اسلام مسلمان بدون کفر به طاغوت صحیح نیست
مترجمین: ا. موحد/ م. الکردی
الحمد لله و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله و صحبه و من والاه:
الله انسان را برای این خلق نموده است که تنها او را عبادت نمایند و هیچ شریکی برایش قائل نگردند و آن قول خودش است که میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ [ذاریات:۵۶]«من پريها و انسانها را جز برای پرستش خود نيافريده ام».
اگر این را دانستی،باید این را هم بدانی که عبادت، به آن عبادت گفته نمیشود، مگر اینکه توحید همراهش باشد. همانگونه که نماز بدان نماز گفته نمیشود، مگر اینکه همراه با وضو باشد. همانطور که «حدث»، طهارت را باطل میکند، به همان شکل، شرک نیز اگر با عبادت اختلاط پیدا کند، آن عبادت را باطل میگرداند و همۀ اعمال را باطل میگرداند و صاحب کسی که شرک ورزیده، تا ابد در آتش خواهد ماند. الله میفرماید:
﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاءُ وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْماً عَظِيماً﴾ [نساء: ۴۸].«بی گمان خداوند این را که به او شرک آورده شود، نمی بخشد، و غیر از آن را برای هر کس بخواهد می بخشد، و هر کس که به خدا شرک ورزد، یقیناً گناهی بزرگ بر بافته است».
ای بندگان خدا،پس مادامیکه برایتان یقین حاصل شد که مهمترین مساله برای شما این است که توحید را در خود محقق نمایید و مهمترین چیزی که واجب است نفستان را از آن دور بنمائید شرک است، این را نیز بدانید که توحید ندارید، مگر اینکه کفر به طاغوت همراه آن باشد. این نیز بدین شکل آشکار میگردد که کفر به طاغوت بخشی از اصل دین اسلام است. این مساله اولین چیزی است که الله بر بنی آدم فرض نموده است و این اولین چیزی است که انبیا و رسولان از قومشان درخواست نموده اند که انجامش بدهند. الله میفرماید:
﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ﴾ [نحل: ۳۶].«ما به ميان هر ملّتي پيغمبري را فرستاده ايم (و محتواي دعوت همه پيغمبران اين بوده است) كه خدا را بپرستيد و از طاغوت دوري كنيد».
در این آیه الله خبر داده است که در هر جامعه و قرن و عصری، از زمان نوح گرفته تا آخرین پیامبر یعنی محمدع، رسولانش را امر نموده است که مردم را امر نمایند به اینکه خداوند را عبادت نمایند «أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ» و از طواغیت دوری کنند «وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ» و از عبادت غیر الله دوری نمایند.
و به همین خاطر است که مردم خلق شده اند و رسولان فرستاده شده اند و کتابها نازل شده اند.
«َاجْتَنِبُواْ» معنای زیادتر و شدیدتری میدهد، به دور گشتن و ترک کردن؛ زیرا که «اترکوا» بیشتر این معنی را میدهد که این کار نکنید، اما «َاجْتَنِبُواْ» این معنی را میدهد که دور باشید و شدت دور شدن را میرساند و این آیه نیز همین معنای «لا اله الا الله» را میرساند.
این آیه نیز چون«لا اله الا الله» است که میفرماید « الا الله » که این اثبات است و « لا اله » معنی نفی میدهد. هیچ انسانی مؤمن به الله محسوب نمیشود، مگر اینکه به طاغوت کفر بورزد و آن زمان است که مسلمان محسوب میشود. الله میفرماید:
﴿فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ [بقره: ۲۵۶].«بنابراين كسي كه از طاغوت نافرماني كند و به خدا ايمان بياورد، به محكم ترين دستاويز درآويخته است (و او را از سقوط و هلاكت مي رهاند و) اصلاً گسستن ندارد. و خداوند شنوا و دانا است».
«العرْوَةِ الْوُثْقَىَ» یا طناب محکم، همان توحید است و شهادت بر این است که « لا اله الا الله» این مفهوم را در خود گنجانده است:
رکن یکم: کفر به طاغوت، معنی «لا اله» است.
رکن دوم: ایمان به الله، معنای «الا الله» است.
مسلمان بودن هیچگاه محقق نمیگردد، مگر اینکه به این ریسمان محکم چنگ بزنید و آن کلمۀ توحید است. هیچ بنده ای از بندگان خدا جزو کسانی تلقی نمیگردد که به « العرْوَةِ الْوُثْقَىَ » چنگ زده باشد، مگر اینکه کفر به طاغوت ورزیده باشد. این مساله ای است که به هیچ وجه جای سخن گفتن ندارد و اجماع مسلمانان بر آن است که این جزو مسائل «معلوم من الدین بالضروره» است و هر کس الله دلش را به توحید روشن ساخته باشد، دیگر بر سر این مسئله مناقشه نخواهد کرد.
ای بندگان الله، اگر میخواهید کفر به طاغوت بورزید، باید معنی طاغوت و انواع آن را بدانید و اینکه چگونگی کفر به طاغوت را بیاموزید و اگر این مساله را آموختی در این زمان است که دیگر یک موحد خالص گشته ای.
تعریف طاغوت
در لغت: ( من طغا و طغی، یطغی و یطغو طغیانا: مجاوزه الحد. کل من جاوز حده و قدره فقد طغی و هو طاغ، و طغی البحر هاجت امواجه و منه قوله تعالی: ( انا لما الماء حملناکم فی الجاریه)
یعنی: «کسی که از حد تجاوز کند. کسی که از حدش و قدرتش تجاوز کند طاغی است».
كتب لغت طاغوت را چنين معنى كرده اند: «هر متعدى و متجاوزى، هر پيشواى گمراهى، هر كس از راه خير باز دارد، هر معبودى غير خدا، شيطان و كاهن.»
در شرع:
- «طاغوت از طغیان گرفته شده و طغیان به معنی از حد و مرز تجاوز نمودن است. کسی که هر نوع عبادتی برای او انجام شود و بیزاری نجوید، آن شخص طاغوت است و هر کسی در معصیت الله اطاعتش نماید آن شخص نیز طاغوت است. به همین خاطر هر کسی نیز که حکم را نزد آنان ببرد بدون قرآن و سنت، آن شخص طاغوت است. فرعون به عنوان طاغوت نام برده شد و قوم عاد نیز طاغوت نامیده شده اند».
- «الطاغوت عام في كل ما عُبد من دون الله». ترجمه: «طاغوت عام است در همۀ امور آنچه عبادت میشود از غیر الله».
- «الطاغوت يشمل كل معبود من دون الله». ترجمه: «طاغوت همه معبودهایغیر از اللهرا در بر میگیرد».
همۀ سران گمراهی را در بر میگیرد که دعوت به باطل میکنند و باطل را در نظر مردم زیبا جلو میدهند و همۀ این موارد را نیز در بر میگیرد که مردم آن را وضع نموده اند و بدین احکام جاهلی حکم میکنند. همچنین کاهن و ساحر و خدمتگذاران بتها را نیز در بر میگیرد که مردم را به سوی مردهپرستی دعوت میدهند.
- «وَالطَّاغُوتُ: كُلُّ مَا تَجَاوَزَ بِهِ الْعَبْدُ حَدَّهُ مِنْ مَعْبُودٍ أَوْ مَتْبُوعٍ أَوْ مُطَاعٍ؛ فَطَاغُوتُ كُلِّ قَوْمٍ مِنْ يَتَحَاكَمُونَ إلَيْهِ غَيْرَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ، أَوْ يَعْبُدُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ، أَوْ يَتْبَعُونَهُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ مِنْ اللَّهِ، أَوْ يُطِيعُونَهُ فِيمَا لَا يَعْلَمُونَ أَنَّهُ طَاعَةٌ لِلَّهِ».
ترجمه: «طاغوت: همه آنچه بدان بنده از حدّش تجاوز میکند، از معبود یا متبوع یا کسی که از آن اطاعت میشود. پس طاغوت هر قومی کسی است که: -به سوی او تحاکم و داوری میکنند، به غیر از الله و رسولش،-یا به غیر الله او را عبادت میکنند، – یا تبعیت از اومیکنند بر غیر بصیرت و چشم روشنی از طرف الله.- یا اطاعتش میکنند در آنچه که نمیدانند آن طاعت الله است».
انواع طاغوت و سران آن
۱-طاغوت حکم ۲-طاغوت عبادت ۳-طاغوت اطاعت و دنباله روی.
طاغوت ها زیاد هستند، اما سرانشان، پنج تا هستند:
یک: شیطان که برای پرستش غیر الله دعوت میکند: الله میفرماید:
﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾ [يس:۶۰]«ای آدميزادگان! مگر من به شما سفارش ننمودم و امر نكردم كه اهريمن را پرستش نكنيد، چرا كه او دشمن آشكار شما است»؟
شيطان بزرگترین طاغوت است که همیشه تلاش میکند انسان را از طاعت الله دور نماید. بسیاری از انسان ها نیز شریک شیطان هستند در این که مردم را از پرسش الله منحرف مینمایند و این انسان ها نیز طاغوت هستند.
دوم: آن حاکمیکه احکام را عوض مینماید و تغییر میدهد. الله میفرماید:
﴿ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِيداً﴾ [نساء: ۶۰]«آیا ندیده ای کسانی را که گمان میکنند به آنچه بر تو نازل شده و به آنچه پیش از تو نازل شده است؛ ایمان آورده اند، (ولی) می خواهند برای داوری نزد طاغوت (و حکام سرکش) بروند با آن که به آنها دستور داده شده که به او کفر ورزند، و شیطان می خواهد گمراه شان کند، (و به) گمراهی دوری (بیفکند)».
از امثال این طواغیت میتوان به سران دولتها و حکومتها و امیرانی که حکم شریعت را کنار زده اند و در عوض آن، قانونهای سکولاریستی و احکام عرفی و تقلیدی عشائری را قرار داده اند،اشاره کرد. یا حکمهای شریعت را از کار انداخته اند و میبینیم که حدود گناهها و جهاد و زکات را از کار انداخته اند.
سوم: هر کسی که حکم به غیر آنچه بنماید که الله آن را نازل نموده است.الله میفرماید:
﴿وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾ [مائده: ۴۴]«و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده است حکم نکند، کافر است».
ابن قیم رحمه الله میفرماید: «ومن حاكم خصمه إِلى غير الله ورسوله فقد حاكم إِلى الطاغوت، وقد أمر أن يكفر به، ولا يكفر العبد بالطاغوت حتى يجعل الحكم لله وحده». ترجمه: «کسی که خاصمش (کسی که با او اختلاف پیدا کرده) را به سوی حکم غیر الله و رسولش به محاکمه ببرد، پس قطعا حاکم به سوی طاغوت است. و قطعا امر بدان داده شده است که باید به طاغوت کافر گردد و هیچ بندهای کفر به طاغوت نکرده است، تا اینکه حکم دادن و داوری برای الله یگانه قرار میدهد».
اگر هر حاکمییا قاضی در بین طرفین متنازع و درگیر به غیر آنچه که الله نازل نموده است حکم نماید، به عنوان مثال حکم به قوانین وضعی بشری یا عرفی و عادتی جامعه یا عقل بشری خود بنماید، آن شخص مرتد گشته است و طاغوت محسوب میگردد.
همچنین همۀ کسانی که [بدون اکراه و اجبار]حکم هایشان را نزد آن حاکمانی میبرند که حکم به غیر آنچه که الله نازل نموده است میکنند، آن طرفین متنازع نیز کافر شده اند. الله میفرماید:﴿فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيماً ﴾ [نساء: ۶۵]«نه، سوگند به پروردگارت که آنها ایمان نمی آورند، مگر اینکه در اختلافات خویش تو را داور قرار دهند، و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند».
چهارم: کسی که ادعای علم غیب داشته باشد. الله میفرماید:
﴿ قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ﴾[نمل:۶۵]«بگو:در آسمانها و زمین جز الله هیچ کس غیب نمیداند و (آن معبودان باطل) نمیدانند که کی برانگیخته میشوند».
پس کسی که ادعا کند که غیب میداند، طاغوت است؛ زیرا خودش را مانند الله فرض نموده است و در یکی از صفات ربوبیت الله منازعه نموده است.الله میفرماید:﴿ وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾[انعام: ۵۹]«گنجينه های غيب و كليد آنها در دست خدا است و كسی جز او از آنها آگاه نيست».
و مي فرمايد:﴿ عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَداً﴾[جن: ۲۶]«داننده غيب خدا است و هيچ کسی را بر غيب خود آگاه نمیسازد».
هركسی ادعای این را بکند که خودش یا دیگری غیب میداند، در این صورت قرآن را تکذیب نموده است و واجب است بر مسلمان که خود را از کسانی که ادعای غیب دارند، حفظ نمایند؛ مانند ساحران، کاهنان و فال گیران. همچنین باید خودش را محفوظ بدارد از هر چیزی که آنان میگویند و به آنها باور ننماید.
رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده اند: «من أتي عرافاً فسأله عن شيء، لم تقبل له صلاة أربعين ليلة». ترجمه: «هر كس پيش غيب گويی برود و راجع به چيزی از او سؤال كند، نماز چهل شبانه روزش پذيرفته نمی شود».
امام احمد و ابوداود و ترمذی نيز از ابوهريره رضی الله عنه از پيامبر خدا صلى الله عليه وسلم روايت میکند، میفرمايد: «مَنْ أَتَى كَاهِناً أَوْ عَرَّافاً فَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُولُ فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ». ترجمه: «کسی که نزد کاهن برود، و آنچه بگويد قبول کند، به تحقيق به دين و قرآن محمد کافر شده است».
پنجم: هر کسی که هر نوع عبادتی برایش صورت گیرد و خودش نیز بدان راضی باشد یا از مردم بخواهد که هر نوع عبادتی برای او انجام بدهند. یا اینکه از مردم بخواهد که برای غیر الله عبادت انجام دهند.الله میفرماید:
﴿وَمَن يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَهٌ مِّن دُونِهِ فَذَلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ﴾[انبیاء: ۲۹]و هر کس از آنها بگوید: «همانا من به جای او معبود هستم» پس سزای چنین کسی را جهنم میدهیم،وستمکاران را این گونه سزا میدهیم.
عبادت نمود فقط حق الله است،و برای هیچ کس جایز نیست که از مردم بخواهد که برایش عبادت انجام شود یا بخواهد که عبادت برای غیر الله انجام شود.
هر کسی این کار را انجام بدهد یا انجام ندهد ولی راضی باشد که برای غیر الله عبادت صورت بگیرد، آن شخص طاغوت است.
ابن عطیه میفرماید: «قال بعض العلماء: كل ما عبد من دون الله فهو طاغوت.قال القاضي أبو محمد: وهذه تسمية صحيحة في كل معبود يرضى ذلك كفرعون ونمرود ونحوه، وأما من لا يرضى ذلك كعزيروعيسى». ترجمه: «بعضی از علما گفته اند: همۀ کسانی که به غیر از اللهعبادت میشوند، طاغوت هستند. قاضی ابو محمد گفته است: این نام گزاری نیز صحیح است، برای هر معبود و ستایش شده ای که خودش بدان راضی باشد مانند فرعون و نمرود. اما آنانی که بدین عبادت راضی نیستند (این نام گزاری برای آنان جایز نیست) مانند عیسی و عزیر».
این پنج مورد از سران طاغوت هستند که شیخ محمد بن عبدالوهاب در یکی از رسالههایش در مورد آن سخن فرموده اند.
اما امروزه طاغوتها بیشتر از این موارد هستند. مانند: مجلس قانون گزاری، پارلمان که قانون سکولاریستی و بشری وضع مینمایند و اینان مردم را برای حکم نمودن به این قوانین شیطانی سکولاریستی ملزم میکنند که حکمیغیر از حکم الله است.
یا از جمله موارد دیگر میتوان به سازمان ملل و مجلس امنیت بین الملل و محاکم به نام عدل بین المللی اشاره کرد[ که همگی سکولاریستی هستند]
همه این موارد میخواهند که عبادت و طاعت برای غیر الله صورت گیرد و از مردم میخواهند این قوانین را اتباع نمایند و حکم به غیر شریعت الله بکنند.
نوع دیگری از طاغوتهای امروز،ی وزرات امنیت، آسایش، دفاع، داخلی و… کشورها هستند. اینان در جنگ با شریعت الله هستند و حکم محاکم کفری را تنفیذ و اجرا میکنند و از قوانین سکولاریستی ساخته بشر اتباع میکنند.
نوع دیگری از طاغوت، بت دموکراسی و بت قوم پرستی نژادپرستی و وطنی است و به غیر از این موارد، باز هم انواع دیگری از طاغوت وجود دارند.
چگونگی کفر به طاغوت
- «فأما صفة الكفر بالطاغوت فهو أن تعتقد بطلان عبادة غير الله، وتتركها وتبغضها، وتكفر أهلها، وتعاديهم.وأما معنى الإيمان بالله فهوأن تعتقد أن الله هو الإله المعبود وحده دون من سواه، وتخلص جميع أنواع العبادة كلها لله، وتنفيها عن كل معبود سواه، وتحب أهل الإخلاص وتواليهم، وتبغض أهل الشرك وتعاديهم».
«اما صفت کفر به طاغوت عبارت است از اینکه به بطلان اعتقاد عبادت غیر الله باور داشته باشی و (طواغیت) را ترکشان کنی و بغضشان بورزی و اهلشان را تکفیر کنی(یعنی خود و اتباعشان) و دشمنی شان کنی. اما معنی ایمان به الله این است که عقیده ات اینگونه باشد که الله خودش معبود بر حق است و به تنها هیچ کسی و هیچ چیزی دیگر حق آن را ندارند و همۀ انواع عباداتت برای الله باشد، خالصانه و سپس نفی همۀ عبادت ها برای غیر الله را انجام بدهی. و باید اهل اخلاص و توحید را دوست بداری و با آنان دوستی بنمایی و باید به اهل شرک بغض بورزی و آنان را دشمنی کنی».
این ملت ابراهیم است، هرکسی این را دوست ندارد بی شک خودش را بیعقل نموده است. این همان مطلبی است که الله در مورد آن سخن فرموده است:
﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن شَيْءٍ ۖرَّبَّنَاعَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ﴾[ممتحنه: ۴]
«یقیناً برای شما سر مشق خوبی در (زندگی) ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود دارد، آنگاه که به قوم خود گفتند: «ما از شما و از آنچه غیر از الله میپرستید بیزاریم، به شما کافر (و منکر) شده ایم، و میان ما و شما برای همیشه عداوت و دشمنی آشکار شده است، تا این که به الله یگانه ایمان آورید – مگر آن سخن ابراهیم که به پدرش (آزر) گفت: «البته من برایت آمرزش طلب میکنم، و در برابر الله برای تو اختیار چیزی را ندارم» – پروردگارا! بر تو توکل کردیم، و به سوی تو روی آوردیم، و بازگشت (همه) به سوی توست».
- «ومعنى الكفر بالطاغوت: أن تبرأ من كل ما يعتقد فيه غير الله من جني، أو إنسي، أو شجر، أو حجر، أو غير ذلك، وتشهد عليه بالكفر والضلال، وتبغضه، ولو كان أنه أبوك، أو أخوك».
ترجمه: «معنی کفر به طاغوت: اینکه برائت بجوئی از همۀ آنچه (مردم) بدان از غیر الله، اعتقاد دارند، از اجنّه یا انس یا درخت یا سنگ یا از غیر آن، و (اینکه) شهادت دادن بر اینکه کفر و گمراهی است و بغضش بورزی؛ اگرچه او پدرت یا برادرت باشد».
- «قال تعالى: {وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى}. ففي هذه الآيات من الحجج على وجوب اجتنابه وجوه كثيرة؛ والمراد من اجتنابه هو بغضه، وعداوته بالقلب، وسبه وتقبيحه باللسان، وإزالته باليد عند القدرة، ومفارقته، فمن ادعى اجتناب الطاغوت ولم يفعل ذلك فما صدق».
ترجمه:خداوند میفرماید« و کسانی که از طاغوت اجتناب کردند از آنکه آن را عبادت کنند، و رو به سوی خدا آوردند، برای آنان بشارت است، پس بندگان مرا بشارت ده »[زمر: ۱۷].در این آیات حجتها از جنبه های زیادی بر وجوب اجتناب از طاغوت وجود دارد و مراد از( اجتناب): ۱- از دل تنفر داشته باشد و دشمنی بورزد، ۲-با زبان آنها را تقبیح نماید و به بدی آنها را یاد کند،۳- و آن را از بین ببرد در صورت داشتن قدرتش، ۴-خودش را از او دور بسازد.
پس هر کسی که ادعای اجتناب از طاغوت را بکند و این موارد را انجام نداده باشد،پس در (ادعای اجتناب از طاغوت) راست نگفته است».
تابعین و دنبال کنندگان طواغیت کسانی هستند که هر نوع عبادتی را برای طاغوت انجام میدهند، به این صورت که یا اطاعتشان میکنند یا دنبال روی آنان هستند. (به هر نوعی باشد از عبادت، اطاعت، متابعه، سجده بردن برای طواغیت، یا در مشکلات و اختلافات حکم را نزد آنان ببرد یا در هر نوعی دیگر).
این موارد تعدادی از دنباله روان طواغیت این عصر هستند:
سربازان و نظامیها: تک تک افرادی که در دستگاههای امنیتی طواغیت مشغول کارند.
مبلغان: آنانی که در دستگاههای خبر پراکنی طواغیت کار میکنند.
علمایان و مفتیهای درباری: مانند لجنههای فتوا دادن علماء و آنانی که شرعی بودن این طواغیت را فتوا میدهند و با فتواهایشان آنان را پشتیبانی میکنند.
این موارد را هیچ شخص صاحب عقیدۀ توحیدی گمان در کافر بودنشان نمیکند.
- «ولو عرف معنى لا إله إلا الله، لعرف أن من شك أو تردد في كفر من أشرك مع الله غيره، أنه لم يكفر بالطاغوت».
اما بالاترين درجۀ کفر به طاغوت، قتال و جنگیدن با طواغیت و نوکران پیرو طواغیت، برای بلند نمودن و اعلاء کلمه الله است. الله متعالمیفرماید:
﴿الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفاً﴾[نساء: ۷۶]«کسانی که ایمان آورده اند در راه خدا پیکار می کنند، و آنان که کافرند در راه طاغوت (= بت و شیطان) پیکار می کنند، پس شما با یاران شیطان پیکار کنید، قطعاً نیرنگ (و نقشه) شیطان ضعیف است».
از مهم ترین معانی(اجتناب طواغیت العصر) دور شدن از طاغوتهای این عصر است و جدا شدن از آنان و رهروان آنان است و هم چنین دوری گزیدن از هم نشینی با آنان است و اینکه در کنار آنان نباشد، هجر آنان و هجر دیارشان را بکند.
﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا﴾[زمر:۱۷]«كسانی كه از عبادت طاغوت دوری میگزينند».
﴿أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ﴾[نحل:۳۶]«كه خدا را بپرستيد و از طاغوت دوری كنيد».
باید هجرت نمود از دیار کافران که پر است از طواغیت و به سوی دار الإسلام شتافت و در کنار طواغیت نبود. الله میفرماید:
﴿وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاء رَبِّي شَقِيّاً﴾ [مريم: ۴۸]«و از شما و آنچه به جای خدا می خوانید، کناره گیری می کنم، و پروردگارم را می خوانم، امید است که در خواندن پروردگارم محروم نباشم».
رسول الله صلی الله عليه و سلم میفرمايد: «أنا بريءٌ مِن كُلِّ مُسلِمٍ يُقيمُ بَينَ أظهُرِ المُشرِكينَ». ترجمه: «من ازهر مسلمانی كه بين مشركين اقامت میگزيند، بيزارم».
ابن قیم رحمه الله میفرماید: «وَمَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ إِقَامَةِ الْمُسْلِمِ بَيْنَ الْمُشْرِكِينَ إِذَا قَدَرَ عَلَى الْهِجْرَةِ مِنْ بَيْنِهِمْ».
ترجمه: «رسول الله صلی الله عليه وسلم از اقامت مسلمان بین مشرکین هنگامیکه توان بر هجرت از بینشان را داشت منع نموده است».
الحمدلله امروز الله به مسلمانان فتح داده است و نعمت خودش را که دارالإسلام است بدانان بخشیده است و این همان خلافت اسلامیبر منهاج نبوت است که شریعت و حکم الله در آن حاکم است. الله این دولت اسلامیرا حفظ نماید و قدرتش را مستدام نماید و دشمنانش را ذلیل و خوار نماید و پشت بدخواهانش را بشکند. الله قدرت را به مردانش بدهد که همۀ طواغیت روی زمین را ریشهکن کنند.
در خاتمه سخن را با نصیحت امام محمد تمام میکنیم که فرموده اند:
«فالله، الله، إخواني! تمسكوا بأصل دينكم أوله وآخره، أسه ورأسه، وهو: شهادة أن لا إله إلا الله; واعرفوا معناها; وأحبوا أهلها، واجعلوهم إخوانكم، ولو كانوا بعيدين; واكفروا بالطواغيت، وعادوهم، وأبغضوا من أحبهم، أو جادل عنهم، أو لم يكفرهم، أو قال: ما علي منهم، أو قال: ما كلفني الله بهم، فقد كذب هذا على الله، وافترى; بل كلفه الله بهم، وفرض عليه الكفر بهم، والبراءة منهم».
ترجمه: «از الله بترسید برادرانم و به اصول دینتان، اولش و آخرش تمسک بجویید، پایین و بالایش که شامل لا اله الا الله است، معنایش را بدانید و اهلش را دوست بدارید، و آنها را برادرانتان قرار بدهید؛ اگر چه دور باشند، به طواغیت کافر باشید، دشمنشان باشید، و به دوستدارانشان بغض بورزید، یا مجادله میکند بر سرشان، یا کافرشان نمیداند یا میگوید: آنها به من ربطی ندارند ، یا میگوید خدا این تکلیف را بر دوش من ننهاده است ( که کفر بدانان بورزم) این شخص که این را میگوید دروغ و بهتان بر الله بسته است، بلکه الله او را به آنها مکلف کرده است و بر او فرض نموده که به آنها کفر ورزد و از آنها بیزاری بجوید»
و صلی الله علی نبینا محمد و علی آله وصحبه اجمعین