اي اهل جهاد: كافران را مغلوب كنيد (۱) / توصيه هايي براي اهل جهاد در دارالکفرهای سکولار و طاغواتهای عرب آل سعود و خلیج
نويسنده: حمد بن عبد الله
مترجم : انجمن ” اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف ” بيساران
سپاس بر خداوندی كه عزت و سربلندی مسلمانان را در توحيد و جهاد و ذلت و خواری كافران را در روی گرداني و عناد قرار داد. گواهي مي دهم كه خدايي جز الله نيست، خداي یگانه ای كه فرموده است: «إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ»( مجادله: ۲۰-۲۱) «مسلّماً كساني كه با خدا و پيغمبرش دشمني ميكنند ، از زمره پستترين و خوارترين ( مردمان ) خواهند بود . خداوند چنين مقدر كرده است كه من و پيغمبرانم قطعاً پيروز ميگرديم . بيگمان خداوند نيرومند چيره است . » و گواهي ميدهم كه محمد بنده و فرستاده ی اوست، کسی كه در روز پيروزی فرمود: “كافران را درو كنيد” و خداوند كافران را به وسيله ی رسول خويش خوار گردانيد تا جايی كه با دست خودشان، در حالي كه خوار و ذلیل شده بودند، جزيه دادند و بر آل و اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم درود بسيار باد.
اما بعد:
يكي از بزرگترين راه هایی که به وسیله ی آن می توان به خداوند نزدیک شد، ذليل نمودن دشمنان خداوند از جمله شياطين، كافران، مرتدان و منافقان و خشم گرفتن بر آنان است. خداوند ميفرمايد: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّاً شَيَاطِينَ الْأِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ» ( انعام : ۱۱۲)« همان گونه ( كه اينان كه در صدد هدايت ايشان هستي با تو دشمني و ستيزه ميورزند ) دشمناني از انسانهاي متمرّد و جنّيان سركش را در برابر هر پيغمبري عَلَم كردهايم . گروهي از آنها سخنان فريبنده بياساسي را نهاني به گروه ديگري پيام ميدادهاند تا ايشان را ( با ياوهسرائيهاي رنگين و وسوسههاي دروغين ) بفريبند . اگر پروردگار تو ميخواست ، چنين كاري را نميكردند ( ولي همه اينها برابر تقدير و مشيّت خدا انجام گرفته و انجام ميگيرد ) . پس بگذار دروغها به هم بافند ( و خويشتن را گرفتار كفر و ضلال كنند . بر تو تبليغ است و بر ما هم حساب ) »
اي مسلمان اينان دشمن تو و دشمن پيامبران هستند و هر گاه تو توحيد خود را اعلام نمایی، خداوند دشمنانت را خوار ميگرداند. وقتی شیطان اذان را که شعار اهل تولید است می شنود، خوار و ذلیل می شود. في الصحيحين من حديث أبي هريرة رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: (إذا نودي للصلاة أدبر الشيطان وله ضراط حتى لا يسمع التأذين، فإذا قضى النداء أقبل حتى إذا ثوب بالصلاة أدبر… الحديث). در صحيحين از ابي هريره روایت شده است كه پيامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: “هنگامي كه اذان گفته می شود، شيطان در حالي كه از خود باد شكم خارج ميكند، دور می شود تا صدای اذان را نشنود و وقتي اذان پايان يافت، دوباره باز مي گردد تا وقتي كه به اقامه ی نماز فراخوانند، آنگاه دوباره روی ميگرداند.”
ابن حجر رحمه الله گفته است: “ظاهرا شيطان به عمد اين كار را مي كند تا اين صدا، او را از شنيدن صدای مؤذن باز دارد و یا این که مانند نادانان، این کار را براي توهين انجام می دهد و یا ممکن است اين كار را به عمد انجام ندهد، بلكه هنگام شنيدن صدای اذان از شدت ترس اين اتفاق برای او ميافتد” و اين كاری است كه شياطين جنی هنگام شنيدن اذان انجام ميدهند و خداوند از حال شياطين انس كه برادران شياطين جنی هستند، هنگام فراخواندن به نماز، چنين خبر داده است: «وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً وَلَعِباً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُون«( مائده: ۵۸) «آنان هنگامي كه ( اذان ميگوئيد و مردمان را ) به نماز ميخوانيد ، نماز را به باد استهزاء ميگيرند و بازيچهاش قرار ميدهند ( و بدان ميخندند و تمسخرش ميكنند ) . اين كارشان بدان خاطر است كه ايشان كسانِ نفهم و بيشعوري هستند ( و ضلالت را از هدايت باز نميشناسند و هدف و حكمت نماز را درك نميكنند ) .».
- از جمله چیزهایی که دشمنان خدا را به خشم می آورد، آشکار کردن اسلام است:
خداوند در اين مورد ميفرمايد: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ * إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ» (حجر: ۹۴-۹۵) « پس آشكارا بيان كن آنچه را كه بدان فرمان داده ميشوي ( كه دعوت حق است ) و به مشركان اعتناء مكن ( كه چه ميگويند و چه ميكنند ) . ما تو را از ( كيد و مكر و اذيّت و آزار ) استهزاء كنندگان مصون و محفوظ ميداريم .»
عن ابن عباس رضي الله عنهما قال: (مرض أبو طالب فجاءته قريش وجاءه النبي صلى الله عليه وسلم، وعند أبي طالب مجلس رجل، فقام أبو جهل كي يمنعه)، قال: (وشكوه إلى أبي طالب، فقال: يا ابن أخي ما تريد من قومك؟ قال: “إني أريد منهم كلمةً واحدةً تدين لهم بها العرب وتؤدي إليهم العجم الجزية”، قال: كلمةً واحدةً؟! قال: “كلمةً واحدةً” فقال: “يا عم قولوا: لا إله إلا الله”، فقالوا: إلهاً واحداً؟! {مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ})، قال: (فنزل فيهم القران: {ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ * بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ}، إلى قوله: {مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ}) [رواه الترمذي وقال: هذا حديث حسن صحيح].ابن عباس رضی الله عنه روایت می کند كه ابو طالب بيمار شد و قريش و پيامبر صلی الله علیه و سلم نزد او آمدند، كنار ابو طالب به اندازه ی نشستن یک نفر جا بود، ابو جهل زودتر بلند شد تا پیامبر صلی الله علیه و سلم، آن جا ننشیند و شكايت او را به ابو طالب كرد. ابو طالب گفت: “برادر زادهام! از قومت چه می خواهي؟” پيامبر صلی الله علیه و سلم پاسخ دادند: “من از آنها يك كلمه می خواهم، كلمه ای كه اعراب به خاطر آن وامدار ايشان (قوم پيامبر) خواهند شد و عجم به خاطر آن به آن ها جزيه خواهند پرداخت. ابو طالب پرسيد: “تنها يك كلمه؟!” رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: “بله تنها يك كلمه! ای عمو ميخواهم بگويند: لا اله الا الله.” قريش پرسيدند: “خدای يگانه؟!! مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ، ما اين سخن را در ملل ديگر نشنيدهايم ، اين چيزی جز بدعت و دروغ نيست”. اين آيه در شأن آنان نازل شد: «ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ * بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ»(ص: ۱-۲) « صاد . . . سوگند به قرآن پرآوازه و والا و يادآور و بيانگر ( ارزشهاي حقيقي و قوانين سعادتبخش خدا ) . ( اگر ميبينيد كافران در برابر اين آيات روشنگر و قرآن بيدارگر تسليم نميشوند ، نه به خاطر اين است كه پردهاي بر اين كلام حق افتاده است ) بلكه كافران گرفتار تكبّر و غروري هستند ( كه آنان را از قبول حق بازداشته ) و عداوت و عصياني ( كه ايشان را از پذيرش دعوت تو باز ميدارد ) .»
» تا آنجا كه می فرمايد: «مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ»( ص: ۷)« ما در آئين ديگري ، اين ( يكتاپرستي ) را نشنيدهايم . اين جز دروغ ساختگي نيست .»
وفي الصحيحين عن ابن عباس رضي الله عنهما قال: (صعد النبي صلى الله عليه وسلم الصفا ذات يوم فقال: “يا صباحاه”، فاجتمعت إليه قريش، قالوا: ما لَكَ؟ قال: “رأيتم لو أخبرتكم أن العدو يصبحكم أو يُمَسِّيكم أما كنتم تصدقوني؟”، قالوا: بلى، قال: “فإني نذير لكم بين يدي عذاب شديد”، فقال أبو لهب: تباً لك! ألهذا جمعتنا؟ فأنزل الله: {تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ}).
و در صحيحين از ابن عباس رضی الله عنه روایت شده که: “روزی رسول الله صلی الله علیه و سلم از صفا بالا رفتند و ندا دادند: “ای مردم هشدار میدهم”. قريش دور او گرد آمدند و گفتند: “تو را چه شده است؟” فرمودند: “آيا اگر بگويم كه دشمن صبحگاه يا شامگاه به سراغ شما ميآيد، سخنم را باور ميكنيد؟” گفتند: “بله”. فرمودند: ” به شما هشدار ميدهم از عذاب سختی كه پيش روست.” پس ابو لهب گفت: “هلاك گردی! آيا برای اين امر ما را دور هم جمع كردی؟” آيه نازل شد: «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ» « نابود باد قدرت ابولهب و نابود باد»(ترمذی، حديث حسن صحيح )
وروى أحمد في مسنده عن ربيعة الدِّيلِيِّ قال: (رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم بسوق ذي المجاز يقول: “يا أيها الناس، قولوا: لا إله إلا الله تفلحوا”، ويدخل في فجاجها والناس مُتَقَصِّفُونَ عليه، فما رأيت أحداً يقول شيئاً، وهو لا يسكت يقول: “أيها الناس، قولوا: لا إله إلا الله تفلحوا”، إلا أَنَّ وَرَاءَهُ رجُلاً أحول وضيء الوجه ذا غديرتين يقول: إنه صَابِئ كاذِبٌ، فقلت: من هذا؟ قالوا: محمد بن عبد الله وهو يذكر النبوة، قلت: من هذا الذي يكذبه؟ قالوا: عمه أبو لهب).
احمد در مسندش از ربيعه الديلي نقل كرده است كه پيامبر صلی الله علیه و سلم را در بازار ذی المجاز ديدم كه می فرمودند: “ای مردم بگوييد لا اله الا الله تا رستگار شويد” و وارد جمعيتشان شد و مردم دور ايشان را گرفته بودند و نديدم كسي چيزی بگويد و پيامبر صلی الله علیه و سلم پيوسته مي فرمود: “ای مردم بگوييد لا اله الا الله تا رستگار شويد”. پشت سرایشان مردی ايستاده بود كه سفید رو و لوچ بود و دو گيسوی بافته شده داشت و می گفت: “او ستاره پرست و دروغ گوست» پرسيدم اين مرد كيست؟ گفتند محمد بن عبد الله است كه درباره ی نبوت سخن مي گويد. پرسيدم اين كه او را تكذيب ميكند كيست؟ گفتند عموی او ابو لهب است.
دعوت توحيد كه شيوه ی پيامبر صلی الله علیه و سلم بر آن بنا شده است از بزرگترين چيزهايی است كه دشمنان خداوند را به خشم ميآورد و همچنين ساير عبادتها نيز دشمنان را به خشم ميآورد،
ولذا قالت قريش لابن الدَّغِنَة – لما أجار أبا بكرٍ مر أبا بكر -: (فليعبد ربه في داره، فليصل فيها وليقرأ ما شاء، ولا يؤذينا بذلك ولا يستعلن به، فإنا نخشى أن يفتن نساءنا وأبناءنا)، فقال ذلك ابن الدَّغِنَة لأبي بكر، فلبث أبو بكر بذلك يعبد ربه في داره ولا يستعلن بصلاته ولا يقرأ في غير داره، ثم بدا لأبي بكر، فابتنى مسجداً بفناء داره، وكان يصلي فيه، ويقرأ القرآن، فيتقذف عليه نساء المشركين وأبناؤهم، وهم يعجبون منه وينظرون إليه، وكان أبو بكر رجلاً بكاءً، لا يملك عينيه إذا قرأ القرآن، وأفزع ذلك أشراف قريش المشركين) [رواه البخاري].
به همين سبب هنگامي كه ابن دغنه ابوبكر رضی الله عنه را پناه داد،قريشيان به او گفتند نزد ابوبکر برود و به او بگوید پروردگارش را فقط در خانه اش عبادت كند و در خانهاش نماز بگزارد و هر چه مي خواهد بخواند، اما ما را به این سبب آزار ندهد و آشكارش نكند زيرا ما می ترسيم كه زنان و فرزندانمان را بفريبد. ابن دغنه اين پيغام رابه ابوبكر رساند و به همين دلیل ابوبكر رضی الله عنه پيوسته در خانهاش عبادت ميكرد و نمازش را آشكار نمی نمود و در غير خانه اش آن را نميخواند.پس از مدتی فكری به خاطر ابوبكر رسيد و مسجدی در پیشگاه خانه اش بنا کرد و درآن نماز و قرآن ميخواند و زنان و فرزندان مشركان بر او مي گذشتند و از او در شگفت بودند و به او نگاه می كردند، ابوبكر رضی الله عنه مردی بود كه بسيار می گريست و وقتی قرآن تلاوت مي نمود اختيار چشمانش را نداشت و اين مسأله قريشيان مشرك رابسيار می ترساند. (بخاری)
و همچنين وقتی ابوذر اسلام آوردنش را اعلام كرد دشمنان را به خشم آورد.
عن ابن عباس: (أن أبا ذر لما أسلم قال له النبي صلى الله عليه وسلم: “ارجع إلى قومك فأخبرهم حتى يأتيك أمري”، فقال: والذي نفسي بيده! لأَصْرُخَنَّ بها بين ظهرانيهم، فخرج حتى أتى المسجد، فنادى بأعلى صوته: أشهد أن لا إله إلا الله وأن محمداً رسول الله، ثم قام القوم فضربوه حتى أوجعوه، وأتى العباس فأكب عليه قال: ويلكم! ألستم تعلمون أنه من غفار، وأن طريق تجاركم إلى الشام؟ فأنقذه منهم، ثم عاد من الغد لمثلها، فضربوه وثاروا إليه، فأكب العباس عليه) [متفق عليه].
از ابن عباس نقل است كه: “وقتی ابوذر رضی الله عنه اسلام آورد پيامبر به او فرمودند: “به ميان قومت بازگرد و آنان را آگاه كن تا اينكه دستورم به تو برسد”. ابوذر گفت: “سوگند به او كه جانم در دست اوست، پیام تو را در ميان آنان فرياد خواهم زد”. پس رفت تا به مسجد رسيد و فرياد زد: “اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله”. مردم برخاستند و او را چنان زدند كه آسیب دید. عباس به سمت او آمد و به مردم گفت: “وای بر شما! آيا نميدانيد كه او از غفاريان است و راه بازرگانان شما به شام از آنجا ميگذرد؟” او را از دست مردم نجات داد، فردا نيز همين حادثه تكرار شد، او را زدند و بر او شوريدند و باز عباس به كمكش آمد) . متفق علیه)
- از ديگر مواردی كه دشمنان خدا را به خشم ميآورد تقرب جستن به خداوند به وسيله ی سجده ی زياد است:
سجده، به طور قطع، نزديك شدن به خداوند است. همچنان كه خداوند تعالی فرموده است: «وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ»( علق: ۱۹) «سجده كن و نزديك شو» نزديك ترين حالت بنده به خداوند وقتی است كه او در حالت سجده است، زيرا سجود برای خداوند از بزرگ ترين عبادات و بزرگ ترين اسباب ورود به بهشت و بالا رفتن درجات معنوی ست.
از معدان بن ابي طلحه اليعمری نقل است كه: “ثوبان غلام رسول اكرم صلی الله علیه و سلم را ديدم و به او گفتم: “مرا از كاری آگاه كن كه به واسطه ی آن خداوند مرا به بهشت وارد كند” و يا گفت: “مرا از محبوبترين كارها نزد خداوند آگاه كن”، او ساكت ماند، دوباره پرسيدم و او سكوت كرد. برای بار سوم از او پرسيدم، گفت: “در اين باره از رسول خدا صلی الله علیه و سلم پرسيدم، فرمودند: برای خداوند بسیار سجده کن، زيرا تو سجدهای نمیكنی مگر اين كه بدان سبب خداوند مقام تو را يك درجه بالاتر می برد و يكی از گناهانت می ريزد، معدان ميگويد: “سپس ابو الدرداء راديدم و همين را از او پرسيدم و او نيز همان چيزی را به من گفت كه ثعبان گفته بود”.
عن ربيعة ابن كعب الأسلمي قال: (كنت أبيت مع رسول الله صلى الله عليه وسلم، فآتيته بوضوئه وحاجته، فقال لي: “سلْ”، فقلت: أسالك مرافقتك في الجنة. قال: “أَوْغَيْرَ ذلك؟” قلت: هو ذاك قال: “فَأَعِنِّي على نفسك بكثرة السجود”) [رواهما مسلم].
و از ربيعة بن كعب اسلمی نقل شده است كه: “همراه رسول اكرم صلی الله علیه و سلم بيتوته كردم و برای ايشان اسباب وضو و حاجاتشان را آوردم”. فرمودند: “از من چيزی بخواه”. گفتم: “همراهی با شما را در بهشت می خواهم”. پرسيدند: “چيز ديگری نمی خواهی؟” گفتم: “نه فقط همين است”. فرمودند: “رنج سجده ی فراوان را بر خود هموار ساز”. (مسلم)
سجده از بزرگ ترين چيزهايی است كه دشمن جنی و انسی را به خشم ميآورد.
عن عبد الله بن مسعود رضي الله عنه قال: (قرأ النبي صلى الله عليه وسلم النجم فسجد، فما بقي أحد إلا سجد، إلا رجل رأيته أخذ كفَّاً من حصى فرفعه فسجد عليه، وقال: هذا يكفيني، فلقد رأيته بعدُ قُتِل كافراً بالله) [متفق عليه]. از عبد الله بن مسعود رضی الله عنه نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه و سلم قرآن تلاوت فرمودند و سپس به سجده رفتند و كسي باقي نماند كه سجده نكرده باشد، جز مردی كه ديدم مشتي ماسه را بالا آورد و بر آن سجده كرد و گفت: “همين برای من کافی است و پس از آن او را ديدم كه كافر به خداوند كشته شده بود”. (متفق علیه)
وروى مسلم عن أبي هريرة رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: (إذا قرأ ابن آدم السجدة فسجد، اعتزل الشيطان يبكي، يقول: يا ويله! أمر ابن آدم بالسجود، فسجد، فله الجَنَّةُ، وأمرت بالسجود، فأبيت، فلي النار).
مسلم از ابي هريره رضی الله عنه آورده است كه پيامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: “وقتي فرزند آدم آيه ی سجده را بخواند و آنگاه به سجده رود، شيطان گريه كنان دور ميشود و می گويد: “واي بر من! فرزند آدم به سجده فرمان داده شد و سجده كرد پس بهشت از آن اوست و من به سجده امر شدم و امتناع كردم، پس جهنم از آن من شد”.
همچنين سجده ی سهو نیز دشمن خداوند را خوار و ذليل ميگرداند. مسلم از ابو سعيد خدری رضی الله عنه نقل كرده است كه رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمودند: “هنگامی كه يكی از شما در نمازش شك كرد و ندانست كه چقدر نماز خوانده است، سه ركعت يا چهار ركعت؟ بايد شك را كنار گذاشته وبنا را بر آنچه به يقين نزدیک تر است بگذارد، سپس پيش از آنكه سلام نماز بدهد، دو سجده انجام دهد، پس اگر پنج ركعت خوانده بود اين دو سجده نمازش را شفاعت ميكنند و اگر چهار ركعت تمام خوانده باشد، اين دو سجده خوار كننده ی شيطان است”.
كافران اهل كينه و حسد و تنفر و دشمني نسبت به مسلمانان هستند، چنانكه خداوند متعال ميفرمايد: « وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ«( آل عمران: ۱۱۹) «امّا هنگامي كه تنها ميشويد ، از شدّت خشم بر شما ، سرانگشتان خود را به دندان ميگزند ، بگو : با ( درد همين ) خشمي كه داريد ، بميريد ، بيگمان خداوند از آنچه در درون سينهها ميگذرد آگاه است .».
اين بزرگترين خشم و دشمني آنان است كه از لغزش زبانهايشان و ظاهر چهرههايشان و كينه ای كه از شما در قلبهاشان دارند، آشكار ميشود و به همين سبب است كه عزت و بزرگی و نعمت هایی كه در هر حال نصيب مسلمانان ميشود، آنان را ناراحت ميكند، خداوند متعال می فرماید: «إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُواْ بِهَا»( آل عمران : ۱۲۰) «اگر نيكي به شما دست دهد ( و نعمتي همچون پيروزي و غنيمت بهره شما گردد ) ناراحت ميشوند ، و اگر به شما بدي برسد ، شادمان ميشوند » ونيز ميفرمايد: «مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ»( بقره : ۱۰۵) «كافران اهل كتاب و همچنين مشركان ، دوست نميدارند خير و بركتي از جانب خدايتان بر شما نازل گردد و به شما دست دهد ، در حالي كه خداوند ( به خواست و آرزوي ايشان توجّهي نميكند و ) به هركس كه بخواهد رحمت خويش را اختصاص ميدهد ، و خدا داراي فضل سترگ و بخشش بزرگ است .» و اين مطلب دال بر شدت عداوت كافران است و بايد مودت ميان ما و آنان قطع گردد. و اين چيزي است كه آنان در دل ميپرورانند و كنه حقيقت ضمائرشان حسد و بدخواهی اهل ايمان است.
اما او كافران را به خشم آورده و با وفاداری به اهل ايمان و جهاد به همراه صبر و تقوی و توكل بر خداوند حی قيوم آنان را ذليل مي نماید، زيرا خداوند مسلط بر دشمنان است و مكرشان را به آنان باز ميگرداند و در اين باره میفرمايد: «وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ»( آل عمران: ۱۲۰) «و اگر ( در برابر اذيّت و آزارشان ) بردباري كنيد و ( از دوستي با ايشان ) بپرهيزيد ، حيلهگري ( و دشمنانگي خائنانه ) آنان به شما هيچ زياني نميرساند ، ( چه ) شكّي نيست خداوند بدانچه انجام ميدهند احاطه دارد ( و قادر به دفع نقشههاي خائنانه و نيرنگهاي اهريمنانه ايشان از شما است ) .»