مشغول شدن به اخوان الشیاطین، سلفیت آل سعود و…هدر دادن وقت و ایجاد تفرقه یا….؟
چرا خودمان را به گروههاي منحرف منتسب به اخوان المسلمين و تصوف و سلفيت مشغول مي كنيم ؟ آيا اين هدر دادن وقت و ايجاد تفرقه و مشغول شدن مسلمين به همديگر نيست ؟ !
به قلم : ابوسليمان هورامي
من الدین كشف العیب عن كل كاذب
وعن كل بدعي أتی بالمصائب
ولولا رجال مؤمنون لهدمت
معاقل دین الله من كل جانب
شكي نيست كه اين گروههاي منحرف بي ارزشتر از آني هستند كه مسلمين وقتشان را به گفتگو در موردشان تلف كنند ، اما چاره اي نيست چون اولا پاي دين و احكام شريعت در ميان است و مهمتر اينكه در وضع موجود ، اينها در صف دشمنان دين و به عنوان ستون پنجم و ركن تبليغاتي دشمن فعاليت مي كنند . يعني در واقعيت امر پرداختن به اين ارتش سفيد رواني بومي و محلي دشمن ، پرداختن به دشمنان تا دندان مسلح اشغالگر خارجي و مرتدين محلي است و در بسياري موارد پرداختن به اين ارتش رواني ملايان دين فروش واجبتر و مهمتر از جنگ با سربازان مسلح دشمن است . چون شر اينها براي ايمان و دين و دنياي مردم ، بسي بيشتر از كفار مسلح مهاجمي است كه سرزمينهاي مسلمين را به اشغال خود در آورده اند .
اين به اين معنا نيست كه ابتدا بايد با اين موجودات جنگيد و سپس با سربازان مسلح ، بلكه سيستماتيك بايد هماهنگ با جنگ مسلحانه در جنگ رواني نيز به پيش رفت . خطرناك بودن اين عوامل مخرب رواني و فرهنگي از آنجا روشنتر مي شود كه رسول الله صلي الله عليه وسلم پس از فتح مكه تمام كساني كه دستهايشان با اسلحه به خون مسلمين آلوده شده بود را بخشيد. حتي وحشي و هند جگر خوار را نيز بخشيد اما عوامل خطرناك جنگ رواني را نبخشيد و فرمود كه اگر در داخل كعبه هم باشند (يا خودشان را به پرده هاي كعبه هم آويزان كرده باشند ) باز برويد و آنها را بكشيد و اغلب ترورهاي رسول الله صلي الله عليه وسلم بر عليه همين عوامل مخرب فرهنگي و مجريان جنگ رواني بوده است .
نكته ي ديگر اينكه بسياري از كساني كه فريب اين موجودات را خورده اند ، در رده هاي مردم عوام و يا بعضي از دانشجويان مي باشند و هرگز نمي توان اينها را با رهبران خائن در يك رديف قرار داد . بلكه بسياري از اين افراد كساني هستند كه با گذر از جريانات منحرف سكولاريستي و جاهلي موجود در جامعه ، خيال مي كنند كه اين رهبران خائن واقعا به قرآن و سنت بر فهم سلف صالح دعوت مي كنند ؛ و زماني كه برايشان روشن شد كه گول خورده اند ، و جنس تقلبي را به نام اصل به آنها تحويل داده اند ، قطعا عقب نشسته و به طرف حق بر مي گردند . در اينجا ؛ آشكار نمودن دروغ و خيانت اين دين فروشان مردم فروش با سند و دليل شرعي ، در واقع تلاشي است جهت انهدام بدعتي كه مردم را با آن سرگرم و گمراه نموده اند . امام محمد بن سحنون المالكي مي فرمايند : ” ” أما عَلمت أن الله إذا أراد قطع بدعة أظهرها ” يعني : مگر نمي دانستي كه خداوند بزرگ اگر بخواهد بدعتي را از ميان بردارد آن بدعت را آشكار مي كند .
خداوند بزرگ مي فرمايند : ” ولتكن منكم أمة يدعون إلى الخير ويأمرون بالمعروف ويَنهون عن المنكر وأولئك هم المفلحون ” آل عمران / ۱۰۴ .
آنچه كه گماني در آن نيست اين است كه : پخش شدن سم افكار گمراهاني كه به نام دين در حال فعاليتند ، در پيكره ي امت اسلامي و مردمان تحت ستم ؛ منكر است و بايد جلو آن گرفته شود .
و رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايند : ” من رأى منكم منكرا فليغيره بيده، فإن لم يستطيع فبلسانه، فإن لم يستطيع فبقلبه، وذلك أضعف الإيمان ” رواه مسلم.
امام ابن تيميه ي كرد زبان رحمه الله نيز مي گويند : ” والأمر بالسنة والنهي عن البدعة هو أمر بمعروف وهي عن منكر، وهو من أفضل الأعمال الصالحة) منهاج السنة ) ۵ / ۲۵۳ ) يعني : امر و سفارش كردن به پيروي از سنت و نهي كردن از بدعت همان امر به معروف و نهي از منكر است ، و انجام دادن اين كار نيز يكي از بهترين اعمال صالح و نيكو مي باشد .
شكي در آن نيست كه افكار مسموم اخوان الشياطين و سلفيون جامي و مدخليها و طريقت گرايان دروغگو و انديشه هاي مسموم قادياني و… از منكراتي هستند كه بايد جلو آنها گرفته شود .
همچنين همين امام ابن تيميه رحمه الله مي گويند : : ” فالراد على أهل البدع مجاهد،حتى كان يحيى بن يحيى ، يقول : الذب عن السنة أفضل من الجهاد ” مجموع الفتاوى(۴/۱۳) . يعني : كسي كه جواب شبهات اهل بدعت را مي دهد شخص مجاهدي است ، حتي يحيي بن يحيي مي گويد : دفاع كردن از سنت ( رسول الله صلي الله عليه وسلم ) اجر و فضلش از جهاد هم بيشتر است . ابن تيميه رحمه الله در جاي ديگري مي گويند :(وقال بعضهم لأحمد بن حنبل: إنه يثقل علي أن أقول فلان كذا، وفلان كذا. فقال:إذا سكت أنت وسكت أنا فمتى يعرف الجاهل الصحيح من السقيم؟!! (مجموع الفتاوى۲۸/۲۳۱-…) يعني : عده اي به امام احمد ابن حنبل گفتند : به راستي برايم سنگين است كه بگويم فلاني اينجوري است يا فلاني اونجوري است ( يعني از اشتباهات آنها صحبت كنم ) ايشان هم فرمودند: حالا اگر شما ساكت شدي و من هم ساكت شدم پس چه وقت و چه جوري انسان جاهل مي تواند چيزهاي راست را از ناراست و دروغ جدا كند ؟!!
به دنبال اين مي گويد : ومثل:أئمة البدع من أهل المقالات المخالفة للكتاب والسنة،أو العبادات المخالفة للكتاب والسنة، فإن بيان حالهم وتحذير الأمة منهم:واجب بإتفاق المسلمين ”
رهبران اهل بدعت كه يا عقايدشان مخالف قرآن و سنت است يا اينكه عبادتي را برخلاف قرآن و سنت انجام مي دهند ؛ تمام علماي اين امت يك صدا بوده و اتفاق دارند كه واجب است واقعيت اينگونه اشخاص را آشكار نموده و مردم را از اينها آگاه كرد . و شيخ الاسلام ابن تيميه رحمه الله در ادمه مي گويد : ” حتى قيل لأحمد بن حنبل: الرجل يصوم ويصلى ويعتكف أحب إليك أو يتكلم في أهل البدعة؟فقال:إذا صام وصلى واعتكف فإنما هو لنفسة، وإذا تكلم في أهل البدع فإنما هو للمسلمين، هذا أفضل” يعني : به امام احمد بن حنبل گفته شد : مردي روزه ، نماز و اعتكاف ( يعني روزه و نماز و اعتكاف سنت ) را انجام مي دهد ، آيا اين كارش نزد شما عزيزتر است يا اينكه در مورد اهل بدعت دست به افشاگري زند ؟ ايشان هم در جواب فرمودند : اگر روزه و نماز و اعتكاف انجام دهد فقط سود و خيرش براي خودش است ، اما اگر در مورد اهل بدعت صحبت كند در اين صورت سود و خيرش براي مسلمانان است ، و اين بهتر است .
پس از اين گفته ي گرانبهاي امام احمد شيخ الاسلام مي گويند : ” فبين، أن نفع هذا عام للمسلمين في دينهم من جنس الجهاد في سبيل الله، إذ تطهير سبيل الله ،ودينه ، ومنهاجه،وشرعته ،ودفع بغي هؤلاء وعدوانهم على ذلك: واجب على الكفاية بإتفاق المسلمين، ولولا من يقيمه الله لدفع ضرر هؤلاء، لفسد الدين، وكان فساده أعظم من فساد إستيلاء العدو من أهل الحرب،فإن هؤلاء إذا إستولوا ، لم يقسدوا القلوب وما فيها من الدين إلا تبعا،وأما أولئك: فهم يفسدون القلوب الإبتداء ” يعني : امام احمد روشن نمود كه صحبت كردن در مورد اهل بدعت سود عمومي براي مسلمين در پاسداري از دينشان دارد ، و اين هم شيوه اي از جهاد در راه خدا و دين و منهج و شريعتش مي باشد و به اتفاق و يكصدائي علمايان اسلام دور ريختن و دفع فساد و ستم آنها فرض كفايه است . و چنانچه خداوند بزرگ كساني را براي دفع نمودن ضرر و زيان اينها قرار نمي داد ، در اين صورت دين متلاشي مي شد . و فساد اينگونه انسانها از فساد دشمناني كه سرزمين مسلمين را به اشغال خود در مي آورند بيشتر است ، زيرا اگر دشمن جنگجو بر سرزمين و كشور مسلط شد نمي تواند بر دلها و ايماني كه در اين دلها قرار گرفته است ، مسلط شده و منهدمش كند ، اما اهل بدعت در ابتداي امر دلها را به فساد كشانده و ويران مي كنند ، فلا بد من التحذير من تلك البدع، وإن إقتضى ذلك ذكرهم وتعيينهم در اين صورت بايد مردم را از اينگونه بدعتها آگاهانيد هرچند كه نياز باشد كه هم نامشان آورده شود وهم به اسم مشخص گردند . با اين وجود ذكر اسمهايشان نيز غيبت نيست بلكه به اجماع دانشمندان اسلام كاري شرعي و صحيح است .
امام ابن القيم مي فرمايند : ” واشتد نكير السلف والأئمة للبدعة، وصاحوا بأهلها من أقطار الأرض، وحذروا فتنتهم أشد التحذير، وبالغوا في ذلك بما لم يبالغوا في إنكار الفواحش والظلم والعدوان، إذا مضرة البدع وهدمها للدين ومنافاتها له أشد ” . مدارج السالكين(۱/۳۷۲( . يعني :سلف و پيشوايان بسيار به تندي انكار بدعت نموده اند ، در تمام نقاط روي زمين برسرشان فرياد زده و سرزنششان كرده اند ، و همچنين به شدت مردم را از فتنه ي اهل بدعت آگاه نموده اند ، و در اين كار زياده روي به خرج داده اند به گونه اي كه در انكار نمودن فواحش و ظلم وستم چنين تلاش وافري نكرده اند . اين هم به اين خاطر است كه ضرر بدعت براي دين وضربه زدن و انهدام كردن دين توسط بدعت و ضديت بدعت با دين بيشتر است .
شيخ بكر عبدالله ابو زيد هم مي فرمايند : ” فالرد من اهل السنة و الجماعة علي المبتدعة اهل الاهواء المنتسبين الي المله هو راس في المراد ” يعني : جوابهايي كه از طرف اهل سنت و جماعت بر عليه اهل بدعتي كه تابع هوس خود بوده و به اسلام منتسب مي گردند ، صادر مي گردند ؛ اين هدف اساسي اسلام است . و در جاي ديگري مي فرمايند : ” وحسبك، أن أسماء الكتب التي فيها الرد على البدع والضلات، والأخطاء،والمخالفات، تبلغ مجلدا كبيرا، بل مجلدات ” يعني : همين كافي است ، كه بداني فقط اسم كتابهايي كه بر عليه بدعت و گمراهي ها و اشتباهات و مخالفات شرع نگاشته شده اند به يك جلد بزرگ ، بلكه به چند جلد مي رسد . در ضمن جواب دادن به گمراه گريها و روشنگري نمودن را اينچنين نامگذاري مي كند :الوظيفة الجهادية ، الجهادية الدفاعية ، الروح الجهادية الدفاعية ، الجهاد اللسان العظيم ، العقيدة الجهادية الدفاعية ، الرد على المخالف و …. همچنين در مورد كساني كه از پاسخ دادن به شبهات اهل باطل طفره رفته و از ميدان روبرو شدن با گمراه گريهاي آنها فرار مي كنند مي گويند : ” والذين يلوون ألسنتهم باستنكار نقد الباطل وإن كان في بعضهم صلاح وخير، لكنه الوهن وضعف العزائم حينا، وضعف إدراك الحق ومناهج الصواب أحيانا، بل في حقيقته من((التولي يوم الزحف))عن((مواقع الحراسة))لدين الله والذب عنه، وحينئذ يكون الساكت عن كلمة الحق كالناطق بالباطل في الإثم.
قال أبو علي الدقاق:((الساكت عن الحق شيطان أخرس، والمتكلم بالباطل شيطان ناطق)). (الرد على المخالف،ص۱۰۶٫)
يعني : كساني كه از نقد كردن اهل باطل ايراد مي گيرند ، هرچند كه عده اي از آنها داراي حسناتي هستند ؛ اما بعضي اوقات چنين ايراداتي نشان از ترس ، وهن و ضعف اراده و بعضي اوقات نيز ، ضعف در شناخت حق و راه حق است ، بلكه در واقعيت امر چنين كاري فرار از ميدان جهاد و مكانهايي است كه بايد مورد حراست و نگهباني قرار گرفته و از دين خداوند دفاع شود ، در اين هنگام كساني كه در دفاع از حق ساكت مانده اند مانند همان كسان گنهكاري هستند كه برعليه حق سخنان ناحقي را بر زبان مي رانند و هر دو در گناه يكسان هستند . ابو علي دقاق مي گويد : كسي كه در دفاع از حق ساكت است شيطان لالي است و كسي كه ناحق مي گويد شيطان سخنگويي است .
ضررهاي سكوت در برابر اهل باطل :
شيخ بكر مي گويد كه سكوت در برابر گنهكاران و كمك نكردن به نيكوكاران ضررهاي ديني و دنيايي زيادي را به دنبال دارد كه بعضي از اين ضررها را چنين مي توان برشمرد :
۱ – تنزل اهل سنت به چندين درجه
۲ – تسلط اهل هوا و هوس بر اهل سنت
۳ – گسترش سرپيچي كردن از شريعت در : عقيده ، گفتار و عمل
۴ – گسترش شك و گمان و آميخته شدن آن با عقيده ي پاك اسلامي
۵ – ضعيف شدن عقيده درست
۶ – پيدا شدن ، برجسته شدن و بزرگ شدن رهبران و نمادهاي اهل باطل
۷ – اهل باطل و هوي و هوس عهده دار قانون جزائي و مدني شريعت !! مي شوند .
۸ – كساني كه توانايي جواب دادن دارند اما سرپيچي مي كنند گنهكار مي گردند . ( كتاب الرد علي المخالف . ص . ۱۱۰ – ۱۱۲ )
شيخ بكر در مورد پاسخ دادن به شبهات و گمراهيهاي اهل باطل مزاياي زيادي را بر مي شمارد كه مي توان به چند مورد زير اشاره كرد :
۱ – دور شدن از ضرر و زيانهايي كه در نتيجه ي سكوت به وجود مي آيند
۲ – گسترش يافتن سنت
۳ – نصيحت كردن كساني كه سرپيچي مي كنند و همچنين نصيحت تمام مسلمين
۴ – پاك نمودن ميدان دعوت و… از انسانهاي هيچ و پوچ و فرومايه
۵ – برداشتن منكر و قدرت سرپيچي از مسلمان
۶ – برداشتن گناه از سر مسلمين ( الرد علي المخالف ص ۱۱۵ – ۱۱۶ )
شيخ خالد السبت در كتاب فقه الرد علي المخالف ص ۱۵۸ – ۱۶۲ در مورد اهميت پاسخ دادن به اهل باطل و عدم سكوت در برابر آنها در صورت توانايي ، فوايدي را بر مي شمارد كه به چند مورد آن اشاره مي كنيم :
۱ – عملي نمودن شعار امر به معروف و نهي از منكر كه سبب اصلاح و سلامت امت اسلام است .
۲ – آشكار كردن و تثبت كردن و روشن نمودن حق و باطل
۳ – پرده برداري از باطل و از ميان برداشتن آن
۴ – آشكار نمودن گمانهايي كه جهت دنباله روي از حق مانع شده اند ، يا اينكه براي پيروان حق ايجاد شبه و گمان مي كند
۵ – راهنمايي كردن كساني كه در جستجوي حق هستند
۶ – شكست دادن افراد ناحق و از ميان برداشتن آنها تا اينكه شر و فسادشان از مردم دور شده و كسي فريبشان را نخورد
۷ – مستقر نمودن ايمانداران
برادر و خواهر ارجمندم :
بدون شك خداوند مي دانسته كه مسلمين در ميان اينهمه فرقه گمراه و مبلغ دروغگو و دين فروش گير خواهند كرد ، و براي اينكه براي هيچ انساني در شناخت فرقه اي كه اهل رستگاري هستند و حق هستند مشكلي به وجود نيايد و در قيامت هم عذر به جهلي نداشته باشند ؛ در همان ابتداي امر توسط رسولش صلي الله عليه وسلم راه را از چاه و راست را از دروغ و حق را از باطل مشخص نموده و تعين كرده است كه در ميان اين همه گروه و فرقه كداميك برحق است . و تنها كاري كه براي تمام انسانها ( مسلمان و كافر ، باسواد وبي سواد ، زن ومرد ) فقط يك كار باقي مانده است كه با خودش خلوت كرده و ببيند كه چقدر به قضاوت خدا و رسولش صلي الله عليه وسلم اعتماد دارد . همين و بس . در اينجا از زبان استاد ابوحمزه المهاجر هورامي به معرفي اين فرقه مي پرادزيم :
” ….اما طبق فرموده پيامبر صلي الله عليه و سلم تا روز قيامت طائفهي از امت اسلام با كفار جنگ و قتال ميكنند و اينها بر حقند و در جاي ديگري سر بلند كرده و پيوسته تا روز قيامت نهضت مجاهدين مبارز ادامه يافته و در حال جنگ خواهند بود.
در دوري يا نزديكي به اجرايي شدن چنين توطئهاي عليه مسلمين، و همكاري يا عدم همكاري و مبارزه با اين فتنهاي است كه، كفر به طاغوت يا ايمان به طاغوت خود را علنا نشان خواهد داد. اگر جماعتهاي منتصب به اسلام با وجود اينهمه آگاهي، باز هم در فكر ياري رساندن به نقشههاي مستكبرين جهانياند به اميد اينكه، در آينده از آزادي بيشتري جهت كار سياسي در چهار جوب ديكتاتور سكولاريسم به حيات خود ادامه دهند ،و در بر سرراه كسب قدرت سياسي توسط مسلمين مبارز سنگ اندازي نموده، و با آوردن هزاران شبهه ،كلك ،همچون ستون پنجم دشمن عمل نموده و مردم را به سكولاريسمي جديد قانع ميگردانند ،بدون شك در رديف دشمنان ستمديدگان قرار گرفته و مسيري را ميپيمايند كه در آن شيطان به جاي الله جل جلاله حكومت خواهد راند.
مسلمين بايد هوشيار باشند كه باهوش و ذكاوتي كه خداوند به آنها داده است دوست را از دشمن ،خادم به دين را از خائن به دين و ملت باز شناسند. اين شناخت زياد هم سخت نيست و نميتوانند عذر بياورند ،چون در يك طرف سكولاريسم است و احکام ساخته دست بشر و در ديگر سو احكام و قوانین الهي.
اينها بايد در يك طرف قرار گيرند ،يا ديكتاتوري سكولاريسم در جامعه اجرا گردد ،كه به آنها اجازه ميدهد در حدود مسائل شخصي خود همچون مسيحيت، يهوديت، بوديسم و ديگر اديان و مكاتب بشري آزاد باشند و در امور سياست، آموزش و پرورش، اقتصاد، فرهنگ و ديگر مسائل اجتماعي و عمومي قوانين بشري سكولاريستي حاكم گردند ،و يا اينكه جانب و طرفدار جرياني ميگردند كه كفر به طاغوت خود را اعلام نموده خواهان اجرائی شدن احكام الهي در تمامي جنبههاو زمينههاي متفاوت زندگي بشري است.
انتخاب زياد سختي نيست يا حكم الله در جامعه اجرا گردد يا حكم بشر و ديكتاتور سكولاريسم. در اينكه چه كساني مجري احكام الهي هم هستند مردم نبايد ميان اينهمه مدعي اسلام خود را سر در گم بدانند، چون الله تعالی به وسيله رسول الله صلی الله عليه و سلم ۱۴۰۰ سال قبل آنرا برايمان روشن گردانيده است. جابر بن عبدالله رضي الله عنه ميگويد: سمعت رسول الله صلیالله عليه و سلم يقول: لاتزال طائفة من امتي يقاتلون علی الحق ظاهرين إلی يوم القيامة «رواه مسلم»
همچنين از جابر بن سمره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله عليه و سلم روايت است كه فرمود: لن يبرح هذا الدين قياماً يقتلون عليه عصابة من المسلمين حتي تقوم الساعة «رواه مسلم»
از يزيد بن اصم از معاويه بن ابي سفيان از رسول الله صلی الله عليه و سلم روايت است كه فرمود: من يرد الله به خيراً يفقه في الدين ولا تزال عصابة من المسلمين يقاتلون علی الحق، ظاهرين علی من ناوأهم إلی يوم القيامة «رواه مسلم»
از عمران بن حسين رضی الله عنه روايت است كه رسول الله صلی الله عليه و سلم فرمود: لا تزال طائفة من امتي يقاتلون علي الحق ظاهرين علی من ناوأهم حتی يقاتل آخرهم المسيح الدجال «رواه حاكم في المستدرك و قال هذا حديث صحيح علي شرط مسلم و لم يخرجاه»
در تمامي اين احاديث رسول الله صلی الله عليه و سلم گروهي را به عنوان فرقهي ناجيه و اهل حق معرفي ميكند كه:
۱٫ طائفه و گروهي هستند.
۲٫ با اينكه گروه و طائفهي خاص اند ،اما به قول رسول الله ظاهرة علي الناس تاروز قيامت هستند، يعني براي تمامي مردم شناخته شده و معروفند،وهمه “انسانها” اعم از مسلمان وغیر مسلمان آنها را می شناسند، اما به چه چيزي معروف و شناخته شده ميباشند؟
۳٫ در تمام اين احاديث ميبينيم كه رسول الله صلی الله عليه و سلم ويژگي و صفتي جدايي ناپذير به اين گروه و طايفه ميدهد، كه تاروز قيامت هرگز از آن جدا نميگردد، و آن هم قتال و جنگ مسلحانه است.
سبحان الله، بايد در اين آينده نگري و روشني راه در شگفت ماند. رسول الله صلی الله عليه و سلم كلمهي جهاد را به كار نبرد، چون ممكن بود از جانب اشخاصي «الروبیضه» صفت مورد تأويل و تفسيرهاي من در آوردي قرارگیرد، بلكه كلمهي قتال و جنگ مسلحانه را آورد. يعني طايفهاي اند كه مسلحانه تا روز قيامت با دشمنان دين در حال جنگند و جالب اينكه همهي مردم هم آنها را ميشناسند كه در حال جنگ با كفار و دشمنان دين اند.
پيوسته در حال جنگ اند يعني اينكه همين الان هم هستند، قبلاً هم بودهاند و تا روز قيامت هم خواهند بود و به مبارزات مسلحانهي خود ادامه خواهند داد و اينها بر حقند.
براي مردمي كه فريب رسانههاي ديكتاتوري سكولاريسم و مرتدين محلي را نخوردهاند، خيلي راحت است كه بفهمند همين الان چه كسي با كفار جهاني به رهبري امريكا و متحدينش و مرتدين و ظالمين محلي در حال جنگ و مبارزات مسلحانه است. شناخت اين گروه و طايفه خيلي راحت است چون تمام انسانهاي مسلمان و كافر آن ها را ميشناسند و اين هم معجرهاي آشكار و دليل روشني است كه براي هيچ كسي عذر و بهانهاي نميماند.
دشمنان اين گروه نجات يافتهاي كه مسلحانه عليه كفار و مرتدين در حال جنگند نيز مشخص اند. در وضع موجود هر كسي كه با ديكتاتوري سكولاريستي به رهبري آمريكا باشد به همراه مرتدین محلی از مسلمين، جزو دشمنان اين طايفه بر حق ميباشند. راه سومي و جود ندارد يا با طيقهي منصوره و مجاهدين هستي (با دست، زبان يا قلب) يا در طرف دشمن آنها قرار گرفتهاي كه بدون شك دشمن خدا و رسولش محسوب ميگردي. پس هوشيار باش كه داري چه تصميمي ميگيري.
نكته جالب اين است كه تمام كفار دنيا و مرتدين محلي ميگويند ما با اين گروه، فلان دسته، فلان جماعت و … كه ضرري براي مصالح ما ندارند و با ما نميجنگند و تنها بر امور شخصي خود خارج از قوانين جامعه بسنده ميكنند مشكلي نداريم، فقط اين گروه دشمنان ما هستند كه با ما ميجنگند و ميخواهند مسلحانه جلو هجوم مسلحانهي ما را بگيرند. بله كفار اين گروه را به خوبي از ميان هزاران گروه منتسب به اسلام تشخيص ميدهند. در نتيجه شناخت اين گروه ،هم براي ما مسلمانان راحت است وهم براي كفار.
كفار به گواهي خداوند پيوسته و بدون فاصله و هميشه تا زماني كه مسلمانان را مرتدد نكنند، با آنها مبارزات مسلحانه ميكنند و جنگ مسلحانه را در پيش ميگيرند: «ولا يزالون يقاتلونكم حتي يردوكم عن دينكم إن الستطاعوا» به همين دليل است كه در برابر اين جنگ هميشگي مسلحانهاي كه كفار عليه مسلمين به راه انداختهاند ،دو راه بيشتر وجود ندارد:
۱٫ يا تسليم كفار گشته و مبارزات مسلحانه را رها نموده و تابع قوانين آنها گشته و مرتد گردند.
۲٫ يا به صورت مسلحانه در برابر تهاجمات و جنگ مسلحانهي آنها بأيستند و جزو طايفهي منصوره و نجات يافتهاي گردند كه تا روز قيامت بر حق اند و پيروز ،وهمچنان كه كفار«پيوسته»با مسلمين در حال جنگند، اين گروه بر حق نيز «پيوسته» تا روز قيامت با آنها در حال جنگی مسلحانه و مداوماند.
پس برادر و خواهر مسلمانم هم اكنون به خدا و رسول الله صلی الله عليه و سلم جوابي صادقانه بده:كه تصميم گرفتهاي در كدام گروه و دسته قرار بگيري .با دست و زبانت و در نهايت با قلبت با اعلان توحيد و كفر به طاغوتت همراه و هم مسير با اين طايفهي نجات يافتهاي، يا با پيروي از خطواط شيطان و دامهاي رنگارنگ و تأويلات و شبهات گمراهان، خواسته يا نا خواسته در رديف دشمنان اين طايفه بر حق قرار گرفتهاي؟
خواهر و برادر مسلمانم آگاه باش كه راه سومي وجود ندارد، يا توحيد و كفر به طاغوت است ،يا جانبداري از كفر مشركين اهل كتاب يا مشركين غير اهل كتاب که امروزه با اسم جدیدی به نام سکولاریسم قد علم کره اند.
مشركين غير از اهل كتاب نيز كه خداوند آنها را همراه با يهود جزو دشمنان شماره يك مسلمين به حساب ميآورد ،كساني اند كه بدون بهره گيري از احكام آسماني و اديان آسماني با عقل ناقص خود قوانيني به تصويب رسانده و مجري آن ميگردند. در ميان اين گروه دهريها (ماتريالسيتها و كمونيستها) ملي گرايان تابع عصبيت قومي، بت پرستان و … يافت ميشوند. در اصطلاح روز اينها را اومانيست و در اصطلاح سياسي آنها را سكولاريست مينامند.
پس مواظب باش، تصميم بسيار خطرناك و حساسي است ،ابتداي مسير دنيوي آن با تمام آزمايشات و تلخي و شيرينيهايش با همين تصميم شما آغاز گشته ،و دنيايی جديد با احكامی جديد، دوستاني جديد، دشمناني جديد و آرزوهايی جديد براي شما به وجود ميآيد، و انتهاي همين تصميم شما نيز به بهشت برين يا جهنم ختم ميگردد.( جزوه ي افراد عادی و جماعتها پاسخ دهند:به خطر انداختن آبرو، ناموس ، خون ومال مسلمانان براي چیه؟ ) ”
حالا كه به تنها فرقه اي كه پرچمدار حق هستند پي برديم ، بايد در نقد كردنها و برخورد با اهل بدعت و… نيز تابع سياستهاي شرعي اين فرقه باشيم و هدفمند و هم مسير با مبارزات مسلحانه دست به مبارزات فرهنگي و سياسي زد . اين تنها راه سعادت و خوشبختي در دنيا و آخرت و تنها مسير كسب خوشنودي و رضايت الله مي باشد .
پيش به سوي دنيايي بهتر
پيش به سوي حكومت مجري احكام شريعت
پيش به سوي انهدام علمايان سوء و حكام فاسد
پيش به سوي كسب يكي از پيروزيها ؛ يا غلبه بر دشمن يا شهادت في سبيل الله
ولله الحمد و المنة
والله اكبر
ابوسليمان هورامي