چگونه است که مخالفت دیگران به طائفه ی منصوره آسیبی نمی رساند ؟ ( ۲)
مؤلف: شیخ ابو عاصم اردنی
ارائه دهنده : احسان هورامی ( دانشجوی علوم سیاسی )
ــ و از دیگر روشهای آسیبرسانی به داعیان و مجاهدان، إعمال ترورها و تبعیدها و ایجاد محرومیت در حق سران دعوت و جهاد است. یعنی در حالی كه مجال و موقعیت برای علمای سوء و درباری و داعیان فتنه و ارجاء باز و فراوان است، در مقابل میبینیم که طواغیت و مزدورانشان سعی میكنند تا مشایخ و علمای دعوت و جهاد را از صحنه پاکسازی کرده و مرجعیات علمی و روؤس دعوی دعوتگران و مجاهدان را با قتل و اسارت و یا با تبعید و .. از میان بردارند، همان طور كه امروز این مسئله را در تمامی مناطق مشاهده میكنیم. و یا اینكه آنان را از دسترسی به وسائل ارتباط جمعی و رسانهها منع نموده و دور نگه میدارند و نوشتههای آنان را ممنوع کرده و از چاپ و انتشار آن جلوگیری میکنند. این در حالیست كه نوشتههای اراذل و بیارزشان اهل تهجم و ارجاء و علمای سوء به وفور ـ و با تیراژ و کیفیت بالا ـ چاپ و منتشر شده و چه بسا به طور مجانی در میان مردم توزیع میگردد.
و همچنان كه ما دیدهایم و مردم نیز مشاهده كردهاند (طاغوتها و اعوانشان) با اعمال شکنجه و تهدید و وعید آنقدر بر مشایخ و علما و داعیان و مجاهدان فشار وارد میكنند تا اینكه آنان برخی فتاوا و تصریحاتی مخذلانه و مناقض با منهج راستین، صادر كنند و اگر از چنین مكری نیز عاجز گشتند و نتوانستند چنین سخنان و تراجعاتی را با صراحت بر آنان تحمیل نمایند؛ از روش جعل و دوبلاژ و تغییر و امضاهای جعلی عاجز نخواهند ماند ..
ــ این طاغوتیان همچنین از كاركنان جاسوس خود در بخش رسانه و مطبوعات نیز کمک میگیرند مانند روزنامهنگاران مرتد و لائیک و دیگر نویسندگان فتنهگر و ذلیل و نشسته از جهاد. آنها برای طعنه وارد نمودن به داعیان و مجاهدان، تیترها و عناوین روزنامهها و صفحات مجلاتشان را به اقوال و بیانات پرزرق و برق طواغیت، اختصاص میدهند و اهل دعوت و جهاد را به عنوان گروهکهای کوچک و کمتعداد و طرد شده معرفی میکنند و سعی میکنند اینگونه نشان دهند که اكثریت (چاپلوس و متملق) با طاغوت و در صف او قرار دارند .. همانطور كه گذشتگان (كافر) آنان نیز چنین میگفتند:
«إِنَّ هَؤُلَاء لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ * وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ * وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ» شعراء ۵۶ ـ ۵۴
«(فرعون به مأموران دستور داد و گفت: به اهالی شهرها بگوئید:) اینها (كه قصد فرار و تجمع و تقویت در جای دیگری را دارند) گروه اندك و ناچیزی هستند (و ما با نخستین تاخت ایشان را گرفتار و به شكنجه و آزار میرسانیم). و آنان ما را بر سر خشم میآورند. ( البتّه جای هیچ گونه نگرانی نیست، و لیكن) ما گروهی هستیم محتاط (و بیدار و دوراندیش)».
و چه بسیار از این نویسندگان و روزنامهنگاران را مشاهده نمودهایم كه سخن رانده و ابراز نمودهاند تا اینكه دعوت را بر داعیان عیب گیرند و آنان را به تندروی و تكفیری بودن و خوارج بودن متهم نموده و در مجاهدان و جهادشان طعنه زنند و انتخابها و اعمال ایشان را كم ارزش جلوه دهند تا در این مسیر یا سایر طرق بر آنان فشار وارد آورند و مجاهدان را از راهی كه خداوند متعال بدان راضی بوده و موجب خشم رؤسای آنان میگردد، بازداشته و منحرف سازند .. (پارس سگها آسیبی به ابرها نمیرساند و مانع بارش آنها نمیشود).
و گاهاً برنامههای خود را به بررسی و بزرگنمایی برخی اشتباهات مجاهدان اختصاص میدهند و این لغزشها را به تصویر کشیده و بزرگ جلوه میدهند تا بدینوسیله بر سر راه مجاهدان مانع بگذارند .. و چه بسا برخی از جبهات را بزرگ و مهم جلوه داده و برای برخی میادین جنگ که مرجوح بوده و ثمرات آن دور از دسترس اهل اسلام است، تبلیغات میکنند. و یا از جبهات و میادینی تعریف کرده و مطلب نوشته و فیلم نشان میدهند که خطر آن از تاج و تخت اربابانشان دور باشد و به این ترتیب جوانان را از کفار و طواغیت اطرافشان دور کنند و منصرف گردانند و آنها را به میادینی بفرستند که منافع جنگ در آن میادین در راستای مصالح رؤسا و اولیاء نعمت آنان از طواغیت حاکم و بزرگانشان از یهودیان و آمریکاییان باشد.
ــ و از دیگر روشهای آنان برای آسیب رساندن به مجاهدان و داعیان برنامهایست که آن را، خشكاندن و از بین بردن منابع مالی، نام نهادهاند و بدین صورت ارزاق و ابزار معیشت را بر داعیان و مجاهدان تنگ نموده تا اینكه جهاد ایشان را از بین برده و آن را از مسیر اصلیش منحرف سازند، و این در حالی است که اموال زیادی را در اختیار كاركنان و علمای سوء و اجیر و داعیانی که به طناب فتنهی آنها دچـار شدهاند، قرار میدهند.
و این روش خبیث و مکارانه طاغوتیان، بسیاری از جوانان را از میدان مبارزه منحرف ساخته وآنان را به جستجو برای منابع مالی جایگزین و نامشخص واداشته است. بطوریکه این جوانان برخی اوقات به سوی احزاب گمراه و طوائف منحرف کشیده میشوند و یا اینكه تلاش میکنند با توسل به اعمال و روشهایی، به پول و سرمایه دست پیدا کنند در حالیکه از شرعی بودن این روشها و اعمال چشمپوشی کرده و نقاط مخالف با شرع آن را نادیده میگیرند.
* از دیگر عاملان آسیب رسانی به مجاهدان ..
برخی از این عاملان مضر همان جماعتها و گروههای تندرو و افراطی میباشند که اعتدال و میانهروی اهل حق را بر آنان عیب میگیرند و حتی بخاطر آن اهل حق را تکفیر میکنند و چه بسا به همین خاطر خون و مال و ناموسشان را نیز حلال بدانند و آنها را به مبارزات حاشیهای کشانده و مشغول سازند که هیچ سود و ثمرهای در ورای آن وجود ندارد .. و عاقل کسی است که در این راه با آنان هم مسیر نگشته و از فتنهی آنان ضررمند نگردد ..
از امام ابن جریر و دیگران روایت شده است كه یكی از خوارج هنگام نماز صبح خطاب به امام علی رضی الله عنه این آیه را خواند:
«وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» زمر ۶۵
«همانا به تو و به یكایك پیغمبران پیش از تو وحی شده است كه اگر شرك ورزی كردارت (باطل و بیپاداش میگردد و) هیچ و نابود میشود، و از زیانكاران خواهی بود.»
امام علی رضی الله عنه نیز در نماز جواب وی را چنین داد:
«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِینَ لَا يُوقِنُونَ» روم ۶۰
«پس شكیبائی داشته باش. وعده خدا به طور مسلم حق است. هرگز نباید كسانی كه ایمان ندارند، مایه خشم و ناراحتی تو گردند (و عدم ایمان ایشان، تاب و توان و صبر و شكیبائی را از تو سلب كند).»
ــ از دیگر مخالفان كسانی هستند كه در منهج و گزینش و اجتهادات خود (با طائفهی منصوره) مخالفت میورزند؛ حال فرقی ندارد چه از قاعدین و نشستگان از جهاد باشند و چه در زمرهی مقاتلین و مبارزین ..
به این صورت که برخی از قاعدین (كسانی كه قتال نمیكنند و نشستهاند)، جهاد مجاهدان را نا به جا و روش آنان را معیوب دانسته و با شبههپراكنی، قدرت آنان را دچار ضعف و پراکندگی میکنند، و صفوفشان را سست و جماعتشان را متفرق میسازند و موجبات ضعف و خُذلان آنها را فراهم میکنند .. تا جایی که ـ با کمال تأسف ـ برخی مشایخ و علما کارشان به جایی میرسد که با نظام حاکم همكاری نموده تا اینكه جوانان را قانع نمایند و بر آنان فشار وارد ساخته و برای تسلیم شدنشان اصرار ورزند و از آنان میخواهند تا برای حکم طواغیت تنازل کرده و کوتاه بیایند تا در نتیجه شامل آن چیزی گردند كه دولت كافر به نام عفو و بخشش برای گروههای گمراه، به اجرا گذاشته است .. !!
ــ و دستهی دیگر (از مخالفان) مبارزینی هستند كه خود را به گزینههایی مرجوح و کم ارزش مشغول نمودهاند، مخصوصاً فصامیونی كه قبلاً به آنان اشاره نمودم (در وقفهی پانزدهم: آفات دعوت) كسانی كه از عیبجویی از داعیان مخلص دست نمیكشند وآنان را به خاطر التزامشان به دعوت سرزنش میكنند، دعوتی كه جزئی جداناشدنی از برنامهی جدی و هدفمند جهاد میباشد. و با ارهاب فکری خاصی در مقابل آنها میایستند و داعیان را به قعود و نشستن و دوری نمودن از جهاد و مانند آن متهم میسازند، و به شرایط سرزمین آن داعیان و یا امكاناتشان و یا مراحل عمل و دعوتشان توجهی ندارند. و چه بسا در خلال چنین ارهاب و ترساندنی و در خلال چنین فشارهای پیاپی بر داعیان، بر برخی از آنها تأثیر منفی گذاشته و به آنان ضرر رسانند؛ وآنان را از انتخابهای پرثمر و اصلح برای دین خداوند متعال منحرف ساخته، در حالی كه (این انتخابها) از بسیاری اعمال قتالی كم ثمر وكم فائده، نافعتر بوده. اعمالی كه تنها پشتوانهی آن حماسه و احساسات برخی افرادی فصامی است.
بدین صورت آنان را با استفاده از فشار و تحریک احساسات به سمت اعمال مرجوح كشانده و یا آنان را به اعمال انتقام جویانه و زودگذر و بدون برنامه مشغول میسازند. لذا بسیاری از وسائل نزد ایشان تبدیل به اهدافی میشوند که اتباع و پیروان خود و بلكه عموم امت را بدان مشغول میسازند، و یا اینكه نیل به اهداف موجب میگردد تا وسائل و اسباب برای آنان جائز گردد. اسباب و وسائلی که قبل از پیدایش چنین حماسه و احساساتی، هیچ توجیه قابل قبولی برای استفاده از آنها وجود نداشت. اینگونه افراد به نوع گزینهها و اختیارات و تصمیمات خود اعتنایی ندارند و ـ در اتخاذ سیاستها و اعمال خود ـ از بسیاری ممنوعات شرعی تجاوز مینمایند ..
ــ و این آفتی نیست كه فقط گریبانگیر جوانان تنگنظر و انتخابهای سطحی و حماسی ایشان گردد بلكه با تأسف و تألم شدید، رؤسا و مشایخ و مراجع نیز از آن متاثر گشته و با حماسهی توخالی و انتخابهای سطحی و اعمال انتقامجویانه و بیبرنامهی این جوانان، همراه و همگام شدهاند ..
از حکیمی پرسیده شد که: «ذلیلترین مردم چه کسی است؟ در جواب گفت: عالم و دانشمندی که حکم یک جاهل و نادان بر وی جاری میگردد».
و این امر یكی از آفات و فتنهها به شمار میرود؛ كه شیخ و عالم بجای اینکه به دیگران سمت و سو بدهد، به او سمت و سو داده شود و به جای اینكه از وی پیروی و تبعیت شود، خود تابع جاهلان گردد و به جای اینکه بر دیگران تأثیر بگذارد، خود از دیگران تأثیر پذیرد و به جای اینكه مورد اطاعت قرار گیرد، خود مطیع جاهلان شود. و نیز فتنه و مصیبت آن است که مراجع، تحت فشار برخی گفتهها و متأثر از احساسات و امیال و آرزوی برخی جوانان سطحینگر و سادهلوح، دچار اشتباه و سردرگمی شوند ..
این را به صورت آشكار در موضعگیریها و فتاوا و بیانات برخی مشایخ این حرکت جهادی مبارك، دربارهی بعضی حركات اشتباه و شکستآور قتال در فلسطین مشاهده نمودهام، بطوریکه آنها در خلال بیانات و فتاوای خود آن عملیاتها را بدون ملاحظه و مراعات تأیید كردهاند .. و مشاهده كردهام كه بدون ملاحظه از آنان دفاع نموده و وسعتبخشیدن و فراگیر شدن این نوع عملیاتها را تأیید و به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی انجام آن را تجویز کردهاند، عملیاتی كه مخذلان و نشستگان از جهاد، آن را انتحار و خودكشی نامیده و عملیات این جوانان حماسی را استشهادی نمیدانند لیک ما آن را جزو عملیاتهای جهادی بحساب میآوریم بشرطی که ضوابط و شروط انجام آن رعایت گردد ..
ــ و از دیگر صورتهایی كه اهل دعوت و جهاد، بواسطهی آن متضرر میگردند؛ نامههایی حماسی و احساسی است كه برخی از رؤسای مجاهدان در مناطق مختلف منتشر میسازند و جوانان را برای ملحق شدن به ایشان و شرکت در برنامههای قتالی كه طبیعتی انتقامجویانه و كم ثمر و نكائی دارند، تشویق و تحریک میكنند و از داعیان اهل عمل به خاطر ثبات و پایداریشان بر دعوت، عیبجویی نموده و چه بسا آنان را به قعود و دلبستگی به دنیا متهم میسازند. این مسئله در واقع تحقیر و کوچک کردن (مفهوم) جهاد و دور ساختن آن از محتوا و برنامههای لا ینفک آن است، برنامههایی که امید رسیدن به تمكین برای مسلمانان در آن وجود دارد ..
من امثال این موضوعات حماسی و تحریکآمیز را که در نامهها و بیانیههای برخی از آنها آمده بوده خواندهام، همچنین بیانیهها و نامههای صادره بعد از غزوات یازده سپتامبر و انفجار برجهای دوقلو را شنیده و خواندهام .. هر چند كه ما از این غزوه و از قهرمانان آن دفاع نمودهایم و علمای درباری و سوئی که در این عملیات طعنه وارد میكردند، را رد داده و مجاهدان را از اتهاماتشان تبرئه نمودیم .. اما به حق كه ما بعد از شنیدن تصریحات و بیانات و نوارهایی كه بعد از این غزوه منتشر گردید، دردمند گشتیم. بیانات و سخنانی كه در خلال در آن از جوانان در مناطق مختلف خواسته شده بود تا به منهج و روش آنان تغییر منهج دهند و در آن (طلب علم و دعوت) بر طلبهی علم و دعوتگران، عیب گرفته شده و التزام آنان به برنامههای دعوت، کم-ارزش و بیثمر اعلام شده بود ..
از نظر من چنین سخنانی، ناشی از ضعف فقه و فهم و درایت و سطحی نگری در تعامل با جهاد و منحصـر نمـودن آن در عملیات نكائی صـرف است، و نیـز به دلیــل عدم تعامل با جهاد به مانند مشروع و برنامهای متكامل است، برنامهای که در راستای رسیدن به تمکین امت اسلامی حرکت کند. حال اگر آنها جهاد را به شکلی پخته و بر اساس برنامهای متکامل به پیش ببرند، مسلماً شرایط و توان مسلمانان منطقه را مورد توجه و لحاظ قرار خواهند داد و دستاوردهای داعیان در مراحل مختلف دعوی را مورد توجه قرار داده و چه بسا بر مناطقی متمرکز شده و برخی دیگر را رها نمایند، یا برخی جبهات را بر برخی دیگر ترجیح داده و یا بعضی عملیاتها و انتخابها را بر بعضی دیگری ترجیح دهند، بر این اساس کـه پرثمرترین و نافعترین گزینهها را برای اسلام و مسلمین اختیار نمایند و دیگر داعیان را به ترك دعوت و پاره کردن ریسمان تنیده شدهی آن، دعوت نخواهند نمود، و تلاش داعیان و علماء را جزئی جدا ناشدنی از برنامهی جهادی پخته و متكامل به حساب خواهند آورد ..
و از طرفی اگر داعیان نسبت به این مسائل وعی و آگاهی کافی داشته باشند هیچگاه از چنین بیاناتی متضرر و متأثر نمیشوند و دیگر شرایط و تحولاتی که همواره بر تصمیمات و برنامههای افراد سطحینگر و احساسی تأثیر میگذارد، آنها را دچار آسیب نخواهد کرد .. زیرا انسانهای عاقل و دوراندیش، با مخالفت مخالفان دچار آسیب نمیشوند ..
هنگامی که بنده در تأملی که قبلاً داشتیم، کار قهرمانان غزوات نیویورك و واشنطن را مورد ستایش و تمجید قرار دادم تنها هدفم تأکید بر این نکته بود که کار این قهرمانان، کاری متمایز و منحصر به فرد بود كه از خداوند متعال خواستارم ایشان را در فردوس اعلی سكنی دهد؛ این قهرمانان چندین سال مشغول برنامهریزی و نقشهچینی و خودسازی و سنگرنشینی و انتظار برای انجام این عملیات بزرگ، بودند. بطوریکه چنان غرق در برنامهریزی و نقشهکشیدن شده بودند که تحولات دنیا لطمهای به کار اصلی آنها نزده و تغییرات محیط موجب تغییر ایشان نگشت، یعنی علی رغم شوق و حرارت و حماسهای كه (برای شهادت و انجام عملیات داشتند) هرگز از راه و هدف خویش منحرف نشدند و برنامههایشان را تعطیل ننمودند و ریسمان بافتهی شدهی خود را از هم باز نکردند .. حالتی که هنگام ریزش برجهای دوقلو و مشاهده آن صحنه، بر سر خیلیها آمد؛ کسانی که از دیدن این صحنه مبهوت و شگفتزده شدند (و به یکباره با دیدن این صحنه برنامه و منهج کاری خود را به شکلی منفی و نامطلوب تغییر دادند).
و این منظرهای است كه برای بسیاری از ستمدیدگان و داعیان و مجاهدان خوشگوار و در همان حال ناگوار و ترسناك است و آثار این عملیات نیز برای بسیاری از داعیان و مجاهدان، بعضی اوقات مثبت و خوشگوار بوده و برای برخی دیگر ناگوار و منفی میباشد. صحبت از آثار مثبت و گوارا در این وقفه مطلوب و مورد نظر نمیباشد و ما را در شرح این وقفه یاری نخواهد داد.
ــ اما از آثار ترسآور و ناگوار این صحنه، میتوان به لطمات و آسیبهایی اشاره کرد که متوجه بسیاری از داعیان شده و موجبات تغییر و انكشاف احوال و اوضاع آنان را فراهم آورده است، همچنان كه گفته شده:
ستعلم إذا انجلى الغبار *** أفرس تحتك أم حمار
هنگامی كه گرد غبار ناپدید گشت، خواهی دانست *** كه سوار بر اسب گشتهای یا اینكه الاغی در زیر توست
زیرا بسیاری از اشخاصی که جوانان به آنها حسن ظن دارند؛ همان کسانی که عصا را از وسط میگیرند و بسیاری از مردم شناخت دقیقی از آنها ندارند یا جوهرهی حقیقی آنها را نمیشناسند، ـ پس از این حـادثه و مشاهدهی این صحنهها ـ احوال حقیقی آنها برای مردم کشف و آشکار میگردد ..
مانند حالتی که طواغیت بعد از شنیدن و مشاهدهی صحنههای این غزوات مبارک، آشکارا و مخفیانه به سوی پایگاههای نظامی اربابشان بوش میشتابند چراکه سرورشان بوش بر سرشان فریاد زده است که: «یا با مایید یا علیه ما .. »
فرومایگان نشسته از جهاد نیز به سمت پایگاههای نظامی حکام و سلاطین روان میشوند و یا اینکه خود پایگاهی برای خیانت و مانع تراشی برپا میکنند و از مجاهدان اعلام برائت کرده و از دین خود بازگشت می-کنند که این خود از لطمات وخیمی است که متوجه جهاد و مجاهدان میشود. از خداوند متعال سلامت و عافیت را خواستاریم ..
ــ نوع دیگری از آسیبها و لطماتی که بعد از آن حوادث بروز یافت متوجه برخی از داعیان و حتی سران و مشایخی شد که جوانان را برای تعلیم و تدریس و تربیت و إعداد، به دور خود جمع کرده بودند. بطوریکه با این کار خود خیری عظیمی را به امت اسلامی تقدیم میکردند و خود طعم این خیر عظیم را چشیده و عظمت آن را درک کرده بودند، اما صحنههای فروریختن برجهای دوقلو را تحمل نکردند و همراه با ریزش برجها، برنامههای دعوی و تربیتی ایشان نیز تماماً فروریخت و مصداق بارز این گفته شدند:
وكنت أرى أن قد تناهى بی الهوى *** إلى غایة ما فوقها بی مطلبُ
فـلما تلاقیـنا و عـاینت حسنها *** تیـقنت أنی إنما كنت ألعبُ
من برای رسیدن به هدفی بزرگ که بجز آن خواستهای نداشتم، نفس و هوای خویش را بازمیداشتم
اما زمانیکه که با هم ملاقات کردیم و حسن و جمالش را دریافتم، یقین حاصل کردم که این کار من (نهی از هوا و هوس) چیزی جز یکی بازی نیست که بدان مشغول گشتهام. (وكار خود را در برابر او ناچیز پنداشتم و..)
به این ترتیب با دیدن این وقایع به جنب و جوش میافتند در حالیکه خود نمیدانند که چکار میکنند، و از هول و شدت ضربه، خود نمی دانند که واقعاً چه میخواهند و در پی چه هستند. یک بار میبینی که پیروان خود را برای رفتن به افغانستان ندا میدهند، به این حجت که میخواهند به یاری مجاهدان آنجا بشتابند که زیر بمباران انواع هواپیماها و موشکهایی که از دریا شلیک میشوند، قرارگرفتهاند، و این درحالی است که هیچ نوع درگیری مستقیم و رویارویی آنجا وجود ندارد بلکه جنگی که دشمن به راه انداخته، جنگی است بزدلانه که از دور و پشت دیوارها آن را اداره میکند. و در آن هنگام چنانچه این داعیان کارشان را با جدیت در سرزمین خود انجام میدادند، کمک و منفعت آنها برای مجاهدان بیشتر و ضربهای که بر دشمنان وارد میکردند به مراتب کاریتر و سنگینتر بود.
و گاهی هم آنها را میبینی که به فکر رفتن به عراق میافتند تنها به این خاطر که یک سری عملیاتها را در فلوجه و بغداد مشاهده کردهاند، و وقتی که راه بر آنها بسته میشد به الجزایر روی میآوردند و وقتی هم که صدای انفجار یا عملیاتی در ازبکستان به گوششان میرسید، سکان کشتی خود را به سمت آن دیار میچرخاندند و برنامههای خود را در آنجا متمرکز میکردند .. به این ترتیب در میان موجی از تغییرات و عوضشدنهای عجیب و غریب گرفتار شدهاند و خود و برادرانشان را در آن سردرگم کردهاند و امور و افكار خود را پراكنده ساخته و برنامههای دعوی خود را بر هم زدهاند و ریسمان خود را بعد از بافتن و به قدرت رسیدن از نو برتافته و از بین بردهاند ..
و جهاد را در اعمالی نكایهای بیهودهای كه در مناطق مختلف انجام میدهند، منحصر نمودهاند وآن عملیات را به بهانهی دفع دشمن توجیه میكنند. در حالی كه دشمن در تمام سرزمینها داخل شده و سر به هر جایی كشیده است، و هیچ مزیت و برتری در سرزمینی كه انتخاب نمودهاند و جوانان خود را به آنجا فرستاده، بر دیگر جاها وجود ندارد و این در حالیست كه انتخابهای خود را از دعوت و تلاش داعیان جدا نمودهاند ..
تا به آنجا كه جوانان زیادی نزد من آمدهاند و از اینکه بازیچهی افکار سران و رؤسایشان شدهاند، شاکی بودند و بخاطر اضطراب و سرگردانی و پراکندگی افکار و متفرق شدن جوانان ناراحت شده و گلایه می-کردند. برخی دیگر نیز به من مراجعه نموده در حالی كه به خاطر خلع و عزل و تغییراتی كه بخاطر تأثیرپذیری و دوگانگی در ایشان ایجاد گشته و تغییرات حسابنشده و بیبرنامه و زوردگذری که خود آن را بوجود آوردهاند، احساس گناه و معصیت میکردند و از اینكه برخی از جوانان را گاهی به آنجا و گاهی به اینجا کشاندهاند و عاقبت باعث دستگیر شدن برخی افراد در سوریه و برخی در اردن و برخی دیگر در عراق شدهاند، ناراحت و معذب بودند.
شکی نیست که اینها همگی از علایم آسیبپذیر بودن این جوانان از حوادث و رویدادهای مختلف است، آسیبهایی که از نبود برنامهای خاص و عدم پیروی از نقشهای واضح و معین برای رویارویی با این حوادث یا همان فقدان استراتژی مشخص در کار و فعالیت اسلامی، ناشی میشوند. و اینها همگی به علت تغییرات و تحولات عاطفی و عکس العملهای آنی و احساسی بوجود میآیند .. این کارها و تصرفات حسابنشده و عاطفی در مجال دعوت و جهاد موجب هدر رفتن تلاشها و عمر و اوقات جوانان و از هم گسیختن طرحها و فعالیتها میشود و اعضا و جوانان را متفرق میسازد و از آن طرف، اعتماد به جوانان و عمر و اوقات آنها کمتر شده بطوریکه شایستگی پذیرش مسئولیتها و بدست گرفتن زمام امور از این جوانان سلب میشود.
* * *