سلسلۀ جنایات و جرایم محمد بن عبد الوهّاب در حق مسلمانان (۵)

? سلسلۀ جنایات و جرایم محمد بن عبد الوهّاب در حق مسلمانان (۵)

? نویسنده: مجاهد دین

در این قسمت، مطالب دیگری از تاریخ ابن بشر نقل شده است که چهرۀ حرکت محمد بن عبد الوهاب را بهتر نشان می‌دهد، یعنی اعمالی که شبیه راهزنی و قطّاع طریق و دزدان سر گردنه بودن است را به نمایش می‌گذارد و از این اعمال زشت، به اسم جهاد و غزوه نام می‌برد!

?برای مثال در وقایع سال ۱۱۶۱ می‌نویسد: « ولما خرج المسلمون من البلاد اجتمعوا خارجها فهدموا جدران البنية والمربعة والمبنية وقصدوا.. بلدانها».

?ترجمه: «هنگامی‌که مسلمانان [منظورش از مسلمانان، پیروان محمد بن عبد الوهاب است] از شهر [منفوحه] بیرون آمدند، در بیرون شهر جمع شدند و دیوارهای منیه و مربعه و مبنیه را ویران کردند و به شهرهایشان برگشتند».

?عنوان المجد في تاريخ النجد از ابن بشر، ص ۵۷٫

?و در وقایع همان سال دربارۀ واقعۀ «الخریزة» که مکانی در نزدیکی شهر ریاض است می‌گوید: «وصرموا أربعة نخيل ثم رجعوا إلى بلدانهم».

?ترجمه: «و چهار درخت خرما را بریدند سپس به شهرهایشان برگشتند».

?عنوان المجد، ص ۵۸٫

?و همچنین در وقایع همان سال می‌نویسد: «وفيها أيضًا ساروا إلى بلد ثرمدا ودمروا الزرع وانقلبوا راجعين».

?ترجمه: «و نیز در این سال به سوی شهر ثرمدا رفتند و مزارع را تخریب کردند و سپس برگشتند».

?عنوان المجد، ص ۵۹٫

?چنانکه مشاهده می‌کنید، در سال ۱۱۶۱ بعضی از حمله‌ها و هجوم‌های وهابیان بر شهر ریاض و اطراف آن را می‌بینیم که بر آنان کمین می‌کنند و افرادشان را می‌کشند و سپس به نام جهاد فی سبیل الله، مزارع کشاورزی و درختان را آتش زده و از بین می‌برند. و محمد بن عبد الوهاب با فهم اشتباه خود از توحید و شرک، مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم را موحد در ربوبیت می‌خواند و شرک آنان را تطهیر می‌کرد و مردم مسلمان زمان خودش را بد تر و مشرک‌تر از مردمان زمان پیامبر می‌دانست و با این اعتقاد و باور، با مردم می‌جنگید.

?چنانکه محمد بن عبد الوهاب هنگام ملاقات با محمد بن سعود، دربارۀ نجد و اقطار آن اینگونه می‌گوید: «وأنت ترى نجداً كلها وأقطارها أطبقت على الشرك والجهل، والفرقة، والاختلاف والقتال لبعضهم بعض».

?ترجمه: «و تو می‌بینی که همۀ نجد و اطراف آن بر شرک و جهل و تفرقه و اختلاف و جنگ، منطبق شده است».

?عنوان المجد، ص ۴۱٫

?و پیشتر نیز گفتیم محمد بن عبد الوهاب، خودش و پیروانش را «مسلمین» می‌نامید و مخالفانش را کفار و مشرکین. برای همین ابن بشر در کتابش هرجا ذکری از کشته‌شدگان دو طرف می‌شود، کشته‌شدگان خودشان را مسلمین می‌نامد.

?برای مثال در حوادث سال ۱۱۶۰ می‌گوید: «وقتل في ذلک اليوم من أهل الرياض محمد بن سودا و سرحان البكاري وابن مسيفر وثمانية غيرهم وقتل من المسلمین حمد بن محمد وحمود بن حسين بن داود وسليمان الزير وحسن الثميري وغيرهم».

?ترجمه: «در آن روز از اهل ریاض محمد بن سودا و سرحان البکاری و ابن مسیفر و هشت نفر دیگر کشته شدند و از مسلمانان حمد بن محمد و حمود بن حسین و سلیمان الزیر و حسن الثمیری و دیگران کشته شدند».

?عنوان المجد، ص ۵۴٫

?یا می‌گوید: «وأصيب من أهل الرياض سليمان بن حبيب وأناس معه، ودخل قلوبهم الرعب، وقتل من المسلمين عبد الله بن عبیكة وابن عقيل».

?ترجمه: «از اهل ریاض سلیمان بن حبیب و افرادی که همراهش بودند اصابت دیدند و به وحشت افتادند و از مسلمانان عبد الله بن عبیکه و ابن عقیل کشته شدند».

?عنوان المجد، ص ۵۶٫

?چنانکه مشاهده می‌کنید از اسم «مسلمان» برای خودشان سوء استفاده کرده و تنها کسی را مسلمان می‌دانند که همراه آنها باشد و کسانی که با آنها می‌جنگیدند را کفار و مشرکانی بدتر از مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌دانستند در حالی که آنها نیز مردمانی مسلمان بودند.

?سپس ابن بشر در همان سال یعنی سال ۱۱۶۱ از جنگی که نام آن را «وقعة البطین» گفته است، یاد می‌کند و می‌گوید این جنگ بین مسلمانان و بین مردم شهر «الثرمداء» بود!! ابن بشر می‌گوید: «وفيها جرت وقعة البطين وهي وقعة عظيمة بين المسلمين وأهل ثرمدا».

?ترجمه: «در این سال واقعۀ البطین رخ داد که واقعۀ بزرگی بین مسلمانان و اهل ثرمدا بود»!

?عنوان المجد، ص ۵۸٫

?به این عبارت خوب دقت کنید!! بین مسلمانان و اهل ثرمدا!! نگاه کنید که چگونه از کلمۀ مسلمانان سوء استفاده می‌کنند و هرکسی در مقابل آنان باشد را غیر مسلمان می‌دانند.

?در آن سال هنوز عثمان بن معمر با وهابیان همراه بود و هنوز از آنان جدا نشده بود و در این جنگ، امیر آنان بود. در این جنگ چنانکه ابن بشر گفته است حدود هفتاد نفر از اشرافشان را کشتند و مردم، شهر را تخلیه کردند و در قصری خارج از شهر که به آن قصر الحریص می‌گفتند جمع شدند. عبد العزیز به عثمان گفت که اکنون شهر، خالی شده و وارد شهر می‌شویم. اما عثمان خودداری کرد برای اینکه جنگیدنشان با مردم این شهر خودش یک ظلم و تجاوز بود چه رسد به وارد شدن به داخل شهر و غارت کردن اموال مردم. اما عبد العزیز سعودی که چشمش به اموال داخل شهر افتاده بود بدون توجه به عثمان که امیر این جنگ بود، وارد شهر می‌شود و عثمان نیز به شهرش بازمی‌گردد و سپس عبد العزیز غنایم شهر را جمع می‌کند و آن را نزد پدرش محمد بن سعود و محمد بن عبد الوهاب می‌برد.

?چنانکه ابن بشر می‌گوید: «فجمع الغنيمة عبد العزيز، وقصد بها الدرعية عند أبيه وعند الشيخ».

?ترجمه: «عبد العزیز غنیمت را جمع کرد و با آن به درعیه نزد پدرش و نزد شیخ محمد بن عبد الوهاب رفت».

?عنوان المجد، ص ۵۹٫

?تمرکز اصلی محمد بن عبد الوهاب و پیروانش بر گرفتن غنیمت بود، بسیاری از جنگ‌ها را بدون هیچ دعوتی و بدون هیچ اقامۀ حجتی انجام می‌دادند و صبح‌گاهان یا در دیگر وقت‌ها بصورت غافل‌گیرانه بر مردم شهر می‌ریختند و تا می‌توانستند مردم را می‌کشتند، سپس اموال باقی‌ماندۀ مردم مسلمان آنجا را به نام غنیمت برای خود می‌گرفتند و سپس بعد از پایان جنگ نیز زمین‌های کشاورزی مردم بیچاره را آتش زده و درختانشان را قطع می‌کردند و در و دیوار های شهر را تخریب می کردند. 

?مثلاً در وقایع سال ۱۱۶۲ که باز جنگ با مردم شهر ریاض بود، می‌گوید: «وفيها وقعة الحبونية وهدم جدرانها».

?ترجمه: «در این سال واقعۀ الحبونیه رخ داد و دیوارهایش ویران شد».

?عنوان المجد، ص ۵۹٫

?و در وقایع سال ۱۱۶۵ می‌نویسد: «وفيها غزا المسلمون الخرج وأميرهم مشاري بن معمر وأخذوا أغناماً لأهل الدلم، وانقلبوا بها».

?ترجمه: «و در این سال مسلمانان با شهر الخرج جنگیدند و امیرشان مشاری بن معمر بود و غنایمی ‌از مردم شهر الدلم گرفتند و با آن غنایم برگشتند».

?عنوان المجد، ص ۶۴-۶۵٫

?چنانکه مشاهده می‌کنید کلمۀ مسلمانان را در برابر مردم شهر خرج و دلم می‌آورد، به این معنا که مردمان این شهر مسلمان نیستند بلکه کسانی که همراه محمد بن عبد الوهاب هستند مسلمان هستند و این فقط مربوط به شهرهای ریاض و خرج و دلم و دیگر شهرهای اطراف نمی‌باشد بلکه کل ممالک اسلامی ‌همین حکم را نزد محمد بن عبد الوهاب داشتند. چراکه محمد بن عبد الوهاب سرزمین خودش را دار الاسلام و دارالهجرت قرار داده بود و غیر آن را دارالکفر.

?و در حوادث سال ۱۱۶۶ می‌نویسد: «وفيها نقض أهل منفوحة العهد وحاربوا المسلمين».

ترجمه: «در این سال اهل شهر منفوحه پیمانشان را شکستند و با مسلمانان جنگیدند».

?عنوان المجد، ص ۶۶٫

?دقت کنید که مخالفت با وهابیان یعنی مخالفت با مسلمانان! و شکستن بیعت با آنان یعنی شکستن بیعت الله و رسولش!

◾️برادر محمد بن عبد الوهاب که نامش سلیمان بود، متوجه غلو و افراط و انحراف برادرش شده بود لذا با او مخالف بود و در سال ۱۱۶۷ کتابی در رد غلوها و اشتباهات محمد بن عبد الوهاب نوشته بود و آن را برای مردم شهر عیینه فرستاده بود.

?ابن بشر در این باره می‌گوید: «وفيها قتل سليمان بن خويطر، وذلك أنه لما قدم بلد حريملاء خفية وهي حرب کتب معه سليمان بن عبد الوهاب إلی أهل العيينة كتاباً وذكر فيه تشبيها علی الناس في الدين، فتحقق عند الشيخ أن ابن خويطر قدم العيينة بلذلك، فأمر بقتله ، فقتل، وأرسل الشيخ رحمه الله إلی أهل العيينة رسالة عظيمة طويلة في تبطيل ما لبس به سليمان علی العوام، وأطال فيها الكلام من كتاب الله وسنة رسوله».

?ترجمه: «در این سال سلیمان بن خویطر کشته شد، و توضیح آن اینکه هنگامی‌که فرار کرده و پنهانی به شهر حریملاء آمد، سلیمان بن عبد الوهاب کتابی برای اهل عیینه نوشته بود و آن کتاب را با او فرستاده بود و در آن کتاب در دین مردم شبهه ایجاد کرده بود. و شیخ محمد بن عبد الوهاب متوجه شد که ابن خویطر همراه آن کتاب به عیینه آمده است، پس دستور به کشتن او داد و کشته شد. و شیخ محمد بن عبد الوهاب یک رسالۀ عظیم و طولانی در باطل نمودن آنچه که سلیمان بر مردم عوام تلبیس نموده بود، برای اهل عیینه فرستاد».

?عنوان المجد، ص ۶۸٫

▫️کتابی که سلیمان بن عبد الوهاب در رد برادرش نوشته بود، اکنون نیز وجود دارد و بعد از وفات او، با نام «الصواعق الإلهيّة في الرّد على الوهابيّة»  (http://ar.lib.eshia.ir/70557/1/1)نشر شده است.

?خواننده گرامی، چنانکه در قسمت‌های قبلی آوردم، محمد بن عبد الوهاب مخالفانش را مشرکانی بدتر از مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌دانست، و این سلیمان بن عبد الوهاب یک نمونه از مخالفان محمد بن عبد الوهاب است، اکنون شما با دیدۀ انصاف و برای تحقیق و برای اینکه حقیقت را به درستی درک کرده باشید، کتاب سلیمان بن عبد الوهاب را باز کرده و بخوانید تا ببینید آیا عقیدۀ سلیمان بن عبد الوهاب شرک آمیزتر از عقیدۀ مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم است؟

کتاب سلیمان بن عبد الوهاب نماینده‌ای از عقیدۀ مردمانی است که محمد بن عبد الوهاب آنان را مشرک می‌دانست، پس بیایید و خودتان این کتاب را بخوانید و ببینید در این کتاب چه شرکی وجود دارد که محمد بن عبد الوهاب بخاطر آن جان و مال مخالفانش را حلال کرده بود؟ بروید و بخوانید سپس قضاوت کنید.

?و من در اینجا سخنانی از کتاب سلیمان بن عبد الوهاب رحمه الله در رد بر برادرش را نقل می‌کنم، سلیمان بن عبد الوهاب می‌گوید: «فانكم الأن تكفرون من شهد أن لا إله إلا الله وحده وأن محمدا عبده ورسله وأقام الصلاة وآتى الزكاة وصام رمضان وحج البيت مؤمنا بالله وملائكته وكتبه ورسوله ملتزما لجميع شعائر الإسلام وتجعلونهم كفار أو بلادهم بلاد حرب فنحن نسئلكم من إمامكم في ذلك وممن أخذتم هذا المذهب عنه».

?ترجمه: «شماها اکنون کسانی که گواهی به لا إله إلا الله و محمد عبده و رسوله می‌دهند و نماز برپا می‌دارند و زکات می‌دهند و روزۀ رمضان را می‌گیرند و حجّ خانۀ خدا را می‌کنند و به الله و ملائکه و کتاب‌هایش و رسولانش ایمان دارند و به همۀ شعایر اسلام ملتزم هستند را تکفیر می‌کنید و آنان را کفار و شهرهایشان را سرزمین حرب قرار داده‌اید. پس ما از شما سوال می‌کنیم که امام شما در این باره کیست؟ و این مذهب را از چه کسی گرفته‌اید؟».

الصواعق الإلهيّة في الرّد على الوهابيّة، ص ۴٫

?سپس در ادامه می‌گوید: «من أين لكم ان المسلم الذي يشهد ان لا إله إلا الله وأن محمدا عبده ورسوله إذا دعى غائباً أو ميتاً أو نذر له أو ذبح لغير الله أو تمسح بقبر أو أخذ من ترابه أن هذا هو الشرك الاكبر الذي من فعله حبط عمله وحل ماله ودمه وأنه الذي أراد الله سبحانه من هذه الاية وغيرها في القرآن؟ فأن قلتم فهمنا ذلك من الكتاب والسنة. قلنا لا عبرة بمفهومكم ولا يجوز لكم ولا لمسلم الأخذ بمفهومكم، فإن الأمة مجمعة كما تقدم أن الإستنباط مرتبة أهل الإجتهاد المطلق ومع هذا لو اجتمعت شروط الإجتهاد في رجل لم يجب على أحد الأخذ بقوله دون نظر. قال الشيخ تقي الدين من أوجب تقليد الإمام بعينه دون نظر أنه يستتاب فإن تاب وإلا قتل انتهى. وأن قلتم أخذنا ذلك من كلام بعض أهل العلم كابن تيمية وابن القيم لأنهم سموا ذلك شركاً (قلنا) هذا حق ونوافقكم على تقليد الشيخين أن هذا شرك ولكن هم لم يقولوا كما قلتم أن هذا شرك اكبر يخرج من الاسلام وتجري على كل بلد هذا فيها أحكام أهل الردة بل من لم يكفرهم عندكم فهو كافر تجري عليه أحكام أهل الردة، ولكنهم رحمهم الله ذكروا أن هذا شرك وشددوا فيه ونهوا عنه ولكن ما قالوا كما قلتم ولا عشر معشاره ولكنكم أخذتم من قولهم ما جاز لكم دون غيره بل في كلامهم رحمهم الله ما يدل على أن هذا الأفاعيل شرك اصغر وعلى تقدير أن في بعض أفراده ما هو شرك اكبر على حسب حال قائله ونيته فهم ذكروا في بعض مواضع من كلامهم أن هذا لا يكفر حتى تقوم عليه الحجة الذي يكفر تاركها كما يأتي في كلامهم ان شاء الله مفصلا ولكن المطلوب منكم هو الرجوع إلى كلام أهل العلم والوقوف عند الحدود التي حدوا فإن اهل العلم ذكروا في كل مذهب من مذاهب الأقوال والأفعال التي يكون بها المسلم مرتداً ولم يقولوا من نذر لغير الله فهو مرتد ولم يقولوا من طلب من غير الله فهو مرتد ولم يقولوا من ذبح لغير الله فهو مرتد ولم يقولوا من تمسح بالقبور وأخذ من ترابها فهو مرتد كما قلتم أنتم فان كان عندكم شيىء فبينوه فإنه لا يجوز كتم العلم ولكنكم أخذتم هذا بمفاهيمكم وفارقتم الإجماع وكفرتم أمة محمد صلى الله عليه وسلم كلهم حيث قلتم من فعل هذه الأفاعيل فهو كافر ومن لم يكفره فهو كافر».

?ترجمه: «از کجا آوردید که مسلمانی که گواهی به لا إله إلا الله و محمد عبده و رسوله می‌دهد اگر غایب یا میتی را بخواند یا برایش نذر کند یا برای غیر الله ذبح کند یا قبری را لمس کند یا خاکش را بردارد، این کار همان شرک اکبری است که هرکس آن را انجام دهد عملش باطل شده و مال و خونش حلال می‌شود؟ اگر گفتید: اینها را از کتاب و سنت فهمیده‌ایم، می‌گوییم: فهم شما معتبر نیست و برای شما و هیچ مسلمانی جایز نیست که فهم شما را بگیرد، برای اینکه چنانکه پیشتر آمد، امّت اجماع دارد که استنباط، کار اهل اجتهاد مطلق است و با این حال اگر شروط اجتهاد در شخصی جمع شود باز بر کسی واجب نیست که سخنش را بدون نظر و بررسی بگیرد. شیخ تقی الدین می‌گوید: هرکس تقلید امام معینی را بدون نظر واجب بداند، استتابه داده می‌شود، و اگر توبه نکرد کشته می‌شود. انتهی.  و اگر گفتید که: این را از کلام بعضی از اهل علم مانند ابن تیمیه و ابن قیم گرفته‌ایم برای اینکه آنها این کارها را شرک نامیده اند. می‌گوییم: این حق است و بر تقلید شیخین با شما موافق هستیم که اینها شرک است ولی آنها همانند شما نگفته‌اند که این شرک اکبر خارج کننده از اسلام است و بر هر سرزمینی که این کارها در آن باشد احکام اهل رده بر آن جاری می‌شود. بلکه حتی نزد شماها هرکس آنان را تکفیر نکند هم کافر می‌شود و احکام اهل رده را بر او جاری می‌کنید! بلکه آنها رحمهم الله گفته‌اند که این شرک است و بر آن سخت گرفته‌اند و از آن نهی کرده‌اند، ولی همانند سخن شما را نگفته‌اند و اصلا یک درصد سخن شما را هم نگفته‌اند بلکه شماها از اقوال آنان فقط آنچه به دردتان می‌خورد را گرفته‌اید، برای اینکه در کلام آنان رحمهم الله آمده که این افعال شرک اصغر است و در بعضی از حالاتِ آن بر حسبِ حال و نیت انجام دهنده‌اش، شرک اکبر است. پس آنان در بعضی جاها در کلامشان ذکر کرده‌اند که چنین کسی تکفیر نمی‌شود تا اینکه حجتی بر او اقامه گردد که تارکش را کافر می‌گرداند، چنانکه ان شاء الله مفصل کلامشان آورده می‌شود. و آنچه از شما خواسته می‌شود این است که به کلام اهل علم بازگردید و نزد حدود آن توقف کنید، برای اینکه اهل علم در هر مذهبی از مذاهب، اقوال و افعالی را ذکر کرده‌اند که با انجام آن شخص مسلمان مرتد می‌شود، اما نگفته‌اند که هرکس برای غیر الله نذر کند مرتد می‌شود و نگفته‌اند هرکس از غیر الله طلب کند مرتد می‌شود و نگفته‌اند هرکس برای غیر الله ذبح کند مرتد می‌شود و نگفته‌اند هرکس قبرها را لمس کند و خاکش را بردارد مرتد می‌شود؛ چنانکه شماها اینگونه می‌گویید. پس اگر چیزی از کلام علما در اینباره دارید پس آن را تبیین کنید برای اینکه کتمان علم جایز نیست. ولیکن شماها این چیزها را با فهم خودتان گرفته‌اید و از اجماع جدا شده‌اید و امت محمد صلی الله علیه وسلم را همگی تکفیر کرده‌اید آنجا که می‌گویید هرکس این کارها را انجام بدهد او کافر است و هرکس او را تکفیر نکند هم کافر است».

?الصواعق الإلهيّة في الرّد على الوهابيّة، صص ۶-۷٫

?و ان شاء الله اگر خداوند توفیق بدهد کتابش را ترجمه خواهم کرد چراکه این کتاب بیانگر عقیدۀ مخالفان محمد بن عبد الوهاب است و باید خوانندۀ متعصبی که بر دعوت محمد بن عبد الوهاب تعصب دارد، این کتاب را بخواند تا یکطرفه به دادگاه نرفته باشد و قضاوت یکطرفه نکرده باشد. ولی متاسفانه عوام مردم حقایق را به درستی درک نمی‌کنند و فریفتۀ شعار توحیدی خوارج می‌شوند.

غلو و افراط از هر جهتی باشد، مذموم و باطل و اشتباه است از جمله غلو در توحید نیز اشتباه است، همانند خوارج زمان سیدنا علی رضی الله عنه که با شعار إن الحکم إلا لله، خواستار اقامۀ توحید حاکمیت بودند حال آنکه نسبت به حقیقت توحید بسیار جاهل بودند. خوارجی که حکومت سیدنا علی رضی الله عنه را دار الکفر، و علی را رأس طاغوت می‌دانستند! در حالی که حقیقتا نه علی طاغوت بود و نه حکومتش کفری بود، بلکه فهم و برداشت خوارج از توحید اشتباه بود. وهابیت نیز در فهم توحید دچار غلو شده و با ظاهر‌گرایی افراطی و فهم اشتباه و ناقص از نصوص قرآن و سنت، از جاده اهل سنت و جماعت خارج شده‌اند.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *