آنچه خواسته یا ناخواسته دوله را به دامان حوازم می کشاند و عقایدش منبعی می شود برای تولید غلات تکفیری
به قلم : ابوبکر الخراسانی
السلام علیکم و رحمه الله
گفتگوئی با طرفداران دوله و بخصوص برادر مجاهد دین .
از اینکه مقاله ی بنده را نشر کردید و اجازه می دهید مخالفین شما هم بیایند و دیدگاههایشان را بیان کنند بسیار متشکرم . من در این گفتگو به بعضی از اشتباهاتم پی بردم اما هنوز برای بسیاری از سوالاتم پاسخ مناسبی نگرفته ام . البته اینها تنها سوال بنده نیست بلکه سوال بسیاری از خواهران و برادرانی است که تا کنون به جواب مناسبی دست نیافته اند و کسی هم تا کنون حاضر نشده است دلسوزانه به آنها جواب دهد . به همین دلیل در اینجا سعی می کنم با بررسی دیدگاههایمان، با کمک هم، به نتیجه ی مناسبی برسیم . از اینکه برادرمان مجاهد دین نیز ادبیات خودش را عوض کرده و مثل طارق و هانی و ابوبصیر و غیره صحبت نمی کند بسیار خوشحالم .
در ابتدای امر من هم مجبورم بگویم که دوله و تمام طرفداران ایشان دچار خلط در اصطلاحات و مباحثی چون کافر و مشرک و مسلمان شده اند . به همین دلیل به راحتی قوانین کفار را بر مسلمین تطبیق می دهند .
ناچارا در همین ابتدا باید یاداوری کنم که :
- ما هم عذر به جهل برای کافر و مشرکین قائل نیستیم . و قواعد شروط تکفیر و موانع تکفیر ارتباطی به کفار و مشرکین ندارد.
حالا فرق نمی کند این کافر مشرک کسی باشد که الله را قبول دارد یا کسی باشد که الله را به همراه سایر شرکایش قبول دارد، یا اصلا مثل دهری ها الله را نیز قبول ندارد . فرقی ندارد . تا زمانی که وارد دایره ی اسلام نشده است هیچ عذری برایش قائل نیستیم .
- ما هم کسی که لا اله الا الله و محمد رسول الله را بر زبان بیاورد مسلمان می دانیم . حالا اگر این مسلمان جاهلانه دچار شرک و یکی از نواقض اسلام شد چی ؟ آیا مثل مشرکین و کفار عذری ندارد؟ آیا موانع تکفیر و شروط تکفیری برای او در کار نیست؟
الان مشکل شما اینجاست که فرقی بین مسلمان و کافر قائل نیستید و آن را به مسلمان و کافر تعمیم می دهید !!! در حالی که – بر خلاف کفار و مشرکین- برای مسلمان شروط تکفیر و موانع تکفیر را باید رعایت کرد.
اما شما و دولت شما آشکارا بدون فرق بین مشرکین کافر با مسلمین ، حکم کفار را بر مسلمین تطبیق می دهید و می گوئید: چون این موارد فطری هستند و با عقل شناخته میشوند- همان چهار موردی که دولت اسلامی بیان کرده است- یعنی:
۱- اقرار به الله. ۲- عبادت کردن او به تنهایی ۳- ترک کردن عبادت هر آنچه غیر اوست ۴- برائت کردن از کسی که به الله سبحانه وتعالی شرک آورد.
پس در این حد از اصل دین عذری وجود ندارد و نیازی به اقامه حجت رسولانه ندارد و «هرکسی» در اصل دینش خلل باشد کافر است. این به اجماع اهل سنت و جماعت میباشد.”
یکی از بزرگترین اشتباهات شما همین جاست ( یعنی فرق نگذاشتن بین مشرکین کافر با مسلمین و تطبیق حکمی که مخصوص کفار است بر مسلمین) که خواسته یا ناخواسته شما را به دامان حوازم و غلات تکفیری می کشاند و عقاید شما منبعی می شود برای تولید غلات تکفیری .
مورد دیگر اینکه من گفته ام : «دوما وقتی دقت میشود تمام این موارد در کلمه ی «توحید» خلاصه میشود، پس سایر مواردی که اسلام بر آن بنا شده اند چه؟ مواردی[۱] که در اوایل سوره ی بقره در وصف مفلحون و رستگاران آورده شده چه ؟ و…»
و شما در جواب گفته اید:
« آنها شرایع و احکامی هستند که شامل اصل دین نمیشوند، چون با عقل و فطرت شناخته نمیشوند، بلکه احتیاج به حجت رسالی دارند و اینکه پیامبری و کتابی بیاید و آنها را بیان کند، و همهی اینها در مرتبهای پایینتر از اصل دین قرار میگیرند و با اصطلاحاتی مانند اصول ایمان، ایمان واجب، ایمان مستحب و… نام گذاری میشوند. یعنی هر آنچه که برای دانستن آن عقل در آن مستقل نمیباشد. بر عکس اصل دین که در فطرت هر بنی آدمی قرار دارد.همچنین اصل دین اینطور نیست که نسخ شود و یا از شریعتی به شریعت دیگر تغییر کند، بلکه دعوت مشترک همهی انبیا میباشد »
در این گفته ی شما چند نکته نهفته است:
- چگونه «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ ، وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» را از ایمان به الله جدا می دانید و آنها را در مرتبه ای پائینتر قرار می دهید؟ مگر ایمان به الله بخشی از ایمان به غیب نیست؟ این تقسیم بندی را در کدام منبع اهل سنت یافته اید؟
- مگر «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ ، وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» از شریعتی به شریعت دیگر تغییر کرده یا دعوت مشترک تمام انبیائ بوده است؟ پس چرا اینها را نیز جزو همان اصل دین قرار نداده اید ؟ و می گوئید: آنها شرایع و احکامی هستند که شامل اصل دین نمیشوند.!!!
- شما کلمه ای اختراعی به نام اصل دین را بدون پشتوانه ای از منابع اهل سنت آورده اید و به جای اصول دین قرار داده اید و در برابر به جای اصول دین از کلماتی چون اصول ایمان صحبت می کنید. برادر چرا نمی خواهید بپذیرید که اصول دین همان اصولی هستند که باید به آنها ایمان آورد و اسلام (آخرین شریعت الله) بر آنها بنا شده است . اسلام مورد نظر ما یعنی آخرین شریعتی که الله متعال به وسیله ی آخرین فرستاده اش برای ما نازل کرده است .
لازم به ذکر است که اهل سنت همگی سه اصل توحید، نبوت و معاد را جزو اصول دین می دانند در حالی که باز می گویم: اصل اساسی دین یکی است و آن توحید است و دو اصل دیگر از توابع آن هستند و تمام مواردی هم که دوله آورده در همان اصل توحید جای می گیرند. علاوه بر آن اهل سنت معتقد به ارکانی برای اسلام هستند که نخستین آنها شهادتین (اقرار به توحید و نبوت) و سه تای دیگر اعمال عبادی نماز، روزه، زکات و حج است.
در پایان این بحث باز همان سخنان خود را در جواب آن سوال بنده تکرار کرده اید که :« همهی صاحبان فطرت پاک و انسانهای صاحب عقل میدانند که این جهان باید تنها یک خالق داشته باشد و باید تنها همان یک خالق نیز عبادت شود»
بعضی وقتها انسان خیال می کند کل بحث شما در مورد کفار و مشرکین است، اما متأسفانه نتیجه گیری شما هم آنها را در بر می گیرد هم مسلمین را!!چون در ادامه می گوئید:
« دوباره میگوییم که در اصل دین جهل و تاویل عذر نمیباشد، «هرکسی» اصل دینش را نقض کند او مشرک است و خداوند در صدها آیه قومهای جاهل پیامبرانی که دچار شرک بودند را مشرک خطاب میکند و حتی آن کسانی که هنوز پیام خداوند به آنان نرسیده است ولی دچار شرک شدهاند را نیز باز مشرک خطاب میکند، برای مثال خداوند میفرماید:﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ أَبۡلِغۡهُ مَأۡمَنَهُۥۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡلَمُونَ٦﴾ [التوبة: ۶] «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پس او را پناه بده، تا سخن الله را بشنود، سپس او را به محل امنش برسان، این بدان سبب است که آنها گروهیاند که نمیدانند».
همانطور که می بینید، خداوند شخصی را بیان میکند که هنوز سخن الله را نشنیده است و حجت بر او اقامه نشده است ولی او را مشرک نامیده است و علت شرک آنها را هم بیان کرده است که آنان قومی هستند که نمیدانند، یعنی جهل دارند. پس چنین مشرکی چون اصل دینش که همان عبادت کردن به تنهایی الله است، چون اصل دینش را نقض کرده است -ولو از روی جهل هم باشد- پس عذری ندارد و اسم او این است که مشرک است.»
دوستان ، دقت کنید، در اینجا الله متعال در مورد یک کافر مشرک صحبت می کند نه یک مسلمان . خودتان نگاه کنید، درسته یا نه ؟!! همین کافی است تا بدانید ، دوله در این مورد کاملا اشتباه می کند و توضیح اضافی نمی دهم . خودتان نگاه کنید و نتیجه بگیرید که چگونه با توصیف اوضاع و احوال مشرکین کافر حکم آنها را بر مسلمین نیز تعمیم می دهد.
چون در ادامه گفته اند :
پس «کسی» که شرک انجام میدهد به او «مشرک» میگوییم، و کسی که دزدی انجام میدهد به او دزد یا سارق میگوییم، کسی که زنا میکند به او زانی یا زناکار میگوییم، و اینها «اسماء» هستند، ولی احکام آن احتیاج به «حجت رسالی» دارد. … وقتی که شریعت میگوید «کسی» که شرک میکند و اسمش «مشرک» است را حکم به «خروج از اسلام و کفر» دهید، پس ما نیز چنین حکم میکنیم. به همین ترتیب در اصل دین عذر نیست، و قبل از حجت رسالیه و بیانکردن احکام و شرایع، شخص مکلف است که ۱-به الله اقرار کند، ۲-و مکلف است که الله را به تنهایی با زبان حال و قال عبادت و بندگی کند۳- و نیز مکلف است که عبادتکردن هر آنچه که غیر الله است را ترک کند، یعنی بتها و ماه و ستارگان و خورشید و دیگر معبودان باطل را عبادت نکند، ۴- و نیز مکلف است که از کسانی که غیر الله را عبادت میکنند برائت کند .این همان اصل دین است که گفتیم در آن عذر وجود ندارد ”
برادر ، چرا «کسی» را جدا نمی کنی؟ منظورت مشرک کافره یا مسلمان؟ یا هر دو ؟ اگر منظورت مشرک کافره ، بله کل اهل سنت این را می گوید که شما گفتید ، اما اگر منظورت مسلمین و مشرکین هستند این اشتباهه. چرا؟ چون اگر مسلمانی شرک یا حتی یکی از نواقض اسلام را مرتکب شد باید قبل از آنکه او را جزو مشرکین قرار دهی ، شروط و موانع تکفیر را در موردش رعایت کنی . این همان چیزی است که شما نمی خواهید به آن اهمیت دهید. به همین دلیل به این سادگی اشتباه می کنید. و مسلمین را جزو مشرکین قرار می دهید. مشرکین هم در کل قرآن یعنی کفار .
بله، شما به همین سادگی مسلمین را تکفیر می کنید، آنهم به خاطر یک خلط ساده . من به این دلیل گفته ام که این عقاید تکفیری شما با حوازم فرق ندارد، نه اینکه چون حوازم و غلات تکفیری، تکفیر را نیز از اصل دین میدانند .
این دوست ما یکی از تفاوتهای دوله با حوازم تکفیری را در این می داند که : “غلاتی که دولت اسلامی بر آنان رد زد، اصل را در دار الکفر طاری بر کفر میدانستند و کافران را به دو دستهی کافر اصلی و کافر منتسب به ملت تقسیم نمیکردند و بین احکام متعلق و مربوط به هر یک از آنان دچار اشتباه شده بودند.”
حالا من از شما می پرسم : چه آنها را تقسیم بکنید چه نکنید شما هم آنها را کافر می دانید. بله، شما هم آنها را تکفیر می کنید، فقط با یک تقسیم بندی جدید و من درآوردی که هیچ اصلی در «قرآن و سنت» ندارد. کافر منتسب به ملت (کافر غیر معذب علیه) را از کجای«قرآن یا سنت» استخراج کردی؟ کافر، کافر است؛ اگر کسی خارج از دایره ی اسلام باشد جزو کفار اصلی است و اگر کسی با رعایت شروط و موانع از دایره ی اسلام خارجش کردیم می شود کافر مرتد. همین و بس . چرا سفسطه می کنید و جرأت ندارید صاف و ساده با بندگان خدا صحبت کنید؟ این عبارت سازی های بی پایه و اساس در «قرآن و سنت» را تا کی ادامه می دهید؟
شما بین مشرک و کافر فرق می گذارید ، من از شما پرسیدم که فرق بین مشرک و کافر در قرآن چیست ؟ چون هر جا در قرآن اسم مشرک را آورده یعنی کافر؛ هنوز نتوانسته اید با استناد به قرآن و سنت جوابم را بدهید حالا آمده اید و با اصطلاحات جدید سفسطه بازی می کنید؟! مثل همان مرتد حکمی و مرتد حقیقی برای شیعه های بیچاره. در دنیا ، مرتد مرتد است ، دیگر حکمی و حقیقی ندارد . شماها قوانین دنیا و قیامت را با هم مخلوط کرده اید و نعوذ بالله خود را در جای الله قرار داده اید . چون تشخیص کافر حقیقی، مومن حقیقی، منافق حقیقی، مرتد حقیقی، مجاهد حقیقی و… از غیر حقیقی آن تنها در حیطه ی کاری الله است و کسی تا زمانی که شخص زنده است و در این دنیا زندگی می کند نمیتواند بگوید نوع مومن یا مجاهد یا کافر و یا منافق و…. فلان شخص حقیقی است یا حکمی.
بلکه تمام احکام ما دنیوی و ظاهری است و تشخیص باطن بر عهده ی الله است که مشخص می کند حقیقتا در درون این شخص چه بوده است. به همین دلیل ما متناسب با ظاهر حکم می دهیم شخص مسلمان است یا کافر، کافرمرتد است یا کافر اهل کتاب یا شبهه اهل کتاب یا غیر اهل کتاب یا مسلمان .
من از این مناصر دوله پرسیده ام : «اگر عذر به جهل را از مسلمین بردارید، اقامه حجت رسالیه را از این موارد حذف کنید و شروط و موانع تکفیر را رعایت نکنید، چند نفر از جمعیت بالای یک میلیارد و ششصد میلیون نفری که خود را مسلمان می نامند باقی می ماند؟»
او در جواب گفته: ” اینجا نیز بنا بر مقدمه چینیهای اشتباهتان دچار اشتباه شدهاید، چون اصل دین و اصول دین را با هم قاطی کردهاید، و باید بدانید که تنها در اصل دین عذر نیست، چون کسی که در اصل دینش خلل دارد که اصلا هنوز مسلمان هم نشده است. چون شخص با گفتن لا إله إلا الله و محمد رسول الله وارد اسلام می شود …..
پس اصل بر این است که آن یک میلیارد و ششصد میلیون نفری که خود را مسلمان مینامند در اصل دینشان خللی وارد نشده است و به همین خاطر است که مسلماناند. چون چطور ممکن است که غیر الله را عبادت کنند و به یگانگی الله اقرار نکنند و مسلمان هم باشند و برایشان عذر به جهل قائل باشیم؟ آیا مگر مشرکان مکه خود را به آیین ابراهیم نسبت نمیدادند؟ آیا حج نمیکردند؟ پس چرا برای آنان نیز عذر به جهل قائل نشدیم و نشویم؟ چرا خداوند و پیامبرش آنان را مشرک دانست؟ پس با اینکه خود را به ابراهیم منتسب میدانستند ولی چون اصل دینشان را نقض کرده بودند مشرک بودند. و اگر به فرض آن یک میلیارد و ششصد میلیون نفری که خود را مسلمان مینامند نیز اصل دینشان را نقض کنند، پس مشرک خواهند بود. پس در اصل دین عذر نیست و نمیتوانیم برای کسی که اصل دینش را با شرک نقض کرده است عذر بیاوریم.”
خواننده محترم خوب دقت کن که چه جوری دوله فرق میان کافر و مسلمان قائل نیست و احکامی که در مورد کفار آمده را بر مسلمین تطبیق می دهند؟!! همه ی ما می دانیم که هم اکنون اکثریت قاطع مسلمین بنا به دلایلی جاهلانه و از روی تأویل نادرست و یا تبعیت از احادیثی که آنها صحیح می دانند در عقاید خود دچار الودگیهائی شده اند، حالا اگر ما شروط تکفیر و موانع تکفیر را در مورد آنها رعایت نکنیم نتیجه همینی می شود که این طرفدار دوله می گوید. یعنی باید بگوئیم که همه مشرک هستند. نعوذ بالله . . طبق قرآن و سنت هم تمام مشرکین کافر هستند .
حالا اگر امثال بنده می گوئیم که عقاید دوله تکفیری تولید می کند چرا شماها ایراد می گیرید؟!! اینها همه را مشرک می دانند اما حرف دو سه نفر از پیروان محمد بن عبدالوهاب رحمه الله را قبول کرده و بین مشرک و کافر فرق می گذارند و همه را مشرک می دانند . در عوض سخنان الله در قرآن و رسول الله صلی الله علیه وسلم در سنتش را رها می کنند . چون الله و رسولش فرقی بین مشرک و کافر قائل نیستند . هرمشرکی کافر است و هر کافری مشرک .
آیا به این شیوه تمام مسلمین را تکفیر نکرده اند؟ پس چرا بر غلات حوازم ایراد می گیرند؟ به نظر من چون آنها رو راست تر از اینها دارند عقایدشان را در تکفیر مسلمین بیان می کنند.
در جای دیگر این مناصر دوله می گوید:
” اما در مسائل پایینتر از اصل دین، عذر به جهل وجود دارد، برای مثال آن سالهایی که جعفر بن ابی طالب و آن دستهی دیگر از اصحابی که در حبشه به سر میبردند، از احکامی که بر پیامبر صلی الله علیه وسلم نازل میشد خبر نداشتند، ولی جهل آنان به این احکام کفر نبود، ….ولی در اصل دین عذر نیست، چون تنها با داشتن اصل دین است که شخص وارد اسلام میشود و تا زمانی که اصل دین را نداشته باشد پس مسلمان هم محسوب نمیشود. به همان شکل که مشرکان مکه که اصل دینشان را نقض کرده بودند مسلمان و از ملت حنیف ابراهیم محسوب نشدند. ”
پاسخ: در اینجا ما در مورد جهالت به احکام صحبت نکرده ایم، ما در مورد مسلمینی صحبت می کنیم که در مسائل عقیدتی دچار انحرافاتی هستند، ما در مورد مسلمینی صحبت می کنیم که به دلایلی در نواقض اسلام دچار اشتباه شده اند؛ این مناصر دوله در این نواقض برای مسلمان هیچ عذری قائل نیستند و انگار نه شروط تکفیری برای مسلمان وجود دارد و نه موانع تکفیر.!! چرا؟ چون مسلمان و کافر را به یک چشم نگاه می کنند و احکام کفار را بر مسلمین تطبیق می دهند.
من از ایشان و تمام مناصرین دوله این سوال را پرسیده ام : «ممکن است در جواب بگوئید که اینها نه مسلمانند نه کافر بلکه مشرک هستند.!!! این در واقع عذر بدتر از گناه است. در کجای قرآن یا سنت گفته شده که مشرک کافر نیست؟ این کلمهی بدعی را از کجا گیر آورده اید؟؟»
این شخص در جواب بنده به دو نکته اشکاره کرده :
- خداوند مشرکان را قبل از اینکه کلام خداوند را هم بشنوند، مشرک خطاب کرده است، نه مسلمان.
- لازم است بین اسماء و احکام فرق قائل باشیم.
اسماء دین یعنی اسمهایی مانند مؤمن، مسلم، مشرک، ظالم، سارق و غیره.
و احکام دین هم، مانند: موالات، محبت، بغض، قتل، سنگسار، قطع دست و غیره.
و همانطور که گفتیم خداوند میفرماید:
﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ [الإسراء: ۱۵]
«و ما هرگز عذاب نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری بفرستیم».
عذاب دادن مشرک چیست؟ حکم اوست. مشرک هم اسم اوست. پس ما اسامی آنان را ثابت میکنیم، یعنی مثلا کسی که دزدی کند، ما به او میگوییم دزد، یا کسی که زنا کند به او می گوییم زناکار، یا کسی که قتل کند به او میگوییم قاتل. این اسمِ فعل اوست، پس اسامی را ثابت میکنیم. به همان شکل کسی که شرک میکند به او چه می گوییم؟ به او میگوییم مشرک و کافر، نه مسلمان. اما حکم او که عذاب است، چطور است؟
پس خوب در این نکته بیاندیش و بدان که الله تعالی هیچ امتی را عذاب نمیکند، مگر بعد از قیام حجّت و رسالت بر آنها؛
پس در واقع اینطور میگوییم که اسم شرک به کسی که اصل دین را نقص میکند گفته میشود، اما تکفیر کردن او در واقع حکم اوست. چون وقتی تکفیر میکنیم، یعنی او دیگر عذری برایش نمانده و شهادت به دوزخی بودنش دادهایم و آیهی: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ در حق او اجرا شده و حجت رسولانه بر او اقامه شده است. پس وقتی کسی شرک کند به او مشرک میگوییم، و برای گذاشتن این اسمِ مشرک، نیازی به اقامهحجت کردن بر او نداریم، بلکه برای حکمکردن بر او، نیاز به اقامهحجت بر او داریم.
از این رو است که میگوییم فرق است بین اسم مشرک و حکم کافر. یعنی کسی که شرک میکند و اصل دین را نقض میکند، میگوییم که او، نه کافرِ معذبعلیه است و نه مسلمان؛ بلکه مشرک است. فتأمل.
پس تکفیرکردن و کافر گفتن به یک شخص، دو گونه است، یکی تکفیر غیر معذبعلیه است که در واقع همان اسم مشرک بر او گذاشتن است، و دیگری تکفیر معذب علیه است که در واقع حکم مشرک است یعنی حکمکردن به دوزخی بودن او.”
پاسخ:
برادران و خواهران گرامی نگاه کنید این بنده خدا چه جوری دست به بهانه ای می زند تا از پاسخ به سوال من فرار کند؟! شما یک بار دیگر سوال را بخوانید و جواب این بنده خدا را نیز بخوانید.
بله ما هم هیچ عذری برای مشرکین کافر چه قبل و چه بعد از اقامه حجت قائل نیستیم ، اما برای مسلمان چی؟ چرا از این مسأله ی کلیدی فرار می کنند ؟
این تکفیر معذب علیه و غیر معذب علیه در دنیا را از کجا آورده؟ کافر کافره ، در دنیا یک حکم دارد؛ ما چرا باید احکام دنیا و قیامت را با هم قاطی کنیم ؟ ما از کجا می دانیم که این کافری که ما آن را کافر نامیده ایم و حتی با او جنگیده و او را کشته ایم (یعنی الله در دنیا او را توسط ما عذاب داده است) در قیامت معذب علیه است یا نه ؟ ما از کجا می دانیم که این شخص فتری بوده یا نه ؟ و… . ما هر مشرکی را کافر می دانیم و کاری به قیامت او نداریم .
اما این مناصر دوله آشکارا عقاید دوله را اینگونه بیان می کند که : از این رو است که میگوییم فرق است بین اسم مشرک و حکم کافر. یعنی کسی که شرک میکند و اصل دین را نقض میکند، میگوییم که او، نه کافرِ معذبعلیه است و نه مسلمان؛ بلکه مشرک است. ”
این یعنی چه؟ یعنی این شخص کافر غیر معذب علیه است. درسته یا نه ؟ پس فرق دوله با حوازم تکفیری چیه؟ اونها هم می گویند اینهمه مسلمان کافرند و این مناصرین دوله هم می گویند : کافرند اما غیر معذب علیه. حسبنا الله و نعم الوکیل.
من برای چندمین بار و در ملاء عام تحدی می کنم در کجای قرآن و سنت بین مشرک و کافر فرق گذاشته است؟ آیا خداوند هر جا اسم مشرکین را می آورد منظورش کفار نیستند؟ ما در دنیا تنها دو گروه داریم یا شخص مسلمان است یا کافر.
ابوبکر بغدادی در همین پیام آخری خود می گوید:
” مخلوقات همگیشان به دو دستهای که سومی ندارد تقسیم شدهاند، دستهی مؤمنان و دستهی کافران. الله تعالی میفرماید:
﴿قُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ مِنۡهَا جَمِيعٗاۖ فَإِمَّا يَأۡتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدٗى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٣٨ وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَآ أُوْلَٰئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٣٩﴾ [البقرة: ۳۸-۳۹]
«گفتیم: همگی از آن فرود آیید! پس هر گاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانیکه از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه غمگین خواهند شد(۳۸) و کسانیکه کافر شدند و نشانههای ما را دروغ پنداشتند آنان اهل دوزخند، و همیشه در آن خواهند بود».”
در اینجا یا ابوبکر بغدادی تقیه و ریا می کند و عقیده ی دوله را بیان نمی کند یا عقیده ی دوله غلط است و ابوبکر بغدادی آن را قبول ندارد . این تضاد را باید خودشان حل کنند.
این مناصر دوله گفته اند که : “اهل سنت و جماعت جز با پیروی کردن از قرآن و سنت بوجود نمیآید و ما به قرآن و سنت به فهم سلف امت عمل میکنیم نه به فهم اطرافیان و دور بری هایمان. چون هر گردی گردو نیست و هر مدعی پیروی از سنتی، اهل سنت نیست. پس به جای احساساتی شدن، به حق چنگ بزنیم و از حق دفاع کنیم نه از باطلی که آراسته شده است. ”
حالا من از این شخص و تمام شما دست اندرکاران سایت که خود را طرفدار دوله می دانید می پرسم : اگر اهل سنت و تابع قران و سنت صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب و تابعین هستید از این منابع تنها یک دلیل برایم بیاورید که در آن بین کافر و مشرک فرق گذاشته باشد. که اینهمه مسلمان را مشرک می دانید. فقط یک دلیل بیاورید اگر راست می گوئید.
با آنکه ابوحمزه المهاجر هورامی هم یکی از مناصرین دوله است و من با وی اختلافاتی دارم اما من معتقدم که شما خوب مطالب این شخص را نیز در مورد عذر به جهل و اقامه ی حجت متوجه نشده اید که ان شاء الله در مقاله ی بعدی در این مورد هم صحبت خواهم کرد.
در پایان به خود و شما هشدار می دهم که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:
«مَن نصر قومَه على غيرِ الحقِّ فهو كالبعيرِ الذي ردَى فهو ينزِعُ بذَنَبِه» [به روایت ابوداوود].
«هر کس قوم خود را در غیر حق یاری دهد مانند شتری است که در چاه افتاده و [میخواهند] آن را با دمش بیرون بکشند».[یعنی قومش نخواهند توانست او را از عذاب خدا نجات دهند، همانطور که شتر را نمیتوان با کشیدن دمش از چاه بیرون کشید].
من هم مثل هزاران مسلمان دیگر طالب حق هستیم ، لطفا به شیوه ی مقاله ی قبلی مودبانه و با دلیل جوابم را بدهید. جزاک الله خیرا.
ابوبکر الخراسانی
۱۰/۷/۹۶
………………………….
[۱] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ / الم * ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَرَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ* الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ * والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ * أُوْلَـئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ .
در مقاله ای فوق جناب مجاهد دین با بهترین نحو جواب شما را داده اند اخی جان