نقش مخرب “ایدئولوژیهای سکولاریستی” در ایجاد چند دستگی و “از خودبیگانگی هورامیها” و رواج “آگاهی کاذب در میان آنها”
به قلم : عبدالصمد ژاورودی
من فکر میکنم که باید بین “مرزهای سیاسی” و “مرزهای فرهنگی”، تفاوت قائل شویم. این میهن مشترک فرهنگی، میراث نیاکان سرفراز مسلمان ماست. بحث در این نیست که فلان قهرمان، عرب است یا هورامی و فارس و ترک و هندی و….، بلکه مهم اینست که ما هورامیها- بهعنوان میراثخواران این گذشتۀ فرهنگی اسلامی – برای غنا و گسترش این میهن مشترک فرهنگی چه کاری کرده و میکنیم؟
در همۀ هجومها و حملهها و ویرانیها، دین اسلام “شیرازه”ای بود که توانست هستی تاریخی و فرهنگی ما (هورامیها، سورانها ، شکاکها ، عربها و…) را حفظ و پایدار نگهدارد. تاریخ هورامان نشان میدهد که در تمام این قرنهای آشوب و آشفتگی، عقاید دینی چگونه توانسته است هویّت شخصیتی و تاریخی ما را از گذشته به آینده منتقل کند. از این رو ، عقاید دینی، منبع بسیار ارزشمندی برای درک رویدادها و حوادث تاریخی سرزمین ما است.
ارزشـیابی فرهنگی و تاریخی در آثار بزرگان ما در هورامان ، جای ویژهای دارد، از جمله ارزیابیههای راهگشای آنها در بارۀ تاریخ و فرهنگ ما همه زیر نام اسلام و ایران عرضه می گردد، میخواهیم بدانیم که مقصود آنها از کلمۀ ایران، تنها و تنها محدود به جغرافیای ایران امروزی اسـت یا خیر؟ و اگر چنین اسـت سـرنوشـت این میراث بزرگ فرهنگی با تقسـیمات جغرافیایی کنونی را چگونه ارزیابی مینمایند؟
ما (هورامیها ، شکاکها ، سورانها ، فارسها ،لرها،مازنیها،گیلکها، بندریها ،افغانها، تاجیکها و …) در زمان باستان دارای یک زبان و یک گذشتۀ مشترک تاریخی و فرهنگی هستیم. این زبان و گذشتۀ مشترک تاریخی و فرهنگی مانند رود زلالی است که هر کس میتواند به قدر توان و بضاعت خویش از آن، آب بردارد و سیراب شود از طرف دیگر، من فکر میکنم که باید بین “مرزهای سیاسی” و “مرزهای فرهنگی” تفاوت قائل شویم. مرزهای سیاسی در طول زمان و از طریق جنگها یا حملات و هجومها، کم یا زیاد شده و میشوند و یا اساساً تازه “ایجاد” میشوند، امّا مرزهای دینی و فرهنگی، مسئلهای است تاریخی و درازمدت که با جغرافیای جان و روح و هستی معنوی ملّتها بوجود میآیند و حتّی در کشاکش جنگها و هجومهای سیاسی – نظامی پایدار میمانند.
از این دیدگاه، من فکر میکنم که ما (هورامیها ، شکاکها ، سورانها ، فارسها ،لرها،مازنیها،گیلکها، بندریها ،افغانها، تاجیکها و …) در یک میهن مشترک فرهنگی زندگی میکنیم و وظیفۀ ما است که به دور از سوداها و وسوسههای “سیاست بازان”، با همدلی و همزبانی، از این میهن مشترک فرهنگی، پاسداری کنیم. از همین رو است که معتقدم که با تجربیات گذشته ی ما از سکولاریستهای ترک و کرد وعرب و فارس و…. : “همدلی (و) همزبانی بهتر است”
بنابراین، با توجه به خصلت دینی و تاریخی آثار بزرگان هورامان، آنچه که زیر نام “ایران” آمده است متوجۀ “ایران تاریخی” است نه ایران کنونی با مرزهای جغرافیائی فعلی و کنونی.
سکولاریسم” اساساً یک مسئلۀ “ایدئولوژیک” است (حالا فرق نمیکند این “ايدئولوژی”، غربی باشد یا لنینی و غیره). خصیصۀ هر “ایدئولوژی” سکولاریستی اینست که امکان اندیشیدن و فکر کردن دینی و عمل به آن را از انسان سلب میکند، یعنی بجای انسان متدین، این، “ایدئولوژی” سکولاریستی است که فکر میکند و تحلیل میکند و تصمیم میگیرد، به همین جهت است که “ایدئولوژی” سکولاریستی را “آگاهی کاذب” نامیدهاند.
روشنفکران ( جافها ، هورامیها ، شکاکها ، سورانها ، فارسها ،افغانها، تاجیکها و …) در سالهای گذشته، زهر ایدئولوژیهای سکولاریستی سرمایه داری یا لنینی را چشیدهاند و از این راه، خسارات جبران ناپذیری متحمّل شدهاند. شاید بدور از واقعیّت نباشد اگر بگويیم، آنچه که ( جافها ، هورامیها ، شکاکها ، سورانها ، فارسها ،لرها،مازنیها،گیلکها، بندریها ،افغانها، تاجیکها و …) در سالهای اخیر گذشته است – از جمله – محصول ایدئولوژیزدگی سکولاریستی رهبران سیاسی و روشنفکر نمایان ایران زمین بوده است.
من فکر میکنم که مشکل اساسی مردم ما، مشکل نژادی وزبانی نیست، بلکه – اساساً و عموماً – مشکل دینی و فرهنگی است. بارها دیدهایم که احزاب سکولار دمکرات و کمونیست آمدهاند و رفتهاند، امّا تغییرات مثبتی در حیات و هستی اجتماعی ما پدید نیامده است. بلکه برعکس؛ سرچشمه ی تمامی نابسامانیهای دینی ، فرهنگی ، اجتماعی و حتی هویتی ما هورامیها گشته اند ، به گونه ای که در گذشته ی تاریخی هورامان هرگز به این درجه از ذلیلی برخورد نمی کنیم .
بنابراین، اگر بپذیریم که فرهنگ و مشکل هویتی یک مسئلۀ عقیدتی و ایدئولوژیکی است پس میتوان گفت که مشکل جامعۀ هورامان را باید بطور دینی و عقیدتی حل و فصل کرد. یعنی، با یک پیکار عقیدتی درازمدت …
نکتهای را که باید به آن توجه کرد اینست که، استقرار امنیت، آزادی، جامعۀ اسلامی و حقوق برابر اسلامی به مقدّمات يا زمینهسازیهايی احتیاج دارد که به رشد و رونق بینش دینی و خصوصاً به پیدایش نظام عقیدتی توحیدی مبتنی بر ولاء و براء و کفر به طاغوت بستگی دارد. در یک جامعۀ سکولاریستی، استقرار آزادی، رفاه ، ازبین رفتن فقر، و برپائی امنیت کامل و جامعۀ مرفه و امن، محال است، حتّی اگر بجای طالبانی ،بارزانی ، اوباما ، بشاراسد ،قذافی ؛ شخص عادلی همچون عمربن خطاب یا عمربن عبدالعزیز یا صلاح الدین ایوبی کُرد بر جامعه ی سکولار حاکم باشد! قانون فاسد سکولاریستی منبع و سرچشمه ی تمامی مفاسد است و مجری آن فرق نمی کند که دارای چه عقیده ای باشد .
احزاب سکولار با فرهنگ شهوت مداری مادیگرایانه ی خود سالهاست که توان هرگونه تفکر و تعقّل صحیح و تعادل روحی را از مردم ما سلب کردهاند، در چنین احزاب سکولاری سخن گفتن از استقرار آزادی، رفاه ، ازبین رفتن فقر،و برپائی امنیت کامل و جامعۀ مرفه و امن طبق احکام صحیح اسلامی خواب و خیالی بیش نیست. ” احزاب سکولار ” هم به جنبۀ معنوی هورامان و هویتی آن ضربه می زند و هم روند توسعۀ اجتماعی در هورامان را مشکل میسازند. ما باید خود را از این سُنّت سکولاریستی خون و خشونت و از این آئینهای مرگ شهوت مداری مادیگرایانه رها سازیم و با الهام از فرهنگ شاد نیاکان مسلمانمان آیندۀ بهتری را برای ملّت خود بسازیم.بطور کلی بعد از تجربۀ حکومت فاسدانه ی احزاب سکولار بر منطقه ، یک نوع “بیداری” در روشنفکران هورامان و نسل جدید هورامان بوجود آمده که بسیار بسیار امیدبخش است.
تجربههای هر ملّتی اساساً متعلق به تمام ملّتها است. هیچ لازم نیست که اشتباهات خونین و هولناک ما هورامیها در دهه ۶۰ یا تجربیات خونین ملت سوریه تحت سلطه سکولاریستهای سوسیالیت یا تجربیات عراق تحت سلطه سکولاریستهای سوسیالیت یا ترکیه ، مصر ، یمن تحت سلطه سکولاریستهای سرمایه دار و ….. را مثلاً هورامیهای معاصر هم بخواهند تکرار کنند … ملّتها در یک داد و ستد فرهنگی و با آموختن از اشتباهات ملّتهای دیگر، آیندۀ وطنشان را میسازند … در جامعه شناسی توسعه، تئوری ای هست بنام “تئوری انتشار”، بر اساس این تئوری، کشورهای در حال توسعه، لازم نیست که حتماً همان راههای رشد و توسعۀ سایر کشورها را طی یا تجربه کنند بلکه این کشورها با آموختن و تجربه گرفتن و کسب دستاوردهای کشورهای دیگر (خصوصاً کشورهای همجوار و از نظر فرهنگی “همریشه و همشیره”) میتوانند به تحول فرهنگی یا به تعالی اجتماعی – اقتصادی خود شتاب بیشتری بدهند. از این رو فکر میکنم که تجربیات حکام سکولاریستی چون آتاتورک ، صدام حسین ، حافظ اسد وبشار اسد ، حسنی مبارک ، هیتلر، لنین ، استالین ، بارزانی ، طالبانی ، کومله ، دمکرات ، پژاک و…میتواند – و باید – برای تعالی هویت فردی واجتماعی، عقیدتی و فرهنگی، هنری و اقتصادی هورامان نقش اساسی داشته باشد.
نقش “ایدئولوژیهای سکولاریستی” در “از خودبیگانگی هورامیها” و رواج “آگاهی کاذب در میان آنها” گذشتۀ پراشتباه و انحرافی را برای ملت ما رقم زده است که باید همۀ هورامیهای مسلمان را فروتن یا فروتنتر سازد تا بر اساس یک درک دقیق، ضرورتها، ظرفيّتها و ممکنات امرو ز و آیندۀ هورامان را بشناسیم.
متأسفانه در این اواخر، گرایش خطرناکی در میان بعضی از هورامی های مسلمان زاده ی ما مشاهده میشود که راه این همدلی ها و همزبانیها و آموختن از تجربههای دیگران را دشوار میسازد.
این هورامی های مسلمان زاده ی ما، که سکولاریسم زده گشته اند ،بدون آگاهی از تاریخ هورامان میکوشند تا با بزرگداشت “مرتدینی چون قاضی محمد ، قاسملو ، اوجالان” یا….برای وطنشان هورامان “قهرمان ملّی” بسازند و از این طریق، کسب “هویت ملّی و شخصیتی” نمایند! … اینها، گرایشهای خطرناکی هستند که راه همدلیها و همزبانیهای ما را فرو میبندند، آنهم در روزگاری که همگی در فکر هضم نمودن ما در فرهنگ وشخصیت عقیدتی خود هستند.
اینها آتش افروزان ظالمی هستند که با اعمال تبهکارانه اشان در برابر ملت خود با طرح ونقشه و ایدئولوژی بیگانگان صف آرائی کرده اند و عملاً وحدت ملت ستمدیده ی هورامان را از بین برده ،و در برابر؛ آنرا به دهها حزب رنگارنگ و متضاد سکولاریستی تقسیم می کنند. این دسته بدون شک دشمنان شماره یک هورامان و خائنان جاده صافکنی هستند که دشمنان دین و ملتشان را بر مردمشان مسلط می گردانند . مردم هورامان بدون شک در این عصر بیداری ملتها ،با یک لگد جانانه ،اینها را از خود خواهد راند و به زباله دانی تاریخش خواهد فرستاد تا عبرتی برای آیندگان گردند .
من دقیق متوجه نشدم منظورتون از تاریخ مشترک از چه زمانی به بعد هست ، اما بدونید که چند صد سال پیش، قبل از ورود اسلام به این مناطق ، این مناطق کافر بودن و تارخ کفری نه رود پاکی هست که کسی بتواند به مقدار نیاز از آن بردارد و نه مسئله ای هست که بشود به آن افتخار کرد.
الله اكبر
كوژران و بريندار بوونى ١٥ له په كه كه مولحيده كان به كرده يه كى اسشتهادى له بلده غرانيج.
په كه كه به ره و قه لاچۆ كردن ده چێت
السلام علیکم
برادران .من هم با کاک امید موافقم . نویسنده توضیح دهد منظور از این جمله اش چیه ؟
“”” ما (هورامیها ، شکاکها ، سورانها ، فارسها ،لرها،مازنیها،گیلکها، بندریها ،افغانها، تاجیکها و …) در زمان باستان دارای یک زبان و یک گذشتۀ مشترک تاریخی و فرهنگی هستیم. این زبان و گذشتۀ مشترک تاریخی و فرهنگی مانند رود زلالی است که هر کس میتواند به قدر توان و بضاعت خویش از آن، آب بردارد و سیراب شود “””””
دم نویسنده گرم واقعا دمش گرم من اتحاد و انسجام و هم بستگی تمام مسلمانان رو میخوام