“العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله” : جهاد ربانی و ملزومات بنیادی / شماره اول
مؤلف: شیخ عبدالقادر عبدالعزیز فک الله اسره
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و صحبه و من والاه..
عمل وتلاش برای برپایی دین خداوندبرروی زمین وبازگردانی خلافت راشده،امری واجب وفرضیهای انکارناشدنی نزدهرمسلمان عالم به دین خداونداست.تنهاراه برای رسیدن به این تمکین وخلافت وتنهاراه بازگشت به عزت گذشته مسلمانان،جهاددر راه خداونداست.اما در زمانی که مسلمانان در ضعف و تفرق به سر میبرند، چگونه باید فریضه جهاد را انجام دهند؟
پاسخ این سوال، فرمودهی خداوند تعالی مبنی بر آمادهسازی نیرو و ساز و برگ نظامی است.
خداوند تعالیمیفرماید:(وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ)الانفال ۶
«براي (مبارزه با) آنان تا آنجا كه ميتوانيد نيروي (مادي و معنوي) آماده سازيد.»
زیرا همانگونه که شیخ الاسلام ابنتیمیه:میفرماید: «آنچـه كه واجب جز با آن تكميل نمىگردد، آن چيز هم واجب مىشود.» پس انجام دادن فريضهى جهاد با آمادگى براى آن تحقق مىپذيرد.
موضوع کتاب (العمدة فی اعداد العدة للجهاد فی سبیل الله) نوشتهی شیخ عبدالقادر عبدالعزیز فک الله اسره،در مورد نحوه انجام فریضهی آمادگی نیرو برای جهاد در راه خداست.
این کتاب مرجعی گرانبها در زمینه مسائل مربوط به اعداد و جهاد در راه خدا، به ویژه در عصر حاضر است.
این کتاب به زبان فارسی ترجمه شده است که به اذن خداوند به صورت سلسله وار بر
روی سایت قرار میگیرد. قبل از شروع اولین موضوع کتاب، خالی از فائده نیست که به
مقدمه مترجم و مؤلف گرانقدر این کتاب نظر افکنیم.
مقدمه مترجم
الحمدلله رب العالمين و افضل الصلاة و أتم التسليم على سيدنا و حبيبنا و اسوتنا و قائدنا محمد و على آله و صحبه اجمعين و من تبعهم بإحسان الى يوم الدين و بعد:
از جملهى بهترين اعمال بعد از ايمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خداوند متعال، و تلاش و مجاهدت در جهت برترى و سرافرازى آيين خدا و قوانين آسمانى است و اين مجاهدت داراى درجات والايى در روز قيامت بوده كه هر كسى بنابر اندازهى توجه و عنايت و نيت و عملكردش نسبت به اين فريضه، در پيشگاه خداوند متعال و در روزى كه مال و فرزند، سود بخش و فايده رسان نيست از آن منزلت و پاداش بهرهمند خواهد بود.
در ادوار مختلف نوع نگاه انسان به مسالهىجهاد و بينش او نسبت به برپايى عَلَم آن، و فهم وقائع و حوادثى كه پيرامون او در حال انجام است، در جهش فكرى و خيزش عملى او تاثير مستقيم و قابل ملاحظهاى دارد. و ماداميكه قلب انسان براى دين خدا و سرافرازى آن مىتپد، و فـكر او در جهت جهانىسـازى آن و رفـع شبهـاتى كه پيــرامونش وجود دارد مىكوشد، و رفتار و عملكرد او تصديق كننده قلب و فكرش باشد، در چنين حالتى است آن عزت واقعى كه تنها در حيطه وصف مسلمان است، محقق مىشود.
سرورىِ مسلمانِ جسور، زمانى است كه تمامى اوصاف ايمانى كه در شرع مبين داراى تفاضل بوده را فهم كرده و در جهت عملی كردنِ آن سعى نمايد. در غير اينصورت موجب ضلالت فكرى و انحراف در باورش میشودكه از نتايج آن وارونه فهميدن دين خويش، و به تبع آن موجب خطا در رفتار و عملكرد غلط در برخورد با موضوع جهاد و متوليان آن میگردد.
در اين كتاب مؤلف كوشش كرده با توجه به باورها و انديشههاى خويش نسبت به اوضاع اجتماعي و اعتقادى جوامع اسلامى كه در ذهن او تكوين پيدا كرده است، چگونگي آمادگى براى نبرد با دشمن را به رشتهى تحرير درآورده و در اختيار مجاهدين قرار دهد. و خوشبختانه توانستهاست موفق عمل كند. مؤلف در اين كتاب سعى در هدايت فكرى جوانان به سوى مسالهى آمادگى براى مقابله با دشمنان زورگو و مستبدان زمان دارد، آن ظالمانى كه حقوق مردمان را بسان پيالهى شراب، مستكنان بالا كشيده و به آهونالهی ملتهاى دردمند و محروم كه صاحبان واقعى سرزمينهايشان و حقوق اوليه در آن هستند، وقعى نمینهند بلكه علاوه بر آن، با کسانى كه به عنوان اعتراض، جوياى حقوق خويش بوده و سر انتقاد از وضع موجود بلند كردهاند، عنیدانه و به دور از كرامت انسانى بسان حيوانات، رفتار نموده و از بين میبرند.
البته تنها سخن اين نيست كه دشمن با مردمان سرزمينهاى اسلامى چگونه رفتار مىكند، بلكه سخن اساسي اين است كه مسلمانى كه وظيفهی رسيدن به كمالات اخلاقى و رفتارى در پرتو مبادي اسلام را به عهده دارد، و به تبع آن باید اين كمالات را در واقع اجتماعى خويش و مردم جامعه عملی کند، چقدر توانسته به اين وظيفه مقدس بندگي جامهى عمل بپوشاند. زيرا دشمن، دشمن است و تا بوده نيز چنين بوده و توسعهطلبى و كشورگشايى فرهنگ دربارى حاكمان و طاغوتيان تاريخ بوده است و تا قيامت نيز چنين خواهدبود. اما آنچه بر عهدهى مؤمنين موحد نهاده شده اين است كه آنگونه كه سزاوار است خداى خويش را پرستش كرده و در رشد و پرورش خويش بر منهاج و شيوهى نبوى كمال كوشش را به کار گیرند، تا از شخصيتى ايستا به شخصيتی زنده و پويا تبديل شوند.
رشد و توسعهى اسلام زمانى محقق شد كه پيشنيان صالح ما با در دست گرفتن مشعل هدايت و سعادت كه پيش از آن در درون خودشان شعلهور كردند ديگر آدميان اين گيتى را بدان فراخواندند. اما از آنجا كه ظلم و استبداد اين دشمنان ديرينهی حق، مانع سنگين و هميشگي در رسيدن سعادت و رستگارى به مردمان سرزمينهاي ديگر و دستيابى به حقوق اوليه آنان بود، جهاد مشروع گرديد. تا بدينوسيله ديوارهاى پولادينى كه حقوق را از انسانها سلب مینمود، فرو ريزد و بندگان را از عبادت مخلوقات به عبادت پروردگار كائنات برساند و انسانها به آزادى حقه خويش كه همانا گسستن از بندگى و بردگى خواهشهاى نفسانى و هواهاى درونى و پيوستن به عبوديت و بندگى تنها خداوند معبود يگانه است، برساند.
اين ترجمه در واقع ترجمهى كتاب (العمدة فی اعداد العدة للجهاد فی سبیل الله)اثر شیخ عبدالقادر عبدالعزیز فک الله اسره است.
از خداوند متعال خواهانم كه مطالب اين كتاب را
مايهی خير و همبستگى و راهی روشن در مسیری گرداند كه با دعوت انبياء شروع شده و
تاكنون ادامه دارد و اميدوارم كه ترجمهى هر چند ناقص اين كتاب كه البته بنده
ادعاي كمال هم ندارم را مايه دفع فتنه و تفرق احتمالي بين برادران گرداند بلكه
اضافه بر آن، خوانندگان عزيز را به تعمق و درايت در مطالبى كه مىخوانند دعوت مىكنم.
باشد تا خداوند متعال ما را مشمول رحمت بيكران خويش فرموده و اين كار كوچك و ناچيز
را به درگاه خويش پذيرفته و قبول نمايد.
مقدمه مؤلف
همانا حمد و سپاس از آنِ خداوند است، او را شكر و سپاس مىگوییم و از او استعانت مىجوييم و طلب آمرزش مىنماييم، و از شرارتهاى نفس خويش و زشتی کارهایمان بدو پناه مىبريم، كسي كه خداوند او را هدايت كند هيچ كسى نمىتواند او را گمراه سازد و آنكه خداوند او را گمراه نمايد هيچ كسى نمىتواند او را هدايت كند. و گواهى مىدهم كه هيچ معبودى به حق نيست مگر الله و هيچ انباز و شريكى براى او نيست، و محمد بنده و فرستادهى اوست.
(يَاأَيُّهَاالَّذِينَآمَنُواْاتَّقُواْاللّهَحَقَّتُقَاتِهِوَلاَتَمُوتُنَّإِلاَّوَأَنتُممُّسْلِمُونَ)آل عمران ۱۰۲
«ايكسانيكهايمانآوردهايدآنچنانكهبايدازخداترسيد،ازخدابترسيد (وباانجامواجباتودوريازمنهيّاتگوهرتقوارابهدامانگيريد) وشما (سعيكنيدغافلنباشيدتاچونمرگتاندررسد) نميريدمگرآنكهمسلمانباشيد.»
(يَاأَيُّهَاالنَّاسُاتَّقُواْرَبَّكُمُالَّذِيخَلَقَكُممِّننَّفْسٍوَاحِدَةٍوَخَلَقَمِنْهَازَوْجَهَاوَبَثَّمِنْهُمَارِجَالاًكَثِيراًوَنِسَاءوَاتَّقُواْاللّهَالَّذِيتَسَاءلُونَبِهِوَالأَرْحَامَإِنَّاللّهَكَانَعَلَيْكُمْرَقِيباً)النساء ۱
«ايمردمان! از (خشم) پروردگارتانبپرهيزيد. پروردگاريكهشماراازيكانسانبيافريدو (سپس) همسرشراازاوآفريد،وازآندونفرمردانوزنانفراواني (بررويزمين) منتشرساخت. واز (خشم) خدائيبپرهيزيدكههمديگررابدوسوگندميدهيد؛وبپرهيزيدازاينكهپيوندخويشاونديراگسيختهداريد (وصلهرحمراناديدهگيريد) زيراكهبيگمانخداوندمراقبشمااست (وكردارورفتارشماازديدهاوپنهاننميماند.)»
(يَاأَيُّهَاالَّذِينَآمَنُوااتَّقُوااللَّهَوَقُولُواقَوْلاًسَدِيداً * يُصْلِحْلَكُمْأَعْمَالَكُمْوَيَغْفِرْلَكُمْذُنُوبَكُمْوَمَنيُطِعْاللَّهَوَرَسُولَهُفَقَدْفَازَفَوْزاًعَظِيماً)الأحزاب ۷۰ و ۷۱
«اي مؤمنان! از خدا بترسيد و سخن حق و درست بگوئيد در نتيجه خدا اعمالتان را بايسته ميكند و گناهانتان را ميبخشايد. و هر كه از خدا و پيغمبرش فرمانبرداري كند، قطعاً به پيروزي و كاميابي بزرگي دست مييابد.»
اما بعد:
پیامبر صلی الله علیه و سلمفرموده است: «إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّيّات وَإِنَّمَا لكل امْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ لِدُنْيَا يُصِيبُهَا أَوِ امْرَأَةٍ ينْكِحُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ»متفق علیه
«همـانـااعمـالوكـرداربهنيتبستگىدارد،وهركسازكردارشبهاندازهینيتشاجروثوابمىبرد،پسكسىكههجرتش بهمدينه،بهسوىخداوپيامبربودهباشد،اينهجرتبهسوىخداوپيامبراوست،وهركسهجرتشبهخاطرمالدنياباشدويابهخاطرزنيكهبخواهدبااوازدواجكند،اهميتهجرتِاوبرابرباهمينقصدوهمّتاوست.»
در رسالهى دوم از اين سلسله كه رسالهى (دعوة التوحيد) ناميده مىشود ذكر كردم كه توحيد ربوبيت مقتضى آن است كه تنها خدا را در دستور و قانونگذارى به رسميت بشناسيم همانطور كه توحيد ربوبيت مقتضى يگانگى خدا در آفرينش است.
خداوند متعال مىفرمايد: (أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ)الأعراف ۵۴
«آگاه باشيد كه تنها او ميآفريند و تنها او فرمان ميدهد.»
لازمه توحيد الوهيت فرمانبردارى از دستورات الهى است. یعنی همان قانونى است كه توسط فرستادگانش فرستاد و آن را با فرستادن محمد صلی الله علیه و سلمخاتمه داد. و او را با شريعتى كامل و مفصل كه براى اصلاح دنيا و آخرت بندگان تا روز قيامت كفايت مىكند، برانگيخت.
خداوند متعال مىفرمايد:(الْيَوْمَأَكْمَلْتُلَكُمْدِينَكُمْ)المائده ۳
«امروز (احكام) دين شما را برايتان كامل كردم.»
و مىفرمايد: (وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَيْءٍ)النحل ۸۹
«و ما اين كتاب را بر تو نازل كردهايم كه بيانگر همهچيز (از امور مورد نياز مردم) است.»
و مىفرمايد: (وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ) الشوری ۱۰
«در هر چيزي كه اختلاف داشته باشيد، داوري آن به خدا واگذار ميگردد.»
پس خداوند متعال چيزى را باقى نگذاشت مگر اينكه در مورد آن حكم صادر كرد كه به حكم و داورى ديگران نيازى نباشد.
كسي كه از حكم خداوند متعال به حكم غير او عدول نمايد همانا برای او شريك قائل شده است، چون خدا را یگانه آمر و داور ندانسته است.
خداوند متعال مىفرمايد: (إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ)یوسف ۴۰
«فرمانروائي از آنِ خداوند است و بس. خدا دستور داده است كه جز او را نپرستيد.»
اما كسي كه اين حق الهى محض را براى كسى از مخلوقات خدا قائل شود، در واقع براى خدا همانند و نظير قرار داده است كه به استناد آيهى زیر در كفر چنين شخصى ترديدى وجود ندارد.
خداوند متعال مىفرمايد: (ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ) الأنعام ۱
«سپس کسانی که کفر پیشه کردند برای پروردگار خویش همتا و شریک قائل شدند.»
اى برادر مسلمان اينجاست كه درك خواهىنمود كه قانونهاى بشرى اختراع شده مانند قوانين وضعى و دمكراسى و اشتراكى و غيره از گمراهیهایی هستند كه از جانب خدا دليلى براى آنها نازل نشده است تمامى اين ضلالتها كفر آشکار محسوب مىشوند، و نيز درك خواهىكرد كه احكام طواغيت – كه در بسيارى از كشورهاى اسلامى وجود دارند – بر اين سبك و مقررات تشكيل يافته است و سركشى آشكار بر عليه الوهيت خداوند متعال نسبت به مخلوقاتش بر روى زمين است.
خداوند متعال مىفرمايد: (وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الأَرْضِ إِلَهٌ)الزخرف ۸۴
«خدا آن كسي است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود.»
آن سركشى كه بر مسلمانان واجب مىگرداند كه براى دفاع از الوهيت پروردگارشان بهپا خيزند، و اين معناى نصرت و يارى خداوند متعال است.
خداوند تعالی میفرماید: (إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ)محمد ۷
«اگر (دين) خدا را ياري كنيد، خدا شما را ياري ميكند.»
شرعاً به اين نصرت كردن و يارى دادن، جهاد در راه خدا اطلاق میگردد. همانا خداوند متعال از بندگانش بينياز است، خداوند تعالی در حديثى قدسى مىفرمايد: «يا عبادي إنكم لن تبلغوا ضري فتضروني ولن تبلغوا نفعي فتنفعونی» [رواه مسلم عن أبی ذر مرفوعاً]
«ایبندگانمشماقدرتضرررساندن بهمننداریدتابهمنضرربرسانیدوهمچنینشماقدرتنفعرساندنبهمنرانداریدتابهمننفعبرسانید.»
خداوند متعال در این دنیا ما را به واسطهى كافران مورد امتحان و آزمایش قرار داده است و به ما دستور داده است كه با آنها جهاد كرده و آنان را دفع كنیم. تا بدینوسیله خداوند متعال انسان صادق الایمان كه جهاد را برمىگزیند از آنكه از جهاد دست مىكشد، معلوم گرداند.
(وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِیرًا)فرقان۲۰
«ما برخی از شما را وسيله امتحان برخي ديگر كردهايم آيا شكيبائي ميورزيد، و خداي تو بيناست.»
و مىفرمايد: (وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ)محمد ۳۱
«ما همه شما را قطعاً آزمايش ميكنيم، تا معلوم شود مجاهدان (واقعي) و صابران شما كيانند.»
با اينكه با قدرت خويش كه شكى در آن نيست قادر است كافرين را با «كن فيكون» نابود كند، اما خداوند تعالی خواسته است تا صدق ايمان ما را معلوم گرداند.
همچنین مىفرمايد: (ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ)محمد ۴
«اگر خدا ميخواست خودش از آنان انتقام ميگرفت.اما خدا خواسته است بعضي از شما را با بعضي ديگر بيازمايد.»
و مىفرمايد: (وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنْ الْعَالَمِينَ)العنکبوت ۶
«كسي كه تلاش و كوششي كند، در حقيقت براي خود تلاش و كوشش كرده است چرا كه خدا بينياز از جهانيان است.»
اينجا لازم است كه اين سؤال در ذهنمان تداعى شود: چطور امكان دارد فريضهى جهاد عملى شود در حاليكه ما در ضعف و تفرق و سرگردانى به سر مىبريم؟
جواب، گفتهى خداوند تعالی است:(وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ)الانفال ۴۶
«و از خدا و پيغمبرش اطاعت نمائيد و كشمكش مكنيد،(كه اگر كشمكش كنيد) درمانده و ناتوان ميشويد و شكوه و هيبت شما از ميان ميرود. شكيبائي كنيد كه خدا با شكيبايان است.»
همچنین مىفرمايد:(وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ)الانفال ۶
«براي (مبارزه با) آنان تا آنجا كه ميتوانيد نيروي (مادي و معنوي) آماده سازيد.»
ابنتيميه:مىگويد: «همينطور واجب است كه با فراهم نمودن قدرت و اسبهاى ورزيده در وقتى كه عَلَمِ جهاد به سبب عجز و ناتوانى بر پا نيست، خويشتن را براى آن آماده نمود زيرا آنچه كه واجب جز با آن تكميل نمىگردد آن چيز هم واجب مىشود.»[مجموع الفتاوى: ۲۸/۲۵۹]
پس جواب سؤال سابق، انجام دادن فريضهى جهاد با آمادگى براى آن تحقق مىپذيرد، آن آمادگى كه خداوندتعالی آن را عامل جدايى بين مؤمن و منافق معرفى نموده است.
خداوند تعالی مىفرمايد:(وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ)التوبه ۴۶
«اگر ميخواستند (براي جهاد) بيرون روند، توشه و ساز و برگ آن را آماده ميكردند امّا خدا بيرونشدن و حركتكردن آنان را (به سوي ميدان نبرد) نپسنديد و ايشان را(از اين كار) بازداشت. و بديشان گفته شد: با نشستگان (عاجز و ناتوان، از قبيل: بيماران و پيران و كودكان و زنان، در خانه) بنشينيد.»
فريضهى آمادگى، موضوع اين كتاب را تشكيل مىدهد. آمادگى براى جهاد با ایجاد جماعتی مسلمان شكل مىگيرد. همانگونه كه پیامبر صلی الله علیه و سلمفرمود:
«وَأَنَا آمُرُكُمْ بِخَمْسٍ اللَّهُ أَمَرَنِي بِهِنَّ بِالْجَمَاعَةِ وَالسَّمْعِ وَالطَّاعَةِ وَالْهِجْرَةِ وَالْجِهَادِ»رواه أحمد
«و من شما را به پنج چيز كه پروردگارم مرا بدان امر كرده است دستور مىدهم: به التزام به جماعت و گوش دادن و اطاعت کردن و هجرت و جهاد.»
پس راه جهاد با تشکیل جماعتی كه به وجوب جهاد معتقدند تكوين پيدا مىكند جماعتی که دیگران را به انجام این فریضه دعوت میکنند.
خداوند سبحانه تعالی میفرماید: (حَرِّضْ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ)الانفال ۶۵
«اي پيغمبر! مؤمنان را به جنگ برانگيز»
و به بهترين وجه ممكن ابزار و امكانات لازم برای جهاد را تدارك مىبينند. آمادگى براى جهاد دو گونه است: آمادگى مادى وآمادگى ايمانى
اما آمادگى مادى؛ آمادگى در محور افقى (محور كمى) است كه داراى دو قسمت است؛ قسمت اول، قسمت شرعى است، یعنی تكوين جماعت و سياست شرعى كه به ادارهى جماعت و ارتباط بين افراد آن برميگردد. و قسمت دوم، قسمت فردى است كه به روشهای جنگى مربوط مىشود.
اما آمادگى ايمانى، آمادگى در محور عمودى (محور كيفى) است كه به تربيت اين جماعت بر اصول شرعى استوار است و به كيفيت آماده كردن مجاهد از لحاظ ايمانى مربوط مىشود.
اين كتـاب قسمت شرعى آمادگى مادى و قسمت عمدهاى از آمادگى ايمانى را در بر مىگيرد.
تصنيف اين كتاب همگام بود با اينكه عدهاى از برادران فاضل– كسانى كه تمرين نظامى و جهاد عملى را انجام داده بودند – از بنده خواستند كه دربارهىبعضى مسائل سياست شرعـى كه به ارتباط برادران با همديگر در اردوگـاههاى تمرين و ميـادين جهــاد مربوط مىشود، كتابی بنویسم، بعد از استخاره از خداوند متعال، تصميم گرفتم اين كتاب را به شيوهاى نگارش كنم كه دو هدف را محقق سازد: هدف اول بحث در مورد مسالهی اعداد عده (آمادهسازی نیرو) و هدف دوم نوشتن رسالهای برای پادگانهاى اسلامی آموزش نظامى بود. چون تمرين جزء اساسى از آمادگى محسوب مىشود. هدف اول را در خلال هدف دوم بيان كردم، و كتاب رابه شيوهاى به رشتهى تحرير درآوردم كه مانند رسالهای شد براى پادگانهاى آموزش نظامى. و از خلال آن مسالهى آمادگى را به تفصيل بيان كردم به اعتبار اينكه پادگان تمرين، نمونهى كوچكى براى فعاليت اسلامىگروهى بزرگ است، و ضوابط شرعى كه بر اين پادگان قابل تطبيق است بر هر مجموعهی اسلامى منطبق مىگردد.
اين كتاب را بعد از مقدمه به پنج فصل تقسيم كردهام كه عبارتاند از:
فصل اول: يادآورى در اخلاص و طلب ثواب
فصل دوم: حكم تمرينات نظامى مسلمانان
فصل سوم: امارت و فرماندهى
فصل چهارم: وظايف فرمانده
فصل پنجم: وظايف اعضاء
با نگاه به موضوعاتى كه در مورد آن سخن گفتهام اين كتاب مشتمل بر مسائلى است كه عبارتند از:
مسائل مربوط به سياست شرعى كه در واقع اساس كتاب را تشكيل مىدهد و در مورد ارتباط مسلمان (فرمانده يا سرباز) با برادرانش در فعاليتهاى اسلامى مىباشد.
مسائل متعلق به جهاد، كه البته هدف از آن اين نيست كه تمامى احكام فقهى جهاد را در برگيرد بلكه خواستم به جايگاه جهاد در دين اشاره كنم و آنرا «معالم اساسية فى الجهاد» ناميدم، علاوه بر آن بعضى مسائل متفرقه در مورد فقه جهاد را نيز ذكر كردهام.
- مسائل متعلق به ضوابط فهم دين حنيف اسلام، كه موضوع «اصول چنگ زدن به كتاب و سنت يا روش اهل سنت و جماعت» را ضميمهى آن كردهام.
- مسائلى كه به آداب اسلامى مربوط مىشود، مخصوصاً آنچه كه به ارتباط مسلمان با برادرانش تعلق دارد. چه بسـا اين مسائل مستقل از هم به نظر آیند، اما در حقيقت يك هدف را دنبـال مىكنند و آن جهاد در راه خداوند متعال و انگيزههاى آن، و آمادگى برای آن و مقصود و هدف از آن مىباشد، و اينكه چگونه آن را از سوء استفاده منافقين و آنانى كه راه رسيدن به خدا را قطع مىكنند، حفظ نماييم.
علاوه بر همه اينها مجبور شدم براى رد بر بعضى شبهاتى كه به موضوع ما مربوط بود از اصل موضوع منحرف شوم و براى اين امر بر شبهاتى كه از محافل و مجامع اسلامى صادر مىشد، تاكيد كردم چراكه به نظر من اين شبهات براى مسلمانان خطرناكتر از شبهاتى است كه از مستشرقين غيرمسلمان صادر مىشود. به اضافهی اينكه بعضى از نويسندگان گرانقدر شبهات مستشرقين و دانشآموزانشان را پاسخ دادهاند. همچنین در برخی موضوعات به تفصيل سخن گفتهام، چون خواستم اين كتاب داراى هدف تعليمى براى برادران مسلمان باشد.
در حد توان خود را ملتزم کردم كه هيچ قول و حكمى را ذكر نكنم مگر آنكه همراه با دلايل شرعى آن، از كتاب و سنت باشد. تا اين روش و منهج به طور خصوص در نفوس آنانى كه براى نصرت و يارى دين خدا كار مىكنند و به طور عموم در نفوس همهى مسلمانان رسوخ پيدا كند. و آن هم اينكه هيچ قولى را از كسى قبول نكنند، مگر با دلايل شرعى آن، زيرا ما خداوند را بر اسـاس گفتهى او و كلام پيامبرش صلی الله علیه و سلم عبادت مىكنيم.
خداوند متعال مىفرمايد:(وَمَنْ يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ*وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ)النساء ۱۳ و ۱۴
«هركس از خدا و پيغمبرش اطاعت كند، خدا او را به باغهاي (بهشت) وارد ميكند كه در آنها رودبارها روان است و (چنين كساني) جاودانه درآن ميمانند و اين پيروزي بزرگي است. و آن كس كه از خدا و پيغمبرش نافرماني كند و از مرزهاي (قوانين) خدا درگذرد، خداوند او را به آتش (عظيم دوزخ) وارد ميگرداند كه جاودانه در آن ميماند و (علاوه بر آن) او را عذاب خواركنندهاي است.»
و عصمت تنها در کلام خداوند و کلام رسولش صلی الله علیه و سلماست. زيرا خداوند متعال هنگام نزاع و كشمكش بين بندگان، وسیله رفع اختلاف را برگشت به سخن خويش و رسولش صلی الله علیه و سلماعلام نموده است، پس عصمت در گفتارى غير از سخن خدا و رسولش صلی الله علیه و سلم وجود ندارد.
خداوند متعال مىفرمايد: (فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ) النساء ۵۹
«پساگردرچيزياختلافداشتيد (ودرامريازاموركشمكشپيداكرديد) آنرابهخدا (باعرضهبهقرآن) وپيغمبراو (بارجوعبهسنّتنبوي) برگردانيد.»
پس هيچ سخنى در دين خدا از كسى مورد قبول نيست مگر اينكه مستند به نص كتاب خدا يا سنت نبىّ اكرم يا اجماع معتبر و يا قياس صحيح باشد، تا اينكه مسلمانان در دام راهزنانى كه به نام دعوت بسوى خداوند متعال راه رسيدن به خداوند متعال را قطع مىكنند، نيفتند.
بنده اقدام به انتشار سلسله كتابهايى تحت عنوان (سلسلة دعوة التوحيد) نمودم و اين كتاب را يكى از حلقههاى اين سلسله قرار دادم، و سزاوار است كه اين كتاب چنين باشد، چرا که جهاد براى نشر دعوت توحيد و نصرت و حمايت از آن مشروع شده است، مگر رسول اكرم صلی الله علیه و سلم نفرموده است:«أُمِرْتُ أن أقاتل الناس حتى يشهدوا أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله…»متفق علیه
«به من دستور داده شده است تا با مردمان بجنگم تا اينكه گواهى بدهند كه هيچ معبودى به حق نيست مگر الله و محمد فرستاده خداوند است.»
همچنین فرموده است: «بُعِثْتُ بالسيف بين يدي الساعة حتى يعبد الله وحده لا شريك له» رواه احمد
«قبل از فرا رسيدن قيامت با شمشير برانگيخته شدهام تا اينكه خدا به تنهايى و بدون انباز پرستش شود.»
پس هدف و مقصد، توحيد است و جهاد يكى از وسايل محقق ساختن آن است. اينجا لازم است كه توجه خوانندگان را به اين نکته معطوف دارم كه در اين كتاب، بنده براى استدلال به بعضى احادیث، بخشی از حدیث را آوردهام، آن هم بنابر مذهب كسانى مانند امام بخارى و ديگران بود، كه آنرا جايز دانستهاند.
اين كتاب را براى طلب ثواب از خدا به اميد قبولى و پاداش نوشتهام و خداوند تمامى كسانى را كه در نشر آن سهيم هستند جزاى خير دهد. آمين.
نوشتهای از روی ایمان و به امید پاداش
عبدالقادر عبدالعزیز