غلات تکفیری و صحوات دست نشانده ی کفار سکولار جهانی و طواغیت محلی دو روی یک سکه
ارائه دهنده: ابوعبدالله کوردستانی
حقیقت را دقیق و واضح بدانید! آیا نمی بینید که یک موج وسیع هجوم برای اسقاط و حذف هر صاحب علمی که مسلمین را نصرت می دهد رخ می دهد؟!
سوگند به الله از این حقیقت جز انسان غافل احمق غفلت نمی کند! این نفراتی که علمای راستین را (به بهانه های مختلف) ساقط می کنند؛ یک دسته مزدور استخباراتی هستند! که مراکز اطلاعاتی و استخباراتی آنها را کنترل و رهبری می کنند! یک مرکز استخباراتی به راحتیِ تمام می تواند گلّه ای از غُلات را همچون گوسفند بچراند، چه بدانند چه ندانند.
برخی هم همچون گوسفندی با اینان همراه می گردد اصلا حالی هم نیست چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
برادران نوکر و مزدورشان در داخل مسلمین سعی کردند از داخل به مسلمین ضربه بزنند و اینان هم می خواهند از بیرون و از طریق رسانه و اعلام ضربه بزنند.
ای برادرانم! آیا کسی ماند که این غلات چهرهی او را مشوّه نکنند؟ و او را ساقط ننمایند؟ و علیه او سخن نگویند؟ آیا پس در حال این غلات نمی اندیشید؟
برخی از برادران سوال می پرسند؛ چگونه میشود که غلات و صحوات همانند یکدیگر باشند؟ درحالیکه صحوات مزدور کفار سکولار جهانی و نوکران محلی آنها مرتد هستند و غلات مرتد نیستند، و اگر غلات مرتد هستند دلیلش را توضیح دهید؟!
با عون و امداد الله می گوییم؛ هر نوع تشبیهی مستلزم شباهت کلی نیست بلکه ذکرِ وجه شبه بیانگر قید تشبیه است که در چه قسمتی با هم شبیه هستند! همانطوریکه هر قیاسی، قیاس کلی نیست، و برای توضیح این مطلب به صورت مرتب می گوییم؛ تشبیه چهار رکن دارد؛ مشبّه، مشبه به، ادات تشبیه، وجه شبه، و باید بدانیم که؛ ادات تشبیه نیز ممکن است حرف و یا اسم و یا فعل باشد که در جملهی ما ادات تشبیه حرف بود یعنی علامت ( = )، وجه شبه نیز یعنی؛ قسمت و قید و مسالهای که مشبه و مشبه به در آن شبیهِ هم هستند!
ما غلات را به مقام (مشبّه) نشاندیم _هرچند که لایق هیچ مقامی نیستند_، و صحوات را نیز به مقام (مشبه به) گذاشتیم _هرچند که لایق هیچ مقامی نیستند_، و با ادات تشبیه ( = ) که قائم مقام اسامی تشبیه (مثل، مانند، همچون، بسان، و..) می باشد، اولی را به دومی تشبیه کردیم، و وجه شبه را نیز با این قولمان بیان کردیم؛ (سکه ای که با آن عقل مردم خریده میشود و از نصرت حق و حقیقت منحرف میشوند)!! پس ما با ذکر این وجه شبه بیان کردیم که غلات و صحوات در چه چیزی شبیه هم هستند، و کلام راست و واقعی گفتیم چرا که؛ مردم همانطورکه به سببِ فتنهی صحوات از نصرت حق و حقیقت باز ماندهاند، همانطور به سببِ فتنهی غلات نیز از نصرت حق و حقیقت باز مانده اند، و این سکه در دست طواغیت است و با آن عقول مردم را می خرند، حال چه خود غلات و صحوات فروخته شدنشان را احساس بکنند یا نکنند! علی أي حال؛ این تشبیه ما أز لحاظ أركان تشبيه یک تشبیه تام (مرسل و مفصل) بود چرا که تمامی چهار رکنِ تشبیه نیز در آن موجود بود.
وجه شبهِ مذکور در جملهی ما (منحرف کردن مردم از نصرت حق و حقیقت)، در هر حالتی؛ حرام است، چرا که؛ نوعی صدّ از سبیل رب العالمین محسوب میشود، و در تحریم آن هیچ کسی شک نمی کند، و قیاس غلات به صحوات نیز در این امرِ حرام بوده است و هیچ طالب علمی گمان نمی کند که این قیاس در کفر صحوات بوده، بلکه انسان منصف می گوید؛ صحوات علاوه بر کفرهایی که دارند، مرتکب امورات حرام نیز میشوند، محرماتی از قبیل؛ دروغ و تلبیس و تدلیس و انحراف مردم از حق و حقیقت و تزویر حقایق و خوردن مال حرام و طعنه و تهمت به مسلمین و الی آخر، پس اگر وجهِ شبه (منحرف کردن مردم از حق و حقیقت) در جمله ذکر شود، ابهام رفع میشود، و هر کسی می داند که غلات و صحوات در این وجهِ شبه، به همدیگر تشبیه شده اند و دیگر مجالی برای ابهام نمی ماند، مثلا؛ اگر گفته شود؛ غلات همچون صحوات، کذّاب هستند! آیا از این جمله چنین برداشت میشود که؛ غلات همچون صحوات مرتد هستند؟ قطعا جوابش منفی و نخیر است، چرا که؛ وجه شبهِ مذکور در جمله (کذاب بودن)، مخالفِ استنتاجِ چنین نتیجه ای (یعنی تکفیر) است!
شاید کسی وجود علت و یا وجه شبه مذکور را (یعنی منحرف کردن مردم از حق و حقیقت) در نزد صحوات بیشتر از وجود آن در نزدِ غلات احساس کند، و برخی نیز برعکس، در حالت اول؛ قیاس یک “قیاس أدون” است، چرا که وجودِ علت (منحرف ساختن از حق و حقیقت) در فرع (غلات)، خفی تر از وجود آن در اصل (صحوات) است، و در حالت دوم نیز؛ قیاس یک “قیاس أولوي” است، چرا که؛ وجودِ علت در فرع (غلات) پر رنگتر از وجود آن در اصل (صحوات) است.
ضابط این مطلب همین است که بدانید؛ غلات و صحوات در جرمِ ؛ انحراف مردم از حق و حقیقت، همراه و همکار می باشند و شکی در این نیست که؛ دست هایی در پشت، این مهره ها را جابجا می کند، همانطوریکه؛ صحوات مهره های آشکار و نوکرهای ارادیِ طواغیت هستند، همانطور نیز غلات؛ مهره های مخفی و نوکرهایِ غیر ارادیِ طواغیت می باشند! و در راستای تحقق اهداف طواغیت قدم بر می دارند، بزرگترین هدف طواغیت نیز؛ منحرف کردنِ مردم از نصرت حق و حقیقت می باشد!! و این نکته را اهل تجربه قبل از هرکسی می دانند والله ولي التوفيق و هو يهدي إلى سواء السبيل.