جهادتان را در راه صحیح مصرف کنید…عمرتان را در کسب علوم بیارزش به هدر ندهید…از عمامه به سرهای کوتهفکر دوری کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
به قلم : ابوحفص
در غیاب مبارزان تشکیلاتی و هدف گرا از جریانات جهادی ما شاهد گسترش عاملان خطرناکی در پسرفت جهاد و دعوت در قالب عدهای ماموستا هستیم که جز علمشان به صرف و نحو و مسائلی پیرامون عقیده اسلامی چیز دیگری برای مطرح شدن در جامعه ندارند
تنها سرمایهی این ماموستایان کتابخآنه ای،جوانان متعصب و مقلد اطرافشان هستند و اگر اینها را نیز از دست بدهند عملاً خانه نشین میشوند زیرا علم و آگاهیهای پوسیده و قدیمی اینهانسبت به مبارزه و روشهای انبیاء در حاکم کردن شریعت و هدایت مردمان، برای جامعهی امروزی هیچ سودی ندارد و فقط به درد حجرهها و کتابخانههایشان میخورد.
همین امر سبب شده تا هرکس از جوانان مخلص و شریعتگرا خود را از بند و چهارچوب فهم و علم تنگنظرانهی اینها خارج کند او را به مخالفت با علم و اهل علم متهم کنند و در آخر چهرهی آنان را با القابی چون تندرو، بیعلم، حماسی و… در جامعه خدشهدار کنند.
میبینیم که چگونه در فقدان مجاهدان هدفگرا و مبارز،این ماموستایان ـ که تفکراتشان به عصر دایناسورها بازمیگرددـ در جایگاههای سرنوشتساز و حساسی قرار گرفتهاند که بخاطر جهلشان به عوامل و اهداف مبارزه و طرح برنامههای هدفمند و بهروز، برای جامعه فجایعی باورنکردنی را در جوامع اهل سنت به بار آوردهاند نظیر:
- حاکم کردن روحیهی ناامیدی در میان جوانان مخلص
- مشغول کردن قشر جوان و با استعداد به علومی بیفایده که اصلاً نیاز جامعه محسوب نمیشود.
- هدر دادن انرژی و عمر جوانانی که قصد دارند در مسیر مبارزاتی انبیاء و طائفه منصوره قدم بردارند.
علاوه بر ضررهای معنوی و انسانی، ضربههای مهلک عقیدتی و سیاسی حاصل از مطالعات کور این کوتهفکران خارج از حد تصور است.وقتی که جوانان مسلمان با چنین جریانات آشفتهی فکری برخورد میکنند که در عرصه سیاسی اقتصادی فرهنگی و مدیریت صحیح فاقد صلاحیت کافی هستند یا در دام تبلیغات سکولارهای ملیگرا قرار میگیرند یا منزوی و به ترک عملی تعالیم اسلامی دچار میشوند.
به طور مثال شخصی مانند «نجمالدین فرج» و پیروانش هدف خود را با کلیگویی و حرفهای قشنگ طوری به نمایش میگذارند که کسی نتواند از آنها ایراد بگیرد. میگویند: «هدف ما دعوت به اسلام است و هدف ما توحیدی کردن جامعه است.»
اما در عین حال هیچ استراتژی اسلامی ندارند و فقط برای جلوگیری از خانهنشینیشان دست به فریب افکار عمومی میزنندو هنگامی که از آنها میپرسی چرا تا کنون هیچ پیشرفتی در زمینه دعوت و تحقق اهداف شریعتخواهی نداشتهاند؟ میگویند: «دلیلش فقدان علم در جامعه است. ما باید به خوبی علوم را فرا بگیریم سپس به فکر اسلامی کردن جامعه باشیم.»(به یاد دارم در مجلسی از این ماموستایان کردستان شخصی از بزرگان اینها میگفت برای اسلامی شدن جامعه ما نیاز داریم علمای متخصص در حدیث، فقه، تفسیر،تجوید و… پرورده کنیم که من گمان کنم تا ۱۲ سال آینده به این هدف میرسیم)
اینان چنان نسبت به علم مبارزهجاهل هستند که هنوز نمیدانند علم زمانی به درد میخورد که مورد نیاز همان زمان و همان جامعه باشد. مگر پرداختن به مسائل عمیق فقهی برای جامعهای که در کفریات فرو رفته است چه فایدهای میتواند داشته باشد؟؟
همانند این است که یک انسان مریض را ببریم پیش یک دامپزشک تا او را مداوا کند…یا یک پزشک جراح را برای تعمیر اتومبیل به مکانیکی ببریم.
به راستی کمی بیاندیشیم خداوند چقدر به ما وقت داده است که به علومی بیاهمیت بپردازیم؟؟ و تأمل کنیم چرا با تخریج سالانه این همه ماموستا و عالم در مدارس دینی سراسر جهان اسلام که با تأیید و حتی هزینهی طواغیت صورت میگیرد هیچ تغییری در جوامع اسلامی رخ نمیدهد؟؟
زیرا سکولاریسم جهانی به رهبریت امریکا و مزدورانشان ما را به علومی بیهوده که جامعهی اسلامی هیچ نیازی به آن ندارد مشغول میکنند.
الله تعالی میفرماید:
«وَالَذينَ يُحاجّونَ في اللّهِ مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَلَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ(شوری/۱۶)
و كسانى كه درباره خداوند پس از آنكه دعوت او را پذيرفتهاند به جدال (مىپردازند) دليلشان نزد پروردگارشان باطل و بىپايه است و بر آنهاست خشم الهى و برايشان عذاب سختى است.»
طبق این آیه ما حق نداریم با پرداختن به مسائل بیهوده و منحرف شدن از مسیر اصلی مبارزه وقت و انرژی خودمان را به هدر بدهیم وگرنه مورد مؤاخذه از جانب پروردگار قرار میگیریم.
پس از ایمان آوردن اصل و هدف حاکم کردن شریعت الله تعالی و یکتاپرستی با توجه به حاکمیت موجود در جامعه (بر اساس دشمنشناسی شرعی)است و شناخت ابزارهای رسیدن به این هدف همان علم مورد نیاز است. ممکن است همانند دعوت «سیدنا یوسف روشی» را برای تغییر جامعه به کار ببریمیا همانند دعوت «سیدنا موسی» یا پیامبر خاتم ـ صلی الله علیه وسلم ـ روشی خلاف قبلی باشد. هیچکدام از انبیاء، وقت خود را به علوم بیخاصیت هدر ندادند و به اصحاب و یاران خود اول ایمان ـ آنهم در چند لحظه (نه سالها خواندن کتب عقیدتی)ـ میآموختند سپس آنچه را در آن زمان و آن جامعه لازم بود.
اینها نه تنها با تخصصی کردن علوم ساده مانند عقیده (ایمان) فقه و یادگیری آن در حد دکتری نتوانستهاند با جوانان و مسلمانان اهداف شریعتخواهی را در جامعه تحقق بخشند بلکه با تبعیت از بزرگان خود مانند«نجمالدین فرج (کریکار)» در:
-دیپلماسی غلط با اهل قبله
-عدم درجه بندی دشمنان و دوستان
-عدم شناخت وضع موجود مسلمین
باعث شدهاند مسلمانان بجای مشغول شدن به دشمنان درجه اول خود و شناخت طواغیت و تکفیرو برحذر داشتن از آنهابه برادران خود با القابی مانند خوارج و اهل بدعت و غارنشینمشغول شوندو با ایجاد کینه توزی میان آنهاحتی به لعن و نفرین همدیگر بپردازند.
اینها آگاهی لازم در برخورد با اهل قبله راندارند وبجای آسیبشناسی وضع موجود و در پیش گرفتنراهکارهای صحیح در حل مشکلات چون از ثوابتی که در دعوت تمام پیامبران بوده است بیاطلاع هستند و هیچ معیاری برای شناخت اولویتهای دعوت ندارند در نتیجه با طرح گلایههای بچگانه مثل: فلانی به علما توهین کرد…فلانی علمی ندارد و تکفیر میکند و… آنها دعوت را فاسد کردند…
روی آتش فتنه نفت میریزند و باعث تفرق و اختلاف میان مسلمین شریعتگرا میشوند. هرکس که وارد مبارزه و دعوت اسلامی میشود اهدافش. اولویت هایش. ابزارهای که به کار میبرد.و… همه و همه باید مطابق قران و سنت باشد نمی شود که قران سکولاریستها را دشمن شماره اول ما معرفی کند و اینها به میل خود مسلمین اهل قبله که دچار انحراف یا غلو در تکفیر و غیره شدهاند را هدف قرار بدهند به نام مبارزه با بدعت!!
نمی شود که قرآن اولویت را ایمان آوردن مردم در مرحلهی اول قرار دهد و اینها بر اساس عقل خودشان بگویند بخاطر جلوگیری از غلو و تکفیر ابتدا باید اخلاق و مسائل بیهودهی علمی را در جامعه رواج داد!!و اگر نمی توانند در مسیر صحیح مبارزه حرکت کنند پس این شغل را رها کنند…و جمع زیادی را نیز منحرف نکنند.
اما مشکل اینجاست جوانان ما هنگامی که مریض میشوند مطمئناً پیش یک قصاب نمیروند که آنها را مداوا کند…اما چطور است که برای رسیدن به هدف والا و شریعتخواهی در این زمان که خواهان مدیریتی علمی و دقیق است که پاسخگوی نیازهای امروزی باشد کسانی را مرجع قرار میدهند که قصد دارند با علوم مورد نیاز عصر امام بخاری جامعهی امروزی را رهبری کنند!!
«سان تزو» در طرح و تدبیر نقشه جنگ میگوید:«هدف پیروزی است» نه طرح نقشههای طولانی و پیچیده وهدر دادن انرژی لشکر و تلفات سنگین…
کسی هم که وارد دعوت و مبارزه اسلامی میشود هدفش حاکم کردن شریعت الله تعالی است و در طول حیات خود باید در تحقق هرچه بیشتر این هدف تلاش کند در این صورت بر خلاف انچه ماموستایان کتابخانهای میگویند ایجاد یک مدرسهی دینی و برگزاری مراسمات مذهبی و مؤسسات خیریه و…. راستای هیچکدام دستآوردی محسوب نمیشوند…با خسته کردن خود بر کارهای بیهوده و به ظاهر دینی که نمیشود اسم رهبر بیداری اسلامی را بر خود یدک کشید…!!!
هنگامی که شخصی مانند «عبدالرحمن فتاحی» با خطبهای در مورد اجر و پاداش جهاد و مقداری علم حدیث و تفسیر ناگهان تبدیل به یکی از امیران جهادی میشود و جوانان سخنانش را به عنوان یک رهبر جهادی قبول دارند نباید تعجب کرد که برادران مهاجر و مجاهد ما جنگ کنونی مسلمین را جنگ با فرقههای اسلامی با برچسب خوارج و روافض و… بدانند.
دار و دستهای که فتاحی جوانان را به بیعت با آنان دعوت میکند بخاطر عدم درک این مقوله مهم یعنی دشمنشناسی شرعی با همه سر جنگ دارند و برای جنگیدن با هرکدام دلایلی شرعی برای خود تراشیدهاند یکی را به اسم مزدور ترکیه دیگری را به بهانه خوارج، زندانی کردن مجاهدین شریعتگرا به بهانه شکستن بیعت و….
نه میدانند با چه کسانی و برای چی جهاد میکنند نه میدانند دشمن اصلی و فرعیشان کیست و فقط فکر این هستند که جهاد کنند و رسانههای آبکی آنان هر از گاهی کلیپی را در میزان اجر و پاداش جهاد منتشر کند…
این ماموستایان و علمای کتابخانهای همانهاهستند که دیروز با بهانههای چون:
از شریعتگراهای تندرو چون القاعده و دولة فاصله بگیرید اینها جهاد نمیدانند اینها مصلحت امت را نمیدانند و… باعث ایجاد فتنههای وحشتناکی میان مجاهدین گشتند.
زیرا اینها هیچگاه مرجعی برای جوانان نبودند تا وقتی که مجاهدین شریعتگرا متحدانه و با مدیرتی قوی تحت رهبری واحد در حال جنگ با دشمنان شماره اول مسلمین یعنی سکولاریستها بودند اما پس از ایجاد این اختلافات اسم و رسمی پیدا کردند و شدند عالم و ماموستای جهاد!!
و امروز این حال و روز پیروانشان است که سرگشته و ناامید از جهاد دسته دسته ساحه جهاد را رها میکنند و روحیه ناامیدی در میان مسلمین شریعت خواه را به وجود اوردند…اری. همه اینها تاوان اشتباه بزرگی است که مسلمین شریعتگرا مرتکب شدند و ان هم مرجع قرار دادن غیر متخصصین در عرصه مبارزه و دعوت با نام ماموستا و ملا بود.
و در آخر میگویم:
ای برادران و سروران عزیزم!ای مجاهدین بزرگوار که خود و خانوادههایتان سالها سختی جهاد و هجرت را تحمل کردهایدخم به ابرو نیاوردهاید! وای برادران و طالب علم که شوق اشتیاقتان برای خدمت به جامعهی مسلمین امیدی برای این امت ناامید است با قلبی پر از درد به شما میگویم:
جهاد مبارکتان را در راه صحیح مصرف کنید…عمرتان را در کسب علوم بیارزش به هدر ندهید که نه در دنیا نه در قیامت به دردتان نمیخورد…از عمامه به سرهای کوتهفکر خودتان را دور کنید تا کی با طناب اینها باید وارد چاه بریم؟؟…تا کی باید بخاطر مشتی فتاوی الکی برادرانمان را دشنام بدیم و ریشسفیدان جهاد را به بهانهی غلو و تندروی طرد کنیم؟؟…تا کی لولهی اسلحه و زبانمان را علیه مسلمین به کار ببریم؟؟ آیا بس نیست خیانتهای اینها در عراق و افغانستان و الجزایر که در حق مجاهدین انجام دادند؟؟…سالها با القاب شرعی بازی کردند بس نیست فریب خوردن؟
والسلام علیکم و رحمة الله
برادرتان ابوحفص