علمایان دینی و خطر نفوذ دین سکولاریسم و آلوده شده به آن
به قلم: ابوعبدالله موکریانی
دین به صورت خاص و ویژه چهار معنا و مفهوم دارد که جدا کردن هر یک از این مفاهیم مساوی است با خالی کردن آن دین و ناقص کردن آن دین؛ که عبارتند از :
۱- قدرت و حاکمیت.
۲- قوانین، حدود و راه و روشی که مردمان تحت نفوذ این حاکمیت از آن پیروی می کنند.
۳- اطاعت و فرمانبرداری از قدرت حاکمیت و قانونی که اجرا می کند.
۴- و در نهایت محاسبه، قضاوت، پاداش دادن یا مجازات کردن.
پس نمی توان شخصی را پیدا کرد که بگوید مبلغین و مجریان مفاهیم و محتوای چهارگانه ی دین افرادی غیر از علمایان دینی هر آئین و مذهبی نبوده اند. این مساله در دین اسلام با تمام شریعتهائی که داشته و تمام مذاهبی هم که اکنون دارد و در دین سکولاریسم نیز با تمام مذاهبی که داشته و دارد صدق می کند .
در میان مسلمین رشد دهنده و مبلغ این چهار مفهوم اصلی بدون شک علمایان دینی بوده اند که در برابر حکام ظالم و فاسد و دارودسته ی منافقین مصیبتها و آزمایشات طاقت فرسائی را متحمل شده اند . از امام حنفی و احمد بن حنبل و شافعی و مالک بگیر تا تمام بزرگان قرون اخیر ما چون حسن البناء، سید قطب ، مودودی و….
دین سکولاریسم از کانال دارودسته ی منافقین فعالیتهای مستمری بر ضد مسلمین انجام داده است و این فعالیتها از ضرار سازی در عصر رسول الله صلی الله علیه و سلم تا جریان و حزب و مذهب سازی تا کنون ادامه داشته است . که بزرگانی چون سید قطب رحمه الله در عصر کنونی این جریان مخوف در میان مسلمین را به اسلام آمریکائی و شیعیان نیز از آن تحت عنوان تشیع انگلیسی نام برده اند .
ساحران و علمای سوء و الرویبضه ای که در این بخش فعالیت دارند تمام تلاش آنها بر این است که دین سکولاریسم را در میان مسلمین با ادبیاتی شبه اسلامی رواج بدهند و طرح اندلس کردن و انقلابات مخملی را در سرزمینهای اسلامی به نفع کفار سکولار جهانی و طاغوتهای محلی راه بیاندازند .
این درحالی است که هیچ کس درعالم روحانیت، اگرانصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمی تواند خودش را ازنظام اسلامی و مفهوم و محتوای اول دین جدا بگیرد… . این که عالم نمائی بگوید من به کارهای کشور کار ندارم، من به نظم کار ندارم، افتخار نیست؛ این ننگ است. عالم دینی باید از وجود نظامی که پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامی است با همه وجود استقبال کند.
تضعیف حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی به بهانه های واهی و عوام فریبانه ی انتقاد کردن و… به هر کیفیتی حرام است . در اسلام راههای نقد کردن واضح و روشن است؛ نه اینکه شخص با نام اسلام و در مناطق تحت کنترل کفار و طبق نقشه های آنها برای تبلیغ دین سکولاریسم و برچیدن و براندازی نظامهای اسلامی جنگ روانی راه بیندازد .
بدون شک انتقاد و خود انتقادی یکی از راههای رشد بوده و هست. مگر جامعه ای را می توان یافت که به افراد آن جامعه یا مسئولین اجرائی آن جامعه نتوان انتقاد کرد؟ پس نقد چیزی است و راه اندازی جنگ روانی به نفع دشمنان چیز دیگری .
وجود انتقاد و عیب در یک مجموعه مگر موجب می شود که انسان این همه محسنات و نقاط قوت را در آن مجموعه نبیند و ملاحظه نکند؟ در علمای دینی هم مثل سایر صنفها به همین شکل است؛ در حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی هم مثل سایر حکومتهای غیر اسلامی به همین شکل است، بلکه عیوب بزرگ عالمان و رهبران و حکومتهای غیر اسلامی هرگز با عیوب کوچک علماء و رهبران و حکومتهای اسلامی قابل مقایسه نیست .
پس در میان علمایان دینی ما و حکومتهای بدیل اضطراری ما عیوب الی ماشاء الله وجود دارد. دهها اشکال ریز در میان ما و حکومتهای اسلامی ما وجود دارد، اما این ده یا صد تا اشکال موجب می شود ما از علمای دینی یا حکومتهای اسلامی خود که تنها سپر ما در برابر اینهمه کافر درنده و اشغالگر خارجی و مرتدین پلید و خون آشام محلی هستند اعراض کنیم؟ ابدا. در مقابل این ده یا صد تا اشکال، هزار تا حسن وجود دارد. در کسر و انکسار مصالح و مفاسد است که انسان می تواند خط مستقیم را پیدا کند … . بنابراین هیچ مسلمان راستینی نمی تواند سکولار باشند یا با افتادن در دام ساحران دینی در مسیر سکولاریسم قرار بگیرد .
ما نمی توانیم بهانه های پوچ امثال ابومحمد مقدسی در مشرک خواندن و … مردم مسلمان افغانستان و حکومت امارت اسلامی طالبان یا سایر حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی شیعی و سنی را بپذیریم و از آنها به نفع آمریکا و سایر کفار و مرتدین دوری کنیم؛ همچنانکه نمی توانیم به تبلیغ دارودسته ی منافقین و اسلام آمریکائی و تشیع انگلیسی در شبکه های ماهواره و فضای مجازی نیز اهمیتی دهیم .
دشمنان ما از این دو کانال به ما حمله کرده اند و برای هر کانالی هم علما و ادبیات خاص خود را دارند.