چگونه است که مخالفت دیگران به طائفه ی منصوره آسیبی نمی رساند ؟  ( ۱ )

چگونه است که مخالفت دیگران به طائفه ی منصوره آسیبی نمی رساند ؟  ( ۱ )

 

مؤلف: شیخ ابو عاصم اردنی

ارائه دهنده  : احسان هورامی ( دانشجوی علوم سیاسی )

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله والصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله وصحبه ومن والاه وبعد..

حدیث صحیح متواتری از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت گردیده كه بین ۱۳ تا ۱۹ نفر از اصحاب رضی­ الله­ عنهم آن را نقل فرموده­اند. این حدیث صفات طائفه­ی قائم و ظاهر بر اوامر خداوند ­متعال را توصیف می­کند: «لا تزال طائفة من أمتی قائمة بأمر الله»
«در هر زمانی و برای همیشه طائفه­ای از امتم امر (دین) خداوند  را بر پا نموده»

و در روایتی دیگر چنین آمده كه: «ظاهرین على أمر الله، لا یضرهم من خذلهم ولا من خالفهم حتى یأتی أمر الله وهم ظاهرون على الناس»
«امر خداوند سبحانه و تعالی را اخذ کرده و بر دیگران چیره گشته­اند، و كسانی كه می­خواهند آنان را سست كنند و نیز كسانی كه با آنان مخالفت می­كنند، بدیشان آسیبی نمی­رسانند (و تأثیری بر این طائفه ندارند) تا اینكه قیامت فرا رسد وآنان همچنان بر مردم چیره و پیروز مانده­اند».

بارها و بارها در مورد این حدیث عظیم و در مورد طائفه­ی منصوره (پیروز) كه خداوند ­متعال ما را نیز از زمره­ی آنان قرار دهد، سخن گفته­ایم و در مورد معانی ظهور این طائفه و پرپا شدن دین توسط این طائفه صحبت نموده­ایم و مهم­ترین صفت­های آن را در نوشته­هایمان بیان نموده­ایم. اما امروز بر صفت مهم و بزرگی توقف و تأمل نموده و توجه داعیان و مجاهدان را به آن جلب می­نماییم و آنان را از این صفت آگاه و هوشیار می­گردانیم .. مخصوصاً بعد از آنكه برخی از طوائف مسلمان در این صفت دچار افراط و یا قصور و تفریط گشته­اند، وآن صفت، فرموده­ی پیامبر صلی الله علیه وسلم است که می­فرماید:

«لا یضرهم من خذلهم ولا من خالفهم» «كسی كه با ایشان مخالفت نموده و یا بخواهد ایشان را سست نماید، ضرری به ایشان نخواهد رسانید.»

تأثیرپذیری از مخالفان و متضرر گشتن از مخذّلین (کسانی که قصد سست کردن این طائفه را دارند)، آفت و مرض خطرناكی است كه شکل­ها و خواسته­های گوناگونی را در برمی­گیرد، آفتی که موجب تباهی و از بین رفتن گروه­ها و جماعت­های امت اسلامی شده است و به مانع و گردنه­ای صعب­العبور بر سر راه قیام و نهضت این امت و جهاد و پیروزی داعیانش مبدل گشته است، امری كه نیازمند تأمل و هوشیاری می­باشد، زیرا هر كسی كه بخواهد بر طریق و راه طائفه­ی منصوره و برپا دارنده­ی امر خداوند ­متعال گام بردارد، هرگز نخواهد توانست كه حق قیام آن را اداء نموده وآن را به بهترین نحو وآنگونه كه پروردگارمان بدان راضی است، به انجام برساند مگر اینكه از این آفت (تأثیرپذیری از مخالفان) رهایی یافته و خویشتن را از تمامی صورت­های آن، که او را از راه  مستقیم و منهج راستین طائفه­ی منصوره، منحرف می­گرداند برحذر بدارد.

لذا به خاطر اهمیت و خطورت این آفت در میان داعیان و مجاهدان و نظر به تنوع این بیماری و تنوع اثرات و پیامدهای آن در واقع معاصر؛ این موضوع را در این تامل جای داده­ام ـ  به شیوه­ای مختصر، كه امیدوارم نقص و خللی نداشته باشد ـ  و با تأمل و بررسی این آفت در خلال نکات زیر به بیان علاج و درمان آن خواهیم پرداخت:

ـ انواع  مخالفان و یا مخذّلان؛ كسانی كه سعی می­كنند به داعیان و مجاهدان آسیب رسانده تا آنجا که مجاهد مطابق بر مبنای فکر و اندیشه­ی آنها عمل نمایند ..
ـ اسباب و وسائل و روش­هایی كه در ضرررسانی و سست کردن داعیان و مجاهدان به كار می­گیرند ..
ـ انواع آسیب­رساندن از سوی مخالفان، جهت اطلاع و آگاهی از این انواع و برای بررسی علاج و درمان آنها ..
ـ و در پایان به علاجی مفید و رهایی­بخش دست پیدا کنیم که ما را از این این فتنه برهاند، از خداوند ­متعال می­خواهم که ما را از این فتنه دور نگه دارد ..

بدان، هرکه در روایات این حدیث تأمل نماید، متوجه خواهد شد که عاملین ضرررسانی به داعیان و مجاهدان ما بین «مخذّل» و «مخالف» می­باشند ..

* نوع اول یعنی «مخذّلین»، گونه­های متعددی دارند و از روش­ها و وسائل مختلفی برای آسیب رساندن به داعیان و مجاهدان استفاده می­کنند ..

ــ برخی از آنان، طاغوت­های جن و انس بوده كه بر یكدیگر اقوال زیبا و فریبنده­ای را وحی می­كنند، و سرور و بزرگ اینان شیطان می­باشد، كسی كه قسم خورد كه فرزندان آدم را گمراه خواهد نمود و آنان را از صراط (مستقیم) منحرف نماید تا اینكه با خود وارد جهنم سازد:

«قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ‏*‏ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»‏‏ ص ۸۲ و ۸۳
«گفت: به عزّت و عظمتت سوگند كه (در پرتو عمر جاویدان و تلاش بی‌امان) همه آنان را گمراه خواهم كرد. مگر بندگان مخلص تو از ایشان را (كه بر آنان سلطه و قدرتی نداشته و وسوسه‌ام در ایشان نمی‌گیرد).»

«قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ ‏*‏ ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ»‏ اعراف ۱۷ و ۱۸
«(ابلیس) گفت: بدان سبب كه مرا گمراه داشتی، من بر سر راه مستقیم تو در كمین آنان می‌نشینم (و با هرگونه وسائل ممكن در گمراهی ایشان می­كوشم) .‏ سپس از پیش‌رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ (و از هر جهت كه بتوانم) به سراغ ایشان می‌روم و (گمراهشان می‌سازم و از راه حق منحرفشان می‌نمایم. تا بدانجا كه) بیشتر آنان را (مؤمن به خود و) سپاسگزار نخواهی یافت.‏»

تأمل کن و تلاش ابلیس، دشمن خداوند ­متعال را در منحرف ساختن فرزندان ­آدم مورد توجه و تفكر قرار ده و تنوع راهها را بنگر و مداخل و راه­های ورودش را نگاه کن، او از هر راه و هر صورت و شكلی استفاده می­كند،‌ برای او مهم نیست كه داعی و مجاهد را چگونه گمراه كند و او را دچار چه لغزش­هایی نماید، برای شیطان یكسان است كه (داعی و مجاهد را ) دچار لغزش­های شهوات كرده یا او را به دنبال هوا و هوس گمراه كننده، بكشاند، یا او را دچار افراط و زیاده­روی نموده و یا به تفریط وكوتاهی كشاند، برای شیطان مهم آنست كه بنی­آدم را گمراه كرده و از صراط مستقیم خداوند ­متعال و راه ارزشمندش منحرف سازد ..

همچنان كه در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت شده، كه ایشان صلی الله علیه وسلم خطی (مستقیم) كشیدند و بعد از آن فرمودند: «هذا سبیل الله مستقیما» یعنی: «این راه مستقیم خداوند است» و در راست و چپ آن خطوطی كشیدند، و سپس فرمودند: «هذه السبل لیس منها سبیل إلا علیه شیطان یدعو إلیه» یعنی: «این راهها و سبل می­باشند كه بر هر یك از آنها شیطانی نشسته و به سوی آن دعوت می­كند» سپس این آیه را قرائت فرمودند:

«وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِیلِهِ» انعام ۱۵۳
«این راه (كه من آن را برایتان ترسیم و بیان كردم) راه مستقیم من است (و منتهی به سعادت هر دو جهان می‌گردد. پس) از آن پیروی كنید و از راههای (باطلی كه شما را از آن نهی كرده‌ام) پیروی نكنید كه شما را از راه خدا (منحرف و) پراكنده می‌سازد.»

و از ابن مسعود رضی الله عنه در مورد صراط مستقیم پرسیده شد، و ایشان جواب دادند: «محمد صلی الله علیه وسلم ما را در جهت و امتداد و نزدیكی آن رو به بهشت ترك فرمودند، در حالی كه در راست چپ آن پرده­هایی قرار داشته، و بر آنان مردانی قرار گرفته­اند كه هر شخصی را كه از كنار آن پرده­ها بگذرد، به سوی خود می خوانند، كسی كه دست به این پرده­ها گیرد به سوی آتش رفته و بدان خاتمه می­یابد و كسی كه صراط را گرفته و ادامه دهد، او را به بهشت می­رساند، و سپس قرائت نمود: «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ … تا آخر آیه»

شیطان به دنبال ضعف بنی­آدم افتاده و در حال وی تأمل می­كند و اوضاع وی را بررسی می­نماید، اگر در وی نرمی و تساهل مشاهده كرد، او را به سوی تفریط وكوتاهی كشانده یا او را به سوی شهوات و وابستگی (به دشمن) و نشستن (و دوری كردن از دعوت و جهاد) مبتلا می­سازد، ولی اگر در وی شدت و تندروی یافت، دست وی را گرفته و او را به سوی تندروی و افراط و پیروی از اهواء منحرف می­سازد، و تنها بندگان مخلص (خداوند ­متعال) از این لغزشگاهها به دور می­مانند، كسانی كه شیطان قدرت و سلطه­ای بر آنان ندارد؛ كسانی كه خود را بر آن راهی كه پیامبر صلی الله علیه وسلم ایشان را ترك نموده، ثبات داشته و از سایر راهها و پرده­های منحرف كننده، دوری می­كنند، و خود را در قلعه­ی كتاب عظیم خداوند ­متعال پناه داده و به ریسمان محكم آن چنگ زده­اند (دین را بدون افراط وتفریط و … گرفته­اند و بر آن ثبات­اند).

ــ اما طواغیت انس، كه همان حاكمان می­باشند، آنان نیز از سرپرست و ولی خود، ابلیس آموخته­اند، احوال و اوضاع داعیان و مجاهدان را مورد بررسی قرار داده و برایشان جاسوس گمارده و از اسباب فریب و به ذلت کشاندن، استفاده می­كنند ..

به خاطر ترس از خطر مجاهدان و داعیان برای تاج و تخت و حكوتشان و همچنین به خاطر دفاع از شهوت­ها و آرزوهایشان و حفظ ریسمان محبت و دوستی برای اربابانشان در واشنگتن و نیز برای کمک به برادرانشان در تلاویو و دلایلی از این قبیل، آنان را می­بینی كه به انواع راهها و وسائل و روشها متمسک می شوند تا بر راه خداوند ­متعال سد و مانع ایجاد کنند و داعیان و مجاهدان را منحرف ساخته و به آنان و دعوت و جهادشان آسیب برسانند، و برای آنان فرقی ندارد كه ایشان (مجاهدان و داعیان) را به طور كلی از دین برگردانند.

خداوند ­متعال می­فرماید: «وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء» نساء ۸۹
«(شما می‌خواهید چنین منافقانی هدایت یابند و) آنان دوست می‌دارند كه شما كافر شوید همان گونه كه خود كافر شده‌اند و (در كفر با ایشان) مساوی شوید.»

و نیز خداوند ­متعال می­فرماید: «وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِینِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ» بقره ۲۱۷
«(مشركان) پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از آئینتان برگردانند.»

و می­فرماید: «إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِیدُوكُمْ فِی مِلَّتِهِمْ» کهف ۲۰
«قطعاً اگر آنان (از شما آگاه و) بر شما دست یابند، شما را سنگسار می­كنند، و یا این كه به آئین (بت‌پرستی) خود برمی­گردانند … »

یا اینكه آنان را از دعوت و جهادشان بازداشته وآنان را سست نمایند: «إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ اللّهِ» انفال ۳۶
«كافران اموال خود را خرج می­كنند تا (مردمان را) از راه خدا (و ایمان به الله) بازدارند.»

یا آنان را از راه و منهج ارزشمندشان منحرف ساخته و به افراط و تفریط بکشانند .. و طواغیت برای رسیدن به این اهداف، راه و روش­های گوناگونی دارند ..
برای رسیدن به این اهداف از كوچكترین اسباب نیز چشم پوشی نمی­کنند و انواع وسائل ترغیب و ترهیب (تشویق و تهدید) را به كار می­گیرند ..

در اوایل نقشه و طرحهایی برای كشتن و یا زندانی­كردن و شکنجه و تهدید و ترساندن آنان (مجاهدان و داعیان) به كار می­گیرند، مانند آن تصاویر و صحنه­هایی كه تمام دنیا در زندان ابوغریب مشاهده می­كند در حالی كه (زندان ابو غریب) به نسبت آنچه كه در زندانهای طواغیت عرب بر سر مجاهدان و داعیان می آورند، قابل ذكر و مقایسه نیست ..

و نهایتاً به وسیله­ی كمكها و همکاری­های امنیتی و اطلاعاتی طواغیت و نظام­های حاکم، داعیان و مجاهدان را به سرزمین­های اصلی خود تسلیم کرده و در آنجا زندانی می­کنند و به این شکل جهادشان را از بین برده و آنها را از دینشان بازمی­گردانند. یا اینکه با ایجاد سد و مانع عرصه تلاش و تکاپو را بر آنها تنگ کرده و آنها را از منهج عظیمشان منحرف می­کنند، و برای این کار از وسائل و ابزارهای مختلف شكنجه و سرکوب استفاده می­كنند .. اسبابی كه برخی از داعیان و مجاهدان بخاطر آن به صورت­های مختلف متضرر شده­اند ..

ــ و گاهی این روشها و اسالیب در مورد کسانی که عذاب مخلوق را مانند عذاب خالق می­پندارند، منجر به ارتداد از دین می­شود .. از خداوند ­متعال عافیت را خواستاریم.

ــ و گاهی نیز اِعمال این روش­ها از سوی طواغیت، برخی از داعیان و مجاهدان را متحول کرده و موجبات نشستن از جهاد و دعوت، و تفریط و گرایش به مذاهب ارجائی را در آنها بوجود می­آورد و یا میل به دنیا و زندگی راحت و کسب دوباره­ی سلامتی پس از شکست زیر شکنجه و اهانت را در آنها ایجاد می کند، بخصوص اگر شخص داعی یا مجاهد از قبل خود را برای این آماده نکرده باشد که در راه خداوند ­متعال و بخاطر دینش، جان و آبرو و کرامتش را از دست داده و مورد اهانت و تحقیر قرار گیرد ..

ــ و گاهی اوقات این تغییر و تحول در شخص داعی و مجاهد، تحول به سمت افراط و تندروی است و این موجب گشته تا شخص، در برابر فشار و شکنجه­­هایی که دشمنان علیه مسلمانان روا می­دارند، عکس العمل­هایی تند و خشن از خود بروز دهد، بگونه­ای که با انواع و اقسام روش­های افراط و فراتر از حد، شکنجه­ها و تجاوزات دشمنان را پاسخ می­دهد.

ــ چه بسا افرادی به دلایل مذکور و  بدلیل فقدان توازن و انضباط در مراعات حدود شرع دچار زیاده روی و افراط شده و به سمت مذاهب افراطی تکفیری گرایش می­یابند، و بدنبال آن هر شخصی را که به نوعی در دولت طاغوتی مشغول به کار بوده و یا با آن (دولت) ارتباطی داشته باشد، بلافاصله تکفیر می کنند، هر چند كه آن ارتباط نوعی سازش بوده و یا ساختگی و مصنوعی باشد به طوری كه به درجه­ی كفر نرسیده باشد، یا چه بسا در اعمال انتقام جویانه­ی خویش از حدود شرع تجاوزكرده و اقدام به اعمال مجازات­های غیرشرعی کرده و كسانی را به قتل می­رسانند که كه مستحق قتل نیستند، مانند عاصیان وگنهكارانی كه برخی اوقات با منفجر كردن اماكن معصیت، بدست آنها کشته می­شوند (كه شرع قتل آنان را جائز ندانسته) و یا اینكه زنان بد حجاب را سوزانده یا زنان مشبوه­الحال (از لحاظ اخلاقی مشکوک) را به قتل رسانده یا اینکه در جنگ نسبت به حفظ جان زنان و کودکان و امثال آنها كه شرع كشتنشان را حرام دانسته، کوتاهی و سهل­انگاری می­کنند.

ــ و گاهی نیز متضرر شدن داعیـان و مجـاهدان از فشار و شـکنجه­ی طواغیت، به شکل دیگری بـروز می­یابد، بطوریکه برخی از داعیان و مجاهدان برنامه­های دعوی مفید خود را رها کرده و بخاطر فشار و شکنجه­­ای که متوجه ایشان شده، به سمت اقدامات تلافی­جویانه روی می­آورند و عاقبت بدون تحقیق و بررسی یک سری اعمال انتقام جویانه را با هر شکل و کیفیتی که باشد، به انجام می­رسانند.

این جوانان بخاطر هولناکی مصیبت و آزار و شکنجه­ای که متحمل شده­اند، از این حقیقت غافل­اند که تمام این جنایت­هایی که طواغیت و اعوانشان، در حق ایشان مرتکب شده­اند، تنها زیر شاخه­ی کوچکی است از جنایت بزرگی که این طواغیت در حق دین و شریعت خداوند ­متعال مرتکب شده­اند و کماکان مرتکب می­شوند. و این جوانان غافلند از اینکه انتقام حقیقی و کارساز برای دین و شریعت پروردگار، همانطور که بر عقلا و دانایان پوشیده نیست، نیازمند کار مداوم و مستمر همراه با برنامه­ای پخته و متکامل است. برنامه­ای که دعــوت را در مقــابل جهـاد ناچیز نشمـارد و یا آن را از جهـاد جـدا نگـرداند، و انتقـام حقیقی با عکس-العمل­های لحظه­ای و حساب­نشده و بی­برنامه بدست نخواهد آمد ..

ــ شخصی را دیده­ام كه عمل دعوت را رها نموده و میادین دعوت در سرزمین خویش را از وجود داعیان، فارغ و خالی ساخته و آنان را به دلایل و بهانه­هایی از این قبیل، به هجرت كردن تشویق نموده است. و چه بسا دلایلی سبك­تر وكم معنا­تر از آن، كه در بین جوانان انتشار داده­اند، یكی از این جوانان در هنگام سفرش من را ملاقات كرد، او مرا از ماندن نهی می­کرد و با حالت انکار از من می­پرسید كه چگونه در این سرزمین بماند در حالی كه احتمال آن می­رود اطلاعات خانه­ی وی را محاصره كرده و جای لباس­ها وكمدها را تفتیش و بررسی كرده و لباسهای همسرش كه در آن قرار دارد را مشاهده كنند .. و من نیز از وی پرسیدم: آیا مگر این لباسها داخل ساک و کیف همسرت، هنگام بازرسی در فرودگاه قابل مشاهده نیست؟ بنابراین چه نیازی به سفر است؟!

سپس متوجه شدم که آن جوان و عده­ای دیگر امثال او، برای تحریک جوانان و تشویقشان جهت ترک سرزمین خود، به این حکایت متوسل می­شدند و آنها را از ماندن و تحمل بازرسی خانه و مشاهده وسائل شخصی زن و فرزند توسط عوامل اطلاعات، برحذر می­دارند. بطوریکه باخبر شده­ام که برخی از کسانی هم که بخاطر ترک دعوت و هجرت از دیار مورد عتاب قرار گرفته­اند، برای عذر آوردن از این حکایت استفاده کرده­اند. حال ببین که بواسطه­ی این مسائل و نتایج چنین تصمیمات و عکس­العمل­های حساب­نشده و بی­برنامه­ای، چه ضرری (برای اهل دعوت و جهاد) حاصل شده است، آنگاه بخاطر از بین رفتن ثمرات تلاش­های این امت و لغزش چنین جوانانی در انتخاب گزینه­ها و اتخاذ تصمیمات مهم، تعجب نخواهی کرد. آری  اینگونه گزینه­ها اختیار و تصمیمات اتخاذ می­شوند!!

ــ از آن جمله می­توان به اعمال و انتخاب­هایی حساب­نشده و بی­برنامه­ای اشاره کرد که از سوی برخی جوانان صورت می­پذیرد، بطوریکه هرگاه اخبار كشته شدن زنان و کودکان فلسطینی به سمع و نظر این جوانان می­رسد و یا خبر تجاوزهای روافض در عراق علیه اهل سنت را شنیده و تصاویر اهانت و شکنجه در زندان ابوغریب را مشاهده می­کنند و یا زمانیـکه از اخبــار ظلـم و ستمی کــه به مــردم عراق می­شود، مطلع می­گردند، در بسیاری حالات در انتخاب عملیات­های نظامی خود، دچار انحراف و اشتباه شده  و دست به انجام عملیاتی می­زنند كه چهارچوب و دایره­ی میدان جنگ را به هم ریخته و وجهه­ی جهاد را خدشه­دار می­سازد، بطوریکه در انجام چنین عملیاتی، امكانات مجاهدان لحاظ نشده و حرص و اشتیاق برای انتخاب باارزشترین و سودمند­ترین گزینه به نفع اسلام و مسلمین، دیده نمی­شود و مسئله­ی هدر رفتن و نابود شدن سرمایه و امكانات و مال و جان مجاهدان، با انتخاب گزینه­های نظامی مرجوح و یا اعمال بی­نظم و بی­برنامه، عملاً مورد بی­توجهی قرار می­گیرد و سرمایه و امکانات مجاهدان صرف اعمال نكایه وكم­ارزشی می­شود كه ثمر و فائده­ای ـ برای امت اسلامی ـ در بر ندارد.

آنها با انجام چنین اعمال و عملیات­هایی، عملاً منافع و مصالح مسلمانان و جهاد و تمكین را نادیده گرفته و این اصل را که «باید با مردم و جماهیر در حد عقل و درکشان سخن گفته شود» مراعات نمی­کنند، تا آنجا که باعث می­شوند مردم از اطراف مجاهدان پراکنده و دور گردند و به سمت طواغیت گرایش و توجه نمایند.

ــ یا اینكه در استفاده از وسائل و ابزاری كه قبلاً در مورد آنها محکم­کاری کرده و جوانب احتیاط را بطور کامل رعایت می­نمودند، اکنون مرتکب سهل­انگاری می­شوند و ضوابط و شروطی كه از قبل وجود داشته را نادیده گرفته و از آن شروط غافل گشته و تجاوز از آنها را جائز می­پندارند .. و نزدیكترین مثال در نزد من برای این مسأله؛ عملیاتی است كه در آن بعضی از مجاهدان برای به هلاک رساندن دشمن، خود را منفجر می­سازند؛ در حالیکه برخی (از علما) این عملیات را فقط برای ضرورت جائز دانسته­اند،آنهم زمانی كه از بین بردن دشمن به غیر از این طریق ممكن نباشد، مانند مسأله­ی «تترُّس» [۱] و ضوابط آن،  اما چنین افرادی را می­بینی كه در زیر سایه­ی چنین طریقه و ادعایی و مانند آن، به این عملیات وسعت داده و به راحتی مجوز این کار را برای برادرانشان صادر می­كنند،‌آنهم برای از بین بردن یك نفر از كاركنان حكـومت یا وزیرانشان و یا بـرای كشتن چنـد پلیس و یا سرباز، در حالیکه با روشی غیر از این روش نیز می­توانستند آنها را از بین ببرند و شروط و ضوابطی كه دین خداوند ­متعال برای آن قرار فرموده به هیچ وجه قابل انطباق با وضعیت آنان نمی­باشد ..

حتی در بسیاری اوقات دامنه­ی این نوع عمیات­ها را به  مساجد روافض و اماكن عمومی نیز می­کشانند، اماكنی كه ضـرورتی برای از بیـن بردن آنهــا وجود نـدارد و با از بیــن رفتن آنها، آسیبی  متوجه دشمن نمی­شود ..

ــ و برخی­ها در مسائل مذکور متضرر شده و آسیب می­بینند بطوریکه جنگ و قتال در دارالکفر اصلی که غالب ساکنان آن کافرند نزد ایشان هیچ تفاوتی با جنگ و قتال در دارالکفری که أخیراً بوجود آمده و غالب ساکنان آن مسلمانند، ندارد و هر دو نوع دارالکفر، در نگاه ایشان یکسان تلقی می­شود ..

آنها هیچ اعتنایی به مصلحت جهاد و پاک نگه داشتن چهره­ی آن ندارند و مسئله­ی انتخاب بهترین و نافع­ترین و پربارترین گزینه برای اسلام و مسلمین و رعایت مصالح و مفاسد در تصمیمات و انتخاب­هایشان، از سوی آنها مورد توجه قرار نمی­گیرد.

بلکه حقیقت مسئله در نزد آنها، چیزی جز یک سری اعمال انتقام­جویانه و حماسی نیست اعمالی که از لحاظ عقلی، شرعی و نظری فاقد برنامه و ضابطه­ی روشن­ می­باشند.

 

*         *          *

و از طرفی یاران و طرفداران طواغیت در پیاده کردن مکر و نقشه و نیرنگ خود علیه داعیان و مجاهدان و آسیب­رساندن به آنها، فقط به سربازان و جلادان و مراکز اطلاعاتی و بازجوهای خود بسنده نمی­کنند ..

ــ بلكه در این میان علمای سوء و درباری نیز جایگاه مهمی بعنوان انصار و یاری­دهندگان طواغیت دارند. همان كسانی كه نسبت به داعیان و مجاهدان و نسبت به عزت و رفعتی كه خداوند ­متعال به فضل خود در قبال برافراشتن پرچم توحید به آنها عطا فرموده، حسادت می­ورزند، زیرا خداوند ­متعال این عالمان درباری را بدلیل دلخوش کردن و راضی­شدنشان به کالای بی­ارزش دنیا و دوریشان از راه توحید و پیوستنشان به نظام حاكم، پست و بی­ارزش گردانیده است. و مردم مشاهده نموده­اند كه اینان چگونه در كانال­های ماهواره­ای ظاهر گشته و چگونه روزنامه­های حكومت در اختیارشان قرار می­گیرد، و اینكه حكومت تمامی امكانات و امتیازات خود را برای ایشان صرف نموده و در اختیارشان قرار می­دهد تا بدین وسیله داعیان و مجاهدان را با شبهات فاسد و دروغین و بی­ارزش مورد تهاجم قرار دهند كه به فضل خداوند ­متعال آنها را در نوشته­هایمان در گذشته روشن نموده و بر اباطیل و شبهاتشان رد داده­ایم. آنها داعیان و مجاهدان را با الفاظی زشت و شنیع مورد خطاب قرار داده، الفاظی كه اهل اسلام از آن بری و بیزارند، مانند «خوارج» و «فرقه­ی ضاله» و امثال این اوصاف در حقیقت برازنده­ی آنها و رؤسایشان می­باشد، كما اینكه در جاهای دیگر این مطلب را نیز شرح داده­ایم ..

ــ و در این میان عده­ای هم از جماعت­های تجهم (جهمیه) و ارجاء (مرجئه)، ســوار بر این مركـب گشته-اند، همان كسانی كه نشسته­اند و از جهاد دوری جسته­اند و رو به قدرت سلاطین و طاغوتیان نموده و مردم را به اطاعت از ایشان و موالات و بیعت دادن با اینان دعوت می­كنند و از مردم می­خواهند تا از داعیان و مجاهدانی كه از طائفه­ی منصوره می­باشند برائت و بیزاری جویند .. و تلاش می­كنند تا با تمسک به «ارهاب فكری» و «ارعاب اعتقادی» مجاهدان و داعیان را دچار ضرر و خذلان کنند. شبهات و روش­هایی كه اگر آنها را مورد بررسی قرار دهی و به دنبال منابعشان بیفتی، آن را در میراث جعد (جعد بن درهم) و جهم (جهم بن صفوان) و مریسی (بشرالمریسی) و برادرانشان كه اهل زیغ و مرض وگمراهی­اند، خواهی یافت .. و به همین خاطر طاغوتیان و ملوك بدانان خوشحال گشته و آنان را دوست می­دارند، و براستی كه نضر بن شمیل راست گفت بدان وقت كه ارجاء را دینی موافق ملوك توصیف نمود كه (به وسیله­ی آن) دنیا را برای خود به دست آورده و دینشان را دچار نقص می­كنند .. البدایه و النهایه (۱۰/۲۷۶)

آری حکام و سلاطین، چنین کسانی را دوست داشته وآنان را به عنوان «یاران اسلام» توصیف و معرفی می­كنند، حتی آمریكاییها نیز آنان را دوست داشته وآنان را یاوران اسلام توصیف می­كنند! (و منظورشان همان افراد شكست خورده و ذلیلی است که آنها را در زیر پاهای خود جای داده­اند) من نیز در آخرین اسارتم متوجه این موضوع شدم كه دشمنان خداوند ­متعال با نظارت آمریكا، عده­ای از قطب­های جهمیه و ارجاء در عربستان و سایر مناطق را حمایت و كمك کرده­اند تا اینكه جوانان را برای قبول فكر مسخ گشته­ی ایشان و منهج مسخ شده­ی برخی گروه­های اسلامی، قانع و راضی سازند تا اینكه زیر گوش و چشم آمریكا و دستگاه اطلاعاتی عرب، کار کنند و بدین وسیله جوانان به صفوف ایشان پیوسته و آنان را برای مبارزه با داعیان و مجاهدان و دفاع از والیان امور (طاغوت­ها) تربیت وآماده كنند، آنهم در برابر اموال فراوان و عطایا و هدایای آمریكایی و مساعدت وكمك رسانی­های وسیع و مهیا کردن لوازم اطلاعاتی و جاسوسی و فرهنگی و دینی مسخ­شده و تغییر یافته و به همین خاطر برخی از جوانان را كه تهمت­ها­یی بر آنان وجود دارد را بازداشت نموده و به آنان وعده­ی خروج و رهایی از دادگاهها و زندانها می­دهند به شرط اینكه آنان نیز در برنامه­هایشان داخل شوند و برای رسیدن به چنین هدفی به انواع روش­های ترغیب و ترهیب (تشویق و تهدید) متوسل می­شوند ..

*               *               *

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *