سلسلۀ جنایات و جرایم محمد بن عبد الوهّاب در حق مسلمانان (۶)

? سلسلۀ جنایات و جرایم محمد بن عبد الوهّاب در حق مسلمانان (۶)

? نویسنده: مجاهد دین

▫️در قسمت قبل گفتیم که سلیمان بن عبد الوهاب کتابی در رد برادرش محمد بن عبد الوهاب نوشت و آن را برای مردم شهر عیینه فرستاد. سلیمان خودش در شهر حریملاء بود که یک سال بعد از نوشتن آن کتاب، محمد بن عبد الوهاب به حریملاء حمله کرده و آنجا را به اشغال خودش در می‌آورد و سلیمان به عبد الوهاب از آنجا فرار کرده و به شهر سدیر می‌رود.

▫️ابن بشر در حوادث سال ۱۱۶۸، می‌نویسد که شهر حریملاء را در طی یک سری عملیات و جنگ‌ها، فتح! می‌کنند و سلیمان بن عبد الوهاب که در آن شهر بود، فرار کرده و به شهر سدیر می‌رود.

?نکته‌ای که حائز اهمیت است، نوع نگاه محمد بن عبد الوهاب به برداشت خودش از دین است. او هرگز گمانش این نبود که راه و روش و برنامۀ او،  اجتهادی و خطاپذیر باشد، بلکه بر این باور بود که راه او دقیقا همان راه الله و رسولش است و هرکسی با او مخالفت کند، با او مخالفت نکرده است بلکه با الله و رسولش مخالفت کرده است. لذا خودش و پیروانش را مسلمین می‌نامید، و مخالفانش را به عام کافر و مشرک می‌دانست. و ما برای نمونه، یکی از مخالفان محمد بن عبد الوهاب را مثال زدیم که برادرش بود، و کتاب او اکنون موجود است و از پیروان محمد بن عبدالوهاب می‌خواهیم به ما نشان بدهند که عقیدۀ سلیمان بن عبد الوهاب که در کتابش آمده است چگونه از عقیدۀ مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم بدتر بوده است؟ مشرکانی که برای خداوند زن و همسر قائل بودند و برایشان شریک و ولی و ظهیر و اولیاء من الذل قائل بودند، مشرکانی که در مقام دفاع از إله هایشان به الله دشنام می‌دادند، مشرکانی که منکر قیامت و زنده شدن بودند. اما متاسفانه محمد بن عبد الوهاب نه شرک و عقیدۀ مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم را شناخته بود، و نه توحید پیامبران را. و با فهم خوارج مآبانه‌اش و ظاهرگرایی و عدم تفقه در دین، آیاتی که دربارۀ مشرکان نازل شده بود را برای مسلمانان به کار می‌برد.

?اکنون به بعضی دیگر از غارت گری‌ها و کشتارها و تخریب‌ها و جنایت‌های محمد بن عبد الوهاب و پیروانش در حق مسلمانان نگاه کنید.

?ابن بشر در وقایع سال ۱۱۷۳ می‌گوید: «سار عبد العزيز بجنود المسلمين الى جهة منيخ فواقع أهل المجمعة وحصل بينهم مناوشة قتال فقتل من أهل المجمعة علي بن دخان وأربعة رجال غيره وعقروا عليهم كثيراً من الدواب».

?ترجمه: «عبد العزیز با لشکر مسلمانان به سمت منیخ رفت و با اهل المجعمه روبرو شده و بینشان درگیری  درافتاد و از اهل المجمعه، علی بن دخان و چهار مرد دیگر کشته شدند و بسیاری از چهارپایانشان زخمی شدند».

?عنوان المجد، ص ۸۳٫

?و در مان سال می‌نویسد: «وقصد الدلم والخرج، وقاتل أهلها من فزع أهل البلد سبعة رجال وغنم عليهم إبلا كثيرا».

?ترجمه: «عبد العزیز به سمت شهر الدلم و الخرج رفت و با اهل آنجا جنگید و هفت نفر از ترسویانشان را کشت و شتران بسیاری را به غنیمت گرفت».

عنوان المجد ، ص ۸۳٫

?و در دامه می‌نویسد: «وركب الشيخ إلی العيينة فأمر بهدم قصر بن معمر، فهدم ثم غزا عبد العزیز منفوحة، و أشعل في زرعها النار».

?ترجمه: «و شیخ محمد بن عبد الوهاب به عیینه رفت و دستور به ویران کردن قصر عثمان بن معمر داد و قصرش را ویران کردند، سپس عبد العزیز با شهر منفوحه جنگید و مزارعش را به آتش کشید».

?عنوان المجد، ص ۸۴٫

?چنانکه مشاهده می‌کنید، عبد العزیز به نام نشر توحید، به شهرهای اطراف حمله می‌کرد و تا می‌توانست مردمان آنجا را می‌کشت و سپس اموالشان را به غنیمت می‌گرفت و هنگام بازگشتن نیز درختان را قطع می‌کرد و مزارع را به آتش می‌کشید! و چنانکه پیشتر نیز گفتیم، غنیمت تنها از کافر گرفته می‌شود و اموال مسلمانان غنیمت گرفته نمی‌شود و این نشان می‌دهد که بکار بردن کلماتی مانند غنیمت و خمس توسط ابن بشر، بیانگر این است که آنها مخالفانشان را کافر اصلی می‌دانستند نه مسلمان.

?همچنین ابن بشر در وقایع سال ۱۱۷۴ می‌گوید: «وفيها سار عبد العزير بالمسلمين الى جهة سدير ولم يكن معه الا ثمانون مطية، فأغار على أهل بلد الروضة وقتل من أهلها خمسة رجال، وقتل من المسلمين شهيل بن سحين».

?ترجمه: «در این سال عبد العزیز با مسلمانان به سمت سدیر رفت و فقط هشتاد حیوان سواری همراه خود داشت، و بر اهل شهر روضه حمله کرد و پنج نفر از اهل آنجا را کشت و از مسلمانان شهیل بن سحین کشته شد».

?عنوان المجد، ص ۸۵٫

?چنانکه می‌بینید همانند دیگر شهرهایی که مردمانش را تکفیر کرده بودند، مردمان شهر روضه را هم مسلمان نمی‌دانستند و سپاه و سربازان خودشان و کشته‌شدگان خودشان را با نام «مسلمین» یاد می‌کنند؛ به این معنا که گروه مقابل آنان و کشته‌شدگانشان، مسلمان نیستند.

?و الله رحمت کند ابن عابدین حنفی را که با دعوت محمد بن عبد الوهاب همعصر بود، او در کتابش «رد المحتار على الدر المختار» دربارۀ پیروان محمد بن عبد الوهاب می‌گوید: «مَطْلَبٌ فِي أَتْبَاعِ عَبْدِ الْوَهَّابِ الْخَوَارِجِ فِي زَمَانِنَا

(قَوْلُهُ: وَيُكَفِّرُونَ أَصْحَابَ نَبِيِّنَا – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -) عَلِمْت أَنَّ هَذَا غَيْرُ شَرْطٍ فِي مُسَمَّى الْخَوَارِجِ، بَلْ هُوَ بَيَانٌ لِمَنْ خَرَجُوا عَلَى سَيِّدِنَا عَلِيٍّ – رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ -، وَإِلَّا فَيَكْفِي فِيهِمْ اعْتِقَادُهُمْ كُفْرَ مَنْ خَرَجُوا عَلَيْهِ، كَمَا وَقَعَ فِي زَمَانِنَا فِي أَتْبَاعِ عَبْدِ الْوَهَّابِ الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ نَجْدٍ وَتَغَلَّبُوا عَلَى الْحَرَمَيْنِ وَكَانُوا يَنْتَحِلُونَ مَذْهَبَ الْحَنَابِلَةِ، لَكِنَّهُمْ اعْتَقَدُوا أَنَّهُمْ هُمْ الْمُسْلِمُونَ وَأَنَّ مَنْ خَالَفَ اعْتِقَادَهُمْ مُشْرِكُونَ، وَاسْتَبَاحُوا بِذَلِكَ قَتْلَ أَهْلِ السُّنَّةِ وَقَتْلَ عُلَمَائِهِمْ حَتَّى كَسَرَ اللَّهُ تَعَالَى شَوْكَتَهُمْ وَخَرَّبَ بِلَادَهُمْ وَظَفِرَ بِهِمْ عَسَاكِرُ الْمُسْلِمِينَ عَامَ ثَلَاثٍ وَثَلَاثِينَ وَمِائَتَيْنِ وَأَلْفٍ».

?ترجمه: «مطلب دربارۀ پیروان محمد بن عبد الوهاب خوارج زمان ما. (این سخنش: خوارج اصحاب پیامبرمان صلی الله علیه وسلم را تکفیر می‌کنند)، برای نامیده‌شدن به خوارج، تکفیر کردن اصحاب پیامبر، شرط نمی‌باشد، بلکه این، توضیحی دربارۀ کسانی است که بر سیدنا علی رضی الله عنه خروح کردند. وگرنه برای نامیده شدن به خوارج این اعتقادشان که کسی که بر او خروج کرده‌اند را کافر بدانند، کفایت می‌کند. چنانکه در زمان ما به نسبت به پیروان محمد بن عبد الوهاب که از نجد خروج کردند و بر حرمین غلبه یافتند رخ داد، و آنان خودشان را به مذهب حنابله نسبت داده بودند، لیکن معتقد بودند که آنان اند که مسلمانان هستند و هرکسی با اعتقاد آنان مخالفت کند مشرک است و در نتیجه کشتن اهل سنت و کشتن علمایشان را برای خودشان مباح کردند تا اینکه خداوند متعال شوکتشان را در هم شکست و سرزمینشان را خراب کرد و سربازان مسلمین در سال ۱۲۳۳ بر آنان ظفر یافتند».

?رد المحتار على الدر المختار، ج ۴ ص ۲۶۲٫

?همچنین ابن بشر در ادامه وقایع سال۱۱۷۴ می‌نویسد: «وفيها أغار عبد العزيز على مساعد بن فياض وعربانه المعروفين بالنبطة من سبيع، فأخذهم وهم بالموضع المعروف بالعتك بين سدير والمحمل، وقتل منهم عشرة رجال منهم القروي وأولاده وأخذ أثاثهم وغنم المسلمون منهم ثمانين ذوداً من الإبل وجميع أمتعتهم».

?ترجمه: «و در این سال، عبد العزیز، بر مساعد بن فیاض و عرب‌هایش که به نبطه سبیع معروف بودند، حمله برد و آنان را در مکانی بین سدیر و محمل که به عتک معروف بود، محاصره کرد و ده نفر از آنان کشته شد از جمله القروی و فرزندانش، و وسایلشان را گرفتند و مسلمانان از آنان هشتاد گله شتر و همۀ کالاهایشان را به غنیمت گرفتند».

?عنوان المجد، ص ۸۵٫

?همچنین ابن بشر در وقایع سال ۱۱۷۶ می‌گوید: «وفيها غزا عبد العزيز بالمسلمين وقصد عربان سبيع وهم في الموضع المعروف بسيح الديول، فأغار عليهم وأخذ عليهم نحو مائتين بعير».

?ترجمه: «در این سال عبد العزیز به همراه مسلمانان با عرب‌های سبیع جنگیدند و آنان در مکان معروف به سیح الدیول بودند، و بر آنان حمله بردند و حدود دویست شتر از آنان گرفتند».

?عنوان المجد، ص ۹۱٫

انگار هدفی جز جمع آوری شتران و اموال مردم نداشته‌اند!

?و در وقایع سال ۱۱۷۷ می‌گوید: «وفيها سار عبد العزيز إلی جلاجل ومعه جنود المسلمين ونزل عليه في الموضع المعروف بالعميري شمال البلد، وقطع نخلاً وحصل بينهم قتال وهزموا فزع البلد وقتلوا من أهلها نحو عشرة رجال».

?ترجمه: «در این سال عبد العزیز به جلاجل رفت و سربازان مسلمین همراهش بودند و در مکان معروف به العمیری در شمال شهر توقف کردند و درخت خرمایی را بریدند و بینشان جنگ در گرفت و ترسویان شهر فرار کردند و حدود ده مرد از اهل آنجا کشته شدند».

?عنوان المجد، ص ۹۱٫

▫️و در وقایع سال ۱۱۷۸ جنگی بین وهابیان با نجرانی‌ها رخ داد. وهابیان بعضی از افراد آنان را اسیر گرفته بودند و آنان برای نجات اسیرانشان سربازان و لشکر بزرگی ترتیب دادند و در منطقه‌ای به نام حایر سبیع رفتند و در آنجا قصری وجود داشت که اهالی آن قصر منتظر وارد شدن سربازان عبد العزیز وهابی بودند. اهل قصر گمان کردند که لشکر نجرانی‌ها همان لشکر عبد العزیز است و خبر از لشکر نجرانی‌ها نداشتند، برای همین دروازۀ قصر را باز کرده و جنگ سختی در گرفت که از وهابیان حدود ۵۰۰ نفر کشته شدند و ۲۲۰ نفر از آنان به اسارت در آمد.

▫️آنچه در اینجا می‌خواهم خواننده به آن توجه کند، استدلال وهابیت در مسلمان دانستن خودشان و کافر و مشرک دانستن مخالفانشان است. چون چنانکه قبلا هم گفتم، محمد بن عبد الوهاب و پیروانش، به طور قطع و یقین، خودشان را مسلمان می‌دانستند و هرکسی که با آنها می‌جنگید را کافر و مشرک می‌دانستند. و همچنین پیوستن به خودشان را پیوستن به دین و برگشتن از آنان را ارتداد از دین می‌دانستند.

▫️ابن بشر در تاریخش ج ۱ ص ۹۴ می‌گوید، موقعی که عبد العزیز خبر شکست‌خوردشان از لشکر نجرانی‌ها را به محمد بن عبد الوهاب می‌رساند، محمد بن عبد الوهاب بدون درنگ به این آیه که در حق کفار و مشرکان نازل شده است استناد می‌کند:

?﴿وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٣٩ إِن يَمۡسَسۡكُمۡ قَرۡحٞ فَقَدۡ مَسَّ ٱلۡقَوۡمَ قَرۡحٞ مِّثۡلُهُۥۚ وَتِلۡكَ ٱلۡأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيۡنَ ٱلنَّاسِ وَلِيَعۡلَمَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَيَتَّخِذَ مِنكُمۡ شُهَدَآءَۗ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلظَّلِمِينَ١٤٠ وَلِيُمَحِّصَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَيَمۡحَقَ ٱلۡكَٰفِرِينَ١٤١﴾ [آل عمران: ۱۳۹-۱۴۱]

?«و سست نشوید و اندوهگین نگردید، و شما برتر هستید؛ اگر مؤمن باشید(۱۳۹) اگر (در روز احد) به شما زخم و آسیبی رسید؛ به راستی به آن گروه (کافر نیز در روز بدر) زخم و آسیبی همانند آن رسید و ما این روزها (ی شکست و پیروزی) را در میان مردم می‌گردانیم و تا الله افرادی را که (واقعاً) ایمان آورده‌اند؛ معلوم بدارد، و از میان شما شاهدانی بگیرد، و الله ستمکاران را دوست نمی‌دارد(۱۴۰) و تا الله کسانی را که ایمان آورده‌اند؛ پاک و خالص گرداند، و کافران را نابود سازد(۱۴۱)».

?کسانی که گمان می‌کنند محمد بن عبد الوهاب مخالفانش را تکفیر نمی‌کرده است، پس به تاریخشان مراجعه کند تا نحوۀ تعامل وهابیان با مخالفانشان را ببیند. این محمد بن عبد الوهاب است که همانند خوارج، آیاتی که در حق کفار نازل شده است را بر مسلمانان و اهل قبله تطبیق می‌دهد و جز خودش و کسی که به او پیوسته باشد را با اسم «مسلمان» یاد نمی‌کند و مخالفانش را با اسم مشرک و کافر یاد می‌کند. این حقیقتی است که انکار آن تنها فریب دادن خود است. چنانکه دیدیم آیه‌ای که برای مشرکان قریش نازل شده است را برای مسلمانان اهل قبله به کار می‌برد. و چرا اینگونه نباشد؟ در حالی که در چندین جا تصریح کرده است که شرک مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم بسیار خفیف‌تر از شرک مردم زمانش بوده است!!

?و در وقایع سال ۱۱۷۹ که سال مردن محمد بن سعود و جانشین شدن فرزندش عبد العزیز است، می‌گوید: «وفيها غزا عبد الله بن محمد بن سعود بجنود المسلمين، وقصد فرقاناً من سبيع كثيره من آل شوية وغيرهم وهم نازلون بالعرمة، فشن عليهم الغارة بالصباح، فأخذهم وأخذ أموالاً كثيرة».

?ترجمه: «در این سال عبد الله بن محمد بن سعود با سربازان مسلمین به جنگ رفت و سمت طایفۀ سبیع کثیره از آل شویه و غیر آنان رفتند که در العرمه بودند و صبحگاهان بر آنان حمله بردند و آنان را محاصره کردند و اموال بسیاری را [به غنیمت] گرفتند».

?عنوان المجد، ص ۱۰۰٫

?و در وقایع سال ۱۱۸۰ جنگی با منطقۀ صحن انجام می‌دهند، ابن بشر می‌گوید: «وفيها وقعة صحن وهو موضع معروف خارج بلد ثرمدا، حيث سار عبد العزيز غازياً فلما وصل جعل له كميناً وأغار على البلد وأخذ أغنامهم واستاقها فخرجوا عليه، فلما التحم القتال خرج عليهم الكمين، فانهزم أهل البلد وقتل منهم نحواً من عشرين رجلاً».

?ترجمه: «در این سال واقعۀ صحن رخ داد که منطقۀ معروفی در بیرون شهر ثرمدا است، عبد العزیز برای جنگ به آنجا رفت و هنگامی‌که به آنجا رسید کمینی برایشان گذاشت و به شهر حمله کرد و هنگامی که گوسفندان و شترانشان را گرفتند، اهل شهر بر آنان بیرون آمدند، هنگامی‌که جنگ در گرفت کمینی که گذاشته بودند، بیرون آمدند و اهل شهر شکست خوردند و حدود بیست نفر از آنان کشته شدند».

?عنوان المجد، ص ۱۰۱٫

?طمعِ گرفتن غنیمت از مردم، توجیه و تبریری قوی برای آل سعود محسوب می‌شد تا برطبق آن برای رسیدن به این غنایم، مقدمهٔ آن را نیز بپذیرند که همان مشرک و کافر دانستن کسانی است که با آنان می‌جنگیدند. برای اینکه اگر آل سعود کسانی که با آنان می‌جنگیدند را مسلمانان اهل بدعت قرار می‌دادند، نمی‌توانستند آن همه شتران و اموال را برای خود به نام غنیمت بردارند، برای همین برای رسیدن به این غنایم، مردم را نیز کافر قرار دادند. به این شکل جهالت دینی محمد بن عبد الوهاب و طمع مالی آل سعود دست به دست هم داده و خوارجی را بوجود آورد که تاثیر ویرانگر آن بر بلاد مسلمانان تا به امروز وجود دارد. و امروز آل سعود را می‌بینیم که نوکران حلقه به گوش آمریکا و انگلیس‌اند و آمریکا و اسرائیل و کفار اصلی از دست آنان کاملا در امان هستند و در مقابل با برافروختن آتش و فتنه اختلاف مذهبی و با قایم شدن پشت تبیعت از قول سلف، مذاهب اسلامی را به جان هم انداخته و امت را به خود مشغول ساخته‌اند و در شرک قصر هایشان غرق شده و به نام مبارزه با شرک قبرها امت را تکفیر می‌کنند. الله ما را از شر فتنۀ آنان محفوظ بدارد و کسانی که فریب رنگ و لعاب و شعار توحیدی آنان را خورده‌اند آگاه کند آمین.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *