جایگاه وطبیعت زندگی فردی زنان مجاهدین // زنانی که حقرا شناختند و به آن ملتزم شدند
مؤلف: أم غدیر
مترجم:ع.عابدی
بسم الله الرحمن الرحیم
زن مسلمان: آیا مجاهدی پیدا میشود با من ازدواجکند؟
مرد مسلمان:ازدواج کنم یا جهاد؟
ازدواج … قضیهای که ذهن جوانان را مشغول کرده است.
آیا به ازدواج با غیر از مجاهد راضی میشوم یا نه؟ آیا یاری دین خدا و جهاد به ازدواج وابسته است؟ زندگیام در سایه مجاهد چگونه خواهد بود؟؟
این از طرف زنان بود ..
اما مردان ..
آنها دودستهاند: دستهای مخالف ازدواج . بدلیل آنکه آن را مانعی در برابر جهاد (در این عصر) مـیدانند. و دستهای موافق ازدواج به سبب اقتدا به پیامبر صلی الله علیه وسلم واصحابش؛ کسانی که ازدواج مانع جهاد و یاری دادن دین اسلام برای آنها نشد ..
ای خواهرم ..
مطلبی که به آن میپردازیم در ارتباط با طبیعت زندگی فردی است که ملتزم به اوامر خداوند بوده و مسیر جهاد و یاری و نصرت دین خداوندمتعال را انتخاب کرده است.
خواهرم بدان که ازدواج تنها اجتماع دو نفر زیریک سقف برای زندگی و خوردن و فرزند به دنیا آوردن نیست .. براستی قضیه از اینمهمتر است ..
مسئله اصلی، مسئله اسلام است .. مسئله خلافت در زمین برای برپاییجامعهای مسلمان که مطیع و ملتزم به اوامر خداوند بر پایهی شریعتش هستند ..
ما در این زمان .. زمان غربت حقیقی .. زمان از بین رفتن سرزمینهای مسلمانان و اشغال آنها توسط کفار .. و زمان نبود شرع و حکم خداوندمتعال .. زمان تسلط کفار بر ما مسلمانان و مقید کردن ما به قوانینشان و خوار کردن مسلمانان .. درچنین زمانی، جهاد بر ما برای تغییر و به پایان رسانیدن همه این اتفاقات تلخ وبازگرداندن حکومت اسلامی و اجرای شرع خداوند متعال واجب است.
پس هر کس کهاین حقیقت را درک کرده باشد و برای انجام این مسؤلیت زندگی میکند نباید زندگی خودرا مرتبط کند جز به کسی که این حقیقت را درک کرده باشد و او نیز برای انجام اینمسؤلیت زندگی بکند.
و حتماً باید در ازدواج ـ هر ازدواجی ـ توافقاتی بینزوجین، برای استمرار حرکت کشتی در دریاهایشان باشد .. توافق در اهداف، توافق درتمایلات و توافق در روش زندگی.
ای خواهرم ..
زندگی در سایه مجاهدزندگیای است که مانند ندارد و براستی که زندگی پرنعمتی است .. نعمتی که به خواستخداوند متعال به سوی نعمت حقیقی آخرت میانجامد.
با زندگی کردنت با مجاهدلذت سخاوت و بخشش و شیرینی اطاعت را میچشی. و مفهوم زندگی کردن بخاطر عقیده ومبارزه را میفهمی.
زندگی در سایهی مجاهد، مشکلات و سختی خاص خود را دارد. زندگی تحت پیگرد و همراه با خطر دستگیری .. اما خواهرم زندگی پرنعمتی است .. زیراآن هنگام است که معنی نزدیکی به خداوند متعال را درک میکنی .. و آن هنگام است کهدرک میکنی که هیچ پناهگاهی و هیچ نجات دهندهای جز خداوند متعال نیست .. و آنهنگام است که صادقانه و حقیقتاً معنی توکل به خداوند و یقین به خداوند متعال را درکمیکنی. و هیچ کس این نعمت را درک نمیکند مگر آن را چشیده باشد.
اما خواهرم تو باید قبل از قدم گذاشتن در این مسیر، نفسَت را به بزرگ منشی و قوی بودن عادت دهی .. و باید مانند زن مسلمانی که مزین به صفات مسلمان حقیقی است، باشی.
خواهرملازم است که نفست را عادت دهی برای اینکه همسری باشی نه به مانند سایر همسران، بلکهباید کمک و تکیهگاه برای مردی باشی که جانش را .. وقتش را .. و روحش را در راهخداوند نذر کرده است. زندگی چنین فردی چگونه خواهد بود؟
نفست را آماده کن که رفیق راهش باشی، رفیق راه کسی که راه فداکاری و ایثار را برگزیدهاست.
خواهرم ..
آنچه را که شیخ عبدالله عزام در وصیتش برای همسرش نوشته است بخوان و در سطر سطر آن تأمل کن. تا بدانی آنان که نفوسشان بزرگ و روحهایشانبلند مقام گشت چگونه زندگی کردند .. آنها برای دین خداوند متعال زندگیکردند:
شیخ یگوید: «اما تو ای همسرم: ای ام محمد خیلی چیزها در وجودم هست که میخواهم برایت بازگو کنم. خداوند از جانب من و مسلمانان به تو پادش نیک دهد.
براستی که صبر طولانی مدتی را با من در سختی راه تحملکردی و به همراه من کاسههای زندگی شیرین و تخلش را نوشیدی. و بهترین یاور برای من،در حرکت در این مسیر مبارک و عمل در میدان جهاد بودی.
در سال ۱۹۶۹م مسؤلیت خانه را بردوش تو نهادم زمانی که دو دختر و یک پسر کوچک داشتیم و در یک اتاق گِلی که آشپزخانه هم نداشت و مناسب هم نبود، زندگی میکردی. و زمانی هم که بار زندگیسنگین شد و افراد خانواده زیاد شدند و بچه ها بزرگ شدند و آشنایان و مهمانهایمان بیشتر شدند، بار دیگر مسولیت خانه را برای تو بجای گذاشتم. پس به خاطر خداوند متعالو به خاطر من بردبار بودی و کم و زیاد زندگی را تحمل کردی. پس خداوند متعال از جانبمن به تو پاداش نیک دهد. و اگر خداوند متعال، و بعد از آن صبر تو بر غیبتهای طولانی مدت من از خانه نمیبود نمیتوانستم این بار سنگین را به تنهایی حملکنم.
براستی که تو را فردی زاهد در زندگی دیدم. دنیا در زندگی تو هیچ ارزشیندارد. در روزهای سختی از کمبود امکانات شکایت نمیکردی و هنگامی که کمی از دنیا به ما میرسید، خوشگذرانی و زیاده طلبی نمیکردی. دنیا در قلب تو جای نداشت بلکه بیشتراوقات در دست تو بود. براستی زندگی جهادی بهترین زندگی است و صبر بر سختیهای زندگیزیبا تر از خوشگذرانی و زندگی پر ناز و نعمت است. زاهد باش تا خداوند متعال تو رادوست داشته باشد. و به مال مردم چشم داشتی نداشته باش تا مردم تو را دوست داشتهباشند.
بدان که قرآن، لذت عمر و مونس زندگی است. و نماز شب و روزه سنت و طلب استغفار در سحرگاهان پاک کننده قلبند. و در عبادت شیرینی است. و همنشینی بانیکوکاران، و توجه نکردن به دنیا و دوری کردن از ظواهر دنیا و اهلش؛ مایه آسایش قلباست. و امیدوارم که خداوند متعال ما را در آخرت با هم قرار دهد همانطور که در دنیابا هم قرار داد.»
و برای ما بهترین اسوه و الگو ام المومنین خدیجه رضی الله عنها است ..
او زنی مؤمن، قوی و صابر بود وهمسرش را یاری کرد و در روزهای سختی کنار او ایستاد .. همسرش صلی الله علیه و سلمرا سزنش نمیکرد، عصبانی نمیشد و از غربت و سختی شکایتی نمیکرد و از دشمنی مردمبا آنها نیز شاکی نبود.
بلکه همسرش ـ صلی الله علیه و سلم ـ را پشتیبانی ویاری داد و بهترین همسر و بهترین رفیق راه برای شوهرش ـ صلی الله علیه و سلم ـبود.
قلبش مملو از ایمان بود و مطیع امر پروردگارش بود. نسبت به همسرش صبر وعطوفت داشت پس نزد او آرامش، پشتیبانی و همراهی نیکو یافت.
خواهرم گوش کن به خواهرمجاهدمان که همسرش مجاهد است .. از سرزمین فلسطین .. که با کلمات صادقانهاشتوصف میکند که زندگی زن مسلمانی که زندگیاش را برای خداوند متعال نذر کرده چگونهاست:
«و بعد از آن یقین پیدا کردم که زندگی همسرم در خطر است، و من باید هرلحظه انتظار این را داشته باشم که همسرم را به صورت تکه تکه برای من بیاورند، پسنفسم را برای این آماده کردم و به آن صبر و مقاومت آموختم و آرزوهایم را فراموشکردم، زیرا انتخاب دیگری جز یاری همسرم برای رسیدن به هدفش وجود نداشت هدفی کهبخاطر آن زندگی کرده بود و آن دشمنی و جنگ با صهیونیستها است.
علی رغم آنکهسالهایی که ارتش اشغالگر او را تعقیب میکرد بسیار سخت بود. اما آن سالها زیبابود و در آن سالها فهمیدم که من برای او تنها همسر نیستم بلکه یاوری او و حافظاسرارش بودم.
و من آمادگی آن را داشتم که در راه حفاظت از همسرم و برادرانمجاهدش که نمیتوانستن منزل را ترک کنند خودم را فدا کنم، و برای آنها هرآنچه نیازداشتند از خوردنی، و نوشیدنی میبردم بدون آنکه کسی از آنها با خبر شود حتی خانوادههمسرم.
هنگامی که تدابیر امنیتی و مراقبت منزل ازجانب نیروی اشغالگر شدیدترمیشد او را ترک میکردم و هرآنچه که مربوط به همسرم بود در منزل مخفی میکرد، حتیعکس او را. و چه بسیار اهانتهای فرمانده صهیونیستی منطقه غزه را که سرگرمیش اذیتکردن من بود تحمل کردم. که برای بدست آوردن کمترین اطلاعات از شوهرم خانه را بازرسیمیکردند بدون این که به چیزی دست یابند.
و به من میگفت :”همسرت را برایت میآورم، و حتی اگر در وسط تلاویو هم باشم حتما او را نزد تو میآورم.”
برمن واجب بود که تحمل کنم و صبر و مقاومت و قدرت خود را به او نشان دهم و به اوبفهمانم که همسر عوض هیچ وقت از شوهرش کمتر نبوده و نیست.»
خداوند پاداش خیرشان دهد، زنانی بودند که حقرا شناختند و به آن ملتزم شدند ..
و دچار امتحان شدند و بر آن صبر گرفتند ..
و دچار ابتلاء شدند و ثابت قدم ماندند ..