سلسلۀ جنایات و جرایم محمد بن عبد الوهّاب در حق مسلمانان ((۳
نویسنده: مجاهد دین
➖پدر محمد بن عبد الوهاب، شیخ عبد الوهاب بن سلیمان القاضی رحمه الله متوجه انحراف و غلو فرزندش محمد شده بود و از او میترسید که بدعتش را گسترش دهد، و ابن بشر به اختلاف بین عبد الوهاب و پسرش اشاره کرده و میگوید:
?«فلما أن الشيخ محمد وصل إلى بلد حريملا جلس عند أبيه يقرأ عليه وينكر ما يفعل الجهال من البدع والشرك في الأقوال والأفعال وكثر منه الإنكار لذلك ولجميع المحظورات حتى وقع بينه وبين أبيه كلام، وكذلك وقع بينه وبين الناس في البلد فأقام على ذلك سنين حتى توفي أبوه عبد الوهاب في سنة ۱۱۵۳ ثم أعلن بالدعوة»[۱].
? ترجمه: «هنگامیکه شیخ محمد به شهر حریملا رسید، (در کلاس درس) نزد پدرش نشست و با پدرش دربارۀ مسائل دینی صحبت میکرد و اقوال و افعال بدعی و شرکی که مردم جاهل انجام میدادند را انکار میورزید و بر این کارها و بر همۀ محضورات، بسیار انکار میورزید، تا اینکه بین او و پدرش حرف در گرفت و همچنین بین او و بین مردم آن شهر نیز اختلاف افتاد و چند سالی به این شکل گذشت تا اینکه پدرش عبد الوهاب در سال ۱۱۵۳ وفات یافت، سپس محمد بن عبد الوهاب دعوتش را آشکار کرد».
➖و محمد بن عبد الوهاب بعد از آنکه دعوتش را آشکار کرد، گواهی بر گمراهی خود و تمام مشایخش و جهلشان به اسلام و لا إله إلا الله در گذشته میدهد و میگوید هر کسی فکر کند قبل از من دین و اسلام را فهمیده دروغ و افتراء بسته است و بر مردم تلبیس نموده و خودش را به چیزی مدح نموده که در او نیست!
?چنانکه محمد بن عبد الوهاب میگوید: «وأنا أخبركم عن نفسي والله الذي لا إله إلا هو لقد طلبت العلم واعتقد من عرفني أن لي معرفة وأنا ذلك الوقت لا أعرف معنى لا إله إلا الله، ولا أعرف دين الإسلام قبل هذا الخير الذي من الله به. وكذلك مشايخي ما منهم رجل عرف ذلك، فمن زعم من علماء العارض أنه عرف معنى لا إله إلا الله أو عرف معنى الإسلام قبل هذا الوقت أو زعم عن مشايخه أن أحداً عرف ذلك فقد كذب وافترى ولبس على الناس ومدح نفسه بما ليس فيه».[۲]
?ترجمه: «من از وضعیت خودم به شما خبر میدهم، قسم به الله که إلهی جز او نیست، من طلب علم میکردم و کسانی که من را میشناختند اعتقاد داشتند که مرا معرفت و دانشی است، اما من، تا قبل از این خیری که خداوند آن را من منت نهاد، در آن وقت نه معنای لا إله إلا الله را میدانستم، و نه دین اسلام را میشناختم . و همچنین در بین مشایخم هم هیچ کس نبود که آن را بشناسد. لذا هرکس از علمای منطقه عارض (نجد) گمان کند که معنی لا إله إلا الله را دانسته و یا معنای اسلام را قبل از این مدت شناخته، یا گمان کند که مشایخ او آن را فهمیدهاند، پس به تحقیق که دروغ و افتراء بسته است و بر مردم تلبیس نموده است و خودش را به چیزی مدح نموده که در او نیست».
➖و معتقد بود که مردم زمان او شرک شدیدتری از مشرکان زمان جاهلیت دارند، چنانکه میگوید:
? «إذا علمت هذا، وعلمت ما عليه أكثر الناس: علمت أنهم أعظم كفرا وشركا من المشركين الذين قاتلهم رسول الله صلى الله عليه وسلم». [۳]
?ترجمه: «اگر این را دانستی و آنچه بیشتر مردم بر آن (عقیده) هستند را دانستی، این را هم خواهی دانست که کفر و شرک این مردم، بزرگتر از کفر و شرک مشرکانی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم با آنان جنگید».
? و میگوید: «فاعلم أن شرك الأولين أخف من شرك أهل زماننا».
? «بدان که شرک مردم زمان پیامبر خفیفتر از شرک اهل زمان ما میباشد».[۴]
?و میگوید: «أن الذين قاتلهم رسول الله صلى الله عليه وسلم أصح عقولا وأخف شركا من هؤلاء».[۵]
? «کسانی که پیامبر صلی الله علیه وسلم با آنان جنگید، عقلهایشان صحیحتر و شرکشان خفیفتر از اینها است».
?پس محمد بن عبد الوهاب پیروانش را با این افکار تربیت کرده بود، طوری که پیروانش باور پیدا کرده بودند که این مردمانی که با آنها میجنگند، انسانهایی هستند که از مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز مشرکتر و بدتر هستند، لذا با این اعتقاد، جان و مال مردم را برای خود حلال کرده بودند.
▫️در
واقع محمد بن عبد الوهاب اسلام را به احتکار خودش در آورده بود، طوری که معتقد بود
فقط فهم او از اسلام صحیح است و هرکسی که با او مخالف باشد، نمیگفت که با من
مخالف است، بلکه میگفت با دین الله و رسولش مخالف است! و از ادبیات و کلام آنها
این مطلب کاملاً مشهود است که خود را مسلمان و اهل توحید مینامیدند و مخالفانشان
را مشرک و کافر!
[۱] عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج ۱ ص ۳۷٫
[۲] الرسائل الشخصية (مطبوع ضمن مؤلفات الشيخ محمد بن عبد الوهاب، الجزء السادس)، صص ۱۸۷-۱۸۸٫
[۳] الدرر السنية، ج ۱ ص ۱۶۰٫
[۴] کشف الشبهات، ص ۳۳٫
[۵] کشف الشبهات، ص ۳۶٫