جنگ مسلحانه ی فی سبیل الله برای تحقق عدالت اجتماعی
به قلم: سید قطب – تقبله الله –
ارائه دهنده : مسعود سنندجی هورامی
لازم است تنها جنگي را كه اسلام مشروع دانسته و به آن اعتراف ميكند و لازم مي داند، مورد گفتگو و بيان قرار دهيم:
پيامبر فرمود: ” آنكه براي اعلاي كلمه خدا مبارزه مي كند، در طريق خدا است”. آن كلمه خدايي كه اگر كسي در راه آن مبارزه كند مبارزه اش در راه خدا به شمار مي آيد ،كدام است؟
مقصود از ” كلمه خدا “ كه از آن تعبير به اراده خدا ميشود و براي ما افراد بشر آشكار است، عبارت از آن حقيقتي است كه با ناموس و سنت خلل ناپذيري كه براي جهان آفرينش و انسان قرار داده شده، موافقت دارد.
سابقاً گفتيم: همبستگي در طبيعت جهان آفرينش، و همكاري در زندگي افراد بشر، دو قانوني هستند كه خداوند آنها را براي ادامه زندگي ميخواهد. آن نظم متناسبي كه در ساختمان جهان آفرينش به كار برده شده و مانع از فساد و از هم گسيختگي عالم است، و به زندگي نيرويي بخشيده كه همواره به طرف ترقي و تكامل پيش ميرود، و تعاون و همكاري را كه موجب برقراري خير عمومي براي جميع افراد بشر در طول تاريخ است، برقرار ميسازد:
مائده ۲ نسبت به نيكو كاري و پرهيز كاري معاونت داشته باشيد و هيچگاه نسبت به گناه و دشمني يار و همكار نباشيد.
اسلام براي هدايت تمام اين مردم آمده است، بنا بر اين از آثار واقعيت “كلمه خدا” و اراده خدا، اينست كه اين خير عمومي را كه اسلام آورده، به جميع مردم برساند و از هرگونه عواملي كه بين مردم و آن، حايل شود، جلوگيري نمايد.
از اين جهت، چنانچه كسي كه بخواهد سنگ راه اين خير عمومي نسبت به مردم شود و با نيرو و قدرت بين آن و مردم حايل گردد، چنين كسي دشمن خدا و متجاوز به كلمه خدا و اراده عمومي اوست، و بايستي از راه دعوت و تبليغ اين خار سر راه برداشت و دوباره “كلمه خدا” را تحقق بخشيد.
البته منظور اين نيست كه اسلام را به زور به آنها بقبولانيم و بر آنها واجب كنيم، بلكه منظور اين است كه به آنها آزادي فكر و وسعت اطلاعات كه موجب هدايت و رسيدن به خير عمومي است، داده شود، تا در نتيجه آنها هم هدايت شوند، وگرنه اسلام هيچكس را مجبور نميكند كه در مقابل او سر تسليم فرود آورد و جبراً به آن معتقد شود، بلكه كساني را كه در سر راهش قرار دارند و مردم را از طريق حق منحرف ميكنند، مانند خار از سر راه دور ميكند:
انفال ۳۹ با آنها كار زار كنيد تا فتنه نمانند و دين يكسره خاص خدا شود.
اين همان جنگي است كه اسلام آنرا جايز شمرده و مردم را به آن ترغيب كرده است، و خداوند پيغمبرش را امر كرده كه مؤمنين را نسبت به آن ترغيب و ترحيص كند، و خود نيز مردان رزمنده اي را كه در معركه هاي اين چنين جنگي، جانفشاني ميكنند دوست ميدارد و به آنها وعده درجات عالي بهشت را داده است.
اسلام براي اين آمده كه عدالت را در سراسر روي زمين بگستراند، و عدالت به معني واقعي كلمه را به تمام معني و جهات: عدالت اجتماعي، عدالت قانون گذاري و عدالت بين المللي، در ميان جامعه بشريت بر پا دارد.
بنا براين، هرگاه كسي راه ظلم و ستم را پيش گيرد و از دادگري و عدالت دوري گزيند، او با “كلمه خدا” و اراده او مخالف است، و بر مسلمان ها لازم است كه با چنين شخصي براي اعلام كلمه توحيد، بجنگند، و آنهايي را كه عليه ديانت سر ستيز برداشته اند به سوي حق باز گردانند. و اين حكم حتي شامل حال مسلمان هايي ميشود كه راه جنايت و جور را پيش گرفته اند، يعني بر ديگر مسلمان ها واجب است كه عليه آنها شمشير بكشند تا بار ديگر آنها را تحت لواي عدالت مطلقه اسلام در آورند.
پس، عدالت مطلقه و جلوگيري از ظلم و بيداد گري، همان “كلمه خدا” است كه لازم است در هر حال و در هر جا، از همه چيز برتر و بالاتر باشد:
حجرات ۹ اگر دو دسته از مؤمنان كارزار كنند، ميانشان را صلح دهيد اگر يكيشان بر ديگري تجاوز كند، با آنكه تجاوز ميكند جنگ كنيد تا فرمان خدا باز آيد، اگر به طرف خدا بازگشت، ميانشان را به عدالت اصلاح دهيد، و انصاف كنيد كه خدا انصاف گران را دوست ميدارد.
وقتي كه اسلام مسلمان ها را امر كند كه با مسلمان هاي ديگري كه راه ظلم و ستم را پيش گرفته اند، براي از بين بردن ظلم و برقراري عدالت، مبارزه كنند، بي شك به آنها امر خواهد كرد كه براي دفع هرگونه ظلم: ظلم بر خودشان، ظلم بر هر مظلومي كه قادر نيست ستم را از خود دفع كند، مبارزه كنند، بشرط اينكه خودشان به هيچ وجه مرتكب بيداد گري نشوند. ولو نسبت به بيدادگراني كه ميخواهند آنها را از ستم گري باز دارند:
بقره ۱۹ در راه خدا با كساني كه با شما مبارزه ميكنند، نبرد كنيد، ولي راه ستم و جور را پيش نگيريد كه خدا ستم گران را دوست نميدارد.
نسا ۷۵ چرا در راه خدا براي نجات آن بيچارگان، از مردان و زنان و كودكان كه گويند: پروردگارا ما را از اين دهكده ستمگران بيرون ببر، و براي ما از نزد خويش دوستي بياور و براي ما از نزد خويش ياوري بياور، كارزار نميكنيد؟”
تنها براي اين نوع هدفهاي انساني بزرگ است كه اسلام شمشير كشيدن را جايز مي داند، و امر جهاد را بزرگ ميشمرد، به سربازان مجاهد، عاليترين درجات شهادت و پاداش را نويد ميدهد:
توبه ۱۱۱ خداوند از مؤمنين جانها و مالهايشان را در عوض اينكه برايشان بهشت است، خريده، تا در راه خدا مبارزه كنند، بكشند و كشته شوند، وعده خداست كه در تورات و انجيل و قرآن فرموده.
آل عمران ۱۷۱_۱۶۹ كساني را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپنداريد، بلكه آنها زندگانند و نزد پروردگار خويش روزي ميبرند، به آنچه خدا به آنها از كرم خود داده خوشدلند، و از سرنوشت كساني كه از پي ميپرسند، و هنوز به ايشان نپيوسته اند شادمانند كه نه بيمي دارند و نه غمگين ميشوند. به نعمت و كرم خدا و به اينكه خدا پاداش مؤمنان را تباه نميكند شادمانند…
تنها براي همين هدفهاي عالي كه اسلام به مسلمان ها دستور ميدهد كه گروه هاي نظامي فراهم سازند، و براي نبرد با دشمن نيرو تهيه كنند، و هيچ وقت سست نشوند كه آنها را به صلح بي قيد و شرط دعوت نكنند…
انفال ۶۰ هرچه توانستيد، قوه و اسبان بسته، براي جنگ با آنها آماده كنيد، كه بدان وسيله دشمن خودتان و دشمن خدا را بترسانيد.
محّمد ۳۵ سست مشويد و كافران را به صلح مخوانيد كه شما برتريد و خدا با شما است و هرگز خدا اعمالتان را كتمان نكند.
تجهيز قوا
علاوه برا اين، فراهم كردن عده، و افزايش نيرو و سلاحهاي جنگي، خود مقصود به لذات نيز هست و از نظر منطق اسلام، يكي از ضروريات و لوازم زندگي اجتماعي بشمار ميرود…
بطور مسلم، اسلام آخرين رسالت آسماني است كه به زمين آمده، و جامع هر نوع عقيده لازمي است كه خدا براي بشر خواسته است. و اسلام همان ديني است كه تمام قواعد اساسي را كه پيغمبران ديگر آورده بودند، دارا است:
آل عمران ۱۹ دين نزد خدا تنها اسلام است.
بنا براين هر، پيغمبري، براي اين آمده كه مردم را به بندگي و تسليم براي خداي واحد بي همتا، دعوت كند. و بعد از همه آنها محّمد(ص) اين دين (اسلام) را آورد:
مائده ۴۸ در حاليكه تصديق كننده و نگهبان مطالبي است كه در كتابهاي گذشته بوده است.
بنا براين، اين آخرين رسالت به منزله وصي رسالت هاي گذشته، نسبت به روح و حيات تمام جامعه انسانيت است، و بايستي براي وصي، نيرو و قدرتي باشد تا بتواند وصايتش را عملي سازد.
البته منظور اين نيست كه به جبر و ايجاد هراس متوسل شود، بلكه از راه احترام و هيبت لازم است براي اين مقصود بكوشد. اينكه ما ميگوييم بايستي اسلام داراي نيرو و قدرت باشد، براي اين است كه اگر براي حفظ مردم حدود و مرزي وجود نداشته باشد، خواه ناخواه از طريق حقّ منحرف خواهند شد و راه ضلالت را پيش خواهند گرفت.
از اين جهت، براي تامين عدالت اجتماعي، لازم است يك منبع نيرو و قدرتي وجود داشته باشد. تا دقيقا حساب كارهاي مردم را داشته باشد، ولو آنكه هرگز قدرت خود را در باره آنها اعمال نكنند، زيرا مكتب هدايتي گوشه نشين، وجودش مهمل، و چيز خوب ناتوان، دور افتاده و بي ثمر خواهد بود.
روي اين جهات، فراهم ساختن نيرو لازم است، تا در روي كره زمين قدرتي وجود داشته باشد و هرگاه مردمي از طريق حق منحرف شدند آنها را به راه راست بازگرداند و از ستم ستمگراني كه در طريق جور و دشمني طغيان ميكنند، جلوگيري نمايد. امنيت و صلح و آرامش را براي مردم حفظ كند و نام خدا را از استخفاف و سستي، دور بدارد.
ولي، هنگامي كه آزادي به معني واقعي كلمه، تحقق پذيرفت، و كسي با زور از توسعه و نفوذ كلمه خدا جلوگيري نكرد و مردمي را كه دين صحيحي براي خود اتخاذ نموده اند، مورد اهانت و اذيت فرار نداد، هنگامي كه عدالت مطلقه در جامعه حكم روا گرديد، هيچكس بر ديگري ظلم نكرد، و كسي حق استثمار نداشت، زماني كه امنيت اجتماعي براي ضعفا و ناتواناني كه قادر نيستند از حقوق خود دفاع كنند، برقرار گرديد و از ستم گري ستم كار جلو گيري به عمل آمد، و او هم به صلح و هم زيستي متمايل گرديد، و بلاخره وقتي كه چنين زماني پيش آمد و همه اين مطالب تحقق پيدا كرد، در اين صورت، اسلامي كه داراي نيروي احتياطي است_ و در صورت بروز عوارض ناگوار آماده نبرد است_ جنگ را تحريم ميكند و مردم را بي درنگ به طرف صلح ميخواند:
انفال ۶۱ اگر آنها ميل به صلح پيدا كردند، شما نيز به آن متمايل شويد و به خدا توكل كنيد.
نساء ۹۰ اگر از شما كناره گرفتند و با شما نجنگيدنند و پيشنهاد صلح به شما دادند، خدا براي شما نسبت به آن راهي قرار نداده است.