی موفقیت آمیز انقلابی برای ما نمی تواند بر پذیرش درست ديگر تجارب انقلابی جهان مبتنی باشد . برای ما استراتژی لازم است که بر شرایط «جهان اسلام» و بر شرایط داخلی سرزمین «ايران» استوار باشد . کسانی که می پندارند ممکن است انقلاب اسلامی در سرزمین ما به خاموشی گراید و یا در پایان تجزیه شود سخت در اشتباهند. زیرا خیزش اسلامی ما پدیده ای نیست که درنتیجه یک حرکت نابهنگام بوجود آمده و یا محصول تمایل شخصی باشد ، این انقلاب تجلی آگاهانه ضرورتهای عینی جامعۀ ماست. انقلاب اسلامی خود یک قانون عینی و خلل ناپذیر بوده و نابودی آن غیر ممکن است .
در رابطه با جهان اسلام بیداری ا سلامی در جهت همکاری «برادرانه» بین ملتهای مسلمان و علیه ناسیوناسیم تنگ نظرانه که در خدمت منافع واقعی مردمان مسلمان نیست گام بر می دارد . بیداری اسلامی از هبستگی تمامی مؤمنین جهان در مبارزه مان اطمینان دارد . ما از این واقعيت آگاهیم که مبارزه بیداری اسلامی برای آزادی مسلمین ایران و دیگر اقلیتهای آن تنها خدمت به ملت خود ما نبوده : این قیام در خدمت آزادی و رهایی و پیشرفت بنیادین مادی و معنوی تمامی مسلمین وجهان نیز هست . با وجود امید به همکاری صمیمانه مسلمین و مجاهدین جهان و در تعقیب این تلاشها ، جنبش بیداری اسلامی باید بر اساس این اصل عمل کند که آزاد سازی باید کار خود مردم می باشد که برای رسیدن به این هدف قبل از هر چیز به منابع خویش متکی اند .
مردمان زیر سلطه مهاجمین متحد سکولار – صهیونی که جنگ نا برابرانه ی سکولاریستی را علیه مسلمین به راه انداخته و هر روز سرزمینهای مارا مورد تهدید قرار می دهند باید بدانند ما بین حکومتهای فاشیست و اشغالگر و مردمان این کشورها « تا حدودی » تفاوت قائل می شویم ، قیام ما علیه مردمان این کشورها نیست بلکه آنان بايد به مزیتهای عظیمی که از پیروزی ستمدیدگان بر حاکمان جبارشان نصیب آنها می شود پی ببرند و ادعاهای عادلانه ملت ما را درک کنند .
ما از طریق مبارزه آزادیبخش اسلامی کمک مؤثری به شکست ظلم ، فساد و محرومیت و در کل استکبار و اتراف کشورهای استثمارگر می کنیم و بهترین دلیل ممکن برای همبستگی با مردمان این سرزمینها مسلمان نشین را ارائه می دهیم . این عامل یکی از افتحارات و یکی از پایه های مباهات ملت ماست که امید همبستگی را از مردمان مسلمان این سرزمینها از طریق استحکام بخشیدن مبارزه اسلامی علیه هرگونه ظلم ، فساد ومحرومیت را دارند . انقلاب ما در این بخش از سرزمینهای مسلمان نشین عضوي از انقلاب جهانی مسلمین است و مبارزۀ انقلابی مردم ایران زمین با مبارزات مسلمان سراسر جهان به خاطر اسلام « صلح » رفاه و امنیت کاملاً به هم پیوسته است .
با آگاهی بر این حقیقت که آزادی مردم مسلمان عمدتاً به عمل مسلمین ، بر وحدت آنها و توانائیشان به سازماندهی و تدارک برای مبارزه اسلامی وابسته است ، ما مصممانه بر آنیم تا نبرد خویش را به پیش بریم .
جنبش انقلابی ضد استثماری با مبارزۀ سرسختانه و بی امانی گسترش می یابد و تکیه گاه جهانخواران ظلم پرور از اساس به لرزه در آمده است . پیروزی نهائی اسلام و سقوط کامل استثمار اجتناب ناپذیر است . این قانونمندی تکامل انقلابی و اجتماعی ( بخصوص معاصر ) است .
کلیه وقایعی که در جهان اسلام شکوفا می شوند ، بیش از پیش مؤید این امر است که ظلم ، استثمار و وحشی صفتی نیروی عمدۀ تجاوز و جنگ است و جهانخواران سکولار خارجی و ابلهان سکولار داخلی دیوانه ترین دشمن ملتهای اسلامی سراسر سرزمینهای اسلامی اند . که تمام مؤمنین مسلمان سراسر سرزمین های مسلمان نشین ، در برابر این لکه های سرطانی باید رفتاری حساب شده و قاطع در پیش گیرند . این درست نیست اگر آنها در این باره فقط فریاد بر آورند که باظلم ، ستم و بیدادگری و محرومیت مخالفند ولی هیچ گونه تصمیم مشخصی برای مهار کردن و از بین بردن دین سکولاریسم و مذاهب مختلف آن در میان خود اتخاذ ننمایند .
ملت مسلمان ما و جنبش اسلامی ما به مبارزه قاطع و مصمم علیه نیروهای ضد اسلامی که به وسیله جهانخواران سکولار بین المللی رهبری می شوند ادامه می دهد و تلاش می کند با تمام نیروهای مخلص و مؤمنی كه علیه این جرثومه های فساد دست به کار می شوند متحد شود . و تمام مسلمین جهان را به مبارزه ای بی امان تا آزادی کامل مستضعفین زیر ستم که خداوند بر آن فرموده است دعوت می نمائیم .
برای مؤمنین اینک موقع آن نیست که غیر فعال بنشینند و از مردمانی که آن را به کمک طلبیده اند فقط پشتیبانی عاطفی کنند . آنها باید تصمیمات جدی تری اتخاذ نمایند تا به مردم مسلمان و ستم کشیدۀ در حال جنگ با دیکتاتوری دین سکولاریسم یاری رسانند . در شرایطی که جهانخواران بین المللی با بسیج نیروهای فکری و مسلح خود و کشورهای دست نشانده شان،حکومت پوشالی تجاوزاتشان را بر ملتهای ستم دیده مسلمان گسترش می دهند، کلیه مسلمین جهان باید افراد داوطلب مجاهد به صحنه های جهاد و نبرد جاودانه اعزام دارند تا بدینوسیله از سنگر مقدم مبارزات اسلامی بر علیه دین سکولاریسم و نوکران محلی اش دفاع نمایند. پیروزی نهایی آز آن ملت مسلمان است که برای مبارزه بخاطر امر عادلانه ای بپا خاسته است و ظالمین و مفسدین سکولار داخلی و خارجی ناگزیر شکست خواهند خورد و باید از سرزمینهای اسلامی گم شوند .
و در پایان باید اضافه کنیم که جنبش ما اسلامی است آنهم بدون پیرایه و بدعتهای رایج و این امر هم یکی از عواملی است که بسیاری را علیه ما به هم نزدیک خواهد کرد. و در عوض ما نیز می توایم مبارزین شیفته شهادت بیشتری را در سراسر جهان به خود نزدیک کنیم و نیز در برابر جنبش اسلامی ما امکان به کارگیری خائنين و نوكران و مزدوران نسبت به ديگر جنبش هاي كمونيستي و ناسیونال سوسیالیستی دموکراتها و دیگر گرایشات غیر اسلامی کمتر خواهد بود که این امر نیز بسته به «میزان آگاهی» مردم و «مذهب» آنان در نوسان است و انتظار می رود که از تعداد مزدوران کاسته شده و بر تعداد سربازان غیر بومی و غیر مسلمان ضد جنبش اضافه گردد .و كردها و هورامي ها بايد نهضت خود را به صورت سيستماتيك با ايجاد جبهۀ متحدي با ملت هاي ديگرغرب ايران زمین براي مبارزه عليه استكبارجبهه جهانی کفار به رهبری آمریکا و اتراف مرتدین سکولار حاكم بر جامعه متشكل سازند .
[۱]با وجود اقلیتهای دو درصدی مشرک اهل کتاب و شبهه اهل کتاب