قاعده دربارۀ جماعت و تفرقه، و علّت و نتیجۀ آن (۳)
مؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم الحراني (المتوفى: ۷۲۸هـ)[۱]
مترجم:مجاهد دین
فصل: دربارۀ حدیث سه چیز که قلب مسلمان در آن غل و خیانت روا نمیدارد.
پیامبر صلی الله علیه وسلم در حدیث مشهوری که در سنن آمده است، به روایت دو تن از فقیهان صحابه یعنی عبد الله بن مسعود و زید بن ثابت، میفرماید: «ثَلَاثٌ لَا يَغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ مُسْلِمٍ إخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ، وَمُنَاصَحَةُ وُلَاةِ الْأَمْرِ وَلُزُومُ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ؛ فَإِنَّ دَعْوَتَهُمْ تُحِيطُ مِنْ وَرَائِهِمْ»؛ «سه چيز است كه قلبِ هيچ مسلمانى در آنها خيانت و نا راستى روا نمىدارد: خالص گردانيدن عمل براى خدا و خيرخواهى و نصیحت برای صاحبان امر و همراهى با جماعت مسلمانان؛ زيرا دعاى آنها، ايشان را از هر سو در ميان گرفته است».
و در حدیث محفوظ ابو هریره آمده است: «إنَّ اللَّهَ يَرْضَى لَكُمْ ثَلَاثًا: أَنْ تَعْبُدُوهُ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا، وَأَنْ تَعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا، وَأَنْ تَنَاصَحُوا مَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ أَمْرَكُمْ»؛ «با انجام اين سه مورد خداوند از شما راضی میشود: الله را عبادت نماييد و برايش شریک قرار ندهيد، به ريسمان خداوند چنگ زنيد و متفرق نشويد، برای آن کس که خداوند او را سرپرست شما قرار داده، خيرخواه باشيد».
در این احادیث سه خصلت جمع شده است: اخلاص عمل برای خداوند و خیرخواهی برای صاحبان امر و همراهی با جماعت مسلمانان و این سه مورد، اصول دین و قواعد آن و حقوقِ مربوط به خداوند و نیز حقوق مربوط به بندگانش را در خود جمع کرده و مصالح دنیا و آخرت را تنظیم میکند.
توضیح اینکه حقوق دو دستهاند: حق خداوند و حق بندگان، حق خداوند این است که او را عبادت کنیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم، چنانکه لفظ آن در یکی از دو حدیث آمده و این همان معنای اخلاص عمل برای خداوند است که در حدیث دیگری آمده است.
و حقوق بندگان دو بخش است، خواص و عوام، خواص همانند نیکیکردن هر انسانی به والدینش، و حق همسرش و همسایهاش و اینها از فروع دین میباشند برای اینکه الْمُكَلَّفَ قَدْ يَخْلُو عَنْ وُجُوبِهَا عَلَيْهِ و برای اینکه مصلحت آن بطور خاص، فردی میباشد.
و اما حقوق عوام، که مردم (عوام) دو نوع هستند، رعات و رعیت، که حقوق رعات مناصحت و خیرخواهی برای آنان است و حقوق رعیت، همراه بودن با جماعتشان است. پس همانا مصلحتشان جز با اجتماعشان تکمیل نمیگردد و آنان بر گمراهی جمع نمیشوند بلکه مصلحت دین و دنیایشان در اجتماعشان و چنگ زدنشان به ریسمان خداوند است و این خصلتها اصول دین را در خود جمع میکند.
و تفسیر آن در حدیثی که مسلم از تمیم الداری روایت کرده است آمده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «الدِّينُ النَّصِيحَةُ الدِّينُ النَّصِيحَةُ الدِّينُ النَّصِيحَةُ قَالُوا: لِمَنْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: لِلَّهِ وَلِكِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَعَامَّتِهِمْ»؛ «دین نصیحت است، دین نصیحت است! گفتیم: ای رسول خدا برای چه کسی؟ فرمود: نصیحت برای خدا و کتابش و پیشوایان مسلمانان و عمومشان است».
پس نصیحت برای الله و کتابش و رسولش، داخل در حقوق خداوند و عبادت او به تنهایی و بدون شریک، میباشد و نصیحت برای پیشوای مسلمانان و عمومشان، همان مناصحت و خیرخواهی صاحبان امر و همراه با جماعتشان بودن است، پس پایبندی به جماعتشان همان نصیحت برای عوام است و اما نصیحت خواص برای تک تک آنان، پس بخشی از آن امکان پذیر است و اما انجام آن بر سبیل تعیین امکان پذیر نیست.
[۱] ترجمۀ فارسی مجموع الفتاوی جلد اول (کتاب توحید الوهیت)