غلو دروازه انحراف در دین (قسمت ۱)
نویسنده: مجاهد دین
بسم الله الرحمن الرحیم
فهرست مطالب
مقدمه
فصل اول: تعریفها (غلو / افراط:/ تفریط:/ تنطّع:/ تعمّق:/ عسر:/ یسر:/ حَرَج:/ قصد:)
فصل دوم: غلو در دین
غلو در اعتقادات
غلو در اعمال
نمونههایی از روش تربیت قرآنی در نهی از افراط و تفریط
قائده: المشقة تجلب التيسير
فصل سوم: نمونههایی از غلو و تصحیح آن
حد پایین التزام ظاهری برای ثبوت وصف اسلام
حکم مطلق و حکم معیّن
انواع جهل و احکام مربوط به آن
۱- جهل به حقیقت
۲- جهل به حکم
۳- جهل به حال
۴- جهل به عقوبت
مسائل جلی و خفی
کفر حقیقی و کفر عملی
شناخت کلیات و جزئیات
شخص تازه مسلمان و کسی که در سرزمینی دور از اسلام بزرگ شده است
حکم طلب دعا از میت، بین افراط و تفریط
موضوع سماع موتی
کیفیت شفاعتی که مشرکان به آن معتقد بودند
طلب دعا از میت، بدعت و منکری آشکار و ذریعهای به سوی شرک است، نه خود شرک اکبر و کفر صریح.
ابن تیمیه رحمه الله مجتهدی غیر معصوم است
در پایان
مقدمه
إن الحمد لله، نحمده تعالى ونستعينه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات اعمالنا، من يهده الله تعالى فهو المهتدي، ومن يضلل فلن تجد له ولياً مرشداً، ونصلي ونسلم على المبعوث رحمة للعالمين، محمد بن عبد الله وعلى آله الطيبين وعلى صحبه الغر الميامين، ومن تبعهم بإحسان إلى يوم الدين
اما بعد:
﴿۞يَٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّمِينَ بِٱلۡقِسۡطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ أَوِ ٱلۡوَٰلِدَيۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِينَ﴾ [النساء: ۱۳۵] «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! برپا دارندۀ عدالت باشید، برای الله شهادت دهید؛ اگر چه به زیان خود شما یا پدر و مادر و نزدیکان (شما) باشد».
﴿يَٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّمِينَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ٨﴾ [المائدة: ۸] «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! همواره برای الله قیام کنید و به عدالت گواهی دهید، دشمنی با گروهی شما را بر آن ندارد که عدالت نکنید؛ عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از الله بترسید، همانا الله به آنچه میکنید؛ آگاه است».
﴿وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦۚ هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖۚ مِّلَّةَ أَبِيكُمۡ إِبۡرَٰهِيمَۚ هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ مِن قَبۡلُ وَفِي هَٰذَا لِيَكُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيۡكُمۡ وَتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِۚ فَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱعۡتَصِمُواْ بِٱللَّهِ هُوَ مَوۡلَىٰكُمۡۖ فَنِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِيرُ٧٨﴾ [الحج: ۷۸] «و در راه الله جهاد کنید، چنانکه سزاوار جهاد (در راه) او است، او شما را بر گزید، و در دین برای شما هیچ سختی (و تنگنایی) قرار نداد، (همان) آیین پدرتان ابراهیم است، او (= الله) پیش از این (در کتب ساه) و در این (قرآن نیز) شما را مسلمان نامید، تا پیامبر گواه بر شما باشد و شما گواهان بر مردم باشید، پس نماز را بر پا دارید، و زکات را بدهید، و به الله تمسک جویید، که او مولای شماست، چه خوب مولا، و چه خوب یاوری است».
و سپاس خدایی را که با نعمتهایش بر ما، هدایتمان کرد و با محمد و رسالش شرافتمان داد و به اقتدا به او و تمسّک به سنّتش توفیقمان داد. خداوند متعال میفرماید:
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣١﴾ [آل عمران: ۳۱] «بگو: اگر الله را دوست میدارید، پس از من پیروی کنید، تا الله شما را دوست بدارد، و گناهانتان را برایتان بیامرزد، و اللهامرزندۀ مهربان است».
بار الهی ما را بخاطر آنچه غالیان و جافیانمان انجام دادهاند مجازات نکن و بارهای سنگین و قید و زنجیرهایی که بر دوشمان است را از ما بردار.
براستی که شیطان دشمن آشکار ماست و تلاشی جز برای انحراف ما از صراط مستقیم ندارد، چنانکه خداوند میفرماید:
﴿قَالَ فَبِمَآ أَغۡوَيۡتَنِي لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ صِرَٰطَكَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ١٦ ثُمَّ لَأٓتِيَنَّهُم مِّنۢ بَيۡنِ أَيۡدِيهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَيۡمَٰنِهِمۡ وَعَن شَمَآئِلِهِمۡۖ وَلَا تَجِدُ أَكۡثَرَهُمۡ شَٰكِرِينَ١٧﴾ [الأعراف: ۱۶-۱۷] «(ابليس) گفت: پس بهسبب آنکه مرا گمراه کردی، من (نيز) بر سر راه مستقيم تو برای (گمراه ساختن) آنها در کمين مینشينم(۱۶) سپس از پيش روی شان و از پشت سرشان و از (سمت) راست شان و از (سمت) چپ شان بر آنها میتازم، و بيشترشان را شکر گزار نخواهی يافت(۱۷)».
و خداوند پیوسته ما را از تبعیت از شیطان بر حذر نموده است:
﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٥٣﴾ [الأنعام: ۱۵۳] «و اين راه مستقيم من است، پس از آن پيروی کنيد و از راههای (پراکنده) پيروی نکنيد، که شما را از راه الله دور میکند، اين چيزی است که الله شما را به آن سفارش نموده است، شايد پرهيزگار شويد».
و میفرماید: ﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ لَا يَفۡتِنَنَّكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ كَمَآ أَخۡرَجَ أَبَوَيۡكُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ﴾ [الأعراف: ۲۷] «ای فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون کرد».
و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ لَكُمۡ عَدُوّٞ فَٱتَّخِذُوهُ عَدُوًّاۚ إِنَّمَا يَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِيَكُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ٦﴾ [فاطر: ۶] «مسلما شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن گیرید، او فقط پیروانش را دعوت میکند تا (همه) از اهل آتش سوزان (جهنم) باشند».
و ما را به راه راست و صراط مستقیمش که پیامبرانش بر آن قرار داشتند دعوت نموده است:
میفرماید: ﴿وَٱدۡعُ إِلَىٰ رَبِّكَۖ إِنَّكَ لَعَلَىٰ هُدٗى مُّسۡتَقِيمٖ٦٧﴾ [الحج: ۶۷] «به سوی پروردگارت دعوت کن، بیگمان تو بر هدایت مستقیم قرار داری».
و میفرماید:﴿وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٥٢﴾ [الشورى: ۵۲] «و مسلماً تو (ای پیامبر) به راه راست هدایت میکنی».
پس هر کس از پیامبر صلی الله علیه وسلم در همۀ افعال و اقوالش پیروی کند پس بر صراط مستقیم خواهد بود:
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣١﴾ [آل عمران: ۳۱] «بگو: اگر الله را دوست میدارید، پس از من پیروی کنید، تا الله شما را دوست بدارد، و گناهانتان را برایتان بیامرزد، و اللهامرزندۀ مهربان است».
و هرکس در اقوال و افعالش با پیامبر صلی الله علیه وسلم مخالفت کند و از حدود خداوند تجاوز نماید، بهاندازۀ تجاوز و مخالفتش، از صراط مستقیم منحرف گشته و در خطر افتادن در دام شیطان واقع شده است. و برای شیطان فرقی نمیکند که انسان را از طریق غلو و افراط گمراه کند یا از طریق جفا و تفریط و هرکس هر زمینهای بیشتر در او وجود داشته باشد شیطان از همان در بر او وارد میشود.
همواره در طول تاریخ بشریت، دو پدیدۀ افراط و تفریط در بین مردم وجود داشته است و یکی از وظایفی که پیامبران بخاطر آن مبعوث میشدند، اصلاح عقیده و اعمال مردم و پالایش آنان از افراط و تفریط بوده است.
در این کتاب به طور مختصر دربارۀ افراط و تفریط و غلو در دین صحبت میکنیم چراکه با شناختن افراط و تفریط، بهتر میتوانیم اهل سنّت و جماعت که وسط و اهل اعتدال هستند را بشناسیم. و غلو و زیادهروی در هرچیزی مذموم و ناپسند است، مثلاً باران که رحمت خداوند است اگر بیش از اندازه ببارد تبدیل به سیل شده و خسارات بجا میگذارد. نسیم خنکی که در تابستان می وزد اگر بیش از اندازه شدید شود تبدیل به طوفانی نابود کننده خواهد شد. در هر چیزی افراط و تفریط شود موجب ضرر و زیان خواهد شد و یکی از انواع غلوها، غلو در دین است که باعث ضررمند شدن در دنیا و آخرت میشود. خداوند متعال همۀ ما را از غلو و افراط و تفریط در همۀ امور، محفوظ بدارد. آمین.
از الله سبحانه وتعالی میخواهم که این کتاب را از صمیم اخلاص از این حقیر بپذیرد و آن را شمعی در تاریکیهای غلو، قدمی برای اصلاح انحرافات، خیزشی برای اتحاد مسلمانان، نوری برای تاریکیهای قبر و قیامت و برهانی برای مشتاقان و یاوران حقیقی دین اسلام قرار دهد. اگر آنچه در این کتاب آمده است صواب بود پس از الله و رسولش بوده و اگر در آنچه گفتم خطا بود پس از من و شیطان بوده و از همۀ برادران و خواهران دینیام مخصوصاً از اهل علمی که این کتاب را مطالعه میکنند، تقاضا دارم که نقطهنظرات خود نسبت به کتاب را از باب مناصحه، به این حقیر ارسال نمایند.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین
⭕ فصل اول: تعریفها
? غلو
غلو در لغت به معنای زیادهروی در کاری یا در وصف کسی و چیزی؛ از حد درگذشتن؛ تجاوز کردن از حد، اغراق، گزافهگویی و مبالغه میباشد.
غلو مراتبی دارد: ۱- مبالغه، ۲- اغراق، ۳- غلو. مبالغه پایینتر از اغراق است و اغراق پایینتر از غلو.
۱️⃣- مبالغه: افراط در وصف است، به نحوی که هم عقلاً و هم عادتاً ممکن باشد.
▫مانند این شعر سعدی:
دو پاکیزه پیکر چو حور و پری * چو خورشید و ماه از نکو منظری
دو صورت که گفتی یکی نیست بیش * نموده در آیینه همتای خویش
▫یا این بیت:
شراب مرگ ای دل گر چه تلخ و جان ستان باشد * از آن هم تلخ تر گویند هجر عاشقان باشد
۲️⃣- اغراق: افراط در وصف است، به نحوی که عقلاً ممکن باشد؛ اما عادتاً ممکن نباشد.
▫مانند این شعر فردوسی:
چو بوسید پیکان سر انگشت او * گذر کرد از مهرهی پشت او
۳️⃣- غلو: افراط در وصف است، به نحوی که عقلاً و عادتاً ممکن نباشد. و غلو خود دو گونه است:
➖الف) غلوی که بوی شرک و کفر از آن استشمام نشود (غلو ادبی).
▫مانند این شعر سعدی:
بیم است چو شرح غم هجر تو نویسم * کآتش به قلم درفتد از سوز درونم
و معلوم است که هیچگاه بخاطر نوشتن شرح غم هجران، از قلم آتش بر نمیخیزد، و این یک نوع غلو ادبی است.
▫و مانند این شعر فردوسی:
شود کوه آهن چو دریای آب * اگر بشنود نام افراسیاب
و عقلاً و عادتاً چنین چیزی محال است که کوه آهن با شنیدن نام افراسیاب به دریای آب تبدیل شود.
➖ب) غلوی که بوی شرک و کفر از آن استشمام شود (غلو الحادی). به عبارتی دیگر اعتقاد به خدایی و الوهیت و ربوبیتِ پیامبران و امامان و یا هر مخلوقی از مخلوقات خداوند، و شریکگرداندن آنان در عبادت یا خالقیت یا رازقیت و… یا اعتقاد به حلول خداوند در آنان، یا اینکه معرفت به آنان تکلیف را ساقط میکند و نحو آن.
ای امیر عرب ای کآینۀ غیب نمایی * بر سر افسر سلطان ازل ظل همایی
در پس پرده نهان بودی و قومی به جهالت * حرمت ذات تو نشناخته گفتند خدایی
پس چه گویند ندانم گر ازین طلعت زیبا * پرده برداری و آن گونه که هستی بنمایی
▫مونس علیشاه ذوالریاستین، در شعرش میگوید:
منشاء کن فکان علیست علی * مبداء انس و جان علیست علی
▫شاعری دیگر میگوید:
خدا با اسم اعظم یا علی گفت * ملک در اولین دم یا علی گفت
عجب سری است در خلقت که از خاک * چو برمیخاست آدم یا علی گفت
عصا در دست موسی اژدها شد * کلیم آنجا مسلم یا علی گفت
مسیحا دم از آن گردید عیسی * که در دامان مریم یا علی گفت
محمد در شب معراج برخاست * به قصد قرب اعظم یا علی گفت
✔نکتهای که باید دربارۀ شعر مدّ نظر داشت، این است که گاه شاعر چیزی را از روی احساسات به صورت شعر غلوانه بیان میکند، اما خودش در خارج از شعر، عقیدهای به آن غلو ندارد و از اهل غلو نیست، لذا به طور کامل و مطلق نمیتوان از روی شعر به عقیدۀ شاعر پی برد، مگر اینکه آن شاعر خود از طایفۀ اهل غلو باشد که در بیرون از شعر نیز به غلو الحادی معتقد باشد و سپس این عقیدهاش را نیز به صورت شعر در آورده باشد؛ که در این صورت شعر او بیانگر عقیدۀ او خواهد بود.
خداوند متعال دربارۀ شاعران میفرماید: ﴿وَٱلشُّعَرَآءُ يَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ٢٢٤ أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِي كُلِّ وَادٖ يَهِيمُونَ٢٢٥ وَأَنَّهُمۡ يَقُولُونَ مَا لَا يَفۡعَلُونَ٢٢٦ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّلِحَٰتِ وَذَكَرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَيَّ مُنقَلَبٖ يَنقَلِبُونَ٢٢٧﴾ [الشعراء: ۲۲۴-۲۲۷]
«و شاعران (کسانی) هستند که گمراهان از آنها پیروی میکنند(۲۲۴) آیا ندیدی که آنها در هر وادیی سرگشته (و حیران) هستند؟!(۲۲۵) و بیگمان آنها چیزی میگویند که (خود به آن) عمل نمیکنند؟!(۲۲۶) مگر کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و الله را بسیار یاد کردند، و بعد از آن که ستم دیدند، انتقام گرفتند، (و با شعر خود از اسلام و مسلمین دفاع نمودند)، و کسانیکه ستم کردند؛ به زودی خواهند دانست به چه بازگشتگاهی باز میگردند(۲۲۷)».
▫نظامی در بیتی حقیقت شعر مذموم را بیان کرده و میگوید:
در شعر مپیچ و در فن او * چون اکذب اوست احسن او
? افراط:
جمع فرط، به معنای زیاده روی، تجاوز از حد و اندازه، بسیاری و فراوانی، تند رَوی.
?تفریط:
کوتاهی کردن در کار، ضایع نمودن، بر باد دادن، تلف کردن، کم رَوی.
میانهروی، مابین افراط و تفریط قرار دارد.
?تنطّع:
تکلّف و تشدّد و تعمّق و زیادهروی از حد در اقوال و افعال در غیر موضع صحیح خود. متنطّع کسی است که با تعمّقورزی بیش از حد، از حد توازن و وسطیت و اعتدلال که روح اسلامی است، خارج میشود و در جاهایی که جای سختگیری نیست، سختگیری میکند و بر خود فشار میآورد. ابن مسعود رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت میکند که ایشان فرمودند: «هَلَكَ الْمُتَنَطِّعُونَ، قَالَهَا ثَلَاثَاً» ؛ «متنطعون هلاک شدند، و این جمله را سه بار تکرار فرمودند». [صحیح مسلم (۲۶۷۰)، ابو داود (۴۶۰۸)]
?تعمّق:
غور و فرو رفتن و زیادهروی کردن در قول یا عمل. در صحیح بخاری از انس رضی الله عنه روایت شده است که گفت: «وَاصَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ آخِرَ الشَّهْرِ، وَوَاصَلَ أُنَاسٌ مِنَ النَّاسِ، فَبَلَغَ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: «لَوْ مُدَّ بِيَ الشَّهْرُ لَوَاصَلْتُ وِصَالًا يَدَعُ المُتَعَمِّقُونَ تَعَمُّقَهُمْ، إِنِّي لَسْتُ مِثْلَكُمْ، إِنِّي أَظَلُّ يُطْعِمُنِي رَبِّي وَيَسْقِينِ».
ترجمه: «پیامبر صلی الله علیه وسلم آخر ماه را روزۀ وصال گرفت و کسانی از مردم نیز روزۀ وصال گرفتند. این خبر که به پیامبر ص رسید فرمود: اگر ماه دراز میشد حتماً روزۀ وصال را تا زمانی دوام میدادم که تعمّقکنندگان تعمّقشان را ترک میکردند. همانا من مانند شما نیستم، من روز میکنم در حالی که پروردگارم به من میخوراند و مینوشاند». [صحیح بخاری (۷۲۴۱)]
و در صحیح مسلم از انس روایت شده که گفت: «كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، يُصَلِّي فِي رَمَضَانَ، فَجِئْتُ فَقُمْتُ إِلَى جَنْبِهِ وَجَاءَ رَجُلٌ آخَرُ، فَقَامَ أَيْضًا حَتَّى كُنَّا رَهْطًا فَلَمَّا حَسَّ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّا خَلْفَهُ جَعَلَ يَتَجَوَّزُ فِي الصَّلَاةِ، ثُمَّ دَخَلَ رَحْلَهُ، فَصَلَّى صَلَاةً لَا يُصَلِّيهَا عِنْدَنَا، قَالَ: قُلْنَا لَهُ: حِينَ أَصْبَحْنَا أَفَطَنْتَ لَنَا اللَّيْلَةَ قَالَ: فَقَالَ: «نَعَمْ، ذَاكَ الَّذِي حَمَلَنِي عَلَى الَّذِي صَنَعْتُ» قَالَ: فَأَخَذَ يُوَاصِلُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَذَاكَ فِي آخِرِ الشَّهْرِ، فَأَخَذَ رِجَالٌ مِنْ أَصْحَابِهِ يُوَاصِلُونَ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَا بَالُ رِجَالٍ يُوَاصِلُونَ، إِنَّكُمْ لَسْتُمْ مِثْلِي، أَمَا وَاللهِ، لَوْ تَمَادَّ لِي الشَّهْرُ لَوَاصَلْتُ وِصَالًا يَدَعُ الْمُتَعَمِّقُونَ تَعَمُّقَهُمْ».
ترجمه: «رسول خدا صلی الله علیه وسلم در ماه رمضان نماز میخواند. من هم در کنار ایشان ایستادم. مرد دیگری نیز همانند من آمد و به نماز ایستاد تا اینکه گروهی را تشکیل دادیم. هنگامی که رسول خدا احساس نمود که من پشت سر ایشان به نماز ایستادهام نماز را سبک (و کوتاه) خواند. سپس به منزل خویش رفت و نمازی [طولانی] خواند؛ نمازی که همراه ما اینگونه نخواند. راوی گفت: هنگام صبح به او گفتیم: آیا دیشب متوجّه ما شدی که پشت سرت نماز میخوانیم؟ راوی گفت: رسول خدا فرمود: بله، و همین سبب شد که این کار را انجام دهم. راوی میگوید: پیامبر خدا صلی الله علیه وسم آخر ماه را روزۀ وصال گرفت و کسانی از مردم نیز روزۀ وصال گرفتند. این خبر به پیامبر خدا رسید، فرمود: مردمان را چه شده است که روزۀ وصال میگیرند؟ شما مانند من نیستید. به خدا سوگند اگر ماه بر من طولانی میشد روزۀ وصال را تا وقتی ادامه میدادم که تمعقکنندگان [در روزه وصال] تعمق خود را ترک میکردند».
?عسر:
سختی، دشواری، مشکل، پر مشقّت، طاقت فرسا.
?یسر:
آسانی، سهولت، توانگری.
خداوند متعال میفرماید:
﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾ [البقرة: ۱۸۵]
«الله برای شما آسانی میخواهد، و برای شما دشواری نمیخواهد».
و میفرماید:
﴿وَنُيَسِّرُكَ لِلۡيُسۡرَىٰ٨﴾ [الأعلى: ۸]
«و ما تو را برای (راه) آسان توفیق میدهیم».
ابوهریره رضی الله عنه روایت میکند که پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید: «إِنَّ الدِّينَ يُسْرٌ وَلَنْ يُشَادَّ الدِّينَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ، فَسَدِّدُوا، وَقَارِبُوا وَأَبْشِرُوا، وَاسْتَعِينُوا بِالْغَدْوَةِ وَالرَّوْحَةِ، وَشَيْءٍ مِنَ الدُّلْجَةِ».
ترجمه: «بیگمان دین آسان است، و هیچ کس دین را بر خود سخت نگرفته است مگر اینکه خسته و شکستخورده خواهد شد، پس راه راست و میانه را در پیش بگیرید، و به مردم بشارت بدهید (نه اینکه آنها را مأیوس کنید)، و از عبادت صبح و غروب و آخر شب کمک بگیرید».
?حرَج:
تنگی، فشار، مضیقه، درماندگی، دشواری، سخت گرفتن، چیزی را گناه و حرام قرار دادن، بحرانی، وخیم.
خداوند میفرماید: ﴿مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ وَلِيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ٦﴾ [المائدة: ۶]
«الله نمیخواهد بر شما دشواری قرار دهد، بلکه میخواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام کند، باشد که شکر گزارید».
و میفرماید: ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖ﴾ [الحج: ۷۸]
«او شما را برگزید، و در دین برای شما هیچ سختی (و تنگنایی) قرار نداد».
?قصد:
میانه، میانهروی، راست، راه راست، ضد افراط و تفریط، استقامت در راه، راهی که رهرویش را به هدف برساند.
خداوند میفرماید:
﴿وَعَلَى ٱللَّهِ قَصۡدُ ٱلسَّبِيلِ وَمِنۡهَا جَآئِرٞۚ وَلَوۡ شَآءَ لَهَدَىٰكُمۡ أَجۡمَعِينَ٩﴾ [النحل: ۹]
«و بر الله است که راه راست را (به بندهگانش) بنمایاند، و برخی از آن راهها بیراهه (و کج) است، و اگر میخواست همۀ شما را هدایت میکرد».
اقتصاد در امور، یعنی بین افراط و تفریط کردن در امور، حد وسط و میانه را قصد و آهنگ نمودن.