پیشاهنگان معاصر جماعتهای جهادی بر علیه طاغوتهای سکولار محلی و اشغالگران سکولار جهانی

پیشاهنگان معاصر جماعتهای جهادی بر علیه طاغوتهای سکولار محلی و اشغالگران سکولار جهانی

ارائه دهنده:  هیمن سقزی

اولين گروهي كه آشكارا از جهاد برعليه حاكم ظالم استفاده كرد، گروه جهاد اسلامي مصر مي‌باشد كه يكي از اعضاي آن (خالد اسلامبولي) در سال ۱۹۸۱ رئيس‌جمهور مصر،‌انور سادات، را ترور كرد. رهبر اين گروه،‌عبدالسلام فرج، مهندس الكترونيك بود كه جزوه‌اي به نام «الفريضه‌الغايبه» (واجب مكتوم) از وي باقي مانده است.  وي جهاد را تنها نبرد مقدس لازم در جنگ عليه حاكم ظالم معرفي مي‌كند كه به زعم وي علما سعي در پنهان كردن آن دارند. «جهاد در راه خدا فريضه‌اي است كه توسط علماي مصر به فراموشي سپرده شده است. با اين وجود اين اشخاص بهتر از هر كس ديگري مي‌دانند كه تنها راه بازگشت به گذشته‌ي باشكوه اسلام و احياء دوباره‌ي آن،‌استفاده از جهاد است. در حالي كه خداوند بهترين راه را براي بندگان خود نشان داده است، ولي مسلمانان هر يك راه خود را رفته و فلسفه‌ي مخصوص به خود را در مورد بهترين راه دارا مي‌باشند. هيچ شكي وجود ندارد كه تنها راه از بين بردن اين جهان استفاده از شمشير مي‌باشد».

عبدالسلام فرج با ذكر سوالي بدين مضمون كه آيا در سرزمين اسلامي زندگي مي‌كنيم؟ به ذكر روايتي از امام ابوحنيفه مي‌پردازد كه طبق آن سرزمين اسلامي در صورتي كه يكي از شرايط زير را داشته باشد  سرزمين كفار محسوب مي‌شود؛ اول اينكه سرزمين اسلام توسط قوانيني غير از قوانين اسلام اداره شود؛ دوم اينكه در سرزميني كه ساكنان آن مسلمان هستند، امنيت وجود نداشته باشد؛ و سوم اينكه موجوديت سرزمين اسلامي به خطر بيفتد و يا با چالش‌ جدي مواجه شود. در ادامه وي نتيجه‌ مي‌گيرد كه سرزمين مصر نيز با وجودي كه قسمت اعظم ساكنان آن مسلمان هستند، اما چون توسط قوانين غير اسلامي اداره مي‌شود، پس سرزمين كفار به حساب مي‌آيد.

به اعتقاد فرج حاكمان كنوني كشورهاي اسلامي از دين برگشته و مرتد شده‌اند. آنها در راستاي امپرياليسم به صليبيون، كمونيسم و صهيونيسم تبديل شده‌اند. آنها به هيچ چيزي از اسلام معتقد نيستند. اما اسامي،‌افتخارات و ادعاهايشان سرشار از اسامي اسلامي مي‌باشد. در واقع آنها تنها براي بهتر حكومت كردن از اسامي خداوند استفاده مي‌كنند. فرج به تبعيت از ابوحنبفه،‌مالك و ابن‌حنبل اعلام مي‌دارد مجازات كساني كه مرتد شده‌اند از مجازات كساني كه از اول كافر شده‌اند، سنگين‌تر است. در نتيجه طبق اجماع عموم علماي اسلامي با مرتدين حتي اگر قادر به حمل اسلحه نيز نباشند، بايد جنگيد و آنها را از بين برد.

عبداسلام فرج به نقل از ابن‌تيميه حاكمان امروزي جوامع اسلامي را با مغولها يكي دانسته و معتقد است كه همان‌طور كه «قانون ياساي مغول» برخلاف شريعت خداوند بود، قوانين امروزي كشورهايي از قبيل مصر كه از غرب وارد شده‌اند، برخلاف شريعت اسلام مي‌باشد. مغولها براي غلبه بر سوريه به دروغ مدعي شده بودند كه مسلمان شده‌اند؛ ادعاي حاكمان امروزي كشورهاي اسلامي نيز در مسلمان بودن دروغي بيش نيست. همانند حاكمان مغول، هيچ‌كدام از رهبران كشورهاي اسلامي براي برگزاري شعائر اسلامي و عمل به آنها را بلد نيستند. حاكمان مغول زير پرچم چنگيز خان مي‌جنگيدند و به كفار مقامات بالايي اعطا مي‌كردند و اين در حالي است كه حاكمان كنوني نيز مقامات بالاي كشوري را به مسيحيان و يهوديان اعطا مي‌كنند و بنابراين بايد برعليه حاكمان كشورهاي اسلامي دست به جهاد زد.‌

از ديدگاه فرج با وجودي كه ميدان مبارزه و جهاد امروزين مسلمانان بايد آزادسازي اورشليم باشد ولي توجه به نكاتي براي انتخاب ميدان مبارزه ضروري مي‌باشد. اول اينكه نبرد با دشمني كه نزديك‌تر است از نبرد با دشمني كه دورتر است، واجب‌تر مي‌باشد. دوم اينكه براي رسيدن به اين پيروزيها بايد مسلمانان خون خود را اهدا كنند و جنگ بايد تنها زير پرچم اسلام و تحت رهبري اسلام باشد. سوم اينكه پايه‌هاي موجوديت امپرياليسم در سرزمينهاي اسلامي، وجود رهبران فعلي كشورهاي اسلامي است». هيچ ترديدي وجود ندارد كه نقطه‌ي آغازين ما براي حركت بايد سرنگوني حاكمان فاسد باشد چرا كه تنها در اين صورت است كه مي‌توانيم حاكميت خداوند را مستقر سازيم.

از نظر فرج در صورتي كه يكي از سه شرط زير وجود داشته باشد، جهاد وظيفه‌ي انفرادي همه‌ي مسلمانان خواهد بود. اولاً، زماني كه دو ارتش رودرروي يكديگر قرار بگيرند، هيچ كس حق ندارد صحنه‌ي نبرد را ترك كند و بايد ثابت قدم ماند و به نبرد ادامه دهد. ثانياً، زماني كه كافران سرزمين اسلامي را مورد تهاجم قرار دهند، وظيفه‌ي تك‌تك مسلمانان است كه با آنها جنگيده و از سرزمين اسلامي اخراج كنند. ثالثاً، زماني كه امام و رهبر مسلمين آنها را دعوت به جهاد كند،‌ وظيفه‌ي همه‌ي مسلمانان است كه به دعوت وي لبيك گويند. «بنابراين زماني كه جهاد وظيفه‌ي همه‌ي مسلمانان است ديگر لزومي ندارد كه از والدين خود اجازه بگيرند و همان‌طور كه علماي ما اعلام كرده‌اند، در چنين وضعيتي جهاد فريضه‌اي مثل نماز و روزه خواهد بود.» وي با ذكر اينكه اسلام به زور شمشير گسترش يافته، جهاد دفاعي را قبول نمي‌كند و اعلام مي‌دارد كه جهاد در اسلام تا روز قيامت ادامه خواهد داشت و هيچ‌وقت قطع نمي‌شود. «در صورتي كه مسلمانان اين فريضه را به فراموشي بسپارند روز به روز ضعيف‌تر خواهند شد و در نتيجه نمي‌توانند به فريضه‌ي خود عمل كنند».

با وجودي كه جزوه‌ي عبدالسلام فرج برنامه‌اي عملي براي استقرار حكومت اسلامي ارائه مي‌داد و در جاي جاي اثر خود از ابن‌تيميه نقل قول مي‌كند، اما تقريبا تمام ناظران مصر مشروعيت استفاده‌ي وي از فتواهاي ابن‌تيميه را قبول نكردند. از نظر آنها عبدالسلام فرج كه شيخ كوشك او را «يك متفكر تازه به دوران رسيده» مي‌ناميد، هيچ اطلاعي از ماهيت سخناني كه از ابن‌تيميه نقل مي‌كرد، نداشته است. آنها بر اين باور بوده‌اند كه منتهاي استفاده شده توسط فرج «آن‌قدر معتبر نيستند كه بتوان براساس آنها جامعه يا حكومت مصر معاصر را توصيف كرد». {۴۸} به هر حال واجب مكتوم، مشروعيتهاي لازم را براي گروههاي نظامي منطقه فراهم كرد. از اين نظر اين گروهها دولتهاي منطقه اسلامي نيستند،‌چرا كه قوانين آنها از تركيبي از قوانين سنت اسلامي و قوانين اروپايي مي‌دانستند.

يكي از حوادثي كه تأثير زيادي در راديكال‌تر شدن جهان داشته است، اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهير شوروي در دسامبر سال ۱۹۷۹ بود. اين حادثه باعث شد تا علماي اسلامي بر عليه شوروي اعلام جهاد كرده و آن را به عنوان حمله به دارالاسلام در نظر بگيرند. در نتيجه‌ي چنين تفسيري آنها قادر شدند كه طبق شريعت اسلامي بر عليه اشغال اعلام جهاد دفاعي نمايند كه در اين صورت وظيفه‌ي همه‌ي مسلمانان شركت در آن مي‌باشد. عبدالله عزام از جمله افرادي بود كه بلافاصله بعد از حمله‌ي شوروي تدريس در دانشگاه ملك‌عبدالعزيز عربستان را رها كرده و براي كمك و آموزش به مجاهدين به پاكستان مهاجرت كرد. وي در سال ۱۹۸۵ به كمك سازمانهاي هلال‌احمر كويت و عربستان صعودي، سازمان «مكتب الخدمت للمجاهدين العرب»را با همكاري اسامه بن‌لادن و براي سازماندهي كمكهاي انسان دوستانه به مجاهدين افغاني تأسيس كرد. اين سازمان سالانه حدود ۶۰۰ ميليون دلار براي كمك به مقاومت افغانها دريافت مي‌كرد. عزام رهبر و موعظه‌گر كاريزماتيك و اصلي‌ترين ايدئولوگ «عرب- افغانها» و استاد اسامه بن‌لادن در دانشگاه بود. وي متفكري به معني واقعي كلمه مثل قطب، مودودي و يا البناء نبود، بلكه سخنراني چيره‌دست بود كه از ابن‌تيميه،‌قرآن و حديث نقل قول مي‌كرد، اما راجع به فلسطين و افغانستان صحبت مي‌كرد.‌

عبدالله عزام در سال ۱۹۴۱ در جنين متولد شد. بعد از اتمام تحصيلاتش به اردن و سپس سوريه رفته و از دانشگاه دمشق دكتراي حقوق اسلامي گرفت. در اوخر دهه ۱۹۶۰ به مصر رفت و در دانشگاه الازهر تحصيلات تكميلي خود را به پايان رساند و در سال ۱۹۷۳ به عربستان صعودي رفته و در دانشگاه جديدالتأسيس جده به تدريس مشغول شد. عزام جزو اولين اشخاصي است كه براي شركت در جهاد عليه شوروي و براي اشاعه‌ي افكار خود به افغانستان رفت. وي پس از رسيدن به پاكستان ابتدا در دانشگاه اسلام‌آباد به تدريس پرداخت،‌اما خيلي زود آنجا را رها كرد و براي كمك به مجاهدين افغاني راهي پيشاور شد. در طول فعاليتهايش به اين نتيجه مي‌رسد كه تنها راه موفقيت در استقرار جامعه‌ي اسلامي، جهاد بر عليه دشمنان اسلام است. عزام به يكي از رهبران برجسته جهاد تبديل شد و كتابهاي متعددي در اين زمينه نوشت كه در آنها عقايد و جهان‌بيني خود را درباره‌ي جهاد و آينده اسلام جهان‌بيني خود را درباره‌ي جهاد و آينده اسلام شرح مي‌دهد. وي در بيست‌وچهارم نوامبر سال ۱۹۸۹ به همراه دو پسرش و در راه رفتن به نماز جمعه و در پيشاور پاستان ترور شد. {

فراخواني مسلمانان جهان به جهاد در افغانستان و اعلام اينكه جهاد وظيفه‌ي فردي همه‌ي مسلمانان است، موضوع اصلي دو كتاب مهم عبدالله عزام به نامهاي «دفاع از سرزمينهاي اسلامي» و «الحاق به كاروان» مي‌باشد. وي دلايل جهاد را در شانزده بند ذكر مي‌كند:

۱-جلوگيري از تسلط كافران بر مسلمانان؛

۲-كمبود مسلماناني كه جان خود را در راه اسلام فدا مي‌كنند؛

۳-ترس از آتش جهنم؛

۴-عمل به فريضه‌ي جهاد و پاسخ به دعوت خداوند؛

۵-ادامه دادن راه سلف صالح؛

۶-استقرار جامعه‌اي اسلامي ؛

۷-محافظت از مستضعفين روي زمين؛

۸-شهيد شدن و كسب مقام والا در بهشت؛

۹-جهاد، سپري در مقابل امت است و از بي‌حرمت شدن آنها جلوگيري مي‌كند؛

۱۰-حفاظت از عزت امت و نقش بر آب كردن توطئه‌هاي دشمن؛

۱۱-حفاظت از سرزمين اسلام و جلوگيري از فاسد شدن آن؛

۱۲-ايجاد امنيت براي مكانهاي مقدس مسلمانان ؛

۱۳-حفاظت از امت در مقابل شكنجه و آوارگي؛

۱۴-سعادت امت و افزايش ثروت آنها؛

۱۵-جهاد اوج همه چيز در اسلام است؛

۱۶- جهاد بهترين شكل عبادت در دين اسلام است و مسلمانان به وسيله‌ي آن مي‌توانند به بالاترين درجات برسند.

عبدالله عزام به نقل از ابن‌تيميه اولين وظيفه‌ي مسلمانان بعد از ايمان را جهاد و دفاع از سرزمين‌هاي اسلامي مي‌داند. به نظر وي اين فريضه مهم‌ترين وظيفه‌اي است كه در عصر حاضر توسط مسلمانان به دست فراموشي سپرده شده است و علت اصلي وضعيت فلاكت بار مسلمانان عمل نكردن به جهاد مي‌باشد. از نظر وي جهاد عليه كفار دو نوع مي‌باشد؛ جهاد تهاجمي زماني است كه دشمن از سرزمين خود دست به حمله نبرند. در چنين حالتي بر مسلمانان واجب كفايي است كه در اين جهاد شركت كنند و وظيفه اصلي متوجه امام مسلمين است كه ارتشي تدارك ديده و به جنگ آنها بفرستد و آنها را مجبور به پرداخت جزيه كند، در غير اين صورت اين امام است كه مرتكب گناه شده است. نوع دوم جهاد تدافعي مي‌باشد كه در آن بر همه‌ي مسلمانان واجب عيني (وظيفه انفرادي همه مسلمانان) است كه در جهاد شركت كنند و كفار را از سرزمين اسلام خارج سازند. اين نوع جهاد مهم‌ترين وظيفه مسلمانان بوده و تحت شرايط زير الزامي مي‌شود؛ اول،‌اگر كفار وارد سرزمين اسلام شده باشند؛ دوم،‌اگر خطوط نيروها در ميدان نبرد رودرروي يكديگر قرار گرفته و به همديگر نزديك شوند؛ سوم، زماني كه امام امت دعوت كند آنها بايد به فتواي وي پاسخ داده و اطاعت كنند؛ و چهارم، اگر كفار گروهي از مسلمانان را دستگير كرده و زنداني كنند.

عزام به نقل از ابن‌تيميه خاطر نشان مي‌كند كه اگر دشمن وارد سرزمينهاي اسلامي شود بر مسلمانان واجب عيني است كه در جهاد بر عليه دشمنان شركت كنند. اين وظيفه در وهله‌ي اول متوجه نزديك‌ترين فرد به صحنه‌ي نبرد مي‌باشد و بعد از وي به نفرات بعد و به همين ترتيب تا آخرين نفر از مسلمانان جهان منتقل مي‌شود. در چنين شرايطي اجازه گرفتن از والدين و يا ديگران براي شركت در جهاد ضرورتي ندارد. به فراموشي سپردن جهاد شبيه ترك نماز و روزه و شايد هم بدتر از آنها باشد و ابن‌رشد مي‌فرمايد:«مسلماً زماني كه جهاد واجب عيني شد، دقيقاً عين حج واجب مي‌شود».

عبدالله عزام روايت معروفي را كه مدعي است كه جهاد با نفس بزرگ‌تر از جهاد با دشمن مي‌باشد رد كرده و معتقد است كه اين حديث جعلي مي‌باشد و هيچ پايه‌ي معتبري ندارد. به نظر وي اگر جامعه‌ي اسلامي در جهاد براي آزادسازي سرزمين‌هاي اسلامي شركت نكند و حتي اگر يك قطعه از اين سرزمين نيز دست دشمن باقي بماند،‌اين جامعه گناهكار خواهد بود. به نظر وي در نبرد با دشمنان اسلامي بايد اختلافات كوچك داخلي كنار گذاشته شوند و به دشمن و مشكل اصلي پرداخته شود.

انديشه‌هاي عبدالله عزام در تئوري‌پردازي براي سازمان‌هاي جهادي مدرن نقش بسزايي داشته است. نوشته‌هاي او تبديل به مانيفستي براي جنگجويان مسلماني شد كه مي‌خواهند جهاد جهاني بر عليه غرب به راه انداخته و «دولتهاي دست نشانده» خود در خاورميانه را براندازند.{۵۹} علاوه بر اين عبدالله عزام كه از او به عنوان طراح و ايدئولوگ اصلي القاعده نيز ياد مي‌شود، متفكري است كه بيشترين تأثير را در شكل‌گيري ديدگاههاي بن‌لادن داشته است و براي سالها راهنماي فكري بن‌لادن بوده است.

مروري بر بحثهاي ذكر شده نشان مي‌دهد كه اعمال و انديشه‌هاي عبدالله عزام ثمرات مهمي را براي گروههاي جهادي اسلامي به ارمغان آورده است. اول اينكه، سازماني بين‌المللي به منظور يارگيري از ميان داوطلباني از سراسر دنياي اسلام براي جهاد در افغانستان به وجود آمد. دوم اينكه، شبكه‌ي بين‌المللي سلولهاي جهادی به وجود آمد كه توسط جنبشهاي اسلامي سراسر دنيا حمايت مي‌شدند. سوم اينكه: پيروزي مجاهدين در افغانستان هاله‌اي از شجاعت در اطراف جنگجويان مسلمان به وجود آورد كه داراي تجربيات گران‌يهايي بودند. اين جنگجويان در همه‌ي نبردهاي بعدي اسلام‌گراهاي  مبارز و دشمنانشان، به عنوان پيش‌آهنگ عمل مي‌كردند.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *