چگونگی انجام آمادگیهای نظامی به عنوان یک واجب شرعی در جوامع مختلف موجود

چگونگی انجام  آمادگیهای نظامی  به عنوان یک واجب شرعی در جوامع مختلف موجود

 

بسم الله و الحمد لله

اما بعد:

زمانی که الله متعال امر فرمود که : «قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً» (اعراف/ ۱۵۸)  بگو : من فرستاده‌ي خدا به سوي جملگي شما هستم . قطعا این استراتژی موجب واکنشی خشن از جانب دشمنان قانون شریعت الله خواهد گردید که الله تعالی می فرماید: .. وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ ..  (بقره / ۲۱۷  ) (مشركان غیر اهل کتاب = سکولاریستها) پيوسته با شما خواهند جنگيد تا اگر بتوانند شما را از آئينتان برگردانند . و در برار این جنگ و کشتار دائمی مشرکین، رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند:  لایزال طائفه من امتی یقاتلون علی الحق ظاهرین علی الناس …

در تمام این آیات و احادیث از کلمه ی قتال استفاده شده است تا راه را بر هر گونه تاویل فاسدی ببندد .  بر این اساس در میان مسلمین زمانی که از جهاد صحبت می شد منظور بکار گرفتن نهایت سعی و تلاش در قتال و جنگ با کفار و طاغیان بود که از طریق مال و نفس و تبلیغ صورت می گرفت .

  • امام احمد و نسائى روایت کرده اند که: انس رضی الله عنه گفت: رسول الله صلى الله علیه و سلم گفت: «مشرکان را جهاد کنید با مال و نفس و زبانهایتان.»
  • در صحیحین آمده که:«از رسول الله صلى الله علیه و سلم سؤال شد: چه عملى بهترین است؟ گفت: ایمان آوردن به خدا و رسولش – گفته شد سپس چه چیزى؟ گفت: جهاد در راه خدا – گفته شد سپس چه چیزى؟ گفت: حج مقبول.»
  • در صحیحین آمده که: «رسول الله صلى الله علیه و سلم گفت: دوست داشتم که در راه خدا جهاد کنم و سپس کشته شوم و دوباره جهاد کنم و دوباره کشته شوم و دوباره جهاد کنم و دوباره کشته شوم.»

بر همین اساس الله تعالی صراحتا  می فرماید :« كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ » كه جهاد برشما فرض گشته (کتب) به معنای فرض گشته است همچنان که همین لفظ برای واجب شدن روزه« كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ » روزه برشما فرض گشته وقصاص « كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى » قصاص برشما فرض گشته وحتی نماز « إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا »  بکار رفته است.

جابر بن عبدالله  در تفسير آيه ي : لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. (الحدید/۲۵) با يكي از دستهايش قرآن (مصحف) را بر داشته و در دست ديگرش نيز شمشيري (سيف) داشت و مي فرمود: أمَرَنا رسول الله صلى الله عليه وسلم أن نَضرب بهذا من عَدِلَ عن هذا . يعني: پيامبر خدا (صلی الله علیه وسلم)  به ما دستور داده است كه با اين شمشير گردن كساني را بزنيم كه از اين قرآن  سرپيچي نمايند  . [۱]

ابن تيميه می گوید: فالمقصود من إرسال الرسول وإنزال الكتب أن یقوم الناس بالقسط فی حقوق الله، و حقوق خلقه. يعني هدف از فرستادن پيامبران و نازل كردن (كتاب) اين است كه مردم جهت برپاي داشتن عدالت و دادگري در حقوق الله و حقوق بنده گان الله به پا خيزند .[۲]

ابن تیمیه باز می گویند: “ودين الإسلام: أن يكون السيف تابعا للكتاب، فإذا أظهر العلم بالكتاب والسنة وكان السيف تابعا لذلك كان أمر الإسلام قائما”  یعنی: و دین اسلام به این شیوه است که : شمشیرباید به همراه و تابع کتاب (قرآن ) باشد ، اگر علم با قرآن و سنت آشکار گردید و شمشیر نیز همراه و دنباله رواین دو بود ، در این صورت عمود و ستون دین پابرجامی ماند . فقوام الدين بكتاب يهدي و سيف ينصر وكفى بربك هاديا ونصيرا .

الله تعالی می فرماید:  وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ  وَمَا تُنفِقُوا مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ (انفال/۶۰)

در تفسير اين آيه، عقبة بن عامر از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنيده است كه بر روى منبر بعد از قرائت اين آيه سه بار فرمود:” ….أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ” [۳] آگاه باشيد كه براستى منظور از (قوه)، تیراندازی است. اين تفسير از جانب رسول خاتم صلی الله علیه و سلم در حقيقت نصى است در برابر کسانی که خیال می کنند ما عمر نوح داریم و ابتدا باید دههاسال و بلکه قرنها به آمادگیهای علمی، اقتصادی، تربیت و تزکیه درونی بپردازیم و دشمنان از علم و دانش و تربیت و مال ما به ترس و وحشت بیافتند و به ما حمله نکنند و… البته وقایع اندلس و سایر سرزمینهای مسلمان نشین واقعیت این توهم تلخ را به نمایش گذاشته است .

از حديث به درستی روشن است كه قوتى كه خداوند متعال براى آماده ساختن آن امر مى كند نيرو و قدرت مادى است كه شامل سلاحهاى مختلف تيراندازى و چگونگی به كارگيری و تمرين نمودن بر روى آن است . خلاصه مطلب اين است كه اهميت تمرينات نظامى از آنجا پيداست كه يكى از صورتهاى آمادگى براى جهاد است و جهاد، راه رهايى مسلمانان از خشم و غضب پروردگار متعال و راه خلاص شدن از زندگى ذلت بار و پستى است که امروز بسیاری در آن به سر می برند.

تمرين نظامى بر هر مسلمان مكلفى كه داراى عذر شرعى نباشد واجب است؛ چرا كه اين تمرين، مقدمه اى از مقدمات جهاد به شمار مى رود.  و در زمان ما جهاد بر همه ى مسلمانان فرض عين است. زمانی که جهاد فرض عین شود، ترك و رها نمودن آن از جمله ى گناهان كبيره می شود آن هم بدليل وعيد و تهديد شديدى است كه در اين مورد وجود دارد. بلكه از جمله ى هفت مهلكاتى است كه حديث نبوى به آن اشاره دارد. از اين جا پيداست كه تمرينات نظامى به دليل اينكه لازمه آمادگی براى جهاد فى سبيل الله است، واجب و ضرورى است. آن جهادى كه هر آن ممكن است بر مسلمان واجب و فرض گردد؛ و آنچه واجب جز بوسيله ی آن، واجب انجام نمى گردد، نيز واجب است.

شيخ صنعانى در شرح حديث عقبة بن عامر می گويد: فايده اى كه در حديث وجود دارد اين است كه قوه در آيه به تيراندازى تفسير شده است چرا كه در عصر نبوى تيراندازى متعارف، و شامل سلاحهاى مختلف تيراندازى بود كه عليه مشركين و یاغيان به كار مى رفت. همچنين از اين حديث تمرين نمودن تيراندازى استنباط مى شود چرا كه آمادگی همراه است با عادت نمودن، زيرا اگر كسى تيراندازى بلد نباشد مهيا كننده ى قدرت و نيرو براى جهاد ناميده نمى شود. خداوند متعال می فرماید: «وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ»( التوبه/ ۴۶)

خداوند متعال ترك آماده كردن ابزار و وسايل جهاد (و از جمله ى آن تمرينات) را از صفات منافقين قرار داده است. و اين چيزی است كه  صيغه ى امر در آيه ی «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» امر وجوبى است و آن هم به خاطر مذمتى است كه بر تركش وجود دارد، را تاييد و بر آن صحه مى گذارد. و اين مسئله نيز از گفتار پیامبر صلی الله علیه و سلم كه فرمود: «مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَغْزُ وَلَمْ يُحَدِّثْ نَفْسَهُ بِالغَزْوِ مَاتَ عَلَى شُعْبَةٍ مِنَ النِفَاقٍ» «کسی كه بميرد در حالى كه جهاد نكرده است و نيت جهاد نيز ننموده بر شعبه­اى از نفاق مرده است.» واضح و روشن مى شود. و گفتار ايشان كه فرموده است: «مَنْ عَلِمَ الرَّمْيَ ثُمَّ تَرَكَهُ فَلَيْسَ مِنَّا أَوْ قَدْ عَصَى» «از روش و سنت ما دور است و يا گناهكار است آنكه تيراندازى بياموزد سپس آنرا ترك كند.»

در شرح اين حديث امام نووى گفته است: «اين توبيخ شديد در مورد فراموشى تيراندازى بعد از يادگيری آن، در مورد كسى است كه اين كار را ياد مى گيرد سپس بدون عذر آن را ترك مى كند، كه اين حالت به شدت مورد كراهت قرار گرفته است.» اين وعيد در حــق كسى است كه تيراندازى را يـاد مى گيرد سپس بر تمرين نمودن آن مواظبت نمى كند تا اينكه آنرا فراموش مى كند پس حال كسى كه اصلا آن را نمى آموزد، باید چگونه باشد؟!

پس اين موردى کاملاً جدى است و شوخى و مزاحى در آن نيست. بر هر مسلمان واجب است تا به اندازه ی حداقل ممكن از تمرينات نظامى جهت آمادگی برای قتال برخوردار باشد، حتی اگر قتال در راه الله  توسط یک نفر  نیز صورت پذیرد باز مشروع است. خداوند متعال می­فرماید : « فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلا نَفْسَكَ وَحَرِّضْ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنكِيلا»  (نساء/ ۸۴ ) بر این اساس رسول الله صلی الله علیه وسلم به یادگیری فنون نظامی ( اسب سواری تیر اندازی و شنا ) به فرزندان نیز دستور اکید داده اند .

زمانی که امری واجب و ضروری می نمود رسول الله صلی الله علیه وسلم کسانی را جهت فراگیری آن امر می نمود و در این آموزش دین و مسلک یاد دهنده نادیده گرفته می شد چنانچه در جامع ترمذی از زید بن ثابت نقل می‏کند: «رسول الله مرا فرمان داد که زبان سریانی را یاد بگیرم». و امام شافعی نیز از اینکه علم پزشکی نزد نصارا محصور گشته نگران بودند و مسلمین ترغیب می کردند که آن را از آنها بیاموزنند و خود مستقل گردند .

«در این صورت آموزش نظامی به دلیل اهمیتی که از لحاظ «واجب عینی»[۴] بودن در« وضع موجود» دارد و به دلیل اینکه مقدمه ایست که تنها توسط آن یک واجب انجام می گیرد و از مفاسد و مشکلات عدیده جلوگیری می نماید، پرداختن به آن با حفظ ارزشهای اسلامی خود و بدون در نظر گرفتن باورها و دین آموزش دهنده،  واجب می باشد.»

آموزش دیدن و تمرين كردن در زمان قديم براى همه ى مسلمانان ميسر و آسان بود و آن هم به دليل ساده بودن سلاح جنگی از لحاظ كميت و كيفيت بود، اما همراه با پيشرفت اسلحه، آن هم با كشف باروت، و ظهور سلاحهاى كشنده و سنگين، حاكمان ظالم از ترس اينكه مردم آنان را مورد محاسبه قرار دهند، حمل كردن سلاح و تمرين بر آن را به گروه معينى از مردم كـه با آنان ولاء و دوستى داشتند و ارتش ناميده مى شدند، محصور نمودند. و پيوسته باقى مردم ازآن محروم بودند.

بلكه علاوه برآن مردم در بيشتر اوقات مقهور اين اقليت مسلح بودند و براى اينكه مردم اين مقهور بودن حقيقى كه شامل حالشان شده است را احساس نكنند حاكمان ظالم آنها را غرق تمامى آنچيزی نمودند كه آنها را از اين امر غافل سازد؛ از كشمکش كردن بر لقمه ی عيش و تجارت گرفته تا مشغوليت بر لهو و لعب و موسيقى و سرگرمى، و از مسابقات و رفتن به باشگاههاى ورزشى تا نيرنگهاى رسانه هاى جمعى و احزاب و انتخابات و رفتن به مجلس و در گیریهای لفظی عقیدتی و ديگر روشهاى شيطانى كه براى نيرنگ و گول زدن مردم مد نظرشان بود.

در این شرایط جدید که سابقه ی تاریخی ندارد چه باید کرد؟ اگر تطبیق و عملی نمودن یک واجب شرعی( مثل وضو) و فرض عین (مثل نماز) از کانال طبیعی اش صورت نگرفت باید به ترک واجب و فرض عین اقدام نمود یا به راهکار جدیدی پناه جست؟

براى شكست دادن اين سياستهاى شيطانى بر هر مسلمان ضرورى است كه هر فرصتى كه تمرين کردن برایش مهیا می شود را غنيمت شمارد و لازم است كه براى آن سعى و كوشش نمايد. خداوند متعال مى فرمايد: «وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا» (اسراء/ ۱۹) و هر كس كه (دنياي جاودانه‌ي) آخرت را بخواهد و براي (فراچنگ آوردن) آن، تلاش سزاوار آن را از خود نشان دهد، در حالي كه مؤمن باشد، اين چنين كساني، تلاششان بي‌سپاس (و بي‌اجر) نمي‌ماند . پس ترك تلاش و سعى در اين مورد، به این معنا خواهد بود كه آماده کردن ابزار براى جهاد ترك شده است. و اين از صفات منافقين است همان طور كه خداوند متعال مى فرمايد: «وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ»  (التوبه/ ۴۶)

زمانی که به این مرحله می رسیم «وضع موجود» راههای مختلفی را بر ما «تحمیل» نموده است ، در سرزمینی درهای جهاد و قتال بر کفارسکولار خارجی و مرتدین محلی باز است و محدودیتی در این زمینه برای ساکنین آن وجود ندارد و ملحق شدن به آن نیز برای کسانی که قصد هجرت به این سرزمینها را دارند مقدور می باشد . برای این دسته نیز باز درهای خیر و برکت باز شده است . اما در سرزمینهای مسلمان نشینی که فاقد این امکانات بوده و یا اینکه در دارالکفر یا حتی دارالحرب می باشند چگونه می توان با حفظ ایمان و باورهای دینی خود به این آموزشها و مقدمات جهاد دست یافت ؟ به دیگر سخن ما زمانی که در حالتهای مختلف قرار می گیریم نماز را به عنوان یک واجب عینی متناسب با آن حالات بر پای می داریم اما ترکش نمی کنیم ؛ حالا چگونه می توان در بسیاری از سرزمینها این «محدودیت » را به «فرصت» تبدیل نمود؟

شکی نیست که هر قول یا عملی که آگاهانه و از روی اختیار و آزادی عمل و بدون وجود مانع معتبري از جانب مسلمین صادر گردد که در آن نصرت کفر و شرک (منجمله قوانین سکولاریستی) و کفار و مشرکین(سکولاریستها، مرتدین، یهود و نصارا) بر علیه مسلمین صورت گیرد یکی از نواقض اسلام به شمار می رود که با اصل کفر به طاغوت در تضاد می باشد .

شکی هم وجود ندارد که نظامیان و نیروهای امنیتی کسانی هستند که با یاری و تأئید حکومتها ارکان حکم آنها تثبیت کرده و قوانین سکولاریستی و غیر شرعی را با زور اسلحه بر مردم تحمیل نموده و مسلمین مجاهد را به دلیل پرداختن به امر دعوت و جهاد در راه تطبیق قانون شریعت الله اسیر، زندانی ، شکنجه و به قتل می رسانند . بر این اساس حکم چنین اشخاصی همچون اربابان خطاکار، ظالم و طاغوتشان می باشد . الله متعال در این زمینه می فرماید:

  • إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ( قصص/ ۸(همانا فرعون و هامان و سربازان آنها خطاكار بودند
  • فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (قصص/ ۴۰(پس فرعون و سربازانش را فرو گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم بنگر كه فرجام كار ستمكاران چگونه بود
  • وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ (نساء/ ۷۶(و كسانى كه كافر شده‏اند در راه طاغوت مى‏جنگند.

در این صورت حتی پوشيدن لباس مخصوص جنود طاغوت و سکونت در مراکز مسکونی کفار و حضور در مراکز اداری و خدماتی آنها به صورت دلبخواه و اختیاری نیز جرم است، چون شخص با انجام چنین اعمالی نه تنها به طاغوت کفر نورزيده بلکه با قرار گرفتن در صف آنها و زياد کردن تعداد آنها، به طاغوت ياري نيز رسانده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند:

  • من تکثّر سواد قوم فهو منهم.هر کس تعداد افراد قومي را افزايش دهد حکم او به مانند حکم آنهاست
  • من تشبه بقوم فهو منهم. هر کس خود را به قومي شبيه کند، حکم او به مانند آنهاست

علاوه بر آن هر گونه تعهد به یاری رساندن کفار و مشرکین بر علیه مسلمین،هر چند تعهد کننده در تعهد خود صادق نباشد، باز جرم بزرگی در حد کفر است . الله متعال در این زمینه چنین مسلمانان مجرمی را به مجرد دادن چنین تعهدی «برادران کفار» معرفی نموده و می فرمایند: أَلَمْ تَر إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِن قُوتِلْتُمْ لَنَنصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ) حشر/ ۱۲)   در تمام این موارد ضرورت از موانع کفر محسوب نمی گردد، بلکه اکراه مانع کفر است که آن هم در شرايط این انسانهای مختار وجود نداشت.

با در نظر گرفتن چنین«خطراتی» و جهت رسیدن به چنان «هدفی» ،علمای منبر توحید و جهاد با تأئید دیگر علماء چون ابومحمد مقدسی و ابوقتاده فلسطینی و غیره فتوای ابوبصیر طرطوسی در مورد دخول به ارتش و دیگر ارگانهای نظامی کشورهای کافر خارجی و طواغیت را ارائه داد که در این زمینه می گوید:” با اطمینان کامل می گوییم که هر کس به ارتش چنین حکومت هایی، از روی اختیار و به نیت اطاعت از تمامی اوامر آنان از جمله جنگ ومبارزه با اسلام ومسلمین، ملحق شود، این کار او کفراست وچنین شخصی مانند خودشان کافر به حساب می آید.و اما کار در پلیس راهنمایی ورانندگی: اگراطمینان داشت که کارش از وظیفه مواظبت از عبور ومرور تجاوز نخواهد کرد و موجب فعل حرامی نخواهد شد و سبب یاری دادن کفار علیه مسلمین نخواهدبود، امید دارم که در این کار إن شاء الله مشکلی نباشد چرا که شغل پلیس راهنمایی ورانندگی، موجب حفظ سلامت عموم مردم است»” [۵]
در مورد حکومتهایی که طاغوتها و متحدین کفار سکولار خارجی بر آنها مسلط می باشند باز می بینیم دقت نظرهایی در این زمینه صورت گرفته و متناسب با «وضع موجود» و «شرایط خاص» آن جوامع «راهکارهایی» از جانب «علمایی که به اوضاع داخلی آن مکان آگاه تر هستند» ارائه گشته است. منجمله ابوعمر البغدادی رحمه الله با آنکه در کفر و ارتداد سران حزب اسلامی اخوان الشیاطین شک نداشت اما کفر سران اینگونه احزاب را مستلزم کفر کل افراد نظامی منتسب به آنها اعم از سربازان یا افراد معین نمی دانست و موانعی قائل بود که عده ای از علماء یکی از این موانع را اکراه دانسته و گفته اند:  ” بسیاری از افرادی که به خدمت سربازی برده می‌شوند، مکره بالقوه بوده و آنها از این نیروها و اربابان آنها بیزارهستند. اگر مخیّر باشند به آنها نمی پوندند و اکراه، مانعی از موانع تکفیر است.

اگر گفته شود: اینها مکره نیستند زیرا می‌توانند هجرت کرده و از سلطه طاغوت خارج شوند و…پس عذری برای آنان، وجود ندارد،می‌گویم : شکی نیست هر شخصی، جهت دوری از اکراه طواغیت، توانایی هجرت یا یافتنِ مکانی امن برای خود را داشته باشد، جهتِ فرار از مُکرَه شدن، هجرت بر او واجب می گردد… اما حقیقتا اگر ما این هجرت کردن را بر میلیون ها نفر تعمیم دهیم و آنها را ملزم به این کار گردانیم، وهرکس هجرت نکرد را کافر، به حساب بیاوریم، امر ساده ای نیست.!
یکی از مشکلاتی که در راه هجرت پیش می‌آید این است که بسیاری از آزادی هایی که سفر، نیازمند آن است، بدون داشتن پاسپورت و ویزا، ممکن نیست و این دو تنها با گذراندن امر سربازی اجباری به دست می آیند . بنابراین مسلمان مهاجردراین زمان حتی اگر از دار الکفر شدید به دارالکفر ملایم واز دارالظلم شدید به دارالظلم اندک نیز برود … پس او از فساد بزرگتر به فساد کوچکتر منتقل می‌شود و این برایش خیر است اما کسب این خیر هم باز با گذراندن دوران سربازی میسر است…
این (امر)، واقعیتی است که در نظر داشتن و مراعات آن، به هنگامِ درخواستِ هجرت از مردم یا صادر کردنِ حکم بر آنان در صورتِ امتناع از هجرت، الزامی است.بر این اساس پروردگارمان درمورد مستضعفان می فرماید: ‏« إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَلاَ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً ‏ ‏ فَأُوْلَئِکَ عَسَى اللّهُ أَن یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَکَانَ اللّهُ عَفُوّاً غَفُوراً »  (نساء/ ۹۸ و ۹۹)
ای بنده خدا بر تو آسان است که به مردم بگویی هجرت کردن بر شما واجب است! اما اگربه تو گفته شود: چگونه، وکی و از کجا…سریعاً خود را از پاسخِ کل این سؤالات عاجز می‌یابی…وخصوصاً اگر این سوالات درخصوص میلیون ها نفر از مردم باشد!! فقیهانه و عالِمانه نیست که این مسئله، به صورتِ مطلق بیان گردد، بدون اینکه آثار و نتایج آن و امکانِ تحقق و میزان واقعیت آن و موافقتش با مقاصد عامه ی شریعت آسانگیر، در نظر گرفته شود” !! [۶]
همین شخص در مورد اهل سنت ساکن در حکومت شیعه مذهب ایران نیز  فتواهایی صادر کرده است که در پاسخ به استفتای بعضی از جوانان کورد که می خواهند به جای سربازی رفتن، سرباز معلم بشوند و بایستی دوره ۳ ماه آموزشی نظامی را طی کنند، می گوید: «این دوره آموزشی ان شاالله مشکلی ندارد، خصوصاً که درآن، خدمت به مردم نیز وجود دارد به این شرط که کاری مخالف عقیده آنان صورت نگیرد».

بدون شک با آنکه هر شخصی می تواند کلیاتی در مورد جوامع مختلف بیان کند اما با این وجود درک«وضع موجود» و «شرایط خاص» آن جوامع از جانب «علمایی که به اوضاع داخلی آن مکان آگاه تر هستند» بهتر از سایرین صورت می پذیرد . توضیح اینکه مساله ی رفتن به سربازی ( یا به قول مردم اجباری) یکی از مسائل رایجی است که ذهن تمام جوانان حکومت شیعه مذهب ایران و بخصوص اهل سنت را به خود مشغول کرده است . قبلا به میزان اهمیت آموزشهای نظامی و تبدیل «تهدیات» به «فرصت» صحبت رفته بود . حالا حکومت شیعه مذهب ایران تصمیم گرفته است که این آموزشها را به صورت اجباری به تمام ساکنان کشور خود بدون در نظر گرفتن زبان و مذهب و حتی دین ارائه دهد . آیا این برای اهل سنت یک «تهدید»  است یا «فرصت»؟

  • در حکومت شیعه مذهب ایران شخص مکرَه (مجبور شده) چه شیعه یا سنی، مطمئن است و یقین دارد که اگر از انجام سربازی خودداري کند، تمام تهدیدات و محرومیتهای اجتماعی و اقتصادی و هویتی عليه او عملي و آینده ای که قرار است در خدمت به اطرافیانش باشد تباه مي شودو چنانچه عواقب چنین تهدیداتی در حق شخص (زندانی و سلب هویتی و محرومیت از امکانات اجتماعی و اقتصادی و پاسپورتی و…) قابل تحمل باشند اما مفاسدی که به صورت عموم دامنگیر جامعه ی اهل سنت می گردد غیر قابل تحمل بوده و بیشترین صدمات را بر پیکره ی آن وارد می کند .
  • و نکته ی دیگر اینکه شخص مکرَه (مجبور شده) حق انتخاب دیگری ندارد و بیشتر از آنچه که به آن مجبور شده را انجام نمی دهد . مکرِه (مجبور کننده) نیز تا به حال ثابت کرده است که در این کار اجباری بیشتر از آنچه که تا به حال برای یک شیعه قرار داده برای یک سنی قرار نداده است[۷] و کاملا قادر به اجراي تهديد خود در برابر شخص خطاکار بوده و شخص مکرَه (مجبور شده) قادر به دفع تهديد نیست حتي بوسيله فرار. چون در دایره ی حکم آن زندگی می کند و قادر به رفتن به مکانی خارج از دایره ی نفوذ ان نمی باشد .

عدم مشارکت در این دوره ی آموزشی چند مرحله ای ۱۸ ماهه یا دو ساله علاوه بر آنکه «فرصت» یادگیری آموزشهای نظامی را از شخص مسلمان می گیرد، بلکه علاوه بر آن نرفتن به سربازی در حکومت شیعه مذهب ایران تنها مفاسد و ضررش متوجه فرد نمی گردد، بلکه خانواده و در صورت کلان ،حتی کل اهل سنت را در معرض ضرر و تهدید قرار می دهد چون با حضور افراد غیر متخصص غیربومی انواع سوء استفاده، فساد و ظلم و جهل و …. افزایش یافته و با حضور غیر بومی ها در میان آنها  چند دستگی و تفرق جزء لاینفک می گردد.

به عنوان مثالی زنده، در تمام روستاها و شهر های هورامان و اکثر شهر ها و روستای مناطق کرد نشین غیر از مراکز نظامی و امنیتی، سایر مراکز علمی چون مدارس، ادارت، مراکز بهداشتی و درمانی و…. کلا از وجود غیر بومی ها تخلیه شده و خود اهل سنت مقیم آن مناطق عهده دار امور خود هستند . در حالی که اکثر شهرهای اهل سنت جنوب ایران به دلیل عدم وجود متخصصین بومی در اکثر امور داخلی خود وابسته به نیروهای غیر بومی شیعه مذهب می باشند .  آیا در رفتن به مدارس دولتی حکومت شیعه مذهب ایران و کسب علم و تخصص و سپس مراجعه به میان اهل سنت خدمت و نفعی به عقاید و باورهای مردم و کم شدن ظلم و تعدی به آنها به دست آمده است یا زیان ؟ این را مردم بهتر از همه لمس کرده اند . در حکومت شیعه مذهب ایران تنها از طریق انجام آموزشهای نظامی  وسربازی می توان به  تمام این امتیازات برای اهل سنت دست یافت .

در این صورت چنانچه شخص اهمیت و جایگاه آموزشهای نظامی را در این «شرایط خاص»درک نکرد، باز در بدترین برداشت، می تواند با بهره گیری  از نصوص و قواعد شرعى دیگر از جمله ى: قاعده «الضرر الأشد يُزال بالضرر الأخف» یعنی: «ضرر شديدتر توسط آن ضرر خفيف تر از بين برده مى شود.» طی نمودن این مدت را جهت خدمت به مسلمین  بر خود آسانتر گرداند و بديهى است كه اگر مسئله اين چنين مطرح شود، در نتيجه «مفاسد و صدمات وسیع بر اهل سنت » كه ضرر آن بيشتر و شديدتر است بواسطه ى طی نمودن شرایط خاص آموزشهای نظامی سربازی كه ضررش كمتر و خفيف تر است دفع مى شود. اين قاعده گاهي اين گونه مطرح مى شود: «يُختار أهون الشرين» یعنی: «از دو شر، سبكتر آن انتخاب مى شود.»

در هر دو صورت طبق حديث «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَإِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى» هرگاه نيت تو خير و نيك باشد بدين معنا كه تلاش كنى آيين خدا برتر و بالاتر باشد، ماداميكه چنين باشى فساد آموزش دهنده  و معلم موجب ضرر تو نمى گردد.البته علاوه بر آنچه ذکر شد در میان علمای اهل سنت ایران که از نزدیک با این اتفاق روبرو هستند دیدگاههای مختلفی ارائه گردیده است که منطبق با «وضع موجودی» است که هر عالمی از دیدگاه خود به آن رسیده و بررسی کرده است، در صورت عدم صحت هر دیدگاهی، چنانچه شخص به اصول و عقاید پایبند باشد، تبدیع و تکفیر نمی گردد بلکه تنها به نقد فتوای او بسنده می شود  :

  • عده ای بر این باور اند که : از نگاه اهل سنت شیعه ی جعفری مذهبی از مذاهب اسلامی است و سرزمینی که بر اساس فقه یکی از مذاهب اسلامی اداره گردد دارالاسلام محسوب می گردد. اهل سنت در مسائل عمومی (مثل سربازی و…) تابع سیاستهای کشوری بوده و در امور شخصی از مذهب خاص خود پیروی می کنند .
  • عده ای دیگر با آنکه تشیع را مذهبی از مذاهب اسلامی می دانند [۸]، شیعه را به عنوان یک رقیب درجه اول در نظر گرفته و بر این باورند که : باتوجه به اینکه نزدیک به ۸ میلیون جوان اهل سنت در ایران وجود دارد و سربازی رفتن در ایران برای جوانانی که به ۱۸ سال رسیده اند الزامی و اجباری بوده و فرد مکره ، در صورت امتناع از رفتن به سربازی، علاوه بر آنکه از بسیاری از حقوق شهروندی خود محروم می شود و عملاً هویت قانونی خود را از دست می دهد چنانچه از نظر علمی در جاتی را سپری نموده باشد باز نمی تواند به مردم اهل سنت خود خدمتی نموده و مانع حضور غیر بومی ها در منتطقه گردد، سربازی رفتن برای او، در صورتی که به هویت دینی اش توهین نشود و شخص آزادانه بتواند شعائر دینی خود را انجام دهد و در جنگ با مسلمین به کار گرفته نشود مجاز می باشد. بنابراین  بنا به ضرورتي که قايل هستند فتواي مباح بودن سربازی را داده اند.
  • گروهی دیگر از برادران نیز وجود دارند که هر گونه مشارکت در آموزشهای نظامی و مدیریتی چند ماهه ی سربازی برای اهل سنت در حکومت شیعه مذهب ایران را باعث «تقویت نظام» دانسته و آن را بر علیه منافع اهل سنت قلمداد نموده و حرام می دانند و حتی تا مرحله ی تکفیر انجام دهنده ی آن نیز پیش رفته اند .

در تبیین دیدگاه این برادران گرامی می توان به دو نکته ی اساسی اشاره کرد:[۹]

  • آموزشهای نظامی دوره ی چند ماهه یا دو ساله ی سربازی که در حکومت شیعه مذهب ایران صورت می گیرد، بر خلاف سایر کشورهای عربی و حتی کشور افغانستان، با آنکه داوطلبانه نیست، اما کل این دوران را آموزشهای مقدماتی، پیشرفته و چند ماه آخر آن نیز به عملی نمودن این آموزشها سپری می شود که کل این دوره برای دولت هزینه بردار بوده و سود نظام بسیار کمتر از نفعش می باشد . پس بیشترین سود به خود شخص بر می گردد و خود شخص از خیلی جنبه ها تقویت می گردد؛ و به قول مردم، از آن خامی بیرون آمده و پخته می گردد .
  • علاوه بر آن، مسأله «تقویت نظام»، تنها سربازی را در بر نمی گیرد؛ بلکه کل زندگی اهل سنت در سراسر دنیا را نیزدر برمی گیرد. و اگر دقت نشود و زیاده روی گردد به نحوی تمام فعالیتها و شغلهایی که به هر نحوی (مستقیم و یا غیر مستقیم) به تحکیم و تقویت این نظام می انجامد کفر بوده و فرد مورد نظر کافر محسوب گردد [۱۰]، بسیار از شغل های امروز منجر به کفر می شود( به طور مستقیم و یا غیر مستقیم) برای مثال:
  • استفاده از سایتهایی چون گوگل و فیس بوک و…. که تمام سود آن به جیب کفار و مشرکین محارب رفته و بخشهای زیادی از سود آن نیز به عنوان مالیات در اختیار آمریکای سکولار (دشمن شماره یک مسلمین) قرار می گیرد و همه ی ما می دانیم که آمریکا این پولها را چگونه مصرف می کند.
  • استفاده از امتیاز آب و برق و گاز و تلفن و بلیط اتوبوس و قطار و هواپیما و جواز کسب و … و حتی خرید شارژ تلفن همراه و اینترنت و…. چون مالیات پرداخت می شود و می دانیم که در برنامه ی بودجه ی سالانه ی ایران نزدیک به یک سوم هزینه های این نظام از طریق مالیاتها تامین می گردد .
  • کار کردن در بخش اقتصادی چون به تقویت اقتصاد و پابرجا ماندن نظام می انجامد
  • کار کردن در بخش آموزشی(اعم از تدریس و تعلیم و…)چون روش تدوین شده این نظام را در پیش گرفته است
  • کار کردن در بخش کشاورزی و صنعت که در نهایت منجر به پویایی و پیشرفت جامعه می شود و به تبع آن نظام پیشرفت کرده و مستحکم تر می شود
  • درس خواندن و در نهایت تبدیل به فردی موثر برای اصلاح و تقویت نقاط ضعف جامعه نیز در همین مقوله قرار می گیرد چون در نهایت این امر منجر به تقویت نظام و حکومت میشود.
  • و….

در تمام این حالات با آنکه یک شخص لباس سربازی به تن نکرده و خود را شبیه آنها نکرده است اما با این وجود در منظومه و دایره ی این نظام و برنامه های آن مشغول فعالیت و زندگیست و با آنکه ممکن است هدف شخص از انجام این فعالیتها تنها منافع شخصی باشد اما  در نهایت به تقویت و کمک نظام منتهی می شود .

همین برادران ما جهت برون رفت از این مسأله ی آموزش نظامی دوران سربازی، راهکاری پیش نهاد کرده اند مبنی بر اینکه  :” بر فرد مسلمان واجب است تا جايي که مي تواند اين سربازی  را بوسيله آشنا يا واسطه يا پول از خود دفع کند و گوش به سخن افرادي که اين کار را رشوه مي دانند، ندهد.”

به نظر بنده برادران ما با ارائه این پیشنهاد، علاوه بر آنکه  فرد مسلمان را از فواید  این «حداقل» آموزشها و آمادگیهای نظامی محروم می کنند، بلکه باعث «تقویت» بنیه های اقتصادی ارتش و بالطبع نظام می گردند . سرباز در حکومت شیعه مذهب ایران  بیشتر عامل مصرف اموال دولتی و تحمیل هزینه ی اقتصادی بر حکومت است تا اضافه نمودن قدرت دولتی؛  به همین دلیل است که جهت تقویت پایه های اقتصادی دولت و نیروهای نظامی طرح فروش دوران سربازی و دریافت پول از واجدین شرایط را مطرح کرده اند . چون با پولش خدمت بیشتری به نظام و اهداف نظامی آن می شود .

من به این دسته از برادران ارزشمند و همسنگران مجاهدم عرض می کنم که اصل برای ما حضور در میدانهای جهاد با کفار اشغالگر سکولار خارجی به رهبری امریکا و مرتدین محلی آنهاست که هم اکنون یک فرض عین گشته است؛ و پرداختن به گذراندن دوره های آموزشی نظامی در «حالتهای خاص و ویژه» امری «فرعی و استثنائی» است که باید با سعه ی صدر با آن برخورد نمود و به آسانی درهای تبدیع و تکفیر مخالفین را نگشود . به یاد آوریم که امام شهید- بإذن الله – اسامه بن لادن تقبله الله، با فتوای علمای رسمی دستگاه فاسد آل سعود چون ابن باز و ابن عثیمین  که حضور در ارتش آن زمان حکام عرب منجمله آل سعود را مجاز دانسته و حکومتهای عرب را نیز مسلمان می دانستند چگونه بر خوردی داشتند؟ این بزرگوار و سایر هم مسیران مجاهدش هرگز اقدام به تکفیر و تبدیع آنها نکردند بلکه تنها به رد فتوای آنها و روشنگری در این زمینه اکتفا نمودند .

برادران گرامی و ارجمند: دنیای مدرن امروز با دنیای ارباب رعیتی قرون گذشته تفاوتهای اساسی دارد و چنانچه برداشت و درک صحیحی از قوانین شریعت الله و «وضع موجود» نداشته باشیم ممکن است که  به عقاید و هویت توحیدی خود و سایر مسلمین صدمات جدی برسانیم . و با ضد و نقیض گوئیهای خود و عدم تطابق آن با «وضع موجود» مسلمین، به صورت غیر مستقیم به  تقویت دین سکولاریسم یاری رسانده و پرچمدار مبارزه ی جاهلانه با قوانین شریعت الله  و کمک به  تفرق آشکار در جامعه شویم؛ و این یک فاجعه است.

 والله غالب على أمره ولكن أكثر الناس لا يعلمون

برادرتان ابوحمزه المهاجر هورامی

۳۰/۱/۱۳۹۶ه.ش

 

 

……………………………………………………………

[۱]ابن تيمية ،  قواعد الملة و مقاصد الدين ، (ص۶۴۱) / باب تفسير اية لقد أرسلنا رسلنا بالبينات

[۲] ابن تيمية  ، مجموعة الفتاوى ، (ج۲۸/ ۲۶۳) كتاب الجهاد .

[۳] مسلم ، الترمذي ، أبو داود ، ابن ماجة ، الدارمي

[۴] فرض عین:  به فرضی گفته می شود که بر هر مسلمانی واجب است؛ آنرا خودش، مانند نماز و روزه، انجام می دهد. علماء گفته اند در سه حالت جهاد واجب و فرض عين می شود :

۱-         زمانی که کفار به سرزمين معيني حمله ور شود بر اهل آن شهر جنگیدن واجب است زیرا دفاع از نفس واجب است .

الله سبحانه می فرماید:  وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبِّ الْمُعْتَدِينَ  (بقره /۱۹۰).

۲-         زمانیکه دو لشکر اسلام وکفربا هم روبه رو شدند دیگر حق نداری به معرکه پشت كني

خداوند مي فرمايند:  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفاً فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَارَ ٭وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاء بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ  (انفال/ ۱۵،۱۶)

۳-         زمانی که ولی امر مسلمین گروهی را موظف کرد به اینکه برای جهاد به منطقه ای بروند ، اطاعت دستورش واجب است.

بدون تردید، در وضع موجود ، دفع دشمن سكولارکافر و متحدین آن واجب ترین امر پس از ایمان آوردن است؛ همان گونه که شیخ الاسلام ابن تیمیه (رحمه الله) گفت : فالعدو و الصائل الذی یفسد الدین و الدنیا لا شیء أوجب من بعد الایمان من دفعه . دشمن مهاجمی که دین و دنیا را به فساد و تباهی می کشاند، پس از ایمان آوردن چیزی واجب تراز دفع کردن و راندن او نیست. كسانى كه قائل به وجوب جهاد بر زن در تمامى مواضع جهاد عينى هستند، آن را از اين قاعده ی فقهى گرفته اند كه می گويد: فرضهاى عينى بر هر مسلمان مكلف كه بالغ و عاقل است واجب است بدون اينكه بين زن و مرد تمايزى باشد، همانطور كه امام كاسانى از فقهای احناف و رملى از فقهای شافعی نقل كردند.

[۵] آرشیو سایت توحید وجهاد-فایل ۱۳۱۲۷۴۷۷۶۰

[۶] مسائِلُ هامَّة فی بیانِ حالِ جیوشِ الأُمَّةِ . در اینجا که به آراء کسانی چون ابوبصیر استناد می شود به دلیل شخص ابوبصیر نیست بلکه به این دلیل است که در آن زمان تا کنون کسی از علماء منبر توحید و جهاد و سایر منابر با این دیدگاه مخالفتی نشان نداده اند و سکوت آنها در این زمینه ی خاص نشانه ی تأئید بوده است .

[۷] البته در طی این دوران، شرکت در مراسمهای عبادی مختص اهل تشیع برای اهل سنت اجباری نیست و چنانچه استثنائا(همچون تخلفات دیگر ادارات دولتی در کشورهای مختلف) اجباری صورت پذیرد امری شخصی  بوده و بر خلاف قوانین نظامی آنها می باشد .

[۸] اما بدون توجه به اینکه یهود و سکولاریسم و متحدین محلی آنها دشمنان و رقیب شماره یک مسلمین هستند

[۹] چرا بیشتر بر روشنگری دیدگاه این عزیزان تأکید می شود؟ چون من با این طائفه در یک مسیر و در یک سنگرم در برابر دریایی از کفر و ارتداد .

[۱۰] در حالی که هر فردی که مرتکب کفر شد کافر نمی گردد.

13 دیدگاه در “چگونگی انجام آمادگیهای نظامی به عنوان یک واجب شرعی در جوامع مختلف موجود”

  1. قبل ازاسلام قبیله های متفرقی بودیم
    که گوسفندمیچراندیم اسلام آمدوامتی ازماساخت
    که چوپان امت هاشدیم

    امادین مان راترک کردیم وگوسفندانی شدیم
    که امت هاچوپان ماشدند

    به الله سوگند عزتی برای مانیست مگر با بازگشت به دین

  2. تنها حسن جناب ابو حمزه برای دوله ای ها این است که دوله رو قبول دارد
    اگر غیر این بود تا الان هزار بار توسط خودشان تکفیر میشد
    واقعا بی انصافی نیست ب خاطر همین فتاوا کلی عالم رو تکفیر کنند و شما سکوت میکنید در مقابلشان؟

  3. السلام علیکم
    من این مطلب را برای سایت تمکین فرستاده بودم مدیریت سایت تمکین این جواب را برایم فرستاده بود :
    .
    علیک السلام و رحمه الله.. ممنون برادر گرامی
    شیخ عبدالقادر عبدالعزیز در کتاب “عمده” بیان می دارد که اعداد و آماده سازی بدنی و ورزش و … برای شرکت در جهاد از واجبات است و لو در اتاقی کوچک باشد . اما هدف وسیله را توجیه نمی کند و کسب این آمادگی از طریق سربازی کردن برای کفار حرام و بلکه کفر است.. لزومی ندارد که برای اعداد و آماده سازی حتما برای کفار سربازی کنیم!!!.. سربازی و حکم آن که کفر می باشد بسیار واضح بوده و اگر لازم داشته باشید حکم سربازی رو برایتان ارسال خواهیم کرد.. جزاک الله خیرا

  4. سلام
    برادران اگر دقت کنند متوجه می شوند که در اینجا منظور فقط قوی نمودن جسم با ورزش نیست تا در یک اتاق کوچک انجام شود . این دیگر چه جوابی است که این دوستمان در سایت تمکین داده است ؟ من تعجب می کنم !!!

    … این برادر منظورش از اینکه هدف وسیله را توجیه نمی کند چیست؟ ما وقتی به پزشکی نیاز داریم چه اشکالی دارد این آموزش را پیش یک مسیحی ببینیم یا یک یهودی یا حتی یک سکولاریست کمونیست یا یک سکولاریست کمونیست؟!! آیا اگر هدف ما اموزش پزشکی باشد و بعد پول بدهیم و این آموزش را نزد یک کافر ببینیم ما دچار کفر شده ایم ؟!!!!
    این دوستمان دلیلشرا بفرستد بهتر است . به نظر من این دوستان خییییییییییلی در اشتباه تشریف دارند .

    1. کاک عبدالله منطق شما بسیار به منطق اخوان نزدیک است
      ما هدفمون تشکیل دولت اسلامی است پس چه اشکالی داره از طریق پارلمان که کافر شدن به قانون شریعت است اون رو به دست بیاریم؟؟
      در مورد سربازی هم که کفر است همین صدق میکند و اینکه اموزش ببینیم اصلا کفر رو توجیح نمیکنه

  5. سلام برادر کیومرث
    برادر گرامی قیاس ورود به پارلمان کفری سکولاریستها که امری اختیاری و کفر بواح است با آموزش پزشکی، مهندسی، فنی و نظامی بسیار متفاوت است . بخصوص اگر این آموزش اجباری هم باشد .
    نکته ی مهم اینکه آموزش کلید قتال است . برادران ما د رعملیات ۱۱ سپتامبر که ۵ میلیون دلار هزینه در بر داشت آموزشهای خلبانی و شیوه ی کنترل هواپیما را از چه کسانی یاد گرفتند و در کجا؟ به نظر شما در یک اتاق و از طریق ورزش و قوی کردن جسم بود ؟!!!
    نکته ی دیگر اینکه با چه دلیلی آموزش نظامی نزد شیعه و یا کفار اصلی را کفر می دانید در حالی که رسول الله صلی الله علیه و سلم صحابی خود زید را برای یادگیری آموزش طرز کار با منجنیق و آموزش زبان عبری نزد یهودیان فرستاد . ؟!!
    و آخرین نکته اینکه قاعده این است که «ونُكفّر من كفره الله ورسوله» حالا دلیل شرعی شما برای کفر اینهمه اهل سنتی که به سربازی می روند چیست؟ و راهکار شما برای «وضع موجود » اهل سنت ایران چیست؟

  6. پس اساسا بخاطر اینکه ایران یک حکومت مذهبی است
    این امتیاز که جائز است در ارتشش آموزش دید رو براش قائل نیستید
    بلکه برای تمام حکومت های رده این امر رو جائز و پسندیده میدونید؟
    یا من اشتباه متوجه شدم

    1. برادر لطفا این شاخ و اون شاخ نپر !!!!
      اول جواب سوال بنده رو بده بعد سوال مطرح کن .
      همینجوری که نمیشه یه حرفی رو پرت کنی و بری دنبال یه حرف دیگه .

      1. خیر قصد بنده این نبود
        فقط صحبت هاتون جنبه ی دیگری به این فتوا داد
        زیرا من تصور می کردم این امر فقط برای سربازی در ایران باشد
        درضمن صحبت های شما ایجاب میکند سوالاتی رو مطرح کنم
        اولا وقتی می گید پارلمان امری اختیاری است پس یعنی در اینجا فرق قائل هستید
        بین سربازی اجباری و اختیاری…وقتی اصل موضوع کفر نیست از نظر شما دیگر اختیاری و اجباریش فرقش چیست؟؟
        دوم اینکه : شما سوال رو طوری مطرح می کنید جواب مورد نظرتون به دست بیاد
        درسته که آموزش دیدن یا پوشیدن لباس سربازی کفر نیست
        اما آیا سربازی صرفا به آموزش ختم می شود و افعال کفری دیگر رو در نظر نمی گیرید؟
        آیا سرباز اختیار این را دارد که در کدام بخش از نظام خدمت کند ؟؟
        از قتال با اهل سنت گرفته تا دستگیری مخالفین یا خدمت در زندان ها (که انواع جنایت هارو مرتکب میشوند) اگر دستور داده شد باید بپذیرت و اختیاری از خود ندارد
        همین تحت امر و فرمان در آمدنشان و اجرای قوانین وضعی محافظت از شخصیت های مهم حکومتی و غیره ولا و کفر محسوب نمی شود؟

  7. سلام برادر
    کیومرث گرامی مسأله در اینجا میزان اهمیت «آموزش»ه که میشه در وضع موجود اونو از هر کسی یاد بگیری . و این آموزش دیدن نزد کفار و منافقین و…. کفر نیست . ما حتی در صرف و نحو و بلاغه هم از کفار «آموزش» می بینیم ک در کلاسهایشان شرکت می کنیم حالا چه رسد به امور واجب تری چون پزشکی و مهندسی و …. و مهمتر از تمام اینها «آموزش» در زمینه ی نظامی .
    در ایران کلا دوران سربازی «آموزش» محسوب میشه ، «آموزش» تئوریک بعد «آموزش» آشنائی با امور نظامی و انواع اسلحه و در نهایت پراکتیک یا «آموزش عملی» که در تمام رشته های دنیوی مثل پزشکی و مهندسی و غیره هم وجود دارد .
    یک دانشجوی رشته ی پزشکی دورانی را در بیمارستانهای کفار و جهت تداوی کفار می گذراند و ممکن است یکی از این کفار یک نظامی ارتش کفار باشد که پس از تداوی بیاید و مسلمین را بکشد و…
    لطفا جایگاه مسأله «آموزش» رو از نگاه شرعی و به صورت وسیع بررسیش کن .
    نکته ی دیگه اینکه اگه این «آموزش»شما رو قانع نمی کنه به مسأله ی اختیاری یا اجباری بودن بخشی از این «آموزش» پرداخته میشه . مثل همون دانشجوی پزشکی و مداوای کفار
    . نکته ی دیگر اینکه در هیچ جای دنیا محافظت از شخصیتهای مهم حکومتی و غیره را سرباز بر عهده نمی گیرد بلکه نیروهای ویژه هستن و ….

  8. صلح در افغانستان از مسیر جنگ عبور نمی کند
    هر زمانی که مسأله صلح مطرح می شود بجای توجه بر موانع اصلی، بیشتر بر قضایایی خیالی توجه صورت می گیرد. از ایجاد شورای عالی صلح و کنفرانس های منطقه ای و جهانی گرفته تا افزایش نیروی خارجی برای مهارِ جنگ، همه و همه از تلاش های اند که در بیشتر از یک و نیم دهۀ گذشته تاکنون بی تأثیر بوده است.
    بارک اوباما پس از روی کار آمدن اش به ریاست جمهوری امریکا تلاش نمود تا تعداد نیروهای نظامی امریکا را ظاهرا برای پایان جنگ به یک صدهزار تن افزایش دهد، تا با این استراتیژی امنیتِ افغانستان را برای نیروهای بومی واگذار کند. وی در هشت سالِ کاری اش نه تنها این که بر جنگ پایان نبخشید، بل میراث وی بحرانیست که روزانه جان ده ها تن از نظامیان و غیر نظامیان را قربانی می گیرد.
    اخیراً “جان ساپکو” بازرس ویژه امریکا(سیگار) طی گزارشی اعلام داشت: «در سه ماه نخست سال جاری(۲۰۱۷) به تعداد ۸۰۳ تن از نیروهای نظامی افغان کشته شده اند.» این آمار غیر از کشته شده گانِ قول ادروی ۲۰۹ شاهین در ولایت بلخ می باشد. دونالد ترامپ اما بیشتر بر تشدید جنگ تمرکز دارد تا صلح و ثبات؛ آنچه که در بیشتر از شانزده سالِ گذشته در حد رویا باقی مانده است.
    با این همه کمتر از ۶۰ درصدی جغرافیایی افغانستان در دست دولت قرار دارد. چند روز قبل روزنامه امریکایی “واشنگتن پوست” طی مطلبی گزارش داد: «در اوایل سال ۲۰۱۷م دولت افغانستان حدود ۵۲ درصد از خاک کشور را در کنترول دارد و مابقی در اختیار مخالفان مسلح می باشد.»
    پس از تشکیل حکومت وحدت ملی گمانه زنی ها بر این بود که دولت-بر خلافِ حکومت قبلی- بتواند بر مشکلات امنیتی پیروز شود، اما دیده شد که بحران از پسی بحران در حالِ بیشتر شدن است.
    گسترش فساد اداری، فرارِ نسل جوان به خارج از کشور، افزایش ۱۰ درصدی مواد مخدر و افزایش ۴۳ درصدی کشت تریاک، و سرانجام اختلافاتِ درون حکومتی از جمله عمده ترین مشکلاتی اند که دولت نه تنها قادر بر جلوگیری از آن ها نیست، بل توانمندی مقابله با هیچ یکی از مشکلات یاد شده را ندارد.
    نگران کننده تر از آن این که، در این اواخر گفته می شود شرایط تقابلِ خطرناک تر از تقابل هندوستان و پاکستان پای کشورهای بزرگ همچو روسیه و امریکا را به عنوان دو رقیب دیرینه به افغانستان کشانیده است، و این نشان دهنده وضعیت شکننده ی آینده می باشد.

  9. اهای
    کجاست صالح فوزان!
    کجاست علماء سوء!
    کجاست حمیران علم!

    کجاست فتوای های شان در مورد ترامب(خون خوار ترین کافر)
    نکنه صالح فوزان ودیگر علماء سوء اهل سنت عراق را خوارج و#ترامب را ولی عهد مسلمین بگوید .
    صالح فوزان نبود که گفت : هرکس بر سعودی خروج کند خوارج است !

    حالا کدام سعودی ؟
    همان سعودی که بر مسلمین بم میریزد وبا ترامب اخوت میکند ؟

    همان سعودی که بر کفار تسلیت میگویید ، اما زمانیکه مسلمانان قتل عام میشوند لحاف خود را بر سر خود کش میکنند .
    اهای
    غادرین الحرمین .
    همین قدر برای شما میگویم : این اهل سنت از خود الله ی دارد که بهترین وبزرگترین انتقام گر وسزاء گر است .

    بعضی اوقات الله سبحانه وتعالی سگان را به جفیدن میاورد ، واکثرا بالای ایشان شیران را مسلط میسازد .

    ای_غادرین_الحرمین_!

    انتظار بکشید ما هم منتظر هستیم “باذن الله”

    وَلَن تَرْضَىٰ عَنكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ۗ . الایه .

  10. شورای علمای افغانستان در منطقه شاه شهید کابل، جایی که هفته پیش در یک حمله مرگبار ده ها نفر کشته و صدها نفر زخمی شدند، گرد هم آمده و این حمله را نکوهش کردند. این علما ضمن این که پاکستان را متهم به دست داشتن در حملات اخیر در افغانستان نمودند جهاد را نیز در مقابل این کشور اعلام داشتند. به گفته‌ی این علما، با توجه به این گونه فتوا‌ها، جهاد در پاکستان فرض است و علمای افغان از جهاد در پاکستان حمایت می‌ کنند. این علما با استناد به آیت قرآن کریم و روایات تاکید کردند که ریختن خون مسلمان بی گناه همانند از بین بردن نفس همه انسان هاست.

    تبصره:

    علمای درباری در افغانستان یک بار دیگر وفاداری خویش را به دموکراسی و حاکمیت آن با اعلام جهاد در مقابل پاکستان و آرام نشستن در مقابل حاکمیت کفر و حضور اشغال گران در کشور به نمایش گذاشتند و نشان دادند که با حاکمیت کفر و موجودیت کشورهای اشغالگر که بیشتر از یک دهه از موجودیت آنها در افغانستان می گذرد مشکلی ندارند. اما برعکس حاضر اند تا در مقابل پاکستان اعلام جهاد نمایند. به راستی که علمای درباری ابزاری اند در دست کفار و دست نشانده های شان که برای مشروعیت کارهای خود از آنها استفاده‌ی ابزاری می نمایند.

    از هنگام حضور نیروهای اشغالگر در افغانستان صدها هزار نفر در نتیجه حملات آنها جان های شان را از دست داده اند، اما هیچ گاه شورای علما چنین موقفی را در مقابل کشتار صلیبی های اشغالگر و حضور آنها اختیار نکرده اند، برعکس برای حضور دایمی آنها فتوا داده و حاکمیت کفر را در این سرزمین اسلامی مشروع دانسته اند. آنها که باید خشم خویش را در مقابل کفار اشغالگر و دست نشانده هایش شان ابراز نمایند، اما در چنین موارد سکوت اختیار نموده و صدایی از گلوی شان خارج نمی شود، تو گویی که از مادر این گونه متولد شده اند؛ اما با افتخار تمام در مقابل پاکستان اعلام جهاد می نمایند. شاید از دید این ها جهاد در مقابل کفار اشغالگر که دست شان به خون صدها هزار مسلمان آلوده است مشروع نباشد و یا شاید هم به این نتیجه رسیده اند که حاکمیت کفر بالای مسلمانان از دید گاه اسلام مشکلی ندارد و یا هم کور اند و حاکمیت کفار اشغال گر را نمی بینند. آنها جهاد در مقابل پاکستان را فرض عین می دانند اما جهاد در مقابل کفاری که حاکمیت دوام دار شان را با امضای پیمان امنیتی مسجل ساخته اند و تحت چتر آن به خون ریزی و وحشت و بربریت می پردازند، چی حکمی را در بر خواهد داشت؟! این علمای درباری با استناد به آیات قرآن کریم و روایات دریافته اند که کشتن یک مسلمان همانند کشتن تمام انسان هاست، اما آیا الله سبحانه و تعالی در کلام خود را در رابطه با رد حاکمیت کفر اشاره ننموده اند؟
    همه روزه غرب به رهبری امریکا صدها تا هزارها مسلمان را به خاک و خون می کشانند، اما درک این موضوع چشم بینا و گوش شنوا می خواهد که این علمای درباری ندارند. امت مسلمه نزدیک به صد سال است که با انبوه از مشکلات دست و پنجه نرم می نماید، سرزمین شان اشغال می شود، خانه های شان بر سر شان ویران می شود، به ناحق جان شان ستانده می شود، به ناموس شان تجاوز صورت می گیرد. اما عده یی در مقابل اعمال کفار اشغال گر سکوت را اختیار نموده و از ترس از دست دادن دنیا عذاب الله سبحانه و تعالی را می پذیرند و لب به سخن نمی گشایند. در حالیکه علمای ربانی در طول تاریخ، امت اسلامی را در میدان ها فکری و سیاسی قیادت نموده و پیشقراول مبارزه با کفر و افکار فاسد شان بوده اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *